تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10684
بازدید دیروز : 1059
بازدید هفته : 344541
بازدید ماه : 666822
بازدید کل : 11058577
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 27 / 12 / 1400

 

مکان و مسکن

 از مسائلی که درباره زندگی امام زمان(ع), مورد بحث گفت و گوست, مکان و محل سکونت ایشان است. آیا آن حضرت, در مکان خاصّی سکونت دارد, یا نه؟ اگر در مکان ویژه ای است آن مکان کجاست؟ اگر مسکن خاصی ندارد, پس چگونه زندگی می کند و شناخته نمی شود؟ روایات و اخباری که در این زمینه است گوناگون و گاه, مخالف یکدیگرند. پیش از بررسی این احادیث, یادآوری یک نکته ضروری است:

آیا منظور از غیبتِ حضرت حجت(ع), غیبت شخصی است, یا غیبت عنوانی؟ به عبارت دیگر, آیا آن حضرت, به گونه ای زندگی می کند که هیچ گاه بامردم در تماس نیست و امکان ندارد کسی مکان ایشان را پیدا کند؟ یا این که آن حضرت با مردم در حشر و نشر است, با آنان زندگی می کند ومعاشرت دارد, لکن به گونه ناشناس. او, مردم را می شناسد, ولی مردم ایشان را نمی شناسند. در عین حال, مکانی را برای سکونت برگزیده است. بحث از مکان و مسکن آن حضرت, در هر دو فرض قابل بررسی است. روایاتی که در این زمینه وجود دارد چند دسته اند:

1 . برخی از آنها محل خاصی را تعیین نمی کند و جایگاه حضرت را در بیابانها و کوهها معرفی می کند. از آن جمله حضرت مهدی(ع), به پسر مهزیار می فرماید:

 

(یابن المازیار ابی ابو محمد عهد الی… وامرنی ان لا أسکن من الجبال الاوعرها ومن البلاد الا عفرها و…)77

 

فرزند مهزیار! پدرم امام حسن(ع), از من پیمان گرفت… و فرمان داد که برای سکونت کوههای سخت و سرزمینهای خشک و دور دست را برگزینم.

این بخش از روایات, گویای آن است که حضرت از حوزه دسترسی مردم به دور است و به سختی و دشواری زندگی می کند وکسی از محلّ سکونت وی آگاه نیست. این که درکدام منطقه و کدام سرزمین است, مشخّص نیست.

2 . دسته دوّم روایاتی است که منطقه خاصی را به عنوان محل سکونت آن حضرت, نام می برند و محدوده آن را نیز تعیین می کنند.

* مدینه و پیرامون آن: ابی بصیر می گوید از امام باقر(ع) شنیدم که فرمود:

 

(لابد لصاحب هذا الأمر من عزلة ولا بد فی عزلته من قوة وما بثلاثین من وحشة, ونعم المنزل طیّبةً.)78

 

صاحب الزمان(ع) را عزلت و غیبتی است که در آن, غیبت, نیرومند است به سی نفری که با حضرت هستند و وحشت و تنهایی را از وی دور می کنند.[و به قوت وی می افزایند] وخوب جایگاهی است [مدینه] طیبه.

از ظاهر روایت استفاده می شود که حضرت در مدینه منوره, منزل دارد و افرادی هم همواره با ایشان هستند, به صورت ناشناس. البته این مسأله با غیبت عنوانی سازگارتر است, تا غیبت شخصی. امام(ع) مانند سایر مردم زندگی می کند, لکن کسی او را نمی شناسد و افراد خاصی بااو در ارتباط هستند. ولی جمله: (سی نفر با حضرت هستند) با فلسفه غیبت ناسازگار است; چه این که از این چند نفر, اگر کوچک ترین سخنی در رابطه با مکان ومنزل حضرت شنیده شود, به تدریج, آن راز معلوم می گردد و فلسفه غیبت از بین می رود. روایت دیگری است که مکان حضرت را کوه (رضوی) در اطراف مدینه, نام می برد.عبدالأعلی آل سام می گوید:

(با امام صادق(ع) از مدینه خارج شدیم, به روحاء [اطراف مدینه] که رسیدیم حضرت نگاهش را به کوهی دوخت و مدت زمانی ادامه داد…. و فرمود: این کوه (رضوی) نام دارد. خوب پناهگاهی است برای خائف [امام زمان] در غیـبت صغرا و کبرا.79)

صاحب مراصد الأطلاع, می نویسد:

(رضوی, کوهی است بین مکه و مدینه, در نزدیکی ینبع, دارای آب فراوان و درختان زیاد. کیسانیه می پندارند که محمد حنفیه, در آن جا زنده و مقیم است.80)

رجالی معاصر علامه شوشتری نیز می گوید در نصوص معتبره رسیده است که جایگاه حضرت, در غیبت صغری و کبری کوه (رضوی) است . و اما این که (کیسانیه) کوه رضوی را مقر محمد حنفیه می دانند, لازمه اش این نیست که جایگاه حضرت مهدی(ع) نباشد, چون (کیسانیه) اخباری که از پیغمبر(ص) شنیده بودند و به تواتر ثابت شده بود که مهدی(ع) غیبتی دارد, آن را بر محمد حنفیه تطبیق کردند و گفتند مکان او در کوه رضوی است. اصولاً, هر انحراف و شبهه ای منشأش, مطلب حقی است که مورد سوء استفاده قرار می گیرد.81

* مکه و پیرامون آن: از برخی روایات, استفاده می شود که آن حضرت در مکانی به نام: (ذی طوی) پیرامون مکه زندگی می کند و از همان جا نیز همراه یارانش قیام خواهد کرد, از آن جمله: امام باقر(ع) می فرماید:

 

(یکون لصاحب هذا الأمر غیبة فی بعض الشعاب اومأ بیده الی ناحیة ذی طوی…82)

 

امام زمان(ع) را غیبتی است در بعضی از درّه ها و اشاره کرد به منطقه (ذی طوی).

در ادامه این روایت و روایات دیگر, محل ظهور و خروج آن حضرت و مرکز تجمع یاران و دوستان وی نیز, همین منطقه یاد شده است.83

3 . دسته سوم اخباری است که مانند دسته اول, جایگاه خاصی را نام نمی برد, ولی از وی به عنوان فردی که با مردم حشر و نشر دارد و به گونه ناشناس زندگی می کند, نام برده است.

امام صادق می فرماید:

 

(ان فی صاحب هذا الأمر لشبهاً من یوسف الی ان قال فما تنکر هذه الأمة ان یکون الله یفعل بحجته ما فعل بیوسف وان یکون صاحبکم المظلوم المحجور حقه صاحب الأمر یتردد بینهم یمشی فی اسواقهم ویطأ فرشهم ولا یعرفونه حتی یأذن اللّه له ان یعرّفهم نفسه کما اذن لیوسف حین قال له اخوته انک لأنت یوسف؟ قال: انا یوسف)84.

 

صاحب الأمر(ع) شباهتی نیز به یوسف پیامبر(ع) دارد…جای انکار نیست که خداوند با حجت خود, همان کاری را انجام دهد که با یوسف داد. صاحب الزمان(ع), آن مظلوم حق از دست داده, در میان مردم رفت و آمد می کند در بازار قدم می نهد و گاهی بر فرش منزلهای دوستان می نشیند, لکن او را نمی شناسند تا زمانی که خداوند به وی اذن دهد تا وی خودرا معرفی کند, آن گونه که یوسف(ع) را اجازه داد هنگامی که برادرانش گفتند: تو یوسفی؟ گفت: آری, من یوسفم.

این روایت, صراحت در این معنی داردکه غیبت حضرت حجت(ع), غیبتی است عنوانی. در میان جمع و جامعه است, با مردم حشر و نشر دارد, زندگی طبیعی و معمولی را می گذراند, در مراسم مذهبی و مناسک حج شرکت می جوید, ولی ناشناخته است و این امری است که سابقه داشته و دارد. فردی سالها در محلّی زندگی می کند و با مردم نشست و برخاست و رفت و آمد دارد, لکن او را به گونه ای می شناسند که در واقع آن نیست و هیچ مشکلی هم به وجود نمی آید.

این سه دسته از روایات را چگونه می توان پذیرفت و آیا راه جمعی بین آنها هم هست یا نه؟ به نظر می رسد, اصل اولی که با عقل و عرف سازگار است, زندگی به شیوه عادی و معمولی است; زیرا این گونه زندگی, حساسیت برانگیز نیست و برای حضرت نیز, آسان تر و طبیعی تر است. البته این منافات ندارد که آن حضرت در بیشتر وقتها, و یا در روزگار ویژه, در مکه و مدینه حضور داشته باشد.

طبیعی است که گاهی شرایطی پیش آید که زندگی معمولی خطر آفرین شود و با فلسفه غیبت منافات داشته باشد. در این صورت, عزلت و دوری گزیدن از جامعه ضروری می نماید و شاید دستور امام حسن(ع) به فرزندش که کوهها و بیابانها را برگزین (به قرینه ذیل روایت) در آن مواردی باشد که نیاز به این شکل زندگی کردن پیش آید.

بنابراین, بین این سه دسته از روایات, تضاد و تنافی نیست و نام بردن مکانی خاص, با زندگی به شکل ناشناس قابل جمع است. انتخاب کوهها و مکانهای دست نیافتنی در حال ضرورت و نیاز نیز, امری است طبیعی و موافق با اصل تقیه.

 

زن و فرزند

 

محور دیگری که پیرامون زندگی شخصی و کیفیت معیشت امام عصر(ع) نیاز به بررسی دارد, مسأله زن و فرزند آن حضرت است آیا با توجه به فلسفه غیبت و این که آن حضرت به شیوه ناشناس زندگی می کند و کسی ازمکان وی آگاه نیست, ازدواج و داشتن فرزند, با این مسأله سازگار است؟

منابعی که در اختیار است, یا اشکال سندی دارند و یا ابهام دلالی ونظر قاطعی را ارائه نمی دهند. در این جا, سه احتمال وجود دارد:

1. اساساً حضرت مهدی(ع) ازدواج نکرده است.

2. ازدواج انجام گرفته, ولی اولاد ندارد.

3. ازدواج کرده و دارای فرزندانی نیز هست.

اگراحتمال اول را بپذیریم, لازمه اش این است که امام معصوم(ع) یکی از سنّتهای مهم اسلامی را ترک کرده باشد واین با شأن امام سازگار نیست. اما از طرفی دیگر چون مسأله غیبت, اهمّ است و ازدواج مهم, ترک ازدواج, با توجه به آن امر مهم تر, اشکالی را ایجاد نمی کند و گاهی برای مصلحت بالاتر, لازم وواجب نیز هست.

اما احتمال دوّم که اصل ازدواج را بپذیریم بدون داشتن اولاد, جمع می کند بین انجام سنت اسلامی و عدم انتشار مکان و موقعیت حضرت. اما باز این اشکال باقی است که اگر قرار باشد, آن حضرت شخصی را به عنوان همسر برگزیند, یا باید بگوییم که عمر او نیز مانند عمر حضرت طولانی است که بر این امر دلیلی نداریم, یا این که بگوییم مدتی با حضرت زندگی کرده و از دنیا رفته است که در این صورت, حضرت به سنت حسنه ازدواج عمل کرده و پس از آن, تنها و بدون زن و فرزند زندگی را ادامه می دهد.

احتمال سوم آن است که آن حضرت ازدواج کرده و دارای اولاد نیز هست و اولاد آن حضرت نیز فرزندانی دارند و…

این مسأله, افزون بر آن که دلیل محکمی ندارد, اشکال اساسی آن این است که این همه اولاد و اعقاب, بالاخره روزی در جست و جوی اصل خویش می افتند و همین کنجکاوی و جست و جو, مسأله را به جایی باریک می کشاند که با فلسفه غیبت حضرت, نمی سازد.

البته برخی خواسته اند از روایات و بعضی از ادعیه, بر این احتمال اقامه دلیل کنند که اشاره ای به ادله آنان می کنیم:

1. مفضل بن عمر گوید از امام باقر(ع) شنیدم که فرمود:

 

(ان لصاحب هذا الأمر غیبتین احدهما تطول حتی یقول بعضهم مات ویقول بعضهم قتل ویقول بعضهم ذهب حتی لایبقی علی امره من اصحابه الانفر یسیر ولایطلع علی موضعه احد من ولده ولاغیره الاالمولی الذی یلی امره).85

 

صاحب الزمان(ع) را دو غیبت است: یکی از آن دو, به اندازه ای طولانی شود که بعضی گویند آن حضرت از دنیا رفته و برخی گویند کشته شده است و بعضی نیز بر این باور باشند که جز اندکی از یاران بر امامت وی ماندگار نماندند و کسی هم از مکان و جایگاه زندگی آن حضرت, آگاه نیست نه از فرزندان و نه دیگری, جز آن کسی که امور وی را پی می گیرد.

استدلال برای اثبات زن و فرزند برای حضرت, به جمله اخیر روایت است: (ولا یطلع علی موضعه احد من ولده…) اما این استدلال از چند جهت اشکال دارد:

الف. این روایت را نعمانی در کتاب غیبت خود, نقل کرده و به جای کلمه (ولد) کلمه (ولی) آورده است, به این شکل: (ولا یطلع علی موضعه احد من ولی ولاغیره)86 بنابراین, اعتمادی بر آن روایت, با توجه به این نقل نیست. دست کم, با وجود این احتمال, استدلال تمام نیست.

ب. در روایت نیامده است که الآن امام زمان(ع) دارای زن و فرزند است و از این جهت, اجمال دارد. شاید به فرزندانی که بعداً در آستانه ظهور و یا بعد از آن به دنیا خواهند آمد اشاره داشته باشد.

ج. شاید از باب مبالغه در خفاء باشد. یعنی اگر بر فرض آن حضرت اولاد هم می داشت, از جایگاه و سرّ غیبت او, آگاه نمی شدند87. با این احتمال نیز, استدلال به روایت برای اثبات اولاد برای امام زمان(ع), ناتمام است.

2 . دلیل دیگر بر اثبات فرزند برای حضرت, روایتی است که ابن طاووس از امام رضا(ع) نقل کرده است:

(... اللهم اعطه فی نفسه واهله وولده وذریّته وجمیع رعیّته ما تقرّ به عینه وتسرّ به نفسه…88)

الها! مایه چشم روشنی و خوشحالی امام زمان(ع) را در او وخانواده و فرزندان و ذریّه و تمام پیروانش فراهم فرما.

به این روایت هم نمی توان استدلال کرد, چون:

الف. از جهت سند قابل اعتماد نیست.

ب . به زمان ولادت فرزندان اشاره ندارد که پیش از ظهور است یا بعد از آن. از این جهت مجمل است.

3 . روایت دیگری نیز ابن طاووس از امام رضا(ع) نقل کرده است که فرمود:

 

(اللهم صل علی ولاة عهده والأئمة من ولده)89.

 

این روایت, بنا بر تصریح ابن طاووس, متن دیگری دارد به این شکل:

(اللهم صل علی ولاة عهده والائمة من بعده)90.

بنابراین, روشن نیست که مقصود فرزندان بعد از او مراد است, یا امامان پس از او. علاوه بر این که این دو روایت مربوط به بعد از ظهور حضرت است نه پیش از آن.

4 . امام صادق می فرماید:

 

(… کأنی اری نزول القائم فی مسجد السهله بأهله وعیاله.91)

 

این روایت نیز گذشته از ضعف سند, دلالتی بر اثبات فرزند برای امام زمان(ع) پیش از ظهور ندارد. بنابراین, این گونه از روایات که بدان اشارت کردیم, در حدی نیستند که وجود زن و فرزند را برای امام زمان(ع) پیش از ظهور اثبات کنند. از سوی دیگر, روایاتی داریم که با صراحت, وجود فرزند را از آن حضرت نفی می کند از آن جمله: مسعودی نقل می کند: علی بن حمزه, ابن سراج و ابن ابی سعید مکاری بر امام رضا(ع) وارد شدند, علی بن حمزه به حضرت عرض کرد: از پدرانت نقل کرده ایم که هیچ امامی از دنیا نمی رود, تا فرزندش را ببیند؟

امام رضا فرمود:

(آیا در این حدیث, روایت کرده اید: مگر قائم)92.

برخی خواسته اند با تمسک به داستان (جزیره خضراء) بگویند که امام عصر(ع), فرزندانی دارد و بر آن جزیره, زیر نظر وی, جامعه نمونه و تمام اعیار اسلامی را تشکیل داده اند93.

لکن با بررسیهای گسترده ای که انجام گرفته, جزیره خضراء, افسانه ای بیش نیست و هیچ واقعیت ندارد. 94

علامه مجلسی این داستان را جداگانه در نوادر بحار نقل کرده و می نویسد:

(چون در کتابهای معتبر بر آن دست نیافتم, آن را در فصلی جداگانه آوردم)95.

شیخ آقا بزرگ تهرانی این داستان را داستانی تخیلی و رمانتیک شمرده است.96

افزون بر این, داستان به گونه ای است که نمی توان آن را پذیرفت:

تناقضات فراوان, سخنان بی اساس و… در سلسله سند آن, افراد ناشناخته ای وجود دارند که نمی توان بر آنان اعتماد کرد97. بنابراین, از این راه نمی توان زن و اولادی برای حضرت مهدی(ع) ثابت کرد.

 

سرانجام

 

پرسشی در این جا مطرح می شود که حضرت مهدی(ع) چه مدت پس از ظهور زندگی می کند و چگونه از دنیا می رود.

آنچه مسلّم است, مدت حکومت و حاکمیت مهدی(ع), باید به اندازه ای باشد که پایه های ظلم و ستمگری ویران گردد و بر جای آن بنیاد عدل و داد استوار گردد بدون تردید, این مسأله اساسی, زمان می طلبد و فرصت می خواهد. کاری است کارستان و بنا نیست که همه امور را آن حضرت براساس معجزه و روش غیر عادی به پیش ببرد, بنابراین عقل و شواهد دیگری اقتضا می کند که آن حضرت مدتی طولانی حیات داشته باشد تا بتواند در این دنیای گسترده, تحولی همه جانبه و فراگیر, ایجاد کند و جهان را به اسلام و ارزشهای اسلامی آشنا سازد.

اما این مدت چه اندازه به طول می انجام, خیلی روشن نیست, روایات وارده از طریق عامه و خاصه, گوناگون است:

پنج, بیست, سی و چهل سال, در منابع اهل سنت98.

نوزده, بیست, سیصد و نه سال, درمنابع شیعی99.

اما این که چگونه از این جهان خواهد رفت, به مرگ طبیعی یا غیر طبیعی؟ اختلافهایی در روایات به چشم می خورد.

برخی از روایات می گویند که آن حضرت مدتی حکومت خواهد کرد سپس وفات می کند و مسلمانان بر او نماز می گذارند.100

از بعضی از روایات استفاده می شود که مرگ آن حضرت طبیعی نخواهد بود و به دست جنایتکاران, با مشخصاتی که برای آنان درروایات ذکر شده, به شهادت می رسد101.

بررسی و قضاوت در این امر مبتنی بر دو مسأله است:

1. آیا همه امامان معصوم(ع) شهید می شوند, یا امکان دارد که به مرگ طبیعی از دنیا بروند. در فرض اول, دلیل و مستند آن چیست؟

2 . اگر در سایر ائمه(ع) پذیرفتیم که همه به شهادت رسیده اند, نسبت به امام زمان(ع) چه خواهد شد؟ اجل طبیعی یا شهادت؟

بدون تردید, امامان معصوم(ع) تا زمان امام عصر(ع), همگی معاصر با سردمداران پلید و حاکمان قسی القلب و خون آشامی بوده اند, آسایش و آرامش نداشته اند.

اما آیا همه آن بزرگواران, به شهادت رسیده اند, یا خیر, برخی از آنان به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند, بین علمای شیعی نزدیک به زمان معصوم, اختلاف است:

شیخ صدوق بر این باور است:

(همه معصومین(ع), به اجل غیر طبیعی از دنیا رفته اند… کسی که چنین عقیده نداشته باشد از ما نیست.)102

شیخ مفید, درجواب صدوق می نویسد:

(فاما ما ذکره ابوجعفر, رضی اللّه عنه, من مضی نبینا والأئمة(ع) بالسّم والقتل فمنه ثابت ومنه مالم یثبت والمقطوع به ان امیرالمؤمنین(ع) الحسن(ع) والحسین(ع) خرجوا من الدنیا بالقتل ولم یمت احدهم حتف انفه وممن مضی بعدهم مسموماً موسی بن جعفر(ع) ویقوی فی النفس امرالرضا(ع) وان کان فیه شک, فلا طریق الی الحکم فیمن عداهم بانهم سموا اواغتیلوا اوقتلوا صبراً, فالخبر بذلک یجری مجری الأرجاف ولیس بتیقنه سبیل)103.

آنچه را که شیخ صدوق در رابطه با درگذشت پیامبر(ص) وامامان معصوم(ع) به ستم و قتل گفته, برخی از آنها ثابت است و برخی مشکوک. اما شهادت امیرالمؤمنین علی و امام حسن و امام حسین(ع) به قتل حتمی و قطعی است. پس از ایشان, مسمومیّت و شهادت موسی بن جعفر(ع) نیزقطعی و مسلم است. درباره امام رضا(ع) نیز قول قوی مسمومیت و شهادت ایشان است, گرچه جای تردید هست. اما در دیگر ائمه(ع) راهی برای اثبات این که آنان به وسیله ستم یا ترور و یا قتل صبر, به شهادت رسیده اند, در دست نیست.

آنچه از راه احساسات گفته می شود, یقین آور نخواهد بود.

علامه مجلسی پس از آن که روایات را زیر عنوان: (انّهم علیهم السلام لایموتون الا بالشهادة) می آورد, نظر شیخ مفید را مورد نقد و بررسی قرار می دهد و می نویسد:

(با توجه به اخبار فراوانی که مبنی بر شهادت ائمه(ع) در دست است و نیز نمونه های خاصی که در برخی از آنان وجود دارد, نمی توان آن را نفی کرد. البته غیر از علی و فاطمه و حسن و حسین و موسی بن جعفر و علی بن موسی الرضا(ع) که دلیل قطعی بر شهادت آنان دادیم در دیگر ائمه(ع) چنین دلیل قطعی نداریم, اما دلیل برنفی هم نداریم و قرائن و و شواهد تاریخی مؤید شهادت آنان نیز هست. شاید مقصود شیخ مفید هم نفی قطع و تواتراست, نه ردّ و نفی اصل مسأله.104)

بزرگانی که به شهادت همه امامان معصوم(ع), به دست جنایتکاران قائل هستند دلایلی دارند,از جمله:امام رضا می فرماید:

 

(ما منا الامقتول)105.

 

یا امام حسن مجتبی(ع) می فرماید:

 

(والله لقد عهد الینا رسول اللّه(ص) ان هذا الأمر علیکم اثنا عشر اماماً من ولد علی وفاطمة, مامنا الامسموم او مقتول)106.

 

به خدا سوگند, پیامبر(ص) به ما این عهد و وعده را داد که امر امامت را دوازده تن از فرزندان علی و فاطمه(ع) به دست خواهند گرفت و هر یک از آنان, مسموم یا مقتول خواهند شد.

قائلین به شهادت ائمه, اصل کلی رااز این روایات استفاده کرده اند و بر این نظرند که ساختار بدنی پیامبر(ص) و امامان(ع) به گونه ای است که زمینه و ظرفیت حیات و عمر طولانی را دارند, مگر عارضه و حادثه ای از خارج بر آنان تحمیل شود107.

ولی برخی از بزرگان کلیت این احادیث : (مامنا الامسموم او مقتول) را نپذیرفته اند.

طبرسی می نویسد:

(بسیاری از اصحاب ما, بر این باورند که امام حسن عسگری(ع) و سایر ائمه(ع) با شهادت از دنیا رفته اند و بر این معنی به روایتی از امام صادق(ع) استدلال کرده اند که: (ما منا الامقتول او شهید) والله اعلم بحقیقة ذلک).108

جمله اخیر ایشان گویای این معنی است که شهادت همه ائمه(ع) در نظر ایشان قطعی و مسلّم نبوده است.

با توجه به نکات یاد شده روشن شد که اگر نظر شیخ صدوق را بپذیریم و به روایات (مامنا الامسموم او مقتول) پایبند باشیم و آنها را از نظر سندبپذیریم, امام زمان(ع) به دست جنایتکاران به شهادت می رسد. ولی اگر قول شیخ مفید را بپذیریم و به روایات: (مامنا الامسموم او مقتول) پاینبد نباشیم باید بگوییم که چگونگی مرگ آن عزیز, روشن نیست. واللّه اعلم.

 


1. (کتاب الغیبة), شخ طوسی تحقیق شیخ عباد اللّه تهرانی و شیخ علی احمد ناصح,/ 136 ـ 141, مؤسسه معارف اسلامیه.

 

(کتاب الغیبة), محمد بن ابراهیم نعمانی تحقیق علی اکبر غفاری/ 116 ـ 126, مکتبه صدوق.

(کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال) علاء الدین هندی, ج14/261 تا 276. مؤسسه الرسالة; (کمال الدین وتمام النعمة), شیخ صدوق, با تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری, ج1 و 2/256 ـ 286. انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین, قم.

2 .(اثبات الوصیة), مسعودی /276, دارالأضواء, بیروت.

(مروج الذهب ومعادن الجوهر) مسعودی, ج4/199, دارالمعرفة, بیروت.

(کمال الدین) شیخ صدوق/434.

3 . (بحارالأنوار), علامه مجلسی, ج50/73, مؤسسة الوفاء ,بیروت;

(اثبات الوصیة), مسعودی /237.

4. (بحار الأنوار), ج50/113.

5 . (همان مدرک), /200; (مروج الذهب), ج4/93.

6. (کتاب الغیبة), شیخ طوسی /231.

7 . (همان مدرک)/644; (کمال الدین) صدوق /417 ـ 423; (بحار الانوار), ج51/12ـ 25; (اثبات الوصیة)/272.

8 . (اثبات الوصیة) مسعودی /268ـ270.

9 . (همان مدرک).

10 . (ینابیع المودة),حافظ سلیمان/455,بصیرتی,قم.

11 . (کمال الدین) /424.

12 . (کتاب الغیبة) شیخ طوسی /237.

13 و 14 . (همان مدرک) /231, 232, 239.

15 . (همان مدرک)/77, 105.

16 . (بحار الأنوار), ج12/19.

17 . (همان مدرک), ج13/15.

18 . (کتاب الغیبة), شیخ طوسی/230, 251; (کمال الدین) /434.

19 . (کتاب الغیبة), شیخ طوسی/ 232; (کمال الدین)429/ .

20 . (کمال الدین) /501.

21 . (همان مدرک) /435; (سفینة البحار), شیخ عباس قمی, ج2/703.

22 . (المقالات والفرق), سعد بن عبداللّه ابی خلف الأشعری القمی, با مقدمه و تصحیح جواد مشکور, مقدمه/ط,مرکز انتشارات علمی و فرهنگی.

23 . (کمال الدین) /434.

24 . (اثبات الوصیة), مسعودی, 271.

25 . (اصولی کافی), کلینی ج1/328, دارالتعارف, بیروت.

26 . (مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول), علامه مجلسی, ج4/2, دارالکتب الأسلامیة, تهران.

27 . (کتاب الغیبة), نعمانی/185.

28 . (رسالة ابی غالب الزراری) /141, انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی, قم.

29 . (اصول کافی), ج341/1; (مرآة العقول), ج4/57.

30 . (کتاب الغیبة), نعمانی /185.

31 . (بحار الأنوار), ج51/11 و 12.

32 . (مروج الذهب), مسعودی ج4/199.

33 . (کتاب الغیبة), نعمانی /180; (کمال الدین) /370; (سفینة البحار), ج2/703.

34 . سوره (مریم),آیه 12.

35 . سوره (مریم), آیه 29.

36 . (بحارالأنوار), ج50/328.

37 . (همان مدرک); (اصول کافی), ج1/505; (ارشاد) مفید, ج3/324, مؤسسة آل البیت.

38 . (کمال الدین) /475.

39 . (جواهر الکلام), محمد حسن نجفی, ج4/37, داراحیاء التراث العربی, بیروت.

40 . (اصول کافی), ج1/384.

41 . (بحارالأنوار), ج27/288; (عیون اخبار الرضا), شیخ صدوق ج1/106, رضا مشهدی.

42 . (جامع الرواة) اردبیلی; ج2/251, دارالاضواء, بیروت.

43 . (مرآة العقول), ج4/256.

44 . (مقاتل الطالبیین), ابی الفرج اصفهانی/56; مؤسسة دارالکتب للطباعة والنشر, بیروت; (شرح نهج البلاغه) ابن ابی الحدید, ج16/51, داراحیاء التراث العربی, بیروت.

45 . (تاریخ ابن عساکر)/227, شرح حال امام حسن عسکری(ع), بیروت, تحقیق محمودی.

46 . (مستدرک الوسائل), میرزا حسین نوری,ج2/278, تحقیق و نشر مؤسسه آل البیت, قم.

47 . (کمال الدین)/38; (عیون اخبار الرضا), ج1/98.

48 . (عیون اخبار الرضا), شیخ صدوق ج2/267, طوس.

49 . (بحار الأنوار), ج50/12.

50 . (اصول کافی),ج505/1 .

51 . (ارشاد) مفید, ج2/114, مؤسسة آل البیت.

52 . (همان مدرک), ج2/243.

53 . (کمال الدین), ج2/475.

54 . (اصول کافی), ج1/505.

55 . (ارشاد), مفید, ج2/340.

56 . (اتفاق در مهدی موعود), سید اکبر قرشی/62ـ 111.

57 . (منتخب الأثر فی الأمام الثانی عشر), صافی گلپایگانی /372, داوری, قم.

58 . (کتاب الغیبة), شیخ طوسی/248; (بحار) ج52/51.

59 . (کتاب الغیبة), شیخ طوسی/164 .

60 . (کتاب الغیبة) نعمانی,154/,162,177 .

61 . (بحار الأنوار), ج52/93.

62 . (کنز الفوائد), کراجکی, تعلیق شیخ عبداللّه نعمه ج2/114 ـ 140, دارالذخائر.

63 . (امام مهدی حماسه ای از نور), شهید صدر, ترجمه کتابخانه بزرگ اسلامی /30.

64 . (شیعه در اسلام), علاّمة طباطبایی /151, انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.

65 . سوره (عنکبوت), آیه 14.

66 . (کمال الدین), ج2/385.

67 . (کتاب الغیبة), شیخ طوسی /113 ـ 125; (کنز الفوائد), کراجکی/140.

68 . (همان مدرک)/428; سوره (رعد), آیه 39.

69 . سوره (صافات), آیه 144.

70 . (سوره بقره), آیه 50.

71 . سوره (انبیاء), آیه 69.

72 . سوره (نساء), آیه 157.

73 . سوره (انفال), آیه 30.

74 . (اصول کافی), ج1/178.

75 . (همان مدرک)/180.

76 . این بحث مخصوص به غیبت کبرا نیست, بلکه عین همین پرسش, در دوران غیبت صغرا نیز مطرح است.

77 . (کتاب الغیبة), شیخ طوسی/266.

78 . (هـمـان مــدرک)/162;(بحارالأنوار), ج153/52; (اصول کافی),ج340/1 .

79 . (کتاب الغیبة), شیخ طوسی162/ .

80 . (مراصدالأطلاع علی اسماء الأمکنة والبقاع), ج2/620, دارالمعرفة, بیروت.

81 . (مجموعه مقالات و گفتارها پیرامون حضرت مهدی) /64, واحد برگزاری مراسم نیمه شعبان مسجد آیة اللّه انگجی, تبریز.

82 . (کتاب الغیبة), نعمانی, 182.

83 . (همان مدرک), 315.

84 . (همان مدرک) /164.

85 . (کتاب الغیبة), شیخ طوسی /162.

86 . (کتاب الغیبة), نعمانی /172.

87 . (تاریخ الغیبة الکبری), محمد صدر/ ج2/65, مکتبة الأم امیرالمؤمنین(ع) العامة, اصفهان.

88 . (جماع الاسبوع), ابن طاووس /510, به نقل از (دراسة فی علامات الظهور والجزیرة الخضراء), سید جعفر مرتضی عاملی260/, نمونه.

89 . (همان مدرک).

90 . (همان مدرک).

91 . (بحار الأنوار), ج52/317.

92 . (اثبات الوصیّة), مسعودی /221.

93 . (نجم الثاقب یا زندگی مهدی موعود), محدث نوری, 252/ ـ 260, جعفریو مشهد.

94 . (دراسة فی علامات الظهوروالجزیرة الخضراء) سید جعفر مرتضی عاملی/ 263.

95 . (بحار الأنوار), ج52, 159.

96 . (الذریعة الی تصانیف الشیعة) شیخ آقا بزرگ تهرانی ج5/108; دارالأضواء, بیروت (طبقات اعلام الشیعه), شیخ آقا بزرگ تهرانی, قرن هشتم /145.

97 . (دراسة فی علامات الظهور والجزیرة الخضراء) استاد جعفر مرتضی عاملی.

98 . (سنن ابی داوود), ج4/116; داراحیاء السنّة النبویّة.

99 . (اعلام الوری بأعلام الهدی), طبرسی, 434, دارالمعرفة, بیروت; (کتاب الغیبة) شیخ طوسی/471,474 ; (بحارالأنوار), ج52/280, 299.

100 . (بحار الأنوار), ج52/383.

101 . (تاریخ ما بعد الظهور), سید محمد صدر/881; مکتبة الأم امیرالمؤمنین العامة, اصفهان.

102 . (اعتقادات), شیخ صدوق, تحقیق عصام عبدالسید, چاپ شده در مصنفات شیخ مفید, ج5/99, کنگره شیخ مفید.

103 . (تصحیح الاعتقاد) شیخ مفید, حسین درگاهی, چاپ و مصنفات شیخ مفید, ج5 /131.

104 .(بحارالأنوار),ج213/27, 216, 217 .

105 . (همان مدرک).

106 . (همان مدرک).

107 . (تاریخ الغیبة الصغری) /230, مکتبة الأمام امیرالمؤمنین, اصفهان.

108 . (اعلام الوری) /349.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی