آخ‍ری‍ن‌ ان‍ق‍لاب‌ ق‍رن‌
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3962
بازدید دیروز : 4917
بازدید هفته : 9588
بازدید ماه : 136292
بازدید کل : 11193143
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 19 / 11 / 1394

سرآغاز : انقلاب بهمن از كدام نگاه؟

بيست سال پيش از اين، در بهمن ماه سال 1357، انقلابى به وقوع پيوست كه مهمترين حادثه ربع آخر قرن بيستم در سطح حوادث جهانى تلقى شد و تحولات فرامرزى را دست كم در سطح منطقه خاورميانه بويژه در حوزه جهان اسلام، تحت تأثير خود قرار داد. بررسى و مطالعه اين حادثه، كه در كشورى اتفاق مى افتاد كه جزيره امن و ثبات همراه با حاكميت مقتدر نظامى پادشاهى تلقى مى شد و به عنوان متحد پايدار بلوك غرب از حمايت خارجى لازم برخوردار بود، با بهت و حيرت تحليلگران و پژوهشگران اجتماعى ، بويژه نظريهپردازان انقلاب آغاز شد. ويژگى برجستهى كه بر پيچيدگى درك حادثه و دشوارى تحليل آن مى افزود، وجهه دينى و رنگ مذهبى بود كه بر بخش مهمى از شعارها، خط مشى ها و شيوههى رفتارى انقلابيون مستولى گشته بود و جنبشى گسترده و فراگير را در پيروى از يك رهبر مذهبى سامان مى داد. رهيافتها و نظريههى پيشين قادر به توضيح ابعاد نوين و وجوه متمايز اين حادثه نبودند و از اينرو پارهى از نظريهپردازان به بازنگرى و تعديل در نظريات پيشين خود برآمدند.براستى چرا رژيمى كه آنچنان مقتدر و سديد به نظر مى رسيد، رخنهها و شكافها و سرانجام تزلزل و فروپاشى را در خود باز مى يابد؟ كدام علل و عوامل تاريخى ، اجتماعى ، اقتصادى ، سياسى و فرهنگى به هم گره مى خورد و حوادث سالهى 55 و 56 را برمى انگيزد؟ بازيگران و قهرمانان اين حوادث چه كسانى اند و چه نقشى در بروز و ظهور حادثه ايفا مى كنند؟ طى چه فرآيندى ، جنبش فراگير اجتماعى با شعارها و انگيزههى دينى به ظهور مى نشيند؟ و در نتيجه تعامل كدام عوامل و شرايط، انقلاب اجتماعى رخ مى دهد و به پيروزى مى رسد؟ همه اين پرسشها و دهها پرسش مشابهديگر، در اين سالها موضوع مطالعات و تحقيقات بى شمار قرار گرفت و بويژه در دنيى غرب، حجم عظيمى از تأملات و تحليلها را در تبيين اين حادثه نامنتظر در پى آورد.نخستين نكتهى كه در مواجهه با تحليلهى گوناگون از حادثه بزرگ بهمن 57 به چشم مى خورد، تنوع رهيافتها و منظرهى مطالعه در پرداختن بدان است. نقطه عزيمت و ورود به بحث در اين تحليلها، چندان از يكديگر متفاوت و غريب است كه گويا هر يك به موضوعى مستقل از ديگرى نظر دارد. گذشته از آن، نوع توجه به تاريخچه حوادث منتهى به انقلاب و وجود اختلافنظر در آغاز زمانى حوادثى معين كه بتوان آنها را پيشينه قطعى انقلاب بهمن تلقى كرد، منشأ دگرگونى و تنوعى ديگر در چارچوبهى تحليلى ارائه شده، گرديده است. افزون بر اين، عطفنظر به تحولات فرهنگى ، اقتصادى ، سياسى و... از سويى و گرايش به وجوه جامعهشناسى يا روان شناختى از سوى ديگر، مزيد بر علت شده و درك ماهيت عناصر اين رخداد را دشوارتر نموده است. ضمن آنكه، در بطن اين تنوع، گرايش به تحليلهى دترمينيستى (جبرگرايانه) و توجه به علل تاريخى يا ساختارى بروز حادثه از يك طرف و تمايل به تحليلهى انگيزشى و توجه به دلايل و هدفمندى كنشگران از طرف ديگر، تنوعى مضاعف و اشكالى تازه از ديدگاهها را در نزديك شدن به رويداد بهمن و كالبد شكافى آن، پديدار ساخته است.شايد گسترش حوزههى مطالعاتى در علوم انسانى و تكثير شاخهها و شعبههى پژوهش، يكى از عوامل اين تنوع و در نتيجه سرگشتگى بوده باشد، ولى بايد اذعان نمود كه به لحاظ روششناسى ، پيچيده و چند وجهى بودن حوادث بزرگ اجتماعى ، از علل اصلى تر بروز اين تنوع نگرش و تعدد رهيافتهاست; حادثهى را كه در مراحل ظهور، تكوين، تكامل و فرجام خود با دهها عامل فردى و اجتماعى ، يا تاريخى ، روانشناختى ، جامعهشناختى ، اقتصادى ، فرهنگى و سياسى مرتبط است، و شبكه گستردهى از علل و عوامل را در خود جى داده است، به سادگى نمى توان در تحليلى يگانه و واحد به تصويرى جامع منتهى ساخت. همانگونه كه در خصوص حوادث بزرگ ديگرى همچون انقلاب كبير فرانسه كه بيش از دو قرن از تاريخ وقوع آن مى گذرد نيز چنين امرى به وقع نپيوسته است. اين پيچيدگى ها و ذووجوه بودنها تحليلگر هوشمند را برآن مى دارد كه ادعاهى خود را به حد دلايل خويش و به محدوده رهيافت و منظر ويژه خويش فرو كاهد.اگر واقعيت خارجى پديدههايى مانند انقلاب، دارى پيچيدگى و ابعاد گوناگون است، نگاه و منظر آدمى نيز به نحوى مضاعف و به وجهى اولى ، دچار پيچيدگى و ابعاد متنوع خواهد شد; زيرا ميان واقعيت خارجى و نحوه درك ما از آن، راه بسيار است. از اينجا مى توان به نكته دوم اشاره نمود، كه از هر چارچوب تحليلى ، بايد انتظارات ويژهى داشت و به رغم ادعى احتمالى آن، مبنى بر توضيح و تبيين تمام ابعاد مربوط به حادثه مورد بحث، مدعا را چندان جدى نگرفت. براين اساس، هر تحليلى را نيز تنها در حدود مفاهيم موضوعه اصلى و در گستره رهيافت حاكم بر آن مى توان مورد بررسى قرار داد و انتظار اين كه يك تحليل به توضيح ابعاد و مسائل خارج از چارچوب خويش نيز بپردازد، انتظارى عبث و گزاف خواهد بود.نكته سومى كه بايد مورد اشاره قرار گيرد اينكه، در اتخاذ هر چارچوب تحليلى ، به لحاظ پذيرش مبنى فلسفى جبر و اختيار، احتمال لغزش و غلطيدن به يكى از دو سوى ياد شده، چندان بعيد نيست; توجه تام به علتهى تاريخى و يا ساختارى ، صرفنظر از عوامل و بازيگران انسانى كه در عين كنشپذيرى و انفعال، تأثيرگذار نيز هستند، يك سوى افراط و همانا گرايشى جبرآميز است و در مقابل، تأكيد اكيد بر عوامل و بازيگران انسانى ، صرفنظر از علل و عوامل تاريخى و شرايط و بستر اجتماعى ، سوى ديگر افراط و همانا گرايشى صرفاً اختيارآميز است. و واضح است كه نگاه جبرگرايانه به حوادث و فقد توجه به دليلها و انگيزههى آگاهانه، و يا مؤثر دانستن تام و تمام خودجوشى ها و انگيزههى آدميان مختار بدون لحاظ كردن تأثيرات محيط خارجى ، هر دو از مسير صواب خارج است. تنها بايد ديد چگونه مى توان سهم هر بخش از علل (عينى ) يا دلايل (ذهنى ) را بهخوبى بازشناخت و وزن هيچيك را به نفع ديگرى نكاست. ملاحظه تعادل ميان دو كفّه مزبور در سطوح مختلف تحليل روابط ميان حوادث، اصلى معقول و صواب است. و تنها اين ملاحظه و توجه مى تواند تحليلگر را از سقوط به مهلكه تاريخى گرى و يا دترمينيسم ساختارگرايانه از سويى ، و ورطه آزاد مطلق و مختار تام شمردن بازيگران و قهرمانان از سوى ديگر در امان دارد. در اينجا، البته تحليلگر بايد در خصوص نسبت ميان تاريخ و قهرمانان رأيى روشن اتخاذ كند; كه آيا تاريخ حاكم على الاطلاق و سازنده قهرمانهى خويش است، يا قهرمانها سازندگان حوادث تاريخى و در نتيجه جهت دهنده به مسير تاريخند و يا اصولا وجه ديگرى بازگوكننده واقعيت است و بايد تاريخى گرى يا قهرمانگرايى را به يكباره كنار گذاشت.نكته چهارم اين كه، برخى از مفاهيم موضوعه و گزارههى نخستين تحليل، وابسته به تنقيح نظريات در حوزه پيشفرضها و فرانظريههاست، كه وجهى از آنها در بحث از داشتن مبنى فلسفى جبر يا اختيار مورد اشاره قرار گرفت. مثالى ديگر در اين باب، مفهوم انقلاب به لحاظ فرآيند زمانى آن است; آيا انقلاب ايران همان حادثهى است كه در بهمن ماه سال 1357، به وقوع پيوست و با پيروزى انقلابيون بر نظام سياسى پيشين و عرضه دستاوردهايى عاجل، به پايان رسيد، و يا انقلاب حادثهى نيست كه زمانى مشخص و متعين را برتابد، بلكه پروژهى تاريخى ـ تمدنى است كه همچنان بسط مى يابد و فعل و انفعالات و آثار خود را آشكار مى سازد. در فرض دوم، طبعاً تعريف انقلاب در همه ابعاد، دشوار و البته موكول به آيندهى نامعلوم خواهد بود و با ظهور هر وجهى از وجوه پيشبينى ناشده، تعريف پيشين، لاجرم ترميم يا تكميل خواهد شد. ولى در اينجا نيز نكتهى محل تأمل مى نمايد و آن اين كه به هر حال، حادثهى به وقوع پيوسته و همراه با ويژگى هايى خاص، انتقال از برخى وجوه و مناسبات (هرچند در سطوحى ويژه) به وجوه و مناسباتى ديگر را، دست كم در عرصه روابط سياسى ، پديدآورده است. آيا هر تعريفى از انقلاب مى تواند اين حادثه را كنار ديگر حوادث نامنتظر قبلى و يا بعدى همسان ببيند و با حد و مرزى آن را تفكيك ننمايد؟بهعلاوه، حاكميت نوين، طبعاً مسيرى را در پيش خواهد گرفت و تحت تأثير شرايط و عوامل نوظهور، واكنشهايى را از خود بروز خواهد داد; اعم از اين كه به پاسخگويى به تقاضاها و درخواستهى پيشين بينجامد و يا مسيرى نوين را در مواجهه با آزمونها و در ارائه دستاوردها، اتخاذ نمايد. بنابراين، آيا ميان رويداد انقلاب و كاركرد حاكميت و نظام سياسى جديد، نبايد تفاوت هايى قائل شد. اگرچه حاكميتنوين، محصول بلافصل انقلاب و وارث و حامل دريافتها و جهتگيرى هى مندرج در بطن انقلاب است، لكن هيچ وارث و خليفهى ، همه وجوه موروث و مستخلف خود را لزوماً بازنمى تاباند. از اين رو شايد بتوان به انقلاب تحت عنوان رويدادى به انجام رسيده، و به محصول آن يعنى حاكميت نوين، تحت عنوان پديدهى ماندگار و پيش روى اشاره نمود و از انقلاب دائمى ، متدرّج و مشكّك كه بيشتر مفهومى فلسفى است تا اجتماعى و سياسى ، دست شست.حال با گذر از اين مقدمات، چگونه مى توان رويداد بهمن 57 را به مثابه انقلابى بزرگ و فراگير توضيح داد و آنرا دقيقتر تبيين نمود. بايد خاطرنشان ساخت كه هرتوضيح و تبيينى از انقلاب، در ضمن اين كه به چرايى ها مى پردازد و علت رخداد پارهى حوادث معين را در مرحله فروپاشى ساختار پيشين و در مرحله وقوع انقلاب پرسش مى كند، لازم است به چگونگى ها نيز بپردارد و فرآيند وقوع همان حوادث را جستجو كند; چرايى ها، كشف علل و عوامل نهفته را در قالب منطقى ايستا و گرايشى فورماليستى (شكلى ) بر عهده دارند، در حالى كه چگونگى ها، به مطالعه پويا و ديناميك (متحرك) حوادث و روند وقوع آنها عطف توجه مى كنند. براين اساس، بهنظر مى رسد درك چگونگى روابط ميان پديدههايى ويژه و حوادثى خاص و نحوه نقل وانتقال و تغيير و تبديل از لختى به لختى و از برههى به برههى ، اهميتى كمتر از فهم تك پديدههى مؤثر، به صورتى مستقل از يكديگر نداشته باشد; اگر نگوييم كه دارى اهميتى بسيار بيشتر است. در واقع كشف مكانيسم تأثير و تأثر حوادث در يكديگر و ساز و كار تعامل عوامل ذهنى و عينى بر هم، و فرآيند ديالكتيكى كنش و واكنش چند وجهى پديدارها بر همديگر، به نحوى كه فرآيند منتهى شدن پارهى از حوادث به رخدادى عام و فراگير به نام انقلاب را باز نمايد، هسته اصلى هر تعريف و تبيينى از انقلاب است. بدين سان، مى توان پرسشهى پيشگفته را در اينجا بسط بيشترى داد و چنين ادعا نمود كه لاجرم هر توضيح و تبيينى از انقلاب، بايد ناظر به ارائه پاسخ به پرسشهايى از اين قرار باشد: رژيم حاكم پيشين دچار چه بحرانهايى شد و اين بحران چگونه به چالشى جدى در جهت زوال مشروعيت او بدل گرديد؟ بحران مزبور طى چه فرآيند يا فرآيندهايى به بروز نارضايتى در سطحى فراگير در ميان مردم منتهى شد؟ همزمان با بروز نارضايتى در ميان مردم، آلترناتيوها و امكانات بديل، از كدام منابع و طى كدام فرآيندها به ذهن و ضمير مردم راه يافت؟ نارضايتى ها و سرخوردگى هى فراگير مردم بر اثر كدام عوامل و طى چه فرآيندهايى به ظهور حركت گسترده اجتماعى و طغيان عمومى منجر شد و ستيز و خشونت اجتماعى چگونه به منصه ظهور رسيد؟ چرا رژيم قادر به سركوب مردم و فايق آمدن بر بحران نگرديد و در اثر كدام عوامل، كنترل روند حوادث از دست رژيم خارج گشت؟ روابط بين المللى و مناسبات جهانى ، چه نقشى در ظهور بحرانهى داخلى و يا عدم حمايت خارجى از رژيم در كنترل بحرانها، ايفا نمود؟ كنشگران و عناصر اصلى شركت كننده در حركت گسترده اجتماعى و مقابله خشونتآميز با نظام سياسى ، چه طبقات يا اقشارى بودند؟ رهبرى اين حركت از كدام منابع سرچشمه مى گرفت؟ محتوا و مضامين شعارهى انقلابيون و اهداف و سمت و سوى آنها در هر مرحله، تحت تأثيرچه عواملى شكل گرفت؟ عوامل شتابزا و تسريع كننده در گسترش بحران و ناكامى رژيم چه بود؟ چرا رژيم قادر به استفاده از امكانات در دسترس خود، در جهت واكنش به بحران نگرديد؟ طى چه فرآيندى سقوط رژيم و پيروزى انقلابيون روى داد؟ فروپاشى رژيم تا چه سطوحى بسط و گسترش يافت و كدام مناسبات از ميان رفت؟ شعارها و اهداف انقلابيون در داخل چه طنينى يافت و در خارج از مرزها طنين خود را تا كجا گسترانيد؟ پيروزى انقلاب كدام دستاوردهى عاجل را به ارمغان آورد؟... پرواضح است كه اينگونه پرسشها و پرسشهى مشابه آنها، نكات نهفته و پنهان گوناگونى را در ظهور پديدهى به بزرگى يك انقلاب، سراغ مى گيرد. حال، با وقوف به اين وجوه نهفته و پنهان و درك ضرورت توضيح آنها در تبيين انقلاب، كدام تعريف و تبيينى مى تواند مدعى جامعيت در توضيح ريشهها، ابعاد و فرآيند انقلاب ـ و در بحث ما انقلاب اسلامى 1357 ـ باشد؟گاهى به نظر مى رسد شايد بى وجه نباشد كه برخى ، همگام با تحليلگران فلسفههى سينتيكى (تركيبى )، دست از تجزيه و تحليل علمى حوادث برداشته و به يكباره به عوالم متافيزيكى روى مى كنند و همه كار را از حوزه حوادث زمينى ملموس، خارج مى سازند. ولى باز اين نكته آدمى را نيشتر مى زند كه هر حادثهى ، هر چند آسمانى ، به هر حال بر زمين كه جارى شد، با زمينيان همنشين مى گردد و از مجارى علل و اسباب طبيعى ، خود را نمايان مى سازد و كار علم چيزى نيست جز همينشناخت مسير طبيعى رخداد حوادث و كشف و محاسبه نحوه ارتباط عوامل طبيعى ياد شده، قطعنظر از اين كه منشأ آسمانى نيز در كار بوده است يا خير; بدون آن كه منكر هر گونه علل آسمانى باشد. البته ارجاع عوامل و دلايل حوادث به عوالم بالا و بازگشت به خاطرات شيرين گذشته و ادعى تكرار نمونهى ديگر از حوادث سلف، گرچه حس نوستالژيك آدمى را سرشار مى سازد و نشاط و فرحى طبع پسند را در آدمى به فراخى مى نشاند، لكن بايد دانست كه در حوزه درك علمى و كشف علتها و معلولها، جز تيرگى نمى افزايد و به جز غبار ابهام نمى فشاند و لاجرم دستاوردى نصيب نمى كند. به هر روى ، همصدا با سخنان يكى از صاحبنظران در دفاتر پس از اين، مى توان گفت كه هر تحليلى داستانى است و هر داستانى خود، آغاز و پايان و آهنگ و ريتمى دارد، كه البته شنيدنى است و قابل بازگويى ، و گوينده آن سزاوار احترام; ولى مهم اين است كه آن داستان به چه كار آيد و در حل كدام مسأله و رفع كدام مشكل كارساز گردد.اين مجموعه، آراء و سخنان بيست و پنج تن از صاحبان انديشه را در باب مسائل پيشگفته عرضه مى دارد كه بايد خاطرنشان ساخت به رغم آن كه نام انديشمندان ديگرى نيز در برنامه گفتگوى مجموعه حاضر قرار داشت، پارهى مشكلات و موانع، مجال عرضه دفاتر ديگر در اين مجموعه را سلب نمود. به هر روى ، آنچه به دست آمده، در هفت دفتر شامل بيست و سه گفتار به محضر خوانندگان ارائه مى گردد. دفتر نخست، ويژگى ها و خصوصيات لازم را در نظريهپردازى و مواجهه تئوريك با پديده انقلاب به معنى عام و پديده انقلاب اسلامى ايران به معنى خاص (به لحاظ نقاط تمايز و افتراق آن از ديگر انقلابها) مورد تأمل و كنكاش قرار مى دهد. دفتر دوم شرايط و فرآيندهى رويداد انقلاب 57 را با نظر به بستر و زمينههى فكرى و فرهنگى آن مورد بازشناسى قرار مى دهد. دفتر سوم، از مجرى پرداختن به زمينهها، شرايط، علل و فرآيندهى داخلى ، شامل حوادث و پديدههى مربوط به دولت، جامعه و نيروهى اجتماعى ، انقلاب اسلامى را موضوع توجه و بازشكافى قرار مى دهد. دفتر چهارم كه جلد دوم اين مجموعه را آغاز مى كند، به زمينههى تاريخى رخداد انقلاب، موضوع روحانيت و آرمان تشيع در انقلاب اسلامى مى پردازد. در دفتر پنجم به بستر بينالمللى و شرايط و روابط خارجى ايران در آستانه و پس از پيروزى انقلاب پرداخته مى شود و دفتر ششم، در باب پارهى از دستاوردها، برون دادهها و چالشهى عاجل كه فراروى انقلاب نوظهور و نوپا قرار گرفته، درنگ و تانّى مى نمايد. و سرانجام دفتر آخر، به تأمل پيرامون وضعيت كنونى ، و نيز هدف و رسالت درس انقلاب اسلامى در دانشگاهها پرداخته است. همچنين، گفتگوها در هر دفتر، با منظرى و رهيافتى از رهيافتهى نظرى در تحليل انقلاب، قابل تطبيق و تفسير است و مى توان انواع رهيافتهى موجود در نظريات اقتصادى ، جامعهشناختى ، روان شناختى ، فرهنگى ، سياسى و ... را در اين گفتارها سراغ گرفت. همچنين، در طرح پرسشها، گاه هدف، روشن نمودن و فهم نكتهى بوده، گاه نقد و جرح نكتهى ديگر، و گاه به چالش انداختن نظريهى ، در برابر نظريه رقيب و هماورد; لكن حفظ سطح گفتگوها، براساس سطح مخاطبان اصلى اين مجموعه، دغدغه مهمى بوده كه همواره بر همه گفتگوها مستولى بوده است.به علاوه، ضمن اين كه هر گفتار حاوى نقض و ابرامها و گفت و شنودهايى است، يك گفتار نسبت به گفتار ديگر نيز موضع نقد و جرح را بجدّ حفظ مى كند. چه آن كه يك نظريه در مواجهه با نظريه رقيب كه از نقطهى ديگر آغاز و انجام خود را به تصويركشيده، به چالشى كلى و بنيانى فراخوانده شده است. براين اساس، خواننده هوشمند، ضمن آنكه در هر گفتار مباحث را به دقت پى مى گيرد، لازم است هر گفتار را در مقايسه با گفتارى ديگر و در همسخنى با آن مرور نمايد و در مباحث مندرج در يك گفتار توقف ننمايد. واضح است كه مسئوليت نظرات ارائه شده در گفتارها، برعهده گويندگان سخن و انديشمندان محترم است و ناشر اين مجموعه، ياگفتگو كنندگان، سهمى را بر دوش نمى كشند. در عين حال، بايد اضافه كرد كه قطعنظر از وجه ياد شده، ديگر نقايص بر عهده اين جانب و ناشى از كاستى ها و قصور راقم سطور است.شايان ذكر است كه در تدوين مطالب و تبديل آنها از شفاهى به مكتوب، حتى المقدور اصل مطالب همراه با پارهى افزايشها و پيرايشها آورده شده و بازسازى محتوايى بدون انجام تغييرات قابل ملاحظه صورت گرفته و در پارهى از موارد نيز بهناچار، بازنويسى متن گفتارى ، انجام گرفته است. ضمن آنكه اكثر گفتارها، پس از پياده شدن از نوار، به رؤيت و ملاحظه مصاحبه شوندگان محترم رسيده و معمولا از سوى ايشان نيز مورد امعاننظر و دخل و تصرف واقع شده است. در عين حال سعى شده در همه تفسير و تبديلها، لحن و آهنگ اوليه مصاحبه حفظ شود، مگر مواردى كه تلخيص و تقطيع با وسعت زيادى اعمال گرديده كه البته اين موارد، معدود و نادر است. و سرانجام اينكه، عناوين گفتارها نيز از سوى اين جانب با ملاحظه محتوى آنها برگزيده شده است.در خاتمه، بايد خاطرنشان سازم كه بخش معظم اين مجموعه، به سال 1374 در حاشيه سمينار «انقلاب اسلامى و ريشههى آن» تهيه شد كه سزاوار بود به فاصله كمى در پى عرضه مجموعه مقالات آن سمينار، عرضه مى شد، و اين گفتگوها به دنبال آن بيست مقاله منتخب روان مى گشت، لكن به دليل پارهى مشكلات فنى ، تا زمان حاضر، انتشار آن به تعويق افتاد. به هر حال، اين امر از زحمت عزيزانى كه به هر شكل در عرضه اين مجموعه ايفى نقش نمودهاند، چيزى نمى كاهد. مجموعه حاضر، البته حاصل به بار نشستن تلاشهى بسيار و گره خوردن عوامل و دلايل گوناگون است; ولى به رسم سپاس، در اينجا بويژه از آقى محمد سلمان كه انجام تماسها و ارتباطات را به وجهى نيكو تعقيب نمود و از حجتالاسلام دكتر داوود فيرحى كه با شركت در پارهى از جلسات بر غنى مباحث افزود تقدير مى نمايم. همچنين برخود فرض مى دانم از حجت الاسلام رحيم رئوفت كه علاوه بر شركت درپارهى از گفتگوها، مشقت ويراستارى اين مجموعه را بر خود هموار ساخت، و بانكتهسنجى ها و ريزبينى هى خويش، گره از عقده بسيارى از عبارات گشود و متن را بسى روانتر و خواندنى تر نمود، به نحوى ويژه تكريم نمايم.در عين حال، اين مجموعه، مرهون كوشش عزيزان بخش پژوهش معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامى ، به ويژه حجت الاسلام مجتبى درودى و آقى هوشيار سراقى و نيز همكاران علمى در مؤسسه آموزش عالى باقرالعلوم (ع) مى باشد، كه عدم ذكر نام يكايك آنان، از قدر و منزلت كوشش آنان نمى كاهد.اگر اين مجموعه در فراز و نشيب گفت و شنودها و در پرتو مرور رهيافتها و نظريات گوناگون، دست كم اين نكته را نمايانده باشد كه هر منظرى از تحليل، منظر رقيبى را نيز در كنار خود مى پروراند و عالم روابط ميان پديدههى اجتماعى ، بسى پيچيدهتر از عالم ساده شده و بسيط تك علتى ها و يكتاانگارى هاست، به هدف خود رسيده است. سرانجام، برى همه عزيزانى كه به نحوى به مطالعه و تبيين تاريخ معاصر و حوادث شگفتانگيز آن و در نتيجه، پرتو افكنى هر چند ناچيز بر راه آيندگان اين مرز و بوم اشتغال دارند، طلب توفيق مى نمايم.عباس زارعبهار 1378

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی