چكيده:
اين نوشتار، چيستي و اهداف تربيت را از دو منظر درون ديني و برون ديني، و نيز مفهوم و كاربرد تربيت در قرآن كريم را به كاوش نشسته است. مباني هستي شناختي و انسان شناختي تربيت كه از مؤلفههايي چون توحيد و يگانگي مبدأ و غايت آفرينش و نيز بعثت و فرستادن مربيان آسماني در بخش هستي شناختي تشكيل شده و نيز فطرت، كرامت، اراده و اختيار انسانها در ساحت انسان شناختي، عناصر و مؤلفههاي بنيادين تربيت اسلامي و قرآني معرفي و شناسايي شده است، چنانكه به اهداف تربيت نيز از آفاق متفاوت مادي و معنوي نگريسته شده و كمال انساني از راه تقرب و عبوديت خداوند و به ديگر سخن خداگونه شدن، هدف اصلي و بنيادين تربيت از منظر قرآن معرفي شده است.
پيشگفتار
«تربيت»، مفهوم بيپايان و بيكرانهاي است كه تمامي شئون و ساحتهاي حيات انساني را در بر ميگيرد؛ تربيت نه در حصار زمان محدود ميشود و نه در قلمرو مكان ميگنجد. فراتر از محيط، وسيعتر از عالم و ژرفتر از رفتار بيروني و نهان و سرشت آدمي است. تربيت ريشه در هزاران نسل پيشين انساني دارد و سايه تأثير آن بر تمام نسلهاي پسيني نيز ادامه خواهد داشت. فرآيند تربيت، در اقتصاد، مديريت، سياست، جنگ، صلح، هنر، ادبيات، تكنولوژي، دانشهاي انساني، روابط اجتماعي، رشد و تعالي درونيترين ويژگيها، خصلتهاي روحي و رواني انسانها رخ مينمايد و برآيندهاي مستقيم دارد. اين فراروندگي و بيكرانگي تربيت، پيچيدگي در فهم حقيقت و چيستي آن را در پي آورده است، چندان كه بسياري از كارشناسان و دانشمندان تعليم و تربيت از جمعبندي مفهوم تربيت، سويههاي تربيت، عوامل تربيت، آثار تربيت و تجليات تربيت عاجز آمده و به تعريفهاي سطحي و تسامحبار بسنده كردهاند.
مفهوم و چيستي تربيت
«واژه رب از مصدر تربيت اشتقاق يافته است، (چه به صورت مجرد به كار برود و يا مضاعف،) معناي يگانه دارد. [= سوق دادن چيزي به سمت كمال] و فلاني كار و ساخته خود را تربيت كرد، يعني آن را رشد داد.» پژوهندگان تفسير نمونه آوردهاند: «رب در اصل به معناي مالك و صاحب چيزي است كه به تربيت و اصلاح آن ميپردازد و بايد توجه داشت كه رب از ماده «ربب» است، نه «ربو» (يعني ماده اشتقاق آن مضاعف است و نه ناقص). و به هر روي در معناي آن پرورش و تربيت نهفته است.» (مكارم شيرازي، 1/54) دكتر محمد فاضل جمالي استاد علوم تربيتي در دانشگاه بغداد نيز بر آن است كه اشتقاق رب و مربي از يك اصل و ريشه است. (جمالي،/18) بدين ترتيب ميتوان بدين رهيافت نايل آمد كه «رب» و «مربي» از ماده تربيت است و در معنا و مفهوم لغوي تربيت، سه عنصر مربي، هدفداري مربي مبني بر رشد دادن متربي و كماليابي تربيت شونده، از اركان و عناصر اصلي به شمار ميروند، به گونهاي كه با نبود هر يك از اضلاع اين مثلث، مفهوم تربيت بر آن صادق نيست و اين هر سه جزء، از يك منظر، فراخناي مفهوم تربيت را محدود ميكنند، هر چند كه از منظر ديگر (سويهها و ابعاد وجودي تربيت شونده) اطلاق و شمول دارد، به اين معنا كه تربيت را به ساحت خاص مادي و يا معنوي تربيت شونده محدود و مقيد نميكند.
پس تربيت آنگاه كه درباره انسان به كار ميرود، هر دو ساحت مادي و معنوي آن را پوشش ميدهد و رشد و كماليابي آنها مورد نظر مربي است و بايد باشد.
ب) تعريف تربيت
با آنكه اهميت و نقش انحصاري تربيت در تحقق فرهنگ و تمدن و رشد و تعالي آن دو بر مربيان و انديشهوران بزرگ پوشيده نبوده است، از همين رو، غزالي تربيت را پس از پيامبري، شريفترين كار آدمي خوانده (غزالي، احياء العلوم، 1/35) و كانت آن را بزرگترين و دشوارترين مسئله آدمي دانسته (كانت، /67) و افلاطون بر آن بوده است كه فني عاليتر و مقدستر از تربيت نيست. (كاظم زاده ايرانشهر، /1) با اين همه جاي شگفتي دارد كه تا كنون بر تعريف يگانه و يا همگون از تربيت، توافق نشده است. علت اين ناهمگوني را از يك سو ـ چنانكه اشاره شد ـ در محدوده و گستردگي تربيت و از ديگر سو، در گوناگوني رويكرد تعريفگران تربيت به هستي، خدا، جهان، انسان، معرفت و جامعه شناختي ميبايد سراغ گرفت. به ديگر سخن، هر كس از تربيت آن گونه كه مايل به فهم آن بوده و گرايشهاي علمي و فكري وي ايجاب ميكرده، دفاع كرده و تعريف ارائه داده است. از اين رو، عدهاي از تربيتپژوهان بزرگ، از يافتن تعريف شفاف و يگانه كه پسنديده همگان افتد، نااميد گشته و تلاش در اين راه را بيهوده انگاشتهاند. به هر روي و گذشته از اينكه دست يازيدن به تعريف جامع و مانع براي تربيت ميسر ميگردد و يا خير، نبايد پنداشت كه اگر چنان تعريفي فراهم نيايد، باب تلاش و گفتگو بايد بسته شود و هيچ تعريفي براي آن ياد نگردد؛ زيرا بر همان تعريفهاي ناهمسو از تربيت نيز آثار و منافع افزون ميتوان جست. يكي از بهرههاي بسيار كارآمد تعريف تربيت آن است كه هر تعريفي به نوبه خود، تجليگاه مكتبهاي تربيتي است، وانگهي، مرزهاي تربيتي در نگاههاي مختلف را روشن ميكند و از اينكه در ترسيم تربيت از منظر ديانت اسلامي و قرآني ره به ناكجا آباد بسپريم مانع مي شود، چنانكه در سطح انديشه و نظر، نميگذارد وسيله را هدف انگاريم و يا در نيمه راه، خويشتن را رسيده به مقصد پنداريم. براي شناخت و دريافت هر چند اجمالي افقهاي ناهمگون تعريف تربيت، به ياد كرد دو گروه از تعريفهاي برون ديني و درون ديني از تربيت ميپردازيم: