چکيده
مقاله پيش رو يک مقاله درون ديني است که به بحث آرامش پرداخته است کتابهاي متعددي در باره اين موضوع به رشته تحرير در آمد ه است که هر کدام به نوعي در آن خلئي ديده مي شود ، يعني انسان با مطالعه آن کتب قانع نمي شود که اين روشها او را به آرامش بر ساند چون از ذهن يک انساني سرچشمه گرفته که معلوم نيست او خودش درچه حالي بوده است .
اسلا م به عنوان يک دين کامل براي زندگي متعالي و با دارا بودن بزرگاني که دراوج آرامش بوده اند بدون آسايش تن ، روشهائي را ارائه کرده که بشر امروزي به آن نياز دارد تا ازاين بحرانهايي که درآن واقع شده رهائي بيابد . البته به اين مطلب بايد توجه کرد که آرامش صد درصد مال اين دنيا نيست دنيا و آرامش .
در روايتي قدسي خداوند متعال به رسولش فرمود: من چند چيز را در چند چيز قرار دادم مرد آن را درچند چيز ديگرمي جويند « آرامش رادر بهشت قراردادم مردم آن را در دنيا مي جويند . »
واژگان کليدي : آرامش ، آسايش ، ايمان ، نيايش
مقدمه
در عصر شتاب و هيجان امروز ، عصري که همه چيز بر محور سرعت ، رقابت و جلو افتادن مي چرخد ، عصري که در آن از حوصله و شکيبائي خبري نيست عصري که مردم به جاي آنکه وقت صرف کنند تا غذا آماده کنند آنرا فوري و آماده از مغازه خريداري مي کنند ، درچنين وضعي که پريشاني هاي روح و روان فراوان شده است همه دنبال يک چيز مي گردند آرامش . اما کحا بايد ازآن خبري گرفت ، عصري که حتي متخصصان روانشناسي آن نوعا خودشان دچار اضطراب هستند ، اين تنها دين است که مي تواند آرامش درون را به انسان مضطرب امروزي هديه کند.
در اين مقاله ابتدا معناي آرامش و آسايش را بررسي نموده بعد تفاوت اين دو را گفته و درقسمت بعد به تعدادي ازراهکارهاي دين در باره آرامش پرداخته البته ذکر اين نکته لازم است که اين مطالب نيازبه تحليل و تفسير و تدبر بيشتري نياز دارد که هرکدام با اين زاويه ديد بايد جداگانه مورد بررسي قرار بگيرد .
معناي آرامش و آسايش :
فرهنگ فارسي معين آرامش و آسايش را به دو گونه معنا کرده است ، آرامش را به معني :
آراميدن، فراغت، راحتي، آسايش، طمأنينه، سکينه، صلح، آشتي، ايمني و امنيت، خواب اندک وسبک وسکون.
اما در معني اسايش آسايش چنين آورده است:
راحت، استراحت، آساني، آسودگي، فراغ، سکون، بي جنبشي، آرام 1
فرق بين آرامش و آسايش
پس ازفهميدن معناي لغوي آرامش و آسايش اگر واقع بينانه به معناي اين دو کلمه نگاه کنيم تفاوت هاي ماهوي زيادي را در آن ها مي بينيم.
آرامش يک حالت روحي- رواني. يک حالت دروني است مانند وجدان که خودش قابل رِؤيت نيست ولي آثار آن در گفتگو ها و برخوردهاي فردي و اجتماعي ، راه رفتن و از اين قبيل کارها قابل رؤيت مي باشد.
اما آسايش به حالتي مي گويند که انسان از لحاظ امکانات زندگي و مالي در يک رفاه نسبي باشد به گونه اي که بتواند وسايل زندگي را در حد بالايي خريداري کند. آسايش بر خلاف آرامش آثار آن در زندگي روزمره قابل درک مي باشد. تهيه وخريد هر نوع وسيله مانند ماشين، خانه، جاروبرقي هاي مدرن و پيشرفته و…. را در بر مي گيرد.
موضوعات مرتبط: آرامش در زندگی
برچسبها: راهکارهاي ايجاد آرامش در زندگي فردي و اجتماعي
« إِنَّ اللَّهَ وَمَلَـئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِىِّ یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا» مقام پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) آن قدر والاست که آفریدگار هستى و فرشتگان بر او درود مىفرستند و خداوند به انسانها نیز دستور مىدهد که بر پیامبر اکرم (ص) درود و سلام بفرستند و در برابر فرمان او تسلیم باشند احزاب/ ۵۹ بر اساس روایات اسلامى، پیامبر اکرم (ص) نیز در نمازهایشان همین صلواتى را مىفرستاد که ما امروز در نمازهایمان مىفرستیم. صلوات فرستادن هنگام ذکر نام پیامبر اکرم (ص) مستحب مؤکد است، فرستادن صلوات به صورت مطلق هم در هر جا که باشد مستحب است و دارای فضیلت. امام موسى کاظم(ع): پیامبر (ص): امام رضا(ع ):فضیلت قرائت آیه صلوات
هر کس بعد از نماز صبح و نماز مغرب قبل از آنکهپاهایش را حرکت دهد و با کسى سخنى بگوید، آیه (إنّ الله و ملائکته و یصلّون على النّبى…) را بخواند، و صلوات بفرستد خداوند صد حاجت او را برآورده مىکند، که هفتاد حاجت در دنیا و سى حاجت دیگر در آخرت براى او برآورده مىشود.
هر کس اول و آخر دعایش صلوات بفرستد آن دعا به اجابت می رسد,
صلوات بر پیامبر و آل او کفاره گناهان است.
هرکس یک مرتبه برمن صلوات بفرستد، آن دو ملکی که محافظ رفتار و اعمال او هستند، تا سه روز هیچ گناهی برای او نمینویسند.
سنگینی نامهٔ اعمال با صلوات
شروع دعا با صلوات و ختمش نیز صلوات
صلوات وسیله روا شدن حاجات
صلوات وسیله برآمدن حاجات دنیا و آخرت
صلوات مانع نوشته شدن گناه
صلوات باعث سنگینی کفهٔ حسنات
فضیلت نوشتن صلوات
موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسبها: فضیلت قرائت آیه صلوات
با نام و يادخداي سبحان
امروز از بين ايات جزء دوم آيه زير را انتخاب کردم که باهم تاملي بر روي آن داشته باشيم
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ .
(سوره مبارکه بقره - آيه 186)
و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند ، بدانند كه من به آنان نزديكم ; دعاى دعاكننده را ـ آن گاه كه مرا بخواند ـ اجابت مى كنم ; پس بايد دعوت مرا بپذيرند و به درگاه من دعا كنند و به من ايمان بياورند كه دعايشان را اجابت مى كنم ، اميد آن كه در دعايشان به درگاه خدا راهياب شوند
نکات برجسته آيه :
1- خداوند به بندگان نزديک است ( برعکس تصورما که گاه خدا را ازخودمون دور مي بينيم
2- خداوند شنوا و بيناست . او شاهد و ناظر بر اعمال و نيات و افکار ما ست و صداي ما را مي شنود .
از امام كاظم (ع) نقل شده است كه فرمود : بر شما باد به دعا كردن ، كه دعا و درخواست از خدا ، بلايى را كه مقدر شده و چيزى به تحقق آن نمانده است برطرف مى كند . پس اگر خدا را بخوانند و از او بخواهند ، بلا را به كلى مى گرداند .
بِحارالأَنوار ، ج 90 ، ص 295
3-در همه حال و براي هر نيازي و رفع هر گرفتاري و مشکلي تنها ازخدا ياري بخواهيم و ايمان داشته باشيم که او دعاي ما را اجابت مي کند ( نه اينکه به هر دري بزنيم و به هرکسي رو بندازيم و وقتي از همه جا نا اميد شديم بريم در خونه خدا و از اون کمک بخواهيم )
از پيامبر (ص) نقل شده است كه فرمود : در نيازهاى خود روى به خدا آوريد و در دشوارى هايتان به او پناه بريد و به درگاهش تضرّع كنيد و او را بخوانيد كه دعا ، پرستش ناب است .
عُدة الداعى ، ص 34 ، ح 8
4- دعا بايد از عمق جان و با ايمان و يقين توام باشد ( اميدي به استجابت دعايي که توام با شک و ترديد باشد نيست )
مُعاذ بن جَبَل از پيامبر خدا (ص) نقل كرده است كه فرمود : « اگر آن گونه كه بايد ، خدا را بشناسيد ، كوه ها در اثر دعاى شما از بين مى روند »
الدُّرالمَنثور ، ج 1 ، ص 473
5- تسليم به رضا و مصلحت خداباشيم و اگر دعاي ما به ظاهر اجابت نشد ٬ترديد نکنيم که خداوند به مصالح ما آگاه تر است و حتما حکمت و مصلحتي مانع استجابت ظاهري دعا و خواسته ما شده است .
در وصيت اميرمؤمنان به امام حسن (ع) آمده است : « خدا با رخصت دادن به تو در اين كه از او درخواست كنى ، كليد گنجينه هايش را در دو دست تو نهاده است . پس هرگاه خواستى ، درهاى نعمت او را با دعا مى گشايى و ريزش باران گونه رحمتش را مى طلبى . ولى مبادا دير شدن اجابتش تو را نااميد كند كه بخشش به اندازه نيت است ... و بسا چيزى را خواسته اى و به تو داده نمى شود ، ولى بهتر از آن را در اين جهان يا آن جهان به تو بخشيده اند
نَهج البَلاغَه ، نامه 31
جمله « بخشش به اندازه نيت است » به اين حقيقت اشاره دارد كه اجابت دعا براساس درخواستِ واقعى است ، نه براساس آنچه دعاكننده بر زبان مى آورد ، زيرا چه بسا او حقيقت را نمى داند ولى بر آن اصرار مى ورزد . در واقع او در اين مورد درخواستى ندارد تا اجابت شود ، بلكه خيال مى كند كه درخواست دارد (مانند تشنه اى كه در موقعيتى خاص آب براى او زيان آور است ، ولى چون از زيان آن بى خبر است ، مصرّانه آن را درخواست مى كند ، گرچه حقيقتاً آن را نمى خواهد ، و لذا اگر زيانبارىِ آب براى او كشف شود ، حتى اگر بخواهند به او بنوشانند او نمى نوشد) .
بازهم منتظر نظر و همچنين همکاري و همراهي دوستان هستم
التماس دعا
وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي وَ لْيُؤْمِنُوا بي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ
چون بندگان من ( از دوری و نزدیکی ) من از تو پرسند ، ( بدانند که ) من به آنها نزدیکم ،
هر گاه کسی مرا خواند دعای او را اجابت کنم.
پس باید دعوت مرا ( و پیغمبران مرا ) بپذیرند و به من بگروند ، باشد که ( به سعادت ) راه یابند.
سوره مبارکه بقره / آیه 186
ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ ﴿۲﴾
اين است كتابى كه در [حقانيت] آن هيچ ترديدى نيست [و] مايه هدايت تقواپيشگان است (۲)
اینكتاب بيانگر راه درست و كتاب حق و هدايت و معجزه جاودانه است؛ از اين رو نزيبد كهدر درستى و حقّانيت آن ترديد شود.برخى معتقدند كه در اين آيه، چيزى در تقدير است؛ بدينصورت: «لا سبب ريب فيه» (هرگزمطلبى كه به ترديد در حقّانيت و آسمانىبودن قرآن بينجامد، در كران تا كران آنوجود ندارد؛ نه تضاد و تناقض و نه ادّعاهاى بدون دليل و برهان).
و عدّهاى نيز «لاريب» را نهى گرفتهاند و مىگويند: معناى آيه شريفه آن است كه:دراينكه اين كتاب حق است، هيچگونه شك و دودلى به خود راه ندهيد؛ مانند اين آيهشريفه: «...فَلارَفَثَ وَ لا فُسُوقَ...»(
وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (186)
«وليؤمنوا بى لعلّهم يرشدون»
و بايد به من ايمان آورند؛ باشد كه راه يابند
در تفسير اين جمله، از ششمين امام نور (ع) نقل كردهاند كه فرمود: منظور اين است كه مردم باايمان بايد يقين بياورند كه تنها من توانايى آن را دارم كه خواستههايشان را برآورم و نيايش هايشان را بشنوم.
چگونه؟
با توّجه به آنچه در تفسير اين آيه شريفه آمد، اين پرسش به ذهن متبادر مىشود كه ما در زندگى روزمرّه شاهديم كه بسيارى از مردم خداى را مىخوانند و دعا مىكنند، امّا خواستههاى آنان برآورده نمىشود. اين موضوع چگونه با آيه شريفه سازگار است؟
پاسخ
واقعيت اين است كه دعاى خالصانه و ازدل برخاسته هيچ انسانى، چنانچه خواستهاش با حكمت پروردگار هماهنگ و در راستاى حقّ و عدالت باشد و براى نيايشگر و ديگران تباهى ايجاد نكند، بىپاسخ نمىماند. خداوند چنين دعايى را مىشنود و خواسته مطرح شده در آن را براساس حكمت خويش، گاه بيدرنگ وگاه ديرتر، برمىآورد. امّا نبايد فراموش كرد كه دعاى شايسته و بايسته شرايطى داردكه از جمله آنها اين است كهنبايد تنها از زبان برخيزد، بلكه بايد از ژرفاى جان سرچشمه گيرد و زبان ترجمان دل باشد.
لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَيْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ ﴿۲۸۶﴾
خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايىاش تكليف نمىكند. آنچه (از خوبى) به دست آورده به سود او، و آنچه (از بدى) به دست آورده به زيان اوست. پروردگارا، اگر فراموش كرديم يا به خطا رفتيم بر ما مگير، پروردگارا، هيچ بار گرانى بر (دوش) ما مگذار؛ همچنانكه بر (دوش) كسانى كه پيش از ما بودند نهادى. پروردگارا، و آنچه تاب آن نداريم بر ما تحميل مكن؛ و از ما درگذر؛ و ما را ببخشاى و بر ما رحمت آور؛ سرور ما تويى؛ پس ما را بر گروه كافران پيروز كن. (۲۸۶)
از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه ((تكليف ما لا يطاق )) وجود ندارد،
نه در اسلام و نه در اديان ديگر و اصل آزادى اراده است ، زيرا مى گويد: هر كس در گرو اعمال نيك و بد خويش است هر كار نيكى انجام دهد براى خود انجام داده و هر كار بدى انجام دهد به زيان خود كرده است ، تقاضاى عفو و بخشش و مغفرت نيز شاهد اين مدعا است .
و اين امر هماهنگ با منطق عقل و مسئله حسن و قبح است ، چرا كه خداوند حكيم هرگز چنين كارى را نمى كند و اين خود دليلى است بر نفى مساله جبر، چگونه ممكن است خداوند بندگان را مجبور بر گناه سازد و در عين حال نهى از گناه كند؟ ولى تكاليف شاق و مشكل ، امر محالى نيست همانند تكاليف شاقى كه در مورد بنى اسرائيل وجود داشته و آن هم مولود اعمال خودشان و كيفر خيره سريهاى آنها بوده است
شما بهترين امتى بوديد كه به سود انسانها آفريده شديد (چه اينكه ) امر به معروف مى كنيد و نهى از منكر، و به خدا ايمان داريد، و اگر اهل كتاب (به چنين برنامه و آئين درخشانى ) ايمان آورند به سود آنها است (ولى تنها) عده كمى از آنها با ايمانند و اكثر آنها فاسق (و خارج از اطاعت پروردگار) مى باشند
نكته جالب توجه اينكه در اين آيه مسلمانان به عنوان بهترين ((امتى )) معرفى شده كه براى خدمت به جامعه انسانى بسيج گرديده است ، و دليل بهترين امت بودن آنها اين ذكر شده كه ((امر به معروف و نهى از منكر مى كنند و ايمان بخدا دارند))
و اين خود مى رساند كه اصلاح جامعه بشرى بدون ايمان و دعوت بحق و مبارزه با فساد ممكن نيست ، و ضمنا از آن استفاده مى شود كه اين دو وظيفه بزرگ با وسعتى كه در اسلام دارد در آئينهاى پيشين نبوده است .
و اگر به هنگام تقسيم (ارث ) خويشاوندان (و طبقه اى كه ارث نمى برند) و يتيمان و مستمندان حضور داشته باشند، چيزى از آن اموال را به آنها بدهيد و با آنها به طرز شايسته سخن بگوييد!
يك حكم اخلاقى
اين آيه مسلما بعد از قانون تقسيم ارث نازل شده زيرا مى گويد: ((هر گاه در مجلس تقسيم ارث ، خويشاوندان و يتيمان و مستمندان حاضر شدند چيزى از آن به آنها بدهيد)) (و اذا حضر القسمة اولوا القربى و اليتامى و المساكين فارزقوهم منه ).
بنابراين محتواى آيه يك حكم اخلاقى و استحبابى درباره طبقاتى است كه با وجود طبقات نزديكتر، از ارث بردن محرومند، آيه مى گويد: اگر در مجلس تقسيم ارث ، جمعى از خويشاوندان درجه 2 يا 3 و همچنين بعضى از يتيمان و مستمندان حضور داشته باشند چيزى از مال به آنها بدهيد، و به اين ترتيب جلو تحريك حس حسادت و كينه توزى آنها را كه ممكن است بر اثر محروم بودن از ارث شعله ور گردد بگيريد و پيوند خويشاوندى انسانى خود را به اين وسيله محكم كنيد.
گرچه كلمه ((يتامى )) و ((مساكين )) بطور مطلق ذكر شده ولى ظاهرا منظور از آن ايتام و نيازمندان فاميل است زيرا طبق قانون ارث ، با بودن طبقات نزديكتر طبقات دورتر، از ارث بردن محرومند، بنابراين اگر آنها در چنان جلسه اى حاضر باشند سزاوار است هديهمناسبى (كه تعيين مقدار آن فقط بستگى به اراده وارثان دارد و از مال وارثان كبير خواهد بود) به آنها داده شود.
يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا ءَامِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ الْكِتَبِ الَّذِى نَزَّلَ عَلى رَسولِهِ وَ الْكتَبِ الَّذِى أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَ مَن يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلَئكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسلِهِ وَ الْيَوْمِ الاَخِرِ فَقَدْ ضلَّ ضلَلا بَعِيداً(136)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، ايمان (واقعى ) به خدا و پيامبرش و كتابى كه بر او نازل كرده ، و كتب (آسمانى ) كه قبلا فرستاده است بياوريد. و كسى كه خدا و فرشتگان او و كتابها و پيامبرانش ، و روز بازپسين را انكار كند در گمراهى دور و درازى افتاده است
در حقيقت ايمان به پنج اصل در اين آيه لازم شمرده شده ،
يعنى علاوه بر ايمان به مبدء و معاد ايمان به كتب آسمانى و انبياء وفرشتگان نيز لازم است .
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صدُّوا عَن سبِيلِ اللَّهِ قَدْ ضلُّوا ضلَلا بَعِيداً(167)
كسانى كه كافر شدند و (مردم را) از راه خدا باز داشتند در گمراهى دور و درازى گرفتار شده اند.
(سوره مبارکه نسا)
چرا اين دسته دورترين افراد از جاده حقند!
زیرا افرادى كه مبلغان ضلالتند، بسيار بعيد به نظر مى رسد كه دست از راهى كه خود دعوت بسوى آن مى كنند بردارند، آنها كفر را با لجاجت و عناد آميخته و در بيراهه اى گام گذاشته اند كه از راه حق بسيار فاصله دارد.
دعاي جامع
حضرت علي مرتضي اميرالمومنين عليه السلام به شخص مبتلا و گرفتاري كه اشتغال به ادعيه و اذكار طولاني داشت فرمودند: اي مرد خدائي كه بسيار بشنود اندك راجواب دهد عرض كرد: ميفرمائيد چه كنم؟! فرمودند بگو:
اَلحَمدُللهِ عَلي كُلّ نِعمةٍ وَاسئلُ اللهَ مِن كُلّ خَيرٍ وَ اَعُوذُ بِاللهِ مِن كُلّ شَرٍ وَ اَستَغفِرُاللهَ مِن كُلّ ذَنبٍ
يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا كُونُوا قَوَّمِينَ للَّهِ شهَدَاءَ بِالْقِسطِ وَ لا يَجْرِمَنَّكمْ شنَئَانُ قَوْمٍ عَلى أَلا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَب لِلتَّقْوَى وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرُ بِمَا تَعْمَلُونَ(8)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد همواره براى خدا قيام كنيد و از روى عدالت گواهى دهيد، دشمنى با جمعيتى شما را به گناه ترك عدالت نكشاند، عدالت كنيد كه به پرهيزكارى نزديكتر است و از خدا بپرهيزيد كه از آنچه انجام مى دهيد آگاه است
دعوت اكيد به عدالت
اين آيه دعوت به قيام به عدالت مى كند و نظير آن با تفاوت مختصرى در سوره نساء آيه 135 آمده ، نخست خطاب به افراد با ايمان كرده و مى گويد: اى كسانى كه ايمان آورده ايد همواره قيام براى خدا كنيد و به حق و عدالت گوهى دهيد.
سپس به يكى از عوامل انحراف از عدالت اشاره نموده ، به مسلمانان چنين هشدار مى دهد كه : نبايد كينه ها و عداوتهاى قومى و تصفيه حسابهاى شخصى مانع از اجراى عدالت و موجب تجاوز به حقوق ديگران گردد، زيرا عدالت از همه اينها بالاتر است
موضوعات مرتبط: لحظه ای تامل
برچسبها: لحظه ای تامل
پیـــام های آسمــانی
جزء دوازدهم
(برگرفته از تفسیر نور)
1. إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِير
مگر كسانى كه شكيبايى ورزيدند و كارهاى نيكو كردند،
كه آمرزش و مزد بزرگ از آن آنهاست.
صبر در برابر حوادثِ تلخ و شيرين زندگى،
از بهترين مصاديق عمل صالح است.
«صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»
(هود، 11)
2. وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَ وَحْيِنَا وَ لَا تُخاطِبْنِى
فِى الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ
كشتى را زير نظر و الهام ما بساز و درباره اين ستمكاران
با من سخن مگوى، كه همه غرقه اند.
براى اولياى خدا كار كردن عار نيست.
«وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ»
(هود، 37)
گفت: بر آن سوار شويد، كه به نام خدا به راه افتد و به نام خدا
بايستد. زيرا پروردگار من، آمرزنده و مهربان است.
شروع هر كار با نام خداوند، رمز توكّل و
استمداد و رنگ الهى دادن به آن كار است.
«ارْكَبُوا فِيها بِسْمِ اللَّهِ»
حركت و توقّف، هر دو بايد با استمداد از خدا باشد.
«بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها»
(هود، 41)
مِن دُونِهِ فَكِيدُونِى جَمِيعًا ثُمَّ لَا تُنظِرُونِ
گفت: «من خدا را گواه مى گيرم، و شاهد باشيد كه من از آنچه
جز او شريك وى مى گيريد بيزارم. همگى به حيله گرى
بر ضد من برخيزيد و مرا مهلت مدهيد.
در برابر خرافات بايد قاطعانه ايستاد.
«أَنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ»
(هود، 54 و 55)
قَالَ سَلَامٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ
به تحقيق رسولان ما براى ابراهيم مژده آوردند. گفتند: سلام.
گفت: سلام. و لحظه اى بعد گوساله اى بريان حاضر آورد.
سخن را بايد با سلام آغاز كرد.
«قالُوا سَلاماً»
سلام را به نحو بهتر بايد جواب داد.
(جمله ى «سَلامٌ» جمله ى اسميّه است كه دوام و ثبوت آن
از جمله ى فعليّه ى «قالُوا سَلاماً» بيشتر است)
(هود، 69)
اگر ايمان آورده ايد، آنچه خدا باقى مى گذارد برايتان
بهتر است. و من نگهبان شما نيستم.
رزق اندك ولى حلال و پاك، بهتر از درآمدهاى
بسيار، امّا حرام است.
«بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ»
(هود، 86)
اينها اخبار قريه هايى است كه براى تو حكايت مى كنيم
قريه هايى كه بعضى هنوز برپايند و بعضى ويران.
داستانهاى قرآنى، صادقترين و صحيح ترين قصه هاست،
زيرا گوينده ى آنها خداست.
«نَقُصُّهُ»
(هود، 100)
إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِين
گفت: اى پسر كوچكم، خوابت را براى برادرانت حكايت مكن، كه تو را
حيله اى مى انديشند. زيرا شيطان آدميان را دشمنى آشكار است.
فرزندان را با مهربانى مورد خطاب قرار دهيد.
«يا بُنَيَّ»
(یوسف، 5)
فردا او را با ما بفرست تا بگردد و بازى كند و ما نگهدارش هستيم.
تفريح فرزند بايد با اجازه ى پدر باشد.
«أَرْسِلْهُ»
جوان، نيازمند تفريح و ورزش است.
«يَرْتَعْ وَ يَلْعَبْ»
( یوسف، 12)
شب هنگام، گريان نزد پدرشان بازآمدند.
گريه، هميشه نشانه ى صداقت نيست.
به هر گريه اى اطمينان نكنيد.
«يَبْكُونَ»
( یوسف، 16)