ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

ماه فرصت های طلایی

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

ماه فرصت های طلایی






سحری






امشب منزل حمید، حال و هوای دیگه ای داشت.
وقتی چشم ها شو باز کرد، دید همه افراد خانه
بیدار شدن و دور سفره ای جمع اند.

با تعجب پرسید: هنوز که شبه، پس شما چرا صبحانه می خورید؟
مادرش لبخندی زد و گفت:
حمیدجان، مگه یادت رفته که امشب، شب اول ماه رمضانه؟


ما هم این جا جمع شدیم تا سحری بخوریم و
تصمیم بگیریم که یک ماه روزه بگیریم.

حمید تازه یادش آمد که شب های زیبای ماه رمضان
شروع شده است. از رختخواب بیرون آمد و آبی به دست
و صورتش زد و به جمع سحرخوران پیوست.

سحری می خوریم و بعد از آن

سر سجاده می نشینم من
 
مثل مادر نماز می خوانم
 
تا بدی ها رود ز جان و ز تن



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: ویژه نامه رمضان مخصوص کودکان

تاريخ : پنج شنبه 9 / 2 / 1400 | 20:17 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.