بزم شیدایی کائنات است و ملائک هل هله کنان و پای کوبان، غرق در هیاهو و شادی. که منظومه هستی، مفتخر شده است به قدوم مبارک حضرت آفتاب. به مناسبت این ایام فرح بخش و فرخنده، مجموعه ای از استشهادهای ظریف قرآنی را گرد آورده ایم که مشتمل است بر پاره ای نکات و لطایف حکمی. امید که در این روزهای عزیز، جانمان به نور هدایت قرآن، بیش از پیش، منور گردد.
گردآوری و تنظیم: شکوری
یک. داستان مردی که اغلاط قرآن را اصلاح کرد!
شهید مطهری در کتاب "آشنایی با قرآن" می گوید: مردی خط خوبی داشت، یک آقایی می خواست او یک نسخه از قرآنی را با خط خوش خودش برایش بنویسد (قدیم که چاپ نبود، استنساخ می کردند) گفت: تو خیلی خط خوبی داری، بنویس. او هم آمد یک قرآنی برای او نوشت و با کاغذ اعلا و خط کشی عالی و خط خوب تحویل داد. آن شخص گفت: این "قرآن" بی غلط بی غلط است؟ گفت: بلی، ولی دو سه جا بود که من خودم به نظرم آمد که باید اصلاح شود، دیدم آن جور درست نیست.
در یک جا دیدم نوشته: «شغلتنا اموالنا و اهلونا؛ اموال ما و کسانمان ما را از همراهی با شما مشغول داشت» (فتح/ 11). در "قرآن" که غلط نمی تواند وجود داشته باشد، نوشتم: «شدرسنا اموالنا و اهلونا». یک جای دیگر دیدم که نوشته است: «و خر موسی صعقا؛ "موسی" بیهوش افتاد» (اعراف/ 143)، من دیدم "موسی" که خر نداشته، آن "عیسی" بوده که خر داشته است، آن را «خر عیسی صعقا» کردم.
یک جای دیگر هم دست بردم، دیدم غلط است و درستش را نوشتم. دیدم نوشته است: «ساریکم دار الفاسقین؛ و بزودی جایگاه فاسقان را به شما نشان خواهم داد» (اعراف/ 145)، (ساریکم را ساریکم خوانده) من خودم اهل "ساری" هستم، "ساری" دارالمومنین است، نوشتم: «ساریکم دار المومنین».(1)
دو. سه تا حمد و سوره داریم!
نقل کرده اند که: مرحوم حاج محمد کلباسی بسیار محتاط بود و احیاناً اگر کسی برای ادای شهادت به نزد ایشان می آمد مسأله ای از او سؤال میکرد اگر جواب صحیح می داد شهادت او را می پذیرفت.
روزی شیخ شیپور - یکی از دلقک های ناصر الدین شاه - را برای ادای شهادتی خدمت ایشان آوردند.
ایشان فرمودند: حمد و سوره خود را بخوان. شیخ شیپور می گوید: کدام حمد و سوره را؟ می فرماید: ما که جز یک حمد و سوره نداریم. می گوید: چرا! ما سه حمد و سوره داریم یک حمد و سوره ای که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خواند که نه شما می توانید بخوانید، نه من. یک حمد و سوره ای که شما می خوانید و من نمی توانم بخوانم یک حمد و سوره ای هم که من می خوانم و شما نمی توانید بخوانید. ایشان از سخن آن دلقک خوشش آمده و شهادت او را قبول کردند. (2)
موضوعات مرتبط: دانستنی ها
برچسبها: هفت لطیفه قرآنی(ویژه ایام ربیع)
تمام والدین آرزو دارند تا فرزندانشان در زندگی با هیچ مشکلی مواجه نشوند و دوران تحصیل خود را با موفقیت پست سر گذاشته و در دنیای کسب و کار موفقیتهای چشمگیری را کسب کنند. با این حال که امکان ارائه دستورالعمل یکسان برای همه والدین وجود نداد، اما نتایج تحقیقات روانشناسی به برخی از عوامل مؤثر در تربیت درست فرزندان اشاره کرده است. در ادامه می توانید با برخی از ویژگیهای مشترک والدین افراد موفق آشنا شوید: بررسی ۳۵۰۰۰ کودک زیر ۶ سال در آمریکا، کانادا و انگلیس نشان داد برخورداری از مهارت های ریاضی در سنین پایین کمک بسیار بزرگی به پیشرفت افراد خواهد کرد. گرِگ دانکن، نویسنده و محقق دانشکاه نورث وسترن، در یکی از مصاحبه های خود گفت « اهمیت بسیار بالای کسب دانش ریاضی در سنین پایین – شروع مدرسه با شناخت اعداد، ترتیب آن ها و مفاهیم ابتدایی ریاضی – از نتایج بسیار شگفت انگیز مطالعات است. برخورداری از دانش ریاضی نه تنها باعث کسب مهارت های بالا در ریاضیات می شود، بلکه باعث می شود تا فرد در بزرگسالی از توانایی درک مطلب بالایی برخوردار شود. بسیاری از بچه ها در فقر بزرگ می شوند و این باعث می شود تا قادر به بهره گیری از تمام استعدادها و توانایی های خود نباشند. نتایج تحقیقات دانشگاه استنفورد نشان می دهد که تفاوت عملکرد بین فرزندان قشر پردرآمد و کم درآمد جامعه ۳۰ تا ۴۰ درصد بیشتر از تفاوت میان بچه هایی است که ۲۵ سال پیش متولد شده اند. وضعیت اقتصادی و اجتماعی والدین حتی روی عملکرد تحصیلی بچه ها نیز تاثیر دارد. بسیاری از موفقیت های علمی و اکتشافات افراد نتیجه شرایط تحصیلی خوب آن هاست که خود تا حد زیادی به وضعیت اقتصادی اجتماعی خانواده ها بستگی دارد. نتایج تحقیق پروفسور نیل هالفون از دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس نشان می دهد که میزان انتظارات والدین تأثیر بسیار زیادی روی میزان موفقیت تنها در آینده دارد. او بیان کرد: « والدینی که انتظار دارند فرزندان آنها تحصیلات دانشگاهی داشته باشند، بدون در نظر گرفتن میزان درآمد و وضعیت مالی خود سعی میکنند تا شرایط ورود به دانشگاه را برای آنها فراهم سازند. بنابراین فرزندان طبق انتظارات پدر و مادر خود رشد می کنند.» بر اساس نتایج تحقیقات اخیر، فرزندان مادرانی که تحصیلات متوسطه را پشت سرگذاشته و یا وارد دانشگاه شده اند، به احتمال بیشتر از این تحصیلات برخوردار خواهند شد. بنابراین تحصیلات و سطح سواد پدر و مادر به عنوان عاملی مؤثر در ترغیب بچه ها به ادامه تحصیل محسوب می شود. بیشتر فرزندانی که از مادر ۱۸ سال یا کمتر متولد شده اند، معمولا موفق به اتمام تحصیلات متوسطه و ورود به دانشگاه نشده اند. تهیه و تنظیم: مریم فروزان کیاویژگی های والدین افراد موفق
ایجاد شرایط برای فرزندان جهت تحصیل در سنین پایین تر
شرایط اجتماعی و اقتصادی بالاتر
انتظارات بالا
سطح تحصیلی بالاتر
موضوعات مرتبط: تربیتی
برچسبها: تربیتی
تنبیه کودک نقش مهمی در تربیت او دارد. اما تنبیه باید به صورت درست و صحیح انجام گیرد. باید بدانید همان قدر که تنبیه میتواند در تربیت کودک مؤثر باشد، به همان اندازه نیز میتواند تأثیر منفی در تربیت او داشته باشد. بنابراین باید توجه داشت كه این امر روشهای خاص خود را دارد و در صورت نادرست انجام شدن آن، کودک آسیبهای روانی زیادی را متحمل میشود که این موضوع به هیچ عنوان قابل پذیرش نیست. والدین و همچنین معلمین باید به این مسئله توجه داشته باشند که تنبیه نادرست باعث ایجاد مشکلات روحی و روانی در کودک میشود. بنابراین انتخاب تنبیه مناسب با رفتار غلط كودك، خود بسیار دارای اهمیت است. در این نوع از تنبیه والدین میتوانند فرزند خود را از یك سری امتیازات مثل تماشای برنامههای تلویزیونی، رفتن به منزل دوستان یا خرید وسایل خوشحال كننده و… محروم كنند. به طور كلی اگر میخواهید فرزندانتان خود را انسانهایی با ارزش تصور کنند باید آن ها را با تمام نقاط ضعف و کاستیهایشان بپذیرید و به آن ها ایمان داشته باشید. در غیر این صورت فقط تعداد کمی از آن ها ممکن است به خودشان اعتقاد پیدا کنند. همچنین یاد بگیرید تا شخصیت آن ها را از رفتارهایشان جدا کنید. ما باید به آن ها ثابت کنیم بدون توجه به آنکه چگونه عمل میکنند، آن ها را دوست داشته و برای آن ها به عنوان یک فرد ارزش و احترام قائلیم. از آنجا که نیاز به امنیت، تعلق داشتن و دوست داشته شدن از نیازهای اساسی هر انسانی است و هر کودکی برای داشتن احساس امنیت باید حداقل یک نفر را دوست داشته باشد و توسط یک نفر دوست داشته شود، تنبیه، به ویژه عیبجویی موجب میشود کودکان احساس کنند غیرقابل دوست داشتن هستند. بچهها باید باور کنند که کسی برای آن ها اهمیت و احترام قایل است، باید باور کنند که کسی نسبت به آنان متعهد است و به اندازه کافی دلسوز آن هاست و به شادی آن ها فکر میکند. آنان باید احساس کنند که دوستداشتنی هستند. آن ها نیاز دارند که بدانند چه کاری را باید انجام دهند، نه این که چه کاری را نباید انجام دهند، آنان نیاز دارند که احساس کنند انسانهای مفیدی هستند، دوست دارند بشنوند که موجب خوشحالی والدینشان شدهاند و مایلند سعی و تلاش زیاد آن ها مورد توجه والدینشان قرار بگیرد. کودکانی که به آن ها بیاعتنایی میشود، نمیتوانند حس کنند که عزیز شمرده میشوند، زیرا مورد توجه قرار نمیگیرند. پس آن ها را به رسمیت بشناسیم و برایشان ارزش و اهمیتی درخور قایل شویم. تنبیه بدنی به هر شکلی که باشد قطعا بین شما و فرزندتان دیوار و حائل ایجاد میکند. خود ما از کسانی که به نوعی سعی میکنند به ما آسیب برسانند نفرت داریم. به هر حال این طبیعت انسان است و پدر و مادر باید بدانند تاثیر انضباطی تنبیه بدنی، سطحی و موقتی است. برای ایجاد یک پیوند دائمی با فرزندتان باید در کنار آموزش نظم و انضباط، به او احترام هم بگذارید. تنبیه بدنی مولد احساس ترس است و برای همیشه بین والدین و فرزندان فاصله میاندازد. بسیاری از والدین اغلب به یاد نمیآورند که خودشان در دوران کودکی تا چه اندازه از تنبیه شدن متنفر بودهاند. شیوههای مثبت و متعددی برای نزدیک شدن به کودک و یادآوری اشتباهاتی که مرتکب شده وجود دارد. از کتک زدن کودک هیچ چیز عایدتان نمیشود. یکی از بهترین انواع تنبیه برای کودکان
یکی از بهترین انواع تنبیه، تنبیه کلامی است
تنبیه بدنی
موضوعات مرتبط: تربیتی
برچسبها: تربیتی
دنیای کودکی بدون بازی و خیال اصلا معنا و مفهومی ندارد و تمام کودکان دنیا از بازی لذت می برند اما در این میان یک تفاوت عمده وجود دارد؛ نوع بازی کودکان! بازی های بچه های دیروز تیله بازی و الاکلنگ و گرگم به هوا بود، در حالی که بچه های امروز بازی با تبلت و رایانه را بیشتر ترجیح می دهند. بازی های دیروز خیلی ساده بودند اما خیلی از بازیکنان آن که امروزه آدم های موفقی شده اند، آثار تربیتی و اجتماعی آن بازی ها را مثبت ارزیابی می کنند. در «پرونده خانواده» این هفته، آثار تربیتی و اجتماعی بازی های قدیم و جدید را با هم مقایسه کرده ایم و کارشناسان «سلامت» نیز از روزهای کودکی خود برایمان گفته اند. در گذشته بعضی از بازی ها روی عملکرد جسم و نوع حرکات بچه ها تاثیر می گذاشت مانند بازی یه قل دو قل که برای تمرکز و توجه بچه ها مفید بوده از طرفی کودکان با انجام بازی های گروهی مهربانی و صمیمیت را با هم تقسیم می کردند که همین مشارکت آن ها را از منزوی بودن در می آورد و از این طریق خیلی چیزها می آموختند در حالی که بازی بچه های امروزی بیشتر تک نفره است و بچه ها انگیزه ای برای دور هم جمع شدن ندارد. حتی در این سال ها پرداختن به سرگرمی مشاعره که بسیار روی تقویت هوش کودکان اثر دارد، کم شده و جای آن را به بازی های کامپیوتری داده است. می توان به خانواده ها توصیه کرد که حتما طی هفته کودکانشان را به پارک ها یا فضاهایی که بچه ها می توانند در آن ها بازی کنند، ببرند تا کمتر احساس تنهایی کنند چون امروزه دیگر مثل گذشته بچه ها در کوچه و خیابان با هم بازی نمی کنند و والدین بچه هایشان را برای بازی به خارج از خانه نمی فرستند به همین دلیل حداقل باید هفته ای یک بار بچه ها را همراهی کنیم چون اگر آن ها را در خانه تنها رها کنیم، روز به روز منزوی تر و تنهاتر خواهند شد و در آینده هم روابط اجتماعی خوبی با دیگران نخواهند داشت. بازی های دیروز حداقل این مزیت را داشتند که همه بچه های محل را دور هم جمع کنند. دکتر نسرین امیری، عضو هیات علمی دانشکده توانبخشی و علوم بهزیستی بازی های دیروز و امروز از ۴ جهت با یکدیگر متفاوت هستند؛ از نظر تکنولوژی و دیگری از نظر کارکرد. در گذشته بیشتر بچه ها با توپ یا عروسک های پارچه ای بازی می کردند در حالی که بچه های امروز با تکنولوژی سر و کار دارند. البته ناگفته نماند که بازی های امروز چون هم پیشرفته تر هستند و هم جذاب ترند، بچه ها با بیشتر مجذوب آن ها می شوند و به همن دلیل کمتر از بازی های قدیمی و دسته جمعی استقبال می کنند. حسن بازی های قدیمی در این بود که تحرک زیادی را می طلبید مثل بازی «گرم به هوا» یا «دست رشته» اما بچه های امروز کم تحرک تر شده اند و پشت میز رایانه شان بازی می کنند برای همین چاقی مفرط بین کودکان رو به افزایش است. ضمن این که به نظرم بازی های امروز کودکان را به سمت فردگرا بودن سوق می دهد. البته این اتفاق مختص کشور ما نیست و در تمام دنیا این وضعیت وجود دارد. از طرفی، به قول جامعه شناسان نمی توانیم تحولات را نادیده بگیریم و به گذشته برگردیم چون غیر ممکن است ولی حداقل می توانیم با ایجاد فضای صمیمانه کودکانمان را از تنهایی نجات دهیم و به آن ها کمک کنیم تا هوش خود را تقویت و خلاقیتشان را بیشتر و بهتر کنند چرا که مطمئنا بچه های امروز می توانند طراحان بزرگ فردا باشند و دنیا را در دست خود بگیرند. دکتر محمد مهدی لبیبی، رئیس واحد پژوهش های رادیو بازی های کودکان، از تیله تا تبلت
بازی های دیروزی اجتماعی تر بودند
موضوعات مرتبط: تربیتی
برچسبها: تربیتی
درس بيستم
نبوت عامه (بخش ششم)
مقصود از ذنب در سوره فتح چيست؟
انا فتحنا لک فتحا مبينا ليغفر لک الله ما تقدم من ذنبک و ما تاخر ما فتح کريم براي تو فتحي آشکار تا بپوشانيم ذنب گذشته تو را... 1. اين هم از مواردي است که تصور شده قرآن نسبت گناه به پياخمبر عزيز اسلام داده و سپس بخشيده شده است در اين مورد نيز معاني اصلي ذنب و غفران در نظر گرفته نشده است و متاسفانه از اصل معني غفلت شده است.
فرهنگ عرب معناي اصلي و مفهوم اصلي و مفهوم کلي ذنب را دنباله يا اثر و به عبارت ديگر نتيجه و عکس العمل مي داند المنجد مي نويسد: ذنب ذنبا: تبعه فلم يفارق اثره ذنب عبارت است از نتايج عمل و آثاري که از آن جداُ نمي گردد، و اينکه به گناه ذنب گفته مي شود به علت اين است که گناه دنباله عمل نادرست و اثر و نتيجه آنست. بنابراين با توجه به معنايي که قبلا براي غفران (پوشش) بيان کرديم معناي آيه روشن مي شود براي توضيح بيشتر به حديثي توجه کنيد:
امام رضا عليه السلام در توضيح آيه مذکور فرموده اند: از نظر مشرکين مکه هيچ فردي گناهش بيشتر از پيغمبر اسلام نبود زيرا هنگاميکه آن حضرت قوم خود را به توحيد و خداي يگانه دعوت مي کرد آنها داراي سيصد و شصت بت بودند و آنها را عبادت مي کردن، پس وقتي حضرت آنها را به خداي يگانه خواند بسيار بر آنها گران آمد و گفتند آيا خدايان متعدد را يک خدا قرار داد؟ همانا اين چيزي شگفت آور است ما چنين چيزي نشنيده ايم پس برويد و بر عبادت بتها بمانيد.
پس زماني که خداوند مکه را براي پيامبر خود فتح کرد به او فرمود: انا فتحنا لک ... يعني فتحي آشکار براي تو کرديم تا بپوشانيم براي تو آن ذنبي که در نزد مشترکين داشتي و آنها را به خداي يگانه خوانده بودي، زيرا روز فتح مکه جمعي از مردم مکه مسلمان شدند و بعضي خارج شدند و آنها هم که ماندند قدرت نداشتند که يگانگي خداوند را انکار کنند پس گناه و ذنبي که مردم مکه براي پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم مي شمردند با پيروزي و غلبه آن حضرت بر آنان پوشيده شد و مستور گرديد.2
پيامبران همراه تاريخ
از نظر قرآن تاريخ انسان با تاريخ وحي و نبوت يکي است و از همان زمان که بشر پديد آمده وحي نيز به عنوان برنامه تکامل او وجود داشته است. و ان من امه الا خلا فيها نذير هيچ امتي در تاريخ نبوده مگر اينکه هشدار دهنده اي داشته است.3
حضرت علي عليه السلام مي فرمايد: و لم يخل الله سبحانه خلقه من نبي مرسل او کتاب منزل او حجه لازمه او محجه قائمه... خداوند در طول تاريخ هيچگاه جامعه بشر را از پيامبر يا کتابي آسماني يا برهاني محکم و يا راهي متين و استوار خالي نگذاشته است. 4 و در خطبه 93 از آنجناب نقل شده که فرمودند: کلما مضي منهم سلف قام منهم بدين الله خلف حتي افضت کرامه الله سبحانه تعالي الي محمد صلي الله عليه و آله. هر گاه پيامبري رسات خويش به پايان رسانده و از دنيا رفت پيامبر ديگري براي بيان دين خدا بر مي خواست و اين روش همچنان ادامه داشت تا کرامت خداوند متعال به محمد صلي الله عليه و آله و سلم تعلق گرفت.
تعداد پيامبران
عن ابي جعفر عليه السلام قال: قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم ... کان عدد جميع الانبياء ماه الف نبي و اربعه و عشرين الف نبي خمسه منهم اولوا العزم: نوح و ابراهيم و موسي و عيسي و محمد صلي الله عليه و آله... رسول خدا صلي الله علي و آله و سلم فرمود: تعداد همه پيامبران يکصد و بيست و چهار هزار نفر است که پنج نفر از آنان اولوالعزم هستند: نوح، ابراهيم، موسي، عيسي، محمد صلي الله عليه و آله و سلم.
روايت ديگري به همين مضمون در بحار الانوار جلد 11 ذکر شده است.5
از نظر قرآن کريم اعتقاد به همه پيامبران ضروري و لازم است: قولوا آمنا بالله و ما انزل الينا و ما انزل الي ابراهيم و اسماعيل و اسحق و يعقوب و الاسباط و ما اوتي موسي و عيسي و النبيون من ربهم لا نفرق بين احد منهم و نحن له مسلمون بگوييد ايمان آورديم به خداوند و آنچه نازل شده براي ابراهيم و اسماعيل و اسحق و يعقوب و فرزندانش و آنچه موسي و عيسي و پيامبران از طرف خدا آوردند فرقي بين آنها نمي گذاريم و ما تسليم خدا هستيم.6
تمرين:
1 ـ مقصود از ذنب و غفران در اول سوره فتح چيست؟
2 ـ تعداد پيامبران و اسامي اولواالعزم را بيان کنيد؟
1 ـ سوره فتح، آيه 1.
2 ـ تفسير برهان، جلد 4، صفحه 193.
3 ـ سوره فاطر، آيه 25.
4 ـ نهج البلاغه، خطبه اول.
5 ـ بحار الانوار، جلد 11، صفحه 41.
موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
برچسبها: اصول عقاید
درس نوزدهم
نبوت عامه (بخش پنجم)
آيا قرآن به پيامبران نسبت گناه داده است؟
بعد از بحث درباره عصمت پيامبران اين سوال مطرح مي شود که مقصود از: ذنب، عصيان و ظلم بر نفس که درباره بعضي پيامبران در قرآن آمده چيست؟ براي روشن شدن مطلب به چند نکته بايد توجه کنيم:
1 ـ مقصود از عصمت انبياء همان گونه که قبلا توضيح داديم اين است که انبياء کار حرام و گناه نمي کنند اما کاري که ترک آن بهتر است ولي انجام آن حرام نيست از انبياء گذشته ممکن و جايز است و هيچ منافاتي با عصمت آنان ندارد.
2 ـ نکته مهم توجه کردن به معناي صحيح کلمات قرآن است زيرا قرآن بر لغت عرب نازل شده است و بايد ديد که فرهنگ عرب کلمات قرآن را چگونه معني کرده است ولي متاسفانه گاهي در اثر بي توجهي به اين مهم برخي آيات قرآن نادرست معني مي شود.
3 ـ توجه جدي به تفسيرهايي که از اهل بيت عصت و طهارت عليهم السلام براي آيات قرآن شده است، زيرا آنان مفسر اصلي قرآنند.
ما اکنون به چند مورد از آياتي که بعضي تصور کرد هاند در آنها به پيامبران نسبت گناه داده شده اشاره مي کنيم تا رفع اشکال گردد.
الف ـ و عصي آدم ربه فغوي: بعضي اين آيه را اينگونه معني کرده اند: آدم معصيت کرد پروردگار خود را پس گمراه شد در حاليکه معناي صحيح آيه چنين است: و نافرماني کرد آدم پروردگارش را پس بي بهره شد.
مرحوم طبرسي در مجمع البيان ذيل آيه مي گويد: آدم مخالفت نمود امر پروردگارش را پس از ثواب آن بي بهره شد و مراد از معصيت و عصيا، مخالفت با امر است خواه آن امر واجب باشد يا مستحب، محدث قمي در سفينه البحار، واژه عصم از مرحوم مجلسي چنين نقل مي کند: ان ترک المستحب و فعل المکروه قدسمي ذنبا ترک مستحب يا انجام مکروه را نيز گاهي ذنب و عصيان مي گويند.
براي اثبات آنچه گفته شد ابتدا به لغت مراجعه مي کنيم: المنجد (يکي از فرهنگهاي مشهور) مي نويسد عصيان ترک اطاعت و فرمانبرداري نکردن است و همچنين يکي از معاني غوي: (خاب) يعني بي بهره شدن و دچار ضرر شدن است.
اگر به داستان آدم و حوا در اين مورد توجه شود معلوم مي شود که منظور از عصيان (عصي) انجام حرام يا ترک واجب نبوده است.
عصيان آدم چه بود؟
قرآن داستان را اينگونه بيان مي کند: ما به آدم گفتيم: شيطان دشمن تو و همسر تو است پس بيرون نکند شما را از بهشت،تا در رنج و زحمت قرار گيريد، پس شيطان آدم را وسوسه کرد و آنها از آن درخت خوردند پس لباسهاي بهشتي از بدنشان فرو ريخت (پس آدم نافرماني کرد و از درخت نهي شده خورد و در نتيجه از نعمتهاي بهشت بي بهره شد). 1
همانگونه که ملاحظه مي کنيد نهي خداوند نسبت به آدم و حوا فقط جنبه ارشاد و راهنمايي داشت و نخوردن از درخت فقط شرطي بود براي جاويد ماندن در بهشت.
موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
برچسبها: اصول عقاید
درس هجدهم
نبوت عامه (بخش چهارم)
عصمت پيامبران
يکي از مهمترين ويژگيهاي انبياء، معصوم بودن آنهاست، عصمت در لغت به معناي منع، حفظ، جلوگيري و پيشگيري از ناملايمات است و در مباحث عقيدتي وقتي عصمت انبياء و يا امامان مطرح مي شود يعني مصونيت آنها از گناه و مصونيت آنها ار خطا و اشتباه، بنابراين انبيا و امامان نه گناه مي کنند و نه فکر گناه و هيچگاه از آنها اشتباه سر نمي زند.
سوال: چرا انبياء بايد معصوم باشند و از خطا و اشتباه معصوم باشند؟
ج 1 ـ هدف از بعثت انبياء تربيت و راهنمايي انسانهاست و معلوم مي باشد که در تربيت عمل مربي بيش از گفتار و راهنمائيهاي او موثر است پس اگر مربي خودش گرفتار گناه و آلودگيها شود چگونه مي تواند ديگرنان را بر حذر دارد.
ج 2 ـ انبياء که مربيان واقعي بشر هستند بايد مورد اعتماد و پذيرش مردم باشند و به قول مرحوم سي دمرتضي، کسيکه درباره او او احتمال آلودگي مي دهيم و اطمينان نداريم که خود را به گناه آلوده نمي کند هرگز با قلبي آرام به گفته هايش گوش نمي دهيم و به همين دليل انبياء بايد از خطا و اشتباه مصون باشند زيرا خطا و اشتباه موجب بي اعتمادي مردم مي شود و آنها بايد مورد اعتماد باشند.
فلسفه عصمت
چگونه ممکن است انساني در برابر گناه معصوم باشد و حتي فکر و خيال انجام گناه در وجودش راه پيدا نکند؟ در پاسخ اين سال مي گوييم خود ما در اموري که علممان از مغز به دل رسيد و به اصطلاح به يقين رسيديم مرتکب خلاف و خطائي نمي شويم. آيا هيچ انسان عاقلي به فکر خوردن آتش و کثافات مي افتد؟ آيا هيچ انسان با شعوري خود را در گودالي از آتش مي اندازد يا کاسه اي پر از سم و زهر را مي نوشد؟ حتما درجواب اين سوالات خواهيد گفت هيچ عاقلي اين کارها را نکرده و حتي آرزو يا فکر آنرا هم در سر ندارد و اگر کسي چنين کرد مبتلا به يک نوع بيماري است.
در نتيجه هر انسان عاقل در برابر چنين اعمالي يک نوع مصونيت و يا به تعبير ديگر يک نوع عصمت دارد و اگر از شما بپرسند چرا انسان در مقابل اين کارها معصوم است مي گوييد به علت اينکه عيب و ضرر حتمي آنها را يقين و باور دارد و مي داند که ارتکاب آن اعمال جز نابودي و نيستي چيزي به دنبال ندارد بنابر اين اگر انساني به مفاسد و زيانهاي گناه يقين و باور پيدا کند با غلبه نيروي عقل بر شهوات هرگز گرد گناه نمي گردد و حتي فکر آنرا در مغز راه نمي دهد.
چنين انساني چنان به خدا و دادگاه عدل او ايمان و يقين دارد که گويي همه آنها را در برابر چشمان خود مي بيند براي چنين کسي گناه و حرام همان آتش و همان زهر کشنده است پس هرگز به آن نزديک نگشته و فرار مي کند.
پيامبران الهي با اين يقين و اعتماد که به نتيجه و آثار گناه داشتند نه تنها از گناه بلکه از فکر گناه نيز معصوم بودند.
جالب است براي توجه به اثار عمل و جديت در خوبيها و ترک گناهان به روايتي از علي عليه السلام دقت کنيم: من ايقن انه يفارق الاحباب و يسکن التراب و يواجه الحساب و يستغني عما خلف و يفتقر الي ما قدم کان حريا بقصر الامل و طول العمل هر کس يقين پيدا کند که حتما از دوستان جدا مي شود و در خاک ساکن مي شود و با حساب روبرو مي شود و از آنچه گذاشته بي نياز و به آنچه پيش فرستاده محتاج مي شود حتما آرزويش کوتاه و عملش طولاني مي گردد. 1
عصمت انبياء و امامان اکتسابي يا خدادادي است؟
موضوعات مرتبط: اعقاید شناسی
برچسبها: اصول عقاید
بستر كلى اين سوره، معاد و احوالات مردم در قيامت است و در كنار اين مسئله، از خلقت انسان تا مرگش و پس از مرگ و بعضى از پديدههاى آفرينش و نعمتهاى خدا سخن به ميان آمده است و يادى از بعضى اقوام تكذيب كننده كه گرفتار عذاب خدا شدند.
نام دیگر این سوره«باسقات» است.
دعوت سوره، به تحمل و استقامت و صبر، در برابر حرفهاى مشركين است.
این سوره سی و چهارمین سوره قرآن مجید است که در مکه و در سال پنجم بعثت نازل شده و45 آيه دارد.
فضیلت و خواص قرآئت سوره ق:
ازدیاد روزی – مثبت شدن نامه ی اعمال –سهولت مرگ –درمان صرع – ازدیاد شیر مادر
سوگند به فرشتگان داراى اين صفت، يا بادهائى كه گرد و خاك را، يا ابرها را مىپراكنند، در نخستين آيه آمده است.
اشارهاى است به تدبير عمومى خدا در جهان از طريق فرشتگان يا بادها. سوره، بيان كننده معاد، و نقش تربيتى و سازندگى آن در عمل دنيائى انسان، و صفات متقين و داستانهائى از ابراهيم و موسى و قوم عاد و ثمود و قوم نوح است و بيان زوجيت عمومى در جهان خلقت و بيان فلسفه آفرينش جن و انس كه «عبادت» است (آيه 56) و در پايان هشدارى به ستمگران و كافران.
این سوره شصت و هفتمين سوره قرآن مجید است كه در مكه نازل شده است و 60 آيه دارد.
فضیلت و خواص قرآئت سوره ذاریات:
سامان یافتن زندگی – ازدیاد روزی – روشن شدن قبر – اعطای حسنات – رفع درد درون – سهولت زایمان – آسان شدن مرگ
در اولين آيه به كوه مقدس طور در سينا كه محل مناجات موسى (ع) با خداوند بوده، سوگند ياد شده است.
سوره، يادآور قيامت و بهشت و جهنم و بيانگر نعمتهاى بى پايان بهشتيان و عذابهاى گوناگون مكذبين و كفار در دوزخ است و نيز احتياج و مجادلهاى با مشركين و ترديدشان در ايمان آوردن و نقد تفكر الحادى و مشركانه و در پايان باز هم دعوت به صبر.
اين سوره هفتاد و ششمین سوره قرآن مجید است که در مكه نازل شده و 49 آیه دارد.
در احاديث، زياد خواندن آن سبب خلاصى از زندان بيان شده است.
فضیلت و خواص قرآئت سوره طور:
اعطای خیر و برکت – دور شدن از عذاب الهی – رسیدن به بهشت – ازادی اسیر و زندانی – خوشایندی سفر – بهبودی عقرب گزیدگی
در آغاز سوره، به ستاره آنهنگام كه فرود آمده و غروب كند سوگند ياد شده است.
هدف كلى سوره، تاكيد بر سه ركن «ربوبيت» «نبوت» و «معاد» است و اعلام وحى، توبيخ مشركين از اعراض، مردم شناسى، توحيد و تنذير، از موضوعات ديگر اين سوره است.
كلا سوره تشويق به پذيرش دعوت است و انتقاد از روى گردانى از قرآن و پيامبر.
برخى هم مراد از «نجم» را ستاره فروزان قرآن دانستهاند كه براى بشر فرود آمده است.
اين سوره بیست و سومین سوره قرآن مجید است که در مکه نازل شده و 62 آيه دارد.
فضیلت و خواص قرآئت سوره نجم:
آيه اول، به «شق القمر» و دو پاره شدن ماه، بنا به درخواست مشركين از پيامبر اسلام بعنوان معجزه و نشانهاى از قدرت خدا اشاره كرده است.
اين سوره بطور كلى به انذار و بيم دادن مكذبين بهانه جو پرداخته است و از هلاكت امتهاى تكذيب كننده گذشته همچون قوم نوح و عاد و ثمود و لوط و آل فرعون، شاهد آورده است و در پايان، از عاقبت جهنمى مجرمين و فرجام خوش متقين ياد مىكند.
نام دیگر این سوره«اقتربت الساعه» است.
این سوره سی و هفتمین سوره قرآن مجید است که در سال 4 بعثت در مکه نازل شده و 55 آیه دارد.
فضیلت و خواص قرآئت سوره قمر:
رسیدن به بهشت – روسفیدی در قیامت – مورد احترام بودن در سفره ها – محبوبیت میان مردم – سهل شدن امور مشکل
نام خداوند است كه بعنوان آموزگار قرآن و آفريدگار بشر و آموزنده بيان، ذكر شده است. (آيه اول). سوره رحمان، در خطابى به جن و انس، از آفرينش جهان و از نعمتهاى فراوان و گوناگون خدا در دنيا و بهشت و نيز از عقوبتهاى اهل دوزخ، سخن گفته است و با تكرار 31 بار آيه «فباى آلاء ربكما تكذبان» در اين سوره نسبتا كوچك مىپرسد كه به كدام يك از نعمتهاى پروردگارت تكذيب مىكنيد؟!
اين سوره در زبان ائمه (علیهم السلام) به «عروس قرآن» معروف بوده است.
نام دیگر سوره الرحمن«آلاء» است.
اين سوره نود و هفتمین سوره قرآن مجید است که در مدینه نازل شده و 78 آیه دارد.
فضیلت و خواص قرآئت سوره الرحمن:
شفاعت کردن در روز قیامت – شهید محسوب شدن –آسان شدن مشکلات- شفای چشم درد امنیت یافتن - سهل شدن امور مشکل – رفع بیماری آفات از خانه
يكى از نامهاى رستاخيز و قيامت است،
حادثهاى كه بى شك واقع خواهد شد و در آغاز سوره از وقوع آن و مشخصات و آثارش خبر مىدهد و تا پايان سوره از حالات اهل بهشت و جهنم در آخرت ياد مىكند.
در بخشى از سوره هم به اهميت «قرآن كريم» كه فرود آمده از نزد خداوند است اشاره مىكند.
در اين سوره مردم به سه دسته تقسيم شدهاند: اصحاب يمين، اصحاب شمال و سابقون.
این سوره چهل و ششمین سوره قرآن مجید است که در اوائل بعثت در مكه نازل شده و 96 آيه دارد.
وبه خواندن اين سوره بسيار دستور داده شده است.
فضیلت و خواص قرآئت سوره واقعه:
عزت در میان مردم – رفع بیماری بدبختی و فقر – همنشینی با حضرت علی علیه السلام - نورانیت وجه در هنگام ملاقات خداوند – خیر و برکت خانه – پیروزی و ثروت و موفقیت- بخشش گناهان – سهولت احتضار
نقل است که عثمان بن عفان بعیادت عبدالله بن مسعود رفت در مرضی که با آن فوت شد باو گفت که از چه شکوه داری گفت از گناهان خود گفت چه چیز میل داری گفت رحمت پروردگار خود گفت جهت تو طیب مرا بیمار کرده گفت:امر نکنم که بتو عطیه بدهند گفت در وقتیکه احتیاج داشتم بمن ندادی الحال که مستغنیم میدهی گفت آنچه میدهم جهت دختران تو بوده باشد گفت ایشانرا بدان حاجتی نیست جهت اینکه من ایشانرا امر کردم بخواندن سوره واقعه و من شنیدم از حضرت رسول صلی الله علیه و آله که میفرمود هر که بخواند ای سوره را در هر شب نمیمیرد باو پریشانی هرگز و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نقل است که هر که بخواند ین سوره را هر شب پیش از آنکه بخوابد ملاقات کند خدای عزوجل را در حالتی که روی آن شخص چون ماه باشد در وقت تمامی آن و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام منقولست که هر که مشتاق باشد به بهشت و به وصف بهشت این سوره را بخواند .
در آيه 25 از آهن بعنوان مظهر قدرت و منفعت، در كنار نازل كردن كتاب و ميزان (سمبل مكتب و عدالت اجتماعى) ياد مىكند.
حديد، به اسلحه، به امام، به حضرت قائم(ع) هم تاويل شده است.(مرآة الانوار ص 124)
هدف اصلى سوره، تشويق به انفاق در راه خدا است كه از ايمان و تقوا سرچشمه مىگيرد.
اخلاص و زهد و موعظه و معارفى از مبدا و معاد از مطالب ديگر اين سوره است.
در حديثى آمده كه: چون خداوند مىدانست كه در آخر الزمان افرادى عميق و ژرف انديش پديد خواهند آمد سوره قل هو الله احد و آياتى از اين سوره را (از اول تا آيه 6) نازل كرد.(الميزان ج 19 ص 168)
اين سوره نود و چهارمین سوره قرآن مجید است که در مدینه نازل شده و 28 آيه دارد.
فضیلت و خواص قرآئت سوره حدید:
عدم عذاب در دنیا – رفع بلایا – درک ظهور حضرت قائم علیه السلام – نعمت بهشت – آزادی زندانی – مصونیت در جنگ – التیام درد
در آيه اول، سخن از مجادله و گفتگوئى است كه ميان پيامبر با زنى كه شوهرش او را «ظهار»(نوعی جدایی در رابطه زناشویی) كرده بود واقع شده است.
ظهار، نوعى تحريم زن بود كه در جاهليت، رواج داشت.
در اين سوره، صفاتى از مؤمنان در رفتارهايشان و همچنين صفات مخالفان اسلام بيان شده است.
و از نجوا و درگوشى صحبت كردن نكوهش شده و وعده عذاب براى كسانى بيان شده كه با دشمنان خدا طرح دوستى مىريزند و عنوان «حزب الشيطان» به آنها مىدهد و در پايان هم مشخصات «حزب الله» مطرح است.
نام های دیگر این سوره«الظهار» و«قد سمع» است.
اين سوره صد و ششمین سوره قرآن مجید است كه در مدينه نازل شده است و داراى 22 آيه است.
فضیلت و خواص قرآئت سوره مجادله:
تسکین درد –حفظ دفینه – آرامش بیمار – مصونیت از حوادث ناگوار- رفع آفات از حبوبات
در آيه 2 بيان مىكند كه خداوند، براى اولين بار، كسانى را از اهل كتاب (يهود و نصارى) كه كفر ورزيدند، (از قلعههايشان) بيرون مىآورد. يهودىها مىپنداشتند كه با داشتن حصارها و قلعهها هرگز مغلوب نخواهند شد ولى بدست پيامبراکرم(ص) و مؤمنين شكست خوردند و از پايگاهها و قلعههايشان بيرون رانده شدند.
و اين در سايه پيمان شكنى يهود بنى نضير بود كه منافقانه نقش ستون پنجم را در داخل مدينه بازى مىكردند.
بهمين جهت سوره بنام «بنى نضير» هم گفته شده است.
اين سوره صد و یکمین سوره قرآن مجید است که در مدینه نازل شده و 24 آيه دارد.
فضیلت و خواص قرآئت سوره حشر:
درود فرستادن کاینات به او- در حکم شهید قرار گرفتن – مصون شدن از بلایا- اجابت خواسته ها- آسان شدن مشکلات تقویت حافظه
موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسبها: قرآن شناسی
تقريبا يقينى است كه اولين سوره نازل شده از قرآن مجيد، سوره مباركه علق ، (( اقرء باسم ربك الذى خلق )) مى باشد ولى آيا همه اين سوره ، يكدفعه نازل شده و يا در چند نوبت نازل گرديده است ؟كيفيت نزول سوره علق
در مجمع البيان مى گويد: اكثر مفسران عقيده دارند كه (علق ) اولين سوره اى است كه نازل گرديده است . پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله - در كوه (حرا) ايستاده بود كه جبرئيل آمد و پنج آيه از آيات آن را بر وى خواند.
ابن كثير نيز در تفسير خود گفته است كه : جبرئيل تا آيه (( علم الانسان ما لم يعلم )) را بر آن حضرت خواند.
واحدى در مقدمه اسباب النزول ، بعد از نقل مطلب فوق ، در روايت ديگرى نقل كرده است كه : ابتدا پنج آيه از صدر سوره ، نازل شد. دنبال آن نيز وقتى كه خداوند خواست ، نازل گرديد.
ولى ظهور روايات ائمه معصومين - عليهم السلام - آن است كه همه سوره ، يكدفعه نازل شده است ؛ مثلا در كافى از حضرت صادق - عليه السلام - نقل شده كه فرمود: (( اول ما نزل على رسول الله صلى الله عليه و آله ، اقرء باسم ربك ، وآخره : اذا جاء نصرالله . )) (56)
و در روايت امام رضا- عليه السلام - است كه به حسين بن خالد، فرمود: (( سمعت ابى يحدث عن ابيه : ان اول سورة نزلت : بسم الله الرحمن الرحيم اقرء باسم ربك و آخر سورة نزلت : اذا جاء نصر الله و الفتح )) (57).
در اين صورت ، بايد گفت كه : رسول خدا - صلى الله عليه و آله - قبل از نزول وحى ، نماز مى خوانده است . مورد اذيت و آزار قرار گرفته و قرآن در اولين وحى ، از آن خبر داده است .
مرحوم علامه امينى در الغدير(58)، در رواياتى نقل كرده است كه : اولين كسى كه با رسول خدا - صلى الله عليه و آله - نماز خواند (على بن ابيطالب ) بود. از جمله چنين نقل شده است .
(( عن حكيم مولى ذاذان ، قال : سمعت عليا يقول : صليت قبل الناس سبع سنين و كنا نسجد و لا نركع و اول صلوة ركعنا فيه ، صلوة العصر )) .
يعنى : (هفت سال قبل از مردم ، نماز خوانده ام . ما، در آن نماز سجده مى كرديم ولى ركوع نداشت . و اولين نمازى كه در آن ركوع كرديم ، نماز عصر بود)
بنابراين ، رسول خدا (ص ) حتى قبل از نزول وحى ، يك نوع نماز بى ركوع مى خوانده و مورد اهانت نيز واقع شده است . اگر همه سوره ، يكدفه نازل شده باشد، چاره اى جز قبول اين روايات نداريم .
ولى اگر ابتدا، پنج آيه اول نازل شده و بعد از تشريع نماز، بقيه سوره نازل شده باشد، (( اراءيت الذى ينهى عبدا اذا صلى )) (59) را مى شود بر نماز معمولى و متعارف حمل كرد
موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
برچسبها: كيفيت نزول سوره علق
در رابطه با تعليم اسماء به حضرت آدم - عليه السلام - كه مضمون (( و علم آدم الاسماء كلها )) مى باشد، لازم است آيات سوره بقره را نقل و بررسى كنيم تا - ان شاء الله - مطلب روشنتر شود:تعليم اسماء
(( و اذا قال ربك للملائكة انى جاعل فى الارض خليفة قالوا تجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك قال : انى اعلم ما لا تعلمون و علم آدم الاسماء كلها ثم عرضهم على الملائكة فقال انبئونى باسماء هؤ لاء ان كنتم صادقين قالوا سبحانك لا علم لنا الا ما علمتنا انك انت العليم الحكيم قال يا آدم انبئهم باسمائهم فلما انباءهم باسمائهم . قال الم اقل لكم انى اعلم غيب السموات و الارض و اعلم ما تبدون و ما كنتم تكتمون .))
در آيات شريفه ، دو مطلب مطرح است : يكى اينكه خداوند از خلقت آدم و آدميان به ملائكه خبر داد، دوم اينكه ملائكه خواستند آنها خليفه و جانشين خداوند در روى زمين بشوند، اما خداوند را پيش آورد كه ملائكه دانستند كه سمت خلافت و جانشينى از آنها ساخته نيست . اينك اين جريان را تحت چند (بند) مى آوريم .
والله عالم :
1 - (( و اذ قال ربك للملائكة ... )) ؛ گفتگويى است ميان خدا و فرشتگان اما كيفيت آن معلوم نيست . به هر حال ، خداوند متعال ، خلقت آدم را به ملائكه فهمانده است .
2 - (( قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء )) ؛ از اين سخن معلوم مى شود كه اولا: منظور از (خليفه ) تنها حضرت آدم - عليه السلام - نيست بلكه آدم و همه فرزندان او مى باشند. وگرنه تنها به وسيله حضرت آدم (يفسد و يسفك ) قابل تحقق نيست . ثانيا: ملائكه از اينكه خليفه روى زمين ، از عالم ماده خواهد بود، فهميدند كه در ميان آدميان اصطكاك به وجود آمده و فساد و خونريزى به وجود خواهد آمد.
ولى در روايت عياشى از امام صادق - عليه السلام - نقل شده است كه ملائكه ، آن را نسلهاى قبل از انسان ديده بودند. (( قال ابوعبدالله عليه السلام و ما علم الملائكة بقولهم اتجعل فيها و من يفسد فيها و يسفك الدماء لولا انهم قد كانوا راءوامن يفسد فيها و يسفك الدماء )) .
و ثالثا: اين قول آنان ، يك نوع مقدمه چينى براى خلافت خودشان است .
3 - (( و نحن نسبح بحمدك ... )) ؛ يعنى ما پيوسته در فرمان تو هستيم . و افساد و خونريزى هم نمى كينم . پس ما را خليفه خويش كن . ظاهرا (و نحن نسبح ) به جاى (آماده فرمانبرى هستيم ) مى باشد نه اينكه فقط با حمد و تسبيح ، كار خلافت تمام شود.
4 - (( قال انى اعلم ما لا تعلمون )) ؛ اين آيه شريفه به جاى آن است كه اين كار از شما ساخته نيست . آنگاه علت (ساخته نبودن ) در آيه بعدى ، توضيح داده شده است .
5 - (( و علم آدم الاسماء كلها ثم عرضهم على الملائكة قال انبئونى باسماء هؤ لاء... )) ؛ منظور از تعليم اسماء، خلقت استعداد و زمينه ، در وجود حضرت آدم است نظير: (( خلق الانسان علمه البيان )) (54)
به عبارت ديگر: مثلا خداوند متعال استعداد خشت زدن را در وجود حضرت آدم قرار داد و آدم خشت زد و خانه اى ساخت آن وقت خداوند متعال به ملائكه گفت : شما هم اين كار را بكنيد. آنها گفتند: خدايا ما را طورى آفريده اى كه اين كار را نمى توانيم انجام بدهيم . خداوند فرمود: پس اذعان كنيد كه كار خلافت از شما ساخته نيست .
اگر منظور از (تعليم اسماء) مثلا اين باشد كه خداوند به آدم گفت : اين مداد، اين كاغذ و اين پاكت است ، آن وقت استدلال تمام نبود؛ زيرا ملائكه حق داشتند كه بگويند: پس به ما هم ياد بده تا ما هم بگوييم ، بلكه منظور اين است كه ملائكه بفهمند كه در نهاد انسان ، چيزى گذاشته شده كه در نهاد آنها نيست ؛ نظير اينكه خداوند متعال به عقاب بگويد پرواز كن ، بعد به انسان نيز بگويد: تو هم اين كار را بكن . و او پاسخ دهد كه من بال ندارم .
6 - در عين حال ، خداوند منان (( يفسد فيها و يسفك الدماء )) را در خليفه ، مى پذيرد ولى مى فهماند كه آن ضررى به خليفه بودن ندارد. نهايت اين است كه خليفه به خليفه خوب و خليفه بد، تقسيم مى شود.
7 - بنابر آنچه گفته شد، منظور از (الاسماء) تمام استعدادهاى انسانها براى همه كارهاست كه در نهاد انسان به تعليم تكوينى گذارده شده است .
8 - (( ثم عرضهم على الملائكة )) ضمير (هم ) و (هؤ لاء) راجع به انسانهاست و شايد ميان خبر دادن به ملائكه و خلقت آدم و زياد شدن انسانها، فاصله ، بسيار زياد بوده است آن وقت خداوند متعال كار آنها را به ملائكه نشان داده است . و اگر هم راجع به آدم باشد، به علت آن است كه حضرت آدم ، نمونه همه آدمها بود. و بسيار بعيد و ناسازگار است كه ضمير (هم ) به (مسميات ) برگردد. چنانكه گفته اند.
اين مطلب در سوره اعراف ، صريحتر نقل شده است ، مى فرمايد: (( و لقد خلقناكم ثم صورناكم ثم قلنا للملائكة اسجدوا لاءدم )) (55) چنانكه ملاحظه مى كنيم ، فرمان (اسجدوا) بعد از (خلقناكم ) آمده است . و خلاصه معناى آيه شريفه چنين است :
(سپس آدم يا آدميان را به ملائكه نشان داد و فرمود: از كارهاى اينها و از آنچه اينان مى توانند انجام دهند، به من خبر دهيد، آنها كه قدرت آن را نداشتند گفتند: (( سبحانك لا علم لنا... ))
9 - (( قال يا آدم انبئهم باسمائهم فلما انبئهم باسمائهم قال الم اقل لكم انى اعلم غيب السموات و الارض )) .
على الظاهر ضمير (انبئهم ) در هر دو مورد، راجع به ملائكه و نيز ضمير (اسمائهم ) در هر دو مورد، راجع به انسانهاست ؛ يعنى خداوند به حضرت آدم فرمود: كار آدميان را انجام بده . او هم انجام داد. و ملائكه بار ديگر يقين كردند كه كار آدم ، از آنها ساخته نيست . و آدم بايد خليفه باشد نه آنها. شايد مراد از (غيب السموات و الارض ) همان كارهاى انسان و كشف رموز طبيعت باشد كه به دست انسان به وجود آمده و كشف شده و خواهد شد، كه آن وقت ، همه در عالم غيب بودند و هنوز به عالم شهود تنزل نكرده بودند.
10 - چون اين حقيقت براى ملائكه روشن گرديد و دانستند كه (خلافت ) از آنها ساخته نيست ؛ تسليم شدند و خداوند به ايشان فرمود: (( اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس ابى واستكبر و كان من الكافرين )) .
تا اينجا آيات شريفه گذشته به طور طبيعى ، تفسير گرديد، كه قلب انسان به آن مطمئن و آرام مى شود.
موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
برچسبها: تعليم اسماء
(( كتاب انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الى النور )) .(42)انسان سازى قرآن
يعنى : (اين قرآن كتابى است كه ما براى تو فرستاديم تا مردم را به امر خدا از ظلمات (جهل و كفر) بيرون آورى و به عالم نور رسانى ).
(( ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم )) (43)
يعنى : (همانا اين قرآن ، مردم را به راست ترين و استوارترين طريق ، هدايت مى كند.)
كسى كه قرآن را بخواند و معانى آن را بداند و مفاهيم آن را درست درك نمايد، چنين شخصى ، اعتقاد به معاد پيدا مى كند. و مى داند كه جهان و خلقت ، بدون هدف و بدون حساب و كتاب نيست ، بلكه همه اعمال وى ، خوب يا بد، عكس العمل و برگشتى خواهد داشت .
همچنين به وجود خداوند و صفات او آنچنان كه قرآن معرفى مى كند آشنا شده و يقينش افزون خواهد شد. و نيز به نبوت ، امامت و نظامهاى جهان و آنچه در قرآن آمده ، معتقد خواهد شد. و آنگاه كه چنين اصولى در قلب كسى جاى گرفت ، او را يك دنيا نورانيت داده و راه دنيا و آخرت را به او نشان خواهد داد. و او را يك انسان مؤ من ، متقى ، شجاع ايثارگر، فعال ، دلسوز و عابد، بار خواهد آمد.
چنانكه اين آثار، در طول تاريخ قرآن ، در ميلونها انسان ، جامه عمل پوشيده است و مكتب انسان ساز قرآن ، پيوسته چنين اشخاصى را تربيت كرده و مى كند (( ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقوم )) آرى اثر قرآن چنين است .
حضرت آدم (ع ) خلقت حضرت آدم - عليه السلام - يك خلقت استقلالى است . آدم و همسرش ، به طور مستقل آفريده شده اند بى آنكه - نعوذ بالله - بگوييم از موجود ديگرى مشتق شده باشند، خلقت آدم ، يك خلقت فوق العاده و معجزه بود؛ مانند مبدل شدن عصاى موسى به مار و اژدها.
به عبارت ديگر: خداوند متعال اراده فرموده و در اثر اراده او، يك مجسمه گلى ، مبدل به انسان كامل و عاقل شده است . در قرآن مجيد، كيفيت و ابتداى خلقت موجودات زنده ، مطرح نشده است اما خلقت حضرت آدم و همسرش ، به طور مستقل ، مطرح شده است .
اميرالمؤ منين - صلوات الله عليه - در خطبه اول نهج البلاغه ، مى فرمايد: (خداوند پس از خلقت آسمانها و زمين ، مقدارى خاك را از سخت و نرم و شيرين و شور زمين جمع كرد و آن را با آب آميخت تا گل خالص شد (شورى ، شيرينى ، سختى و نرمى درهم فرو رفتند) و آن را با رطوبت عجين كرد تا گل چسبنده گرديد كه داراى اطراف ، پيوستگيها، اعضا و قسمتهاى متمايز... سپس آن را صلب و سخت گردانيد تا مانند سفال شد. و مدتى در همان حال نگاه داشت . و سپس روح در آن دميد. به محض دميدن روح ، آدم برخاست در حالى كه انسانى بود داراى قواى تعقل كه آنها را به كار مى برد و داراى فكر بود كه با آن در كارها تصرف مى كرد. و اعضاى خويش را براى حل مشكلات به كار مى گرفت .)
عين عبارت مولا على - عليه السلام - چنين است :
(( ثم جمع سبحانه من حزن الارض و سهلها و عذبها و سبخها تربة سنها بالماء حتى خلصت و لا طها بالبلة حتى لزبت ، فجبل منها صورة ذات احناء و وصول و اعضاء و فصول ، اجمدها حتى استمسكت و اصلدها حتى صلصلت لوقت معدود و امد معلوم ثم نفخ فيها من روحه فمثلت انسانا ذا اذهان يجيلها و فكر يتصرف بها و جوارح يختدمها...(44)))
اين عبارت از آن حضرت - عليه السلام - به فهم آيات قرآن بسيار كمك مى كند. خداوند مى فرمايد: (( و اذ قال ربك للملائكة انى خالق بشرا من صلصال من حماء مسنون فاذا سويتة و نفخت فيه من روحى فقعوا له ساجدين )) (45).
يعنى : (و آنگاه كه پروردگار به فرشتگان عالم اظهار فرمود كه من بشرى از ماده گل و لاى كهنه متغير خلق خواهم كرد پس چون آن عنصر را معتدل بيارايم و در آن از روح خويش بدمم ، همه بر او سجده كنيد).
(صلصال ) به معناى (سفال ) است . آن را به گل خشك نيز معنا كرده اند كه به هنگام دست زدن ، صدا كند.
(مسنون ) به معناى ريخته شدن است يعنى مجسمه شكل گرفته شده .
(حماء) به معناى لجن سياه بد بوست .
(تسويه ) همان مجسمه ساختن است .
(نفخت فيه من روحى ) از زنده شدن و انسان شدن آن مجسمه ، حكايت دارد.
و همچنين است آيه شريفه (( اذ قال ربك للملائكة انى خالق بشرا من طين فاذا سويته و نفخت فيه من روحى فقعوا له ساجدين )) (46).
آرى ، نفخ روح ، مجسمه گلى را مبدل به انسان و مسجود ملائكه گردانيد. و (آدم ) علم شخص است نه علم نوع . چنانكه برخى چنين فكر كرده اند.
خلقت انسان در دو مرحله
بنا به فرموده قرآن كريم خلقت انسان در دو مرحله صورت پذيرفته است ؛ يعنى خداوند متعال ابتدا حضرت آدم و حوا را از خاك آفريد: (( خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها )) (47) و آنگاه تكثير بشر را در توالد و تناسل قرار داد. چنانكه مى فرمايد:
(( الذى احسن كل شى ء خلقه و بداء خلق الانسان من طين ثم نسله من سلالة من ماء مهين ، ثم سواه و نفخ فيه من روحه و جعل لكم السمع و الابصار والافئده قليلا ما تشكرون )) (48)
يعنى : (آن خدايى كه هر چيز را به نيكوترين وجه خلقت نمود و انسان را نخست از گل آغاز كرد. سپس نسل و ذريه او را چكيده اى از آب بى قيمت قرار داد. و بعد انسان را به صورت مجسمه درآورد و از روح خود در آن دميد. و براى شما گوشها و چشمها قرار داد. (با وجود اين همه احسان ) باز بسيار اندك ، شكر و... سپاسگزارى حق مى كنيد).
نگارنده اين سطور، تقريبا يقين دارد. كه خلقت ساير موجودات زنده نيز همينطور بوده است ؛ مثلا خداوند متعال ، ابتدا يك شتر نر و يك شتر ماده و يك اسب نر و يك است ماده و هكذا، از خاك آفريده و سپس نسل و تكثير آنها را (زاد و ولد) قرار داده است . ولى از قرآن كريم براى اين سخن ، دليلى وجود ندارد. اما در روايات ، شواهدى در اين زمينه يافته است ؛ مثلا در بحارالانوار (49) از محاسن برقى از امام صادق - عليه السلام - نقل شده است كه از آن حضرت ، از خلقت درخت خرما سؤ ال نمودند، فرمود: (( ان الله تبارك و تعالى لما خلق آدم من الطينة التى خلقه منها، فضل منها فضلة فخلق نخلتين ذكرا و انثى فمن اجل ذلك انها خلق من طين تحتاج الانثى الى اللقاح كما تحتاج المراءة الى اللقاح ... ))
يعنى : (خداى تبارك و تعالى وقتى كه آدم را از گل معروف آفريد، مقدارى از آن اضافه ماند، از آن ، دو درخت خرما آفريد، يكى نر و يكى ماده . بدين جهت ، درخت ماده احتياج به تلقيح دارد، همانطور كه زن نياز به لقاح دارد، (گرده هاى درخت نر را به درخت ماده مى پاشند و به آن (تاءبير) گويند) و از درخت خرما انواع درخت به وجود مى آيد؛ خرماى خوب و بد، نازك ، غليظ، نر، ماده ، زاينده و نازا (عقيم )...) .
و در روايت ديگر از محاسن برقى از امام صادق - عليه السلام - آمده است كه فرمود: (( عن ابى عبدالله عليه السلام قال : استوصوا بعمتكم النخلة خيرا فانها خلقت من طينة آدم ... ))
يعنى : (به عمه خودتان درخت خرما، وصيت خير كنيد كه آن از گل آدم آفريده شده ...).
اين دو حديث ، در محاسن برقى (50) نقل شده است ، اطلاق (عمه ) به درخت (خرما) از جهت ماده بودن است . گويى كه آن خواهر آدم - عليه السلام - و عمه بنى آدم مى باشد. روايت در حد خود، بسيار عجيب و قابل دقت مى باشد.
تكثير انسان در روى زمين
در تكثير و گسترش انسانها در روى كره زمين ، جز حضرت آدم و همسرش موجود ديگرى دخالت نداشته است . و خداوند متعال مى فرمايد: (( يا ايها الناس اتقوا ربكم الذى خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها وبث منهما رجالا كثيرا و نساء(51).))
يعنى (اين مردم ! بترسيد از پروردگار خود، آن خدايى كه همه شما را از يك تن بيافريد و هم از آن جفت او را خلق كرد. و از آن دو تن ، خلقى بسيار در اطراف عالم از مرد و زن برانگيخت ).
اين آيه شريفه صريح است در اينكه در انتشار نسل بشر، فقط آن دو سبب و وسيله بوده اند. همچنين است آيه 189 از سوره اعراف . آيه و ششم از سوره زمر. و آيه : (( يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا... (52))) .
يعنى : (اى مردم ! ما همه شما را نخست ، از يك مرد و زنى آفريديم . و آنگاه شعبه هاى بسيار و فرق مختلف گردانيديم تا يكديگر را بشناسيد...).
و درباره مسئله ازدواج فرزندان حضرت آدم و حوا بايد گفت كه : خواهر را به برادر داده اند، كه اين به حكم ضرورت جايز بود. و چاره اى غير از آن وجود نداشت .
در روايت احتجاج طبرسى (53) از امام سجاد - صلوات الله عليه - آمده است كه : نزد ابوحمزه ثمالى به مردى از قريش فرمود: (( فزوجهما على ما خرج لهما من عندالله ، قال : ثم حرم الله نكاح الاخوات بعد ذلك .))
يعنى : (آدم - عليه السلام - خواهر را به برادر داد روى آن قرعه اى كه از جانب خدا اصابت كرد. فرمود: پس خداوند تزويج خواهران را حرام فرمود).
در برخى از روايات نيز آمده است كه ازدواج برادر با خواهر، در شريعت حضرت نوح - عليه السلام - تحريم شده است .
در تفسير الميزان ، پس از اختيار اين طريق فرموده است : (حكم به حرمت در اسلام و ساير شريعتها، حكم تشريعى و تابع مصالح و مفاسد است . حكم تكوينى نيست كه قابل تغيير نباشد. وقت آن در دست خداست . و او فاعل مايشاء و حاكم ما يريد است . جايز است كه روزى براى داعى ضرورت ، مباح و سپس براى برطرف شدن ضرورت ، و اينكه موجب انتشار فحشاست آن را تحريم نمايد).
نگارنده گويد: اين تنفر و تحريم اشدى كه فعلا در بين ما هست ، در اثر تحريم شريعتهاست . و اگر شريعتها نهى نكرده بودند، اكنون مردم اين كار را مى كردند و هيچ تنفر و ناراحتى هم نداشتند.
موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
برچسبها: انسان سازى قرآن
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، ايمان (واقعى ) به خدا و پيامبرش و كتابى كه بر او نازل كرده ، و كتب (آسمانى ) كه قبلا فرستاده است بياوريد. و كسى كه خدا و فرشتگان او و كتابها و پيامبرانش ، و روز بازپسين را انكار كند در گمراهى دور و درازى افتاده است
در حقيقت ايمان به پنج اصل در اين آيه لازم شمرده شده ،
يعنى علاوه بر ايمان به مبدء و معاد ايمان به كتب آسمانى و انبياء وفرشتگان نيز لازم است .
كسانى كه كافر شدند و (مردم را) از راه خدا باز داشتند در گمراهى دور و درازى گرفتار شده اند.
(سوره مبارکه نسا)
چرا اين دسته دورترين افراد از جاده حقند!
زیرا افرادى كه مبلغان ضلالتند، بسيار بعيد به نظر مى رسد كه دست از راهى كه خود دعوت بسوى آن مى كنند بردارند، آنها كفر را با لجاجت و عناد آميخته و در بيراهه اى گام گذاشته اند كه از راه حق بسيار فاصله دارد.
يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا كُونُوا قَوَّمِينَ للَّهِ شهَدَاءَ بِالْقِسطِ وَ لا يَجْرِمَنَّكمْ شنَئَانُ قَوْمٍ عَلى أَلا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَب لِلتَّقْوَى وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرُ بِمَا تَعْمَلُونَ(8)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد همواره براى خدا قيام كنيد و از روى عدالت گواهى دهيد، دشمنى با جمعيتى شما را به گناه ترك عدالت نكشاند، عدالت كنيد كه به پرهيزكارى نزديكتر است و از خدا بپرهيزيد كه از آنچه انجام مى دهيد آگاه است
دعوت اكيد به عدالت
اين آيه دعوت به قيام به عدالت مى كند و نظير آن با تفاوت مختصرى در سوره نساء آيه 135 آمده ، نخست خطاب به افراد با ايمان كرده و مى گويد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد همواره قيام براى خدا كنيد و به حق و عدالت گوهى دهيد.
سپس به يكى از عوامل انحراف از عدالت اشاره نموده ، به مسلمانان چنين هشدار مى دهد كه : نبايد كينه ها و عداوتهاى قومى و تصفيه حسابهاى شخصى مانع از اجراى عدالت و موجب تجاوز به حقوق ديگران گردد، زيرا عدالت از همه اينها بالاتر است.
وَ لا تَسبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَسبُّوا اللَّهَ عَدْوَا بِغَيرِ عِلْمٍ كَذَلِك زَيَّنَّا لِكلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كانُوا يَعْمَلُونَ(108)
(معبود) كسانى را كه غير خدا را مى خوانند دشنام ندهيد مبادا آنها (نيز) از روى ظلم و جهل خدا را دشنام دهند، اين چنين براى هر امتى عملشان را زينت داديم سپس بازگشت آنها به سوى پروردگارشان است و آنها را از آنچه عمل مى كردند آگاه مى سازد (و پاداش و كيفر مى دهد).
(سوره مبارکه انعام)
با دشنام و ناسزا نمى توان كسى را از مسير غلط باز داشت ، بلكه به عكس ، تعصب شديد آميخته با جهالت كه در اينگونه افراد است ، سبب مى شود كه به اصطلاح روى دنده لجاجت افتاده ، در آئين باطل خود راسختر شوند، سهل است زبان به بدگوئى و توهين نسبت به ساحت قدس پروردگار بگشايند، زيرا هر گروه و ملتى نسبت به عقائد و اعمال خود، تعصب دارد همانطور كه قرآن در جمله بعد ميگويد ما اين چنين براى هر جمعيتى عملشان را زينت داديم (كذلك زينا لكل امة عملهم ).
و در ميان آندو (بهشتيان و دوزخيان ) حجابى قرار دارد و بر ((اعراف )) مردانى هستند كه هر يك از آندو را از سيمايشان مى شناسند و به بهشتيان صدا مى زنند كه درود بر شما باد، اما داخل بهشت نمى شوند در حالى كه اميد آن را دارند
(سوره مبارکه اعراف)
((اعراف )) در اصل به معنى زمينهاى برجسته است و با قرائنى كه در آيات فوق و احاديث پيشوايان اسلام آمده روشن مى شود كه مكان خاصى است ميان دو قطب سعادت و شقاوت يعنى بهشت و دوزخ كه همچون حجابى ميان اين دو كشيده شده و يا همچون زمين مرتفعى در ميان اين دو فاصله گرديده است به طورى كه آنها روى آن قرار دارند، مشرف بر بهشت و دوزخند و هر دو گروه را مشاهده ميكنند، و از چهره هاى تاريك و روشن آنها مى توانند آنها را بشناسند
اصحاب اعراف به گفته بعض از مفسرین واماندگانى هستند كه بديها و نيكى هايشان مساوى بوده است يا گنهكارانى هستند كه اعمال نيكى نيز داشته اند،
مانند حديثى كه از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود:
هم قوم استوت حسناتهم و سيئاتهم فان ادخلهم النار فبذنوبهم و ان ادخلهم الجنة فبرحمته :
((آنها گروهى هستند كه حسنات و سيئاتشان مساوى است ، اگر خداوند آنها رابه دوزخ بفرستد بخاطر گناهانشان است و اگر به بهشت بفرستد به بركت رحمت او است)).
پنج صفت ويژه مؤ منان
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَت قُلُوبهُمْ وَ إِذَا تُلِيَت عَلَيهِمْ ءَايَتُهُ زَادَتهُمْ إِيمَناً وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكلُونَ(2)
الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصلَوةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَهُمْ يُنفِقُونَ(3)
أُولَئك هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لهَُّمْ دَرَجَتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كرِيمٌ(4)
2 - مؤ منان تنها كسانى هستند كه هر وقت نام خدا برده شود دلهاشان ترسان مى گردد، و هنگامى كه آيات او بر آنها خوانده مى شود ايمانشان افزون مى گردد و تنها بر پروردگارشان توكل دارند.
3 - آنها كه نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به آنها روزى داده ايم انفاق مى كنند.
4 - مؤ منان حقيقى آنها هستند، براى آنان درجات (فوق العاده اى ) نزد پروردگارشان است و براى آنها آمرزش و روزى بى نقص و عيب
در اين آيات خداوند به پنج قسمت از صفات برجسته مؤ منان اشاره كرده كه سه قسمت آن ، جنبه روحانى و معنوى و باطنى دارد و دو قسمت آن جنبه علمى و خارجى ، سه قسمت اول عبارتند ازاحساس مسئوليت و تكامل ايمان و توكل و دو قسمت ديگر عبارتند از ارتباط با خدا وارتباط و پيوند با خلق خدا.
نخست مى گويد: مؤ منان تنها كسانى هستند كه هر وقت نام خدا برده شود، دلهاى آنها به خاطر احساس مسئوليت در پيشگاهش ترسان مى گردد (انما المؤ منون الذين اذا ذكر الله وجلت قلوبهم ).
سپس دومين صفت آنها را چنين بيان مى كند: آنهاهمواره در مسير تكامل پيش مى روند و لحظه اى آرام ندارند، و هنگامى كه آيات خدا برآنها خوانده شود بر ايمانشان افزوده مى شود (و اذا تليت عليهم آياته زادتهمايمانا)
نمو و تكامل ، خاصيت همه موجودات زنده است ، موجود فاقد نمو و تكامل يامرده است و يا در سراشيبى مرگ قرار گرفته ، مؤ منان راستين ، ايمانى زنده دارند، كه نهالش با آبيارى از آيات خدا روز بروز نمو بيشتر و گلها و شكوفه ها و ميوه هاى تازه ترى پيدا مى كند، آنها همچنان مردگان زنده نما در جا نمى زنند، و در يك حال ركود ويكنواختى مرگبار نيستند، هر روز كه نو مى شود فكر و ايمان و صفات آنها هم نو مىشود.
سومين صفت بارز آنها اين است كه تنها بر پروردگار خويش تكيه و توكل مى كنند (و على ربهم يتوكلون ).
افق فكر آنها آنچنان بلند است كه از تكيه كردن برمخلوقات ضعيف و ناتوان هر قدر هم به ظاهر عظمت داشته باشند، ابا دارد،آنها آب را از سرچشمه مى گيرند و هر چه مى خواهند و مى طلبند، از اقيانوس بيكران عالم هستى ، از ذات پاك پروردگار مى خواهند، روحشان بزرگ و سطح فكرشان بلند، و تكيه- گاهشان تنها خدا است .
پس از ذكر اين سه قسمت ، از صفات روحانى و نفسانىمؤ منان راستين مى گويد: آنها در پرتو احساس مسئوليت و درك عظمت پروردگار و همچنين ايمان فزاينده و بلندنگرى توكل ، از نظر عملداراى دو پيوند محكمند، پيوند و رابطه نيرومندى با خدا و پيوند و رابطه نيرومندى بابندگان خدا آنها كسانى هستند كه نماز را (كه مظهر رابطه با خداست ) بر پا مى دارندو از آنچه به آنها روزى داده ايم در راه بندگان خدا انفاق مى كنند (الذين يقيمونالصلوة و مما رزقناهم ينفقون ).
در آخرين آيه مورد بحث ، موقعيت و مقام والا و پاداشهاى فراوان اينگونه مؤ منان راستين را بيان مى كند.
نخست مى گويد: مؤ منان حقيقى تنها آنها هستند (اولئك هم المؤ منون حقا).
سپس سه پاداش مهم آنها را بيان مى كند:
آنها درجات مهمى نزد پروردگارشان دارند (لهم درجات عند ربهم ).
درجاتى كه ميزان و مقدار آن تعيين نشده و همين ابهام دلالت بر فوق العادگى آن دارد.
به علاوه آنها مشمول مغفرت و رحمت و آمرزش او خواهند شد (و مغفرة ) و روزي هاى كريم يعنى مواهب بزرگ و مستمر و همى شگى كه نقص و عيبى در آن راه ندارد و حد و حسابى براى آن نيست در انتظارشان مى باشد (و رزق كريم ) براستى ما مسلمانان كه دم از اسلام مى زنيم و گاهى آنچنان خود را طلبكار از اسلام و قرآن مى دانيم كه از روى نادانى گناه عقب ماندگيها را به گردن اسلام و قرآن مى افكنيم ، آيا اگر ما تنها مضمون اين چند آيه را كه روشنگر صفات مؤ منين راستين است در زندگى خود پياده كنيم و ضعف و زبونى و وابستگى به اين و آن را در پناه ايمان و توكل از خود دور سازيم و هر روزى كه بر ما مى گذرد، در مرحله تازه اى از ايمان و آگاهى گام بگذاريم و همواره در پرتو ايمان احساس مسئوليت در برابر آنچه در اجتماعمان مى گذرد داشته باشيم رابطه ما با خدا و خلق آنچنان قوى باشد كه از همه سرمايه هاى وجود خويش در پيشبرد اجتماع انفاق كنيم روزگارمان چنين خواهد بود كه امروز است ؟!
موضوعات مرتبط: لحظه ای تامل
برچسبها: لحظه ای تامل
7 . وَ اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَ مَا تُعْلِنُون
آنچه را كه پنهان مى كنيد يا آشكار مى سازيد خدا به آن آگاه است.
خداوند به نيّتها و اهداف ما نيز آگاه است.
«يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ»
(نحل، 19)
8. فَأَصَابَهُمْ سَيِّئاتُ مَا عَمِلُواْ وَ حَاقَ بِهِم مَّا كاَنُواْ بِهِ يَسْتهَزِءُونَ
به كيفر كردار بدشان رسيدند و همان چيزهايى كه به ريشخند
مى گرفتند بر سرشان تاختن آورد.
دود اعمال بد، به چشم خود انسان مى رود.
«فَأَصابَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا»
كيفر مسخره ى ديگران، در همين دنيا به انسان مى رسد.
«حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»
(نحل، 34)
وَ تُوَفَى كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُونَ
روز قيامت هر كس به دفاع از خويش به مجادله مى پردازد
و جزاى هر كس چنان كه حق اوست داده مى شود
و به كسى ستم روا ندارند.
قيامت، فراگير است و همه ى انسانها در آن روز حاضر مى شوند.
«كُلُّ نَفْسٍ»
اعمال ما در دنيا محو نمى شود، بلكه عمل و آثارش باقى مى ماند.
«تُوَفَّى ... ما عَمِلَتْ»
( نحل، 111)
زيرا خدا با كسانى است كه مى پرهيزند و نيكى مى كنند.
صبر (و هر توفيق ديگرى)، از ناحيه اوست.
«وَ ما صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ»
تقوى و احسان، وسيله ى جلب حمايتهاى الهى است.
«إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ»
( نحل، 128)
موضوعات مرتبط: پیام های وحی آسمانی
برچسبها: پیام های وحی آسمانی
جزء چهاردهم
(برگرفته از تفسیر نور)
ما قرآن را خود نازل كرده ايم و خود نگهبانش هستيم.
قرآن نه از بشر است و نه از فرشته.
«إِنَّا نَحْنُ»
قرآن براى هميشه محفوظ است.
«لَحافِظُونَ»
( حجر، 9)
و همانا ما در آسمان برج هايى قرار داديم
و آن را براى بينندگان زينت داديم.
آسمان نيز همچون زمين، براى انسان آفريده شده است.
«لِلنَّاظِرِينَ»
(حجر، 16)
گفت: اينان مهمانان منند، مرا رسوا مكنيد.
آبرو بسيار ارزش دارد.
«فَلا تَفْضَحُونِ، وَ لا تُخْزُونِ»
اهانت به ميهمان، اهانت به ميزبان است.
«فَلا تَفْضَحُون»
(حجر، 68)
ما سبع المثانى و قرآن بزرگ را به تو داديم.
سوره حمد معادل قرآن است با آنكه عدد آيات آن هفت مى باشد.
«سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ»
(حجر، 87)
آيا آن كه مى آفريند همانند كسى است كه نمى آفريند؟
چرا درنمى يابيد؟
آفرينش پايان نيافته است بلكه استمرار دارد.
«يَخْلُقُ»
(نحل، 17)
اگر بخواهيد نعمتهاى خدا را شمار كنيد، شمار كردن نتوانيد.
خدا آمرزنده و مهربان است.
نعمتهاى الهى قابل شمارش نيست.
«لا تُحْصُوها»
(نحل، 18)
آنچه را كه پنهان مى كنيد يا آشكار مى سازيد خدا به آن آگاه است.
خداوند به نيّتها و اهداف ما نيز آگاه است.
«يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ»
(نحل، 19)