موعظه خوبان
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4211
بازدید دیروز : 5218
بازدید هفته : 68115
بازدید ماه : 194819
بازدید کل : 11251670
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 22 / 9 / 1398
نظر بدهید

 

 حَسَب و نَسَب !

... عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: كَانَ سَلْمَانُ جَالِساً مَعَ نَفَرٍ مِنْ قُرَيْشٍ فِي الْمَسْجِدِ فَأَقْبَلُوا يَنْتَسِبُونَ وَ يَرْفَعُونَ فِي أَنْسَابِهِمْ حَتَّى بَلَغُوا سَلْمَانَ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ أَخْبِرْنِي مَنْ أَنْتَ وَ مَنْ أَبُوكَ ؛

روزی جناب سلمان فارسی در مسجد پيامبر (صلی الله علیه وآله) نشسته بود، عده ای از بزرگان اصحاب هم حاضر بودند، سخن از اصل و نسبت به میان آمد. هر کی درباره اصل و نسب خودش، چیزی می‌گفت و اون رو بالا می‌برد. نوبت به سلمان فارسی رسید. عمر گفت اصل و نسب شما کیه سلمان؟گفت: «أَنا سَلمانُ بنُ عبداللهِ کُنتُ ضالّاً فَهَدانی اللهُ ـ عزَّو جَلَّ ـ بِمُحَمَّد، و کُنتُ عائلا فأغنانی اللهُ بِمُحمَّد و کُنتُ مَملُوکاً فَأعتَقِنی اللهُ بِمُحَمَّد» نام من سلمان است و فرزند یکی از بندگان خدا هستم. من هرچه دارم از این بزرگوار و صاحب اسلام دارم ؛ گمراه بودم، هدایتم کرد؛ فقیر بودم، بی نیازم کرد. برده بودم، مرا آزاد کرد. فهذا حسبی و نسبی؛ این است حسب و نسب من .در این هنگام، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) وارد شد و سلمان آنچه را گذشته بود، به عرض آن حضرت رساند. رسول خدا رو به آن جماعت، که همه از قریش بودند، کرد و فرمود: يَا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ إِنَّ حَسَبَ اَلْمَرْءِ دِينُهُ وَ مُرُوَّتَهُ خُلُقُهُ وَ أَصْلَهُ عَقْلُهُ؛ حسب یعنی شرافت ( حضرت می فرماید : ای گروه قریش! ) حسب انسان ، شرافت انسان دین اوست و مروّت و جوانمردی او عبارت است از اخلاق ایشان و اصل و نسب انسان عقلش است ...

[روایت از الكافى،ص 181، ح 203 / شرح حدیث از امام خامنه ای ( مدظلّه العالی) در مقدمه درس خارج ]

 مجاهده !

اصلاً همین که انسان سلیقه ای عمل نکند خودش ریاضت است ؛ یعنی همین سلیقه ای عمل نکردن ، مجاهده با نفس است . مانند همان کسی که گفتم : لَه لَه می زند ، آب هم هست ؛ امّا می گویند: نخور! گرسنه است و بهترین غذا هم موجود است؛ امّا می گویند : نخور! یا بیشتر از این مقدار نخور! لذا اینکه می گویم انسان باید استاد داشته باشد ، به همین دلیل است. استاد این ظرفیت ها را تشخیص می دهد. استاد ما شارع است؛ خدا است؛ ائمه هستند؛ اولیا و انبیاء هستند . ما استادی غیر از این ها نداریم . هرچه بگویند باید عمل کنیم . البته هر کس وظیفه ای دارد. من وظیفه ای دارم ، شما هم وظیفه ای دارید. نه اینکه نماز من با نماز شما متفاوت است؛ نه؛ واجبات برای همه یکسان است.

[ آیت الله مجتبی تهرانی (ره) ، ادب الهی ، کتاب دوم ، تهران ، مصابیح الهدی ، 1391 ، ص 33 ]

 

 آیا آقایان برای این سؤال، جوابی درنظر گرفته‌اند ؟!

در نجف بعضی‌ها خیال داشتند روشی اتخاذ کنند به عنوان ملاحظه سلسله مراتب مراجع عالیقدر شیعه تا به این بهانه موقعیت و حیثیت اجتماعی امام را نادیده بگیرند. این امر به دوستان خیلی گران آمد. بنده با دو نفر مأمور شدیم از طرف کلیه دوستان، خدمت امام برسیم و عرض کنیم که چنین مطلبی هست. من چون در صحبت کردن صریح‌تر بودم به امام عرض کردم که هر محیطی آداب و رسومی دارد و ظاهراً رسوم اشکال شرعی نداشته باشد و موقعیت حضرتعالی طوری است که شما برای عامه مسلمین هستید و این موقعیت باید برای اسلام حفظ شود و آقایان با آن برنامه‌ای که دارند می‌خواهند این موقعیت شما را نادیده بگیرند؛ یا خدای نخواسته به خیال خودشان هتک حرمت شما کنند، لذا ما از شما خواهش می‌کنیم براساس آداب و رسوم حاکم در این محیط، برنامه آقایان را نپذیرید. سخنان ما که تمام شد ایشان یک قصه‌ای نقل کردند که ما در مقابل عظمت روحی ایشان احساس حقارت و شرمساری کردیم. امام فرمودند: «در گذشته که برق نبود و کوچه‌ها تاریک بود، یکی از آقایان به جایی می‌رفت و طبق مرسوم شخصی هم جلوی ایشان فانوس به دست گرفته بود. او اتفاقاً عازم مجلسی بود که یک آقای دیگری هم عازم آن مجلس بود. در راه که برخورد کردند، این آقا یک مقدار از آن دیگری فاصله گرفت تا معلوم شود که ایشان یک تشکیلات جدا و یک فانوس‌کش مخصوص دارد و می‌خواست که موقعیتش شناخته شود.» امام پس از نقل این داستان فرمودند: «اگر روز قیامت ما را در محضر رسول‌الله(ص) به صف وادارند و از این چیزها از ما سؤال کنند، آیا آقایان برای این سؤال، جوابی درنظر گرفته‌اند که مثلاً این جلوتر باشد آن عقب‌تر باشد، این زودتر باشد آن دیرتر باشد؟ این اعتباریاتی که آقایان درنظر می‌گیرند اگر در آن صف، حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) از ما سؤال کردند آیا جوابی داریم بگوییم؟ سپس فرمودند «به آن برنامه‌ای که آنها تهیه کرده‌اند عمل کنید.»

[ برداشت‌هایی از سیره امام‌خمینی(ره)، ج3، حجة الاسلام قدیری، ص235.]

 

 سراسر عالم، سپاه و ستاد خدا هستند

 حضرت امير(علیه السلام) ( در خطبه 199 نهج البلاغه ) فرمود: جَوَارِحُكُمْ‏ جُنُودُه‏... وَ خَلَوَاتُكُمْ عِيَانُه؛ خدا اگر کسي را خواست بگيرد، از جاي ديگر لشکر نمي‌آورد. اعضا و جوارح خود انسان سربازان خدا هستند؛ حرفي مي‌زند رسوا مي‌شود، جايي را امضا مي‌کند رسوا مي‌شود، جايي نبايد برود رسوا مي‌شود. اين طور نيست که اگر خدا خواست کسي را بگيرد از جاي ديگر بگيرد! هميشه نظير طير ابابيل نيست که براي ابرهه و خاتمه دادن آنها بيايد، گاهي با دست خود آدم، آدم را مي‌گيرد، گاهي با زبان آدم، آدم را مي‌گيرد.فرمود:اين طور نيست که خدا از جاي ديگر لشکرکشي بکند.«جَوَارِحُكُمْ‏ جُنُودُه»؛ يعني اگر خدا در قرآن فرمود: «اللهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»؛ سراسر عالم ، سپاه و ستاد خدا هستند، اين چنين نيست که آسمان و زمين و ملائکه و ابرهه و طير ابابيل و آنها سپاه و ستاد باشند تا کسي را بگيرند، بلکه با چشم او، با زبان او، با امضاي او، با پاي اومی‌گیرد، جايي مي‌رود رسوا مي‌شود، جايي را امضا مي‌کند رسوا مي‌شود، با يک روميزي، زيرميزي و اختلاس رسوا مي‌شود.

[ بیانات آیت الله جوادی آملی در دیدار با جمعی از دانشجویان مورخ 26/11/96]

 تنها نسخه ی آرام بخش !

 هیچ دلیلی در دنیا نمی توانست این همه وحشیگری و رذالت را توجیه کند، چه گناهی می توانست چنین مجازاتی در پی داشته باشد. با این همه دنائت و سبعیت (پستی و درندگی) دشمن ، زنده و سالم بودن ما یک معجزه بود. این صحنه ها پرده از بسیاری از سئوالات ما که اصلاَ این جا کجاست؟ اینها کی هستند؟ و ما چه می شویم؟ برداشت. شاید ما هم در نوبت مرگ ایستاده بودیم. ... اینجا هیچ کس نمی تواند از سرنوشت تلخ خود بگریزد. هر شب فکر می کردم این سخت ترین شبی بود که گذشت امّا دیگر سختی از اندازه رد شده بود. دلم می خواست چشمانم را همان جا بگذارم تا شاید آنچه دیده ام از ( شکنجه بعثی ها ) از من دور شود و فراموش کنم اما هر چه می گذشت، اوضاع از شب پیش سخت تر می شد. از خدا طلب صبر می کردم. صبری جمیل؛ صبری که فقط خریدارش خداست و این تنها نسخه ی آرام بخش بود و در تمام لحظات آیه « اسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ » را می خواندم و امیدوار به لطف خدا سختی ها را از سر می گذراندم.

[ معصومه آباد ، من زنده ام (خاطرات دوران اسارت) ، چاپ دویست و پنجم ،1395 ، ص 258 ]

 

 یک استفتاء

سوال: آیا رقصیدن در جشن عروسی فرزندان جایز است هرچند توسط پدران یا مادران در مجالس عروسی فرزندانشان باشد؟
جواب: اگر از نوع رقص حرام باشد، حرام است. هرچند توسط پدران و مادران در مجالس عروسى فرزندانشان باشد.

( استفتائات مقام معظم رهبری امام خامنه ای در سایت معظمً له به آدرس: leader.ir )

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: موعظه خوبان
برچسب‌ها: موعظه خوبان
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی