تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9938
بازدید دیروز : 1059
بازدید هفته : 343795
بازدید ماه : 666076
بازدید کل : 11057831
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 11 / 1 / 1395

کاش کمی شرمنده می شدیم

سلام برادر شهیدم! نامت چه بود؟ یادم رفته است.
سلام مرا هم به حضرت روح‌الله برسان! 
برادر شهید من، خدا هنوز زنده است؟




نکند تو دیگر برادر من نباشی؟ 
برادر! امروز دیگر بر سر خواهرم چادری نیست تا که از خون سرخ تو سیاه تر باشد! 
برادر راستی، کربلا که اسطوره نبود، بود؟
سیدالشهدا را می‌شناسی؟ من مایکل جکسون را می‌شناسم، و هاکلبری فین را! تو چطور؟ بیل گیتس را می‌شناسی؟
در این دوره زمانه، حرف از بازنگری در دین خدا زده میشود، برای خدا هم نسخه می‌پیچند!
برادر! خدا آیا حواسش نبود چه میگوید؟
اینجا گرگ و میش است! البته نه به خاطر اینکه خورشید هنوز سایه­ ی گرمش را بر سرمان نگسترانیده است، بلکه به خاطر شبیه بودن ذاتی گرگ ها و میش ها! هم گرگ ها لباس میش پوشیده‌اند و هم میش ها تابلوی من گرگ هستم بر گردنشان آویخته!
برادر شهید من، فانوس داری؟ برای خودت نگه دار. من این وضع را دوست دارم.
تو را هم دوست دارم.
نکند از قاب عکس بیرون بیایی!
برادر شهیدم! بسیار دوستت میدارم اما از من مخواه. مخواه که مانند تو بیاندیشم و در اندیشه شهادت باشم. برادر اینجا آزادی اندیشه است! 
راستی در ملک خدا هم آزادی هست؟ نیست؟ خب پس نمیفهمی چه میگویم، این آزادی که میگویم خیلی چیز خفنی ست! گرگ و میش میکند همه جا را، حتی بهشت را! برادر شهیدم! راستی نامت چه بود؟ یادم رفته است .........

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 11 / 1 / 1395

خدایا!
ابراهیم را گفتی که عزیزترین فرزندش را قربانی کند، و او اسماعیل را مهیای قربان کرد....
هنگامیکه پدر کارد را به گلوی فرزندش نزدیک می کرد، ندا آمد دست نگه دار.
ابراهیم آزمایش خود را داد ولی اسماعیل هنوز به آن درجه تکامل نرسیده بود که قربان شود (استحقاق قربانی شود)


زمان زیادی گذشت، تا قربانی کاملی، که عزیزترین فرزندان آدم بود، بدرجه ارزش قربانی شدن رسید و در همان راه خدا قربانی شد و او حسیـــــــــــن بود.
خدایا تو به من دستور دادی که در راه تو قربانی شوم، فوراً اجابت کردم و مشتاقانه بسوی قربانگاه
عشــــــــــق حرکت کردم.... اما تو میخواستی که این قربانی هر چه با شکوه تر باشد، لذا دوستانم را و فرزندانم را و عزیزترین کسانم را بقربانی پذیرفتی .... و مرا در آتش اشتیاق گذاشتی....

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 11 / 1 / 1395

خاک شلمچه

چند سال پيش سميناري در تهران با عنوان « بررسي خاطره نويسي جنگ ايران - عراق وجنگ فرانسه » برگزار شد .پرفسور « ادوون روزو » رئيس موزه جنگ فرانسه ،‏ تو جلسه يکسري عکس و اسلايد از موزه جنگشان نشان داد و مدعي بود که من 20 سال کار تحقيقاتي روي جنگهاي دنيا کرده ام و .... 

روز آخر سمينار ، آنهارا با هواپيما به آبادان بردند و يک ساعتي هم در شلمچه .همين ادوون روزو ، وقتي توي شلمچه راه مي رفت ، هي آه مي کشيد و مي گفت : واي اينجا کجاست ؟! اين زمين با آدم حرف مي زند . اگر يک وجب از اين خاک توي فرانسه بود ، بهتون مي گفتم مردم چه زيارتگاهي درست مي کردند .
بعدها گفت : من 20 سال کار تحقيقاتي کرده ام ، همه يک طرف ، اين سه روزي که در ايران بودم ، يک طرف .
آرزو دارم که يک هفته بيايم ايران ،‏ پاي برهنه روي زمين شلمچه راه بروم

----------------------
پي نوشت :
- در جايي که يک فرانسوي اينگونه از خاک شلمچه تعريف و توصيف مي نمايد بايد براي
برخي از مخالفان و منتقدان بازديداز مناطق عملياتي ابراز تأسف نمود .
- راستي ما چقدر تحت تأثير خاک متبرک و معطر به قدوم و خون پاک شهيدان مناطق
عملياتي بويژه شلمچه قرار گرفته ايم و به اين موضوع اعتقاد داريم ؟
- اينجا را هم ببينيد ، فکر کنم ارزش خواندن را دارد .

 

 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی