تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4689
بازدید دیروز : 21126
بازدید هفته : 4689
بازدید ماه : 216423
بازدید کل : 11273274
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 1 / 2 / 1399

در بخش اوّل جلوه هایی از اخلاق سیاسی پیامبر صلّی الله علیه وآله به اخلاق زمامداری در بخش سیاست داخلی پرداختیم و در این قسمت ادامه آن را خواهیم داشت.

  1. قانون‌مداری در امر حکومت

     آنچه در سیره‌ی سیاسی پیامبراعظم، به نحو چشمگیری، مشاهده می‌شود، تأکید فراوان ایشان بر قانون‌مداری و ضابطه‌محوری است. هیچ ‌یک از تصمیمات حکومتی آن رسول‌اعظم خداوند بر پایه روابط خارج از قانون اعلام شده، اتخاذ نشده است. شاید یکی از زیباترین مظاهر قانون‌مداری حاکمیت آن حضرت، بیانیه و پیمان‌نامه‌ای باشد که به منزله قانون اساسی دولت‌شهر اسلامی از سوی ایشان منتشر شد. پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله در این بیانیه محکم و در آغاز تشکیل حکومت در مدینه، تکلیف همزیستی مهاجران و انصار، و نیز همزیستی مسلمانان و یهودیان را در شهر مدینه اعلام می‌نماید. این بیانیه به مثابه قانونی است که حقوق اساسی اقشار جامعه را دربر دارد و نبوغ فکری رهبر عالی‌قدر اسلام را در تشکیل امت واحده و تنظیم امور مردمی مختلف العقیده به ثبوت می‌رساند.

  1. قاطعیت در امر حکومت، و در ریشه کن کردن توطئه دشمنان داخلی

     شیوه‌ی حکومت پیامبر اسلام در مدینه دارای ابعاد مختلفی است که در ابتدای امر، گاه متضاد به نظر می‌رسد. در اخلاق سیاسی پیامبر اکرم هم قاطعیتی چشمگیر در تحقق وظایف حکومتی و دینی دیده می‌شود، و هم عطوفت و مهربانی نسبت به ملت، حتی مخالفان، به روشنی به چشم می‌خورد. این عاطفه، محبت و دلسوزی آن حضرت نسبت به رعایای تحت حاکمیت ایشان، آن‌چنان بود که رعایای ایشان رسول‌اکرم را از دل و جان دوست داشتند؛ آن چنان که هر برگ تاریخ پیامبر اکرم گویای عشق و علاقه زاید الوصف اصحاب پاک ایشان نسبت به آن حاکم فرزانه بی‌بدیل است، و قرآن کریم آن را ریشه توفیقات پیامبر می‌شمارد. دستور آغاز جنگ و محاصره قلعه یهودیان بنی‌النضیر ـ که در مباحث سیاست خارجی پیامبر، ذیل عنوان «پایبندی به تعهدات و پیمان‌ها…» خواهد آمد ـ به روشنی، بیانگر برخورد قاطعانه پیامبر اکرم با عمل توطئه‌گرانه پیمان‌شکنان تحت حاکمیت ایشان است. داستان معروف تخریب مسجد ضرار، آشکارا صلابت زمامداری رسول گرامی اسلام را نشان می‌دهد. ایشان با این مرکز دسیسه‌ای که منافقان برپا کرده بودند و ظاهر آن، مسجد و مرکز عبادت بود، قاطعانه برخورد کرده، و آن را در تاریخ، به عنوان تمثیلی از استفاده نابجا از محمل‌های دینی علیه ارزش‌های دین(مذهب علیه مذهب) نامدار نمود.

  1. استواری بر تصمیمات اخذ شده، و عدم تردید در آنها

     از نکات لازم برای یک مدیر، آن است که بر تصمیماتی که در امور تحت مسئولیت خود اتخاذ نموده، استوار باشد. مدیری که در انجام تصمیمات از خود دو دلی نشان داده، همیشه دچار تردید و دو دلی گردد، نخواهد توانست مجموعه تحت مدیریت خویش را به نحو مطلوب هدایت نماید؛ هر آنچه از انواع دو دلی‌ها، تردیدها و عاقبت‌اندیشی‌ها ـ که او لازم می‌داند ـ باید در مرحله تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری اعمال نماید. پس از آن که برنامه‌ای به تصمیم رسید و قرار بر انجام آن گرفت، دیگر جای چون و چرا، تردید و تزلزل نیست، بلکه باید با عزمی جزم خود را و زیر مجموعه تحت امر خود را به انجام و تحقق آن وادارد.

     در سیره‌ی سیاسی پیامبر اکرم و نحوه زمامداری ایشان اصل مشورت پیش از اخذ تصمیم، و استواری پس از آن، به وضوح به چشم می‌خورد. داستان اُحُد، و استواری بر تصمیمی که پس از مشورت با مسلمانان اتخاذ شده بود، اگرچه تصمیم مصوب بر خلاف نظر مبارک خود آن حضرت بود، یکی از بارزترین مظاهر توجه به این مهم در امر هدایت سیاسی جامعه توسط ایشان است.

جلوه هایی از اخلاق سیاسی پیامبر صلّی الله علیه وآله - بخش اوّل پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام در آستانه سالروز رحلت رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله مجموعه مقالات جلوه هایی از اخلاق سیاسی پیامبر صلّی الله علیه وآله را در سه بخش به نقل از شبکه تحلیلی نخبگان برای شما همراهان همیشگی سایت هیات تهیه و باز نشر نموده است. در ادامه می توانید این مجموعه را مطالعه نمایید.      زندگانی پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله از حیث سیاست و مشی سیاسی بسیار قابل مطالعه و درس آموزی است. آن حضرت با شریعت جدیدی که از جانب خدای سبحان به آن مبعوث شد، دین جدید و نظام حکومتی تازه و بدیعی را در سرزمین جزیره العرب پی‌افکند که از آغاز نیز منحصر به این سرزمین نبود، همچنان‌که در کمتر از نیم قرن از آن فراتر رفته، بلاد ایران، شام، مصر و مغرب را درنوردید و تا قلب آندلس پیش رفت. به این ترتیب، نهالی که با دستان مبارک آن پیامبر رحمت غرس شده بود، درخت تناوری شد که ریشه‌های آن تا اعماق سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا گسترده شده و شاخ و برگ آن بر سراسر گیتی سایه افکند.      بررسی رفتار سیاسی پیامبر اکرم در سال‌های نخستین دعوت به اسلام و حرکت عظیمی که ایشان در سرزمین مکه آغاز کرد، در حالی که گرفتار ضعف شدید سیاسی بود و دشمنان قدرتمند و مقتدری داشت، می‌تواند برای کسانی که به دنبال به دست گیری قدرت حکومتی در هر کشوری هستند، آموزنده باشد؛ همان‌طور که مطالعه عملکرد پیامبر در دوران به دست گرفتن قدرت سیاسی در مدینه و تشکیل حکومت، برای حاکمان و قدرتمندان کشورهای اسلامی بهترین نمونه از اخلاق قدرت و رفتار مطلوب حاکمان اسلامی را ارائه می‌دهد. این مطالعه و درس‌آموزی، نه فقط از دید مسلمانان و به عنوان تأسی به عمل پیشوای دین اسلام اهمیت دارد، بلکه از دید هر کس که دستی در سیاست دارد یا درباره فلسفه سیاسی مطالعه می‌کند، قابل تأمل است.      مبارزه ثمربخشی که پیامبر اکرم در دوران جاهلیت و در سرزمینی که فرسنگ‌ها با علم و تمدن آن روز بشری فاصله داشت، آغاز کرد و الگوی حکومتیِ موفقی که ارائه داد، بهترین نمونه برای مطالعات عمیق بر روی مباحث مربوط به شیوه آغاز و پیگیری مبارزات سیاسی از هنگام ضعف نیروی انسانی و تجهیزات مادی تا زمان به دست گرفتن قدرت، در عین رعایت اصول اخلاق انسانی است. آنچه فیلسوفان سیاسی درباره شیوه‌های حکومت کردن بر مردم گفته و نوشته‌اند، تمامی آموزه‌های اندیشمندان غرب و شرق ـ که برای پیروزی در مبارزات سیاسی و یا پایداری حکومت بیان کرده و رفتار و عملکرد ویژه‌ای را ارائه داده‌اند ـ همگی با عرضه بر رفتار سیاسی اخلاقی و عملکرد مبارزاتی و حکومتی پیامبراعظم قابل قضاوت و داوری است.      تجربه بشری ثابت کرده است که حاکمان، پس از گذشت زمانی از زمامداری، در چشم رعایا از عظمت و قداست خالی می‌شوند، ولی پیامبر اکرم چنین سرنوشتی را پیدا نکرد. قداست مقام ایشان در مدت زمامداری افزون‌تر شد و فراتر رفت؛ نه آن که فروتر گردد. باید بررسی نمود که راز این نتیجه چه بود؟ اخلاق مبارزاتی جلوه‌هایی از اخلاق سیاسی پیامبر قبل از تشکیل حکومت (در مکه و پیش از هجرت) قاطعیت و جدیت در اهداف      در آغاز بعثت و شروع دعوت پیامبراکرم، و پس از اقبالی که از سوی گروه اندکی از جوانان ـ که در شهر مکه زندگی می‌کردند ـ به آیین ارائه شده از سوی ایشان صورت گرفت، سران شهر مکه نگران گسترش این دعوت شدند و تلاش کردند تا با تهدید یا تطمیع پیامبر، ایشان را از ادامه فعالیت خویش بازدارند. قاطعیت ایشان در ادامه فعالیت‌های تبلیغی و جدیت در اهداف مبارزاتی، از ویژگی‌های عملکرد پیامبر در سرزمین مکه و در آغاز انقلاب دین اسلام است.      تعبیر مشهور رسول الله در برابر تهدید‌ها وتطمیع‌های سران قریش ـ که: «به خدا قسم اگر خورشید را در دست راست من بگذارند و ماه را در دست چپ من قرار دهند، من دست از این کار نخواهم کشید تا این‌که در این راه هلاک شوم یا این‌که خداوند مرا نصرت داده و بر آنان غالب آیم» ـ به روشنی دلالت بر همین استواری و جدیت در راه هدف دارد. همین ایمان به راهی که انتخاب شده است و پایداری در این مسیر، رمز پیشرفت حرکتی بود که پیامبراکرم در جهان آن روز آغاز کرد. به طور کامل پیداست که اگر رهبر یک حرکت اجتماعی، کمترین تردید یا اضطرابی از خود نشان دهد، هرگز نخواهد توانست مطلوب خود را به کرسی بنشاند. همه جنبش‌های توده‌ای که در طول تاریخ بشر در جوامع گوناگون به پیروزی رسیده‌اند، از همین عنصر جدیت و قاطعیت در روحیات رهبر جنبش برخوردار بوده‌اند. جلوه هایی از اخلاق سیاسی پیامبر صلّی الله علیه وآله صراحت در بیان اهداف و عدم مجامله با دشمن در عین ضعف نیرو و تجهیزات      می‌دانیم که در آغاز بعثت پیامبر اکرم، در زمانی که تعداد کسانی که به دین اسلام گرویدند، بسیار اندک بودند، سران قریش ـ که خطر دعوت پیامبراکرم را نسبت به جاه و مقام، مال و منال خود به خوبی درک می‌کردند ـ در صدد آزار و اذیت ایشان برآمدند تا آن حضرت را از ادامه مسیر الهی خود بازدارند. رسول گرامی اسلام ـ که در آن زمان، از لحاظ عِدّه، یاران فراوانی نداشت و دارای عُدّه کافی نبود، بدون آن که سستی کرده و به مجامله با قریش بپردازد، در بیان اهداف خود صراحت به خرج می‌داد. نمونه‌ای از این صراحت کلام، داستانی است که ابن هشام به نقل آن از زبان عبدالله بن عمرو عاص پرداخته، می‌نویسد که پیامبراکرم در پاسخ به اهانت‌های مکرر قریشیان و آزار و اذیت ایشان، با صراحت و صلابت فرمود: ای گروه قریش، آگاه باشید! سوگند به خدایی که جانم به دست اوست، من مأموریت دارم که به جنگ و هلاکت شما اقدام کنم. طبیعی است که این ‌چنین صراحتی در کلام، در آن‌چنان وضعیتی از لحاظ ضعف عِده و عُده، نه تنها دشمنان را بهت زده می‌نماید، بلکه در دل پیروان ـ که یا شاهد صحنه باشند و یا از شاهدان صحنه بشنوند ـ قوت قلب و اعتماد به نفس فراوانی ایجاد می‌کند.      نکته دیگری که نحوه برخورد پیامبر را با سران قریش در این داستان بر ما آشکار می‌سازد، آن است که رسول گرامی اسلام از ابتدا در پی انقلاب و دگرگونی سیاسی بود. پس ما در بررسی حرکات و سخنان پیامبراسلام با طرح یک انقلاب هوشیارانه مواجهیم؛ انقلابی که از ابتدا رهبر آن به دشمنان اعلام جنگ و وعده سرنگون کردن آنان را می‌دهد، و در نهایت، با فاصله زمانی کمی، پیروز می‌گردد. درک شرایط زندگانی پیروان      سرّ موفقیت پیشوا در رهبری پیروان خود، حکومت او بر قلب‌های ایشان است و یکی از مهم‌ترین عوامل در ایجاد این نحوه حکومت و تسخیر عواطف افراد، آن است که رهبری، شرایط زندگی و مشکلات گریبان‌گیر پیروان را درک کرده و خود را در شرایط افراد تحت حاکمیت خود قرار دهد، و در کاهش فشار‌های گوناگون زندگی و مبارزه بر پیروان خود تلاش نماید. اگر می‌تواند آسایش و رفاه مطلوب را برای ایشان فراهم کند و اگر نمی‌تواند، شیوه‌ای را بیابد که در کاهش مشکلات مؤثر باشد. در زندگانی سیاسی رسول گرامی اسلام این مسأله چشم‌گیر است.      سیره‌‌نویسان از افزایش روز به روز فشار و شکنجه مشرکان نسبت به پیروان انگشت شمار پیامبراکرم سخن می‌گویند و از این واقعیت که: خود پیشوای بزرگ اسلام تا حدودی از این فشارها در امان بود و سبب آن، اولاً حفظ و نگهداری الهی و محافظتی بود که پروردگار بزرگ نسبت به ایشان می‌کرد، و ثانیاً وجود عموی ایشان ابوطالب بود که شخصیت او در میان قریش مانع از این بود که مشرکان بتوانند به رسول‌گرامی اسلام آسیبی برسانند، ولی سایر مسلمانان ـ که چنین شرایطی نداشتند ـ همچنان گرفتار شکنجه و آزار دشمنان بودند و روز به روز کار بر ایشان سخت‌تر می‌شد. در این شرایط است که رسول‌گرامی اسلام اذن مهاجرت به حبشه می‌دهد و به مسلمانان تحت ستم می‌فرماید: خوب است شما به سرزمین حبشه ـ که سرزمین درستی و صداقت است ـ بروید... و با هجرت به آن مرز و بوم، به صورت موقت، خود را از چنگال این مردمان آسوده سازید!      بدیهی است که حضور مسلمانان در شهر مکه موجب استواری بیشتر موضع پیامبر بوده و بر شکوه حرکت‌های آن حضرت می‌افزود. در آن دوران ـ که تعداد ایمان آورندگان به دین اسلام بسیار اندک بود ـ طبیعی است که هر چه افراد بیشتری به محضر رسول‌گرامی اسلام رفت و آمد می‌کردند، جلال و عظمت ایشان در دیدگان اهل مکه، و تاجران و زایرانی که به آن شهر رفت و آمد می‌کردند، افزون می‌شد، اما رسول‌گرامی اسلام دستور به هجرت به حبشه داد تا حداقل بخشی از مسلمانان از شکنجه و آزار مشرکان در امان باشند. اخلاق زمامداری جلوه‌هایی از اخلاق سیاسی پیامبر پس از تشکیل حکومت (در مدینه و پس از هجرت) الف) سیاست داخلی همراهی با رعیت در امور خرد و کلان      یکی از مواردی که در اخلاق سیاسی برای حاکمان جوامع مختلف لازم شمرده می‌شود، و معمولاً فیلسوفان سیاسی دنیا آن را ضروری می‌دانند، آن است که حاکم و شهریار نباید در بسیاری از کارهایی که مردمان عادی انجام می‌دهند، با آنان مشارکت و همراهی داشته باشد؛ و این را با شکوه و جلال لازم برای زمامدار جامعه در تعارض می‌دانند. حاکم در منطق اینان باید در مکانتی فراتر از رعیت قرار داشته باشد، نه آن‌که رعایا او را هم رتبه خویش ببینند؛ اگر چه این هم رتبه بودن تنها در انجام امور جاری همگانی جامعه باشد. به تعبیر اینان، چنانچه رعایا ببیند زمامدار جامعه، هم اندازه و همانند ایشان، به کارهای عادی معیشتی مشغول است، دچار توهم شده و خود را هم عرض و هم ارزش زمامدار می‌بینند، و در نتیجه، فرمانبَر و فرمانبُردار مطیعی نخواهند بود. عمل پیامبراکرم، در دوران زمامداری موفقی که طی ده سال ارائه داد، نشان دهنده بطلان این نظریه است. ایشان، نه تنها در ابتدای تشکیل دولت اسلامی در مدینه، در همان اولین مرحله قرار گرفتن در جایگاه یک حاکم و زمامدار جامعه، بر خلاف چنین دستورالعملی اقدام نموده و «ابتدا خود آن حضرت دست به کار ساختمان مسجد شد تا مسلمانان نیز ترغیب شوند»، بلکه در تمام دوره زمامداری نیز این‌گونه همراهی و مشارکت عملی با مردم تحت حاکمیت ایشان، در امور خرد و کلان، به چشم می‌خورد؛ از جمله در زمانی که به پیامبراکرم اطلاع داده شد که احزاب و گروه‌ها و قبایل مختلف با یکدیگر متحد شده و علیه مسلمانان آماده جنگ هستند و به سوی مدینه در حال حرکت‌اند، رسول خدا، بنا بر پیشنهاد سلمان فارسی، «دستور داد تا اطراف شهر را خندق حفر کنند و خود آن حضرت نیز حفر قسمتی از آن را برعهده گرفت». آن حضرت در جنگ نیز مشارکت می‌ورزید و به قتال با دشمنان می‌پرداخت؛ نه این‌که خود در گوشه‌ای بنشیند و سربازان را به نبرد امر نماید. ابن هشام نقل می‌کند که در غزوه احد، آن زمان که مشرکان بر مسلمانان چیره شدند و جنگ سختی درگرفت؛ به گونه‌ای که بسیاری از مسلمانان از میدان نبرد فرار نمودند، پیامبراکرم همچنان در صحنه حضور داشت و ابی بن خلف، از سران مشرکان، را به دست خویش به هلاکت رساند. جلوه هایی از اخلاق سیاسی پیامبر صلّی الله علیه وآله اهتمام به وحدت و انسجام ملی، و مقابله با تفرقه‌افکنی‌ها      انسجام ملی از مسائلی است که وجود آن نقش محوری در ماندگاری یک حکومت دارد. هر حکومتی برای بقای خود نیازمند اتحاد اقشار مختلف جامعه حول یک محور است. زمامدار برای بقای زمامداری خویش باید میان مردم تحت حاکمیت خود یکپارچگی و احساس مشترک ایجاد نماید. در پرتو این احساس مشترک است که همدلی و همدردی میان اقشار گوناگون جامعه شکل می‌گیرد؛ بسیاری از ناملایمات و ناهمواری‌های اجتماعی ـ که به صورت عادی، موجب دشمنی، افتراق و درگیری‌های قومی می‌گردد ـ رنگ می‌بازند؛ آستانه تحمل مردم بالا می‌رود؛ گذشت نسبت به یکدیگر و عفو از خطا‌های دیگران در میان مردم ارزشمند می‌شود، و نزاع‌ها جای خود را به دوستی می‌دهد. عملکرد پیامبراکرم، در طول دوران زمامداری، گویای چنین رویکردی است.      تصمیم‌گیری‌های حکومتی و اوامر هدایتی آن حضرت در دوره راهبری امت نوپای اسلامی چهره زیبایی از یک زمامدار مرشد آگاه و حاکم هادی زیرک را تصویر می‌نماید. تأکیدات قولی و عملی رسول‌گرامی اسلام بر ایجاد و حفظ وحدت دینی میان مسلمانان از آشکارترین جلوه‌های اوامر اجتماعی ایشان است. از جمله اقداماتی که رسول‌خدا در همان اوایل ورود به شهر یثرب انجام داد، «پیمان برادری» بود که میان مهاجر و انصار بست. روشن است که عنوان «برادری» دربردارنده بالاترین و استوارترین نوع همبستگی و اوج همدلی است. دو برادر، هر قدر با هم اختلاف و تضاد داشته باشند و در مواقع متفاوت با هم به ستیزه برخیزند، لکن در مقابل بیگانگان به پشتیبانی از یکدیگر برخواهند خاست و هیچ‌گاه یکدیگر را تنها و بی‌یاور رها نخواهند ساخت.      از دیگر اقدامات پیامبر اکرم، در روزهای آغازین ورود به شهر مدینه و تشکیل حکومت، عهدنامه‌ای بود که به عنوان میثاق نامه مسلمانان و پیمان‌نامه حکومت اسلامی با اهل ذمه ساکن مدینه منتشر نمود. مفادی از این میثاق نامه بر وحدت، همدلی و همبستگی میان مسلمین، مهاجر و انصار، تأکید می‌ورزد و آنان را «امت واحدی» می‌خواند که «بر ضد آن کس که طغیان کند یا علیه ایشان دسیسه کند، یا درصدد ظلم و تعدّی برآید، یا میان مؤمنان فتنه و فسادی کند، قوای خود را به طور دسته‌جمعی به کاربرند... صلح و سازش مؤمنان یکی است، و هیچ مؤمنی بدون موافقت مؤمن دیگری وارد صلح نشود» و تا آنجا که «مؤمنان در خونی که از ایشان در راه جنگ با دشمنان می‌ریزد، ذمه‌دار یکدیگرند».      از اقدامات حکومتی دیگری که پیامبر اکرم در ماه‌های اولیه تشکیل دولت اسلامی در مدینه انجام داد، تنظیم لشکریان و انجام عملیات رزمی جهت ایجاد و تداوم آمادگی جنگی مسلمانان برای مقابله با حملات احتمالی دشمنان اسلام بود. در پاره‌ای از این رزمایش‌ها شخص پیامبر فرماندهی لشکریان را بر عهده داشت ـ که «غزوه» نامیده شده‌اند ـ و در پاره‌ای دیگر از این عملیات رزمایشی ایشان شرکت نمی‌کرد، بلکه لشکر را به فرماندهی شخص دیگری به صحنه نبرد فرضی ارسال می‌نمود که «سریه» نامیده می‌شوند. سیره‌نویسان ذکر کرده‌اند که لشکریان در سرایا فقط از مهاجران انتخاب می‌شده و هیچ‌یک از انصار شرکت نداشته‌‌اند؛ لکن در مورد غزوات به عدم مشارکت انصار اشاره‌ای نکرده‌اند که به طور طبیعی، به معنای حضور انصار در میان لشکریان است.      این تصمیم پیامبر اکرم، به روشنی، نشان می‌دهد که ایشان نمی‌خواسته‌اند دو گروه مهاجر و انصار با هم در عملیاتی حساس و چالش برانگیز، بدون حضور شخص ایشان مشارکت نمایند؛ زیرا این مسأله موجب می‌شد مفاخره‌ها و نزاع‌های قومی و قبیله‌ای دیرینه‌ای که میان اقوام و قبایل ساکن در شبه جزیره ـ که مهاجر و انصار نیز از آن اقوام بودند ـ وجود داشته و با تأکیدات و اقدامات وحدت‌آفرین پیامبر رو به خموشی می‌رفت، در غیاب ایشان، دوباره، سرباز کند و آتش نفاق و اختلاف شعله‌ور گردد. جلوه هایی از اخلاق سیاسی پیامبر صلّی الله علیه وآله      در سال هشتم هجری نبردی میان مسلمانان با قبیله هوازن صورت گرفت و به پیروزی قاطع مسلمین انجامید. در این نبرد ـ که به غزوه حُنَین شهرت یافت ـ غنایم بسیاری به دست آمد که درباره سرنوشت آن غنایم نقل‌های تاریخی متعددی وجود دارد. در هنگام تقسیم غنایم حنین، رسول گرامی اسلام به اشراف و بزرگانی که تازه مسلمان شده بودند، و یا مشرکانی که به آن حضرت کمک کرده بودند، بیش از دیگران داد تا سبب جلب خاطر آنها و قبیله و فامیلشان گردد و بدین‌وسیله دلی از آنها به دست آورد. این عمل پیامبر موجب رنجش خاطر انصار شد تا آنجا که سعد بن عباده، بزرگ قبیله خزرج، گله انصار را ـ که گله خود او هم بود ـ برای رسول خدا نقل نمود. پیامبر که این‌چنین دید، در جمع انصار، با تأکید بر عدم حضور مهاجران، به غیر از چند نفر معین از ایشان، به اوسیان و خزرجیان فرمود: ای گروه انصار، آیا به خاطر مختصر گیاه سبزی از مال دنیا ـ که من خواستم به وسیله آن دل جمعی را به دست آورم تا(بلکه بدین ‌وسیله) اسلام آورند ـ در دل خویش از من گله‌مند شدید؛ در صورتی که من شما را به همان( نعمت) اسلامتان واگذاشتم؟ ای گروه انصار، آیا خشنود نیستید که مردم از اینجا با گوسفند و شتر بروند و شما با رسول‌خدا به منازل خود بازگردید؟ سوگند به آن‌که جانم به دست اوست! اگر موضوع هجرت در کار نبود، من خود یکی از انصار بودم. و اگر مردم به راهی روند و انصار راه دیگری را در پیش گیرند، من به همان راه انصار می‌روم.(آنگاه دست به دعا برداشته گفت:) خدایا، انصار و فرزندان انصار و فرزندان فرزندان انصار را رحمت کن! انصار که این سخنان را از رسول‌خدا شنیدند، گریستند؛ چندان که ریش‌های آنها تر شد و گفتند: ما به همین راضی هستیم که رسول‌خدا بهره و سهم ما باشد.      حال، چنانچه پیامبر اکرم چنین تجمعی را تشکیل نمی‌داد و به توجیه انصار نسبت به این تصمیم خویش نمی‌پرداخت، مسلم است که انصار(کسانی که در سخت‌ترین لحظات پیامبراکرم را تنها نگذاشته بودند) هیچ‌گاه، نسبت به ایشان اعتراضی نمی‌نمودند، بلکه به این تصمیم گردن می‌نهادند؛ لکن درایت رهبر جامعه اقتضا می‌نماید ریشه هرگونه کدورت و دلخوری در میان رعایا را بخشکاند. همین که گروهی از رعایا احساس کنند دسته دیگری از ایشان مورد توجه ویژه بی‌دلیل حاکم قرار گرفته‌اند، کافی است تا حقد و حسادت آنان برانگیخته شود و منتظر فرصتی باشند تا به آن دسته لطماتی را وارد نمایند؛ بخصوص اگر کسانی وجود داشته باشند که به دنبال ایجاد فتنه و آشوب در میان افراد جامعه بگردند. در این موقعیت است که حاکم تیزبین و آینده‌نگر نباید از کنار این مسأله به سهولت بگذرد، بلکه باید نطفه چنین کدورتی را بمیراند.      پیامبراکرم ـ که با جامعه‌ای با سابقه سال‌های متمادی تفاخرهای قبیله‌ای و نزاع‌های قومی مواجه بود، و نیز منافقانی را در میان افراد تحت حاکمیت خود می‌دید که از هر فرصتی جهت ایجاد دو دستگی و اختلاف در بین مسلمانان بهره می‌جستند ـ با این تدبیرِ آگاهانه به از بین بردن ریشه حسد و کینه مسلمانان نسبت به یکدیگر اقدام نمود. در جریان بازگشت لشکر اسلام از غزوه بنی‌المصطلق، آن گاه که میان فردی از مهاجران و فردی از انصار بر سر برداشتن آب از چشمه نزاعی درمی‌گیرد که موجب سوء استفاده منافقان مدینه و دستمایه آغاز تفرقه میان صفوف مسلمانان می‌گردد، رسول خدا، بی‌درنگ دستور حرکت را صادر می‌نماید و بدون هیچ‌گونه توقف و استراحت، «آن روز را تا شب و شب را تا صبح راه رفت و صبح آن روز نیز تا هنگامی که آفتاب بالا آمد، همچنان به راه ادامه داد، و چون هوا گرم شد، دستور داد فرود آیند. لشگریان نیز ـ که حدود یک شبانه روز راه رفته بودند ـ خسته و کوفته، به محض این‌که فرود آمدند، به خواب رفتند. این کار رسول‌خدا موجب شد که گفته‌های عبدالله بن اُبَی از یاد آنها برود و سخنان او مورد بحث و گفتگو واقع نشود و اختلاف و کینه میان مهاجر و انصار ایجاد نگردد». ... ادامه دارد. منبع: شبکه تحلیلی نخبگانِ دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه‌ای پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

جلوه هایی از اخلاق سیاسی پیامبر صلّی الله علیه وآله

     پس از شکستی که مسلمانان در جنگ احد متحمل شدند و آسیب سختی که بر دولت نوپای اسلامی وارد شد، نوعی سرخوردگی و خمودی در اهل مدینه به وجود آمده بود، و در دل، پیامبر را سرزنش می‌نمودند که چرا در امر جنگ با اصحاب مشورت کرده و تسلیم رأی آنان شده است؟ بویژه چرا بر سر تصمیم نخستین پافشاری نموده است؟ آیات قرآن کریم ـ که پس از شکست در جنگ احد نازل شد ـ به خوبی، چنین حالت اعتراضی را نشان می‌دهد:  َبِما رَحْمَهٍ مِنَ اللـهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَـهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکلْ عَلَی اللـهِ إِن اللـهَ یُحِب الْمـتَوَکلینَ؛ پس به[برکتِ] رحمت الهی، با آنان نرمخو[و پُر مِهر] شدی، و اگر تندخو و سختدل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده می‌شدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه، و در کار[ها] با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست می دارد. این آیه، به روشنی، بر سیره حکومتی پیامبر در نحوه اتخاذ تصمیم و استقامت بر آن صحه می‌نهد.

  1. آزادی رعایا در انتقاد، و توجیه ایشان بدون ارعاب

     آزاد نهادن افراد جامعه برای خرده‌گیری از عملکرد زمامداران از جمله مسائلی است که هیچ‌ یک از حاکمان دنیا آن را نمی‌پسندند. پاره‌ای از اینان عدم آزادی بیان انتقادات را به روشنی اعلام می‌کنند، و پاره‌ای دیگر، با تظاهر به استقبال از شنیدن سخنان انتقاد‌آمیز رعایا، در عمل با کسانی که جسارت خرده‌گیری نسبت به زمامدار را پیدا کرده باشند، برخورد کرده و او را از ورود به این عرصه پشیمان می‌سازند. سیره سیاسی پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله، به درستی، نقطه مقابل این سیره عملی اجماعی قدرتمندان جهان است، ایشان، هیچ‌گاه، رعایا را از ابراز ایرادها و انتقادهای خود نسبت به تصمیم‌ها و عملکردهای خود منع نکرد، و نسبت به هیچ ‌یک از کسانی که بر اعمال ایشان خرده می‌گرفتند، هرچند هم که بی‌ادبانه و تند بود، سختگیری نکرده و برخورد تندی ننمود.

     در جریان صلح حدیبیه و تعهداتی که پیامبر، و در پی آن، تمامی مسلمانان پذیرفتند، برخی از مسلمانان نسبت به پذیرش آن تعهدات معترض بوده و آن را برنتافتند. سیره‌نویسان نمونه‌هایی از اعتراضات تند، و گاه بی‌ادبانه پاره‌ای از اصحاب را گزارش نموده‌اند؛ بدون آن‌که هیچ‌گونه ممانعت قبلی یا برخورد بعدی از جانب رسول الله صلّی الله علیه و آله با این افراد صورت گرفته باشد، و همین بزرگواری پیامبراکرم این افراد معترض را آن‌چنان دچار شرمندگی می‌کند که به گفته پاره‌ای از ایشان تا مدت‌ها مترصد تلافی این تندی و جبران این بی‌ادبی خود بوده‌اند. در داستان جنگ حنین و نحوه تقسیم غنایم آن جنگ ـ که پیامبر طبق دستور خداوند بیشتر غنایم را به سران قبایل اختصاص دادند و به مؤلفه قلوبهم شهرت یافت و به انصار مدینه غنیمتی تعلق نگرفت ـ خرده‌گیری‌ها نسبت به این عمل پیامبر منحصر به اعتراض مؤدبانه انصار نبود، بلکه برخی از مسلمانان با لحن عاری از ادب به آن پیشوای معصوم با تندی اعتراض نمودند: در آن روز، مردی از بنی تمیم به نام ذوالخویصره به نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله آمده، گفت: یا محمد، من امروز تقسیم تو را دیدم. رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: خوب، چگونه دیدی؟ گفت: عدالت را مراعات نکردی! رسول خدا فرمود: وای بر تو! اگر عدل و داد در نزد من نباشد، نزد چه کسی خواهد بود؟ عمر بن خطاب برخاسته، گفت: یا رسول الله، او را نکشم؟ فرمود: نه. او را واگذار.

  1. برخورد قاطعانه با تخلفات عمال حکومت، و تسامح با مردم خطاکار نادم

     بسیاری از حکام در برابر خطای رعایا سختگیر هستند؛ در حالی که نسبت به خطای عمال حکومت خود با اغماض برخورد می‌کنند. نزدیکی به زمامدار و ورود به محدوده قدرت، آن‌چنان مصونیتی برای اشخاص فراهم می‌کند که اغلب افراد حاضرند به هر قیمتی خود را به این جرگه پولادین وارد نمایند. در تمامی حکومت‌ها، همین که کسی مورد عنایت ویژه نظام قدرت واقع شود، دیگر با خاطری آسوده می‌تواند به هر عملی دست بزند و مطمئن باشد که در برابر جرایم و جنایاتی که مرتکب می‌شود، مؤاخذه سنگینی در انتظار او نخواهد بود؛ اما اخلاق سیاسی پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله دقیقاً نقطه مقابل این مشی جاری است.

     آن حضرت در موارد اشتباهات رعایا اغماض بیشتری به خرج می‌دادند، ولی خود را در مورد خطاهای عُمّال حکومت مسئول دانسته، آنان را مورد مؤاخذه شدیدتر قرار می‌دادند. نمونه‌ای از خطاهای عُمّال حکومت ـ که با برخورد شدیدی از جانب رسول اکرم مواجه شد ـ ماجرای گروه هشت نفره‌ای است که به سرکردگی عبد الله بن جحش، به طور محرمانه برای جمع آوری اطلاعاتی از تحرکات مشرکان مکه فرستاده شده بودند. مسلم است که این هشت نفر افراد مورد اعتماد پیامبر بوده‌اند که برای چنین مأموریتی ویژه برگزیده شده بودند. در این ماجرا، فرستادگان مورد اعتماد پیامبر عملی برخلاف دستور ایشان انجام می‌دهند؛ زیرا رسول‌ الله به ایشان دستور جنگ نداده بود، بلکه تنها قرار بود اخباری از تحرکات مشرکان برای پیامبر به دست آورند. این عمل، اگرچه منجر به لو رفتن اسرار عمل پیامبر نزد مشرکان شد و به طور طبیعی، باید از این حیث مورد عتاب رسول اکرم واقع می‌شد، لکن مورد برخورد تند و علنی آن حضرت، و نه صرفاً توبیخ و بازخواستی محرمانه، قرار می‌گیرد.

جلوه هایی از اخلاق سیاسی پیامبر صلّی الله علیه وآله

     در جریان فتح مکه رسول‌خدا سعی داشت که بی‌خبر وارد مکه شود و قریشیان از حرکت و عملیات او مطلع نگردند. حاطب بن ابی بلتعه، یکی از مهاجران، نامه‌ای به قریش نوشت و جریان حرکت آن حضرت را در آن نامه درج کرد و آن را به زنی سپرد و مزد زیادی برای آن زن معین کرد که نامه را به قریش برساند. پس از آن‌که خداوند رسولش را از این مطلب آگاه نمود، علی بن ابی طالب به امر پیامبر در میانه راه مکه نامه را از آن زن گرفته، به نزد رسول اکرم آورد. لکن رسول الله با چنین عمل خطایی با اغماض برخورد نمود. در این جریان، عمل حاطب بن ابی بلتعه جُرمی بزرگ شمرده می‌شود؛ چرا که او می‌خواست سرّ عملیات حکومت در حال جنگ را افشا نماید؛ اگرچه با تقدیر الهی این تدبیر او با شکست مواجه شد. مقایسه برخورد همراه اغماض و تخفیف پیامبر را با حاطب ـ که یکی از افراد عادی جامعه و بدون مسئولیتی حکومتی بود ـ با برخورد بدون اغماض ایشان با عبدالله بن جحش و یارانش ـ که عامل حکومت بودند ـ به روشنی، گویای این نکته اخلاق سیاسی آن حضرت است.

  1. احترام به سنّت‌ها و قراردادهای اجتماعی غیرمنافی با مبانی دینی

     در بسیاری از انقلاب‌های سیاسی، آنگاه که انقلابیان به پیروزی می‌رسند، به زیر و رو کردن تمامی مناسبات و ارزش‌های سنتی اجتماعی پرداخته، اصل را بر تغییر همه جانبه چهره جامعه پیش از انقلاب می‌نهند. در نظر این قومِ پیروز همه آنچه در جامعه قبل از انقلاب رواج داشته، سیاه بوده و در تقابل با مکتب انقلاب و ارزش‌های انقلابی است، و برای باقی نگاه داشتن هر یک از مظاهر جامعه پیشین باید به دنبال دلیل گردید. این تفکر، انقلاب سیاسی و واژگون کردن ارکان حکومتی را به انقلاب اجتماعی و واژگون کردن تمامی ارکان جامعه و روابط میان مردم تسری می‌دهد. اما آنچه در انقلاب اسلامی در شبه جزیره عربستان اتفاق افتاد، جز این بود.

     در سیره‌ی سیاسی پیامبراکرم می‌بینیم که ایشان پس از پیروزی بر مشرکان مکه و غلبه بر حاکمان سایر بلاد، کمترین تغییرات اجتماعی را به وجود آورده و تنها مناسبات و سنت‌هایی را که در تنافی با ارزش‌های اسلام بود، واژگون می‌ساخت. موقعیت افراد و جایگاه اجتماعی ایشان، چنانچه تعارضی با مبانی دینی نداشت، مورد تعرض قرار نمی‌گرفت. در داستان فتح مکه، پس از آن که رسول گرامی اسلام «وارد کوچه‌های مکه شد و به کنار خانه کعبه آمد و هم چنان که سواره بود، هفت بار طواف کرد… عثمان بن طلحه کلید دار خانه کعبه را خواست و کلید خانه را از او گرفت و در کعبه را باز کرده وارد خانه شد». ایشان پس از شکستن بت‌هایی که مشرکان در داخل و روی کعبه قرار داده بودند، در گوشه‌ای از مسجدالحرام نشست و پس از آن که با درخواست پاره‌ای از اصحاب خویش مواجه شد که خواستار منصب کلید داری کعبه بودند، عثمان بن طلحه را به حضور طلبید. چون او آمد، کلید را به او سپرد و فرمود: «کلید را بگیر که امروز روز نیکی و وفای به عهد است» و به این ترتیب، منصب و موقعیت اجتماعی والای کلید داری کعبه را در خاندان او استمرار بخشید. آن حضرت، به طور صریح، در میان مردم مکه اعلام نمود: کلیدداری کعبه و سقایت حاجیان را به همان ترتیب سابق رسمیت می‌بخشم.

  1. همواره در دسترس رعایا بودن

     «حاجب داشتن» و از ورای پرده‌ها با مردم جامعه سُخن گفتن، از شیوه‌هایی است که توسط قدرتمندان جوامع مختلف به کار گرفته می‌شود تا بر ابهت و عظمت صاحب قدرت افزوده گردد. بسیاری از مواقع، والی و زمامدار راضی می‌شود که اوقات خود را به بطالت بگذراند، لکن زمانی را برای مراجعه به خود در اختیار رعایا قرار ندهد. هدف این زمامداران، آن است که تصور «فوق دسترس بودن» آنان دستخوش تردید مردم عادی نگردد، تا همچنان در قوه خیال مردمان باقی بمانند و افراد جامعه ایشان را «فردی چون خود» محسوب نکنند. لکن در اخلاق حکومتی رسول‌اکرم، «در دسترس مردم عادی قرار داشتن» یک اصل است. مراجعانی که به مدینه‌النبی قدم می‌گذاشتند، می‌دانستند که در چه زمانی و چه مکانی می‌توانند رهبر امّت اسلام را ملاقات نموده، خواسته‌ها و تقاضاهای خود را به طور مستقیم با خود آن حضرت در میان بگذارند.

جلوه هایی از اخلاق سیاسی پیامبر صلّی الله علیه وآله

     قبایل مختلف ـ که نمایندگانی را برای صحبت با پیامبر می‌فرستادند ـ همچون «قبیله بنی‌سعد بن بکر، که مردی را به نام ضمام بن ثعلبه به عنوان نمایندگی به نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرستادند» و «نمایندگان بنی‌حنیفه، که مسیلمه کذاب نیز در میان آنها بود»، بدون هیچ هماهنگی و اطلاع قبلی، و حتی بدون آن که چهره پیامبر را بشناسند، به حضور ایشان رسیده و به گفتگو می‌پرداختند. رعایا نیز به آسانی و بدون هیچ‌گونه نگرانی و دغدغه، عرض حال به محضر ایشان برده و خصوصی‌ترین مشکلات خویش را با ایشان به مشورت می‌نشستند. «عدی بن حاتم» از ماجرایی سُخن می‌گوید که در اولین برخورد خود با رسول الله صلّی الله علیه و آله شاهد آن بوده است: رسول خدا صلّی الله علیه و آله مرا که شناخت، از جا برخاسته، مرا به سوی خانه خود برد و هم چنان که در راه می‌رفتیم، پیرزنی سر راه او آمد و او را نگهداشت، و به خدا سوگند! آن حضرت را دیدم زمانی طولانی در آنجا ایستاد و درباره کار آن پیرزن با او صحبت کرد.

  1. رها نکردن مردم بدون تعیین سرپرست و جانشین

     آنچه در جای جای سیره و شیوه عملی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در طول ۲۳ سال رهبری مبارزاتی و حکومتی آن حضرت به چشم می‌خورد، آن است که ایشان هیچ گاه گروهی از مردم تحت ولایت خود را بدون سرپرست رها نکرد؛ چه آن زمان که مسلمانان تنها گروهی کوچک در مکه بودند که درگیر و دار تبلیغ مبانی دین اسلام و دعوت مردمان دیگر به این آیین الهی، با آزار و شکنجه‌های دشمنان روزگار می‌گذراندند؛ و چه آن زمان که در مدینه دارای حکومت استواری شده و با دشمنان داخلی، یهودیان بنی‌النضیر، بنی‌قریظه و بنی‌قینقاع، و دشمنان خارجی، مشرکان مکه و قبایل هم پیمان با آنان، درگیر می‌شدند. در تمامی این مواقع و مواضع، هر بار که لازم می‌شد، گروهی از مسلمانان در جایی یا کاری حضور دسته‌جمعی و مشارکت گروهی داشته باشند، چنانچه شخص پیامبر در میان آنان نبود، حتماً از جانب ایشان فردی مسئولیت اداره امور را برعهده می‌گرفت.

     در ماجرای هجرت نخستین مسلمانان به حبشه، پیامبراکرم «عثمان بن مظعون» را به عنوان امیر بر قافله ده نفره مهاجران مسلمان منصوب نمود. در تمامی لشکرکشی‌ها، فردی از جانب پیامبر به سرپرستی گمارده می‌شد. حال چنانچه غزوه‌ای شکل می‌گرفت که پیامبر در میان لشکریان از مدینه خارج می‌شد، فردی از جانب ایشان به امارت و سرپرستی مدینه و اهالی آن نصب می‌گردید، و چنانچه سریه‌ای شکل می‌گرفت که پیامبر در میان لشکریان نبود، فردی از جانب ایشان به امارت و سرپرستی لشکر منصوب می‌شد. پیامبراکرم صلّی الله علیه و آله در بلاد مختلفی که به اسلام می‌پیوستند، نیز همواره افرادی را به سرپرستی جامعه تعیین می‌نمود.

     سیره‌نویسان اسامی تمامی کسانی را که در طول حکومت رسول گرامی اسلام از جانب ایشان بر بلدی از بلاد اسلامی گماشته شده بودند، ذکر کرده‌اند. آنچه آشکارا مشاهده می‌شود، این است که رسول‌ اعظم، هیچ‌گاه، حتی برای مدت کوتاه چند روزه، امت اسلامی را بی‌سرپرست رها نکرده است؛ حال چگونه می‌توان پذیرفت که آن رهبر و زمامدار تیزبین نسبت به دوران پس از رحلت و خروج ابدی خود از میان امّت اسلامی در اندیشه تعیین و نصب سرپرست و امیر نباشد؟ من در این مقاله نمی‌خواهم وارد بحث از ادله کلامی نصب جانشین و جانشین منصوب از سوی پیامبر اکرم بشوم، بلکه تنها بر اساس سیره سیاسی و حکومتی آن حضرت است که سخن می‌گویم.

… ادامه دارد.

منبع: شبکه تحلیلی نخبگانِ دفتر حفظ و نشر آثار امام خامنه‌ای


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: عترت
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی