ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

اثبات حرام بودن موسیقی غنا و مطرب از قرآن

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

اثبات حرام بودن موسیقی غنا و مطرب از قرآن

شاءن نزول :
بعضى از مفسران گفته اند که نخستین آیات مورد بحث درباره ((نضر بن حارث )) نازل شده است .
او مرد تاجرى بود و به ایران سفر مى کرد، و در ضمن ، داستانهاى ایرانیان را براى قریش بازگو مى نمود، و مى گفت : اگر محمد براى شما سرگذشت عاد و ثمود را نقل مى کند، من داستانهاى رستم و اسفندیار، و اخبار کسرى و سلاطین عجم را باز مى گویم !، آنها دور او را گرفته ، استماع قرآن را ترک مى گفتند.
بعضى دیگر گفته اند که این قسمت از آیات در باره مردى نازل شده که کنیز خواننده اى را خریدارى کرده بود و شب و روز براى او خوانندگى مى کرد و او را از یاد خدا غافل مى ساخت .
مرحوم ((طبرسى )) مفسر بزرگ ، بعد از ذکر این شان نزول مى گوید:
حدیثى که از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در این زمینه نقل شده شاءن نزول فوق را تاءیید مى کند، چرا که آن حضرت (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: لا یحل تعلیم المغنیات و لا بیعهن ، و اثمانهن حرام و قد نزل تصدیق ذلک فى کتاب الله : ((و من الناس من یشترى لهو الحدیث ...)).
((آموزش دادن کنیزان خواننده ، و خرید و فروش آنها حرام است و درآمدى که از این راه به دست مى آید نیز حرام است ، گواه این مطلب چیزى است که خداوند در کتابش فرموده : و من الناس من یشترى لهو الحدیث ....
تفسیر:
غنا یکى از دامهاى بزرگ شیاطین !
در این آیات ، سخن از گروهى است که درست در مقابل گروه ((محسنین )) و ((مؤ منین )) قرار دارند که در آیات گذشته مطرح بودند.
در اینجا سخن از جمعیتى است که سرمایه هاى خود را براى بیهودگى و گمراه ساختن مردم به کار مى گیرد، و بدبختى دنیا و آخرت را براى خود مى خرد!
نخست مى فرماید: ((بعضى از مردم ، سخنان باطل و بیهوده را خریدارى مى کنند تا خلق خدا را از روى جهل و نادانى ، از راه خدا گمراه سازند)) (و من الناس من یشترى لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم ).
((و آیات خدا را به استهزاء و سخریه گیرند)) (و یتخذها هزوا).
و در پایان آیه اضافه مى کند: ((عذاب خوار کننده از آن این گروه است )) (اولئک لهم عذاب مهین ).
خریدارى کردن سخنان باطل و بیهوده یا به این گونه است که به راستى افسانه هاى خرافى و باطل را با دادن پول به دست آورند، آنچنان که در داستان ((نضر بن حارث )) خواندیم .
و یا از این طریق است که براى ترتیب دادن مجالس لهو و باطل و خوانندگى کنیزان خواننده خریدارى کنند، چنانکه در حدیث پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) ضمن شان نزول بیان شد.
و یا صرف کردن مال به هر صورت و به هر طریقى که به وسیله آن به این هدف نامشروع یعنى سخنان باطل و بیهوده برسند.
عجب اینکه این کوردلان مطالب باطل و بیهوده را به گرانترین قیمت خریدارى مى کردند، اما آیات الهى و حکمت را که پروردگار، رایگان در اختیارشان گذارده نادیده مى گرفتند.
این احتمال نیز وجود دارد که خریدارى (اشتراء) در اینجا معنى کنائى داشته باشد و منظور از آن هر گونه تلاش و کوشش براى رسیدن به این منظور است .
و اما ((لهو الحدیث ))، مفهوم وسیع و گسترده اى دارد که هر گونه سخنان یا آهنگهاى سرگرم کننده و غفلت زا را که انسان را به بیهودگى یا گمراهى مى کشاند در بر مى گیرد، خواه از قبیل ((غنا)) و الحان و آهنگهاى شهوت انگیز و هوس آلود باشد، و خواه سخنانى که نه از طریق آهنگ ، بلکه از طریق محتوى انسان را به بیهودگى و فساد، سوق مى دهد.
و یا از هر دو طریق ، چنانکه در تصنیفها و اشعار عاشقانه خوانندگان معمولى است که هم محتوایش گمراه کننده است و هم آهنگش !
و یا مانند داستانهاى خرافى و اساطیر که سبب انحراف مردم از ((صراط مستقیم )) الهى مى گردد.
و یا سخنان سخریه آمیزى که به منظور محو حق و تضعیف پایه هاى ایمان مطرح مى شود، همانند چیزى که از ابوجهل و یارانش نقل مى کنند که رو به قریش مى کرد و مى گفت : ((مى خواهید شما را از ((زقوم )) که ((محمد)) ما را به آن تهدید مى کند اطعام کنم ؟! سپس مى فرستاد و ((کره و خرما)) حاضر مى کردند و مى گفت : این همان ((زقوم )) است ! ... و به این ترتیب آیات الهى را بباد استهزاء مى گرفت .
به هر حال ((لهو الحدیث )) معناى گسترده اى دارد که همه اینها و مانند آن را فرا مى گیرد، و اگر در روایات اسلامى و سخنان مفسرین روى یکى از اینها انگشت گذارده شده است هرگز دلیل بر انحصار و محدودیت مفهوم آیه نیست .
در احادیثى که از طرق اهلبیت (علیهم السلام ) به ما رسیده تعبیرهائى دیده مى شود که بیانگر همین وسعت مفهوم این کلمه است :
از جمله در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : الغناء مجلس لا ینظر الله الى اهله ، و هو مما قال الله عز و جل ((و من الناس من یشترى لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله )): ((مجلس غنا و خوانندگى لهو و باطل ، مجلسى ست که خدا به اهل آن نمى نگرد، (و آنها را مشمول لطفش قرار نمى دهد) و این مصداق همان چیزى است که خداوند عزوجل فرموده ((بعضى از مردم هستند که سخنان بیهوده خریدارى مى کنند تا مردم را از راه خدا گمراه سازند)).
تعبیر به ((لهو الحدیث )) بجاى ((الحدیث اللهو)) گویا اشاره به این است که هدف اصلى آنها همان لهو و بیهودگى است ، و سخن ، وسیله اى براى رسیدن به آن است .
جمله ((لیضل عن سبیل الله )) نیز مفهوم وسیعى دارد که هم گمراه کردن اعتقادى را شامل مى شود آنچنان که در داستان نضر بن حارث و ابو جهل خواندیم و هم منحرف ساختن اخلاقى آنچنان که در احادیث غنا آمده است .
تعبیر ((بغیر علم )) اشاره به این است که این گروه گمراه و منحرف حتى به مذهب باطل خود نیز ایمان ندارند، بلکه صرفا از جهل و تقلیدهاى کورکورانه پیروى مى کنند، آنها جاهلانى هستند که دیگران را نیز به جهل و نادانى خود گرفتار مى سازند.
این در صورتى است که تعبیر ((بغیر علم )) را توصیف براى گمراه کنندگان بدانیم ، اما بعضى از مفسران نیز احتمال داده اند که توصیفى براى ((گمراه شوندگان )) باشد، یعنى مردم جاهل و بیخبر را ناآگاهانه به وادى انحراف و باطل مى کشانند.
این بیخبران گاه از این هم فراتر مى روند، یعنى تنها به جنبه هاى سرگرمى و غافل کننده این مسائل قانع نمى شوند، بلکه سخنان لهو و بیهوده خود را وسیله اى براى استهزاء و سخریه آیات الهى قرار مى دهند، و این همان است که در آخر آیه فوق به آن اشاره کرده ، مى فرماید: و یتخذها هزوا.
اما توصیف عذاب به ((مهین )) (خوار کننده و اهانت بار) به خاطر آن است که جریمه باید همانند جرم باشد، آنها نسبت به آیات الهى توهین کردند، خداوند هم براى آنها مجازاتى تعیین کرده که علاوه بر دردناک بودن توهین آور نیز مى باشد.
آیه بعد به عکس العمل این گروه در برابر آیات الهى اشاره کرده ، و در واقع آن را با عکس العملشان در برابر لهو الحدیث مقایسه مى کند و مى گوید: ((هنگامى که آیات ما بر او خوانده مى شود مستکبرانه روى بر مى گرداند، گوئى آیات ما را نشنیده ، گوئى اصلا گوشهایش سنگین است )) و اصلا هیچ سخنى را نمى شنود (و اذا تتلى علیه آیاتنا ولى مستکبرا کان لم یسمعها کان فى اذنیه وقرا).
و در پایان ، کیفر دردناک چنین کسى را اینگونه بازگو مى کند: ((او را به عذاب دردناک بشارت ده ))! (فبشره بعذاب الیم ).
تعبیر به ولى مستکبرا اشاره به این است که رویگرداندن او تنها به خاطر مزاحمت با منافع دنیوى و هوسهایش نیست ، بلکه از اینهم فراتر مى رود و انگیزه استکبار و تکبر در برابر خدا و آیات خدا که بزرگترین گناه است در عمل او نیز وجود دارد.
جالب اینکه نخست مى گوید: ((آنچنان بى اعتنائى به آیات الهى مى کند که گوئى اصلا آن را نشنیده و کاملا بى اعتنا از کنار آن مى گذرد)) سپس اضافه مى کند: ((نه تنها این آیات را نمیشنود، گوئى اصلا کر است و هیچ سخنى را نمى شنود))!
جزاى چنین افراد نیز متناسب اعمالشان است همانگونه که عملشان براى اهل حق دردآور بود، خداوند مجازاتشان را نیز دردناک قرار داده ، و به عذاب الیمشان گرفتار مى سازد!
توجه به این نکته نیز لازم است که تعبیر به ((بشر)) (بشارت ده ) در مورد عذاب دردناک الهى متناسب با کار مستکبرانى است که آیات الهى را به باد سخریه مى گرفتند و بوجهل صفتانى که ((زقوم جهنم )) را با کره و خرما تفسیر مى کردند!
در آیات بعد به شرح حال مؤ منان راستین باز مى گردد که در آغاز این مقایسه از آنان شروع شد، در پایان نیز به آنان ختم گردد، مى فرماید: ((کسانى که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام داده اند، باغهاى پر نعمت بهشت از آن آنها است )) (ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات لهم جنات النعیم ).
آرى این گروه بر عکس مستکبران بى ایمان ، و گمراه کنندگان کوردل که نه آثار خدا را در جهان مى بینند و نه سخنان فرستادگان خدا را به گوش جان مى شنوند، به حکم عقل و خرد بیدار و چشم بینا و گوش شنوا که خدا نصیبشان کرده هم به آیات الهى ایمان مى آورند و هم در اعمال صالح خود آن را به کار مى گیرند و چه جالب است که آنها ((عذاب الیم )) داشتند و اینها ((جنات نعیم )) دارند.
مهمتر اینکه این باغهاى پر نعمت بهشتى ، براى آنها جاودانه است ((همیشه در آن خواهند ماند)) (خالدین فیها).
((این وعده مسلم الهى است ، وعده اى تخلف ناپذیر)) (وعد الله حقا).
و خداوند نه وعده دروغین مى دهد، و نه از وفاى به وعده هاى خود عاجز است ، چرا که ((او عزیز و قدرتمند، و حکیم و آگاه است )) (و هو العزیز الحکیم ).
این نکته قابل دقت است که در مورد مستکبران ، ((عذاب )) به صورت مفرد ذکر شده و در مورد مؤ منان صالح العمل ، ((جنات )) به صورت جمع ، چرا که رحمت خدا همواره بر غضبش پیشى گرفته .
تاکید بر خلود و وعده حق الهى نیز تاءکیدى بر همین فزونى ((رحمت )) بر ((غضب )) است .
((نعیم )) که از ماده ((نعمت )) است ، معنى گسترده اى دارد که همه انواع نعمتهاى مادى و معنوى را شامل مى شود، حتى نعمتهائى که براى ما محبوسان زندان تن در این دنیا قابل درک نیست ((راغب )) در ((مفردات )) مى گوید: ((نعیم )) به معنى ((نعمت بسیار)) است (النعیم النعمة الکثیرة ).
نکته ها:
۱ - تحریم غنا:
بدون شک غنا به طور اجمال از نظر مشهور علماى شیعه حرام است و شهرتى در سرحد اجماع و اتفاق دارد.
بسیارى از علماى اهل سنت نیز بر این عقیده تاءکید کرده اند، هر چند بعضى از آنها استثناهائى براى آن قائل شده اند، و شاید بعضى از این استثناها در حقیقت استثناء نباشد و خارج از موضوع غنا محسوب شود (و به اصطلاح تخصصا خارج است ).
((قرطبى )) در ذیل آیات مورد بحث در همین زمینه چنین مى گوید: ((غناى معمول در میان گروهى از مردم ، هر گاه مشتمل بر اشعار عاشقانه در باره زنان و توصیف زیبائیهاى آنان ، و ذکر شراب و محرمات دیگر باشد، همه علما در حرمت آن متفقند، چرا که مصداق لهو و غناى مذموم مى باشد، و اما اگر از این امور خالى گردد، مختصرى از آن در اعیاد و جشنهاى زفاف جائز است ، و همچنین براى نشاط بخشیدن به هنگام انجام کارهاى مشکل ، آنگونه که در تاریخ اسلام در مساله حفر خندق آمده ، و یا اشعارى که ((انجشه )) به هنگام حرکت قافله به سوى مکه در حجة الوداع براى تحریک شتران مى خوانده است ، اما آنچه امروز در میان ((صوفیه )) معمول است که انواع آلات طرب را در این زمینه به کار مى برند حرام است )).
آنچه را که قرطبى به صورت استثناء بیان کرده از قبیل خواندن ((حدى )) (آواز مخصوص ) براى شتران یا اشعار مخصوصى که مسلمانان با آهنگ به هنگام حفر خندق مى خواندند به احتمال قوى اصلا جزء غنا نبوده و نیست ، و شبیه اشعارى است که گروهى با آهنگ مخصوص در راهپیمائیها یا مجالس جشن و عزادارى مذهبى مى خوانند.
در منابع اسلامى دلائل زیادى بر تحریم غنا در دست است که از جمله آیه فوق و من الناس من یشترى لهو الحدیث ... و بعضى دیگر از آیات قرآن مى باشد که حداقل طبق روایاتى که در تفسیر این آیات وارد شده بر غنا تطبیق گردیده ، و یا غنا از مصادیق آن شمرده شده است .
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم که در تفسیر آیه و اجتنبوا قول الزور (حج - ۳۰) فرمود: قول الزور الغنا: ((سخن باطل همان غنا است )).
و نیز همان امام (علیه السلام ) در تفسیر آیه و الذین لا یشهدون الزور (فرقان ۷۲) فرمود: ((منظور از آن غنا است )).
و در تفسیر همین آیه مورد بحث ، روایات متعددى از امام باقر (علیه السلام ) و امام صادق (علیه السلام ) و امام على بن موسى الرضا (علیهم السلام ) نقل شده است که یکى از مصداقهاى ((لهو الحدیث )) را که موجب ((عذاب مهین )) است غنا معرفى کرده اند.
علاوه بر این روایات فراوان دیگرى - منهاى تفسیر آیات - در منابع اسلامى دیده مى شود که تحریم غنا را بطور مؤ کد بیان مى کند.
در حدیثى که از ((جابر بن عبدالله )) از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل شده مى خوانیم : کان ابلیس اول من تغنى : ((شیطان اولین کسى بود که غنا خواند)).
و در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام ) چنین آمده است : بیت الغناء لا - تؤ من فیه الفجیعة ، و لا تجاب فیه الدعوة ، و لا یدخله الملک : ((خانه اى که در آن غنا باشد، ایمن از مرگ و مصیبت دردناک نیست ، و دعا در آن به اجابت نمى رسد، و فرشتگان وارد آن نمى شوند)).
و در حدیث دیگرى از همان امام (علیه السلام ) مى خوانیم : الغناء یورث النفاق ، و یعقب الفقر: ((غنا، روح نفق را پرورش مى دهد و فقر و بدبختى مى آفریند)).
در حدیث دیگر که از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده از جمله کسانى را که ملعون و دور از رحمت خدا شمرده است زن خواننده و کسى است که اجرتى به او مى دهد و کسى که آن پول را مصرف مى نماید! (المغنیة ملعونة ، و من اداها ملعون ، و آکل کسبها ملعون ).
در منابع معروف اهل سنت نیز روایات متعددى در این زمینه نقل شده است .
از جمله روایتى است که در ((در المنثور)) از جمع کثیرى از محدثین از ابى امامة از پیغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل کرده است که فرمود: لا یحل تعلیم المغنیات و لا بیعهن و اثمانهن حرام : ((تعلیم زنان خواننده حلال نیست ، و همچنین خرید و فروش این کنیزان ، و چیزى که در مقابل آن گرفته مى شود نیز حرام است )).
نظیر همین معنى را نویسنده التاج از ترمذى و امام احمد نقل کرده است (التاج جلد ۵ صفحه ۲۸۷).
((ابن مسعود)) از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل مى کند که فرمود: الغناء ینبت النفاق
فى القلب کما ینبت الماء البقل : ((غنا روح نفاق را در قلب پرورش مى دهد همانگونه که آب گیاهان را))!.
روى هم رفته روایاتى که در این زمینه نقل شده است بقدرى زیاد است که به حد تواتر مى رسد، و به همین دلیل اکثر علماى اسلام فتوى به حرمت داده اند علاوه بر علماى شیعه که تقریبا در این سخن اتفاق نظر دارند، تحریم آن از ابو - حنیفه نیز نقل شده است ، و هنگامى که از احمد پیشواى معروف اهل سنت درباره غنا سؤ ال کردند در پاسخ گفت : ینبت النفاق : ((روح نفاق را در آدمى مى رویاند))!.
و مالک ، پیشواى دیگر اهل سنت در پاسخ این سؤ ال گفت : یفعله الفساق : ((مردم فاسق به دنبال آن مى روند))!
و ((شافعى )) تصریح کرده است که شهادت اصحاب غنا قبول نیست ، و این خود دلیل بر فسق آنها است .
از اصحاب شافعى نیز نقل شده که فتواى شافعى را تحریم مى دانند، بر خلاف آنچه بعضى پنداشته اند.
۲ - غناء چیست ؟
در حرمت غناء چندان مشکلى وجود ندارد، مشکل تشخیص موضوع غناء است .
آیا هر صوت خوش و زیبائى غنا است ؟
مسلماء چنین نیست ، زیرا در روایات اسلامى آمده و سیره مسلمین نیز حکایت مى کند که قرآن و اذان و مانند آن را با صداى خوش و زیبا بخوانید.
آیا غنا هر صدائى است که در آن ((ترجیع )) (رفت و آمد صدا در حنجره و به اصطلاح غلت دادن ) باشد؟ آن نیز ثابت نیست .
آنچه از مجموع کلمات فقهاء و سخنان اهل سنت در این زمینه مى توان استفاده کرد این است که غناء، آهنگهاى طرب انگیز و لهو و باطل است .
و به عبارت روشنتر: غناء آهنگهائى است که متناسب مجالس فسق و فجور و اهل گناه و فساد مى باشد.
و باز به تعبیر دیگر: غناء به صوتى گفته مى شود که قواى شهوانى را در انسان تحریک مى نماید، و انسان در آن حال احساس مى کند که اگر در کنار آن صدا، شراب و فساد جنسى نیز باشد کاملا مناسب است !.
این نکته نیز قابل توجه است که گاه یک ((آهنگ )) هم خودش غنا و لهو و باطل است و هم محتواى آن ، به این ترتیب که اشعار عشقى و فسادانگیز را با آهنگهاى مطرب بخوانند، و گاه تنها آهنگ ، غنا است ، به این ترتیب که اشعار پر محتوى یا آیات قرآن و دعاء و مناجات را به آهنگى بخوانند که مناسب مجالس عیاشان و فاسدان است ، و در هر دو صورت حرام مى باشد (دقت کنید).
ذکر این نکته نیز لازم است که گاه براى غنا دو رقم معنى ذکر مى شود ((معنى عام )) و ((معنى خاص ))، معنى خاص همان است که در بالا گفتیم یعنى آهنگهاى تحریک شهوات و متناسب مجالس فسق و فجور.
ولى معنى عام هر گونه صوت زیبا است ، و لذا آنها که غنا را به معنى عام تفسیر کرده اند بر آن دو قسم قائل شده اند ((غناى حلال )) و ((غناى حرام )).
منظور از غناى حرام همان است که در بالا گفته شد و منظور از غناى حلال صداى زیبا و خوشى است که مفسده انگیز نباشد، و متناسب با مجالس ‍ فسق و فجور نگردد.
بنابراین در اصل تحریم غنا تقریبا اختلافى نیست ، اختلاف در نحوه تفسیر ن است .
البته ((غنا)) مصادیق مشکوکى نیز دارد (مانند همه مفاهیم دیگر) که انسان به راستى نمى داند فلان صوت مناسب مجالس فسق و فجور است یا نه ؟ و در این صورت به حکم اصل برائت محکوم به حلیت است (البته بعد از آگاهى کافى از مفهوم عرفى غنا طبق تعریف فوق ).
و از اینجا روشن مى شود صداها و آهنگهاى حماسى که متناسب میدانهاى نبرد و یا ورزش و یا مانند آن است دلیلى بر تحریم آن نیست .
البته در زمینه غنا بحثهاى دیگرى نیز وجود دارد از قبیل پاره اى از استثناها که بعضى براى آن قائل شده اند، و جمعى آن را انکار کرده اند، و مسائل دیگر که باید در کتب فقهى از آن سخن گفت .
آخرین سخنى که در اینجا ذکر آن را لازم مى دانیم این است که آنچه در بالا گفتیم مربوط به خوانندگى است و اما استفاده از آلات موسیقى و حرمت آن بحث دیگرى دارد که از موضوع این سخن خارج است .
۳ - فلسفه تحریم غنا
دقت در مفهوم ((غنا)) با شرائطى که در شرح موضوع آن گفتیم ، فلسفه تحریم آن را به خوبى روشن مى سازد.
در یک بررسى کوتاه به مفاسد زیر برخورد مى کنیم :
الف : تشویق به فساد اخلاق - تجربه نشان داده است - و تجربه بهترین شاهد و گواه است - که بسیارى افراد تحت تاثیر آهنگهاى غناء، راه تقوى و پرهیزکارى را رها کرده ، و به شهوات و فساد روى مى آورند.
مجلس غنا معمولا مرکز انواع مفاسد است و آنچه به این مفاسد دامن مى زند همان غناء است .
در بعضى از گزارشهائى که در جرائد خارجى آمده مى خوانیم که در مجلسى که گروهى از دختران و پسران بودند، و آهنگ خاصى از غناء در آنجا اجرا شد آنچنان هیجانى به دختران و پسران دست داد که به یکدیگر حمله ور شدند و فجایع زیادى بار آوردند که قلم از ذکر آن شرم دارد.
در تفسیر ((روح المعانى ))، سخنى از یکى از سران ((بنى امیه )) نقل مى کند که به آنها مى گفت : از غنا بپرهیزید که حیا را کم مى کند، شهوت را مى افزاید شخصیت را در هم مى شکند، جانشین شراب مى شود، و همان کارى را مى کند که مستى انجام مى دهد.
و این نشان مى دهد که حتى آنها نیز به مفاسد آن پى برده بودند.
و اگر مى بینیم در روایات اسلامى کرارا آمده است که غنا روح نفاق را در قلب پرورش مى دهد اشاره به همین حقیقت است ، روح نفاق همان روح آلودگى به فساد و کناره گیرى از تقوا و پرهیزکارى است .
و نیز اگر در روایات آمده است که فرشتگان در خانه اى که غنا در آن است وارد نمى شوند به خاطر همین آلودگى به فساد است ، چرا که فرشتگان پاکند و طالب پاکیند، و از این محیطهاى آلوده بیزارند.
ب - غافل شدن از یاد خدا - تعبیر به ((لهو)) که در تفسیر ((غنا)) در بعضى از روایات اسلامى آمده است ، اشاره به همین حقیقت است که غناء انسان را آنچنان مست شهوات مى کند که از یاد خدا غافل مى سازد.
در آیات فوق خواندیم که ((لهو الحدیث ))، یکى از عوامل ((ضلالت )) از ((سبیل الله )) است ، و موجب ((عذاب الیم )).
در حدیثى از على (علیه السلام ) مى خوانیم : کل ما الهى عن ذکر الله فهو من المیسر: ((هر چیزى که انسان را از یاد خدا غافل کند (و در شهوات فرو ببرد) آن در حکم قمار است .))
ج - آثار زیانبار بر اعصاب - غنا و موسیقى در حقیقت ، یکى از عوامل مهم تخدیر اعصاب است ، و به تعبیر دیگر مواد مخدر گاهى از طریق دهان و نوشیدن وارد بدن مى شوند، (مانند شراب ).
و گاه از طریق بوئیدن و حس شامه (مانند هروئین ).
و گاه از طریق تزریق (مانند مرفین ).
و گاه از طریق حس سامعه است (مانند غنا).
به همین دلیل گاهى غنا و آهنگهاى مخصوصى ، چنان افراد را در نشئه فرو مى برد، که حالتى شبیه به مستى به آنها دست مى دهد، البته گاه به این مرحله نمى رسد اما در عین حال تخدیر خفیف ایجاد مى کند.
و به همین دلیل بسیارى از مفاسد مواد مخدر در غنا وجود دارد، خواه تخدیر آن خفیف باشد یا شدید.
((توجه دقیق به بیوگرافى مشاهیر موسیقیدانان نشان مى دهد که در دوران عمر به تدریج دچار ناراحتیهاى روحى گردیده اند، تا آنجا که رفته رفته اعصاب خود را از دست داده ، و عده اى مبتلا به بیماریهاى روانى شده ، و گروهى مشاعر خود را از کف داده ، و به دیار جنون رهسپار شده اند، دستهاى فلج و ناتوان گردیده بعضى هنگام نواختن موسیقى درجه فشار خونشان بالا رفته و دچار سکته ناگهانى شده اند)).
در بعضى از کتبى که در زمینه آثار زیانبار موسیقى بر اعصاب آدمى نوشته شده است حالات جمعى از موسیقى دانان و خوانندگان معروف آمده است که به هنگام اجراى برنامه گرفتار سکته و مرگ ناگهانى شده ، و در همان مجلس جان خود را از دست داده اند.
کوتاه سخن اینکه آثار زیانبخش غنا و موسیقى بر اعصاب تا سر حد تولید جنون ، و بر قلب و فشار خون ، و تحریکات نامطلوب دیگر به حدى است که نیاز به بحث زیادى ندارد.
از آمارهائى که از مرگ و میرها در عصر ما تهیه شده چنین استفاده مى شود که مرگهاى ناگهانى نسبت به گذشته افزایش زیادى یافته است ، عوامل این افزایش را امور مختلفى ذکر کرده اند از جمله افزایش غنا و موسیقى در سطح جهان .
د - غنا یکى از ابزار کار استعمار
استعمارگران جهان همیشه از بیدارى مردم ، مخصوصا نسل جوان ، وحشت داشته اند، به همین دلیل بخشى از برنامه هاى گسترده آنها براى ادامه استعمار، فرو بردن جامعه ها در غفلت و بى خبرى و ناآگاهى و گسترش انواع سرگرمیهاى نا سالم است .
امروز مواد مخدر تنها جنبه تجارتى ندارد، بلکه یک ابزار مهم سیاسى ، یعنى سیاستهاى استعمارى است ، ایجاد مراکز فحشاء، کلوپه اى قمار و همچنین سرگرمیهاى ناسالم دیگر، و از جمله توسعه غنا و موسیقى ، یکى از مهمترین ابزارى است که آنها براى تخدیر افکار مردم بر آن اصرار دارند، و به همین دلیل قسمت عمده وقت رادیوهاى جهان را موسیقى تشکیل مى دهد و از برنامه هاى عمده وسائل ارتباط جمعى همین موضوع است .
منبع: برگرفته از تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی ج ۱۷


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: موسیقی
برچسب‌ها: اثبات حرام بودن موسیقی غنا و مطرب از قرآن

تاريخ : پنج شنبه 10 / 11 / 1398 | 8:4 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.