وَ إِنْ يَتَفَرَّقا يُغْنِ اللّهُ كُلَّا مِنْ سَعَتِهِ وَ كانَ اللّهُ واسِعاً حَكِيماً.

اگر (راهى براى اصلاح ميان خود نيابند و)  از هم جدا شوند، خداوند هريك از آنان را با فضل و كرم خود بى نياز مى‌كند، و خداوند داراى فضل و كرم، و حكيم است.

در قرآن و اسلام سفارش هاى فراوانى براى جلوگيرى از وقوع طلاق انجام گرفته است. بخشى از اين نكته ها در مسأله نشوز و داورى بين زن و مرد آمده است; امّا اگر ناسازگارى بين زن و شوهر به حدّى برسد كه نه خودشان بتوانند اختلاف هاى خود را حل كنند و نه دو داورى كه براى اين كار تعيين مى‌شوند، در اين صورت، محيطِ خانواده، جهنّمى خواهد بود كه زندگى در آن براى هيچ يك از زن و شوهر تحمّل پذير نيست. اسلام اگرچه طلاق را به شدّت ناخوش مى‌دارد و مبغوض‌ترين حلال ه مى‌داند، راضى نيست كه زن و مردى از روى ناچارى، عمر خود را درون قفسى با نام محيط خانواده و خانه كه كانون دشمنى و اختلاف ميان زن و شوهر شده است، به هدر دهند; از اين رو سرانجام، طلاق را جايز مى‌داند.

در قرآن كريم درباره طلاق تقريباً 21 آيه آمده است كه سبك و سياق اين آيه ها بسيار شگفت انگيز و درس آموز است. اگرچه اين آيه ها مسائل حقوقى را بيان مى‌دارد، سراسر از سفارش ها و نكته هاى ظريف اخلاقى آكنده است.

به هرحال، در اسلام اصل طلاق جايز است; امّا تا آن جا كه مقدور است، بايد از تحقّق آن پيشگيرى كرد، و در صورت خاموش شدن چراغ مودّت و تفاهم در كانون خانوادگى، ممنوعيّت طلاق از جهت قانونى چاره ساز نيست و فايده اى جز صدور رفتار خلاف اخلاق و نامشروع و افزايش درگيرى ها و مشكل هاى ديگر ندارد