تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4300
بازدید دیروز : 25413
بازدید هفته : 62900
بازدید ماه : 189604
بازدید کل : 11246455
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 2 / 3 / 1397

خدایا، بر محمد و خاندان محمد درود فرست و قلب مرا با اطاعت از خود آباد گردان و مرا با سرپیچی از خود خوار مساز و مواسات و همدردی را با کسانی که رزق خود را بر آنان تنگ گرفته‏‌ای، روزی‌‏ام گردان، از آن ‌رو که از فضل خود به من گشایش عطا کرده‌‏ای و رحمت خود را بر من گسترانده‌‏ای و این ماه، ماه پیامبر تو و سرور رسولان، شعبان است که آن را سرشار از رحمت و خشنودی خود ساختی؛ همان ماهی که رسول خدا ‌ـ‌درود خدا بر او و خاندانش باد‌ـ تا هنگام مرگ، همواره شب و روز آن را به روزه و شب‏‌زنده‌‏داری می‌‏گذراند تا با تکریم و بزرگداشت آن در برابر تو فروتنی کرده باشد. خدایا، ما را در پیروی از سنت او یاری فرما و شفاعت او را نصیب ما گردان. خدایا او را شفیعی برای من قرار ده که شفاعتش پذیرفته باشد و راهی که همواره به سوی تو باشد و مرا پیرو او گردان تا در روز قیامت، تو را در حالی ملاقات کنم که از من خشنودی و از گناهانم در گذشته‏ای و رحمت و خشنودی خود را بر من واجب کرده‌‏ای و مرا در سرای جاوید و جایگاه نیکان فرود آورده‏‌ای. 
*دعا با درود و صلوات آغاز می‌شود و سپس از خدا آنچه خیر و صلاح است، درخواست می‌‏کند
این عبارت‌های دعای شعبان و درودهایی که به پیامبر(ص) و خاندان ایشان فرستاده می‌‏شود، نشان‌دهنده جایگاه آنان و خدمات و تأثیرگذاری‏‌های آنان است. این جملات، با توجه دادن انسان به جایگاه و شخصیت این بزرگان، عواطف او را برمی‌‏انگیزد و این عاطفه غالباً در پیروی و عمل به سیره آنان تجسم می‌‏یابد. 
دعا با درود و صلوات آغاز می‌شود و سپس از خدا آنچه خیر و صلاح است، درخواست می‌‏کند. انسان در هر روزی که از ماه شعبان سپری می‌‏شود، این جملات را که سراسر خیر و برکت است، خطاب به خدا می‌‏گوید. خیر و صلاح تنها آن گونه نیست که انسان برای خود می‌‏خواهد. این دعا‌ها به ما نشان می‌‏دهد که چگونه خیر و صلاح بخواهیم. همان‌طور که شنیدید، در قسمت نخست دعا، از خدا می‌‏خواهیم: «مواسات و همدردی با کسانی را که رزق خود را بر آنان تنگ گرفته‌‏ای، روز‏ی‏‌ام گردان، از آن ‌رو که از فضل خود به من گشایش عطا کرده‌‏ای و رحمت خود را بر من گسترانده‌‏ای.» خیر و صلاح در این نیست که مال و رحمت و خیر را تنها برای خود طلب کنی، بلکه در این است که نخست مواسات با کسانی را بخواهی که روزی‏شان تنگ است؛ یعنی مواسات با فقیر و محروم و نادان و انسان‏‌های زحمت‏کش و رنج‌دیده، چرا که خدا از فضل خود به شما گشایش داده و رحمت خود را بر شما گسترانده است. 
این دعا به ما می‌‏آموزد که اگر خیر و برکت می‌‏خواهی، در این نیست که همه خیر‌ها و برکت‏‌ها را برای خود طلب کنی. نه، برعکس، خیر در این است که احساس همدردی داشته باشی و از آنچه خدا به تو داده است، انفاق کنی. اگر امکانات مالی داری، به کسی که امکانات مالی ندارد، کمک کن. اگر امکانات تجربی و علمی داری، به کسی که به آن‌ها نیاز دارد، آموزش بده. اگر از سلامتی برخورداری، با بیمار همدردی کن. اگر آبرو و موقعیت داری و از تو حرف‌‏شنوی دارند و سخن تو را می‌‏پذیرند، کسی را که جایگاه و موقعیتی ندارد و سخن او را نمی‌شنوند و نزد هیچ کس جایگاهی ندارد، یاری کن. باید احساس کنی که تو برادر اویی و او برادر توست. باید درک کنی که خیر کامل در این نیست که خود را از غرق شدن نجات دهی و از لذت‌ها و آسایش و ثروت و دانش بهره‌مند باشی. این انسانی نیست که خداوند دوست دارد. خداوند از ما می‌‏خواهد که نسبت به یکدیگر همچون اعضای یک پیکر باشیم. اگر شب زمستان پای انسان بیرون از لحاف بماند و احساس سرما کند، آیا می‌‏تواند بخوابد یا راحت باشد، چون سر و بدن و دیگر اعضایش گرم است؟ 
*قرآن کریم می‌‏خواهد بگوید نماز به‌ تنهایی کافی نیست
وقتی قسمتی از بدن بیرون از لحاف یا بیرون در بماند، سرد می‌‏شود و انسان راحت نیست. درست است؟ انسان وقتی آسوده است که همه بدنش گرم باشد. احساس انسان نسبت به برادران و دیگر انسان‏‌ها نیز همین گونه است. احساس مؤمن نسبت به برادر ایمانی‏‌اش همین گونه است. چگونه وقتی همسایه شما از سرما رنج می‌برد، درک نمی‌‏کنید و تنها به گرما و راحتی خود توجه دارید؟ این احساس ناقص است. اگر چنین احساسی دارید، باید خود را درمان کنید، زیرا بیمار هستید. اگر همسایه شما گرسنه باشد، ولی شما با آسودگی غذا بخورید، روشن می‌شود که احساس شما ضعیف است. اسلام می‌‏گوید: «ما آمَنَ بِاللهِ وَالیومِ الآخَرِ مَن باتَ شَبعاناً وَجارُهُ جائِعٌ.» (کسی که سیر بخوابد در حالی که همسایه‌اش گرسنه باشد، به خدا و روز بازپسین ایمان ندارد.) بر اساس همین منطق، هر کس در گرما بخوابد و همسایه‌‏اش احساس سردی کند، یا هر کس در آسایش بخوابد، ولی همسایه‌‏اش در رنج و سختی باشد، یا هر کس محترمانه و با آبرو بخوابد و همسایه‌‏اش نیازمند حفظ آبرو باشد، او نیز به خدا و روز بازپسین ایمان نیاورده است. در قرآن کریم آمده است: «فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ. الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ. الَّذِینَ هُمْ یُرَاؤُونَ. وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ». آیا می‌‏دانید در احادیث و در تفسیر این آیات چه آمده است؟ قرآن کریم می‌‏خواهد بگوید نماز به‌ تنهایی کافی نیست. وای بر نمازگزارانی که نسبت به نماز غافل و سهل‏ انگارند. وای بر کسانی که نماز می‌‏خوانند، ولی به نماز بی‌‏توجهی می‌‏کنند و آن را کوچک می‌‏شمارند و حتی آن را از یاد می‌‏برند. کسانی که در نمازشان ریا می‌‏کنند، نیتشان نادرست است. آنان برای خدا نماز نمی‌‏خوانند. وای بر آنان. گروه سومی که وای بر آنان است، کسانی هستند که نماز می‌‏خوانند، ولی از دادن زکات و احسان به فقیران خودداری می‌‏کنند، یعنی اگر همسایه‌‏شان به ظرفی یا مالی یا وسیله‌‏ای نیاز داشته باشد، از برآورده کردن آن خودداری می‌‏کنند. چگونه ممکن است انسان نماز بخواند و احساس کند که بنده خداست و همسایه‌‏اش نیز برادر او و بنده خداست، ولی درد و رنج و نیاز او را درک نکند و از کمک به او دریغ کند؟ این غیر ممکن است. سخنان من روشن است، برادران؟ 
انسان در برخورد با همسایه، همشهری و یا هر انسان دیگری باید این احساس را در خود پدید آورد، به گونه‌ای که خود را جسم بزرگی فرض کند که هر یک از انسان‌ها جزئی از آن هستند. وقتی به شما گزندی می‌‏رسد، من باید احساس درد کنم و بگویم: «آخ!» مفهوم است؟ روشن است؟ ما باید این‌ چنین باشیم. باید حس کنیم که جسم ما این بدنی نیست که آن را با لباس می‌‏پوشانیم و در اثر آن از دیگران متمایز می‌‏شویم. نه، این جسم من نیست. جسم و وجود من بزرگ و گسترده است و شما را نیز در بر می‌‏گیرد و اگر هر جزئی به درد آید، باید بگویم «آخ»؛ یعنی احساس درد کنم و در صدد برطرف کردن رنج و درد برآیم، البته اگر ممکن باشد. 
این احساس‌‌‌ همان مفهوم دعای نخست است: «مواسات و همدردی را با کسانی که روزی خود را بر آنان تنگ گرفته‌‏ای، روز‏ی‌‏ام گردان، از آن ‌رو که از فضل خود به من گشایش عطا کرده‌‏ای و رحمت خود را بر من گسترانده‌‏ای.» خدایا مرا به این افتخار بزرگ و مقام والا برسان که در آنچه دارم، با دیگران شریک باشم، به گونه‏‌ای که همچون شمع و چشمه و خورشید باشم و ثروت و اعتبار و مصالح دیگران را تنها برای خود نخواهم و دیگران را نادیده نگیرم، بلکه آنچه خود دارم، برای دیگران بخواهم و با آنان تقسیم کنم. امامان ما خود پیش از دیگران چنین می‌‏کرده‌‏اند و دستور‌ها و آموزه‌‏های آن‌ها تمرین و تربیت ما را از ماه شعبان آغاز کرده است تا برای ماه مبارک رمضان آماده شویم. از امروز هر روز این دعا‌ها را می‌‏خوانیم تا به یاد داشته باشیم که در ماه شعبان هستیم. روز دوشنبه و پنجشنبه هر هفته یا حداقل سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم یا حداقل چند روز از این ماه را روزه بگیریم تا آمادگی ورود به ماه رمضان و میهمانی خداوند را پیدا کنیم. 
*حادثه ناگهانی پیش‌‏بینی‌شدنی نیست
سپس دعا دو بار به ما یادآوری می‌‏کند، یک بار نسبت به رسول اکرم و یک بار نسبت به ما، که‌ ای فرزند آدم، هشیار باش که شاید این ماه شعبان آخرین شعبان عمر تو باشد، شاید این رمضان آخرین رمضان عمر تو باشد. چه کسی می‌‏داند چه پیش خواهد آمد؟ زندگی ما به گونه‏ ای است که نسبت به هیچ یک از عوامل متزلزل‌کننده و برهم‌زننده زندگی اختیار و کنترلی نداریم و هر لحظه ممکن است در معرض مرگ قرار بگیریم. این‌گونه نیست، برادران؟ کدام یک از شما تضمین می‌‏کند که یک ساعت بعد زنده باشد؟ کدام یک از ما تضمین می‌‏کند که فردا زنده باشد؟ شاید بگویید من اهمیتی نمی‌‏دهم و به این چیز‌ها فکر نمی‌‏کنم، ولی این امری مسلم است. البته امید به ادامه زندگی، به شما نیرو می‌‏دهد، ولی هیچ کس نمی‌‏داند آیا برای شما سانحه رانندگی پیش می‌‏آید یا نه. پیش از آنکه سانحه اتفاق بیفتد، شما به آن فکر نمی‌‏کردید. همه ما خبر حوادث را می‌شنویم و آن‌ها را می‌‏بینیم. ولی فکر می‌‏کنیم این حوادث برای غیر ماست و اطمینان داریم که حادثه‏‌ای برایمان رخ نخواهد داد، تا اینکه ناگهان حادثه‏‌ای اتفاق می‌‏افتد. مرگ نیز همین طور است. انسان تا زمانی که زنده است، احساس نمی‌‏کند که مرگ در برابر اوست، ولی حادثه ناگهانی پیش‌‏بینی‌شدنی نیست. اگر انسان می‌‏توانست حوادث غیرمنتظره را پیش‌‏بینی کند، دیگر غیرمنتظره و ناگهانی نبودند. این‌طور نیست؟ اتفاقات ناگهانی آن‌هایی است که منتظرشان نیستیم. بنابراین، هیچ یک از ما اطمینان نداریم که فرصت باقی است. اسلام از ما می‌‏خواهد که یک لحظه از زندگی را نیز از دست ندهیم. در حدیث شگفت‌‏آور نبوی آمده است: «لَو أنَّ امرءاً مُؤمِناً قامَت قِیامَتُهُ وَبِیَدِهِ غَرسَـة لَغَرَسَ‌ها قَبلَ أن یَموتَ»؛ اگر مرگ مؤمنی فرا رسد و در دست او نهالی باشد، پیش از آنکه بمیرد، آن را می‌کارد، یعنی اگر انسان مؤمن در مزرعه‌‏اش مشغول کشاورزی باشد و مرگ او برسد، در حال مرگ نیز نهال را‌‌‌ رها نمی‌‏کند و به کناری نمی‌‏اندازد تا جان بدهد، بلکه در‌‌‌ همان حال درخت را در زمین می‌‏کارد و سپس می‌‏میرد. منظور این حدیث چیست؟ می‌‏خواهد بگوید حتی همین لحظه کوتاه باقی‌مانده از زندگی را نیز از دست نده و در راه خیر از آن استفاده کن و آن نهال را بکار، هر چند در آن حالت نامناسب باشی. از ما می‌‏خواهد که همه لحظه‌‏های زندگی را غنیمت بدانیم تا زندگی انسان سراسر خیر و برکت و رحمت و فایده باشد. 
*کسی از دنیا می‌‏رود، ندایی است برای کوچ من
این چه زندگی است که انسان در آن سودی برای دیگران نداشته باشد؟ انسانی که به دیگران سودی نرساند، مرده است، وجود ندارد، همچون سنگ است. چه تفاوتی میان او و سنگ وجود دارد؟ سنگ وجود دارد و انسانی که خیر او به دیگران نمی‌‏رسد نیز زنده است، ولی دوام و بقا و صلابت سنگ بیشتر است. مرگ و زندگی چنین انسانی چه تفاوتی دارد؟ هیچ تفاوتی ندارد. حیات انسان با مقدار خیری که از او سر می‌‏زند و با مقدار عطا و فایده‌ای که دارد و با خدماتی که به دیگران ارائه می‌کند، سنجیده می‌‏َشود. زندگی این است و جز این هیچ نیست. از ما می‌‏خواهند که این ساعات عمر خود را غنیمت بشماریم و آن‌ها را با خیر و نماز و پرهیزگاری و خدمت به دیگران پر کنیم.
همواره به ما تذکر می‌‏دهند که چه کسی به شما گفته است زنده خواهید ماند. هیچ کسی نمی‌‏تواند بقای خود را تضمین کند. پس آماده باشید. امیرمؤمنان علی(ع) فرموده‌‏اند: «تَجَهَّزوا رَحِمَکُمُ اللهُ فَقَد نودِیَ فیکُم بِالرَّحیلِ.» بانگ کوچ سرداده‏اند، یعنی چه؟ یعنی بلندگویی هر روز فریاد می‌‏زند: آماده شوید، راه بیفتید. بلندگو هم نیاز نیست. خود ما می‌‏دانیم که هر روز وقت کوچ است. وقتی کسی از دنیا می‌‏رود، ندایی است برای کوچ من. هر روزی که می‌‏آید، هر طلوع و غروب خورشید، بانگِ کوچ است، زیرا هر روزی که می‌‏گذرد، یک صفحه از عمر من ورق می‌‏خورد. هر ساعت و هر لحظه و هر ثانیه‌‏ای که می‌‏گذرد، از باقی‌مانده عمر من کاسته می‌‏شود. اسلام می‌‏گوید: «ما آمن بالله و الیوم الآخر من بات شبعاناً و جاره جائع»؛ کسی که سیر بخوابد ولی همسایه‏اش گرسنه باشد، به خدا و روز بازپسین ایمان نیاورده است. بر اساس همین منطق، هر کس در گرما بخوابد و همسایه‌‏اش احساس سردی کند یا هر کس در آسایش بخوابد ولی همسایه‌‏اش در رنج و سختی باشد یا هر کس محترمانه و با آبرو بخوابد و همسایه‌‏اش نیازمند حفظ آبرو باشد، نیز به خدا و روز بازپسین ایمان نیاورده است. 
در قرآن کریم آمده است: «فَوَیلٌ لِّلْمُصَلِّینَ، الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ، الَّذِینَ هُمْ یرَاؤُونَ، وَیمْنَعُونَ الْمَاعُونَ؛»؛ آیا می‌‏دانید در احادیث و در تفسیر این آیات چه آمده است؟ قرآن کریم می‌‏خواهد بگوید: نماز به تنهایی کافی نیست. وای بر نمازگزارانی که نسبت به نماز غافل و سهل‏ انگارند. وای بر کسانی که نماز می‌‏خوانند ولی به نماز بی‏توجهی می‌‏کنند و آن را کوچک می‌‏شمارند و حتی آن را از یاد می‌‏برند. کسانی که در نمازشان ریا می‌‏کنند نیت‏َشان نادرست است. آنان برای خدا نماز نمی‌‏خوانند. وای بر آنان. گروه سومی که وای بر آنان است، کسانی هستند که نماز می‌‏خوانند ولی از دادن زکات و احسان به فقیران خودداری می‌‏کنند؛ یعنی اگر همسایه‌‏شان به ظرفی یا مالی یا وسیله‌‏ای نیاز داشت، از برآورده کردن آن خودداری می‌‏کنند. 
*باید حس کنیم که جسم ما این بدن نیست!
چگونه ممکن است انسان نماز بخواند و احساس کند که بنده خداست و همسایه‏اش نیز برادر او و بنده خداست ولی درد و رنج و نیاز او را درک نکند و از کمک به او دریغ کند؟ این غیر ممکن است. سخنان من روشن است برادران؟ انسان در برخورد با همسایه، همشهری، یا هر انسان دیگری باید این احساس را در خود پدید آورد؛ به گونه‏‌ای که خود را جسم بزرگی فرض کند که هریک از انسان‌ها جزئی از آن هستند. وقتی به شما گزندی می‌‏رسد من باید احساس درد کنم و بگویم «آخ». مفهوم است؟ روشن است؟ ما باید اینچنین باشیم. باید حس کنیم که جسم ما این بدنی نیست که آن را با لباس می‌‏پوشانیم و در اثر آن از دیگران متمایز می‌‏شویم. نه، این جسم من نیست. جسم و وجود من بزرگ و گسترده است و شما را نیز در بر می‌‏گیرد و اگر هر جزئی به درد آید باید بگویم «آخ»؛ یعنی احساس درد کنم و در صدد برطرف کردن رنج و درد برآیم، البته اگر ممکن باشد. این احساس‌‌ همان مفهوم دعای نخست است: «مواسات و همدردی با کسانی که روزی خود را بر آنان تنگ گرفته‌‏ای، روز‏ی‌‏ام گردان، از آن جهت که از فضل خود به من گشایش عطا کرده‏ای و رحمت خود را بر من گسترانده‌‏ای»، خدایا مرا به این افتخار بزرگ و مقام والا برسان که در آنچه دارم با دیگران شریک باشم، به گونه‌‏ای که همچون شمع و چشمه و خورشید باشم و ثروت و اعتبار و مصالح دیگران را تنها برای خود نخواهم و دیگران را نادیده نگیرم، بلکه آنچه خود دارم، برای دیگران بخواهم و با آنان تقسیم کنم. امامان ما خود پیش از دیگران چنین می‌‏کرده‏‌اند و دستورات و آموزه‌‏های آن‌ها تمرین و تربیت ما را از ماه شعبان آغاز کرده است تا برای ماه مبارک رمضان آماده شویم. 
از امروز هر روز این دعا‌ها را می‌‏خوانیم تا به یاد داشته باشیم که در ماه شعبان هستیم. روز دوشنبه و پنج‏شنبه هر هفته یا حداقل سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم و یا حداقل چند روز از این ماه را روزه بگیریم تا آمادگی ورود به ماه رمضان و میهمانی خداوند را پیدا کنیم.
سپس دعا دو بار به ما یادآوری می‌‏کند ـ یک بار نسبت به رسول اکرم و یکبار نسبت به ما ـ که‌ای فرزند آدم! هشیار باش که شاید این ماه شعبان آخرین شعبان عمر تو باشد، شاید این رمضان آخرین رمضان عمر تو باشد. چه کسی می‌‏داند چه پیش خواهد آمد؟ زندگی ما به گونه‌‏ای است که نسبت به هیچ یک از عوامل متزلزل کننده و بر هم زننده زندگی اختیار و کنترلی نداریم و هر لحظه ممکن است در معرض مرگ قرار بگیریم. این گونه نیست برادران؟ کدام یک از شما تضمین می‌‏کند که یک ساعت بعد زنده باشد؟ کدام یک از ما تضمین می‌‏کند که فردا زنده باشد؟ شاید بگویید من اهمیتی نمی‌‏دهم و به این چیز‌ها فکر نمی‌‏کنم، ولی این یک امر مسلم است. البته امید به ادامه زندگی به شما نیرو می‌‏دهد، ولی هیچ کس نمی‌‏داند آیا برای شما سانحه رانندگی پیش می‌‏آید یا نه؟ پیش از آنکه سانحه اتفاق بیفتد شما به آن فکر نمی‌‏کردید. همه ما خبر حوادث را می‌‏شنویم و آن‌ها را می‌‏بینیم ولی فکر می‌‏کنیم این حوادث برای غیر ماست و اطمینان داریم که حادثه‌‏ای برایمان رخ نخواهد داد تا اینکه ناگهان حادثه‏‌ای اتفاق می‌‏افتد، مرگ نیز همین طور است تا زمانی که زنده است احساس نمی‌‏کند که مرگ در برابر اوست، ولی حادثه ناگهانی قابل پیش‌‏بینی نیست، اگر انسان می‌‏توانست حوادث غیرمنتظره را پیش‏‌بینی کند دیگر غیرمنتظره و ناگهان نبودند. این طور نیست؟ اتفاقات ناگهانی به خاطر آن است که منتظر آن‌ها نیستیم. بنابراین، هیچ یک از ما اطمینان نداریم که فرصت باقی است. 
*اسلام از ما می‌‏خواهد که یک لحظه از زندگی را نیز از دست ندهیم
اسلام از ما می‌‏خواهد که یک لحظه از زندگی را نیز از دست ندهیم. در یک حدیث شگفت‏‌آور نبوی آمده است: «لو أن امرءاً مؤمنا قامت قیامته و بیده غرسة لغرس‌ها قبل أن یموت»؛ اگر مرگ مؤمنی فرا رسد و در دست او نهالی باشد، پیش از آنکه بمیرد آن را می‌‏کارد؛ یعنی اگر انسان مؤمن در مزرعه‌‏اش مشغول کشاورزی باشد و مرگ او برسد، در حال مرگ نیز نهال را‌‌ رها نمی‌‏کند و به کناری نمی‌‏اندازد تا جان بدهد، بلکه در‌‌ همان حال درخت را در زمین می‌‏کارد و سپس می‌‏میرد. منظور این حدیث چیست؟ می‌‏خواهد بگوید: حتی همین لحظه کوتاه باقیمانده از زندگی را نیز از دست نده و در راه خیر از آن استفاده کند، و آن نهال را بکار، هرچند در آن حالت نامناسب باشی. از ما می‌‏خواهد که همه لحظه‌‏های زندگی را غنیمت بدانیم تا زندگی انسان سراسر خیر و برکت و رحمت و کارآمدی باشد. این چه زندگی است که انسان در آن سودی برای دیگران نداشته باشد؟ انسانی که به دیگران سودی نرساند مرده است، وجود ندارد همچون سنگ است. چه تفاوتی میان او و سنگ وجود دارد؟ سنگ وجود دارد و انسانی که خیر او به دیگران نمی‌‏رسد نیز زنده است، ولی دوام و بقا و صلابت سنگ بیشتر است. مرگ و زندگی چنین انسانی چه تفاوتی دارد؟ هیچ تفاوتی ندارد. حیات انسان با مقدار خیری که از او سر می‌‏زند و با مقدار عطا و کارآیی که دارد و با خدماتی که به دیگران ارائه می‌‏دهد سنجیده می‌شود. زندگی این است و جز این هیچ نیست. 
*هر طلوع و غروب خورشید بانگ برای کوچ است
از ما می‌‏خواهند که این ساعات عمر خود را غنیمت بشماریم و آن‌ها را با خیر و نماز و پرهیزگاری و خدمت به دیگران پر کنیم. همواره به ما تذکر می‌‏دهند که چه کسی به شما گفته است زنده خواهید ماند؟ هیچ کسی نمی‌‏تواند بقای خود را تضمین کند. پس آماده باشید. امیرمؤمنان علی (ع) فرموده‏‌اند: «تجهزوا رحمکم الله فقد نودی فیکم بالرحیل»؛ آماده شوید، خدا شما را رحمت کند، چرا که بانگ کوچ را سر داده‌‏اند. بانگ کوچ سرداده‌‏اند یعنی چه؟ یعنی یک بلندگو هر روز فریاد می‌‏زند: آماده شوید، راه بیفتید. بلندگو هم نیاز نیست. خود ما می‌‏دانیم که هر روز وقت کوچ است. وقتی کسی از دنیا می‌‏رود، ندایی است برای کوچ من، هر روزی که می‌‏آید، هر طلوع و غروب خورشید بانگ برای کوچ است، زیرا هر روزی که می‌‏گذرد یک صفحه از عمر من ورق می‌‏خورد. هر ساعت و هر لحظه و هر ثانیه‌‏ای که می‌‏گذرد، از باقیمانده عمر من کاسته می‌‏شود.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: lماه ضیافت خدا
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی