تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 27121
بازدید دیروز : 52941
بازدید هفته : 159288
بازدید ماه : 212566
بازدید کل : 10604321
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 10 / 5 / 1399

غم بارترین و مظلوم ترین عملیات دفاع مقدس؛ از 120 نفر فقط 4 نفر زنده ماندند+عکس

تفاوت جنگ ما با دیگران

همین ماه‌ها و سال‌های گذشته، گروه‌های تحقیقاتی بسیاری از خارج آمده‌‌اند تا روی فرهنگ جبهه کار کنند. خود من تا به‌حال با چندین گروه محقق آمریکایی، فرانسوی، هلندی، فنلاندی و انگلیسی بحث کرده‌ام. حتی با ایرانیان مقیم آمریکا که پایان‌نامه‌هایشان درباره هشت سال جنگ ایران و عراق بوده است.

چند سال پیش هم «انجمن دوستی ایران و فرانسه» سمیناری را در تهران برگزار كرد با عنوان «بررسی خاطره نویسی در جنگ ایران و عراق و در جنگ فرانسه».

چند دکتر و پرفسور از فرانسه برای شرکت در این سمینار سه روزه که اصلا کار تبلیغی روی آن نشد، آمدند تهران. پرفسور «ادوون روزو» رئیس موزه جنگ فرانسه، پرفسور «کریستف بالایی» رئیس وقت انجمن دوستی ایران و فرانسه، پرفسور «هوتکا» و دکتر «اریک بوتل». در مقابلشان هم گذشته از اساتید بزرگوار، آقایان علیرضا کمره‌ای، مرتضی سرهنگی و هدایت الله بهبودی، چند تن از نویسندگانی که زمان جنگ فقط رزمنده بودند و حالا خاطراتشان را منتشر کرده‌اند، نشسته بودند و بحث می‌کردند.

رئیس موزه جنگ فرانسه، توی جلسه یك سری اسلاید و عکس از موزة جنگشان نشان داد كه مثلا بله، ما این جوری هستیم و... و مدعی بود که من بیست سال كار تحقیقاتی روی جنگ‌های دنیا كرده‌ام و... خیلی متكبر بود. فرق داشت با بقیه. روز آخر سیمنار، اینها را با هواپیما به آبادان بردند و یك ساعتی هم شلمچه. یکی از بچه‌ها که همراه آنان به شلمچه رفته بود، می‌گفت: وقتی رفتیم شلمچه، همین ادوون روزو، كه تو از او بدت می‌آید و خیلی متكبر و بد دماغ بود، وقتی توی شلمچه راه می‌رفت، هی آه می‌كشید و می‌گفت: وای اینجا كجاست؟! گفتم: بابا اینجا میدان مین و سیم‌خاردارها را جمع كرده‌اند. گفت: « اینها كه آشغال است. توی فرانسه و آلمان هم میدان مین و سیم‌خاردار پیدا می‌شود، این زمین با آدم حرف می‌زند. اگر یك وجب از این خاک توی فرانسه بود، بهت می‌گفتم مردم چه زیارتگاهی درست می‌كردند.»

بعد می‌گفت:«من یك آرزو دارم و این را عملی خواهم کرد كه یك هفته بیایم ایران، پای برهنه روی زمین شلمچه راه بروم.»

روزی كه داشت از ایران می‌رفت، گفت: «من بیست سال كار تحقیقاتی روی جنگ‌های دنیا كردم. همه یك طرف، این سه روزی كه اینجا بودم طرف دیگر.»

توی جلسه اینها نشسته بودند و بحث می‌كردند كه آقای علیرضا كمره‌ای به نكته ی مهم و جالبی اشاره کرد. ایشان گفت: «یكی از بزرگ‌ترین تفاوت‌های جنگ ما با جنگ‌های دنیا این است كه اگر تمام جنگ‌های دنیا را بررسی كنید، می‌بینید که وقتی یك سرباز خطا یا اشتباهی مرتكب می‌شود، از شهر تبعیدش می‌كنند به خط مقدم. این مسئله در جبهه‌های ما برعكس بود، یعنی یك بسیجی اگر در خط مقدم از فرمانده‌اش اطاعت نمی‌كرد و خطایی مرتكب می‌شد، تبعیدش می‌كردند به شهر. مثلا می‌گفتند شش ماه حق نداری بیایی جبهه. در این حال او گریه می‌كرد، التماس می‌كرد كه شما را به خدا بگذارید من برگردم خط مقدم!

اینها وقتی این موضوع را شنیدند، خیلی شگفت‌زده شدند. آدم‌های با منطقی‌هم بودند. گفتند انصافا در هیچ جای دنیا چنین چیزی نیست. اینها در برابر فرهنگ دفاع مقدس و روحیه و اعتقادات این بچه‌ها كرنش كردند.

حمید داوودآبادی

 

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسب‌ها: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 27 / 3 / 1399

قداست دفاع ممکن است مانع گفتن همه حقایق شود؛ در پشت جبهه اختلاف سیاسی وجود داشت؛ انتقاد از تحریف ها و حملات به دوران دفاع مقدس؛ معامله ایران و اسرائیل شایعه بود؛ حمله به ایران ساده نخواهد بود؛ یک پیشنهاد برای دریافت غرامات جنگ و ... از جمله محورهای گفتگوی مشروح محسن رضایی با خبرگزاری مهر به مناسبت هفته دفاع مقدس است.

محسن رضایی فرمانده سپاه در دوران جنگ  که از سال 1360 تا 1376 فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بر عهده داشته است، می گوید رفته رفته زمان انتشار ناگفته های جنگ فرا رسیده اما خودش همچنان از بیان آن پرهیز دارد.

او هم اکنون دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام است و در این گفتگو از انتشار خاطرات و ناگفته هایش پیرامون جنگ خبر می دهد.

وی در پاسخ به سوالی از دو عضو کابینه یاد کرد که پذیرش قطعنامه شورای امنیت مبنی بر توقف جنگ را در جلسه هیئت دولت شکست ایران مطرح کرده اند و زمانی که از او خواسته شد نام آن دو را بگوید از قول سرلشکر فیروزآبادی نام بهزاد نبوی و خاتمی را بر زبان آورد.

در آخر مصاحبه از او خواستیم نظرش را درباره دادگاه کهریزک بگوید که از پاسخ دادن امتناع کرد و با خنده گفت: یکباره درباره سران فتنه هم بپرسید! محسن رضایی در این مصاحبه هرگونه ارتباط مدیریتی با روزنامه ملت ما را تکذیب کرده است.

مصاحبه با دبیر مجمع تشخصیص مصلحت نظام در ساختمان دبیرخانه مجمع انجام شد. رضایی مصاحبه با مهر را در میان چند ملاقات انجام داد و پیش از حضور خبرنگاران مهر، او در اتاقش در حال صحبت با داوود دانش جعفری وزیر اقتصاد دولت نهم بود.

وی در آغاز مصاحبه گفت: در 8 ماه گذشته با هیچ خبرگزاری مصاحبه انجام نداده و این نخستین مصاحبه او در چند ماه گذشته است که با خبرگزاری مهر انجام می شود.

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسب‌ها: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 27 / 3 / 1399
رهبر معظم رهبری(حفظه الله) در دیدار نوجوانان و جوانان شرکت کننده در کاروانهای راهیان نور که در نوزدهم اسفند ماه سال 1396 برگزار شد ضمن اشاره به حرکت مقدس راهیان نور به دو بعد از ابعاد گوناگون و ناگفته دفاع مقدس اشاره فرمودند؛ الف) عامل جنگ و آن علّتی که موجب شد ایران مورد تهاجم قرار بگیرد؛ ب) کیفیت دفاع جمهوری اسلامی و ملّت ایران در این جنگ؛ از آنجا که این دو محور کمتر به آن اشاره شده است مناسب است مبلغین گرامی ضمن مطالعه دقیق بیانات مقام معظم رهبری(حفظه الله) و مطالعه و تحقیق در مورد این دو نکته، در تبلیغ و ترویج نکته های ناگفته دفاع مقدس تلاش نمایند. متن کامل بیانات مقام معظم رهبری را مرور می کنیم.
موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 27 / 3 / 1399

جنگ تحمیلی علیه ایران چگونه رقم خورد؟

یك سال دیگر گذشت و مجدداً هفته دفاع مقدس فرارسید. این بهترین فرصتی است كه در محضر شهدا سر تعظیم و كرنش فرود آوریم و به محضر امام راحل كه بنیانگذار استقلال ما، آزادی ما و حكومت اسلامی ماست كه امروز معنای واقعی زنده بودن شخصیت و آرمان های امام را می توانیم هر لحظه حس كنیم چرا كه زندگی ما آمیخته شده به راهی كه او برای ما ترسیم كرده و خداوند توفیق داده در ادامه این راه ثابت قدم بمانیم.

و ابراز ارادت می كنیم به محضر رهبر انقلاب اسلامی و فرمانده كل قوا حضرت آیت الله خامنه ای كه امروز كاروانسالار ادامه این راه و این انقلاب عظیم می باشند كه حكومت اسلامی را سكانداری می كنند و این كشتی با عظمت و سربلندی به سمت ساحل عزت و اقتدار پیش می رود.

آنچه می خواهم عرض كنم پیرامون سه محور است

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسب‌ها: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 27 / 3 / 1399

دفاع مقدس جنگ تحمیلی ,شهیدان دفاع مقدس و انقلاب اسلامی

تفاوت جنگ ما با دیگران

همین ماه‌ها و سال‌های گذشته، گروه‌های تحقیقاتی بسیاری از خارج آمده‌‌اند تا روی فرهنگ جبهه کار کنند. خود من تا به‌حال با چندین گروه محقق آمریکایی، فرانسوی، هلندی، فنلاندی و انگلیسی بحث کرده‌ام. حتی با ایرانیان مقیم آمریکا که پایان‌نامه‌هایشان درباره هشت سال جنگ ایران و عراق بوده است.

چند سال پیش هم «انجمن دوستی ایران و فرانسه» سمیناری را در تهران برگزار كرد با عنوان «بررسی خاطره نویسی در جنگ ایران و عراق و در جنگ فرانسه».

چند دکتر و پرفسور از فرانسه برای شرکت در این سمینار سه روزه که اصلا کار تبلیغی روی آن نشد، آمدند تهران. پرفسور «ادوون روزو» رئیس موزه جنگ فرانسه، پرفسور «کریستف بالایی» رئیس وقت انجمن دوستی ایران و فرانسه، پرفسور «هوتکا» و دکتر «اریک بوتل». در مقابلشان هم گذشته از اساتید بزرگوار، آقایان علیرضا کمره‌ای، مرتضی سرهنگی و هدایت الله بهبودی، چند تن از نویسندگانی که زمان جنگ فقط رزمنده بودند و حالا خاطراتشان را منتشر کرده‌اند، نشسته بودند و بحث می‌کردند.

رئیس موزه جنگ فرانسه، توی جلسه یك سری اسلاید و عکس از موزة جنگشان نشان داد كه مثلا بله، ما این جوری هستیم و... و مدعی بود که من بیست سال كار تحقیقاتی روی جنگ‌های دنیا كرده‌ام و... خیلی متكبر بود. فرق داشت با بقیه. روز آخر سیمنار، اینها را با هواپیما به آبادان بردند و یك ساعتی هم شلمچه. یکی از بچه‌ها که همراه آنان به شلمچه رفته بود، می‌گفت: وقتی رفتیم شلمچه، همین ادوون روزو، كه تو از او بدت می‌آید و خیلی متكبر و بد دماغ بود، وقتی توی شلمچه راه می‌رفت، هی آه می‌كشید و می‌گفت: وای اینجا كجاست؟! گفتم: بابا اینجا میدان مین و سیم‌خاردارها را جمع كرده‌اند. گفت: « اینها كه آشغال است. توی فرانسه و آلمان هم میدان مین و سیم‌خاردار پیدا می‌شود، این زمین با آدم حرف می‌زند. اگر یك وجب از این خاک توی فرانسه بود، بهت می‌گفتم مردم چه زیارتگاهی درست می‌كردند.»

بعد می‌گفت:«من یك آرزو دارم و این را عملی خواهم کرد كه یك هفته بیایم ایران، پای برهنه روی زمین شلمچه راه بروم.»

روزی كه داشت از ایران می‌رفت، گفت: «من بیست سال كار تحقیقاتی روی جنگ‌های دنیا كردم. همه یك طرف، این سه روزی كه اینجا بودم طرف دیگر.»

توی جلسه اینها نشسته بودند و بحث می‌كردند كه آقای علیرضا كمره‌ای به نكته ی مهم و جالبی اشاره کرد. ایشان گفت: «یكی از بزرگ‌ترین تفاوت‌های جنگ ما با جنگ‌های دنیا این است كه اگر تمام جنگ‌های دنیا را بررسی كنید، می‌بینید که وقتی یك سرباز خطا یا اشتباهی مرتكب می‌شود، از شهر تبعیدش می‌كنند به خط مقدم. این مسئله در جبهه‌های ما برعكس بود، یعنی یك بسیجی اگر در خط مقدم از فرمانده‌اش اطاعت نمی‌كرد و خطایی مرتكب می‌شد، تبعیدش می‌كردند به شهر. مثلا می‌گفتند شش ماه حق نداری بیایی جبهه. در این حال او گریه می‌كرد، التماس می‌كرد كه شما را به خدا بگذارید من برگردم خط مقدم!

اینها وقتی این موضوع را شنیدند، خیلی شگفت‌زده شدند. آدم‌های با منطقی‌هم بودند. گفتند انصافا در هیچ جای دنیا چنین چیزی نیست. اینها در برابر فرهنگ دفاع مقدس و روحیه و اعتقادات این بچه‌ها كرنش كردند.

حمید داوودآبادی

 

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسب‌ها: دفاع مقدس
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 27 / 3 / 1399

جبهه بهترين جاى عبادت

نماز ظهر عاشورای رزمندگان، عراقی‌ها را به ایران پناهنده کرد

بیاد شهيد محمد حسين حسينيان

گرماى نگاهت به آدم، قوت مى‏داد و تبسم لبهايت غم و غصه را برمى‏چيد و به جاى آن گل اميد مى‏كاشت. وقتى صحبت مى‏كردى، يك يك واژه‏هايت در قلب مى‏نشست و همان جا ماندگار مى‏شد. به خاطر همين سلوكت بود كه دعاى خير غريبه و آشنا بدرقه‏ى راهت بود...

برادرم بودى و پشت و پناه و ياورم. ماهها چشم انتظارت مى‏نشستم تا دق الباب كنى و عطر نفست حياط را زنده كند. عجب مقيد بودى هر بار برمى‏گشتى، پيش از آن كه به ديدارت بيايم، به ديدنم مى‏آمدى و مهربانى و صفا را برايم سوغات مى‏آوردى.

... آن دفعه، هنوز چند روزى از آمدنت نگذشته بود كه روى پا بند نمى‏شدى و براى برگشتن لحظه شمارى مى‏كردى، مى‏گفتى: «جبهه بهشته» هنوز هم طنين صدايت در خاطرم مى‏پيچد كه: «جبهه بهشته...».

 ساكت را بستى، مثل هميشه قرآن و مفاتيح را بوسيدى و با احترام درون ساك جاى دادى. پرسيدم: «داداش» مگر در جبهه فرصت اين كارها را هم دارى؟» با تبسم جواب دادى: «اى خواهر! از جبهه چه مى‏دانى! بهترين جاى عبادت، جبهه است و بهترين وقت عبادت، شب عمليات است!».

با آن كه صورتت مى‏خنديد؛ اما از ته دل، افسرده بودى. مى‏گفتى: «من لياقت شهادت ندارم». مى‏گفتم: «داداش! ببين، تو چهار فرزند دارى، اگر شهيد بشوى فرزندانت چه خواهند كرد؟ عاقبت آنها چه خواهد شد؟».

صدايت را آرام‏تر مى‏كردى و نگاهى به صورتم مى‏انداختى و مى‏گفتى: «اين حرف را نزن خواهر! مگر بچه‏هاى من با بچه‏هاى ساير شهدا فرق دارند؟ مگر خون بچه‏هاى من از خون ديگران رنگين‏تره» و آنگاه با اطمينانى كه از ضمير پاكت سرچشمه مى‏گرفت، تأكيد مى‏كردى: «بچه‏هاى من، خدا را دارند...».

فهميده بودى كه هر بار عازم جبهه مى‏شوى، برايت نذر مى‏كنم و دست به دعا برمى‏دارم تا سلامت برگردى. براى همين هم آخرين بار كه به ديدارم آمدى مرا قسم دادى كه ديگر براى سلامتى‏ات نذر نكنم. گفتى: «به جاى آن كسى كه دوستش دارى، ديگر براى من نذر نكن، مى‏ترسم آرزوى شهادت بر دلم بماند...».

رفتى و بعدها با تن مجروح بازگشتى و اين دفعه من به ديدنت آمدم. خدا را شكر كردم كه جراحاتت عميق نيست؛ اما تو گفتى: «اين كه شكر ندارد، هر وقت ديدى كه تيرى بر سينه‏ام نشسته، آن وقت خدا را شكر كن» و پيش از آن كه از تو جدا شوم، باز از من خواستى تا برايت نماز بخوانم و دعا كنم تا خداوند شهادت را نصيبت كند؛ اما راستش دلم راضى نمى‏شد، تا اين كه روزى خبر دادند خداوند آرزويت را اجابت نموده است. آن روز ديگر نه نيازى به دعاى من بود و نه احتياجى به خواسته‏ام. آن روز، وقتى صورت آرام و مهربانت را براى آخرين بار ديدم، چندين بار خدا را شكر كردم و در مقام استجابت دعا زمزمه نمودم: «اللهم تقبل منا هذا القليل القربان».

(مجله‏ى شاهد، ش 281، مهر 77، ص 15)

راوى: خواهر شهيد

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسب‌ها: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 28 / 12 / 1398

جنگ از نگاه دیگران

 


جنگ تحمیلی عراق علیه ایران یكی از بزرگترین تراژدیهای بشری تاریخ معاصر خاورمیانه است. شاید حدود یك میلیون نفر جان باخته و شمار بیشتری مجروح و میلیونها نفر آواره شده باشند. منابعی كه به خاطر این جنگ تباه شد، فراتر از كل مبلغی بود كه جهان سوم طی یك دهه صرف بهداشت عمومی اش كرد.

 

 

جنگ از نگاه دیگران

 

جنگ در 22سپتامبر 1980 با تجاوز تمام عیار نیروهای عراقی به ایران آغاز شد. تا پیش از این تاریخ، نیروهای عراقی در مناطق مرزی ایران دست به خرابكاری و درگیریهای سنگین زده بودند.

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 28 / 12 / 1398

دفاع مقدس زنانه

 


حضور زنان در عرصه های گوناگون جنگ تحمیلی دارای جلوه های متفاوتی بود که هر کدام از آنان حکایتی شنیدنی و به یاد ماندنی از آن دوران پر خاطره است. در میان تمامی فقها این مساله جاری است که در برابر تهاجم دشمن، بر همه واجب است که به دفاع برخیزند و احدی در این مساله نظر مخالفی را ابراز ننموده است.

 

 

زنان در دفاع مقدس

 

و اما کیفیت حضور زنان به دو شکل، مستقیم و غیر مستقیم، در این دوران خلاصه می گردد. در شکل مستقیم، گر چه زنان از حضور در صحنه و خط مقدم معاف بودند، ولی با شروع جنگ شهرها و حملات موشکی، حالت تدافعی همگان خصوصا زن ها بیشتر گردید، چون در این رزم بی امان از سوی ارتش عراق مورد حمله موشکی واقع شده بودند. حتی در اوایل جنگ، این زنان شیر دل خرمشهر و سوسنگرد و هویزه بودند که در هجوم

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 28 / 12 / 1398

خانه ی چادری

 

 


 

زندگی در خرابه های جنگ،خرمشهر 50درجه بالای صفر .

 


 

خانه ی چادری

 

هرچه به پیکان قراضه‌اش استارت می‌زند،‌ روشن نمی‌شود که نمی‌شود؛ در را محکم می‌بندد و با قد خمیده‌اش آرام ‌آرام به سمت خانه مخروبه‌ای قدم برمی‌دارد؛ پرده پوسیده جلوی خانه را کناری می‌زند و لحظه‌ای به همسرش که گوشه‌ای از حیاط خانه، زیر برق آفتاب نشسته نگاهی می‌اندازد؛ “امین”‌‌ هم از درخت آویزان شده و مثلاً تاب ‌بازی می‌کند. “ننه”‌‌ هم نشسته کف حیات و مثل همیشه سنگ‌ ریزه‌ها را جمع می‌کند. پرده را می‌اندازد و از گوشه دیوار ترکش ‌خورده‌ خانه می‌رود و می‌نشیند کنج اتاقک چادری؛ با آستین پیراهنش عرق‌های پیشانی را خشک می‌کند و دست‌های لرزانش را ستون می‌کند زیر چانه‌ و به صدای امین گوش می‌دهد: “تاب ‌تاب عباسی، خدا منو نندازی…”‌‌

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 28 / 12 / 1398

 تعقیب و تنبیه متجاوز

 


دوره ی اول جنگ، در حالی پایان پذیرفت که اغلب ضعف های ناشی از بحران انقلاب در یک بسیج مردمی برطرف گردید و ساختار نظامی ایران شکل خود را به خوبی بازیافت.

 

 

 تعقیب و تنبیه متجاوز

 

دشمن که توانایی انقلاب اسلامی را درک کرده بود در پی چاره ای برای گریز از این مهلکه بود؛ لذا رییس جمهور عراق دو هفته پس از باز پس گیری خرمشهر توسط رزمندگان اسلام به کلیه نیروهای خود دستور عقب نشینی به مرزهای بین المللی را داد و در همین حال به دعوت از مجامع بین المللی پرداخت در حالی که هدف اصلی، تقویت بنیه نظامی ارتش عراق بود. در همین راستا، اسرائیل به تهاجمی همه جانبه به منظور تصرف لبنان دست زد. این اقدام هم زمان با طرح سه شرط اساسی ایران به منظور خاتمه دادن به جنگ بود.

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 28 / 12 / 1398

آغاز حملات عراق

 


 

در 31 شهریور سال 1359، نیروهای عراق با آمادگی قبلی و زمینه سازی مناسب، حمله به مرزهای ایران را در طول نوار مرزی از آبادان تا قصرشیرین آغاز کردند. هم زمان با این حمله، هواپیماهای دشمن بسیاری از مراکز نظامی و استراتژیک و فرودگاه های ایران و نیز 19 شهر را مورد بمباران قرار دادند. 

 


 

آغاز حملات عراق

 

اهداف اصلی عراق در این تهاجم عبارت بود از:

 

- حاکمیت بر اروند رود و باز پس گیری سه جزیره ی ایرانی خلیج فارس به منظور جبران قرارداد 1975، الجزایر.

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسب‌ها: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 28 / 12 / 1398

علل تجاوز عراق  

 


جنگ هشت ساله که با تحریک و حمایت همه جانبه استکبار جهانی، توسط رژیم بعثی عراق بر مردم ایران تحمیل شد، تنها محدود به خطوط مقدم جبهه ها نبود، بلکه تمام سرزمین اسلامی ما اعم از شهرها و روستاها را در برگرفت.

 

 

علل تجاوز عراق

 

از آن جا که نظام جمهوی اسلامی در تعارض مستقیم با قدرت های سلطه گر قرار داشت، لذا از همان ابتدا با مقابله ی جدی آنان مواجه شد که به عنوان مثال: می توان به کودتاها ، عملیات های براندازی، درگیری های داخلی و شورش های محلی در قالب ادعای خودمختاری ها اشاره کرد.

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسب‌ها: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 28 / 12 / 1398

پدر شهید وطن دوست از سخاوت فرزندش می گوید

پدر شهید "احمد وطن دوست" در مورد سخاوتمندی فرزندش گفت: «بعضی از خصوصیات اخلاقی احمد مرا به وجد می‌آورد، با اینکه نزدیک به چهار دهه از شهادت او می‌گذرد اما هنوز هم وقتی به خصوصیات اخلاقی و برخی از رفتار های او فکر می‌کنم، به خود می‌بالم» این دانش آموز شهید در حالی به شهادت رسید که برای امتحان ثلث راهی مدرسه شده بود.

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 28 / 12 / 1398

پوشيدن رداى فاخر شهادت

بیاد شهيد بهمن امينى

آمد و گفت: «مى‏خوام بروم اصفهان». گفتم: «دو - سه روز بايد صبر كنى». رفت. يك هفته‏اى گذشته بود كه ياد او افتادم. نكند خجالت مى‏كشد پيش من بيايد. به سراغش رفتم، گفت: «ديگر نمى‏خواهم به اصفهان بروم».

چند شب بعد براى سركشى به سوله‏ى دسته‏ها رفتم. صداى گريه مى‏آمد، نزديك شدم. خودش بود. علت را از بچه‏ها جويا شدم. گفتند: «چند شب است كه در سوله را آب و جارو مى‏كند و مثل اينكه منتظر كسى باشد، سر از پا نمى‏شناسد، گاهى هم گريه مى‏كند».

او عوض شده بود تا حدى كه ديدنش «يا محول الحول و الاحوال» را در ذهن تداعى مى‏كرد.

در عمليات كربلاى ده، پس از حماسه‏آفرينى در شكستن خط اول دشمن، جزو اولين شهيدانى بود كه رداى فاخر شهادت، زيبنده‏ى وجودش گرديد. او «بهمن امينى» بود كه دير آمد و زود از ميان ما پر كشيد.

(حديث حماسه، اكبر جوانى - احمدرضا كريميان، لشكر 14 امام حسين (ع)، تابستان 75، ص 48)

 246.jpg

در آغوش كشيدن شهادت با كوله‏بارى از اعمال صالح

شب قبل از عمليات كربلاى ده، به برادر «غنى‏زاده» گفتم: «عاشق كيست؟» گفت: «مثل عاشق، مثل كسى است كه دندانش درد مى‏كند و مى‏خواهد آن را بكشد، او مى‏داند درد زيادى دارد؛ ولى تحمل مى‏كند تا از درد اصلى راحت شود».

عاشق، سختى‏ها را تحمل مى‏كند چون مى‏داند: «ان مع العسر يسرا» (انشراح: 6)؛ به دنبال هر سختى آسايشى هست.

برادر غنى‏زاده، آن شب تنها نيم‏ساعت خوابيد، پس از آن، غسل شهادت كرد و فردا شب با كوله‏بارى از اعمال صالح و با بينشى عاشقانه به ديدار معبود شتافت.

(حديث حماسه، اكبر جوانى - احمدرضا كريميان، لشكر 14 امام حسين (ع)، تابستان 75، ص 84)

راوى: شهيد امان‏الله يادگارى

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسب‌ها: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 28 / 12 / 1398

فقط به خاطر امام علی (ع)

جنگ که شروع شد، عضو جهاد شدم و از طرف جهاد به جبهه رفتم. یکی از دوستان که در جهاد سمنان خدمت می کرد، مسئول بردن اسرا بود. از او پرسیدم:

چطور اسیرها را می برید که به این سرعت بر می گردید؟!

با تعجب نگاهم کرد و گفت: چطور ندارد! قسمتی از راه را که رفتم، در مقری مشخص اسرا را تحویل ماشین دیگری می دهم و بر می گردم.

گفتم: فکر می کردم خودت آنها را تا محل نگهداری اسرا می بری و با سرعت بر می گردی!

خندید و گفت: نه کار یک نفر نیست.

از نحوه رفتار آنها با اسرا پرسیدم. گفت:

گاهی اوقات بچه ها از سر ناراحتی با آنها بد برخورد می کنند مثلا یک روز که دوستی برای سوار کردن اسرا به من کمک می کرد، چنان با خشونت با آنها رفتار می کرد که صدای یکی از آنها بلند شد. آن اسیر که کمی فارسی بلد بود گفت: به خاطر امام علی (ع) با ما این گونه برخورد نکنید، مگر شما شیعه علی نیستید! یادتان رفته آن حضرت با دشمنانش چگونه برخورد می کرد؟! صدام ما را مجبور به جنگ کرد، شما رحم کنید، به خاطر حضرت علی (ع) ما را اذیت نکنید!

دوست سمنانی ادامه داد:

رزمنده ای که با اسرا بد برخورد می کرد، با شنیدن نام مبارک حضرت علی (ع) آرام شد و در حالی که اشک می ریخت با متانت و آرامش اسرا را کمک کرد تا سوار ماشین شوند. بعد از آن روز دیگر ندیدم با اسرا بد برخورد کند و همیشه سعی می کرد در هر شرایطی بر اعصاب خود مسلط باشد.

115.jpg 

جهاد از جمله ارگان هایی بود که حضورش هم قبل از عملیات و هم بعد از عملیات ضروری بود. بچه ها در کارهای مختلفی شرکت می کردند و هرگز نشنیدم کسی از سختی کار گلایه و شکایت کند. تعداد زیادی از بچه های جهاد زخمی و شهید شدند. گروهی به اسارت بعثی ها در آمدند.

روزی که من مجروح شدم، یک روز سرد برفی بود. وقتی برای نماز بیدار شدم، هوا به قدری تاریک بود که هیچ چیز را نمی شد تشخیص داد. من مثل روزهای دیگر رفتم کنار رودخانه و وضو گرفتم. تشنه بودم و کمی هم آب نوشیدم. اما احساس کردن مزه آب تلخ شده است. شاید تنها به اندازه یک کف دست آب خوردم اما تاثیر مواد شیمیایی که آب را آلوده کرده بود، به قدری زیاد بود که من شیمیایی شدم.

بعدا فهمیدم شب قبل دشمن منطقه را بمباران شیمیایی کرده و تمام آب ها آغشته به مواد شیمیایی کشنده شده اند.

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسب‌ها: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 28 / 12 / 1398

فيض شهادت در حال سجده

بیاد شهيد محمدحسين ستارى

در همان روزهاى اول جنگ بود كه «حسين» پا به جبهه‏هاى نبرد گذاشت و با خلوص نيت، در عمليات‏هاى مختلفى شركت كرد. او در ماه‏هاى آخر دوران دفاع مقدس بيش از پيش به شهادت فكر مى‏كرد و آرزوى آن را داشت و مى‏خواست تا جنگ تمام نشده، مزد جهادش را بگيرد و در صف شهيدان سرافراز بماند.

در يكى از نامه‏هايش نوشته بود: «به خدا قسم! من خجالت مى‏كشم كه چرا تاكنون زنده‏ام در حالى كه بهترين دوستان و رفقايم به شهادت رسيده‏اند و چند تن از آنان در هنگام شهادت سر به سجده گذاشتند؛ اين يك مسأله‏ى عادى نيست كه انسان هنگام جان باختن، خدا را شكرگزار باشد...».

 357.jpg

حسين، شهادتى را آرزو داشت كه سر به سجده بگذارد و پيش خدا برود. پس از عمليات والفجر هشت هنگام ديده‏بانى بود كه در فراز دكل چهل مترى، مورد اصابت گلوله‏ى توپ قرار گرفت و با ذكر: «يا صاحب الزمان (عج)» به زمين افتاد و در حال سجده به شهادت رسيد!

شهيد محمد حسين ستارى در كنار مرقد اميرمؤمنان على بن ابى‏طالب عليهماالسلام ديده به جهان گشود و در لشكر حضرتش به آرزوى خود رسيد.

(با ياران سپيده، محمد خامه يار، لشكر 17 على بن ابى‏طالب (ع)، تابستان 75، ص 64)

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسب‌ها: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 28 / 12 / 1398

38 سال عاشقی و انتظار برای بازگشت احمد

شهید «احمد شریف زادی» یکی از شهدای مفقودالاثر ایلامی است که شهادتش را پیش بینی کرده بود. احمد در ۲۰ سالگی به شهادت رسید و ۳۸ سال است که خانواده‌ او چشم انتظار بازگشت پیکر این شهید هستند، انتظاری که هنوز به پایان نرسیده است.

 

تا شهدا؛ انتظار برای مادرانی که سال‌هاست چشم ترشان را برای یک نشان یا مزار از فرزندشان به جاده‌های بی‌قراری دوخته است که شاید عزیز سفر کرده‌شان بازگردد، خانواده‌هایی که نمی‌دانند جوانشان زنده است یا نه؛ هر لحظه برای آنها مثل شب عملیات است.

در جنگ تحمیلی بسیاری از جوانان در عملیات‌های مختلف و نیز تک و پاتک‌های دشمن ناپدید شده‌اند و اطلاعی از اسارت، شهادت و جانبازی آنها در دسترس نیست و مفقودالاثر شده‌اند. 

عشق به جبهه و مبارزه با دشمن آنها را مشوق‌تر از روزهای قبل کرده بود، شهید ۲۰ ساله ایلامی مفقودالاثری که با رفتنش چشم‌های زیادی را به انتظار گذاشت؛ چشم‌های منتظر و مظلومی که تا آخرین لحظه انتظار، دار فانی را وداع گفتند.

 

شهیدی که شهادتش را پیش‌بینی کرده بود

 

انتظار وصال معشوق تا پای جان

مادرانی که گریه‌هایشان بوی انتظار و قلب‌های پر از محنت و درد آنها در نوسان است، در نوسان و تپش اینکه آنها دیدار فرزندان شهیدشان آرزویشان است. دلتنگی بازگشت فرزندانشان به خانه و خلاصه رسیدن یک پلاک به درب منزلشان آرزویی شده است اما دریغا مادران شوریده حال و بی تابی که در ایلام به خاطر انتظار فرزندانشان از دنیا رفته‌اند.

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسب‌ها: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 28 / 12 / 1398

حمله لودرها

خدمت سربازی ام که تمام شد، وارد جهاد شدم و از همان سال اول ورود، سه چهار نوبت به جبهه اعزام شدم.

مرحله اول در سال 1361 بود که همراه با تعدادی از دوستان جهادی به بستان رفتم. آقای حق شناس فرمانده ما بود و آقای خدامراد سالاری نیز مسئولیت عملیات را به عهده داشت.

در یکی از عملیات ها که قرار بود در چزابه انجام شود، ما در خط گیر کردیم. حاج آقا کارنما در همان عملیات زخمی شد. عملیات ناموفقی بود. به همین دلیل ما را دو شب بعد به منطقه طلائیه بردند. در طلائیه هر شب صد متر خاکریز می زدیم. دوستم دهقان پور همان جا به شهادت رسید و من و بیژن آسوبار هم ترکش خوردیم. چند ساعت بعد آقای رودباری ما را با آمبولانس به اهواز رساند.

324.jpg 

از فردا کارمان را دوباره شروع کردیم وقتی مشغول کار می شدیم، صدای دستگاه ها به قدری بود که متوجه هیچ چیز نمی شدیم. وقتی کارمان را تعطیل می کردیم و بر می گشتیم، تازه می فهمیدیم آتش دشمن چقدر سنگین بوده و اطرافمان چه گذشته است! فاصله دشمن تنها 200 متر بود و اگر سرمان را کمی از خاکریز بالا می بردیم، در دید مستقیم دشمن واقع می شدیم.

یک شب که ماموریت داشتیم 10 کیلومتری خاکریز بزنیم، چنان مشغول کار بودیم که متوجه پیش روی خود نشدیم. سه لودر و سه بولدوزر داشتیم و سعی می کردیم هر چه سریع تر ده کیلومتر خاکریز بزنیم و برگردیم، اما بدون اینکه بفهمیم دست به چه ریسک بزرگی زده ایم 20 کیلومتر خاکریز زدیم و جلو رفتیم.

عراقی ها که فکر کرده بودند نیروهای ایرانی با تانک و لودر حمله را آغاز کرده اند، پا به فرار گذاشته و عقب نشینی کردند. آنها فردای آن روز تازه متوجه شدند که مرتکب چه اشتباه بزرگی شده اند.

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
برچسب‌ها: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 10 / 1398

در یافت ویدئو

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 10 / 1398

دریافت ویدئو

موضوعات مرتبط: دفاع مقدس
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی