جنبه هایی از مدیریت بحران پیامبر اکرم(ص) (1)
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4179
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 23016
بازدید ماه : 197405
بازدید کل : 1609084
تعداد مطالب : 16947
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 17 / 12 / 1398

در این راستا، هر برهه از زندگی حضرت رسول(ص) و هر پدیده در حیات آن فرزانة مبارک(ص)، راهی است در جهت رسیدن به مکرمتهای اخلاقی.

در این مقاله با تو جه به برداشت مذکور، سعی بر این است که نحوة مدیریت آن حضرت را در مواقع بحرانی امر خطیر ابلاغ رسالت بررسی کرده و زوایایی هر چند اندک را به صورت شفاف مورد تأکید قرار دهد. از آنجا که تمام حیات آن حضرت(ص) پر از دغدغه و بحران بوده است، برای تمرکز بیشتر، چهار جنگ مهم به عنوان موارد خاص این تحقیق در نظر گرفته شد. این چهار جنگ عبارتند از «بدر»، «احد»، «خندق» و «تبوک». منتها، چون هر جنگ با بحران قبل از شروع حملة نظامی آغاز شده و با بحران اتمام جنگ به پایان می رسد، لذا نوع مدیریت حضرت از آ‎غاز بحران اولیه تا پایان بحران ثانویه(بعد از اتمام جنگ) محل توجه و مدنظر بوده است.

امید است که با بهره گیری بیشتر از سجایای اخلاقی آن حضرت، راه سعادت را آموخته و بیاموزانیم.

 

بخش اول شناسه های بحران

تعریف بحران

«بحران» که معادل لاتین آن، واژة «krisis» و معادل انگلیسی آن، واژه «Crisis» می باشد، در زبان ساده، به «زمان خطر» یا «نگرانی» اطلاق می گردد. در حقیقت، وضعیت یا دوره ای است که در آن، اشیا، نامطمئن، سخت و دردآور هستند.[1] بویژه زمانی که باید از خطری عمده و اصلی جلوگیری شود. «لحظة بحرانی» نیز به زمانی گفته می شود که موارد بسیار مهم مربوط به آینده در آن لحظه اتفاق افتاده یا تصمیم گیری دربارة آنها انجام می گیرد.

گفتنی است، اصطلاح «بحران» از علم پزشکی وارد مباحث اجتماعی و اقتصادی شده است. در پزشکی، «بحران» وضعیتی است که اندام، دچار بی تعادلی شده و سلامت انسان در معرض خطر قرار می گیرد.[2] برخی عقیده دارند که این تعریف، در زمینة اجتماعی نیز مصداق دارد و زمانی که جامعه از حالت تعادل و نظم عادی خارج شده و دچار آشفتگی می شود، وضعیت بحرانی حاکم می شود. از این رو، بحران را می توان «شرایط غیرعادی» دانست که در آن، مشکلاتی ناگهانی و پیش بینی ناپذیر پدید می آیند و در چنین شرایطی، ضوابط، هنجارها و قوانین مرسوم، کارساز نخواهد بود.

در مجموع، می توان مرحلة پیچیده ای را که یک کار و یک رویداد باید ازآن عبور کند، «بحران» نامید. این مفهوم از عناصر گوناگونی تشکیل شده است که با هم روابط متقابل دارند و شرایط ایجادی بروز بحران را تشکیل می دهند. برخی از این عناصر عبارتند از:1

الف پیدایش نیروهایی در درون سیستم که آن را از حالت تعادل خارج کرده و باعث تحول در نوسانها می گردد.

ب آشکار شدن خصومتهای پنهانی که پیش از آن، در سایة همکاریها و تفاهمهای آشکار، پنهان شده بود.

ج افزایش جدال و ستیزه گری در سطح افراد، گروهها و طبقه ها؛

د افزایش تناقضها؛

ه افزایش تلاش برای گذراندن این مرحله و سیر به حالت تعادل؛

و پیدایش راهکارهای اسطوره ای، خیالی و …

این عناصر باعث می شود که نوعی وضعیت حاد و اضطراری حادث شده و اختلال و اغتشاش در نظام به وجود آید.

 

مدیریت بحران:

«مدیریت بحران»، فرآیندی است که طی آن، مدیر برای دستیابی به اهداف سازمان با توجه به مقتضیات پیش آمدة زمانی و مکانی و با هزینه ای قابل قبول به کنترل و ساماندهی اوضاع می پردازد.

اصلی ترین شاخصة تفاوت بین بحرانها و مدیریت بر آنها، در شیوة اتخاذی برای کنترل بحران خلاصه می شود. هر چقدر در ایجاد موانع پیشگیرندة از بحرانها و کنترل بر آنها توفیق حاصل شود، به همان نسبت، مدیریت بحران نیز موفق خواهد بود. پنج مورد اساسی در کنترل بحرانها عبارتند از:2

1.کنترل بحران به مدیریت قوی دارای اعتماد به نفس بالا نیاز دارد.

2. هر بحران، راه حل خاص خود را با توجه به شرایط و مقتضیات مربوط می طلبد.

3. کنترل اطلاعات، بسیار ضروری است.

4. زمان بندی دقیق، لازم است.

5. گروه بررسی بحران می تواند در کنترل آن راهگشا و مؤثر باشد.

شایان ذکر است که عوامل ایجاد بحران، یا در محیط بیرونی مستقرند و یا در محیط درونی؛ اگر مدیریت بحران بتواند بر عوامل محیط بیرونی که غالباً غیر قابل کنترل هستند، به صورتی اثر بگذارد، و در خصوص عوامل محیط درونی نیز تصمیمات سنجیده و درستی اتخاذ کند، راه رفع بحران، سریع الوصول خواهد بود.

 

بخش دوم جهاد در اسلام

با توجه به مطالب کلی یاد شده در قسمت قبل، در ادامه، با تأکید بر موضوع «جهاد» به عنوان یکی از مصادیق بحران در زمان پیامبر اکرم(ص) که تقریباً گرفتاری دایمی آن بزرگوار را نیز تشکیل می داد به خاستگاه قرآنی جهاد و اهداف و انگیزه های قرآنی و دینی آن خواهیم پرداخت.

 

خاستگاه قرآنی جهاد:

اگر بخواهیم جنبه های مختلف مدیریت بحران حضرت رسول(ص) را بررسی کنیم، نخست، باید خاستگاه قرآنی و اذن الهی را برای تشریع جهاد مورد بررسی قرار دهیم تا از این طریق بتوانیم مبانی و اصول مدیریتی حضرت رسول(ص) را استخراج کنیم.

پس از آن که حضرت رسول(ص) در مدینه استقرار یافت، به گسترش دعوت خویش و حمایت از مؤمنان مستضعفی پرداخت که در راة عقیدة خود مورد آزار قرار گرفته و وادار به ترک دین خود می شدند. برای تحقق این امر، چاره ای جز جنگ علیه مشرکانی که مؤمنان را هدف آزارهای پیاپی خود قرار می دادند، وجود نداشت و گزیری جز آن نبود که کعبه از بت پرستی و بت پرستان نجات یافته و بتهایی که در آن قرار گرفته بودند، در هم شکسته شوند. به همین سبب، اذن جهاد تشریع شد.

در مورد اوّلین آیات نازل شده در خصوص «جهاد» اختلاف نظر وجود دارد. برخی، آیة «و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونکم»[3] و برخی دیگر، آیة «إن الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم»[4] را به عنوان نخستین آیات می دانند؛ ولی غالب مفسران و راویان، آیات زیر از سورة حج را به عنوان «آیات اذن تشریع جهاد» و اولین آیات نازل شده در این باره می دانند:

«إن الله یدافع عن الذین آمنوا إن الله لا یحب کل خوان کفور@ أذن للذین یقاتلون بأنهم ظلموا و إن الله علی نصرهم لقدیر@ ألذین أخرجوا من دیارهم بغیر حق الا أن یقولوا ربنا الله و لولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع و صلوات و مساجد یذکر فیها اسم الله کثیرا و لینصرن الله من ینصره إن الله لقوی عزیز[5] یعنی «خداوند از کسانی که ایمان آورده اند، دفاع می کند و خداوند، هیچ جنایتگر ناسپاسی را دوست ندارد. برای آنان که هدف جنگ قرار گرفته اند، بدان سبب که بر آنان ستم روا داشته شده، اجازة [نبرد] داده شده و خداوند بر یاری آنها تواناست. همان کسانی که بی آن که هیچ حقی در کار باشد و هیج جرمی مرتکب شده باشند جز آن که گفتند، پروردگار ما خداوند است، از خانه های خود بیرون رانده شدند. اگر بازداشتن برخی از مردم از سوی برخی دیگر، نبود صومعه ها و کنیسه ها و عبادتگاهها و مساجدی که در آن، فراوان نام خدا برده می شود، ویران می گردید. خداوند هر که را به او یاری دهد، یاری خواهد کرد که خداوند مقتدر و عزیز است.»

همچنین، آیات زیر نیز در ارتباط با مفهوم «جهاد» می باشد:

جنگ در اسلام برای تحکیم طغیان و خودکامگی نیست.[6]

جنگ در اسلام برای تظاهر و غرور و سد راه حق نیست.[7]

جهاد صرفاً برای نزدیکی به خدا و عبادت است، در غیر این صورت، شرک و گناه است.[8]

جنگ، برای غارت و طمع و جمع مال نیست.[9]

اذیت و آزار دیگران و کشتن و غارت اموال آنها به بهانة جهاد، ممنوع است.[10]

تجاوز و تعدی از حدود اعتقادی و ایدئولوژی جایز نیست.[11]

انجام جهاد در چهارچوب مقررات خاصی است که خداوند اعلام کرده است.[12]

هر نوع انتقام جویی و شکنجه دادن و اسراف و ایذای کودکان و زنان و از بین بردن درختان و کشتار احشام منع گردیده است.[13]

هدف از جهاد، حاکمیت ارزشها و حقایق اسلامی است.[14]

 اهداف و انگیزه های جهاد در اسلام

مبنای دیگر جهت دستیابی به اصول مدیریت حضرت رسول(ص) را در هنگام بحران، باید از اصول حاکم بر سیرة آن بزرگوار آموخت. اینک، چهار اصل اساسی در پرداختن آن حضرت به «جهاد» بیان می شود.

 1. اصل توحید:

جهاد رسول خد(ص)، نه یک سلطه جویی بشری بود و نه کشکمش بر سر خاک و زمین و منابع و امکانات؛ این تصور دربارة کسی ممکن است که در مادیات غرق شده باشد. امِا جنگ و جهاد پیامبر، فقط در راه احیای فضیلتها و اعتلای حق و سرکوب کردن باطل صورت می پذیرفت. به عبارت دیگر، جنگهای ایشان، در راستای فرآیند دعوت الهی او انجام می گرفت و کسانی که از آن حضرت تبعیت می کردند، در جنگ و صلح نیز اسوء قرار می دادند.

در واقع، جهاد رسول خد(ص) منشعب از اصول نبوت ایشان بود که ارزشها و فضایل انسانی، انگیزة آن را شکل می داد و حق خواهی و خوشخویی و اخلاق بزرگ منشانة پیامبر اکرم(ص) در همة مراحل و جنبه ها بر آن سایه افکنده بود.[15]

به همین لحاظ، روزی که سران «قریش» از ابوطالب خواستند تا از پیامبر(ص) بخواهد که دست از مخالفت با آنها بردارد، رسول خد(ص) فرمود:«من از ایشان چیزی نمی خواهم، جز این که یک کلمه بگویند و بدان وسیله، بر تمام عرب سیادت یافته و عجم را نیز زیر فرمان خویش آورند؛ و آن کلمه، این است که بگویند: «لا اله الا الله» و پس از آن، از بت پرستی دست بردارند.»[16] به همین جهت، ایشان در بیشتر نامه هایی که به سران مسیحی می نوشتند، به آیة شصت و چهار از سورة «آل عمران» اشاره می کردند که می فرماید:«قل یا أهل الکتاب تعالوا إلی کلمة سواء بیننا و بینکم الاّ نعبد إلا الله و لانشرک به شیئاً».

 2 اصل حمایت از مستضعفان

چنان که می دانیم، پیامبر اسلام(ص) و همة انبیای پیش از ایشان، خاستگاهی مردمی داشتند. آنها از میان مستضعفان به پا می خاستند و در طول دوران زندگی و رسالت خویش هیچ گاه، وابسته و اسیر قدرتهای پوشالی نمی شدند. آنها مانند بسیاری از مصلحان دیگر نبودند که برای کسب قدرت در مسیر انجام اصلاحات، خود را وابستة فلان قدرت یا فلان دولت کنند. بلکه تنها یک وابستگی داشتند و آن، دلبستگی به حق بود. بنابراین، همة نیرو و عظمتشان نیز از این ناحیه بود. با این اوصاف، دانستیم که پیامبران الهی از متن زندگی مستضعفان برانگیخته می شدند، از میان مردمانی که با فقر و فشار زندگی می کردند؛ به همین خاطر، سختیها و تلخیهای زندگی محرومان را چشیده بودند؛ و پس از بعثت خویش، هرگز راه کاخ سلطانی را در پیش نمی گرفتند تا احیاناً در کنف حمایت او، رسالت خود را به انجام رسانند.[17]

از این رو، مستضعفان صالح، گرامی ترین انسانها نزد رسول خد(ص) بودند. آن حضرت به محرومان عشق می ورزید و آنان را بزرگ و عزیز می داشت. ایشان می فرمودند:

«طوبی للمساکین بالصبر و هم الذین یرون ملکوت السموات و الارض»؛ لذا، از آنجا که تحقق سنت الهی به پیروزی حق بر باطل و چیره شدن مستضعفان بر مستکبران می انجامد، پیامبران نیز به منظور یاری کردن آنها سعی در ایجاد نظام الهی مبتنی بر این اصل را داشته اند.

 3. اصل مقابله با مستکبران:

این اصل چنان که از نام آن پیداست به معنای درگیری ذاتی و دایمی اسلام با هر گونه تکبر و برتری جویی است. استکبار، چهره های گوناگونی دارد و در هر لباسی که ظهور کند، باید با آن به مقابله برخاست. مقابلة آنان که ولایت الهی را پذیرفته اند، با آنان که تحت ولایت شیطان هستند؛ چرا که اگر انسانهای الهی، با چهره های گوناگون استکبار مقابله نکنند و تباهیگری و ستم پیشگی آنها را دفع نکنند، تباهی و ستم زمین را پر خواهد کرد.[18]

بنابراین، همیشه دو جبهه در برابر هم قرار داشته اند،«جبهة مدافع حق و عدالت» و «جبهة ملازم ستم و بیداد»؛ در این میان، خداوند، سرپرست اهل حق و طاغوتها، سرپرست اهل کفرند: «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات إلی النور و الذین کفروا أولیاؤهم الطاغوت یخرجونهم من النور إلی الظلمات اُولئک أصحاب النار هم فیها خالدون»[19]

با این اوصاف، یک جبهه، جبهة یاوران حق و دیگری، جبهة یاوران باطل است. در یک سو، پیامبران و پیروان آنها و در سوی دیگر، چهره های گوناگون استکبار، یاوران شیطان، قدرتهای بیداد گر سیاسی، اقتصادی و قدرتهای منحرف مذهبی قرار دارند. به هر حال، لازمة تحقق این رسالت، درگیری با مستکبران است. و لذا، رسول خد(ص) همواره در سه بعد عقیدتی، سیاسی و نظامی با مشرکان، کافران و منافقان جهاد می کردند. این جهاد، در واقع مقابله با مستکبرانی بود که نمی توانستند، شاهد آزادی انسانها از اسارت بتها باشند.

البته، نباید فراموش کرد که به طور کلّی، مشی اسلام، مشی جنگ و جدال نیست؛ چنان که در صدر اسلام نیز هنگامی که دوران دعوت با زبان طی شد و پس از تحمل بسیار، و آن گاه که مشرکان مکه، آزار و ستم را از حد گذرانده و مسلمانان را بیش از اندازه تحت فشار قرار دادند، اذن قتال(در سورة حج) صادر شد. بنابراین، نبرد با مستکبران جهت بسط و گسترش دعوت الهی و فراگیری دین خدا بروی زمین از اهداف الهی جهاد است.

 

4 اصل عدم انظلام:

«انظلام» یعنی تن دادن به ظلم و زیر بار ستم رفتن، که در این باره باید گفت، رسول خد(ص) و اوصیای ایشان و پیروان حقیقی آنها هرگز تن به آن نداده اند چنان که می دانیم، «حلف الفضول» نیز پیمانی در جهت شکست انظلام بود. همچنین، با توجه به آیات متعدد، خداوند هرگز راضی به ظلم و خواهان هیچ ستمی نیست؛ از جمله در آیة زیر:

«و ما الله یرید ظلماً للعباد»[20] و خداوند هیچ ظلمی و ستمی بر بندگان نمی خواهد.

کوتاه سخن این که منطق دین، مقتضی عدم انظلام و خروج بر زمامداران خودسر و قیام علیه ستم می باشد. اسلام، هرگز اجازه نمی دهد که ستمکاران متجاهر به ستم بر مردم مسلط شوند؛ و هیچ گاه، سکوت و تحمل ظلم و تعدی ستمگران و فاجران را جایز ندانسته و به مردمی که قدرت بر رفع ستم و اصلاح امور را دارند، نیز چنین اجازه ای نمی دهد.[21]


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی