ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

فروپاشی تمدن انطاكیه، عبرتی برای ستم پیشگان

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

فروپاشی تمدن انطاكیه، عبرتی برای ستم پیشگان

 

فروپاشی تمدن انطاكیه، عبرتی برای ستم پیشگان

تاريخ در قرآن، تنها قصه ها و داستان هاي اقوام پيشين و جوامع گذشته نيست كه از سوي خداوند گزارش مي شود، بلكه بيان تحليلي و تبييني علل و عوامل رشد و نابودي ملت هاست كه براي عبرت و پندگيري آورده مي شود تا در ضمن آن هشدارهاي جدي داده شود و سنت ها و قوانين حاكم بر جامعه و تاريخ تبيين شود. از اين رو حجم قابل توجهي از آيات قرآني به اين موضوع اختصاص يافته، به طوري كه قرآن بيش تر به يك كتاب تاريخي شباهت مي يابد.

ویرانی انطاکیه

يكي از اقوام و تمدن هايي كه قرآن از علت نابودي و فروپاشي آن سخن گفته است، تمدن انطاكيه است. نويسنده در اين نوشتار تلاش كرده تا با بررسي آيات، تحليل قرآن را در اين باره ارائه دهد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.

 

موقعيت تاريخي انطاكيه

هرچند كه قرآن از اين شهر و تمدن، به نام انطاكيه ياد نكرده ولي در آيات بسياري، از آنان با نام «اصحاب القريه» سخن گفته و به تحليل و تبيين موقعيت و رويه تمدني آنان پرداخته است.
آن چه در ميان مفسران و مورخان معروف است اين كه مقصود از القريه در آيه13 سوره يس شهر «انطاكيه» است كه در كشور كنوني تركيه قرار دارد و پيش تر در قلمرو شام بوده است. از سوي حضرت عيسي بن مريم(علیه السلام) دو تن از حواريون به نام هاي يوحنا و شمعون براي هدايت مردم اين ديار فرستاده مي شوند؛ اما مردم، آنان را تكذيب مي كنند در اين زمان شخص ديگري به نام پوليس به كمك آنان مي شتابد تا با همكاري يك ديگر، مردم را به سوي حق سوق دهند.
در اين ميان، شخصي به نام حبيب نجار كه ايمان آورده بود به كمك آنان مي آيد و مي كوشد تا قوم خويش را به سوي حق بكشاند، ولي با همه حمايت هاي اين شخص، قومش او را به شهادت مي رسانند و زمينه براي نابودي خود و تمدنشان را فراهم مي آورند. (مجمع البيان، ج7و8، ص540 تا 543 و نيز 654 و نيز الدر المنثور، سيوطي، ج7، ص50 و روح المعاني، ّ12، ص330)

 

چيستي اسراف

يكي از علل و عواملي كه قرآن به عنوان علت و عامل فروپاشي جوامع و تمدن ها مطرح مي كند، اسراف است. اسراف به معناي تجاوز از حد در هر كاري است كه انجام مي شود (مفردات راغب اصفهاني ذيل واژه) و گاه نيز به معناي خطا، جهل و غفلت (اقرب الموارد) به كار مي رود.
در فرهنگ قرآن، كاربرد اصلي اين واژه در زياده روي در امور اقتصادي و گناه است، هر چند كه در بسياري از موارد به معناي مطلق زياده روي در هر كاري به كار رفته است. از اين رو مي توان گفت كه اسراف برخلاف اتراف، تنها در حوزه اقتصادي به كار نمي رود بلكه بيش ترين كاربردهاي آن در حوزه ديگري است كه حتي شامل مسايل اعتقادي و بينشي نيز مي شود. به طوري كه در آيه 28 سوره غافر شك و ترديد در معارف روشن الهي از مصاديق اسراف دانسته شده و در آيات 42 و 43 همين سوره شرك و كفر نيز به عنوان مصاديقي ديگر از آن معرفي گرديده است.
گاه نيز به رفتارهاي غيرطبيعي و بيرون از هنجارهاي فطري چون هم جنس بازي (ذاريات آيات 32 و 34) به عنوان مصداقي از اسراف توجه داده مي شود كه بيانگر اين معناست كه هرگونه زياده روي و تجاوز از حد در هر كاري مي تواند به عنوان مصداق اسراف قرار گيرد.
از اين رو انفاق بيش از اندازه به سبب اين كه تجاوز از حد مي باشد، به عنوان مصداق ديگري از اسراف شناسايي و معرفي مي شود (انعام آيه 141 و اسراء آيه 29) همچنين امور مباحي كه ازحد اعتدال خود مي گذرد به عنوان مصاديق ديگري از اسراف شناخته مي شود كه از جمله امور مباح مي توان به خوردن و آشاميدن (اعراف آيه 31) و بهره گيري از آرايه ها و زينت ها (همان) اشاره كرد كه چون از حد بگذرد به عنوان اسراف، كاري حرام (طه آيه 81 و نساء آيه 6 و اعراف آيه 31 و اسراء آيه 33) و گناه تلقي مي شود. (آل عمران آيه 146 و 147 و آيات ديگر)
قرآن براي اسراف كاري در هر حوزه اي آثار و پيامدهاي زيانبار دنيوي و اخروي و نيز مادي و معنوي بيان مي كند كه از جمله مي توان به سرنوشت شوم و بدبختي (يس آيه 13 و 19) فساد و تباهي اجتماعي در زمين (شعراء آيات 151 و 152) محروميت از محبت و عنايت الهي (انعام آيه 141 و اعراف آيه 31 و فرقان آيات 63 و 67) شكست و ممانعت از پيروزي (آل عمران آيات 146 تا 148 و غافر آيات 28 و 34) درماندگي در زندگي (اسراء آيه 29) و سرزنش ديگران (همان) ياس و نوميدي (زمر آيه 53) و ناسپاسي (يونس آيه 12) غفلت از خدا (همان) و درنهايت نيستي و نابودي تمدني جوامع بشري اشاره كرد.
بسياري از تمدن ها و جوامع به سبب وجود عنصر ناهنجار اسراف و زياده روي و تجاوز از حدود مختلف در ابعاد گوناگون زندگي از درون نيست و نابود شده و يا گرفتار خشم و عذاب الهي گشته و به يكباره از صحنه روزگار محو شده اند. يكي از اين اقوام و جوامع كه به سبب اسراف از ميان رفته است، جامعه انطاكيه است كه در اين جا گزارشي از آن براساس آيات قرآني ارائه مي شود.

 

اسراف، عامل نابودي

خداوند در آيات 13 و 19 سوره يس، اصحاب القريه را مردمي اسراف كار معرفي كرده و ديگر رفتارهاي آنان را براساس اين عامل تحليل و تبيين مي كند. به اين معنا كه اسراف كاري مردم انطاكيه، موجب مي شود تا آنان مجموعه اي از گفتارها، رفتارها و كردارها را در پيش گيرند كه سرانجامي جز نيستي و نابودي تمدني جامعه آنان نداشته است.
به عنوان نمونه در همين آيات تبيين مي كند كه چگونه اسراف كاري ايشان موجب مي شود كه نسبت به دعوت پيامبران واكنش منفي بروز دهند و يا پيامبران را انسان هاي شوم بدانند كه بدبختي را با خود به ارمغان مي آورند و حوادث ناگواري را سبب مي شوند كه از آن به فال بد زدن نيز ياد مي شود.
در حقيقت بسياري از رفتارهاي زشت و ناهنجاري كه مردم انطاكيه انجام مي دهند، داراي خاستگاه اسراف است و اسراف در ابعاد مختلف موجب شده بود كه آنان اين رويه هاي زشت را در پيش گيرند و زمينه هلاكت و نيستي جامعه خود را فراهم سازند.
از جمله رفتارهاي زشت برخاسته از اسرافكاري آنان مي توان به اتهام زني و تهمت دروغگويي به پيامبران اشاره كرد. آنان با تكرار زياد اتهام دروغگويي مي كوشيدند تا فضايي را پديد آورند كه كسي هيچ يك از سخنان و ادعاهاي رسولان را نپذيرد. در حقيقت فضاسازي و جوسازي عليه فرستادگان با تكرار دروغگو خواندن و اتهام زني مي توانست از تأثير تبليغات فرستادگان بكاهد و مردم به سخنان آنان به عنوان سخني دروغ نظر كنند ودر باره محتواي آن نينديشند.
تكرار واهي اتهامات، نوعي غرقه سازي بود تا جامعه به گونه اي عليه تبليغات فرستادگان واكسينه شود و امكان واكنش و پذيرش مثبت از سوي آنان سلب گردد.
براي اين كه اين اتهام دروغگويي تاثير بيش تري داشته باشد، تهمت پيام آوران شوم را نيز به آن اضافه مي كنند و فرستادگان را متهم مي سازند كه آنان موجبات بدبختي و رخدادهاي ناگوار جامعه را فراهم مي كنند. به اين معنا كه اگر خشكسالي و فقري ديده مي شود و يا برخي از بزرگان مي ميرند و يا ملت در جايي شكست مي خورد به سبب حضور اشخاصي است كه ادعاي پيامبري دارند. بدين ترتيب ملت را با امور خرافي، برضد رسولان تحريك مي كنند.
بنابراين، ريشه رفتارهاي زشت و ناهنجاري چون اتهام دروغگويي و فال بد زدن نسبت به پيامبران و تكذيب رسولان را مي بايست در اسرافكاري اين مردم جست وجو كرد.

 

جنگ نرم شيوه هميشگي دشمنان

اسراف كاران جامعه انطاكيه براي اين كه تاثير هرگونه دعوت حقي را كاهش دهند، با بهره گيري از ابزار جنگ نرم مي كوشند تا پيش از هر حركتي از سوي فرستادگان در يك جنگ رواني بر آنان پيروز شوند. آنان با جوك سازي و طنزپردازي و تمسخر و استهزا، كاري مي كنند كه فضا عليه فرستادگان تغيير يابد.
اصولا يكي از شيوه هاي موثر در جنگ رواني و نرم، ترور شخصيت پيش از ترور شخص است. به اين معنا كه فضائي را با بهره گيري از استهزا و تمسخر ايجاد مي كنند كه سخنان روشن و آگاهي بخش فرستادگان و مومنان، به صورت سخن ياوه و بيهوده خودنمايي كند.
در همين رابطه مي توان به جنگ نرم در جهان امروز اشاره كرد كه به سادگي با تخريب شخصيت هاي اجتماعي و رهبران جوامع، با طنز و استهزا و جوك سازي تلاش مي كنند تا زمينه عدم پذيرش سخنان آنان فراهم آيد و با دروغگو ناميدن، اعتبار كلام و سخنان رهبران به حق را كاهش دهد. چنين شيوه اي همواره در طول تاريخ از سوي دشمنان پيامبران(علیهم السلام) به كار گرفته شده است. در جامعه انطاكيه نيز از اين روش براي تخريب شخصيتي فرستادگان استفاده مي شود و آنان با اسراف كاري و تجاوز از حدود، اتهاماتي چون دروغگو بودن را به فرستادگان مي زنند و آنان را به اشكال مختلف تمسخر مي كنند. (يس آيات 13و 30)
اسراف كاران انطاكيه، با جوسازي تخريب كننده خود، فضاي جامعه را به گونه اي تحريك مي كنند كه در يك فرآيند بتوانند به سادگي با پشتيباني مردم، فرستادگان الهي را تهديد به سنگسار و شكنجه و قتل كنند. بنابراين يكي از كساني كه به فرستادگان ايمان مي آورد را به آساني به قتل مي رسانند، در حالي كه به توانايي فني وي نياز داشتند. قتل حبيب نجار دو پيام اساسي براي رسولان داشت: نخست اين كه فضاي اجتماعي به اندازه اي ضد آنان است كه به سادگي مي توانند آنان را به قتل رسانند و ديگر آن كه آنان براي سركوب حقيقت و منع آزادانديشي و بيان آزاد عقايد، حاضر به قتل و شكنجه و سنگسار هر كسي حتي از قوم و خويش خود مي باشند.
مردم انطاكيه به سبب اسرافكاري خود، دعوت هاي حبيب نجار را كه از معتمدان خود ايشان بود، نمي پذيرند و هدايت يافتگي وي را بر نمي تابند. قتل شتاب زده آن بزرگوار به سبب آن است تا ديگران تحت تاثير دعوت هاي او قرار نگيرند و به راه هدايت نيايند.
اسراف كاري در جامعه انطاكيه در همه حوزه ها موجب مي شود تا گرفتار غفلت شوند و از نشانه هاي آشكاري كه رسولان آورده اند بهره نگيرند. اين گونه است كه بر شرك و خدايان موهوم و بي اثر خود (يس آيات 13 و 33) و شفاعت و تاثيرگذاري معبودان باطل در تدبير امور زندگي شان(همان) پا مي فشارند و حاضر نمي شوند با وجود همه دلايل روشن، خداي واحد و يگانه را به عنوان معبود بپرستند و به او ايمان آورند.
نتيجه چنين رويه خطرناك در برابر حق و واكنش هاي تند نسبت به فرستادگان الهي و مومنان، موجب مي شود تا جامعه به جاي آن كه در مسير تعالي و رشد گام بردارد دچار فساد و تباهي شود و خشم الهي را برانگيزد. اين گونه است كه به سبب استهزاهاي مكرر و تمسخر مومنان و رسولان (يس آيه 30) خشم خداوند آشكار مي شود و خداوند با صيحه مرگ بار آسماني، همه مردم انطاكيه را نابود مي كند.
اسراف و تجاوز از حدود و زياده روي در امور باطل و ناهنجار در حوزه هاي اعتقادي و رفتاري همراه با لجاجت بي پايان و پافشاري بر رويه و رفتار خود (يس آيات 13 تا30) با قتل حبيب نجار موجب مي شود تا مردم انطاكيه دچار چنين فرجام بد شوند و عبرت آيندگان گردند تا ديگر در مسير اسراف گام برندارند.
خداوند با گزارش كامل از اين واقعه بر آن است تا ملتها و نسلهاي بعدي را به سنت و قانون الهي در جامعه و تاريخ متوجه سازد كه هر جامعه و مردمي كه راه اسراف را در پيش گيرند، مي بايست در انتظار فرجامي چنين شوم باشند. به اين معنا كه اين تنها رخدادي نيست كه اتفاق افتاده و تكرار نمي شود بلكه رخدادي قابل تكرار است و جوامع بشري براي جلوگيري از تكرار آن مي بايست از اسراف كاري پرهيز كند.  

 

نویسنده: رامين محمدپور


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: معلومات قرآنی
برچسب‌ها: معلومات قرآنی

تاريخ : جمعه 22 / 2 / 1400 | 20:52 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.