تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3532
بازدید دیروز : 34662
بازدید هفته : 53468
بازدید ماه : 96438
بازدید کل : 11153289
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 5 / 8 / 1395

Image result for ‫طلاق در اسلام‬‎

فلسفه تشریع طلاق

ممکن است کسی در اصل تشریع طلاق اشکال کرده، بگوید: اگر طلاق واقعاً مبغوض شارع اسلام بود- چنان‌که قبلًا گفتید- چرا آن‌را تحریم نکرد؟

اصولًا حلال بودن چگونه با مبغوض بودن قابل جمع است؟ چرا اسلام طلاق را تجویز کرد، و فلسفه آن چیست؟

در پاسخ باید گفت: در عین حال که طلاق امری است زشت و مبغوض، ولی در بعضی مواقع ضرورتی است که نمی‌توان جلو آن‌را گرفت؛ مثلًا قطع اعضای بدن امری است دردناک و مبغوض، اما در بعضی مواقع قطع عضو ضرورت دارد و به مصلحت انسان است؛ چنان‌که درمورد بیماری سرطان چنین است. اگر ادامه ازدواج برای زن و مرد رنج‌آور، دردناک و تحمّل نشدنی باشد و جز طلاق چاره دیگری وجود نداشته باشد، طلاق بهترین راه‌حل است.

برای نمونه، یکی از این موارد جایی است که شعله‌های عشق و محبت مرد به کلی خاموش شده و اصلًا همسرش را دوست ندارد. در چنین موردی زن از مقام محبوبیّت و جاذبیّت سقوط کرده و بنیاد خانواده ویران شده است. خانه‌ای که محبت در آن نباشد، سرد، تاریک و وحشتناک است؛ نه تنها برای زن و شوهر آسایشگاه نیست، بلکه زندانی است تاریک و جهنمی، سوزان.

زوجیت پیوندی است طبیعی که میان مرد و زن بسته می‌شود و با همه پیمان‌های اجتماعی، مانند بیع، اجاره و رهن، صلح و شرکت کاملًا تفاوت دارد. آنها قراردادهایی هستند صرفاً اجتماعی و اعتباری که طبیعت و غریزه در آن دخالت ندارد، برخلاف ازدواج که پیوندی است طبیعی و در متن طبیعت و غریزه زوجین ریشه دارد و از خواسته طبیعی نشأت می‌گیرد.

ازدواج از نوعی جاذبه درونی مرد و زن و تمایل به وحدت، اتصال و هم‌دلی به وجود می‌آید.

این جذب، در طبیعت زوجین به دو گونه متفاوت نهاده شده است: از جانب مرد به صورت عشق و دوست داشتن، خواستن و تصاحب شخص زن است و از طرف زن به صورت خودآرایی، جاذبیت، تسخیر دل و تصاحب قلب مرد است. مرد می‌خواهد محبوبه خود را بگیرد، ولی زن می‌خواهد محبوبه شوهر باشد و دلش را به دست آورد.

بنیان خانواده بر این دو اساس پایه‌ریزی می‌شود و اگر زوجین به خواسته درونی خود رسیده باشند، کانون خانواده گرم و باصفا و زیبا است. مرد به خانواده خود دل‌گرم و امیدوار است و در تأمین آسایش و رفاه آنان جدیت و فداکاری می‌کند، زن نیز خودش را موفق و خوش‌بخت می‌داند و در شوهرداری، خانه‌داری و بچه‌داری تا سرحد فداکاری می‌کوشد.

اما اگر مرد همسر قانونی خود را دوست نداشت و از دیدار و معاشرت با او بیزار بود و زن نیز احساس کرد که از مقام محبوبیت سقوط کرده و شوهرش او را دوست ندارد در چنین فرضی خانواده دو رکن اساسی خود را از دست داده و ویران شده به‌شمار می‌آید. زندگی در چنین خانواده سرد و از هم پاشیده‌ای، برای زن و مرد بسیار دشوار و دردناک است و ادامه آن به صلاح هیچ‌یک از زوجین نیست. در چنین شرایطی اسلام با این‌که طلاق را مبغوض دارد، آن‌را بهترین راه حل می‌داند و تجویز می‌کند. تشریع قانون طلاق برای چنین مواردی است.

مورد دیگر، عدم توافق اخلاقی است؛ در صورتی‌که زن و مرد توافق اخلاقی ندارند و تفکر دوگانه‌ای دارند؛ هر دو خودخواه و کینه‌توز و لج‌بازند، شبانه روز کشمکش و نزاع و دعوا دارند و به نصیحت‌ها و راهنمایی‌های کسی گوش نمی‌دهند، به هیچ‌وجه حاضر نمی‌شوند خودشان را اصلاح و تعدیل کنند. زندگی در چنین خانواده‌ای نیز بسیار سخت و دردناک است و ادامه آن نه به نفع زن است و نه به نفع مرد. در چنین موردی نیز طلاق بهترین راه حل است و اسلام آن‌را تجویز می‌کند.

بنابراین، طلاق در بعضی موارد ضرورت اجتماعی و بهترین راه چاره است و نمی‌تواند ممنوع باشد.

ممکن است کسی بگوید: به فرض این‌که تجویز طلاق را در موارد ضروری بپذیریم، اما قانون طلاق مطلق است و به مردان هوس‌باز اجازه می‌دهد که به اندک بهانه‌ای همسر مظلوم خود را که جوانی، نیرو، سلامت و شادابی خویش را در خانه این مرد بی‌وفا صرف نموده، طلاق دهد و از آشیانه مأنوس خود خارج سازد و بعد از چندی همسر دیگری بگیرد. آیا تجویز چنین طلاق‌هایی ظلم به زن نیست؟

در پاسخ گفته می‌شود: اسلام نیز با هوس‌بازی و طلاق‌های ناجوان‌مردانه به طور جدی مخالف است و با عوامل آن به شدت مبارزه کرده است و برای اجرایِ طلاق شرایط و مقرراتی را وضع کرده و موانعی به وجود آورده که حتی‌الامکان از وقوع آن جلوگیری کند.

اما اگر به هر دلیل زن از مقام محبوبیت سقوط کرد و مورد تنفر مرد قرار گرفت، چه باید کرد و راه چاره چیست؟ زن احساس می‌کند که محبوبه مرد و کدبانوی خانه نیست و مرد از او نفرت دارد و چنین حادثه دردناکی بزرگ‌ترین تحقیر و تعذیب زن است. آیا صلاح است که چنین زنی را به زور قانون در خانه نگه‌داریم و از جدایی جلوگیری کنیم؟

با زور قانون می‌توان زن را در خانه نگه داشت و مرد را به پرداخت نفقه مجبور ساخت، اما نمی‌توان برایش محبوبیت ایجاد کرد که اساسِ زندگی زناشویی است. دراین‌جا نیز اسلام با این‌که طلاق را مبغوض داشته، آن‌را بهترین راه حل می‌داند و تجویز می‌کند.

ممکن است کسی بگوید: اگر طلاق در برخی موارد ضرورت و بهترین راه حل مشکلات است، چرا به مرد اختصاص یافته و به زن حق طلاق داده نشده است؟ زیرا عین همین احتمال‌ها درباره زن نیز وجود دارد. ممکن است زن شوهرش را دوست نداشته باشد از ادامه زندگی زناشویی بیزار باشد. در چنین موردی نیز می‌توان گفت: چون محبت نیست حیات خانوادگی عملًا پایان یافته تلقی می‌شود و باید به زن نیز حق داده می‌شد که شوهرش را طلاق بدهد و ختم ازدواج را اعلام بدارد.

در پاسخ گفته می‌شود: بی‌علاقگی زن را نمی‌توان پایان یافتن حیات خانوادگی تلقی کرد، بلکه از علائم قصور یا تقصیر مرد و کوتاهی‌اش در مورد ادای وظایف زناشویی و زن‌داری است، زیرا کلید دل‌بستگی و علاقه زن در اختیار مرد است، اگر مرد واقعاً همسرش را دوست بدارد و به شدت علاقه‌مند وی باشد و به وظایف زن‌داری خوب عمل کند و اخلاق و رفتارش را اصلاح نماید، زن نیز غالباً دل‌گرم، امیدوار و علاقه‌مند می‌شود و می‌کوشد قلب مرد را هم‌چنان در اختیار خویش نگه دارد.

بنابراین، اگر زن به زندگی و شوهر بی‌علاقه است، نشانه قصور یا تقصیر مرد است.

در چنین صورتی طلاق ضرورت ندارد، بلکه باید مرد را به وظایف خود و هنر ظریف زن‌داری آشنا ساخت، تا در رفتار و گفتار و اخلاق خود تجدیدنظر نماید و به هر طریق ممکن دل همسرش را به دست آورد و او را امیدوار سازد.

ممکن است سؤال شود: اگر مردی همسر خود را کتک میزند یا نفقه او را نمی‌دهد و به او سخت می‌گیرد یا حق مضاجعت و عمل جنسی را انجام نمی‌دهد، یا او را اذیت و آزار می‌کند، یا دشنام و ناسزا می‌گوید و حتی از طلاق دادن او نیز امتناع می‌ورزد، در چنین صورتی تکلیف زن چیست؟ آیا می‌گویید: باید صبر کند و بسوزد و بسازد تا مرگش فرا رسد؟ چرا در چنین مواردی به زن حق طلاق داده نشده، تا از چنین زندان دردناکی خود را نجات دهد؟

در پاسخ گفته می‌شود: اسلام بر پایه عدل و انصاف و رعایت حقوق افراد بنا شده و هیچ‌گاه رفتار ناشایسته و ظالمانه مرد را به همسرش تجویز وتأیید نمی‌کند، بلکه با آن به شدت مخالفت کرده و از حقوق زن دفاع می‌نماید.

زن در چنین مواردی به هیئت داوران مراجعه می‌کند و از آنان تقاضا می‌کند که شوهرش را نصیحت و به رعایت عدل و انصاف و عمل به وظیفه وادار سازند. اگر در این امر توفیق یافتند به زندگی خویش ادامه می‌دهد و چنان‌چه از پذیرش حق امتناع ورزید، شکایت خود را بر حاکم شرعی اسلام

یا دادگاه خانواده عرضه می‌دارد. حاکم شرعی اسلام مرد متجاوز را احضار می‌کند و از او می‌خواهد که دست از ظلم و ستم بردارد و به وظایف خود عمل نماید و اگر قبول نکرد او را به طلاق ملزم می‌سازند و در صورت امتناع، خود حاکم شرع زن را طلاق می‌دهد و حقوق او را از مرد می‌گیرد.[10]

 

[1]. وسائل الشيعه، ج 22، ص 7: عن أبي عبداللَّه عليه السلام قال:« إنّ اللَّه عز و جل يحبّ البيت الذي فيه العرس، و يبغض البيت الذي فيه الطلاق، و ما من شى‏ء أبغض من الطلاق»
[2].
همان، ص 8: عن أبي عبداللَّه عليه السلام قال:« ما من شي‏ءٍ احلّه اللَّه أبغض إليه من الطلاق، و إنّ اللَّه يبغض المطلاق الذّواق»
[3].
همان، ص 8: عن أبي عبداللَّه عليه السلام قال:« بلغ النبيّ صلى الله عليه و آله أنّ أبا أيّوب يريد أن يطلّق امرأته فقال رسول اللَّه:« إنّ طلاق امّ أيّوب لحوب، أي إثم»
[4].
مكارم الاخلاق، ج 1، ص 248: عن أبي جعفر عليه السلام قال:« قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: أوصاني جبرئيل عليه‏السلام بالمرأة حتى ظننت أنّه لاينبغي طلاقها إلّا من فاحشة مبيّنة»
[5].
همان، ص 225: عن الصادق عليه السلام قال:« تزوّجوا ولا تطلّقوا؛ فإنّ الطلاق يهتزّ منه العرش»
[6].
مستدرك الوسائل، ج 15، ص 280: قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله:« ما أحبّ اللَّه مباحاً كالنكاح، و ما أبغض اللَّه مباحاً كالطلاق»
[7].
نساء( 4) آيه 35:« وَإِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَماً مِنْ أَهْلِهآ إِنْ يُرِيدَآ إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً»
[8].
همان، آيات 20- 21:« وَإِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ مَكانَ زَوْجٍ وَآتَيْتُمْ إِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئاً أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبِيناً* وَكَيْفَ تَأْخُذُونَهُ وَقَدْ أَفْضى‏ بَعْضُكُمْ إِلى‏ بَعْضٍ وَأَخَذْنَ مِنْكُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً»
[9].
عده طلاق رجعى عبارت است از زمان وقوع طلاق، تا اين‏كه زن سه مرتبه عادت ماهانه‏ببيند
[10]
امينى، ابراهيم، آشنايى با وظايف و حقوق زن، 1جلد، بوستان كتاب (انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم) - قم، چاپ: چهارم، 1390.

 

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
برچسب‌ها: فلسفه تشریع طلاق
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 5 / 8 / 1395

Image result for ‫طلاق در اسلام‬‎

طلاق در اسلام

اسلام، طلاق و جداشدن زن و شوهر را در شرایطی خاص تجویز نموده، ولی آن‌را عملی منفور و مبغوض می‌داند و در احادیث مذمت شده است:

امام صادق علیه السلام فرمود:

خدا خانه‌ای را که در آن عروسی برپا شود دوست دارد و خانه‌ای را که در آن طلاق واقع شود مبغوض دارد. نزد خدا چیزی مبغوض‌تر از طلاق نیست.[1]

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

میان کارهای حلال، کاری بدتر از طلاق نیست. خدا مردانی را که زیاد طلاق می‌دهند و زن می‌گیرند دشمن دارد.[2]

هم‌چنین علیه السلام فرمود:

وقتی به پیامبر صلی الله علیه و آله خبر رسید که ابوایوب قصد دارد همسر خود را طلاق دهد، فرمود: طلاق دادن ام‌ایوب گناه است.[3]

امام محمد باقر علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:

آن‌قدر جبرئیل درباره زن به من سفارش کرد که گمان کردم طلاق دادن او جز در موردی که مرتکب فحشای آشکار شود جایز نیست.[4]

حضرت صادق علیه السلام فرمود:

تزویج کنید، ولی طلاق ندهید، زیرا از طلاق عرش خدا می‌لرزد.[5]

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

خدا در میان مباحات، چیزی را محبوب‌تر از نکاح ندارد و هیچ مباحی را مبغوض‌تر از طلاق ندارد.[6]

طلاق از نظر اسلام، عملی بسیار زشت و قبیح است که باید حتی‌الامکان از آن دوری شود، زیرا عرش خدا را به لرزه می‌آورد، اما به عللی تحریم نشده و مورد نهی شدید قرار گرفته است. برای پیش‌گیری از وقوع طلاق، با عوامل آن به شدت مبارزه شده که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

1. یکی از عوامل طلاق، دل‌سردی مرد به همسر مشروع خود و دل‌بستگی و چشم‌داشت به زنان بیگانه است. یکی از عوامل مهم آن، بی‌حجابی یا بدحجابی بانوان و چشم‌چرانی مردان است. وقتی مرد در کوچه و خیابان چشمش به زنی افتاد که از همسر خودش زیباتر و جاذب‌تر بود، امکان دارد شیفته او گردد و از همسرش دل‌سرد شود. وقتی به منزل برگشت با ایراد و بهانه‌جویی زندگی را تلخ می‌کند و چه‌بسا در نهایت به طلاق کشیده شود.

اسلام برای پیش‌گیری از وقوع این امر، از یک طرف به بانوان توصیه می‌کند حجاب را رعایت کنند و زینت‌های خود را در معرض دید مردان بیگانه قرار ندهند و برای غیرشوهر خود آرایش و دلبری نکنند. از سوی دیگر، به مردان توصیه می‌کند که به زنان نامحرم ننگرند و از شوخی و شیرین‌زبانی با آنان بپرهیزند. اگر چشمشان به زنی نامحرم افتاد، تعقیب نکنند و بی‌درنگ دیدگان خود را فروبندند.

2. دومین عامل طلاق، دل‌سردی زن و مرد به یک‌دیگر و ارضا نشدن غریزه جنسی آنان است. بسیاری از طلاق‌ها و انحراف‌ها در اثر این است که زن یا مرد در کام‌یابی و ارضای غریزه جنسی خوب اشباع نمی‌شوند.

اسلام برای پیش‌گیری از وقوع این امر به بانوان توصیه می‌کند که بهترین لباس‌های خود را در منزل بپوشند، طبق دلخواه شوهر، خود را آرایش کنند و در معرض دید او قرار دهند. هم‌چنین به مردان توصیه می‌کند که نظافت و پاکیزگی را رعایت کنند و به اصلاح سر و صورت خود برسند و در منزل نیز زیبا زندگی کنند.

از سوی دیگر، به زن و شوهر تذکر می‌دهد که هنگام عمل جنسی و لذت‌جویی‌ها فقط به فکر ارضای غریزه جنسی و کام‌یابی خود نباشند، بلکه به فکر کام‌دهی و ارضای طرف خود نیز باشند.

3. سومین عامل، بدرفتاری‌ها و بداخلاقی‌ها و ایراد و بهانه‌جویی‌ها و کشمکش‌ها و لجبازی‌های زن یا شوهر است. آمار نشان می‌دهد که مهم‌ترین عامل اکثر طلاق‌ها ناسازگاری اخلاق زن و شوهر بوده است.

اسلام برای پیش‌گیری از این امر و استحکام بنیاد خانواده، برای هر یک از زن و شوهر حقوق و وظایفی را مقرر داشته و از آنان خواسته که به آن عمل کنند. علاوه بر آن، توصیه کرده که از خودمحوری، استبداد و لج‌بازی بپرهیزند و سعه صدر و گذشت داشته باشند و اختلاف سلیقه‌ها را با عقل و انصاف حل و فصل کنند.

وظایف اخلاقی زن و شوهر در کتاب‌های اخلاق بررسی شده که به برخی از آنها اشاره شد.

4. عامل دیگری که اسلام برای حل اختلاف‌های زن و شوهر و جلوگیری از طلاق پیش‌بینی کرده، موضوع تشکیل هیئت داوران است که از دو نفر تشکیل شده است: یکی، از خانواده زن و دیگری، از خانواده مرد. این دو نفر می‌توانند از خویشان زن و شوهر یا بیگانه باشند.

قرآن می‌فرماید:

«اگر از اختلاف و جدایی زن و شوهر ترسیدید، پس داوری را از بستگان مرد و زن انتخاب کنید. چنان‌چه قصد اصلاح داشته باشند خدا توفیقشان می‌دهد، زیرا خدا دانا و آگاه است».[7]

هیئت داوران برای اصلاح، جلسه‌ای ترتیب می‌دهند و از زن و شوهر جهت شرکت در آن دعوت می‌نمایند. از موضوع اختلاف جویا می‌شوند، با کمال دقت و انصاف به سخنان آنان گوش می‌دهند، حق را در هر طرف یافتند دوستانه و مشفقانه به فرد دیگر تذکر می‌دهند. هر یکی از آنان را به وظیفه‌اش آشنا می‌سازند. آن‌گاه آنان را به گذشت و اغماض و رعایت وظایف زناشویی و سعی در استحکام بنیاد مقدس ازدواج دعوت می‌کنند و از عواقب سوء اختلاف و جدایی برحذر می‌دارند، بدین وسیله صلحشان می‌دهند.

ناگفته نماند که صلح داوران اسلامی، با سازشی که به اجبار قانون به وجود می‌آید تفاوت فراوانی دارد. صلح قانونی مانند صلح دو شریک یا دو همسایه یا دو متخاصم است که ملتزم می‌شوند به حقوق یک‌دیگر تجاوز نکنند، اما صلحی که اسلام با هیئت داوران فراهم می‌سازد، به معنای الزام قانونی نیست، بلکه رفع کدورت‌های قلبی و ریشه‌کن کردن منشأ اختلاف‌ها و سعی در ایجاد تفاهم و تحکیم علاقه خانوادگی و دل‌گرمی به زندگی و عادی ساختن روابط زن و شوهر است. امتیاز این سازش بر صلح اول، برای کسی پوشیده نیست. اما اگر داوران بعد از بررسی و اقدامات لازم بدین نتیجه رسیدند که اختلاف‌های میان زن و شوهر بسیار عمیق است و شعله‌های عشق و علاقه زناشویی کاملًا خاموش شده و هیچ امیدی به اصلاح نیست، حتی با توصیه به گذشت و اغماض، در چنین صورتی زن و شوهر را به حال خود می‌گذارند تا از یک‌دیگر جدا شوند، یا آنان را به طلاق توصیه می‌کنند.

5. پنجمین چیزی که می‌تواند مانع طلاق شود یا آن‌را به تأخیر بیندازد، پرداخت مهر است. مرد اگر مهر زن خود را از قبل داده، حق ندارد آن را پس بگیرد و اگر نداده است، وظیفه دارد هنگام طلاق به طور کامل بپردازد.

قرآن می‌فرماید:

«اگر خواستيد زنى به جاى زن ديگر بگيريد و او را قنطارى مال داده‏ايد، نبايد چيزى از او بازستانيد. آيا تهمت مى‏زنيد و مرتكب گناه مى‏شويد، تا مهرشان را بگيريد چگونه مهر را پس مى‏گيريد و حال آن‏كه از يك‏ديگر بهره برده‏ايد و زنان از شما پيمانى استوار گرفته‏اند».[8]

مهر، حقِ شرعی و قانونی زن است و می‌تواند از هر طریق ممکن، آن‌را وصول کند و چنان‌چه مرد به طور نقدی آن‌را نداده باشد، باید هنگام طلاق آن‌را بپردازد. اگر مهر، ملک یا پول قابل توجهی باشد می‌تواند تا حدی از اقدام به طلاق جلوگیری کند، به ویژه در افراد تهی‌دست یا کم‌ثروت.

6. یکی از عوامل دیگر، سرپرستی و نگه‌داری از فرزندان و تأمین هزینه زندگی آنان است که مرد بر عهده دارد. در صورتی که اوضاع خانواده عادی باشد و زن و شوهر با هم زندگی کنند، بیشتر زنان مسئولیت نگه‌داری بچه‌ها را برعهده می‌گیرند، در نتیجه، مردان فرصت کارکردن و تأمین هزینه‌های خانواده را دارند.

اما اگر با طلاق از یک‌دیگر جدا شدند، سرپرستی و نگه‌داری از بچه‌ها نیز برعهده مرد می‌افتد و جمع میان این دو مسئولیت بسیار دشوار است. به علاوه، بچه‌ها نیاز به مادر دارند، که پدر نمی‌تواند آن‌را تأمین کند. از همین رو، اگر پدر خوب بیندیشد و عواقب سوء و مشکلات آن‌را مطالعه کند، غالباً از طلاق دادن منصرف می‌شود.

بنابراین، وجود فرزند و مسئولیت نگه‌داری از او را نیز می‌توان یکی از پشتوانه‌های بقا و استحکام بنیاد خانواده و از موانع طلاق به‌شمار آورد.

7. عامل دیگر، حضور دو شاهد عادل است. اسلام در صحت طلاق حضور دو شاهد عادل را هنگام اجرای صیغه طلاق شرط کرده است، زیرا در صحت آن، اجرای صحیح صیغه طلاق شرط شده که از هر کسی ساخته نیست.

از سوی دیگر، باید زمان اجرایِ صیغه، دو نفر شاهد عادل حضور داشته باشند، تا صیغه طلاق را بشنوند و عنداللزوم شهادت دهند.

با توجه به این‌که دسترسی به مجری صیغه طلاق و وجود دو نفر شاهد عادل چندان آسان نیست و نیاز به گذشت زمان دارد، مرد را از تعجیل در طلاق بازمی‌دارد.

در طول این مدت امکان دارد مرد سر عقل بیاید و از عصبانیت‌ها و لج‌بازی‌هایش کاسته شود و در عواقب سوء طلاق و مشکلات گوناگون آینده‌اش خوب بیندیشد و از طلاق دادن منصرف گردد. دوستان و مشاوران خیرخواه نیز می‌توانند در این خصوص به او کمک کنند. بعد از وجود همه شرایط، باز عالم مجری صیغه عقد و دو نفر شاهد عادل فوراً طلاق نمی‌دهند؛ بلکه می‌کوشند اختلاف‌هایشان را برطرف سازند و صلحشان دهند و در صورت لزوم بازهم طلاق را تأخیر می‌اندازند، تا فرصت بیشتری برای عاقبت‌اندیشی وانصراف داشته باشند. اسلام، چون مخالف طلاق بوده به هر طریق ممکن می‌کوشد از وقوع آن جلوگیری کند.

8. بعد از این‌که طلاق با همه شرایط و طی مراحل انجام گرفت، باز هم اسلام ازدواج را خاتمه یافته تلقی نمی‌کند، بلکه زمانی را به عنوان زمان عده[9] تعیین کرده و در طلاق رجعی به مرد اجازه می‌دهد به ازدواج سابق رجوع کند، بدون این‌که نیازی به مهر و صیغه جدید باشد.

اسلام آن‌قدر به حفظ و بقای ازدواج عنایت داشته که حتی بعد از وقوع طلاق و در زمان عده به مرد فرصت داده تا خوب بیندیشد و در صورت تمایل به ازدواج سابق رجوع کند.

 

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
برچسب‌ها: طلاق در اسلام
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 20 / 6 / 1395

http://ahlolbait.com/files/u65/hadith-emam-javad4_0.jpg

اسلام و چند همسری

 

اسلام چندهمسری را تجویز کرده و به مرد اجازه می‌دهد که در شرایط خاص بیش از یک زن دائم، حداکثر چهار زن بگیرد.

قبل از اسلام، چندهمسری مرسوم بود و اسلام آن‌را نسخ نکرد، بلکه در صدد اصلاح آن برآمد و شرایطی برایش قرار داد. به حداکثر چهار نفر محدود ساخت، ولی اصل تجویز چندهمسری را تنفیذ کرد.

اسلام در تشریع این حکم نخواسته تا از مردان جانبداری کند و آنان را در تشکیل حرم‌سراها و افراط در شهوت‌رانی و عیّاشی تشویق نماید، یا حقوق بانوان را نادیده بگیرد و به آنان ستم روا دارد. بلکه برعکس، هدف اسلام دفاع از یکی از حقوق طبیعی بانوان، یعنی حق تأهل و تشکیل خانواده و تولید و پرورش فرزندان مشروع است.

البته در برخی موارد هم دفاع از حقوق مردان منظور بوده است. بنابراین، تجویز چندهمسری، با رعایت شرایط مقرّر، ضرورت اجتماعی و به صلاح واقعی بانوان و مردان است. در توضیح مطلب به دو مقدمه اشاره می‌شود:

مقدمه اول: با این‌که موالید دختر، بیش از پسر نیست، آمار نشان می‌دهد که اغلب، تعداد زنان آماده و نیازمند ازدواج از مردان بیشتر است. این تفاوت دو علت دارد:

اول این‌که، تلفات مردان، به ویژه پسران جوان، بیشتر از زنان و دختران است. اگر به آمار مرگ‌هایی که در اثر حوادث از قبیل جنگ، سقوط و زیر آوار ماندن، غرق شدن، تلفات کارگران در معادن و کارخانه‌ها، تصادفات رانندگی و جز اینها مراجعه کنید به این امر پی می‌برید. در اثر این قبیل حوادث- که تلفات آنها هم زیاد است- تعادل بین زنان و مردان به هم می‌خورد و تعداد زنان بر مردان فزونی می‌یابد. برای تصدیق مطلب، آمار تلفات نیروهای انسانی در جنگ‌های اخیر کافی است، مانند عراق و ایران، آمریکا و عراق، افغانستان و شوروی و جنگ‌های داخلی خودشان، صرب‌ها و بوسنیایی‌ها و دیگر جنگ‌ها و تجاوزهایی که همواره در نقاط مختلف جهان جریان داشته و دارد. تلفات نیروی انسانی این جنگ‌ها بسیار زیاد و وحشتناک است و اکثر کشته شدگان مردان و جوانانی هستند که یا اصلًا ازدواج نکرده یا تازه ازدواج کرده بودند. اکنون حساب کنید که در اثر همین جنگ‌ها چقدر بر تعداد بانوان افزوده و از تعداد مردان کاسته می‌شود؟

دوم این‌که، برخی دانشمندان مدعی‌اند که مقاومت جنس زن در برابر بیماری‌ها بیشتر از جنس مرد است. بررسی آمار مرگ و میر کودکان، نوجوانان و جوانان نیز نظر آنان را تأیید می‌کند. حد متوسط عمر زن بیش از مرد است. آمار نشان می‌دهد که زنان بیوه بیش از مردان زن‌مرده هستند.

بنابراین، تعداد زنان بیوه‌ای که نیاز به ازدواج دارند، بیش از تعداد مردان مجردی است که نیاز به ازدواج دارند و خواستار آن هستند. همه ما شاهد زنان بیوه فراوانی هستیم که میل دارند با مرد دلخواهی ازدواج کنند، ولی امکان آن برایشان فراهم نیست. از سوی دیگر، مردان مجرّد چندانی را سراغ نداریم که به ازدواج مایل باشند، اما زنی را نیابند که آماده ازدواج باشد.

مقدمه دوم: یکی از حقوق طبیعی انسان حق تأهل و تشکیل خانواده است؛ چنان‌که بشر حق کارکردن، مسکن، بهداشت، غذا و لباس دارد، حق تأهل نیز دارد. هر انسانی اعم از زن و مرد، حق دارد که ازدواج کند و از آرامش و انس خانوادگی و تولید و پرورش فرزندان مشروع و قانونی بهره‌مند گردد.

زن نیز چون انسان است، حق چنین چیزی را دارد. بنابراین، قوانین اجتماعی باید طوری تنظیم شود که استفاده از حقوق طبیعی برای همه افراد امکان‌پذیر باشد.

کوتاه سخن این‌که، در هر اجتماع از یک سو، تعداد فراوانی زن بیوه وجود دارد که نیاز به ازدواج دارند و خواهان آن هستند و چنان‌چه ازدواج نکنند امکان دارد به انحراف و فساد کشیده شوند. از طرف دیگر، تعداد مردان مجرد به مقداری نیست که حاضر باشند با این بیوگان ازدواج نمایند، زیرا آنان بیشتر ترجیح می‌دهند که با دختران باکره ازدواج کنند و به مقدار کافی هم وجود دارد. پس تکلیف بیوگان نیازمند به ازدواج و راه حل چیست؟ یا باید بی‌بندوباری و فساد و آزادی‌های جنسی و آثار سوء آن‌را تجویز کنیم؛ چنان‌که غرب آن‌را پذیرفته است و یا چندهمسری و تعدد زوجات را تجویز نماییم؛ چنان‌که اسلام آن‌را پذیرفته است.

اسلام برای حل این مشکل و به نفع بانوان بیوه‌ای که نیاز به ازدواج و تشکیل خانواده دارند و برای جلوگیری از مفاسد اجتماعی و انحرافات جنسی، چندهمسری را تجویز کرده است.

یکی از موارد دیگری که سبب تجویز چندهمسری می‌شود، عقیم یا بیمار بودن همسر مرد است. در صورتی که زن به کلی عقیم باشد، یا در اثر بیماری غیرقابل علاجی، بچه‌دار شدن یا حمل مجدّد برایش زیان داشته باشد و مرد احساس نیاز به فرزند کند، عقل و وجدان به مرد حق می‌دهد که ازدواج مجدّد کند.

هم‌چنین در صورتی که زن بیمار است و نمی‌تواند نیاز جنسی شوهرش را برآورده سازد، تجدید ازدواج برای مرد یک نیاز محسوب می‌شود.

برای حل این مشکل یا باید همسر اولش را طلاق دهد، یا با وجود او همسر دومی برگزیند و انتخاب فرض دوم، به نفع بانوان است.

گفتنی است با توجه به این‌که مهم‌ترین فایده ازدواج، انس و آرامش و مودت خانوادگی است، تک همسری بر چندهمسری ترجیح دارد. اسلام نیز مردان را تشویق نمی‌کند که صرفاً برای شهوت‌رانی ازدواج مجدّد نمایند و انس و آرامش خانوادگی را فدای چند دقیقه لذت‌جویی کنند. اگر اسلام ازدواج مجدّد را تجویز کرده، در اثر یک ضرورت اجتماعی و برای حمایت از حقوق بانوان بیوه و نیازمند به شوهر بوده است.

اوضاع و شرایط زمان، مکان، جوامع، موقعیت و امکانات افراد در این جهت تفاوت دارد. چنان‌چه از جهت فردی و اجتماعی ضرورتی وجود نداشت، تک همسری بر چندهمسری ترجیح دارد و در صورتی که چندهمسری در اجتماعی ضرورت داشت یا برای شخص یا اشخاصی خاص لازم بود، زن و مرد باید در تأمین این نیاز همکاری نمایند. مردی که برای این منظور قصد ازدواج مجدد دارد باید امکانات مالی و جسمانی خود را رعایت کند و اگر امکان اداره دو خانواده را ندارد از آن صرف‌نظر کند. بعد از آن، موضوع را با همسرش در میان بگذارد و ضرورت ازدواج مجدّد را برایش به اثبات برساند و او را به رعایت عدل و انصاف و تساوی بین زوجین مطمئن سازد و به هر طریق ممکن رضایت او را جلب کند.

همسر چنین مردی نیز وظیفه دارد برای تأمین ضرورت فردی یا اجتماعی، گذشت و فداکاری کند؛ احساسات و عواطف تند را کنار بگذارد، مشکلات و نیازهای شخص شوهر یا بانوان بیوه دیگر را نیز منظور بدارد و بالاتر از همه رضای خدا را در نظر بگیرد و با خواسته مشروع شوهرش موافقت کند.

اگر ازدواج مجدّد با تفاهم زن و شوهر انجام بگیرد چندان مشکلی ندارد.

 

شرایط چندهمسری

اسلام چندهمسری را تجویز کرده، اما برای آن، شرایطی را مقرر داشته که رعایت آنها در عمل بسیار دشوار است:

1. امکانات مالی برای تأمین کلیه هزینه‌های دو خانواده؛

2. قدرت جسمانی برای تأمین نیازهای جنسی دو همسر؛

3. اطمینان از رعایت کامل عدل و انصاف در بین دو خانواده از همه جهات، بدون هیچ‌گونه تبعیض.

خداوند متعال در قرآن می‌فرماید:

«آن‏چه مى‏خواهيد ازدواج كنيد، دو يا سه يا چهار. اما اگر مى‏ترسيد كه با عدالت رفتار نكنيد، يك زن بيشتر نگيريد».[1]

در این آیه، تجویز ازدواج مجدد را مشروط به عدم خوف از ترک انصاف و عدالت نموده که در عمل دشوار است.

مردی که بیش از یک همسر دارد موظف است، در مقدار، نوع و کیفیت نفقه، مضاجعت، تمتع‌های جنسی و حتی در برخوردهای اخلاقی، بین آنان، مساوات و عدل و انصاف را رعایت کند، گرچه میان آنان از لحاظ سنی، یا زیبایی و زشتی، یا اخلاقی و موقعیت‌های اجتماعی، یا سایر مزایا و کمالات تفاوت‌هایی وجود داشته باشد، اما مرد وظیفه دارد در همه موارد، رفتاری یکسان داشته باشد.

واضح است که رعایت کامل عدل و انصاف، کاری است بس دشوار و کمتر مردی می‌تواند مطمئن باشد که قدرت ادای چنین وظیفه‌ای را دارد. در صورتی که قرآن تصریح می‌کند اگر از آن بیم دارید که نتوانید میان چند همسر با عدل و انصاف رفتار کنید، به یک زن اکتفا نمایید.

بنابراین، ازدواج مجدّد کاری است بسیار دشوار و پرمسئولیت که هر مردی صلاحیت آن را ندارد.[2]

 

[1]. نساء( 4) آيه 3:« فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى‏ وَثُلاثَ وَرُباعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلّا تَعْدِلُوا فَواحِدَةً»
[2]
امينى، ابراهيم، آشنايى با وظايف و حقوق زن، 1جلد، بوستان كتاب (انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم) - قم، چاپ: چهارم، 1390.

 

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
برچسب‌ها: اسلام و چند همسری
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 20 / 6 / 1395

 

نفقه و فلسفه آن

 

از نظر اسلام، تأمین هزینه خانواده، از جمله مخارج همسر بر عهده مرد است. مرد وظیفه دارد کلیه مخارج همسرش را تأمین کند، گرچه خود زن ثروت‌مندتر از شوهر باشد. وجوب نفقه، یکی از احکام قطعی اسلام است.

آن حق زوجه است. اگر مرد آن‌را نپردازد، به صورت دین بر ذمه‌اش باقی می‌ماند و عندالمطالبه باید آن‌را بپردازد و چنان‌چه از پرداخت نفقه امتناع کند، حاکم شرعی اسلام می‌تواند زن را طلاق دهد.

امام محمد باقر علیه السلام فرمود:

هر که زن دارد، ولی لباس و غذای او را تأمین نمی‌کند، امام وظیفه دارد در میان آنان جدایی افکند.[1]

اسحاق بن عمار می‌گوید:

به امام صادق علیه السلام عرض کردم: زن چه حقی بر شوهر دارد؟ فرمود: غذا و لباسش را تأمین کند و لغزش‌هایش را ببخشد.[2]

نفقات عبارت است از کلیه نیازهای خانواده، با رعایت امکانات و عرف زمان، مکان و شئون خانواده که در این‌جا برمی‌شمریم:

1. غذا، میوه و دیگر نیازها به مقدار نیاز متعارف؛

2. لباس زمستانی و تابستانی طبق نیاز و شئون خانواده؛

3. فرش و بستر؛

4. اسباب و لوازم پختن غذا و خوردن و آشامیدن؛

5. وسایل گرم‌کننده و سردکننده؛

6. مسکن ملکی یا استیجاری که طبق شئون خانواده باشد و آسایش آنان را تأمین کند؛

7. هزینه‌های بهداشت و درمان؛

8. وسایل نظافت و آرایش؛

و دیگر نیازهای زندگی.

 

اشکال

از موضوع نفقه انتقاد شده و گفته‌اند: در تشریع این حکم، زن تحقیر و یک مستخدم جیره‌خوار محسوب شده که در برابر زحمات شبانه‌روزی و انجام دادن کارهای دشوار خانه‌داری، غذایی را می‌خورد و لباسی را می‌پوشد.

پاسخ

در پاسخ باید گفت: اشکال مذکور از عناد گوینده و بی‌اطلاعی‌اش نشأت گرفته است، زیرا از دیدگاه اسلام کارهای منزل بر عهده زن نیست، حتی درباره نگه‌داری، پرستاری و شیردادن بچه‌ها نیز وظیفه‌ای بر عهده‌اش گذاشته نشده است. او می‌تواند هیچ کاری را انجام ندهد و مطالبه مستخدم کند و در برابر انجام دادن کارهای منزل، پرستاری و شیردادن بچه اجرت بطلبد. در عین حال، نفقه‌اش بر عهده مرد نهاده شده است.

با توجه به این مطلب، چگونه می‌توان گفت: زن تحقیر شده و به عنوان مستخدمِ جیره‌خوار محسوب شده است؟

گفتنی است گرچه کار کردن در خانه و اداره امور منزل وظیفه شرعی بانوان نیست ولی برای انس و الفت خانوادگی و از لحاظ اخلاقی یک ضرورت به شمار می‌رود، که در احادیث به عنوان «حسن التبعل» یاد شده است. یک خانم کدبانو که به بقا و گرمی کانون خانواده علاقه‌مند است در پرستاری از فرزندان و اداره هر چه بهتر امور منزل در حد توان می‌کوشد ولی با میل و رغبت نه با زور و جبر. چنان‌که همسران پیامبر و دخترش فاطمه زهرا و همسران ائمه اطهار و بزرگان دین چنین بودند.

سؤال

با این‌که زن و مرد در ارضای غریزه جنسی و تولید و پرورش فرزند به یک‌دیگر نیاز دارند، چرا کلیه هزینه‌های خانواده حتی مخارج شخصی زن بر عهده مرد نهاده شده است؟ چرا فقط مرد کار کند و زن بخورد، بپوشد و بخوابد و حتی کارهای خانه را انجام ندهد؟ آیا به مرد ستم نشده است؟ چرا اقتصاد زن وابسته به شوهر باشد تا ناچار باشد از او اطاعت کند و زورگویی‌ها و تضییقاتش را تحمل نماید؟ آیا بهتر نیست که زن و مرد با هم کار کنند و هزینه‌های زندگی را به اتفاق بپردازند؟

پاسخ

در پاسخ به این سؤال به چند نکته مهم اشاره می‌شود:

1. طبیعت، مسئولیت‌های سنگینی را بر عهده زن نهاده که ناچار به انجام دادن آنها است، مانند بارداری، زایمان، شیردادن نوزاد، پرستاری و مراقبت و تربیت فرزند و انجام دادن این مسئولیت‌های دشوار نیاز به فراغت دارد که با کار کردن در خارج منزل، چندان سازگار نیست.

2. زن هر ماه یک مرتبه، چند روز عادت می‌شود و در این ایام نیاز به استراحت دارد.

3. کارهای خانه‌داری و بچه‌داری، از نظر شرعی و قانونی بر عهده زن نیست، اما اخلاقاً و طبق آداب و رسوم نمی‌تواند از انجام دادن آنها شانه خالی کند، زیرا از لوازم زندگی خانوادگی محسوب می‌شود و در زیبایی منزل و دل‌گرمی مرد تأثیر به‌سزایی دارد.

4. زن موجودی ظریف، لطیف و زیبا است و مهم‌ترین وسیله جاذبیت و محبوبیت او برای شوهر، همین لطافت و زیبایی او است. در صورتی که اشتغال به کارهایِ دشوار و خسته‌کننده خارجِ منزل، بر لطافت و زیبایی زن لطمه وارد می‌سازد و از جاذبیت و محبوبیت او برای شوهر می‌کاهد که نه به سود او است و نه شوهرش. اگر قرار باشد زنان همانند مردان برای تأمین هزینه‌های زندگی کار کنند، در انتخاب شغل با رقابت مردان روبه‌رو شده و گاهی مجبور می‌شوند، شغل‌های دشوار را نیز بپذیرند، از قبیل کارگری در معادن و کارخانه‌های ذوب آهن، فولاد، ماشین‌سازی، پتروشیمی، سیمان، صنایع نفت، کارگری راه و ساختمان، راه آهن، رانندگی وسایل نقلیه سنگین و کارهای خسته‌کننده شبانه.

چنان‌چه زنان و مردان در لزوم کار کردن و تأمین هزینه زندگی مساوی باشند، طبعاً با چنین مشکلاتی مواجه می‌شوند.

از آن‌چه گذشت، استفاده می‌شود که زنان نمی‌توانند همانند مردان ملزم به کار کردن و تأمین هزینه زندگی باشند. از این‌رو، اسلام تأمین هزینه زندگی را به عهده شوهر گذاشته، تا زن با فراغت و آرامش‌خاطر، مسئولیت‌هایی را که طبیعت بر عهده‌اش نهاده انجام دهد، در نگه‌داری و پرورش فرزندان بکوشد، شادابی و زیبایی خود را حفظ کند، جایگاه خود را در دل مرد نگه‌دارد و خانه را محل انس و آرامش قرار دهد.

در چنین صورتی، مرد با آرامش‌خاطر و علاقه به زن و فرزند و دل‌گرمی به زندگی، بیشتر تلاش و جدیت می‌کند و هزینه خانواده را تأمین می‌کند و در طبق اخلاص نهاده و با رضایت‌خاطر تقدیم همسرش می‌نماید.

بنابراین، اسلام با واقع‌نگری و رعایت مصالح واقعی زن و مرد و فرزندان و برای استحکام بنیاد زناشویی، تأمین نفقه خانواده را بر عهده مرد نهاده و بی‌دلیل از یک طرف جانب‌داری و بر دیگری تحمیل نکرده است.

صلاح زن و مرد در این است که نفقه بر عهده مرد باشد و زن، در امور مالی وابسته به مرد باشد. مرد چون خواستار زن و علاقه‌مند به وی است باید برایش خرج کند و از این جهت نه تنها ناراحت نیست، بلکه کاملًا رضایت دارد و احساس شخصیت می‌کند. وابستگی مالی زن نیز به زیان او نیست و او را به صورت مستخدم جیره‌خوار در نمی‌آورد، بلکه به استحکام بنیاد ازدواج کمک می‌کند. اصولًا در زندگی خانوادگی درآمد مرد به خانواده تعلق دارد و در تأمین نیازها به مصرف می‌رسد و استقلال مالی زن یا وابستگی، مطرح نیست.

در خاتمه، این نکته را یادآور می‌شوم که هدف اسلام از تشریع وجوب نفقه بر مرد این نبوده که زن، بی‌کار، خانه‌نشین و مصرف‌کننده باشد و در خارج از منزل کار و مسئولیتی را بر عهده نگیرد. بلکه اسلام خواسته زن مجبور به کار کردن و تأمین هزینه‌های زندگی نباشد، ولی می‌تواند با رعایت استعداد و سلیقه و امکانات خود و تفاهم با شوهر شغل مناسبی را برگزیند و ادای وظیفه نماید واز این راه درآمدی را به دست آورد. البته درآمد او به شخص خودش تعلق دارد و مجبور نیست در زندگی صرف کند. زن خوب، درآمد خود را در طبق اخلاص می‌نهد و همانند شوهر آن‌را تقدیم خانواده می‌کند، تا در اداره و بهبود زندگی مشترک سهیم باشد و بر صفا و محبت خانوادگی بیفزاید.[3]


[1].
همان، ص 509: أبوبصير، قال: سمعت أباجعفر عليه السلام يقولمن كانت عنده امرأة فلم يكسها ما يواري عورتها، و يطعمها ما يقيم صلبها كان حقّاً على الإمام أن يفرّق بينهما»
[2].
همان، ص 510: إسحاق بن عمّار، قال: قلت لأبى عبداللَّه عليه السلام: ما حق المرأة على زوجها الذي إذا فعله كان محسناً؟
قال:« يشبعها، و يكسوها، و إن جهلت غفر لها»
[3]
امينى، ابراهيم، آشنايى با وظايف و حقوق زن، 1جلد، بوستان كتاب (انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم) - قم، چاپ: چهارم، 1390.

 

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
برچسب‌ها: نفقه و فلسفه آن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 26 / 5 / 1395

مهر زن و فلسفه آن

 

مرد هنگام اجرای صیغه نکاح، چیزی را به همسرش تقدیم می‌کند که در اصطلاح «مهر و صداق» نامیده می‌شود. کلمه مهر در قرآن نیامده، اما لفظ صداق استعمال شده است.

قرآن می‌فرماید:

«صداق زنان را بپردازيد كه عطيه‏اى است و اگر بعداً چيزى از آن‏را، با رضايت به شما بخشيدند، بخوريد كه گوارايتان باد».[1]

برای صداق، مقدار معینی تعیین نشده، بلکه به توافق زن و مرد بستگی دارد.

امام محمد باقر علیه السلام فرمود:

صداق چیزی است که زن‌وشوهر بر آن توافق می‌کنند، کم باشد یا زیاد.[2]

برای حداقل مهر نیز مقداری تعیین نشده، اما در احادیث آمده که زیاد هم ناچیز نباشد.

امام جعفر صادق علیه السلام از پدرانش از حضرت علی علیه السلام نقل کرده که فرمود:

من دوست ندارم «مهر» از ده درهم کمتر باشد، تا به مقدار پولی که به زن زناکار پرداخت می‌شود شبیه نباشد.[3]

برای حداکثر صداق مقدار معینی تعیین نشده، هرچه هم زیاد باشد مانع ندارد، ولی اسلام تعیین مهریه‌های سنگین و مسابقه در آن را صلاح نمی‌داند و از آن نهی کرده است.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

مهر زنان را سنگین نکنید و ازدیاد آن را به مسابقه نگذارید، زیرا موجب دشمنی می‌شود.[4]

نباید در تعیین مهر آن‌قدر سخت‌گیری کرد که جوانان امکان ازدواج نداشته باشند. در این مورد خوب است از افراط و تفریط خودداری شود و با رعایت شئون زن و مرد و شخصیت اجتماعی خانواده عروس و داماد، طبق امکانات اقتصادی آنان، به صداق مناسب و معتدلی توافق کنند.

در نوع مهر نیز محدودیتی وجود ندارد، بلکه هر نوع مالی می‌تواند صداق باشد، مانند طلا، نقره، املاک، انواع پول‌های رایج، اسباب و لوازم زندگی، فرش، ظروف، اتومبیل، لباس و هر چیز دیگری که قابل تملک باشد. اما صلاح زن در این است که در صورت امکان مهر خود را ملک یا طلا، یا نقره، یا اشیایی نظیر اینها قرار دهد تا برایش ذخیره باشد و با مرور روزها از ارزش آن کاسته نشود.

مهر می‌تواند نقد باشد یا نسیه و بر عهده شوهر یا هر شخص دیگری است و به توافق زن و شوهر بستگی دارد.

اگر به صورت نقد باشد، زن می‌تواند قبل از عروسی آن را مطالبه کند. در صورتی که مرد قدرت پرداخت آن‌را دارد، باید بپردازد و اگر خودداری کرد، زن حق دارد از عمل جنسی بپرهیزد و این عدم تمکین موجب نشوز و سقوط نفقه نمی‌شود.

اگر صداق نسیه باشد، ولی وقت معینی برایش تعیین شده زن قبل‌از رسیدن وقت، حق مطالبه ندارد و چنان‌چه وقت معینی تعیین نشده، هر وقت زن آن‌را مطالبه کرد؛ چنان‌که مرد قدرت پرداخت دارد، باید بی‌درنگ آن‌را بپردازد.

مالک حقیقی مهر، چه ملک باشد چه پول نقد، خود زن است. کسی حق ندارد بدون رضایت او در مالش تصرف کند، حتی پدر و مادر و شوهرش و منافع آن نیز به خود زن تعلق دارد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

خدا در قیامت هر گناهی را می‌بخشد، جز گناه کسی را که مهر زن را غصب کند، یا مزد اجیری را ندهد و یا انسان آزادی را به عنوان برده بفروشد.[5]

از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام سؤال شد:

آیا پدر می‌تواند صداق دخترش را میل کند؟ فرمود: نه، چنین حقی را ندارد.[6]

چنان‌که صداق نسیه و بر عهده شوهر است و بدهی واقعی است که باید عندالمطالبه و در اولین زمان امکان پرداخت شود.

حضرت صادق علیه السلام درباره مردی که زنی را به عقد خود درآورده، ولی قصد داشته مهرش را نپردازد، فرمود:

این عمل زنا محسوب می‌شود.[7]

امام صادق علیه السلام فرمود:

هر مردی که مهری برای همسرش قرار دهد، ولی قصد ادای آن را نداشته باشد به منزله دزد است.[8]

حضرت صادق علیه السلام از پدرانش از رسول خدا نقل کرده که فرمود:

هر که مهر همسرش را ندهد، نزد خدا زناکار محسوب می‌شود. خدای عزّوجلّ در قیامت به او می‌گوید: کنیز خود را به تو تزویج کردم، در پیمان خودم، ولی تو به عهد من وفا نکردی و به کنیزم ستم نمودی. پس به مقدار حق زن، از حسنات مرد می‌گیرد و به زن می‌دهد و اگر

حسنه‌ای باقی نماند، دستور می‌دهد او را در آتش دوزخ بیفکنند، زیرا به عهد خود وفا نکرده است و عهد مورد سؤال واقع می‌شود.[9]

 

فلسفه مهر

ممکن است کسی اصل تشریع مهر را زیر سؤال برده، بگوید: زن و مرد از لحاظ جنسی به یک‌دیگر نیاز دارند واز این طریق به هم‌دیگر جذب شده و ازدواج می‌کنند، پس دیگر مهر چه معنایی دارد؟ با تشریع مهر زن تحقیر شده و تا سرحد کالای مورد معامله تنزل یافته است. مرد با مهر زن را همانند برده در تملک خود درمی‌آورد.

در پاسخ باید گفت: در اسلام نه زن کالا و برده محسوب شده و نه مهر، ثمن معامله، بلکه مهر عطیه و هدیه‌ای است از جانب مرد که به همسرش تقدیم می‌کند تا او را گرامی بدارد و مراتب علاقه‌اش را اظهار دارد.

در توضیح مطلب و تشریح فلسفه تشریع صداق به دو نکته مهم اشاره می‌شود.

نکته اول: با این‌که زن و مرد از لحاظ غریزه جنسی به یک‌دیگر نیاز دارند و طبعاً خواستار هم‌دیگرند، ولی هر یک از آنان ویژگی‌هایی دارد:

یکی از ویژگی‌های زن لطافت و زیبایی او است و از همین طریق برای مرد جاذبه دارد. مهم‌ترین عامل نفوذ زن، زیبایی او است و مرد درباره آن عنایت خاصی دارد. زن با الهام از فطرت، این موضوع را دریافته و به همین جهت به آرایش می‌پردازد، تا خویشتن را زیباتر جلوه دهد و بیشتر در دل مرد نفوذ کند.

دومین ویژگی زن این است که با وجود داشتن غریزه جنسی، در کتمان خواسته غریزی خود از مرد مقاوم‌تر است. خود را بی‌نیاز نشان می‌دهد و به خواستگاری مرد نمی‌رود. او ترجیح می‌دهد که در دل مرد نفوذ کند و او را شیفته خود سازد و به خواستگاری از او وادار نماید. آرایش و خودنمایی و ناز و غمزه‌های زن از همین‌جا نشأت می‌گیرد. بنابراین، زن بیش از هر چیز خواستار تسخیر دل مرد و عشق و دل‌باختگی او است.

اما مرد در برابر نیروی جنسی ناتوان است و نمی‌تواند خواسته درونی خود را کتمان کند. از همین رو، به خواستگاری زن می‌رود. مرد طالب و خواستار زن است و دنبال او می‌رود، چون دریافته که زن خواستار عشق و علاقه او است، اظهار محبت و دل‌باختگی می‌کند و ناز و غمزه‌هایش را خریدار می‌شود. او برای اثبات محبت باطنی خود، از هر وسیله‌ای استفاده می‌نماید: پول خرج می‌کند، برایش هدیه می‌برد و مجلس جشن عقد و عروسی برپا می‌سازد.

قرارداد مهر نیز یکی از همین وسایل است. مرد برای اثبات علاقه باطنی خود و برای گرامیداشت همسرش و به دست آوردن دل او، چیزی را به عنوان مهر به وی تقدیم می‌دارد.

قرآن نیز مهر را به همین صورت بیان می‌کند، زیرا با عبارت «صَدُقاتِهِنَّ» بیان شده و آن‌را با عنوان «نحله» معرفی می‌کند که به معنای هدیه و عطیه است. این، یکی از فواید و فلسفه‌های تشریع مهر بود.

نکته دوم: قرارداد صداق به زن آرامش و اطمینان نسبی می‌دهد، تا بتواند وظایفی را که آفرینش بر عهده‌اش نهاده، انجام دهد. گرچه زن و مرد هنگام ازدواج با هم پیمان می‌بندند که به یک‌دیگر وفادار باشند و در پرورش و نگه‌داری فرزندان همکاری نمایند، ولی موارد خلافی نیز مشاهده می‌شود که مرد به وظیفه خود عمل نمی‌کند و از تأمین هزینه زندگی و پرورش فرزندان خود داری می‌نماید، در صورتی که طبیعت، مسئولیت‌های ویژه‌ای را بر عهده زن نهاده که نمی‌تواند از انجام دادن آنها شانه خالی کند. زیرا مرد به منزله زارع است و زن به مثابه مزرعه. او نطفه فرزند را در رحم زن غرس می‌کند و بعد از آن طبعاً آزاد است. مرد از لحاظ شرع و قانون و اخلاق در برابر همسر و فرزندش مسئولیت دارد، ولی به دلیل این‌که طبیعت چیزی را بر عهده‌اش نگذاشته، می‌تواند زن را با جنینی که در رحم دارد رها سازد و فرار کند. البته اکثر مردان چنین نیستند، اما به هر حال امکان وجود آن هست و نمونه‌هایی از این افراد دیده شده است.

زن این چنین آزاد نیست و ناچار است دوران دشوار بارداری و زایمان و نقاهت ناشی از آن را تحمل کند. پس از زایمان نیز نمی‌تواند نوزاد ضعیف و بی‌گناه خود را دور بیندازد یا گرسنه بدارد و ناگزیر باید شیرش بدهد و از او نگه‌داری کند. با توجه به عاطفه شدید مادری و انسی که به فرزند گرفته بعد از آن هم نمی‌تواند او را رها سازد، بلکه ناچار است از او نگه‌داری کند.

وی در این مدت به هزینه زندگی و مسکن و خوراک و پوشاک نیاز دارد.

در چنین فرضی زن بی‌چاره چه کند؟ بانوان طبعاً از چنین احتمالی نگرانند.

شاید یکی از علل تشریع مهر، تأمین آرامش و امنیّت نسبی برای بانوان در مورد چنین احتمال‌هایی است. اگر صداق ملک است یا پول نقد، زن آن‌را می‌گیرد و برای چنین مواقع احتمالی نگه‌داری می‌کند و چنان‌چه نسیه است باز هم می‌تواند آن‌را مطالبه کند.

کوتاه سخن این‌که، مهر را می‌توان وسیله دل‌گرمی زن و پشتوانه‌ای برای ازدواج معرفی نمود.

امام صادق علیه السلام فرمود:

علت این‌که صداق بر عهده مرد نهاده شده، نه زن- گرچه کار هر دو یکی است- این است که مرد وقتی کام خود را از زن گرفت برمی‌خیزد و منتظر فراغ زن نیست و به همین علت صداق بر عهده مرد نهاده شده، نه بر زن.[10][11]

 


[1].
نساء( 4) آيه 4:« وَآتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَى‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً»
[2].
وسائل الشيعه، ج 21، ص 240: قال ابوجعفر عليه السلام:« الصداق ما تراضيا عليه من قليل او كثير، فهذا الصداق»
[3].
همان، ص 253: جعفر بن محمد، عن آبائه، عن عليّ عليه السلام قال:« إنّي أكره أن يكون المهر أقلّ من عشرة دراهم؛ لئلّا يشبه مهر البغي»
[4].
همان، ص 266: عن عليّ عليه السلام قال:« لاتغالوا بمهور النساء فتكون عداوة»
[5].
همان، ص 266: قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله:« إنّ اللَّه ليغفر كلّ ذنب يوم القيامة إلّا مهر امرأة، و من اغتصب أجيراً أجره، و من باع حراً»
[6].
همان، ص 272: احمد بن ابى نصر قال سأل ابوالحسن الاول عليه السلام عن الرجل يزوج ابنته، اله ان يأكل صداقها؟ قال: لا، ليس ذلك له»
[7].
همان، ص 266: فضيل بن يسار، عن أبي عبداللَّه عليه السلام في الرجل يتزوّج المرأة ولا يجعل في نفسه أن يعطيها مهرها:« فهو زنا»
[8].
همان، عن أبي عبداللَّه عليه السلام قال:« من أمهر مهراً ثمّ لاينوي قضاءه كان بمنزلة السارق»
[9].
همان، ص 276: عن الصادق، عن آبائه عليهم السلام عن النبيّ صلى الله عليه و آله- في حديث المناهي- قال:« من ظلم امرأة مهرها فهو عنداللَّه زنا، يقول اللَّه عز و جل يوم القيامة: عبدي! زوّجتك أمتي على عهدي فلم توف بعهدي، و ظلمت أمتي. فيؤخذ من حسناته فيدفع إليها بقدر حقّها، فإذا لم تبق له حسنة أمر به إلى النار بنكثه للعهد، إنّ العهد كان مسؤلًا»
[10].
وسائل الشيعه، ج 21، ص 268: عن الصادق عليه السلام قال: إنّما صار الصداق على الرَّجُل دونَ المرأة- و إن كانَ فعلهما واحداً- لانّ الرجل إذا قَضَى حاجته منها قام عَنها و لَم يَنْتَظرْ فراغها فَصار الصداق عَلَيه دونُها لذلك
[11]
امينى، ابراهيم، آشنايى با وظايف و حقوق زن، 1جلد، بوستان كتاب (انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم) - قم، چاپ: چهارم، 1390

 

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
برچسب‌ها: مهر زن و فلسفه آن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 26 / 5 / 1395

حقوق و وظایف متقابل زن و شوهر

 

خانواده از دیدگاه اسلام، واحد کوچک اجتماعی است که اجتماع‌های بزرگ‌تر از همین واحدها تشکیل می‌یابد. این واحد کوچک، از یک زن و مرد تشکیل شده، با تولید فرزند توسعه می‌یابد. در بین اعضای خانواده ارتباط کامل برقرار است و اهداف و منافع مشترکی دارند. سعادت هر یک از اعضا، به خوش‌بختی همه اعضا بستگی دارد. زن و مرد بعد از ازدواج باید به فکر مجموع اعضا باشند و تفکر فردی نداشته باشند. ارتباط بین زن و شوهر، مانند دو شریک یا دو همسایه یا دو دوست نیست، بلکه بسیار بالاتر و در حد وحدت است.

قرآن در این‌باره تعبیر بسیار جالبی دارد:

«و از نشانه‏هاى خداست كه از نفس خود شما برايتان زوج بيافريد تا به آنان آرامش و سكون بيابيد، و بين شما محبت و دلسوزى قرا رداد، و در اين موضوع براى كسانى كه اهل تفكر باشند نشانه‏هايى است».[1]

جمله: «خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً» بر شدت اتصال وارتباط دلالت دارد.

در آیه دیگر درباره زن و شوهر می‌فرماید:

«زنان براى شما لباس و شما نيز براى آنان لباس هستيد».[2]

توصیف زن و مرد به لباس یک‌دیگر نیز شدت ارتباط و اتصال را افاده می‌کند؛ چنان‌که لباس نزدیک‌ترین اشیا به بدن انسان است و نیاز به آن شدید است، تا از گرما و سرما حفظش کند، عیوبش را بپوشد و به او زیبایی و آرامش دهد. زن و شوهر نیز نسبت به یک‌دیگر این‌چنین هستند و باید باشند.

اسلام به تحکیم بنیاد خانواده و حسن ارتباط بین زوجین عنایت کامل داشته و برای هر یک از آنان وظایف و حقوقی را مقرر داشته است. حقوق و وظایف زن و شوهر را در دو بخش می‌توان خلاصه کرد:

یکی، وظایف مشترک و دیگری، وظایف مخصوص. در این‌جا به تشریح هر یک از اینها می‌پردازیم:

 

حقوق و وظایف مشترک

حقوق و وظایفی که زن و شوهر هر دو باید آنها را رعایت کنند، عبارتند از:

1. حسن معاشرت: رفتار زن و شوهر نسبت به هم‌دیگر باید خوب و کاملًا پسندیده باشد.

قرآن می‌فرماید:

«با زنان به شيوه معروف زندگى كنيد».[3]

معروف در برابر منکر، به معنای رفتاری است که از نظر شرعی و عقلی پسندیده باشد. گرچه خطاب در آیه متوجه مردان است، زنان نیز همین وظیفه را دارند.

زن و شوهر باید با یک‌دیگر مهربان، خوش‌اخلاق، خوش برخورد، خندان، دلسوز، مددکار، غمخوار، باادب، با انصاف، راست‌گو، رازدار، امین، وفادار، خیرخواه و خوش‌رفتار باشند. در احادیث نیز به موضوع حسن معاشرت زن و شوهر تأکید شده است.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:

کامل‌ترین مردم از جهت ایمان کسانی‌اند که اخلاقشان نیکوتر باشد.

خوبان شما کسانی هستند که به زنانشان نیک‌رفتار باشند.[4]

2. جلب توجه همسر: زن و شوهر وظیفه دارند در نظافت، لباس پوشیدن و اصلاح سر و صورت، خواسته‌های یک‌دیگر را رعایت کنند. اسلام به زنان توصیه می‌کند که در خانه و برای شوهر خود آرایش و زینت کنند و بهترین لباس‌هایشان را بپوشند، نظیف و پاکیزه باشند و بوی خوش استعمال کنند.

امام صادق علیه السلام فرمود:

زنی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و سؤال کرد: حق مرد بر زن چیست؟

فرمود: وظیفه زن این است که خود را با بهترین بوها خوش‌بو سازد، بهترین لباس‌هایش را بپوشد، با بهترین زیورها زینت کند و بدین صورت صبح‌گاه و شبان‌گاه خویش را بر شوهر عرضه بدارد و حقوق مرد بیشتر از اینهاست.[5]

مرد نیز همین وظیفه را در مورد همسرش دارد؛ باید نظیف و پاکیزه، خوش‌بو و خوش‌لباس باشد، به اصلاح سر و صورتش برسد و در منزل زیبا زندگی کند.

جعفر بن محمد علیه السلام به وسیله پدرانش از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:

هر یک از شما باید خودش را برای همسرش آماده سازد؛ چنان‌که زن، خودش را برای شوهر آماده می‌سازد. آن‌گاه جعفر بن محمد علیه السلام فرمود:

یعنی نظافت و پاکیزگی را رعایت کند.[6]

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

حق زن بر شوهر این است که غذا و لباسش را فراهم سازد و با صورت زشت بر او ظاهر نشود. اگر چنین کرد حق او را ادا کرده است.[7]

حسن بن جهم می‌گوید:

حضرت موسی بن جعفر علیه السلام را دیدم که خضاب کرده بود. عرض کردم:

فدایت شوم، شما هم خضاب کرده‌اید؟! فرمود: بله. زیرا آمادگی مرد برای زن به عفت او می‌افزاید. زنانی عفت خود را از دست داده‌اند، به این دلیل که شوهرانشان، خود را برای آنان آماده نساخته بودند. آن‌گاه فرمود: آیا تو دوست داری همسرت را در صورتی ببینی که تو خود را بدان صورت بر او آشکار می‌سازی؟ عرض کردم: نه. فرمود: همسرت نیز چنین است.[8]

3. کام‌دهی: گرچه لذت‌جویی و ارضای غریزه جنسی تمام هدف ازدواج نیست، لیکن یکی از اهداف مهم و محرک اولی در ازدواج است و در تحکیم بنیاد خانواده و حسن رابطه زوجین تأثیر به‌سزایی دارد. بنابراین، کام‌دهی یکی از وظایف زن و شوهر می‌باشد. زن و شوهر باید برای استمتاع و ارضای غریزه جنسی یک‌دیگر آماده باشند. هرگاه یکی از آن دو، به استمتاع و عمل جنسی تمایل داشت، دیگری نیز خود را آماده سازد و مانع‌تراشی نکند.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به زنان می‌فرمود:

نمازتان را طولانی نکنید، تا شوهرانتان را [از تمتع جنسی] بازدارید.[9]

زن و شوهر هنگام عمل جنسی نباید فقط به فکر لذت‌جویی خود باشد، بلکه به فکر کام‌دهی و ارضای همسرش نیز باشد. زیرا ارضای غریزه جنسی در حسن رابطه زوجین و تحکیم بنیاد خانواده تأثیر کامل دارد.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

هرگاه یکی از شما به سوی همسر خود رفت، در انجام دادن عمل جنسی عجله نکند.[10]

امام رضا علیه السلام (در ضمن حدیثی) فرمود:

زن همان توقع را از تو دارد که تو از او داری.[11]

4. نگه‌داری و تربیت فرزندان: نگه‌داری از فرزندان و حفظ سلامت و پرورش جسم و جان و تعلیم و تربیت آنان وظیفه مشترک پدر و مادر است و به هم‌فکری و همکاری و جدیت آنان نیاز دارد. پدر در این مورد مسئولیت سنگین‌تری را بر عهده دارد، اما نقش مادر حساس‌تر و سازنده‌تر است.

 

وظایف مخصوص زن و شوهر

الف) وظایف شوهر: مرد علاوه بر وظایف مشترک، به علت آفرینش ویژه‌اش وظایف خاصی را نیز بر عهده دارد که به برخی اشاره می‌شود:

1. سرپرستی و قیمومت خانواده: در اسلام، ولایت و سرپرستی و مدیریت خانواده بر عهده مردان نهاده شده است.

خداوند متعال در قرآن می‌فرماید:

«مردان از آن جهت که خدا برخی را بر بعضی برتری داده است و از آن جهت که از مال خود نفقه می‌دهند، بر زنان سرپرستی و قیمومت دارند.

پس زنان شایسته، در غیبت شوهرانشان، با حفظ خود، عفت خود را نگه می‌دارند».[12]

امور خانواده باید با تفاهم و مشاوره و همکاری زن و شوهر انجام بگیرد، ولی به هر حال، این اجتماع کوچک مانند هر جامعه دیگری بدون یک سرپرست و مدیر باتدبیر و بانفوذ، به خوبی اداره نخواهد شد. اکثر خانواده‌های بدون مدیر وضع مطلوبی ندارند. بنابراین، یا زن باید مسئولیت سرپرستی و نگه‌داری خانواده را بر عهده بگیرد یا مرد.

از آنجا که جنبه تعقل بیشتر مردان بر زنان برتری دارد و برای تدبیر و نظارت بر زندگی آمادگی بیشتری دارند و برای تحمل دشواری‌ها بیشتر آماده‌اند، مسئولیتِ سرپرستی خانواده بر عهده آنان نهاده شده است. برعکس بانوان که بیشتر، احساسات و عواطف آنان بر مردان فزونی دارد. بنابراین، صلاح خانواده در این است که سرپرستی مرد را بپذیرد و کارهای مهم زندگی را با مشورت و صلاحدید او انجام دهد و در موارد اختلاف، حاکمیت او را بپذیرد.

ناگفته نماند که منظور از سرپرستی مرد این نیست که با اعمال قدرت و خودمحوری خانواده را اداره کند و فعال مایشاء باشد و به دیگر اعضای خانواده حق اظهارنظر ندهد، زیرا سرپرست و مدیر باتدبیر به خوبی می‌داند که هیچ مؤسسه کوچک یا بزرگی را با زور و خودمحوری نمی‌توان اداره کرد، به ویژه کانون خانواده را که باید محل آسایش و آرامش و پرورش کودکان و آینده‌سازان کشور باشد، بلکه منظور، در رأس امور قرار گرفتن برنامه‌ریزی صحیح برای اداره خانواده، با مشاوره و تبادل‌نظر سایر اعضای خانواده و جلب همکاری آنان در اداره امور و تفاهم در حل مشکلات و تصمیم‌گیری و حرف آخر را زدن در موارد اختلاف است.

مسئولیت‌های سرپرستی مرد را در سه بخش می‌توان خلاصه کرد:

1. تأمین هزینه‌های خانواده وتنظیم برنامه زندگی بامشاوره وتبادل‌نظر و رسیدگی به حساب دخل و خرج خانواده؛

2. حفاظت و حراست و مراقبت و دفاع از افراد خانواده؛

3. نظارت بر مسائل دینی، اخلاقی و فرهنگی افراد خانواده و هدایت آنان به رشد، تکامل جسمانی، نفسانی و جلوگیری از وقوع مفاسد اجتماعی و اخلاقی.

2. تأمین نفقه: در اسلام تأمین کلیه هزینه‌ها و مخارج زندگی خانواده بر عهده مرد نهاده شده است.

اسحاق بن عمار از حضرت صادق علیه السلام سؤال کرد:

حق زن بر شوهر چیست؟ فرمود: غذا و لباسش را تأمین کند و لغزش‌هایش را ببخشد.[13]

3. اکرام و مدارا: مرد وظیفه دارد قدرشناس همسرش باشد و او را نعمتی از جانب خدا بداند. وی را گرامی داشته، با او مدارا کند، لغزش‌هایش را ببخشد و سخت‌گیری و لج‌بازی نکند. اسلام چنین برخوردی را از حقوق زن و وظایف شوهر می‌داند.

امام سجاد علیه السلام فرمود:

حق همسرت این است که بدانی خدای متعال او را وسیله آرامش و انس تو قرار داده و نعمتی است از جانب خدا بر تو، پس او را گرامی بداری و با وی مدارا کنی. گرچه تو نیز بر وی حق داری، تو باید دل‌سوز او باشی، زیرا اسیر تو است. باید غذا و لباسش را فراهم سازی و اگر اشتباه کرد، ببخشی.[14]

4. مراقبت‌های دینی و اخلاقی: مرد وظیفه دارد به مسائل اعتقادی، اخلاقی و دینی همسرش عنایت داشته باشد: یا خودش در این‌باره به او کمک کند یا وسیله آموختن آنها را برایش فراهم سازد. مواظب اخلاق و رفتارش باشد. به کارهای خوب و اخلاق پسندیده دعوتش کند و او را از کردار زشت و اخلاق ناپسند نهی کند. در یک کلام، او را از آتش دوزخ برهاند و به بهشت دعوت کند.

این یکی از آثار و لوازم سرپرستی و قیمومیت است که بر عهده مردان نهاده شده است.

قرآن می‌فرماید:

«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! خودتان و خانواده‏تان را از آتش دوزخ نگه داريد، آتشى كه هيزم آن، مردم و سنگ‏ها هستند».[15]

ب) وظایف زن: زن نیز درباره شوهر خود وظایف بسیار سنگینی دارد که در احادیث به برخی اشاره شده است. همه وظایف در جمله‌ای کوتاه خلاصه شده و آن، خوب شوهرداری کردن است.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

جهاد زن در این است که خوب شوهرداری کند.[16]

«حسن التبعل» که در حدیث آمده جمله کوتاهی است، ولی معنای گسترده‌ای دارد و همه خوبی‌ها را دربر می‌گیرد. درباره زنی می‌توان گفت:

خوب شوهرداری می‌کند، که مقام سرپرستی و قیمومت شوهر را می‌پذیرد و از آن پاسداری می‌کند. موقعیت او را در خانواده و بین فرزندان نگه می‌دارد.

در کارهای مهم با او مشورت می‌نماید. از دستوراتش اطاعت می‌کند. اگر در موردی خروج از منزل را صلاح ندانست و اجازه نداد خارج نمی‌شود. با رفتار خوش واخلاق نیک و محبت‌های خود، شوهر را دلگرم و خانه را به کانون صفا و محبت تبدیل می‌کند. در دشواری‌ها و گرفتاری‌ها به یاری شوهر می‌شتابد و از او دل‌جویی می‌نماید. در مورد اموال شوهر امانت‌دار است واز اسراف و تبذیر و ولخرجی اجتناب می‌کند. در کارهای خیر او را تشویق می‌نماید. بهترین لباس خود را در منزل می‌پوشد و برای شوهر آرایش و زینت می‌کند و همواره آماده و در اختیار او است. در خانه‌داری و پرورش فرزندان می‌کوشد. رازدار و امین و مهربان و دلسوز است ....

درباره چنین زنی می‌توان گفت: خوب شوهرداری می‌کند و عملش در ردیف جهاد در راه خدا قرار دارد.

در احادیث درباره چند چیز تأکید بیشتری شده است:

1. اطاعت از شوهر در موارد مجاز؛

2. تمکین از شوهر در هم‌خوابگی و تمتعات و عمل جنسی؛ جز در مواردی که منع شرعی دارد؛

3. امانت‌داری و حفظ اموال شوهر؛

4. حفظ عفت و پاک‌دامنی؛

5. کسب اجازه شوهر در خروج از منزل.

امام صادق علیه السلام از پدرانش از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:

سودی نصیب مرد مسلمان نشده که بعد از اسلام بهتر از زوجه مسلمانی باشد که وقتی به او می‌نگرد، خشنود می‌شود و از دستورهایش اطاعت کرده، در غیاب او از نفس خود و اموال او نگه‌داری می‌کند.[17]

امام محمد باقر علیه السلام فرمود:

زنی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید وگفت: یا رسول اللَّه! حق مرد بر زن چیست؟ فرمود: باید در اطاعت شوهر باشد و نافرمانی نکند، از خانه‌اش بدون اذن او صدقه ندهد، بدون رضایت او روزه مستحبی نگیرد، از تمتعات جنسی مانع او نشود، گرچه بر شتر سوار باشد. بدون اذن او از منزل خارج نشود.[18][19]

 

 

[1]. روم( 30) آيه 21:« وَمِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِى ذ لِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»
[2].
بقره( 2) آيه 187:« هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ»
[3].
نساء( 4) آيه 19:« وَعاشِرُوهُنَّ بِالمَعْرُوفِ»
[4].
بحارالأنوار، ج 71، ص 389: عن النبيّ صلى الله عليه و آله، قال:« أكمل المؤمنين إيماناً أحسنهم خلقاً، و خياركم خياركم لنسائه»
[5].
وسائل الشيعه، ج 20، ص 158: عن أبي عبداللَّه عليه السلام قال:« جاءت امرأة إلى رسول اللَّه صلى الله عليه و آله، و قالت: يا رسول اللَّه! ما حقّ الزوج على المرأة؟- في حديث إلى أن- قال: و عليها أن تتطيّب بأطيب طيبها، و تلبس أحسن ثيابها، و تتزيّن بأحسن زينتها، و تعرض نفسها عليه غدوة و عشيّة، و أكثر من ذلك حقوقه عليها»
[6].
مستدرك الوسائل، ج 14، ص 296: جعفر بن محمد، عن أبيه، عن جدّه علي بن الحسين، عن عليّ عليه السلام، قال:« قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: ليتهيّأ أحدكم لزوجته كما تتهيّأ زوجته له- قال جعفر بن محمد عليه السلام:- يعني يتهيّأ بالنظافة»
[7].
بحارالأنوار، ج 103، ص 254: قال النبيّ صلى الله عليه و آله:« حقّ المرأة على زوجها أن يسدّ جوعتها، و أن يستر عورتها، ولا يقبح لها وجهاً، فإذا فعل ذلك فقد واللَّه أدّى‏ حقّها»
[8].
وسائل الشيعه، ج 20، ص 246: حسن بن الجهم، قال: رأيت أبالحسن عليه السلام اختضب، فقلت:- جعلت فداك- أختضبت؟
فقال:« نعم، إنّ التهيئة ممّا يزيد في عفّة النساء، و لقد ترك النساء العفّة بترك أزواجهنّ التهيئة،- ثمّ قال:- أيسرّك أن تراها على ما تراك عليه إذا كنت على غير تهيئة؟»
قلت: لا.
قال:« فهو ذلك»
[9].
همان، ج 20، ص 164: أبو بصير عن أبي جعفر عليه السلام قال:« قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله للنساء: لا تطولنّ صلاتكنّ لتمنعنّ ازواجكنّ»
[10].
مستدرك الوسائل، ج 14، ص 221: عن عليّ عليه السلام قال:« قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: إذا أتى أحدكم امرأته فلا يعجلها»
[11].
همان، عن الرضا عليه السلام- في حديث إلى أن- قال:« و اشتهت منك مثل الذي تشتهيه منها»
[12].
نساء( 49) آيه 34:« الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَبِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ»
[13].
مكارم الاخلاق، ج 1، ص 248: سأل إسحاق بن عمّار أباعبداللَّه عليه السلام عن حقّ المرأة على زوجها؟

قال:« يشبع بطنها، و يكسوها، و إن جهلت غفر لها»
[14].
بحارالأنوار، ج 74، ص 5: قال عليّ بن الحسين عليه السلام:« و أمّا حق الزوجة: فأن تعلم أنّ اللَّه جعلها سكناً و أُنساً، فتعلم أنّ ذلك نعمة من اللَّه عليك فتكرمها و ترفق بها، و إن كان حقّك عليها اوجب، فإنّ لها عليك أن ترحمها؛ لأنّها أسيرك، و تطعمها و تكسوها، و إذا جهلت عفوت عنها»
[15].
تحريم( 66) آيه 6:« يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ ناراً وَقُودُها النّاسُ وَالحِجارَةُ»
[16].
بحارالأنوار، ج 103، ص 252: قال عليّ عليه السلام:« جهادُ المرأة حُسن التّبعُّل»
[17].
وسائل الشيعه، ج 20 ص 41: عن أبي عبدالَّه عليه السلام عن آبائه عليهم السلام قال:« قال النبيّ صلى الله عليه و آله: ما إستفاد امرئ مسلم فائدة بعد الإسلام أفضل من زوجة مسلمة تسرّه إذا نظر إليها، و تطيعه إذا أمرها، و تحفظه إذا غاب عنها في نفسها و ماله»
[18].
همان، ص 158: عن أبي جعفر عليه السلام قال:« جاءت امرأة إلى النبيّ صلى الله عليه و آله فقالت: يا رسول اللَّه! ما حق الزوج على المرأة؟ فقال لها: أن تطيعه، ولا تعصيه، ولا تصدّق من بيته إلّا بإذنه، ولا تصوم تطوّعاً إلّا بإذنه، ولا تمنعه نفسها و إن كانت على ظهر قتب، ولا تخرج من بيتها إلّا بإذنه»
[19]
امينى، ابراهيم، آشنايى با وظايف و حقوق زن، 1جلد، بوستان كتاب (انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم) - قم، چاپ: چهارم، 1390.

 

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 26 / 5 / 1395

 

 

ازدواج و فواید آن

 

خانواده، واحد کوچک اجتماعی است که از پیوند میان زن و مرد آغاز می‌شود و با تولید فرزند توسعه و استحکام می‌یابد. ازدواج برای انسان یک نیاز طبیعی است که با اجرای صیغه عقد مشروعیت و رسمیت پیدا می‌کند.

اسلام به تشکیل خانواده بسیار اهمیت می‌دهد و آن‌را امری مقدس می‌شمارد و در احادیث، بهترین بنا معرفی شده است:

امام محمد باقر علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:

بنایی در اسلام برپا نشده که نزد خدا محبوب‌تر از ازدواج باشد.[1]

امام صادق علیه السلام از رسول نقل کرده که فرمود:

نزد خدا چیزی محبوب‌تر از خانه‌ای نیست که با ازدواج آباد گردد.

هم‌چنین نزد خدا چیزی مبغوض‌تر از این نیست که با طلاق خانه‌ای ویران گردد.[2]

ازدواج، یکی از سنت‌های ارزش‌مند اسلام است که پیامبر اکرم و امامان معصوم علیهم السلام به لزوم پیروی از آن تأکید نموده‌اند.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

ازدواج کنید، زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر که دوست دارد از سنت من پیروی کند، سنت من، ازدواج است.[3]

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:

ازدواج سنت من است و هرکس از آن روی گرداند، از امت من نیست.[4]

اسلام، ازدواج را عمل حیوانی نمی‌داند و پیروانش را به رهبانیت و ترک ازدواج دعوت نمی‌کند، بلکه برعکس، آن‌را وسیله‌ای برای تزکیه و تهذیب نفس، ترک گناه و تقرب به سوی خدا می‌داند.

امام صادق علیه السلام فرمود:

دو رکعت نماز که شخص همسردار بخواند، بهتر از هفتاد رکعت نماز

شخص ازدواج نکرده است.[5]

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:

دو رکعت نماز شخص ازدواج کرده افضل است از عبادت مرد ازدواج نکرده که شب‌ها برای نماز به پا می‌خیزد و روزها را روزه بدارد.[6]

امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:

بدترین مردگان شما کسانی‌اند که بدون ازدواج بمیرند.[7]

ازدواج و تشکیل خانواده از نظر اسلام، امری است ارزش‌مند و منافع فراوانی را دربر دارد که به برخی اشاره می‌شود:

1. وسیله انس و محبت: انسان در این زندگی پرآشوب، نیاز به سکونت و آرامش و محبت دارد. به شخصی نیازمند است که محرم اسرار و خیرخواه و دل‌سوز و حامی‌اش باشد، تا با او انس بگیرد و از محبت‌ها، کمک‌ها و حمایت‌های مخلصانه‌اش بهره‌مند گردد. به فردی نیازمند است که شریک زندگی‌اش باشد. در سلامت و بیماری، عزت و ذلت، خوشی و ناخوشی، فقر و غنا، رفاه و تنگ‌دستی و در همه احوال، به او وفادار و مهربان و دلسوز باشد.

در تأمین این نیاز چه کسی بهتر از همسر و چه جایی مناسب‌تر از کانون خانواده است.

خداوند متعال در قرآن می‌فرماید:

«و از نشانه‏هاى خداست كه براى شما از جنس خودتان همسرانى بيافريد، تا به سويشان آرامش بيابيد و در ميان شما محبت و دل‏سوزى قرار داد. در اين كارِخدا نشانه‏هايى است براى كسانى كه اهل تفكر هستند».[8]

2. وسیله‌ای برای پاک‌دامنی و مصونیّت از گناه: انسان طبعاً نیاز به عمل جنسی و ارضای غریزه جنسی دارد. اگر از طریق مشروع ارضا نشد، کنترل آن بسیار دشوار است و انسان را به انحراف و گناه می‌کشد. بنابراین، ازدواج بهترین و سالم‌ترین وسیله برای ارضای غریزه جنسی و مصونیت از انحراف است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

هر که دوست دارد خدا را پاک و پاکیزه ملاقات نماید باید ازدواج کند.[9]

حضرت صادق علیه السلام از رسول خدا نقل کرده که فرمود:

هر که ازدواج کند، نصف دینش را حفظ کرده است.[10]

حضرت موسی‌بن‌جعفر علیه السلام از پدرانش از رسول‌خدا صلی الله علیه و آله نقل‌کره که فرمود:

هر که در آغاز جوانی ازدواج کند، شیطان او فریاد می‌زند: واویلا! این جوان دو ثلث دینش را از من حفظ کرده است. پس باید در ثلث دیگر تقوا را رعایت کند.[11]

3. وسیله‌ای برای سلامت جسم و روان: عمل جنسی و ارضای غریزه، نیازی طبیعی است که موجب سلامت جسم و اعصاب خواهد بود و کنترل و سرکوب کردن آن، اعصاب را فرسوده و از حال اعتدال خارج می‌سازد. منشأ بسیاری از بیماری‌های روانی، از قبیل افسردگی، یأس، اضطراب، ترس، بدبینی، پوچ‌پنداری، بی‌اعتمادی و عصبانیت، می‌تواند سرکوب کردن غریزه جنسی باشد. بنابراین، ازدواج به موقع و ارضای غریزه جنسی از طریق مشروع را می‌توان یکی از عوامل سلامت جسم و اعصاب دانست.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

مردان و زنان بی‌همسر را به همسری یک‌دیگر درآورید، تا خدا اخلاقشان را نیکو گرداند و در رزق آنان گشایش دهد و بر مروتشان بیفزاید.[12]

4. کمک به سلامت محیط اجتماعی: اگر افراد در آغاز جوانی ازدواج کنند به زندگی خانوادگی وابسته و دلگرم می‌شوند واز ولگردی و بسیاری از مفاسد اخلاقی مصون می‌مانند. در نتیجه، از تعداد تجاوزها با عنف، اغفال دختران و زنان، زنا، لواط، استمنا، حتی اعتیاد، قتل و جنایت و سرقت کاسته می‌شود. ازدواج به موقع در سلامت و امنیّت محیط تأثیر فراوانی دارد. از همین رو، اسلام به اولیا و مربیان توصیه می‌کند که وسیله ازدواج کسانی را که ازدواج نکرده‌اند، فراهم سازند.

قرآن می‌فرماید:

«افراد بى‏همسر، بندگان و كنيزان صالح خود را به همسرى هم‏ديگر درآوريد، چنان‏چه تهى‏دست باشند، خدا به فضل خود بى‏نيازشان مى‏كند و خدا توسعه‏دهنده و دانا است».[13]

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

فرزند سه حق بر پدر دارد: نام نیکویی برایش بگذارد، نوشتن را به او یاد دهد و وقتی به حد بلوغ رسید وسیله ازدواجش را فراهم سازد.[14]

5. تولید و تکثیر نسل: اسلام به تولید فرزند و تکثیر نسل عنایت دارد و آن‌را یکی از اهداف مهم ازدواج می‌شمارد.

امام محمد باقر علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود:

چه مانع دارد که مؤمن ازدواج کند، شاید خدا فرزندی به او عطا کند که

زمین را با گوینده کلمه لااله‌الااللَّه سنگین نماید.[15]

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:

ازدواج کنید تا زیاد شوید، زیرا من در قیامت به سایر امت‌ها با شما مباهات می‌کنم، حتی با جنین سقط شده.[16]

6. لذت‌جویی: یکی از فواید مهم ازدواج، لذت‌جویی و ارضای غریزه جنسی از طریق مشروع است. لذت‌های جنسی یکی از بهترین لذت‌های دنیا است و از دیدگاه اسلام، نه تنها مذموم نیست، بلکه عملی است مشروع که اگر با قصد قربت انجام بگیرد ثواب هم دارد و در بعضی اوقات واجب می‌شود.

ازدواج پیمانی است مقدس که با چند چیز تحقق می‌یابد:

1. رضایت زن ومرد؛

2. اجازه پدر یا جد (در صورت باکره بودن دختر)؛

3. تعیین مهر (مهر می‌تواند ملک باشد یا پول نقد یا نسیه، یا هر مال دیگری، کم باشد یا زیاد)؛

4. خواندن صیغه عقد (توسط زن و مرد یا وکیل آنان، در صورت آشنایی با زبان عربی).

بعد از اجرای صیغه عقد، زندگی فردی زن و شوهر، به زندگی خانوادگی تبدیل می‌شود و مسئولیت‌های تازه‌ای پیدا می‌کنند.[17]

 


[1].
وسائل الشيعه، ج 20، ص 15: عن أبي جعفر عليه السلام قال:« رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: ما بُنِي بناء فى الإسلام أحبّ إلى اللَّه عز و جل من التزويج»
[2].
همان، ص 16: عن أبي عبداللَّه عليه السلام قال:« قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: ما من شي أحبّ إلى اللَّه من بيت يعمر في الإسلام بالنكاح، و ما من شي أبغض إلى اللَّه من بيت يخرب في الإسلام بالفرقة، يعنى الطلاق»
[3].
همان، ص 17: قال أميرالمؤمنين عليه السلام:« تزوّجوا فإنّ رسول اللَّه صلى الله عليه و آله قال: من أحبّ أن يتّبع سنّتي فإنّ من سنّتي التزويج»
[4].
بحارالأنوار، ج 103، ص 220: قال رسول اللّه صلى الله عليه و آله:« النكاح سنّتي فمن رغب عن سنّتي فليس منّي»
[5].
وسائل الشيعه، ص 18: قال أبوعبداللَّه عليه السلام:« ركعتان يصلّيهما المتزوّج أفضل من سبعين ركعة يصلّيها عزب»
[6].
همان، ص 19: قال النّبي صلى الله عليه و آله:« ركعتان يصلّيهما متزوّج أفضل من رجل عزب يقوم ليله و يصوم نهاره»
[7].
همان، ص 19: عن أبي عبداللَّه عليه السلام قال:« قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: رُذّال موتاكم العزّاب»
[8].
روم( 30) آيه 21:« وَمِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَجَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِى ذ لِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ»
[9].
وسائل الشيعه، ص 18: قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله:« من أحبّ أن يلقى اللَّه طاهراً مطهراً فليَلْقَه بزوجةٍ»
[10].
همان، ص 17: عن أبي عبداللَّه عليه السلام قال:« قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: من تزوّج أحرز نصف دينه»
[11].
بحارالأنوار، ج 103، ص 221: موسى بن جعفر عليه السلام، عن النبيّ صلى الله عليه و آله، قال:« ما من شابّ تزوّج في حداثة سنّه إلّا عجّ شيطانه: يا ويلاه، يا ويلاه، عَصَم منّي ثلثي دينه، فليتّق اللَّه العبد في الثلث الباقى»
[12].
همان، ص 222: قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله:« زوّجوا أياماكم؛ فإنّ اللَّه يحسن لهم أخلاقهم، و يوسّع لهم في أرزاقهم، و يزيدهم في مروّاتهم»
[13].
نور( 24) آيه 32:« وَأَنْكِحُوا الأَيامى‏ مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ»
[14].
مكارم الاخلاق، ج 1، ص 253: عن النبيّ صلى الله عليه و آله قال:« من حقّ الولد على والده ثلاثة: يُحسِّن اسمه، و يعلّمه الكتابة، و يزوّجه إذا بلغ»
[15].
وسائل الشيعه، ج 20، ص 14: عن أبي جعفر عليه السلام، قال:« قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: ما يمنع المؤمن أن يتّخذ أهلًا؛ لعلّ اللَّه يرزقه نسمة تثقل الارض بلااله‏الااللَّه»
[16].
بحارالأنوار، ج 103، ص 220: قال النبيّ صلى الله عليه و آله:« تناكحوا تكثروا؛ فإنّي أباهي بكم الأمم يوم القيامة ولو بالسقط»
[17]
امينى، ابراهيم، آشنايى با وظايف و حقوق زن، 1جلد، بوستان كتاب (انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم) - قم، چاپ: چهارم، 1390.

 

 

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
برچسب‌ها: ازدواج و فواید آن
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 20 / 4 / 1395

زن و حجاب

 

حجاب، در لغت به معنای پوشش است. حجاب، یعنی لباسی که بدن زن را بپوشاند. اسلام به بانوان دستور داده بدن خود را به طور کامل بپوشانند و از نظر مردان بیگانه محفوظ بدارند.

برای وجوب حجاب از آیات قرآن و احادیث استفاده شده است. در این‌جا به سه آیه اشاره می‌شود:

آیه اول

خداوند متعال در قرآن می‌فرماید:

«ای پیامبر! به مردان مؤمن بگو: چشمان خویش فرو بندند و عورت خود را نگه دارند، این برای پاک‌دامنی آنان بهتر است. خدا به کارهای آنان آگاه است. و به زنان مؤمن بگو: دیدگان خود را فرو بندند و عورت خود را نگه دارند و زینت‌های خود را جز آن مقدار که پیداست، آشکار نسازند و مقنعه‌های خود را تا گریبان خود گذارند و زینت‌های خویش

را جز برای شوهران و پدران و پدر شوهران و برادران و پسر برادران و پسر خواهران و زنان و بردگان خودشان و مردان خدمت‌گزارشان که به زن رغبت ندارند و کودکان غیر ممیزی که از عورت زنان خبر ندارند، آشکار نسازند.

و زنان آن‌چنان پای بر زمین نزنند، تا زینت‌های پنهانشان دانسته شود.

ای مؤمنان! همگان به درگاه خدا توبه کنید، باشد که رستگار شوید».[1]

آیه فوق، درباره حجاب بانوان نازل شده و به مسائلی اشاره کرده که نیاز به شرح و تفسیر دارد:

در آغاز از مردان و زنان مؤمن خواسته شده که دیدگان خود را فرو بندند و مردان به زنان و زنان به مردان خیره نشوند و چشم‌چرانی نکنند.

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 20 / 4 / 1395

زن و آزادی

 

زن مانند مرد آزاد آفریده شده و علاقه‌مند است بدون دخالت دیگران زندگی کند. تمایل به آزادی خواسته‌ای طبیعی و مشروع است، اما آیا انسان می‌تواند در اجتماع آزادانه زندگی کند؟

انسان به همنوعان خود نیاز دارد و باید حقوق و خواسته‌های آنان را نیز رعایت کند و آزادی‌های خود را در محدوده مقررات اجتماعی مقید سازد؛ این‌گونه محدودیت‌ها به زیان انسان نیست، بلکه به نفع او است. به علاوه، آزاد زیستن و پیروی از خواسته‌های نفسانی گاهی به زیان واقعی انسان تمام می‌شود، در چنین مواردی باید محدودیت را بپذیرد، زیرا به صلاح واقعی او است.

اسلام نیز با این‌که حق آزادی انسان‌ها را محترم می‌شمارد، آزادی مطلق را نه ممکن می‌داند و نه طبق مصالح فردی و اجتماعی انسان‌ها. به همین دلیل، با رعایت مصالح جسمانی و نفسانی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی انسان‌ها، احکام و قوانین و تکالیفی را تشریع نموده و آزادی آنان را محدود می‌سازد. ممکن است برخی محدودیت‌های شرعی به مذاق انسان‌ها خوش‌آیند نباشد و آن را مزاحم آزادی خویش بدانند، این قضاوت معلول عدم شناخت صحیح انسان از مصالح واقعی خویشتن است. اگر بشر از مصالح واقعی زندگی خویش آگاه بود، محدودیت‌های شرعی را سلب آزادی نمی‌دانست و با رضایت‌خاطر آنها را می‌پذیرفت.

در مورد آزادی بانوان نیز وضع به همین‌گونه است. اسلام آزادی بانوان را محترم می‌شمارد و در قوانین خود، آن را رعایت می‌کند- به شرط این‌که خلاف مصالح واقعی او و سایر افراد اجتماع نباشد- ولی در مواردی که آزادی طبق مصالح واقعی او نبود، محدودیت را بر آن ترجیح می‌دهد. در این‌جا به طور اختصار برخی آزادی‌های زن را برمی‌شمریم:

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 20 / 4 / 1395

 

 

مقام زن در اسلام

 

زن در اسلام، همان مقام شامخ انسان را دارد، زیرا زن و مرد در انسان بودن تفاوتی ندارند. اگر انسان در قرآن «خليفةاللَّه» معرفی شده و مورد کرامت قرار گرفته است:

«ما آدمى‏زادگان را گرامى داشتيم و در خشكى و دريا بر مركب سوار كرديم و از طيبات روزى داديم و بر بسيارى مخلوقات برترى عطا كرديم».[1]

و چنان‌چه آدم به مقامی رسید که مسجود فرشتگان واقع شد:

«وقتى طينت آدم را آراستم و آماده ساختم واز روح [منسوب به‏] خودم در آن دميدم به سويش سجده كنيد».[2]

همه اینها در اثر انسان بودن او است. قرآن کریم درباره حضرت آدم می‌فرماید:

«و خدا اسما را به آدم تعلیم کرد. سپس آنها را بر ملائکه عرضه داشت و گفت: اگر راست می‌گویید اسم‌های اینها را بگویید. ملائکه گفتند:

خدایا تو منزهی، جز آن‌چه را به ما تعلیم کرده‌ای، نمی‌دانیم و تو دانا و حکیم هستی. آن‌گاه خدا به آدم گفت: از اسما به آنان خبر بده، وقتی آدم اسم‌های آنان را بیان کرد، خدا به فرشتگان گفت: آیا به شما نگفتم که من از غیب آسمان‌ها و زمین آگاه هستم و آن‌چه را اظهار می‌دارید یا کتمان می‌کنید می‌دانم».[3]

اگر حضرت آدم توانست اسما را بفهمد و پاسخ‌گوی آنها باشد، در اثر آفرینش ویژه انسانی‌اش بود و در این آفرینش زن و مرد یکسانند. به طور کلی، هرگونه تعریف و تمجیدی که در قرآن و احادیث درباره انسان به عمل آمده، زن و مرد در این‌باره یکسانند.

در قرآن، آیه‌ای نیست که زن را به عنوان زن بودن نکوهش کند.

بنابراین، زن و مرد از دیدگاه اسلام و قرآن دو انسانند، در ارزش‌ها تفاوتی ندارند و مسئولیت‌های مشترکی را در اداره جامعه بر عهده دارند که به برخی اشاره می‌شود:

اول: زن و مرد به طور تساوی منشأ پیدایش و تولد و تکثیر و بقای نسل انسانند.

قرآن کریم می‌فرماید:

«اى مردم! ما شما را از مرد و زن آفريديم و شما را گروه گروه و قبيله قبيله قرار داديم تا شناخته شويد، ارزش‏مندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين افراد هستند. خدا دانا و آگاه است».[4]

هم‌چنین می‌فرماید:

«اى مردم! از پروردگارتان كه شما را از يك نفس آفريد و همسرش رانيز از جنس خودش خلق كرد و به وسيله آن دونفر، مردان و زنان فراوانى را در زمين پراكنده ساخت، بترسيد. تقواى خدا را پيشه سازيد كه با سوگند به نام او از يك‏ديگر سؤال مى‏كنيد و درباره خويشاوندان نيز از خدا بترسيد و خدا مراقب شما است».[5]

در آیات فوق زن و مرد دو رکن مهم اجتماع معرفی شده‌اند و رعایت تقوا ملاک برتری هر یک از زن و مرد معرفی شده است.

 

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 7 / 3 / 1395

راه کارهای کسب آرامش:
1: انفاق: انسان هنگامی که فقیری را می‌بیند یا از فقر کسی اطلاع پیدا می‌کند دلش می‌سوزد و نارحت می‌شود و در این زمان است که آرمش از وجودش پر می‌کشد و می‌رود تا زمانی که دست به انفاق بزند و آن فقیر را مورد کمک‌های مالی خود قرار دهد. و اقعا چقدر لذت بخش است انفاق کردن و هر چه این انفاق مخفی‌تر باشد اثر آرامش بخشی آن بیشتر است همان گونه که خداوند می‌فرماید:
آن‌ها که اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق مى‏‌کنند، مزدشان نزد پروردگارشان است نه ترسى بر آن‌هاست، و نه غمگین مى‏‌شوند. [1]
این آیه مى‏‌گوید انفاق‏ کنندگان واقعى کسانى هستند که تنها براى خشنودى خدا و همچنین پایان دادن به اضطراب و ناراحتی‌هایى که بر اثر احساس مسؤولیّت در برابر محرومان در وجدان آن‌ها پیدا مى‏‌شود، اقدام به انفاق مى‏‌کنند و البته از پاداش بزرگتری برخوردار می‌شوند و آن آرامش می‌باشد.
2: هدف الهی داشتن: مشرکان مکه تصمیم به قتل پیامبر گرفتند و پیامبر از نقشه مشرکان با خبر شد و شبانه مکه را ترک کرد، در هنگام خروج ابوبکر هم با ایشان همراه شد، بعد از طی مسافتی به غاری پناه بردند و خداوند درِ غار را به وسیله تار عنکبوتی پوشاند، مشرکان از خروج پیامبر آگاه شدند و به تعقیب رسول گرامی اسلام شتافتند؛ هنگامی که به در غار رسیدند،در آن موقع ترس و وحشت،یار و همسفر پیامبر را فرا گرفت و پیامبر او را دلدارى مى‏‌داد و به همسفرش مى‏‌گفت:
غم مخور خدا با ماست. [2] در این هنگام خداوند روح آرامش و اطمینان را که در لحظات حساس و پر خطر بر پیامبرش نازل مى ‌کرد،بر او فرستاد. و همه این کمک ها به خاطر این بود که رسول گرامی اسلام هدفش الهی و جهت ترویج دین خدا بوده است. [3]

3: دوری از خلاف کاران: جوانانی که به اصحاب کهف معروف بودند، تا آن جا که در توان داشتند براى زدودن زنگار شرک از دل ها، و نشاندن نهال توحید در قلب ها، تلاش و کوشش کردند، اما آن قدر غوغاى بت و بت پرستى در آن محیط بلند بود که نغمه‏‌هاى توحیدى آن‌ها در گلویشان گم شد. لذا در میان خود به مشورت پرداخته با یکدیگر چنین گفتند:
هنگامى که از این قوم بت پرست و آن چه را جز خدا مى‌پرستند کناره گیرى کردید و حساب خود را از آن‌ها جدا نمودید به غار پناهنده شوید تا پروردگارتان رحمتش را بر شما بگستراند و راهى به سوى آرامش و آسایش و نجات از این مشکل به رویتان بگشاید. [4]
و همین گونه هم شد هنگامی که به غار پناه بردند خواب آرامش بخشی آن‌ها را فرا گرفت.
4: حکومت امام زمان«عج»: خداوند در قرآن آرامش را ناشی از جامعه آرام و مقتدر و اسلامی دانسته است و فرموده:
خداوند به کسانى که از شما ایمان آورده‌اند و اعمال صالح انجام داده ‏اند وعده مى‏‌دهد که آن ها را قطعا خلیفه روى زمین خواهد کرد،.... و ترس شان را به امنیّت و آرامش مبدّل مى‏‌کند. [5]
منابع
1:الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّیْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ«سوره بقره آیه 274»
2:إِذْ یَقُولُ لِصاحِبِهِ لا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنا«سور توبه آیه 40»
3:فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ«سوره توبه آیه 40»
4:وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرفَقا«سوره کهف آیه 16»
5:وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنی‏ لا یُشْرِکُونَ بی‏ شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُون«نور آیه 55»

 

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 7 / 3 / 1395

 

قرآن کریم و نیکو سخن گفتن


زبان یکی از نعمت‏هاى بزرگ آفریدگار هستى به انسان است. خداوند متعال در سوره‏ى بلد پس از ذكر سوگندهایى پر معنا، و اشاره به زندگى پررنج انسان، شمارى از مهم‏ترین نعمت‏هایى را كه به بشر ارزانى داشته است یادآور مى‏شود، كه یكى از آن‏ها نعمت زبان است: «آیا براى او دو چشم قرار ندادیم و یك زبان و دو لب؟»1

زبان از اعضاى شگفت‏انگیز بدن انسان است و وظایف بزرگى را عهده‏دار مى‏باشد كه از مهم‏ترین آن‏ها سخن گفتن است. ایزد متعال در قرآن كریم پس از ذكر خلقت انسان، از نعمت بیان، سخن گفته و فرموده است: «خداى رحمان، قرآن را یاد داد، انسان را آفرید، و به او «بیان» ر ا آموخت».2

 

معیارهاى ارزشى گفتار

آیا هر سخنى داراى ارزش و اعتبار است؟ و بر هر سخنى مى‏توان نام گفتار ارزشمند و پسندیده نهاد؟ مسلّم جواب منفى است. چه بسیار سخنانى كه نه تنها ارزش ندارند كه در بى‏ارزشى آنها همان بس كه بلا،3 فتنه ،4خون‏ریزى5و... را بدنبال دارند.

قرآن‏كریم معیارهایى را براى گفتار، بیان داشته كه پاره‏اى از آنان را یادآور مى‏شویم:

1-  عقلانیت و اندیشیدن

امام على(ع) مى‏فرماید: اندیشه كردن در گفتار، ایمن مى‏سازد از لغزش .6 و نیز مى‏فرماید: كسى كه در كلام خود تجسّس و تفحّص و تأمّل كند، غلط او كم شود.7

از مجموع آیات و روایات، این مطلب به دست مى‏آید كه كلامى داراى ارزش و اعتبار است كه خردمندانه و همراه با خردورزى و اندیشیدن باشد؛ یعنى افزون بر عاقلانه بودن گفتار، گوینده قبل از سخن گفتن در گفتار خویش اندیشه نموده و آنگاه لب به سخن باز كند، زیرا هر سخن جایى و هر نكته مكانى دارد.

 

2- عمل

از معیارهاى ارزشى دیگر سخن، عمل گوینده به كلام خویش است. خداوند متعال در آیاتى از گفتار بدون عمل نهى كرده و آن را نكوهش نموده و مورد خشم و غضب خود دانسته است: «اى كسانى كه ایمان آورده‏اید! چرا سخنى مى‏گویید كه عمل نمى‏كنید؟ نزد خدا بسیار موجب خشم است كه سخنى بگویید كه عمل نمى‏كنید»8

 

3- رعایت ادب

 از دیدگاه قرآن كریم، گفتارى با ارزش است كه همراه با فرهنگ و ادب باشد، سخنى گرچه فى نفسه باارزش باشد (مانند آیات شریفه قرآن) ولى اگر گوینده با عدم رعایت ادب، آن را به زبان آورد، سخنى بى‏ارزش و بى‏اثر خواهد بود. از این‏رو، پروردگار عالم آنگاه كه موسى و هارون را مأمور به رفتن به پیش فرعون و دعوت او مى‏نماید، مى‏فرماید: «با او سخنى نرم گویید، شاید كه پند پذیرد یا بترسد».9

آداب سخن در لسان قرآن وروایات


1- نیكو سخن گفتن و رعایت عفت كلام

 در آیات مختلف قرآن كریم، خداوند متعال با پیامبران، ملائكه، مؤمنان، عموم مردم و حتى با كفار و مشركان، ادب در كلام را كاملاً رعایت مى‏كند. به مؤمنان نیز دستور مى‏دهد با دیگران زیبا سخن گفته و از به زبان آوردن گفتار زشت و بى‏ادبانه (حتّى در مقابل كافران و ابلهان) دورى گزینند: «با مردم (به زبان) خوش سخن بگویید »10و نیز مى‏فرماید : « و به بندگانم بگو: آنچه را كه بهتر است بگویند ، كه شیطان میانشان را به هم مى‏زند ، زیرا شیطان همواره براى انسان دشمنى آشكار است .»11

 

2- آهستگى در كلام

 آهسته سخن گفتن از بهترین و زیباترین آداب گفتار و نشانه ادب است. قرآن مجید مسلمانان را به رعایت این خصلت بزرگ و با ارزش دعوت كرده و صداى افرادى كه با فریاد سخن مى‏گویند را به صداى درازگوش تشبیه نموده است : «[لقمان به فرزند خود گفت: اى پسرك من‏] در راه رفتن خود میانه‏رو باش، و صدایت را آهسته‏ساز، كه بدترین آوازها بانگ خران است .»12

 

شیوه‏هاى سخن‏

در قرآن كریم براى هر گفت و شنودى نوع و شیوه‏اى خاص از گفتار توصیه شده مانند: قول حسن، قول معروف، قول كریم؛ و استفاده از بعضى شیوه‏ها مورد نهى قرار گرفته است، مانند: مكالمه با صداى بلند، یا با ناز و كرشمه دربرابر نامحرمان .

 

- گفتار مؤمنان با یكدیگر

الف. استوارى كلام: با پایه و اساس سخن گفتن را خداوند متعال به مؤمنان دستور مى‏دهد و به آنان تأكید مى‏كند، این‏گونه با یك دیگر سخن بگوید: «اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، از خدا پروا دارید و سخنى استوار گویید .»13

ب. سوژه به دشمن ندادن: بر مؤمنان لازم است علاوه بر استوار سخن گفتن؛ به گونه‏اى تكلّم كنند كه كفّار، مشركان و منافقان آنان را به استهزا نگیرند ، و به عبارت دیگر: مؤمنان باید با یكدیگر به گونه‏اى سخن بگویند كه سوژه به دشمن ندهند. آیه 104 بقره بیان كننده همین مطلب است: « اى كسانى كه ایمان آورده‏اید، نگویید: « راعنا» و بگویید: «انظرنا» و [این توصیه را] بشنوید، و كافران را عذابى دردناك است ».

 

-  سخن گفتن با پدر و مادر

قرآن كریم براى پدر و مادر مقام و جایگاه بلندى را قائل است و در آیات 23 و 24 سوره مباركه اسراء دستورهاى بسیار مهمّى را به فرزندان مى‏دهد که همه حاکی از مقام و ارزش آنان است .

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 7 / 3 / 1395

آرامش یعنی طمأنینه، تسکین و آسودگی خاطر[1] که در مقابل آن تشویش، نگرانی و اضطراب است.

 

از نظر اسلام آرامش و طمأنینه امری واقعی، حقیقتی و دست یافتنی است. در متون دینی ما راه های به دست آوردن آرامش بیان شده است و همین امر بهترین دلیل بر امکان دست رسی به آن است. علاوه بر این مطالعه زندگی بزرگانی که به دستورات دین عمل کرده اند و به آرامش درونی رسیده اند، می تواند ما را به این واقعیت رهنمون سازد که کسب آرامش در زندگی یک شعار نیست و این چیزی است که ما خود می توانیم با به کار بستن دستورات دینی آن را در خود احساس و تجربه نماییم.

 

عوامل پیدایش و ایجاد آرامش:

 

قرآن و روایات عوامل متعددی را برای آرامش بیان نموده اند برخی از آنها عبارتند از:

 

1. ذکر و یاد خدا: در قرآن آمده است: همانا با یاد الاهی قلب ها آرام می شود.[2]منظور از یاد و ذکر خدا یعنی این که انسان همیشه توجه و یقین داشته باشد که هیچ موجودی در عالم نمی تواند مستقل و جدای از «الله» وجود داشته باشد تا چه رسد به این که بتواند منشأ اثر باشد: «تمام عزت از او است»،[3] و تمام قدرت و ملک و هستی از او است. عزت و ذلت بندگان نیز به دست او است. او بر همه چیز توانا است.[4]

 

چنین انسانی هیچ نگرانی و خوف و حزنی ندارد؛ چنان که قرآن می فرماید: "کسی که دنبال هدایت من باشد او دیگر خوف و نگرانی ندارد".[5] بله اگر انسان واقعا با تمام وجودش باور داشته باشد که هیچ دگرگونی و قدرتی در عالم نیست مگر این که وابسته به خداوند بزرگ است و آن گاه با زبان بگوید: «لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم»، دیگر دغدغه و اضطرابی ندارد. رسول مکرم اسلام (ص) فرمودند: ذکر «لاحول ولا قوة الا بالله» شفای از 99 درد است که کمترین آن دردها، غم و غصه است.[6]

 

2. توکل به خدا: توکل یعنی این که انسان وظیفه خود را در حد توانایی انجام داده و نتیجه کارها را به خداوند واگذار نماید. قرآن مجید می فرماید: "کسی که بر خدا توکل کند خداوند او را کفایت می کند".[7]

 

3. رضایت به خواست الاهی: اگر انسان باور داشته باشد که خداوند متعال همیشه خیر خواه بندگان خود است و به خواست الاهی گردن نهد هیچ دغدغه ای نخواهد داشت.

 

4. ارتباط و اطاعت از اولیای الاهی: خداوند به پیامبرش می فرماید: "نگامی که از مردم خمس و زکات دریافت می کنی بر آنها درود بفرست؛ زیرا که صلوات تو بر آنها، مایه آرامش آنها است".[8]

 

5. ازدواج با همسر مومن و صالح: قرآن می فرماید: "یکی از نشانه ها و آیات الاهی این است که برای شما از جنس خودتان همسرهایی آفرید تا با او به سکونت و آرامش برسید".[9]

 

6. استراحت در شب: خداوند در قرآن می فرماید: "او همان کسی است که شب را برای شما قرار داد تا در آن آرام شوید".[10]

 

7. خوردن غذای سالم و طبیعی: در روایات وارد شده است که خوردن انگور سیاه،[11] غم و غصه را از بین می برد.

 

8. پاکیزگی و نظافت: در روایات زیادی آمده است که: شستن لباس،[12] و شستن سر[13] و... باعث از بین رفتن غم و غصه می شود. اینها بعضی از عوامل ایجاد آرامش است که در روایات و آیات مطرح شده است.

 

از طرف دیگر، اگر انسان از چیزهایی که مانع آرامش است و برای انسان پریشانی خاطر می آورد دوری کند، زمینه رسیدن به حالت طمأنینه و آرامش را فراهم ساخته است. بعضی از عوامل از بین رفتن آرامش که در روایات بدان ها اشاره شده است عبارت اند از:

 

1-دلبستگی به دنیا: پیامبر اکرم (ص) فرمود: "رغبت و علاقه به دنیا موجب غم و حزن انسان است و زهد و بی رغبتی به دنیا موجب راحتی قلب و بدن است".[14]

 

امام خمینی (ره) نیز با توجه به روایات به فرزندشان حاج سید احمد فرمودند: «... من آنچه ملاحظه کردم و مطالعه در حال قشرهای مختلف نمودم، به این نتیجه رسیده ام که قشرهای قدرتمند و ثروتمند، رنج های درونی و روانی و روحیشان از سایر اقشار بیشتر و آمال و آرزوهای زیادی که به آن نرسیده اند بسیار رنج آورتر و جگر خراش تر است... آنچه مایه نجات انسان ها و آرامش قلوب است، وارستگی و گسستگی از دنیا و تعلقات آن است که با ذکر و یاد دایمی خدای تعالی حاصل می شود».[15]

 

2- طمع و چشم داشت به مال مردم: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: "کسی که به مال دیگران طمع و چشم داشت، داشته باشد حزن و اندوهش طولانی خواهد شد".[16]

 

3- حسادت: امیرالمؤمنین علی (ع) فرمود: "غیر از حسود ظالمی را ندیدم که شبیه ترین کس به مظلوم باشد؛ زیرا دارای قلبی غصه دار و حزنی پیوسته است".[17]

 

4- شک و عدم رضایت: رسول خدا (ص) فرمودند: "مانا که خداوند با حکمت و فضلش، راحتی و شادی را در یقین و رضا قرار داده و غصه و ناراحتی را در شک و نارضایتی گذاشته است".[18]

 

پس دست یابی به آرامش تنها یک شعار نیست، بلکه حقیقتی دست یافتنی و دارای راه های عملی بسیاری است که در متون دینی به وضوح بیان شده است.

 



[1] المصباح المنیر، قسمت حرف «ط» کلمه طمأن.

[2] رعد، 28. «الا بذکر الله تطمئن القلوب».

[3] نساء، 139. «ان العزة لله جمیعاً».

[4] آل عمران، 26؛ «قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ».

[5] بقره،38؛ «فمن تبع هدای فلاخوف علیهم...»

[6] بحارالانوار، ج 74، ص 88.

[7] طلاق، 3؛ «ومن یتوکل علی الله فهو حسبه».

[8] توبه، 103. .«ان صلوتک سکن لهم».

[9] روم، 2.

[10] یونس، 67. «هو الذی جعل لکم اللیل لتسکنوا فیه».

[11] 6- سن، [المحاسن‏] عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ شَکَا نَبِیٌّ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ إِلَى اللَّهِ الْغَمَّ فَأَمَرَهُ بِأَکْلِ الْعِنَبِ. بحارالانوار، ج 73، ص 323.

[12] قال علی (ع): غسل الثیاب یذهب بالهم و الحزن – بحارالانوار، ج 76، ص 84 و الخصال.

[13] قال الصادق (ع): "من وجد هما فلایدری ما هو فلیغسل رأسه"، بحار الانوار، ج 76، ص 323.

[14] قال رسول الله (ص): "الرغبة فی الدنیا تورث الغم و الحزن، و الزهد فی الدنیا راحة القلب و البدن"، بحارالانوار، ج 73، ص 91.

[15] وعده دیدار، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، نامه 26/4/1363.

[16] قال رسول الله (ص): "من نظر الی ما فی ایدی الناس، طال حزنه و دام اسفه"، بحارالانوار، ج 77، ص 172.

[17] بحارالانوار، ج 73، ص 256.

[18] بحارالانوار، ج 77، ص 61 و تحف العقول.

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 26 / 1 / 1395

احادیث تصویری - حدیث با عکس

روش‌هایی عملی برای رسیدن به آرامش

آیا از زندگی روزمره و فشارهای روانی که هر روز متحمل می‌شوید خسته شده‌اید؟ آیا می‌دانید برای رسیدن به آرامش درونی چه کار کنید؟

زندگی هر یک از ما انسان‌ها مملو از استرس‌ها، ترس‌ها و اضطراب‌هاست. گاه این استرس‌ها چنان شدید و زیاد می‌شوند که باورمان می‌شود زندگی فقط به همین صورت است و صورت دیگری ندارد. اما روان‌شناسان، روانکاوان و رفتارشناسان همگی بر این باورند که به‌رغم تمام این استرس‌ها و دلمشغولی‌ها می‌توان لحظاتی را خلق کرد که همراه با آرامش باشد. آنها برای رسیدن به این لحظات چهار نکته را پیشنهاد کرده‌اند.

نقاط ضعف خود را بپذیرید

به گفته دومینیک میلر، روانکاو: «نگرانی یا اندوه همواره نشان‌دهنده امری واقعی است که در درون ما می‌گذرد. بهتر است به جای تلاش برای از بین بردن آنها، سعی کنیم علتشان را بفهمیم.» درک عمیق منشأ اضطراب و کار کردن روی خود به ما امکان می‌دهد مسائل را روشن‌تر ببینیم. این روانکاو ادامه می‌دهد: «اگر لحظاتی توأم با آرامش داشته باشیم، می‌دانیم که این لحظات ادامه‌دار نیستند. در واقع، به‌دنبال نبود هرگونه تنش و کشش، درونی بودن اشتباه است و ناآگاهی از طبیعت درون را نشان می‌دهد، زیرا انسان در عمق وجود خود، آنقدر که مشتاق لحظات هیجان‌انگیز است، مشتاق آرامش نیست.»

پذیرفتن تضادها و ضعف‌های خود، مرحله‌ای ضروری است. این احساسات که در روانکاوی «بیمارگونه» توصیف شده‌اند، بدون این‌که بخواهند از ما مردان و زنان بدی بسازند، ما را وادار به عمل می‌کنند. مساله این است که چگونه ناراحتی‌هایمان را تغییر دهیم. بعضی‌ها راه خلق هنری را برمی‌گزینند و برخی دیگر به فعالیت‌های خیرخواهانه رومی‌آورند و همین «تغییر ناگهانی» است که آرامش به وجود می‌آورد.

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 26 / 1 / 1395

اصلی ترین راه کسب آرامش

آرامش

قرآن كریم كه بزرگترین معجزه پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) است و تمام آنچه را كه بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، كاملترین نسخه برای آرامش روح است.

دستیابی به آرامش واقعی یكی از خواسته های همیشگی بشر بوده است و دراین راستا انسان در طول تاریخ تلاشها و رنج های بسیاری را به جان دل پذیرفته است.


درسالهای اخیر كوشش های زیادی در زمینه روان درمانی افرادی كه دچار بیماری های روانی و اضطراب های شخصیتی و عدم تعادل آن هستند، انجام شده است و در این زمینه روش های مختلفی برای روان درمانی پدید آمده است كه هیچ كدام موفقیت مورد انتظار را در ازمیان بردن یا پیشگیری از بیماری های روانی كسب نكرده است. برخی از تحقیقات نشان می دهد كه میانگین درمان از 70 درصد تجاوز نمی كند. وانگهی حال عده ای از بیماران پس از روان درمانی گاه بدتر هم شده و یا بیماری پس از مدتی بازگشته است.

از این رو روانشناسان به دنبال یافتن علت این امر برآمدند و از طریق آمارگیری به این نتیجه رسیدند كه مهمتریم عامل در درمان بیماریهای روانی "دین" است و درصد بهبودی بیمارانی كه معتقد به دین هستند بسیار بیشتر از دیگران است. لذا آنان بر این باورند كه "ایمان بدون شك موثرترین درمان بیماری های روانی بویژه اضطراب و افسردگی است.

حتی جوامع غربی هم متوجه شده اند كه برای درمان بیماری های روحی باید به دین پناه برد و چون دین اسلام خاتم ادیان و اكمل ادیان است پس منشأ اصلی آرامش را باید در آن جست.

 

کامل ترین نسخه برای آرامش روح

قرآن كریم كه بزرگترین معجزه پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) است و تمام آنچه را كه بشر برای هدایت نیاز داشته و در آن آمده است، كاملترین نسخه برای آرامش روح است. از این رو برآنیم تا با نگاهی اجمالی دیدگاه قرآن را در مورد آرامش روحی و روانی و راههای رسیدن به آن را مورد بررسی قرار دهیم.

 

چشمه ی خوشبختی را کشف کنیم !

یقیناً داشتن آرامش در زندگی نخستین چشمه خوشبختی است وكسی كه از این نعمت محروم باشد از نعمت خوشبختی نیز محروم است وهیچگاه طعم خوشبختی را نخواهد چشید. انسان بی ایمان در دنیا با اندیشه وافكار موهوم وبا نگرانی های فراوان دست به گریبان است. ولذا دائما در درون خود دچار پیكاری بزرگ است وهمیشه هم در انتخاب مسیر زندگی ودر تصمیم گیریهایش دچار سر در گمی است.

انسان با ایمان از همة اینها آسوده است وهمة افكار واهداف واندیشه هارا تحت لوای یك هدف گرد آورده است وفقط به خاطر آن تلاش می كندوبه سوی آن می شتابد وآن عبارتست از خشنودی خدای متعال. دیگر كاری به این ندارد كه مردم از او خشنود باشند یا بر او خشم گیرند. ولذا هیچ وقت سردر گم نیست وهمیشه در یك آرامش روحی به سر می برد.

قرآن كریم كه بزرگترین معجزه پیامبراكرم(صلی الله علیه وآله) است و تمام آنچه را كه بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، كاملترین نسخه برای آرامش روح است

توبه کردن به آدمی آرامش می دهد !

توبه وباز گشت از گناه وحركت به سوی خدا، تنها راه نجات گناهكاران، وسیله تقرّب ودوستی با خدا، تبدیل كننده سیئات به حسنات ومایةامید نا امیدان ونخستین مقام عارفان واوّلین منزل سالكان كوی دوست است.

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 26 / 1 / 1395


دعای آرامش اعصاب ، دعای آرامش اعصاب

دعای آرامش اعصاب وروان و ذکرهایی که در قرآن برای رفع اضطراب و دلشوره توصیه شده اند راهی مطمئن برای رسیدن به آرامش درونی و کسب آرامش اعصاب و روان است و بدانید که دلها تنها با یاد خدا آرام می شوند.

 

آرامش اعصاب و وران با رسیدن به آرامش درون حاصل می شود. هرکسی می داند که یاد خدا آرامبخش دلهاست پس برای رهایی از دلهره واضطراب و داشتن اعصابی آرام به خدا پناه ببرید.

برای آرامش اعصاب چه کنیم

اگر کسی اعصاب خود را کنترل کند، دیگر خشمگین و عصبانی نمی شود، که از آن در آیات و روایات به "کظم غیظ" تعبیر شده است. خداوند متعال یکی از مهم ترین ویژگی های انسان های الاهی و پارسا پیشه را کظم غیظ و عفو از مردم می شمارد و می فرماید: "مؤمنان در هنگام عصبانیت خشم خود را فرو می برند و از خطای مردم در می گذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد".پس برای آرامش اعصاب این چند راه را پیش رو بگیرید:

 پناه بردن به خدا

 وضو گرفتن با آب سرد

 دور کردن اسباب خشم و عصبانیت، از خود

 صبر

 دعا و نیایش

  نماز و یاد خدا

 صبر، دعا و نیایش، نماز و یاد خدا و توبه ازعواملی هستند که در ایجاد آرامش و سکون و طمأنینه، تأثیر بسزایی دارند و در باره نماز باید گفت که نماز که یاد خداست احیاگر روح و روان است و باعث رفع نگرانى‏ها و اضطراب‏ها و آرامش انسان مى‏گردد.

 

آرامش اعصاب ، دعای آرامش اعصاب ، ذکر آرامش اعصاب

دعا و ذکر برای آرامش اعصاب و کاهش اضطراب

 به طور کلی یاد خداوند به هر شکل و صورتی موجب آرامش قلب است .

 گفتن ذکر« ما شاءَ الله لا حَولَ وَ لا قوَّةَ إلّا باللهِ العَلِیِّ العَظیم » در ایجاد ارامش نقش موثری دارد .

 میرزا احمد آشتیانی (ره) در کتاب هدیه احمدی اورده اند:

علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان فرمودند:جهت ارامش پیدا کردن دست روی سینه بگذارید ودر حالت نشسته و ایستاده چند مرتبه ایه 28 سوره رعد را بخوانید:

«الذّینَ امَنوا وتَطمَئِنُّ قُلوبُهُم بذِکرِ اللهِ اَلا بذِکرِ الله تَطمَئِنُ القلوب » زیرا در ایجاد ارامش بسیارمؤثر است

 

حجت الاسلام صحفی می گوید: در اواخر عمر مبارک علامه طباطبایی، از ایشان خواستم برای آرامش قلب، دستوری بفرمایند، فرمودند:

«دست را روی سینه بگذار و سه ـ چهار بار نشسته و ایستاده (یا فرمود: ایستاده و نشسته ـ که یادم نیست ـ)

این آیه را بخوان:

«الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله؛ ألا بذکر الله تطمئن القلوب؛

 کسانی که ایمان آورده اند و دل هایشان به یاد خدا آرام می گیرد، آگاه باش که با یاد خدا دل ها آرامش می یابد.» 

در اوقات فراغت به تفصیل درباره‏ى نعمت‏هاى الهى و الطاف خاص او نسبت به خود فکر کنید و از خداوند و ائمه اطهار(ع)  کمک بطلبید که ذکر خدا آرام‏بخش است و بدانید که محبت خداوند نسبت به بندگانش بیشتر از هر چیزى است که ما تصور مى‏کنیم طبق آیه ی " الا بذ کر الله تطمئن القلوب " به ذکر خدا دل آرام می گیرد، بنا بر این خواندن هر سوره ی از قرآن و همچنین خواندن  دعا های وارده در مفاتیح الجنان بخصوص دعای کمیل ، دعای ندبه ، دعای مکارم الا خلاق ، مناجات شعبانیه ، زیارت عاشورا ، زیارت جامعه ی کبیره ، باعث آرامش روح و رفع پریشانی و اضطراب از شما خواهد بود .

چرا که قرآن و دعا همه اش ذکر است.

البته خواندن سوره ی احقاف هر جمعه و مداومت بر سوره های قدر و عصرهمچنین آیت الکرسی در رفع پریشانی و اضطراب وارد شده است . همچنین بسیار استغفار کردن ( گفتن ذکر استغفر الله ربی و اتوب الیه ) ومداومت بر ذکر " لا حول ولا قوة الا با الله العلی العظیم " در رفع پریشانی مؤثر است .( کتاب مفاتیح الحاجات)

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 17 / 6 / 1394

نوجوانان بیشتر از دو ساعت در شبکه های اجتماعی نباشند

یک مطالعه جدید نشان داد که افرادی که بیش از ۲ ساعت در روز وقت خود را در شبکه های اجتماعی می گذرانند به احتمال بیشتری دچار مشکلات ذهنی و روانی خواهند شد.

تحقیقات جدید در کانادا نشان می دهد که نوجوانانی که در اغلب اوقات از رسانه های اجتماعی استفاده می کنند، بیشتر دچار مشکلات بهداشت روانی می شوند.

در این مطالعه، پژوهشگران به بررسی مقدار زمانی پرداختند که نوجوانان صرف وبگردی و ارسال پست و متن بر روی سایت هایی مانند فیس بوک، توییتر و یا اینستاگرام می کنند.

دکتر هوگوئس، نویسنده مطالعه فوق در گروه اپیدمیولوژی بهداشت عمومی اوتاوا در کانادا، می گوید: «حدس و گمان در مورد انواع مکانیسم هایی که استفاده از شبکه های اجتماعی را با مشکلات روحی و روانی مرتبط می کند، دشوار است.»

وی تاکید کرد که استفاده از شبکه های اجتماعی می تواند به مشکلات مربوط به ضعف سلامت روان منجر شود، و مشکلات روانی نیز می تواند دلیل استفاده جوانان از شبکه های اجتماعی باشد.

به عبارت دیگر، کودکانی که مشکلات روحی و روانی دارند به دلیل احساس تنهایی و انزوا، به دنبال کردن تعامل در فضای مجازی هستند.در این مطالعه، محققان بیش از ۷۵۰ دانش آموز در اوتاوای کانادا را مورد مطالعه قرار دادند.

بیش از یک چهارم شرکت کنندگان مطالعه گفتند که بیش از ۲ ساعت در روز از سایت های شبکه های اجتماعی استفاده می کنند. این در حالی بود که حدود یک پنجم نیز گفتند که بندرت از این شبکه ها استفاده می کنند. بیش از نیمی (۵۴ درصد) از افراد گفتند که در روز ۲ ساعت یا کمتر صرف وبگردی در این شبکه ها می کنند.

نزدیک به دو سوم وضعیت سلامت روانی خود را یا «عالی» توصیف کردند یا «بسیار خوب». حدود یک پنجم هم گزینه «خوب» و ۱۷ درصد گزینه «ضعیف» را انتخاب کردند.
منبع:سلامت نیوز

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
برچسب‌ها: ناگفته های زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 17 / 6 / 1394

راه‌هایی ساده برای رهایی از رخوت و تنبلی

شاید کمتر تا کنون به این مسئله توجه کرده باشید که گاهی کمبود انرژی و خستگی مداوم ما به دلیل عادت‌ها و نوع زندگی ماست، بنابراین همواره این امکان  وجود دارد تا با تغییر عادات روزمره سطح انرژی خود را بالا ببریم. به عنوان مثال شاید به دلیل افسردگی که برای شما ایجاد شده است، ترجیح بدهید مدتی در خانه تنها بمانید و استراحت کنید. در نتیجه مدتی کم تحرکی، کم‌کم انرژی خود را برای فعالیت و مفید بودن از دست دهید و با گذشت زمان هر روز خسته‌تر شده و تمایل شما به استراحت بیشتر خواهد شد.


غالب ما اطلاعات کافی در خصوص سطوح انرژی و تقویت و یا حتی تضعیف آن نداریم در نتیجه خارج شدن از شرایط موجود گاهی بسیار دشوار خواهد بود. گویی میخ‌های آهنین ساعت‌ها شما را به کاناپه جلوی تلویزیون یا تخت دوخته‌اند. در این مقاله تکنیک‌هایی را مرور می‌کنیم که می‌تواند برای رهایی شما از این خستگی مداوم کارگشا باشد.

احتمالا تعدادی از کارها و تمرین‌هایی که به شما توصیه می‌شود، دقیقا آخرین کارهایی هستند که شما تمایل به انجام آن دارید. در نظر داشته باشید که هیچ اولویتی در کار نیست بنابراین در لیست کارهایی باید انجام دهید بر حسب توانایی و تمایل خود کاری را انتخاب کنید و آن را انجام دهید تا چرخه تنبلی در هم بشکند آهسته و البته به صورت پیوسته به دنبال کار بعدی فهرست‌تان بروید.

دلیل این‌که شما همیشه تمایل دارید با کارهای کوچک شروع کنید این است که انرژی براساس قانون اینرسی رفتار می‌کند. انرژی‌های اندک به آرامی کار می‌کنند و به تلاش زیادی نیاز دارند تا سرعت بگیرند. در مقابل انرژی زیاد به سرعت حرکت می‌کند و متوقف کردن آن دشوار است.

 

بنابراین به تدریج به سوی هدف‌تان حرکت کنید. دقیقا مثل زمانی که سوار دوچرخه شده‌اید، پدال‌های اول را آهسته می‌زنید تا با قدرت‌تر بتوانید سرعت بگیرید. به هر کدام از مراحل زیر به عنوان یک پدال نگاه کنید، و یکی پس از دیگری آن‌ها را پشت سر بگذارید. مطمئنا زمانی که دوچرخه شما سرعت بگیرد، طی کردن و دنبال کردن مسیر برای شما بسیار راحت‌تر خواهد بود.

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
برچسب‌ها: ناگفته های زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 17 / 6 / 1394

راه مقابله با سختی‌های زندگی: "زیاد سخت نگیر!"

آن‌هایی را که تازه ياد گرفته‌اند، نگاه کنید. سفت و محکم به رل چسبیده‌اند. سرشان را به شیشه نزدیک می‌کنند و با دقت و وسواس فراوانی به جلو زل می‌زنند...

به محض این‌که راننده کناری بوق می‌زند بلافاصله و بدون هیچ مکثی سریعا به سمت دیگر فرار می‌کنند و وقتی مجبورند در موقعیت‌های سخت، سریع واکنش نشان دهند در مقابل حجم بالای اطلاعاتی که باید هم‌زمان پردازش کنند، قفل می‌کنند و وسط چهارراه ترمز می‌زنند و بقیه را به زحمت می‌اندازند. هیچ ‌کس در ماشین حق ندارد با راننده صحبت کند. او به همه حواسش برای ثبت تک‌تک اتفاقاتی که در جاده در حال رخ دادن است، نیاز دارد. این راننده‌ها معمولا بعد از طی کردن یک مسیر کوتاه از بس که به ذهن و چشم و اعصاب خود فشار آورده‌اند، ساعت‌ها به استراحت نياز دارند و هر وقت صحبت رانندگی در خیابان‌های شلوغ یا گردنه‌های پر پیچ و خم خارج شهر به میان می‌آید مثل بچه‌ها وحشت‌زده می‌شوند و سعی می‌کنند به شکلی موضوع را منتفی کنند و یا در ساعت‌های کم‌ترافیک و خلوت راهی خیابان و جاده شوند.

همین راننده‌های مبتدی چند سال که می‌گذرد و به قولی حرفه‌ای می‌شوند بسیار راحت و آسوده رانندگی می‌کنند. موقع رانندگی به صندلی عقب کاملا تکیه می‌دهند و بدون زل زدن به شیشه جلو، نگاهشان را طوری تنظیم می‌کنند که هم‌زمان با دیدن جلو، روی آيینه جلو و آيینه‌های بغل نیز اشراف دارند. آن‌ها واکنش‌شان بسیار سریع و به موقع است. می‌توانند موقع رانندگی با بقیه صحبت کنند و حتی اگر مجبور باشند و با وجودی که منع قانونی دارد به راحتی چای بنوشند و با موبایل صحبت کنند. برایشان خیابان شلوغ یا جاده‌های پر پیچ و خم با جاده‌های خلوت و کم‌ترافیک فرقی نمی‌کند. نسبت به بوق زدن‌های بی دلیل خودروهای عجول بی‌اعتنا هستند و موقع بروز بحران به سرعت از خود واکنش نشان می‌دهند و جان خود و بقیه سرنشینان را از مهلکه نجات می‌دهند. آن‌ها به قول معروف "دست به فرمان‌شان خوب است" و می‌شود به رانندگی‌شان اعتماد کرد. از همه مهم‌تر این‌که حساسیت این اشخاص نسبت به تغییرات جاده و ترافیک بسیار کمتر از رانندگان تازه کار است. حرفه‌ای‌ها به جاده و خیابان و ماشین و ترافیک مسلط‌اند و حتی اگر ساعت‌های طولانی هم رانندگی کنند باز فشاری به سیستم عصبی آن‌ها وارد نمی‌آید. آن‌ها بی‌خیال و راحت‌اند اما در عین حال راننده‌های بی‌نظیری هستند.

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
برچسب‌ها: ناگفته های زندگی
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 6 / 6 / 1394

قانون کاشت و برداشت:

 

با تو همانگونه رفتار خواهد شد که تو با دیگران رفتار کرده‌ای. هرچه بکاری همان را پس می‌گیری. جهان هستی‍ منصف و عادل است، برداشت امروز ما از زندگی حاصل کشته‌های دیروز ماست.

 

ریسک:

 

رسیدن به هر هدفی، همیشه مستلزم قبول خطر است. چاشنی زندگی دست زدن به کارهای تازه و خلق تازه‌ها از جوهر خویشتن است. بی‌خطری نیروی حیات را خفه می‌کند.

 

تعهد:

 

وقتی ما بر خود مسلط می‌شویم اتفاق جالبی می‌افتد، بدین معنی که اغلب همان تعهد کافیست. به بیان دیگر وقتی ما حاضر می‌شویم هر بهایی را برای رسیدن به هدف خود بپردازیم عموما دیگر نیازی به پرداخت آن پیش نمی‌آید.

 

تلاش:

 

ما نیاز به تلاش داریم زیرا طبیعت ما آنرا «طلب» می‌کند. زیرا تلاش، امت‍یاز و اشتیاق انسان برای یادگیری،خود‌آزمایی، آزمایش و تجربه است. اشتباه اغلب مردم اینجاست که تنها برای رسیدن به اهداف نهایی کار می‌کنند و نه برای لذت از کار کردن و به همین خاطر است که وقتی به اهداف مورد نظر خود نمی‌رسند دچار یاس و افسردگی می‌شوند.

 

اوضاع وقتی بهتر می‌شود که ما بهتر شویم همه چیز زمانی تغییر می‌کند که ما تغییر کرده باشیم و نه قبل از آن.

 

تمام توان خود را به کار بگیرید:

 

وقتی فلسفه فردی شما این باشد که «‌ من تمام تلاش خود را خواهم کرد صرف نظر از اینکه ...» آنوقت است که همیشه می‌توانید سرافرازانه بر عقاید خود بایستید. شکست آسیب می‌رساند اما این آسیب زمانی شدیدتر است که بدانیم حداکثر تلاش خود را به‌کار نبرده‌ایم.

 

پا‍یان شب سیه: زندگی اینگونه است، همیشه سردترین و تاریک‌ترین لحظه‌ها درست قبل از سپیده است، اما اگر خود را از سقوط و نومیدی حفظ کنیم پاداش‌ها به زودی سرازیر می‌شوند.

 

پافشاری:

 

پافشاری یک راز است، رازی که انسان‌های موفق بخوبی از آن آگاهند. اینان می‌دانند که این راز عامل اصلی پیروزی است اما بازندگان پافشاری را به منزله‌ی نوعی « تلاش اضافی» بی‌مورد تلقی می‌کنند ( البته پافشاری را با کله‌شقی نباید اشتباه گرفت)

 

درخواست کردن:

 

درس اول چگونه رسیدن به هر خواسته‌ای، درخواست کردن آن است. به چندین دلیل عمده زیر مطرح کردن خواسته‌ها حائز اهمیت است:

 

۱- درخواست کردن نشانه اعتماد‌به‌نفس و ارزش قائل بودن برای خود است و این برای سلامت مهم است.

 

۲- اولین قدم منطقی برای تفهیم خواسته‌های خود به دیگران است زیرا هیچکس قادر به خواندن ذهن ما نیست.

 

۳- برای دیگران هم لذت کمک کردن به ما را در بردارد.

 

و اگر کسی به شما جواب منفی دهد به معنی لیاقت نداشتن شما نیست بلکه تنها بدین معنی است که ایده‌های شما با ایده‌های آن شخص جفت نمی‌شود.

 

موضوعات مرتبط: ناگفته های زندگی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی