ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

آشنایی با مهارت­های زندگی از دیدگاه اسلام

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

آشنایی با مهارت­های زندگی از دیدگاه اسلام

self-esteem-vicious-cycle.001.jpg

تقویت عزت نفس

اشاره

ز) تقویت عزت نفس

در متون فارسی، گاهی از عزت نفس به بزرگواری تعبیر می شود. بزرگ بودن در نگاه دیگران، نقطه مقابل حقارت است. در روابط اجتماعی، هیچ انسانی نمی پسندد که در نگاه دیگران حقیر به نظر آید یا در حضور کسی تحقیر شود. بنابراین، عزیز بودن یکی از خواسته های همه انسان هاست. حال چگونه می توان به این خواسته رسید؟

یک _ اطاعت از خداوند

بندگی و اطاعت از خداوند، دروازه ورود به دایره قرب الهی است که تمام عزت از آن اوست. «فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلّهِ جَمِیعاً؛ البته تمام عزت از آنِ خداوند است». (نساء: 139)

بنابراین، هر کس خواهان عزت حقیقی است، باید آن را در اطاعت از خداوند بجوید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید :

إِنَّ رَبَّکُمْ یَقُولُ کُلَّ یَوْمٍ: أَنَا الْعَزِیزُ فَمَنْ أَرَادَ عِزَّ الدَّارَیْنِ فَلْیُطِعِ الْعَزِیزَ.(1)

خدایتان هر روز می گوید : من عزیز هستم و هر کس عزت در هر دو جهان را می خواهد، باید عزیز را اطاعت کند.

اطاعت از خداوند، بنده کوچک و ناچیز را اوج می دهد و سرافراز می سازد، چنان که حضرت علی(ع) می فرماید : «مَنْ أَطَاعَ اللّه َ عَزَّ وَ قَوی؛ هر که خدا را اطاعت کند، عزیز و نیرومند شود».(2)

دو_ تقوای الهی

تقوای الهی، سپری است که انسان را در برابر انواع خطرها پناه می دهد و از آسیب و گزند حفظ می کند. پیامبر گرامی اسلام می فرماید : «لا عِزَّ أَعَزُّ مِنَ التَّقْوَی؛ هیچ عزتی، عزت دهنده تر از تقوا نیست».(3)

هر قدر که تقوا، عزت­دهنده است، گناه، خوارکننده و گمراه کننده است. به گفته امیرمؤمنان، علی(ع): «أَلتَّقْوی تُعِزُّ وَ الْفُجُورُ یُذِلُّ؛ تقوا عزت می بخشد و تبه کاری ذلت می دهد».(4)

بنابراین، میان تقوا و عزت و گناه و ذلت، رابطه مستقیم وجود دارد.

سه _ گسستن از غیر خدا

با توجه به عامل اول، کاملاً روشن است که وابستگی به غیر خدا و تسلیم بودن و عرض نیاز و توقع به غیر او، به خواری می­انجامد و انسان را بی­عزت

 

می کند. بنابراین، در مسیر عزت جویی، باید تنها به خدا و کسانی روی آورد که او معرفی کرده است و از دیگران و توانایی­های آنها چشم برداشت. لقمان حکیم به فرزندش می فرماید :

یَا بُنَی... فَإِنْ أَرَدْتَ أَنْ تَجْمَعَ عِزَّ الدُّنْیَا فَاقْطَعْ طَمَعَکَ عَمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ فَإِنَّمَا بَلَغَ الْأَنْبِیَاءُ وَ الصِّدِّیقُونَ مَا بَلَغُوا بِقَطْعِ طَمَعِهِمْ.(1)

پسرکم... اگر می خواهی عزت دنیا را جمع کنی، طمعت را از آنچه در دست مردم است، قطع کن. همانا پیامبران و راست کرداران به هر جایگاه [و مقامی] که رسیده اند، با قطع طمعشان رسیده اند.

امام باقر(ع) نیز می فرماید : «أُطْلُبْ بَقَاءَ الْعِزِّ بِإِمَاتَهِ الطَّمَع؛ ماندگاری عزت را با کشتن طمع بجوی».(2)

اولیای الهی و پیشوایان معصوم(ع) که نمونه­های کامل بندگی خداوند هستند، در دعاهایشان چنین خواسته ای مطرح می کنند، چنان که امیرمؤمنان، علی(ع) در مناجات شعبانیه می فرماید : «إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْکَ؛ خدای من! به من [توفیق] بریدن کامل ( از دیگران ) به سوی خودت را عطا کن».(3)


1- بحارالانوار، ج 68، ص 120.

2- غررالحکم و دررالکلم، ح 3500.

3- نهج البلاغه، کلمات قصار، ص 371.

4- غرر الحکم و دررالکلم، ح 10606.

چهار_ چیرگی بر هوای نفس

همچنان که توجه به غیر خداوند، نابودکننده عزت است، توجه به خود نیز چنین است. بنابراین، در مسیر گسستن از غیر خدا باید از بند خود نیز رها گشت و خودخواهی را نابود کرد و بر هوای نفس چیره شد، چنان­که حضرت علی(ع) می فرماید : «مَنْ یَغْلِبُ هَوَاهُ یُعِزُّ؛ هر کس بر هوای نفسش چیره شود، عزت می یابد». (4)


1- مستدرک الوسائل، ج 12، ص 69.

2- حسن بن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 286.

3- سید بن طاووس، الاقبال، ص 687.

4- غرر الحکم و دررالکلم، ح489.

ح) توجه به عوامل اثرگذار

ح) توجه به عوامل اثرگذار

در تنظیم برنامه تربیتی برای دست یابی به هدف و مهارتی خاص، باید به تمام عوامل اثرگذار بر آن توجه کرد؛ عواملی که اثرگذارند، ولی معمولاً از آنها غفلت می­شود. برخی از این عوامل عبارتند از :

یک _ وراثت

درباره اینکه یک ویژگی چگونه جنبه وراثتی می­یابد، بحث های مختلفی مطرح می شود، ولی مسلّم است که برخی ویژگی های ظاهری و نیز ویژگی های روانی و رفتاری، از یک شخص به نسل او نیز منتقل می شود. این ویژگی ها هرچند نقش اصلی را ندارند، گاه بسترساز حرکت مثبت یا منفی در شخص هستند.

در روایت­های فراوانی که درباره انتخاب همسر وجود دارد، بیشتر به فرزندی که ثمره این ازدواج خواهد بود، توجه شده است و توصیه می شود افراد در پی بسترهایی پاک باشند و از خاندان­های پاک­دامن، همسر برگزینند؛ یعنی پاک­دامنی یا بدطینتی به فرزند نیز منتقل می شود.

وراثت گرچه آثار مهمی دارد، در مسیر رشد و تکامل انسان نقش اصلی را ایفا نمی­کند و می توان آثار آن را از بین برد.

دو_ محیط

منظور از محیط، تمام عوامل خارجی است که انسان را دربرگرفته­اند و از زمان نطفگی تا مرگش، مستقیم یا غیرمستقیم، پیام هایی را به وی مخابره می کنند. بنابراین، دامنه عوامل محیطی بسیار گسترده است و هرچه انسان بیشتر رشد می کند و ارتباط­هایش توسعه می یابد، دامنه این عوامل نیز گسترده­تر می شود. مهم­ترین محیط هایی که می توانند در انسان اثرگذار باشند، عبارتند از :

اول _ محیط خانه و خانواده

خانه و خانواده، نخستین محیطی است که با فضا و روابط خود بر انسان تأثیر

می­گذارد. همه عوامل این محیط، به ویژه عوامل انسانی آن بسیار اثرگذارند. انسان، نخستین درس های محبت و دوستی و بغض و دشمنی را در محیط خانه می آموزد و باورهای فرد در خانواده جوانه می زند.

دوم _ محیط دوستان

انسان بر اساس فطرت اجتماعی خود، به رفاقت و دوستی میل دارد. دوستان چون با یکدیگر انس می گیرند، متناسب با میزان رفاقت و دوستی­شان، بر هم اثر می­گذارند و گاه یکدیگر را از اوج به پستی می کشانند یا از پستی به اوج می رسانند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید : «أَلْمَرْءُ عَلَی دِینِ خَلِیلِهِ وَ قَرِینِهِ؛ انسان بر دین دوست و هم نشین خود است».(1)

اثرگذاری دوستان بر یکدیگر تا جایی است که در روایت­ها، دوست و هم نشین از عوامل سعادت و شقاوت بشر معرفی شده است. رسول گرامی اسلام می فرماید :

مَثَلُ الْجَلِیسِ الصّالِحِ مَثَلُ الْعَطّارِ إِنْ لَمْ یُعْطِکَ مِنْ عِطْرِهِ أَصَابَکَ مِنْ رِیحِهِ وَ مَثَلُ الْجَلِیسِ السُّوءِ مَثَلُ الْقَیْنِ إِنْ لَمْ یُحْرِقْ ثَوْبَکَ أَصَابَکَ مِنْ رِیحِهِ.(2)

هم نشین صالح مثل عطار است که اگر از عطر خود به تو ندهد، بوی خوش آن به تو می رسد و هم نشین بد مثل آهنگر است که اگر آتش آن لباست را نسوزاند، بوی بد آن به تو می رسد.

همچنین فرمود: «أَسْعَدُ النَّاسِ مَنْ خَالَطَ کِرَامَ النَّاسِ؛ خوش بخت ترین مردم کسی است که با بزرگواران هم نشینی کند».(3)

سوم _ محیط آموزشی

محیط آموزشی به معنای عام شامل تمام محیط هایی می شود که انسان در آنها رفت وآمد دارد. به این معنا، حتی چند دقیقه ای که فرد برای رفتن به جایی در

تاکسی نشسته است، محیطی آموزشی برای او به شمار می­رود و می تواند اثرگذار باشد، ولی محیط آموزشی به معنای خاص، مهدکودک ها، مدارس، آموزشگاه ها و دانشگاه ها هستند. تأثیر این محیط ها بر انسان، انکارناپذیر است. خداوند در قرآن کریم می فرماید : «فَلْیَنْظُرِ الإِْنْسانُ إِلی طَعامِهِ؛ انسان باید به خوراک خود توجه کند».(عبس:24)

پیشوایان معصوم(ع) درباره این آیه فرموده اند که منظور، خوراک روح انسان و دانش هایی است که وی دریافت می کند؛ یعنی باید توجه داشته باشد چه مطالبی را از چه کسانی می آموزد. بنابراین، معلمان این محیط ها، متن­های آموزشی و فضای حاکم، بسیار مؤثر و مهم هستند.


1- کافی، ج 2، ص 375، ح 3.

2- میزان الحکمه، ج 4، ص 2839.

3- شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 4،ص 396.

چهارم _ محیط اجتماع

تمام مناسبت­های اقتصادی، سیاسی، شغلی، عاطفی، روحی و فرهنگی افراد که در قالب روابط اجتماعی رخ می­دهند، جنبه آموزشی و تربیتی هم دارند. در واقع، انسان افزون بر آموزشگاه های ظاهری و رسمی، در طول عمرش، بارها با مدرسه­هایی روبه­رو می­شود که مدرسه رسمی خوانده نمی شوند، ولی حجم آموزه هایی که فرد از این مدرسه­ها فرا می­گیرد، شاید بیشتر از مدرسه­های رسمی باشد. به این مدرسه­ها، «مدرسه­های نامرئی» گفته می شود.

محیط اجتماع برای انسان، مجموعه ای از این مدرسه­های نامرئی با آموزگاران فراوان است. از این رو، برای تربیت بهینه افراد باید اجتماع اصلاح شود. البته اجتماع، مجموعه افراد است و شاید برخی گمان کنند که تا افراد اصلاح نشوند، اجتماع اصلاح نمی شود، ولی از آنجا که هر دو آنها تعامل دوسویه دارند، باید به رشد هم­زمان هر دو توجه شود.

سه _ عوامل ماورای طبیعت

سال­ها پیش اگر کسی می گفت : «در اطراف ما صداهایی وجود دارد که نمی شنویم و تصاویری وجود دارد که نمی بینیم»، شاید بسیاری از مردم

نمی پذیرفتند، ولی امروزه همگان این سخن را قبول کرده اند و می دانند که حواس ظاهری ما توان درک تمام عوامل فیزیکی پیرامون خود را ندارد، تا چه رسد به درک امور متافیزیکی. در اطراف ما برخی واکنش های متافیزیکی جریان دارند که حواس ما قادر به درک آنها نیست.

اگر در مکانی، مدت­ها قبل گناهی انجام شده باشد، تعفن آن را حس نمی کنیم. همچنین بوی خوشی را که به دلیل عبادتی در فضا می پیچد، استشمام نمی کنیم. چنین اموری گرچه حس کردنی نیستند، در زندگی روزانه ما بسیار اثرگذار هستند. دعاها و نفرین ها، صدقه­ها و نیکی ها، ستم ها و حق کُشی ها نیز چنین هستند و از آثار آنها در مسیر تربیتی افراد و در برنامه ریزی مهارتی نباید غفلت کرد.

ط) انسان آرمانی

ط) انسان آرمانی

انسانی که تمام ظرفیت های وجودی او نمود یافته باشد، کیست؟ انسانی که از افراط ها و تفریط ها، و ضعف ها و نقص ها به دور است، چه ویژگی هایی دارد؟ کسی که تمام مهارت های زندگی را دارد، چگونه فردی است؟

نمونه عینی چنین انسانی را جز در امامان معصوم(ع) در کمتر کسی می توان یافت، ولی در میان آیات و روایات، توصیف­های فراوانی از چنین انسانی شده است. یکی از منابع کامل این توصیف­ها، دعای گران قدر مکارم الاخلاق است. در این دعا، امام سجّاد(ع) به همگان می آموزد که این انسان آرمانی چگونه است و چه خصلت هایی دارد سپس برای تحقق این ویژگی­ها از خداوند مدد می جوید و دعا می کند. نگاهی گذرا به این دعا و برشمردن برخی از این اوصاف، هدف انسان را در زندگی و مسیر تکامل و کسب مهارت های زندگی، بهتر مشخص می سازد :

یک _ «وَ انْتَهِ بِنِیَّتِی إِلَی أَحْسَنِ النِّیَّاتِ؛ نیتم را به نیکوترین نیت ها برسان».

نیت به عنوان پیش درآمد هر کاری، در کیفیت کار نقش مهمی دارد. نیت نیک و بالاتر از آن، نیکوترین نیت، به نیکی رفتار شخص می­انجامد. پس انسان آرمانی، بهترین نیت ها را دارد.

دو_ «وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَکَ یَقِینِی؛ یقینم را به آنچه نزد توست، استوار گردان».

استواری یقین یعنی نداشتن هیچ گونه شک و تردید. پس انسان آرمانی، از هرگونه شک و تردیدی به دور است.

سه _ «وَ أَغْنِنِی وَ أَوْسِعْ عَلَی فِی رِزْقِکَ؛ بی نیازم کن و روزی­ات را بر من توسعه ده».

انسان آرمانی، از غیر خدا، بی نیاز است و به سوی خداوند توجه کامل دارد.

چهار_ «وَ لاتَفْتِنِّی بِالنَّظَرِ؛ به نگاه، گرفتارم مکن».

به دست دیگران یا زینت های دنیا چشم ندارد.

پنج _ «وَ أَعِزَّنِی؛ عزیزم گردان».

انسان آرمانی، عزیز است؛ زیرا تمام عزت از آن خداوند است و چنین انسانی نیز در راه اوست.

شش _ «وَ لاتَبْتَلِیَنِّی بِالْکِبْرِ؛ به کبر دچارم مکن».

انسان آرمانی، متکبر نیست.

هفت _ «وَ عَبِّدْنِی لَکَ وَ لا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ؛ مرا برای بندگی خود رام ساز و عبادتم را با عُجب، تباه مگردان».

از عُجب به دور است.

هشت _ «وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَی یَدِیَ الْخَیْرَ؛ به دست من، برای مردم خیر جاری گردان».

او خیررسان به مردم است.

نه _ «وَ لا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ؛ آن را به منّت نهادن باطل مکن».

خوبی هایش به دیگران را به منّت آلوده نمی کند.

ده _ «وَ اعْصِمْنِی مِنَ الْفَخْرِ؛ مرا از فخر فروشی حفظ کن».

او هرگز به خود نمی نازد و فخرفروشی نمی کند.

یازده _ وَ لا تَرْفَعْنِی فِی النَّاسِ دَرَجَهً إِلَّا حَطَطْتَنِی عِنْدَ نَفْسِی مِثْلَهَا وَ لا تُحْدِثْ لِی عِزّاً ظَاهِراً إِلاَّ أَحْدَثْتَ لِی ذِلَّهً بَاطِنَهً عِنْدَ نَفْسِی بِقَدَرِهَا.

مرا در چشم مردم، درجه ای بلند مگردان، مگر آنکه به همان مقدار در چشم خودم پست کرده باشی و برایم عزت آشکاری ایجاد مکن، مگر آنکه به همان میزان در چشم خودم ذلت پنهان ایجاد کرده باشی.

او در چشم مردم، عزیز و در چشم خود، ذلیل است.

دوازده _ «وَ مَتِّعْنِی بِهُدًی صَالِحٍ؛ مرا به راه راست هدایت فرما».

او هدایت­یافته است.

سیزده _ «وَ نِیَّهِ رُشْدٍ لاَ أَشُکُّ فِیهَا؛ نیت درستی ده که در آن شک نکنم».

او نیتی اصلاح شده و شک­ناپذیر دارد.

چهارده _ «اللَّهُمَّ لَا تَدَعْ خَصْلَهً تُعَابُ مِنِّی إِلَّا أَصْلَحْتَهَا؛ خداوندا! در من خصلتی قرار نده که زشت و معیوب باشد، مگر اینکه آن را اصلاح کرده باشی».

صفات زشت و معیوب ندارد.

پانزده _ «وَ لا عَائِبَهً أُوَنَّبُ بِهَا إِلاَّ حَسَّنْتَهَا؛ در من خصلتی قرار نده که سبب سرزنش باشد، مگر آنکه آن را نیکو گردانی».

صفتی ندارد که برای آن سرزنش شود.

شانزده _ «وَ لا أُکْرُومَهً فِی نَاقِصَهً إِلاَّ أَتْمَمْتَهَا؛ در من خوی پسندیده ناقص قرار نده، مگر آنکه آن را کامل گردانی».

صفات پسندیده او ناقص و ناتمام نیستند.

هفده _ «سَدِّدْنِی لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْحِ؛ مرا توفیق ده تا با کسی که با من ناراستی کرده است، به درستی رفتار کنم».

بدی را با بدی پاسخ نمی دهد.

هجده _ «أَجْزِیَ مَنْ هَجَرَنِی بِالْبِرِّ؛ [به من توفیق بده] کسی را که از من دوری گزیده

است، به نیکویی پاداش دهم».

انسان آرمانی به کسانی هم که از او بریده اند، لطف دارد.

نوزده _ «أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِی إِلَی حُسْنِ الذِّکْرِ؛ [به من توفیق بده] از کسی که غیبت مرا کرده است، به نیکی یاد کنم».

از غیبت کنندگانش به نیکی یاد می کند.

بیست _ «وَ أَنْ أَشْکُرَ الْحَسَنَهَ وَ أُغْضِی عَنِ السَّیِّئَهِ؛ [به من توفیق بده] از نیکی تشکر کنم و از بدی درگذرم».

نیکی دیگران را فراموش نمی کند و بدی آنها را می بخشد.

بیست و یک _ «وَ أَلْبِسْنِی زِینَهَ الْمُتَّقِینَ فِی بَسْطِ الْعَدْلِ؛ زینت پرهیزکاران را بر من بپوشان، در گسترش عدل».

عدل گستر است.

بیست و دو_ «وَ کَظْمِ الغَیْظِ؛ و در فرونشاندن خشم».

خشم خود را فرومی برد.

بیست و سه _ «وَ إِطْفَاءِ النَّائِرَهِ؛ و خاموش کردن آتش دشمنی».

دشمنی ها را می زداید.

بیست و چهار_ «وَ إِصْلَاحِ ذَاتِ الْبَیْنِ؛ و آشتی دادن مردم».

صلح طلب است.

بیست و پنج _ «وَ إِفْشَاءِ الْعَارِفَهِ؛ و آشکار کردن نیکی ها».

گسترش دهنده نیکی هاست.

بیست و شش _ «وَ سَتْرِ الْعَائِبَهِ؛ و پنهان کردن عیب ها».

محدودکننده و پوشاننده زشتی هاست.

بیست و هفت _ «وَ السَّبْقِ إِلَی الْفَضِیلَهِ؛ پیشی گرفتن به سوی فضایل».

در نیکی ها پیش­گام است.

بیست و هشت _ «وَ تَرْکِ التَّعْیِیرِ؛ و ترک سرزنش».

دیگران را پیوسته سرزنش نمی کند.

بیست و نه _ «وَ الْقَوْلِ بِالْحَقِّ وَ إِنْ عَزَّ؛ و [گفتن] سخن حق هرچند سخت باشد».

سخن حق می گوید، هرچند گفتن آن سخت و سنگین باشد.

سی _ «وَ اسْتِقْلالِ الْخَیْرِ وَ إِنْ کَثُرَ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی؛ و کم شمردن خیر، هرچند در سخن و عملم بسیار باشد».

خوبی های بسیار خود در گفتار و کردار را اندک می شمارد.

سی و یک _ «وَ اسْتِکْثَارِ الشَّرِّ وَ إِنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِی وَ فِعْلِی؛ و بسیار شمردن بدی در گفتار و کردار، هرچند کم باشد».

بدی های خود را بسیار می داند، هرچند اندک باشد.

سی و دو_ «وَ لا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکَسَلِ عَنْ عِبَادَتِکَ؛ مرا به سستی در عبادتت مبتلا مکن».

در عبادت خداوند سستی نمی ورزد.

سی و سه _ «وَ لا بِالتَّعَرُّضِ لِخِلَافِ مَحَبَّتِکَ؛ و مرا به خلاف دوستی خودت مبتلا مکن».

خواسته مخالف با خواست خداوند ندارد.

سی و چهار_ «وَ لا مُجَامَعَهِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْکَ؛ و مرا به هم نشینی با کسی که از تو جدا افتاده است، دچار نکن».

با کسانی که از خداوند دوری گزیده اند، هم نشینی نمی کند.

سی و پنج _ «وَ أَسْأَلُکَ عِنْدَ الْحَاجَهِ؛ هنگام نیاز، از تو بخواهم».

نیازش را تنها برای خدا مطرح می کند.

سی و شش _ «وَلا أُظْلَمَنَّ... وَلا أَظلِمَنَّ...؛ نه بر من ستم شود و نه ستم کنم».

نه ستم می کند و نه ستم می پذیرد.

سی و هفت _ «اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَی؛ خداوندا، سخنم را هدایت قرار ده».

سخنان هدایت بخش بر زبان جاری می کند.

سی و هشت _ «وَ مَتِّعْنِی بِالِاقْتِصَادِ؛ مرا از میانه روی بهره مند گردان».

از افراط و تفریط به دور و میانه رو است.

سی و نه _ «اللَّهُمَّ أَنْتَ عُدَّتِی إِنْ حَزِنْتُ؛ خداوندا، اگر اندوهگین گردم، سامانم تویی».

در غم و اندوه به خدا پناهنده می شود.

چهل _ «وَ لا تَفْتِنِّی بِالسَّعَهِ؛ مرا به توانگری گمراه مساز».

اگر توانگر شود، خود را نمی بازد.

این ویژگی ها، برخی از صفات انسان آرمانی بود که از دعای بیستم صحیفه سجادیه استخراج شد. هر کدام از این صفات به تنهایی موضوع ساعت ها بحث و گفت وگوست، ولی در اینجا برای رعایت گزیده گویی، بسیار گذرا به آنها پرداخته شد. عملی شدن این صفات در افراد، افزون بر عزم و تلاش خود شخص، عنایت و لطف خداوند را نیز می طلبد. ازاین روست که در این دعا، این اوصاف از خداوند خواسته می شود. امیدواریم به لطف بی­پایان خداوند و شفاعت امامان معصوم(ع)، توان و تلاشی داشته باشیم که به همه این اوصاف یا دست­کم به برخی از آنها دست یابیم.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: مهارت های زندگی
برچسب‌ها: مهارت های زندگی

تاريخ : یک شنبه 19 / 10 / 1399 | 8:24 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.