ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

زمین شناسى و داستان طوفان نوح(علیه السلام)

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

زمین شناسى و داستان طوفان نوح(علیه السلام)

زمین شناسى و داستان طوفان نوح(علیه السلام)

سرزمينهاى رسوبى

در علم ژئولوژى، اصطلاح "اراضى رسوبى" به طبقاتى از زمين اطلاق مى ‏شود كه رسوبات آبهاى جارى بر روى زمين آنها را پديد آورده، مانند دره ها و مسيل‏ها- سيل راهها- كه پوشيده از شن و ماسه مى ‏باشند.

علامت رسوبى بودن زمين انباشته شدن سنگ و ريگهاى مدور و كروى شكل بر روى هم است كه اين سنگها در آغاز قطعاتى دندانه ‏دار و از هر طرف داراى لبه هاى تيز بوده كه در اثر حركت در بستر رودخانه ها و اصطكاك با سنگهاى اطراف، لبه هاى تيزش سائيده شده و گرد و مدور شده اند و آب همه آنها را به نقطه اى دور يا نزديك حمل كرده كه فشارش در آن نقطه كاهش يافته و اين سنگها و ريگها در آنجا روى هم انباشته شده اند.
و اين اراضى رسوبى مختص به دره ها نيست بلكه غالب سرزمينهاى خاكى نيز از اين راه تكون يافته اند يعنى از ته ‏نشين شدن سيل‏هاى گل‏ آلود پديد آمده اند، در حقيقت اينها ريگهاى بسيار ريزى است كه از سائيده شدن سنگها با آب سيل مخلوط شده و چون سبك وزن بوده با آب راه افتاده و در نقطه اى روى هم انباشته شده است.
دليل اين معنا هم اين است كه مى ‏بينيم اراضى رسوبى از طبقات مختلفى از ريگ و خاك پوشيده شده در حالى كه ترتيب و نظمى در اين طبقات به چشم نمى ‏خورد و علت اين بى نظمى اين است كه اولا اين طبقات در يك زمان درست نشده و ثانيا مسير سيلها و آبها هميشه در يك نقطه نبوده و شدت جريان نيز هميشه به يك اندازه نبوده در زمانهاى مختلف نيز، هم مسير تغيير مى‏ كرده و هم شدت جريان بوده است.

با اين بيان روشن مى ‏شود كه اراضى رسوبى در زمانهاى قديم مجراى سيل‏هاى مهيب بوده هر چند كه امروز در نقطه بلندى واقع شده باشد و نهر و رودخانه اى از آن عبور نكند. و اين اراضى كه از جريان آبهاى بسيار زياد و برخاستن سيل‏هاى مهيب در آنها حكايت مى‏كند در اغلب نقاط زمين و از آن جمله اغلب نقاط ايران از قبيل تهران و قزوين و سمنان و سبزوار و يزد و تبريز و كرمان و شيراز و غير اينها يافت مى‏شود و بعضى از آنها در مركز بين النهرين و جنوب آن و در ما وراء النهر و صحراى شام و در هند و جنوب فرانسه و ناحيه شرقى چين و اكثر نقاط آمريكا يافت شده، و ضخامت اين طبقه رسوبى در بعضى از نقاط به صدها متر مى‏رسد هم چنان كه در زمين تهران متجاوز از چهارصد متر است.

و اين بيان دو نتيجه را دست مى ‏دهد؛ يكى اينكه سطح زمين در عهدى نه چندان دور (كه توضيحش خواهد آمد) مجراى سيل‏هاى مهيب و عظيمى بوده كه چه بسا معظم نقاط روى زمين را پوشانده است.
نتيجه دوم اينكه طغيان و طوفان آب- از نظر ضخامت قشر رسوبى در بعضى از اماكن- نه در يك نوبت بوده و نه در يك سال و چند سال، بلكه اين حوادث بطور دائم و مكرر در طول صدها سال بوده در هر نوبتى كه طوفانى رخ مى‏ داده يا سيلى برمى ‏خاسته يك طبقه رسوبى در محل پديد مى ‏آمده و چون حادثه تمام و فروكش مى‏ شده طبقه اى از خاك روى آن طبقه رسوبى را مى ‏پوشانده باز اگر سيل و طوفانى برخاسته روى آن طبقه خاكى طبقه اى رسوبى به جاى نهاده، و همين طور.
و نيز اين نتيجه به دست آمد كه اختلاف طبقات رسوبى در خردى و درشتى ريگهايش به ما مى ‏فهماند كه سيل‏ها و طوفانها از نظر شدت و ضعف مختلف بوده اند.

 

عامل پيدايش قشرها و طبقات ژئولوژى، طبقات رسوبى بوده اند

طبقات رسوبى عادتا بايد به شكل افقى پديد آيند چون (وقتى سيلى برخاست در نقطه اى كه از حركت باز مى ‏ماند مواد غير آبى خود را در آنجا ته‏نشين كرده و طبقه اى افقى از رسوب پديد مى ‏آورد) ليكن گاهى مى‏ شود كه اجزاى متراكم رسوبى در تحت فشارهاى بسيار شديد، فشارى كه يا از سمت بالا بر او وارد مى ‏آورد (مانند آبشارهاى بزرگ) و يا در اثر عوامل درونى زمين از پايين بر آن وارد مى ‏شود به تدريج از شكل افقى درآمده و دائره شكل مى ‏شود البته چنين چيزى در زمانهاى كوتاه رخ نمى‏ دهد بلكه وقتى ممكن است رخ دهد كه ميليونها سال ادامه يابد.
و پيدايش كوه ها و سلسله جبال به هم پيوسته اى كه مى‏بينيم بعضى بر بالاى بعضى ديگر قرار گرفته اند و قله بعضى از آن سلسله سر از زير آب درياها در آورده، و كوهستانها را تشكيل داده اند در اثر گذشت سالهايى بس طولانى بوده است.
و ما از اين مطلب نتيجه مى ‏گيريم كه آنچه طبقات رسوبى افقى شكل در روى زمين هست تازه ‏ترين پديده هاى كره زمين است و دلائل فنى موجود نيز دلالت مى ‏كند بر اينكه عمر اين طبقات از ده الى پانزده هزار سال قبل از عصر حاضر تجاوز نمى‏ كند. 1

 

توسعه و گسترش درياها به علت سرازير شدن سيلابها به طرف آنها

پيدايش قشرهاى رسوبى جديد باعث شد كه بيشتر درياها توسعه يافته و زمين‏هاى اطراف خود را فرا بگيرد، و آب درياها بالا آمده بيشتر سواحل خود را بپوشاند و نقاط بلندى كه در سواحل بوده را از همه اطراف و يا بيشتر اطرافش محاصره نموده آن نقطه مرتفع را به صورت" جزيره و يا شبه جزيره" در آورد.
يكى از نمونه هاى اين جريان سرزمين بريتانيا است كه قبلا به قاره اروپا متصل بوده و بعدها در اثر اين جريان از آن قاره جدا شده و بين آن و فرانسه را آب فراگرفته است، و نمونه ديگرش دو قاره اروپا و آفريقا است كه به وسيله صحرايى به يكديگر متصل بودند، صحرا و سرزمينى كه اروپا را از ناحيه جنوبش و آفريقا را از ناحيه شمالش به يكديگر متصل مى‏كرده ولى بعدها در اثر همين جريان يعنى بالا آمدن آب مديترانه، آن سرزمين خشك زير آب رفته و دو قاره اروپا و آفريقا از يكديگر جدا شدند، و نيز در طرف شمال شرقى مديترانه و يا جنوب شرقى اروپا، شبه جزيره ايتاليا و جزيره" صقليه" و" سردينيا" و در سمت جنوب مديترانه شبه جزيره تونس و جزايرى (كوچك و بزرگ) پديد آمد.
و نمونه ديگرش جزائر اندونزى است كه از ناحيه" جاوه" و" سوماترا" به جزائر جنوبى ژاپن متصل است و نيز قاره آسيا كه از ناحيه جنوب به آن سرزمين متصل بوده و در اثر بالا آمدن اقيانوس هند همه اين سرزمين زير آب رفته و نقاط بلندترش به صورت جزائرى خشك مانده، همه اين تحولات در دورانى واقع شده كه گفتيم آب درياها بالا آمده كه آن دوران همان دوران وقوع طوفان است. و نمونه چهارمش آمريكاى شمالى است كه قبلا به شمال اروپا اتصال داشته اما بعد از حادثه طوفان و بالا آمدن آب درياها از اروپا جدا شده است.
حركات و تحولات داخلى زمين نيز آثار بسزايى در به راه افتادن آبها و مستقر شدن آن در نقاط گودتر زمين داشته و لذا مى‏بينيم بعضى از نقاط زمين كه در دوران" استيلاى طوفان بر زمين"، دورانى كه بيشتر نقاط زمين به صورت درياچه و دريا درآمد، در زير آب قرار داشته كه رفته رفته آب آن به جاهاى ديگر منتقل شده و آن نقطه خشك شده است، يكى از نمونه هاى اين جريان همان جنوب سرزمين خوزستان است كه در سابق در زير آب قرار داشته و درياى خليج فارس از آنها به وجود آمده. 2

 

در عهد طوفان چه عواملى باعث زياد شدن آبها و شدت عمل آنها شدند؟

شواهدى كه در فن ژئولوژى آمده و ما در سابق به بعضى از آنها اشاره نموديم مؤيد اين احتمالند كه ريزش باران در اوائل دوره حاضر از ادوار حيات بشر كه همان دوره وقوع طوفان باشد ريزشى غير عادى بوده (زيرا ريزش باران بطور عادى، طوفانى پديد نمى ‏آورد كه همه كره زمين را غرق كند) و قطعا ريزش باران در آن دوره ناشى از تغيرات جوى مهمى بوده كه آن تغيرات نيز بطور قطع، خارق العاده بوده است، يعنى هوا در اين دوره بعد از سرمايى شديد نسبتا گرم شده و چون بيشتر نيمكره شمالى پوشيده از برف و يخ بوده احتمال قوى مى‏ رود كه همان يخهاى دوره سابق بر اين دوره هنوز باقى بوده و در اكثر نقاط منطقه معتدل شمالى در مرتفعات باقى بوده اند و حرارت در سطح زمين در دوره متوالى باعث شده باشد كه تحول شديدى در جو، و انقلاب عظيمى در بالا رفتن بخار آب به جو به وجود بيايد و ابرهايى بسيار متراكم و غير عادى و هولناك آورده باشد كه اين ابرها بارانهايى شديد و هولناك و بى سابقه ريخته باشند.

و معلوم است كه نزول بارانهاى سيل ‏آسا و ادامه داشتن اين بارش بر ارتفاعات پوشيده از برف و يخ و مخصوصا بر سلسله جبال جديد الاحداث كه در جنوب و مغرب آسيا و جنوب اروپا و شمال آفريقا يعنى سلسله جبال" البرز" و" هيماليا" و" آلپ" 3 و در مغرب آمريكا چه سيل‏هاى عظيم و ويرانگرى پديد مى‏آورد، سيل‏هايى كه سنگ‏هاى بزرگ را از جاى مى‏كند و زمين‏هاى هموار را مى‏ شويد و گود مى‏كند و گوديهاى زمين را از سنگ و خاك پر مى‏كند و بالا مى ‏آورد و مسيل‏هاى جديدى پديد مى‏ آورد و مسيل‏هاى قبلى را گودتر و وسيع‏تر مى‏سازد، و آنچه از سنگ و شن و ريگ كه با خود حمل كرده به صورت پوسته و قشر رسوبى جديدى پديد مى ‏آورد.
عامل ديگرى كه باعث شدت اين طوفان و سيل شده و حجم آن را بيشتر كرده اين است كه همه مى‏ دانيم كه در زير زمين منابعى از آب وجود دارد كه پوسته اى رسوبى روى آن را پوشانده و نمى ‏گذارد آن آبها براه بيفتند و معلوم است كه وقتى سيلى عظيم آن پوسته را بشويد آبهاى زير زمينى نيز بيرون آمده و دست به دست سيلها مى ‏دهند و نيروى شكننده آن سيلها را در تخريب و غرق كردن هر چه بر سر راه دارند زيادتر مى ‏كنند.
چيزى كه هست اين است كه چون آبهاى زيرزمينى محدود است قهرا با براه افتادنش تمام مى ‏شود و وقتى آسمان از باريدن باز بايستد و طوفان تمام شود، آبها به طرف گوديها يعنى درياها و زمين‏هاى گود و منابع خالى شده زير زمين مى‏ روند و منابع خالى شده زير زمين به مقدار ظرفيت خود آن آبها را مى‏ مكند.

 

نتيجه بحث

بنا بر آنچه در بحث كلى ما گذشت ما مى ‏توانيم داستانى را كه قرآن كريم از خصوصيات طوفان واقع شده در زمان حضرت نوح آورده با نتائجى كه از اين بحث گرفته مى‏ شود تطبيق دهيم؛ نظير آيه شريفه‏" فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى‏ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ" 4 و آيه:" حَتَّى إِذا جاءَ أَمْرُنا وَ فارَ التَّنُّورُ" و آيه‏" وَ قِيلَ يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعِي وَ غِيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ" 5.
از جمله مطالبى كه مناسب با اين مقام است خبرى است كه بعضى از جرايد تهران‏ 6 نقل كرده و خلاصه اش اين است كه: عده اى از دانشمندان آمريكايى به راهنمايى يك نفر ارتشى تركيه، در بعضى از قلل جبال آرارات واقع در مشرق تركيه در ارتفاع 1400 پايى كوه به چند قطعه چوب برخورده اند كه به نظر مى ‏رسد قطعاتى از يك كشتى بسيار قديمى بوده و متلاشى شده و حدس زده اند كه عمر بعضى از آن قطعات دو هزار و پانصد سال قبل از ميلاد باشد.
و موازين باستان‏شناسى دلالت مى ‏كرده بر اينكه قطعات مذكور قسمتى از يك كشتى ‏اى بوده كه حجم آن بالغ بر دو ثلث حجم كشتى" كوئين مارى" انگليسى بوده و كشتى كوئين مارى هزار و نوزده پا طول و صد و هجده پا عرض داشته، چوبهاى مزبور را از تركيه به سانفرانسيسكو بردند تا در پيرامون آن تحقيق به عمل آوردند و ببينند آيا با اعتقادى كه صاحبان اديان در باره كشتى نوح(علیه السلام) دارند تطبيق مى ‏كند يا خير.

 

نویسنده: محمد حسین طباطبایی

 

پی نوشت:

1.  بله دانشمندان اين فن، بعضى از طبقات رسوبى كناره بالتيك و ساير مناطق نيمكره شمالى را استثناء كرده و گفته اند كه اينها در عين افقى بودن، به خاطر جهاتى كه در محل خود ذكر شده مربوط است به قديم‏ترين عهد ژئولوژى زمين.
2.  چون شهر شوش و قصر كرخه كه متعلق به ايران بودند در زمان سلاطين هخامنشى بر ساحل دريا قرار داشتند و كشتى‏ هاى بادى كه در خليج فارس كار مى‏كرده اند طناب و حلقه آن را جلو قصر مى‏بستند.
3.  ناگفته نماند كه اگر ما جبال مذكور را جديد الاحداث خوانديم براى اين است كه اين جبال كم‏ عمرترين كوه هاى زمين هستند و بيش از دو ميليون سال از عمر آنها نگذشته و چون باد و بارانهاى كمترى ديده اند لذا بلندى خود را حفظ كرده و فعلا بلندترين كوه هاى زمين هستند.
4.  ما هم( دعاى او را مستجاب كرده و) درهاى آسمان را گشوديم و سيلابى از آسمان فرو ريختيم و در زمين چشمه هايى جارى ساختيم تا آب آسمان و زمين با هم به طوفانى كه مقدر و حتمى شده بود اجتماع يافت." سوره قمر، آيه 11 و 12"
5.  پايان گفتار آقاى دكتر سحابى.
6.  روزنامه كيهان اول سپتامبر 1962 مطابق با اول ربيع الاول 1382 هجرى قمرى كه از روزنامه آسوشيتدپرس نقل كرده است.

 

منابع: 

ترجمه تفسير الميزان ؛ سوره هود – ذیل آيات 44-49


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: معلومات قرآنی
برچسب‌ها: معلومات قرآنی

تاريخ : چهار شنبه 28 / 5 / 1399 | 4:0 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.