ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

معضل غریزه جنسی در نوجوانان و جوانان (4)

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

معضل غریزه جنسی در نوجوانان و جوانان (4)

كان فيما وعظ به لقمان ابنه يا بنى واعلم انك ستسال غدا اذا وقفت بين يدى اللّه عـزوجـل عـن اربـع شـبـابـك فـيـمـاابـليته وعمرك فيما افنيته ومالك مما اكتسبته وفيما انفقته.امام صادق (ع) فرموده است: از مواعظ لقمان حكيم به فرزندخود اين بود كه فرزندم ! بدان فردا در پـيـشـگاه الهى براى حساب، حاضر مى شوى، درباره چهار چيز از تو مى پرسند: جوانى ات را درچه راهـى صرف كردى؟ عمرت را در چه كارى فانى نمودى؟ ثروتت را چگونه به دست آوردى؟ و آن را در چه راهى مصرف كردى؟قال رسول اللّه (ص ): ان العبد لاتزول قدماه يوم القيهمه حتى يسال عن عمره فيما افناه وعن شبابه فيماابلاه.رسول اكرم (ص ) فرموده است كه در قيامت هيچ بنده اى قدم از قدم برنمى دارد تا به اين پرسشها پاسخ دهد: اول آن كه عمرش را درچه كارى فانى نموده است. دوم: جوانى اش را در چه راهى صرف كرده است.قال على (ع ): شيئان لا يعرف فضلهما الا من فقدهما: الشباب والعافيه عـلـى (ع ) فرموده: دو چيز است كه قدر و قيمتشان را نمى شناسد، مگر كسى كه آن دو را از دست داده باشد: يكى جوانى و ديگرى تندرستى است.قال رسول اللّه (ص ): يا اباذر اغتنم خمسا قبل الخمس، شبابك قبل هرمك وصحتك قبل سقمك وغناك قبل فقرك وفراغك قبل شغلك وحيهوتك قبل موتك.رسـول اكرم (ص ) به ابى ذر غفارى فرمود: پنج چيز را پيش از پنج چيز غنيمت بشمار: جوانى ات را قـبل از پيرى، سلامتت را قبل از بيمارى، تمكنت را قبل از تهيدستى، فراغتت را قبل از گرفتارى، زندگانى ات را قبل از مرگ.قال رسول اللّه (ص ): فلياخذ العبد المومن من نفسه لنفسه، ومن دنياه لاخرته، وفى الشبيبه قبل الكبر وفى الحيوه قبل الممات. رسول اكرم (ص ) فرمود: بر مرد با ايمان لازم است كه از نيروى خود به نفع خويشتن استفاده نمايد و از دنياى خود براى آخرت خويش، و ازجوانى خود پيش از فرا رسيدن ايام پيرى و از زندگى پيش از رسيدن مرگ.وعنه (ص ): ان للّه ملكا ينزل فى كل ليله فينادى يا ابنا العشرين جدوا واجتهدوا،ونـيـز فـرمـوده اسـت كه فرشته الهى هر شب به جوانان بيست ساله ندا مى دهد (براى سعادت و رستگارى خود) كوشش و تلاش كنيد.عـن الـنبى (ص ): سبعه يظلهم اللّه فى ظله يوم لا ظل الا ظله، الامام العدل وشاب نشا فى عباده اللهب.رسـول اكرمر فرموده است : خداوند هفت گروه را در سايه رحمت خود، جاى مى دهد، روزى كه سـايه اى جز سايه او نيست: اول زمامدار دادگر ودوم: جوانى كه در عبادت خداوند، پرورش يافته باشدب.قال على (ع ): من كرمت عليه نفسه لم يهنها بالمعصيه.على (ع ) فرموده است: كسى كه نفس شرافتمند و با عزت دارد، هرگز آن را با پليدى گناه، خوار و پست نخواهد ساخت.قال على (ع ): كم من شهوه ساعه اورثت حزنا طويلا.عـلى (ع ) فرموده است: چه بسا لذت كوتاه و شهوت زودگذرى كه غصه و اندوه فراوانى به دنبال دارد.
جوانان قرآنی:
إذ اَوَی الفتیة إلی الکَهفِ فَقالُوا رَبّنَا مِن لَدُنکَ رَحمةً و هیّیء لَنَا مِن اَمرِنِا رَشَدا و به یاد بیاور ای پیامبر، آن زمانی که آن جوانان به غار پناه بردند و گفتند: پروردگارا، به ما از نزد خویش بخشایشی ارزانی دار و برای ما در کارمان رهیابی (به صلاح و کمال) را فراهم ساز.(سوره کهف،آیه 10)در قرآن کریم دو بار (و هر دو بار در سوره کهف) کلمه فتیه (جوانان) به کار رفته است. در روایتی چنین آمده است. امام صادق(ع) از مردی پرسیدند: «فتی» به نظر شما کیست؟ آن شخص جواب داد: جوان. امام صادق(ع) فرمود: خیر، مراد از فتی مؤمن است. مگر نمی دانی اصحاب کهف مردان کاملی بودند. پس خداوند آنان را جوان نامید به خاطر ایمانشان.(بحارالأنوار،جلد 14،صفحه 428) بنابراین از دید قرآن «جوان» به قدرت بازو و سن و سال نیست، بلکه به قدرت ایمان می باشد و در احادیث دیگر آمده است: همه آنها جوان نبودند و لیکن قرآن آنها را جوان نامید (برای اینکه جوان با قدرت ایمان است که توانایی تغییر و انقلاب را دارد و می تواند راه و روش خود را عوض کند.) قرآن تعبیر «فتیه» کرد تا برساند که آنان جوانان عادی بودند نه پیغمبر، رسول و ولی خاص. در قرآن مجید پیرامون روابط دختر و پسر، از دختر پاکدامنی سخن رفته است که وی در اولین بهارهای نوجوانی گام گذاشته و در جامعه ای که غالب دختران و پسرانش رویکردی به زمزمه های عاشقانه و عارفانه ندارند، او خود را تشنه سوز و گداز و راز و نیاز می بیند. به دنبال راهی می گردد تا با محبوب خویش نجوا کند. احساس می کند باید تنها باشد جایی برود که هیچکس او را نبیند، حتی نزدیکانش. وَ اذکُر فی الکِتَابِ مریم اذ انتبَذت مِن اَهلِهَا مَکاناً شَرقیاً. فاتخذت مِن دونهم حجاباً. در این کتاب (قرآن) از مریم یاد کن، آن دم که از خاندان خود کناره گرفت و در ناحیه شرقی (تابشگاه خورشید) استقرار یافت و در مقابل (خود) و آنان پرده ای آویخت. مریم سیزده سال به راز و نیاز نشست مدتی به ابدیت چشم دوخت و با محبوب خویش نجوا کرد، اما ناگهان حضور کسی ترنم خوش او را برهم زد. صدای پایی شنید، نرم و سبکبال. به روبرو نگاه کرد. نگاهش به جوانی افتاد، جوانی زیبا ... فارسلنا الیها روحَنا فتمثّل لها بشراً سویاً، ما جبریل را نزد او فرستادیم، (جبریل) چون آدمی معتدل (راست قامت) بر او ظاهر شد. مریم دچار وحشت شد. جوان که بود؟ از کجا آمده بود و چرا به سرا پرده او پا گذاشته بود؟ او که همه درها را بسته و پرده را آویخته بود؟ قالت: انی اعوذ بالرحمن منک ان کنت تقیا، (مریم) گفت: من از تو ـ اگر پرهیزکار باشی ـ به خدای رحمان پناه می برم.(سوره مریم،آیات 16 تا 18) کنایه از اینکه اگر تو مرد مؤمن و پرهیزکاری باشی نباید به خلوت سرای من پا بگذاری.به جمله ان کنت تقیا، دقّت کنیم، دقّت در این عبارت این نکته ظریف را می آموزد که تقوا و پرهیزکاری، بستر و زمینه ای است که در آن، هیچگاه میوه خلوت گزینی نمی روید و اگر رویید از چنین میوه و ثمره ای باید به خدای رحمان پناه برد. «قالت انی اعوذ بالرحمن، گفت: پناه می برم به خدای رحمان» شاید رمز تعبیر به رحمان (از میان هزاران صفتی که خدا دارد) آن باشد که خلوت گزینی زن و مرد نامحرم در یک مکان ـ که کس دیگری نتواند در آن مکان راه یابد ـ دارای آفات و شروری است که در صورت ابتلا شدن، باید تنها توسل به رحمانیت خدا آنها را جبران کرد.همین نکته در سوره یوسف با زبانی دیگر و از زبان یوسف بازگو شده است. هنگامی که یوسف از دام های متعدد که زلیخا بر سر راه عفاف و تقوای او گسترده بود، رهایی یافت باز هم خود را تبرئه شده نمی دانست و شیطان نفس را همواره در کمین می دید. مگر آنکه خدایش به او رحم کند. «و ما ابریء نفسی ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربی، (یوسف گفت:) من خود را تبرئه نمی کنم که نفس انسانی پیوسته به بدی ها فرمان می دهد، مگر آنکه پروردگار رحم کند»(سوره یوسف، آیه 52) در اینجا نیز یوسف برای رها شدن از دام خلوتی که زلیخا برایش گسترده است از رحمانیت خدا مدد می گیرد.یکی از مفسران در توضیح آیات سوره مریم می فرماید: این (دختر) همان بانوی پاکی است که وقتی مردی ناگهان پا در خلوت سرای او می گذارد، بر خود می لرزد و به وحشت می افتد و به خدا پناه می برد.(فی ضلال القرآن، جلد 5، صفحه 430)در سایه این آموزش های آسمانی، تکلیف بسیاری از انواع ارتباطات در زندگی روزمره دختران و پسران روشن می گردد.در ارتباط با روابط دختر و پسر در میان جوانان و نوجوانان از جهت اشخاص و اغراض، نیت ها و مقاصد، اسلام محیط را به پاک و ناپاک یا فضای پاک یا فضای آلوده تقسیم می کند. منظور از پاکی و ناپاکی فضا و مکان، به اعتبار مسایلی است که در آن رخ می نماید. قرآن از فضاها و مکان هایی یاد می کند که قابل تقدیس و طهارتند، فیهِ رِجَالٌ یُحِبُّون ان یَتَطهّرُوا و الله یحب المُطَهّرِین. در آنجا (مسجدی که از اول بر پایه تقوی نباشد) مردانی هستند که دوست دارند پاکیزه باشند و خدا پاکیزگان را دوست دارد.(سوره توبه، آیه 110) و از خانواده ای نام می برد که از هرگونه پلیدی دورند: انّما یُریدُ الله لِیُذهب عَنکُمُ الرِجسَ اهلَ البَیت وَ یُطَهِّرَکُم تَطهِیراً، خداند می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و چنانکه باید و شاید شما را پاک سازد.(سوره احزاب،آیه 33) و از گروهی انسان های پاک، در قلب جامعه ای فاسد، نام می برد که تباهی و فساد اطراف خویش را بر نمی تابند و در نتیجه جامعه به طرد و تبعید انان اقدام می کند: «وَ ما کَانَ جَوابُ قومه الا ان قَالُوا أَخرِجوهُم مِن قَریتِکم انّهُم انّاس یتَطَهّرُون، پاسخ قومش (قوم لوط) جز این نبود که گفتند: اینان را از بلادتان برانید، اینان مردمی هستند که خود را پاک می شمارند.»(سوره اعراف، آیه 81)و در سوره نور از کسانی یاد می کند که علاقه مند و مایل به شیوع فحشا و فساد قلب جامعه پاک اسلامی هستند:انَّ الَّذِینَ یُحِبُونَ،أن تشیع الفاحِشَة فی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُم عَذابٌ اَلِیم فی الدُنیَا وَ الآخِرَةِ وَ الله یعلم و انتُم لا تعلمُون، برای آنان که مایلند فحشا در میان مؤمنان شیوع یابد در دنیا و آخرت عذاب دردناکی است و خداند می داند و شما نمی دانید.(سوره نور،آیه 19)مفسران در توضیح ـ ان تشیع الفاحشة ـ چنین آورده اند: کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مؤمنان شیوع یابد و آشکار شود. جالب اینجاست که در دو آیه پس از این به تبیین برنامه ریزی ها شیطانی می پردازد که چیزی جز فرمان به فحشا، پلیدی ها، پلشتی ها و آلودگی ها نیست و جامعه اسلامی را از پیمودن و قدم زدن در راههایی که به دام شیطان منتهی می شود، هشدار می دهد: یَا ایُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تبتغُوا خُطُواتِ الشَیطَان وَ مَن یتبع خُطُوَات الشَیطَان فَاِنَّهُ یَامُرُ بِالفَحشَا وَ المُنکَر.ای مؤمنان از گام های شیطان پیروی نکنید که شیطان (پیروانش) را به کارهای زشت و ناپسند وا می دارد.(سوره نور، آیه 21)مجمع البیان در توضیح واژه خطوات و گامهای شیطانی می گوید: یعنی از جای پاها (آثار) و راههایی که به خشنودی های شیطان منجر می شود (پیروی نکنید) و به وسوسه های شیطانی نیز معنا شده است.(مجمع البیان طبرسی،ذیل آیه 21 سوره نور)با این توضیح می توان فضاها و مکان ها را از منظر قرآن مجید به فضاهای وسوسه انگیز و فضاهای پاک تقسیم کرد. فضاهای وسوسه انگیز، فضاهایی هستند که: میل ها افسار گسیخته، نگاه ها گناه آلود، قلب ها بیمار و زبان ها کنترل نشده هستند. فضاهایی هستند که نمایشگاه اندام ها و بدن ها و صورت ها هستند. در این نمایشگاه چشم ها حرف می زنند. زبانها به گناه دعوت می کنند و حتی در و دیوار و لباس ها نیز اغوا گرند. و حتی پارک ها، بوتیک ها، فروشگاهها، ویترین های مغازه ها، آرم ها و همه و همه زبان دارند، و همه دختران و پسران را به یک چیز دعوت می کنند. دیدار، کلام، میعاد و ... جا دارد در اینجا، برای تبیین محیط های اغواگر و وسوسه انگیز ـ به عنوان مثال ـ به تحقیق یکی از دانشجویان نگاهی بیندازیم. در این تحقیق از دانشجو خواسته شده بود که با گذر کردن از مغازه ها، بوتیکها و ویترین مغازه ها مجموعا پنجاه جمله از آرم ها و شعارهایی را که بر لباس ها می بیند یاداشت کند و به عنوان تحقیق ارائه کند. نتایج بسیار تکان دهند بود. ما در این گفتار از میان آن جمله ها به چند جمله از باب مشت نمونه خروار است اشاره می کنیم.

زندگی عاشقانه ( Loveley Life)
میل و هوسdevice))
بیا برقصیم (Let,s dancing)
ما اشخاص سکسی هستیمW.A.S.P (we are seeks persons)
ماه عسلHony moon))
به تو فکر می کنم (I,m thinking of you)

قرآن مؤمنان را دعوت می کند تا روابط اجتماعی خویش را بر اساس پارسایی استوار سازند و در سخن گفتن به صواب سخن گویند و سخن های آلوده نگویند: یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا الله وَ قُولُوا قولاً سَدِیداً. « ای مؤمنان از خدا بترسید و به صواب سخن بگویید.» مفسر بزرگ معاصر، مرحوم علامه طباطبایی در توضیح سخن صواب می فرماید: یعنی گفتاری که بیهوده و دارای فایده غیر مشروع نباشد، مانند سخن چینی و جز آن نگویید.(المیزان، جلد 16، صفحه 347) پس مؤمن نباید بیهوده گو باشد و با سخنش تباهی آفریند.(سخن تباهی آفرین،مانند دعوت زلیخا از یوسف، گفت:در اختیار تو هستم.)جالب آنجاست که قرآن بلافاصله در آیه بعدی تأثیر این صواب گویی را در اصلاح رفتاری انسان بیان می کند «یصلح لکم اعمالکم». تا خداوند اعمالتان را اصلاح کند.(سوره احزاب،آیه 70) مرحوم علامه، در تبیین این ارتباط می انگارد: خداوند اصلاح اعمال و بخشش گناهان را بر ملازمت گفتار صواب مترتّب فرموده و این بدان خاطر است که وقتی نفس انسان همواره با گفتار صواب همراه بود، از دروغگویی، بیهوده گویی و سخنی که در پی، تباهی آورد، بریده می شود و با ریشه دار شدن این صفت در نفس، از فحشا و منکر و کارهای بیهوده دست می شوید، پس ملازمت گفتار صواب، انسان را به پاکی عمل و بخشش گناهان می-کشد.(المیزان،جلد 16،صفحه 347) از منظر دین، فضای آلوده تنها به نمود دیدنی ها و خواندنی ها منحصر نمی شود، بلکه حتی شنیدنی ها (آواز مبتذل و اغواگر که مناسب مجالس لهو و لعب است) و بوئیدنی ها (استفاده از رایحه های خوش بو برای غیرهمسران و نامحرم) را نیز در بر میگیرد. نگاهی گذرا به احکام اسلام ـ درباره ارتباط دختر و پسر ـ لطافت، دقت و ظرافت احکام مورد نظر اسلام را در این باره، (ارتباط دو جنس) در بعد فضای ارتباطی را به خوبی تبیین می کند. به گونه ای که حتی اگر عطر زدن بانوان موجب مفسده و تحریک، باشد جایز نیست و پوشیدن هرگونه لباسی که عرفا مهیج است و توجه نامحرم را جلب می کند ـ برای زنان و مردان ـ جایز نیست.(احکام روابط زن و مرد-سید مسعود معصومی-صفحه 97)شاید برخی از غرب باوران و غرب زدگان، این همه احکام ظریف و برنامه ریزی های دقیق دین را که در تنظیم روابط انسان دخالت می کند، محدود کننده آزادی و انتخاب، به حساب آورند، البته بررسی قلمرو آزادی انسان از منظر دین، خود مجال گسترده ای را می طلبد، اما پاسخ اجمالی آنکه شاید آنها که از معارف ژرف دین بی خبرند عذر داشته باشند که چنین ناروا دین را به محکمه عقلهای محدود و اندیشه های هوس آلود دعوت کنند، اما گروهی که از کوثر دین و زلال قرآن، جانهای خود را سیراب کرده اند، آنها از منظر والایی به انسان و مسایل و آزادی های او و به احکام تنظیم کننده روابط او می نگرند. در این منظر والا دنیا یک راه است و انسان یک رهرو و تمام احکام این حکم تابلوهای راهنمایی را دارد که بر سر پیچ و خم جاده ای انحرافی نصب شده و انسان را از افتادن در دره های مرگ آفرین می رهاند. در این بینش ژرف و عمیق، دیگر شبهه کهنه و قدیمی تعارض بین دین و آزادی رخ نمی نماید بلکه انسان آزاد و مختار، در کمال آزادی و انتخاب، چنین علائم . راهنمایی هایی را می پذیرد تا در کمال سلامت و امنیت به مقصد و موطن خویش برسد.حیا در پندار و گفتار و رفتار جوانان از دیگر نکات ارزشی است که پیرامون روابط دختر و پسر در قرآن مجید به نحو زیبایی مطرح شده است. در ادامه داستان سوره قصص می خوانیم: یکی از آن دو (دختر) که با شرم و حیا قدم برمی داشت نزد وی (موسی) آمد و گفت: پدرم تو را می خواند تا برای آب دادن ما پاداشت دهد ... در تفاسیر آمده است، به خاطر مساعدت موسی، دختران زودتر از همیشه به خانه رسیدند. پدر علت را جویا شد، آنان داستان جوان را برای پدر تعریف کردند، پدر یکی از آنها را به دنبال جوان فرستاد. قرآن می فرماید: فجاءته احدیهما تمشی علی استحیاء. یکی از آنها که با شرم و حیا قدم برمی داشت نزد وی آمد. یعنی، آن دختر در حالی که با شرم قدم می زد، نزد موسی آمد ...پرسشی که در اینجا رخ می نماید و پاسخ به ان در بحث ارتباط دختر و پسر راهگشاست این است که آیا شرم و حیا از حالت های روح انسان است یا از صفات جسم؟ به عبارت دیگر وقتی می گوییم: شرمگین شدم. منظور این است که روح ما شرمنده می شود و یا اینکه کالبد و چهره ما؟ مسلم است که شرم و حیا از صفات روح است نه جسم و در حدیثی از پیامبر (ص) آمده است:«اذا لم تستع فاصنع ما شئت، هرگاه از حیا برخوردار نباشی، هرچه می خواهی بکن». گفته اند، منظور از این حدیث آن است که اگر حیا نباشد، انسان دست به هرکار زشتی می زند. در حدیث دیگری آمده است الحیاء شعبة من الایمان ـ شرم شعبه ای از ایمان است و در آیه بحث می بینیم جمله «علی استحیاء» صفت شرم و حیا راه رفتن دختر را توصیف می کند.این نکته بیانگر آن است که گرچه شرم و حیا یک حالت روانی و روحی است، اما آثار و نشانه های آن می تواند در کالبد، ظاهر، اندام خود را نشان دهد. «الحیاء ملکة للنفس توجب انقباضها عن القبح، حیا یک ملکه (صفتی که ریشه در درون دارد) نفسانی است که موجب دست کشیدن از زشتی ها می گردد» از این رو حیا به عنوان زیربنا و اساس تمام رفتارهای نیک فردی و اجتماعی قلمداد گردیده است. پیشوای ششم، امام جعفر صادق(ع) به یکی از یاران خویش می گوید: اگر حیا نباشد هیچ مهمانی به نیکی پذیرایی نمی گردد، به هیچ وعده ای وفا نمی شود، هیچ نیازی برآورده نمی شود، هیچ کار نیکی انجام و از هیچ کار زشتی پرهیز نمی شود. حتی بسایری از امور که انجام آنها برای انسان مفروض و واجب است، تنها به خاطر حیا انجام می گیرد. زیرا گروهی از مردم هستند که اگر به خاطر شرم و حیا نبود حقوق پدر و مادر را رعایت نمی کردند، ارتباط خویشاوندی بجای نمی آوردند، امانت را باز نمی گرداندند و از هیچ کار زشتی دست نمی کشیدند. راه رفتن همراه با شرم و حیا، بازتابی از حیا و عفت درونی و روانی اوست.(از کوزه همان برون تراود که در اوست) ما این حیا و شرم پاک را نه تنها در رفتار و راه رفتن دختر که حتی در گفتار و سخن گفتن او با موسی جوان می بینیم.به این بخش از آیه دقت کنیم: قَالَت انَّ اَبِی یَدعُوکَ لیجزیک أَجرَ مَا سقیت لَنَا. گفت: پدرم تو را می خواند تا برای آب دادن ما پاداشت دهد.(سوره قصص،آیه 24)به لحن و گفتار دختر توجه کنید. وقار و حیا از گفتارش پیداست. دختر برای دعوت از موسی آمده است. برای انجام این مقصود، کلمات و جمله ها را در ذهن خویش زیر و رو می کند و به دنبال جمله مناسبی می گردد. «به خانه ما بیا» اندکی به آن می اندیشد. نه، نه جمله خوبی نیست. «به خانه ما بیا» از لفظ «ما» تصویر دو دختر در ذهنش می آید. خدایا پس چه بگویم؟ خوب است از پدر مایه بگذارم. بله، این بهتر است، به موسی می گوید: ان ابی یدعوک، پدرم تو را می خواند. یعنی من دعوت کننده تو نیستم. من تو را به خانه خویش نمی خوانم. این پدر من است که تو را به خانه خویش خوانده است. آیا در ذهن کنجکاو موسی این سوال سبز نشد که برای چه از من دعوت کرده اید تا به خانه تان بیایم؟ ما که یکدیگر را نمی شناسیم، تفاسیر در برابر این سوال ساکتند. اما زیرکی دختر فرزانه شعیب، حتی این پرسش را هم بدون پاسخ نمی گذارد. در ادامه می فرماید: لیجزیک اجر ما سقیت لنا، پدر می خواهد برای آب دادن ما پاداشت دهد. خاطرت جمع ای جوان. منظور از این دعوت یک مسئله اقتصادی است. پاداش دادن توست. برای گفتار دختر با پسر دو نکته اساسی باید در نظر گرفته شود:
1.کنترل بر صدا از سوی دختران (ولا یخضعن بالقول، دلبرانه سخن نگفتن)
2.کنترل بر انگیزه های درونی از سوی پسران (با نیت سوء برخورد نکردن)
این دو نکته را می توان به روشنی در مکالمه حضرت موسی(ع) با دختر شعیب دید. به ویژه هنگامی که می بینیم پس از قبول دعوت دختر شعیب، دختر از جلو و موسی از پشت سر حرکت می کند. بادی می وزد و جامه دختر را به بازی می-گیرد. موسی چه می کند؟ دختر را صدا می کند و به او می گوید: ای کنیز خدا، تو از پشت سر من بیا، نمی خواهم دوربین ذهن من هرلحظه از اندام موزون تو تصویر بردارد. آیا جلوه های رفتاری و گفتاری یک جوان را بهتر و دقیقتر از این می شود به تصویر کشید؟ آیا بهتر از این می توان نظارت بر عمل ها و عامل-ها، نظارت بر انگیزه های رفتاری و انگیخته های گفتاری را تبیین کرد؟آیا شیوه های رایج در مراکز آموزشی دانشگاهی که دختر و پسر کنار و همدوش یکدیگر (اگرچه در دو ردیف) در کلاس درس حضور می یابند، از نظر قرآن محبوب و مطلوب است یا نامطلوب؟ آیا پرستاری کردن دختران از بیماران پسر، معالجه بانوان نزد طبیبان مرد از نظر قرآن محبوب و پسندیده است یا مذموم و نکوهیده و فقط در ظرف ضرورت ها و فقدان و کمبود پزشکان متخصص از جنس موافق می توان به آن تن داد؟در اینجا یادآوری این نکته ضروری است که سخن بر سر حلال و حرام و یا جایز و مکروه نیست، که این خود بحثی اجتهادی است ـ سخن بر سر مذاق، سلیقه، سنت و شیوه مورد پسند شارع در ظرف اولویت ها، ترجیح ها و اقدامات احتیاطی و تأمینی است.در سوره قصص که آیاتی از آن را مرور کردیم در این زمینه هم به بعد اختلاط، نکاتی روشن و بدیهی را بیان می فرماید: و لمّا وَرَدَ ماء مدین وَجَدَ عَلَیهِ اُمَّةٌ مِنَ النَّاسِ یَسقُون وَ وَجَدَ مِن دُونِهِم امرَأَتَینِ تذودان قَال مَا خطبُکما قالتَا لا نسق حتی یصدِر الرّعاءُ و ابُونَا شیخٌ کَبِیر. چون موسی به آب مدین رسید، گروهی را دید که چارپایان خود را آب می دهند و از پس ایشان دو زن را دید که (چارپایان خود را) باز می داشتند. به آنان گفت:شما چکار می کنید؟ گفتند: ما آب نمی دهیم تا چوپانان (چارپایان خود را از آبشخور) باز گردانند و پدر ما پیری فرتوت است.(سوره قصص،آیه 23)دقّت و تدبر در کلمه، کلمه این آیات و با مراجعه به روایات مربوطه به اختلاط گشاینده بسیاری از ابهامها، پرسش ها و شبه هایی است که در بعد نظر و عملی اختلاط مطرح است و راهگشای مدیران مسئولان مراکز فرهنگی، آموزش و دانشگاهی، برای برنامه ریزی تربیتی ـ اردویی، اتاق های عمل، سالن های تشریح، لابراتوارها، سالن های سینما و ... خواهد بود. پرسش که در جهت اختلاطی این آیه مطرح است، این است که چرا دختران شعیب(ع) در پاسخ موسی(ع) ـ که از کارشان پرسیده بود ـ گفتند ما به (گوسفندانمان) آب نمی دهیم تا چوپانان بروند. چه ارتباطی بین آب ندادن دختران و حضور شبانان وجود دارد؟ چرا دختران شعیب خود را در صف شبانان جا ندادند و یا حداقل کنار آنها نایستادند تا نوبتشان از دست نرود و فرصتشان ضایع نگردد و با آنکه پدر کهنسالشان در خانه به انتظار نشسته بود؟به نظر می رسد پاسخ دادن به این پرسش ها در گرو تأمل در عبارت های «تمشی علی استحیاء» و «ان ابی یدعوک» است که به نکته هایی از آن اشاره شد. جان سخن آنکه، آیه ای که ذکر شد، گرچه نه به صراحت، اما به اشعار و اشاره این نکته را می آموزد که دخترانی که در مهد شعیب پیامبر پرورش یافته اند، در همه برخوردهایشان تمام ظرافت های تربیتی را به کار می بندند، به گونه ای که از ایستادن در صف مردان و اختلاط و آمیختگی و دمخور شدن با آنان پرهیز می کنند. گرچه برداشت دیگری از آیه گویای آن است که کنار ایستادن دختری به خاطر ناتوانی آنان در کشیدن دول بزرگ آب بوده است، اما این برداشت جنبه حصری نداشته و راه را بر برداشت ها و چشم اندازهای دیگر که از دل آیه بر می آید ـ از جمله مسئله اختلاط هرگز نمی بندد.توضیح آنکه هنگامی که موسی(ع) از آنان می پرسید: ما خطبکما؟ کارتان چیست؟ و پاسخ می شنود که « لا نسقی حتی یصدر الرعاء» آب نمیدهیم تا شبانان بازگردند. این پرسش ها و پاسخ ها به ضمیمه «ابونا شیخ کبیر» پدرمان پیری کهنسال است، این نکته را می آموزد که اگر شرایط به گونه ای بود که شبانان رفته بودند ما خود آب می-کشیدیم و یا اگر پدرمان سالخورده و بازنشسته نبود خودش این مهم را به عهده می گرفت. اما اکنون که نه شبانان گرد حلقه چاه را خلوت کرده و نه پدرمان توان کار کردن دارد، ما به این کار تن داده ایم. اما در این کار نیز به ضرورت بسنده می کنیم حد و مرزهای عفاف را به خوبی میشناسیم و رعایت می کنیم و تا شبانان بر سر چاه هستند، ما خود را در صف آنان جای نمی دهیم و دوش به دو و پهلو به پهلوی آنان قرار نمی گیریم، هرچند آنان نوبت ما را رعایت نکنند و حقمان را نشناسند، چرا که ما همواره تکلیف الهی خویش را شناخته ایم و به آن متعهد و پایبندیم.در تأیید همین برداشت، یکی از مفسران می گوید: دختران خوش نداشتند که بر چاه وارد شوند، زیرا می خواستند با مردان اختلاط نیابند.(تفسیر مقتنیات الدرر،جلد 8، صفحه 132) همان مفسر در توضیح «تمشی علی استحیا» شرمگینانه قدم بر میداشت، می گوید: آن دختر همواره از کنار راه می رفت، زیرا وی از دوشیزگان بسیار عفیف و با حیا بود که راه رفتن در حضور مردان را خوش نمیداشت و از زنانی نبود که بسیار در انظار ظاهر می شوند.تأمل در تعبیر «لا نسقی» که به شیوه فعلیه و فعل مضارع آمده است، نیز حائز اهمیت می باشد، چه انکه این عمل و رفتار نوعی عادت و شیوه دائمی را می رساند، گویی دختران می خواهند بگویند: ما همواره (و هر روز) چنین عمل می کنیم تا شبانان بر گرد چاه جمع اند ما هرگز آب برنمی داریم. با آنکه می توانست بگوید: ما سقینا حتی یصدر الرعاء یعنی اب ندادیم تا چوپانان بروند.صاحب تفسیر روح البیان در تأیید همین نکته می گوید: عادت ما این است که تا شبانان بازنگردند به گوسفندهایمان آب ندهیم. کمی پس از آن در تبیین انگیزه رفتاری دختران می گوید: این (دور ایستادن ما) به خاطر پرهیز از اختلاط با مردان است.(جوانی بهار زندگانی، صفحه 329 تا 313)
خصوصیات جوانان و نوجوانان در آینه روایات و احادیث:
روایات و احادیث زیادی از معصومین (ع) نقل شده است که پاره ای از خصوصیات این نسل را متذکّر می شوند توجّه ویژه و اعتقادی به این احادیث و روایات می تواند برخوردهای مناسب تر مربیان را با این نسل به همراه داشته باشد تا با آگاهی و توان بیشتر به رشد و شکوفایی جوانان و نوجوانان پرداخته شود. از جمله این خصوصیات نادانی و ناپختگی آنهاست که با عنوان جهل الشباب معذور و علمه محضور از امام علی (ع) نقل شده است و بیان کننده این موضوع است که نادانی جوان مقبول است زیرا علم او در جوانی محدود و نارساست. پیامبر گرامی اسلام (ص) جوانی را شعبه ای از جنون و دیوانگی نام می برد(الشَباب شعبة من الجنون-بحار، جلد 17، صفحه 49) و این خود می تواند دلیلی دیگر به ضعف علمی و فکری جوان باشد. به گونه ای که نمی تواند رفتار و خواسته های خود را با انتظارات شرع و عرف تطبیق دهد و به همین جهت امکان انحراف و آسیب پذیری آنان را بیشتر می کند.خداوند تواب در برابر نادانی جهل و جنون جوانی که موجب بروز خطا در آنها می گردد توبه پذیری خود را از طریق رسولانش اعلام و این راه فلاح را بیشتر به جوانان توصیه نموده است.(مشکوة الانوار، صفحه 155)در برابر این ضعف ها قدرت های بدنی جوانان افزایش یافته و باید از این نیرو بیشترین استفاده ممکن را داشته باشد. حرکات تکاملی جوان از آمادگی و خود سازی او شروع شده و با مطرح شدن مشکلی در زندگی باید مبارزه حقیقی خود با نفس خویش آغاز نماید و این تهذیب را تا پیروزی ادامه دهد.جوان نباید از قدرت و نیروی جوانی خود مغرور و سرمست شود زیرا اتکا به خود و جوانیش می تواند موجب غفلت او گردد و هر چه بیشتر در این غفلت بماند از راه حق دورتر خواهد شد و این رفتار سرنوشتی جز گرفتاری به عذاب الهی نخواهد داشت.پیامبر گرامی فرموده-اند که: یا ابناء العشرین جد و اجتهدوا(مستدرک، جلد 2، صفحه 352) ـ جهد و کوشش نوجوان و جوان می تواند زمینه ساز تهذیب وی در بزرگسالی باشد چنانکه آن حضرت می فرمایند اگر کسی در دوران جوانی (یعنی دوره ای که فرد به نهایت قوت جسمی و روحی رسیده است) با نفس خود مبارزه نکرده باشد چگونه می تواند در سنین پیری به تهذیب خود بپردازد.
قال علی (ع):انَّما قَلبُ الحَدَثِ کَالاَرضِ الخَالِیَة، ما اُلقِیَ فِیهَا مِن شَیءٍ قَبلتُهُ ...جز این نیست که دل نوجوان همچون زمین خالی است که هرچه در آن افکنده شود می پذیرد. نهج البلاغه،نامه31
فرصت از دست می رود هشدار
عمر چون کاروان بی جرسی است
پروین اعتصامی(جوانی بهار زندگانی، صفحه 66 و 67)
فهرست منابع و مآخذ
1.قرآن کریم
2.. امیرالمؤمنین، علی(علیه السلام)، نهج البلاغه، مترجم: مرحوم محمد دشتی، منشور وحی، چاپ دوم، بی جا، 1387.
3.. بابازاده، علی اکبر، شیوه های درمانی مفاسد اجتماعی، انتشارات دانش و ادب، چاپ اول، قم، 1381ه.ش.
4.. چوپانکاره، ش، دانستنیهای جنسی، مؤسسه انتشارات راهیان سبز، چاپ دهم، مشهد، 1381.
5. دکتر دونالد.ای.گریدانوس، مراقبت از نوجوانان، مترجمان:دکتر پوریا صرّامی فروشانی- دکتر بزرگمهر مطهری، انتشارات رشد، چاپ دوم، تهران، 1385.
6.. سادات، محمدعلی، راهنمای پدران و مادران(شیوه های برخورد با نوجوانان)، دفترنشر فرهنگ اسلامی، چاپ ششم، بی جا، 1376.
7.. صفری، غلامرضا، نوجوان و خانواده، انتشارات ورای دانش، چاپ سوم، بی جا، 1385.
8.. مطهری، مرتضی، اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، انتشارات صدرا (با كسب اجازه از شورای نظارت بر نشر آثار استاد شهيد)، چاپ هفتم، بی جا، 1372.
9.. نیک خو، مهدی، جوانی بهار زندگانی، دارالثقلین، بی چا، قم، 1379.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: ویژه جوانان ونوجوانان
برچسب‌ها: معضل غریزه جنسی در نوجوانان و جوانان (4)

تاريخ : پنج شنبه 30 / 8 / 1398 | 18:16 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.