ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

صدقه برای رفع هر نحوست

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

صدقه برای رفع هر نحوست

صدقه

صدقه برای رفع هر نحوست

حضرت صادق (ع) فرمود زمینی بین من و مردی قرار بود تقسیم شود آن مرد از علم نجوم اطلاعی داشت کار را به تأخیر میانداخت تا ساعتی را انتخاب کند که با اعتقاد خودش آن ساعت برای او خوبست و برای من بد، در نتیجه او سود کند و من زیان بالاخره روز و ساعتی که در نظر داشت رسید، زمین تقسیم شد ولی به نفع من تمام گردید منجم از روی ناراحتی دست خود را بر یکدیگر زده گفت (ما رایت کالیوم قط) مانند امروز هرگز ندیده بودم.
پرسیدم مگر چه شده؟ جوابداد من مردی منجم هستم در ساعت خوبی بیرون آمدم و ساعت بد را برای شما اختیار کردم اینک می بینم کار بر عکس شده قسمت بهتر نصیب شما گردیده گفتم میخواهی ترا حدیثی بیاموزم که پدرم به من فرموده؟
تقاضا کرد بگو، گفتم پیغمبر اکرم (ص) فرموده هرکه مایل است خداوند نحوست روزش را جلوگیری کند صبحگاه آنروز را صدقه بدهید، اگر میخواهید نحوست شبش از بین برود سر شب صدقه دهد من ابتدای حرکت و خارج شدن خود را با صدقه شروع کردم این صدقه دادن بهتر از علم نجوم است.
تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن
بدمی یا درمی یا قلمی یا قدمی

2.gif

بی منت صدقه و انفال بدهید

مردی به خدمت امام محمد تقی (ع) رسید با حالی که شادی و خرسندی از ظاهرش آشکار بود آنجناب فرمود ترا شادمان می بینم سبب چیست عرض کرد یا بن رسول الله (ص) شنیدم از پدرت که میفرمود: شایسته ترین روزیکه انسان باید شادمان شود روزی است که او را صدقات و نیکی و نفع به برادران دینی از طرف خداوند نصیب شده باشد، امروز ده نفر از برادران دینیم بر من وارد شدند همه بی بضاعت و عیالمند آنها را به پذیرائی کردم و بهر یک مقداری کمک نمودم از اینرو خرسندم.
فرمود به جان خودم سوگند ترا شایسته است این شادمانی بشرط اینکه آن عمل را نابود نکرده باشی، یا بعد از این نابود نکنی.
عرض کرد چگونه ممکن است از ببین ببرم با اینکه من از شیعیان خالص شمایم؟
فرمود هم اکنون نابود کردی آن نیکی و کمک به برادران را پرسید با چه چیز از بین ببرم امام (ع) فرمود این آیه را بخوان (ولا تبطلو صدقاتکم بالن والاذی)
«صدقه های خود را با منت نهادن و آزار کردن باطل نکنید» عرض کرد به اشخاصی که آنها را صدقه و کمک نمودم نه منت کردم و نه آنها را آذردم.
آنجناب تفصیل داد که در آیه (ولا تبطلو صدقاتکم بالن والاذی) خداوند نفرموده باطل نکنید بمنت گذاران و آذردن کسانیکه به آنها صدقه داده اید، منظور هر نوع اذیتی است.
در نظر تو آزردن آنهائیکه صدقه داده ای بزرگتر است یا فرشتگانی که مأمور تو هستند و یا آزردن ما؟ جواب داد آزردن شما و ملائکه حضرت جواد (ع) فرمود براستی مرا آزردی و صدقه خود را باطل کردی پرسید با چه کارم شما را آزردم یابن رسول لله؟ آنجاست شرح داد با همین سخنت که گفتی چگونه باطل میکنم آنرا با اینکه از شیعیان خالص شمایم! میدانی شیعه خالص ما کیست؟ با تعجب عرض کرد نه، فرمود خر بیل مؤمن آل فرعون و صاحب یس که خداوند میفرماید (و جاء رجل من اقضی المدینه یسعی) محمدو ابوذر، مقداد و عمار خود را با چنین اشخاصی برابر دانستی آیا با این سخن ملائکه و ما را نیازردی؟
عرض کرد استغفرالله و اتوب الیه یابن رسول الله پس چه بگویم؟
فرمود بگو من از دوستان شمایم و دشمن دشمنانتان و دوست دوستانتان هستم. عرض کرد همین را میگویم و همینطور نیز هستم و از آنچه گفتم که به واسطه نپسندیدن خدا مورد پسند شما و فرشتگان نیز نبود توبه کردم. امام (ع) فرمود اکنون ثوابهای از بین رفته صدقات بازگشت نمود.
راه نیک مردان آزاد گیر
چو استاده ای دست افتاده گیر
ببخشای کانان که مرد حقند
خریدار بازار بی رونقند
جوانمرد اگر راست خواهی ولیست
کرم، پیشه شاه مردان علیست
«سعدی»

2.gif

 ممکن است این چنین نیز بشود

مردی با زن خود بر سر سفره نشسته بود میان سفره مرغ بریان نهاده بودند. سائلی بدر خانه آنها آمد در خواست کمک کرد: صاحب خانه از جای حرکت نمود او را با عصبانیت دور کرد مدتی گذشت آن مرد فقیر شد به واسطه تنگدستی زوجه خود را طلاق داد، زن شوهر دیگری اختیار نمود اتفاقاً باز روزی با شوهر بر سر سفره ای نشسته بودند مرغ بریانی هم وجود داشت.
فقیری بر در خانه آمد شوهرش گفت خوبست همین مرغ را به فقیر بدهی، زن مرغ را برداشت و به درب خانه رفت به فقیر داد، وقتیکه باز گشت شوهر متوجه شد زن گریه میکند، سبب گریه را پرسید. گفت آن فقیر شوهر سابقم بود حکایت آزردن و کمک نکردن به مسائل را برایش شرح داد شوهرش گفت بخدا سوگند من همان سائلم که بدر خانه شما آمدم و آن مرد، مرا رنجانید .

 نکردن به مسائل را برایش شرح داد شوهرش گفت بخدا سوگند من همان سائلم که بدر خانه شما آمدم و آن مرد، مرا رنجانید .

2.gif

در خواست اشخاص را چگونه باید انجام داد

یسع بن حمزه گفت خدمت حضرت رضا (ع) بودم، با ایشان صحبت می کردم عده زیادی هم وجود داشتند که از مسائل دینی حلال و حرام سؤال می نمودند در این هنگام مدی بلند قد و گندمگون وارد شد پس از سلام عرض کرد یابن رسول الله (ص) مدی از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم از سفر حج بر می گردم مقداری پول برای بازگشت بوطنم داشتم گم شد. اینک تقاضا دارم کمکی فرمائید تا به شهر خود برگردم چون خداوند نعمت را به من ارزانی داشته (و ثروتم) صدقه به من نمیرسد آن مبلغ را از طرف شما در آنجا صدقه میدهم.
فرمود بنشین خدا ترا بیامرزد، آنگاه با مردم شروع به صحبت نمود تا متفرق شدند من و سلیمان جعفری و خثیمه با آن مرد باقی ماندیم علی ابن موسی الرضا (ع) فرمود اجازه میدهید وارد (اندرون) شوم سلیمان عرض کرد بفرمائید حضرت داخل شد پس از ساعتی تشریف آورد، درب اطاق رابست از بالای درب دست مبارک خود را بیرون آورد فرمود خراسانی کجا است؟ عرض کرد در خدمتم فرمود این دویست دینار را بگیر برای مخارجت باین پول تبریک جو از طرف من نیز صدقه مده هم اکنون خارج شو که نه من ترا ببینم و نه تو مرا.
خراسانی رفت حضرت رضا (ع) خارج شد. سلیمان عرض کرد فدایت شوم به او ترحیم نمود بذل و بخشش زیادی نیز فرمودید علت اینکه پشت درب پنهان شدید چه بود؟ فرمود نخواستم انکسار و خواری درخواست را در صورتش مشاهده کنم چون خواسته او را برآوردم: نشنیده ای گفتار پیغمبر (ص) را (المستتر بالحسنه یعدل سبعین حجه والمذیع باسیعه مخذول و المستتر بها مغفور له) کسی که کار نیک را پنهانی انجام دهد پاداشش برابری با هفتاد حج دارد و شخصی که آشکارا گناه بکند در پیشگاه خداوند خوار و مطرود است اما آنکه در پنهان گناهی از او سر زند آمرزیده میشود نشنیده ای پیشینیان گفته اند:
منی آته یوما" لا طلب حاجه
رجعت الی اهلی و وجهی بمائه
هرگاه پیش او برای درخواستی می روم بسوی خانواده خود بر می گردم با اینکه آبرویم حفظ شده.

2.gif

 زین العابدین و کفالت بینوایان

از حضرت باقر نقل شده هنگامیکه پدرش علی بن الحسین (ع) غسل میداد اطرافیان متوجه پینه ایکه بر روی زانوان و پاهای مبارک آنجناب بسته شده بود گردیدند در این موقع چشم آنها به شانه حضرت زین العابدین(ع) افتاد که یک قسمت از شانه آن بزرگوار نیز مانند زانویش پینه بسته. عرض کردند آثاریکه در پا و زانوان حضرت دیده میشود معلوم است بواسطه سجده های طولانی پیدا شده اما این قسمت از شانه چرا پینه بسته؟!
حضرت باقر (ع) فرمود اگر بعد از حیات ایشان نبود علتش را نمی گفتم. روزی نمیگذشت مگر اینکه به اندازه ای که ممکنش بود از یک نفر تا بیشتر بینوایان را سیر می کرد شب که می شد آنچه از خوراک خانواده اش زیاد میآید در انبانی جای میداد هنگامیکه دیده ها بخواب رفته بود از منزل خارج میشد بدر خانه عده ای تنگدست که از ترس آبرو سؤال نمیکردند میرفت محتوی انبان را بین آنها تقسیم میکرد بطوریکه متوجه نمی شدند آورنده طعام کیست هیچیک از افراد خانواده آنجناب نیز بر این کار اطلاع نداستند من متوجه شده بودم .منظورش این بود که به پاداش صدقه پنهانی و با دست خود نائل شود .
پیوسته میفرمود:
(ان صدقه السر تطفی غضب الرب کما یطفی الماء الحطب فاذا تصدق احدکم فاعطی بیمینه فلیخفها عن شماله)
پنهان صدقه دادن خشم پروردگار را فرو مینشاند چنانچه آب آتش را خاموش می کند. اگر هر یک از شما با دست راست صدقه دهد طوری بدهد که دست چپش متوجه نشود (کنایه از اینکه آنقدر صدقه دادن را پنهان نماید که هیچکس اطلاع پیدا نکرد).

2.gif

 صدقه روزی را فراوان می کند

حضرت صادق (ع) به فرزند خود محمد فرمود پسر جان از مخارج چقدر زیادآمده عرض کرد چهل دینار، او را عمر کرد از منزل خارج شود و آن مبلغ را صدقه بدهد. گفت در این صورت چیزی نخواهد ماند موجودی همین چهل دینار هست فرمود آنرا صدقه بده قطعاً خداوند عوض خواهد داد (اما علمت ان لکن شیی مفتاح، مفتاح الرزق الصدقه) نمیدانی هر چیزی کلیدی دارد کاید روزی صدقه است پس اینک چهل دینار را بعنوان صدقه بده محمد امر امام (ع) را انجام داد.
بیش از ده روز نگذشت که از محلی مبلغ چهار هزار دینار برای آن جناب رسید. فرمود پسر جان برای خدا جهل دینار دادیم خداوند چهارهزار دینار عوض آنرا داد.

2.gif


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: داستانها
برچسب‌ها: داستانها

تاريخ : جمعه 28 / 2 / 1401 | 8:37 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.