شرايط ظهور امام زمان(عج)
مى گويند امام مهدى(عج) زمانى ظهور مى كند كه شرايط آن فراهم شود ؛ با توجه به وضعيت فعلى جهان آيا مى توان گفت ظهور نزديك است و نيز شرايط فراهم است؟
شرايط به امورى گفته مى شود كه تحقق ظهور وابسته به وجود آنهاست و تا آنها محقق نشوند، ظهورى در كار نخواهد بود. اما علايم و نشانه ها، آن دسته رويدادها و حوادثى است كه براساس گفته پيشوايان معصوم، قبل و يا در آستانه ظهور واقع خواهد شد و تحقق هر كدام نويد نزديك بودن قيام حضرت را مى دهد. براين اساس انقلاب جهانى امام علاوه بر اين كه داراى علايم و نشانه هايى است كه پيش از وقوع آن روى مى دهد، داراى يك سرى شرايط و بايسته هايى است كه با تحقق آنها، قيام اتفاق خواهد افتاد. در رابطه با اين انقلاب و يا هر انقلاب واقعى ديگر، چند شرط متصور است.
يك. قانون و برنامه كامل و جامع
مى دانيم كه زندگى بشرى به خصوص در عصر حاضر با كاستى ها و دشوارى هاى فراوانى رو به رو بوده و مهم ترين خواسته ها و نيازهايش از جمله عدالت، معنويت و رفاه واقعى است هيچ مكتب و دولت و انقلابى نيز نتوانسته به طور اساسى مشكلات بشر را برطرف كند و اگر موفقيتى داشته در بعضى از ابعاد و محدود بوده است. در واقع براى رفع همه كاستى ها و تحقق اهداف عالى جامعه بشرى نياز به يك برنامه كامل و جامع است كه تاكنون هيچ يك از مكاتب و نحله هاى بشرى نتوانسته اند آن را ارائه دهند و اين تنها در كتاب آسمانى (قرآن) وجود دارد كه حضرت مهدى(عج) مبيّن آن و تحقق بخش تمامى آموزه هاى آن با يك انقلاب جهانى خواهد بود.
يك انقلاب براى در هم شكستن وضع موجود و برقرارى وضع مطلوب به دو برنامه نياز دارد:
1. برنامه اى جامع براى مبارزه با مشكلات و تغيير وضع موجود.
2. قانون متناسب براى حركت جامعه به طرف وضعيت مطلوب و براساس نيازهاى واقعى جامعه.
قيام حضرت مهدى(عج) نيز اين شرط لازم را دارد. برنامه انقلاب جهانى آن حضرت مبارزه پيگر و جدى با حكام جور و سردمداران فكرى و نظامى جامعه بشرى و نابودى كامل فساد و ظلم و كفر است. آن حضرت هم داراى اين برنامه و هدف است و هم براساس پيش بينى هاى قرآنى و روايى موفق و پيروز خواهد بود.
برنامه حضرت در قسمت دوم، براساس عمل به كتاب خدا و سنت پيامبر است كه كامل ترين و بهترين برنامه زندگى انسانى است. اين قانون جامع، متناسب با همه نيازهاى جامعه و ضامن تمام حقوق فردى و اجتماعى در يك نظام عادلانه حكومتى است.
پيامبر (صلی الله علیه وآله) مى فرمايد: «سيره و سنت او، سنت من است مردم را بر دين و آيين من به پا خواهد داشت و آنان را به كتاب پروردگارم دعوت مى كند»[1].
دو. رهبرى مقتدر و توانمند
شرط ديگر براى پيدايش يك انقلاب وجود رهبر و پيشوايى آگاه، توانمند و دلسوز است تا با آشنايى كامل از اهداف، برنامه ها، زمينه ها و موانع، با مديريتى صحيح و قاطع، حركت انقلابى را راهبرى كند و تا آخرين نفس ادامه دهد. هم چنين بتواند فرمان روايى جهان را در دست گرفته و عدالت را در آن گسترش دهد. انقلاب عظيم مهدوى، به يقين داراى اين شرط است. حضرت مهدى(عج) با توجه به مقام امامت شان، مسلما شايستگى چنين منصبى را دارد و مى تواند چنين مسئوليتى را بر عهده بگيرد.
سه. ياران ايثارگر و مجريان توانمند
شرط ديگر يك انقلاب وجود يارانى فداكار است كه با آشنايى نسبت به برنامه ها و اهداف و اعتقاد به آنها تا آخرين لحظه، از رهبر و انقلاب دست بر ندارند و آماده هر گونه فداكارى باشند.
قيام جهانى امام مهدى نيز نياز به يارانى دارد كه ضمن آشنايى و اعتقاد به امام و دين تا آخرين لحظه فداكارى كنند. اين جمعيت خالص و مخلص كه اصحاب حضرت را تشكيل مى هند، نقش جدى و قابل توجهى در رهبرى سپاه و فتح كشورها و اداره مناطق و سرزمين ها ايفا خواهند كرد.
امام جواد (علیه السلام) در اين زمينه مى فرمايد: «اصحاب مهدى به سوى او اجتماع مى كنند كه سيصد و سيزده نفراند ؛ به تعداد اهل بدر از نقاط مختلف زمين... وقتى اين عده جمع شدند، خدا امر او را ظاهر مى كند و چون عده كامل شد كه ده هزار نفراند، به اذن خدا خروج مى كند»[2].
چه بسا اين شرط هنوز تحقق نيافته و تعداد ياران آن حضرت - به خصوص اصحاب خاص - كامل نشده است تا قيام نيز صورت گيرد.
چهار. آمادگى عمومى و بالارفتن سطح رشد و فهم مردم
يكى ديگر از شرايط يك انقلاب و تحقق آن، پذيرش مردمى و قابليت آنان است، اگر مردم آن را نخواهند، و شرايط فكرى و روانى فراهم نباشد، آن قيام به سرانجام نمى رسد ؛ چنان كه نهضت الهى امام حسين (علیه السلام) به جهت عدم همراهى مردم در ظاهر شكست خورد و آن حضرت به شهادت رسيد.
قيام حضرت مهدى(عج) نيز اين شرط را لازم دارد. مردم بايد به حدى از رشد و آگاهى رسيده باشند كه پذيراى حركت اصلاحى و قيام بزرگ منجى عالم بشريت باشند. وجود اين آمادگى از شرايط بسيار مهم براى ظهور مصلح موعود است ؛ چرا كه با وجود آن، حركت اصلاحى حضرت به نتيجه خواهد رسيد.
از ميان چهار شرط ياد شده، دو شرط فراهم است و آن طرح و برنامه كامل براى اداره جهان و وجود رهبر شايسته و كارآمد است. اما شرط سوم و چهارم نيز لازم است فراهم شود و مردم آمادگى پذيرش انقلاب او را داشته باشند.
براين اساس مى توان تفاوت هاى ميان شرايط و علايم ظهور را چنين شمارش كرد:
1. رابطه ظهور با شرايطش واقعى است. يعنى تا آنها نباشند ظهور هم اتفاقى نمى افتد حال آن كه علايم، دلالت بر ظهور مى كنند و از امكان و نزديكى وقوع چنين حادثه عظيمى خبر مى دهند.
2. شرايط ظهور با هم ارتباط متقابل و واقعى دارند، حال آن كه ارتباط خاصى ميان نشانه هاى ظهور مشاهده نمى شود.
3. شرايط ظهور همگى با هم بايد در يك زمان محقق باشند حال آنكه علايم ظهور، به طور طبيعى طى ماه ها و سال ها و قرن ها رخ مى دهند.
4. شرايط ظهور بايد مداومت داشته باشند و شرط بقاى ظهورند، حال آنكه نشانه هاى ظهور در زمانى خاص رخ مى دهند و نه لزوم و نه امكان دارد كه آن شرايط در مدت زمانى طولانى واقع شوند و وقوع آنها ادامه يابد.
5. شرايط ظهور تنها در زمان ظهور است كه به حد اعلاى خود مى رسند ؛ حال آن كه تمامى نشانه ها به مرور پيش از ظهور رخ مى دهند.
6. همه شرايط ظهور بايد متحقق باشند ؛ با آنكه نشانه هاى ظهور لازم نيست كه همه شان رخ بدهند و تنها حدوث علايم حتمى كافى است و بقيه به نزديكى ظهور دلالت مى كنند و اگر پيش ازظهور رخ ندهند، مشكلى در امر ظهور پيش نمى آيد[3].
پی نوشت ها
__________________________________
[1]. كمال الدين، ج 2، ب 39، ح 6.
[2]. كمال الدين، ج 2، باب 37، ح 2.
[3]. تاريخ غيبت كبرى، ص 399-396 ؛ شش ماه پايانى، ص 223-222.
موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسبها: شرايط ظهور امام زمان(عج
روزشمار نهضت امام حسین
روزشمار جريان نهضت امام حسين (عليهالسلام) [1]
1ـ درخواست بيعت از سوى وليد حاكم مدینه جمعه 27 رجب سال 60 ق
2ـ ملاقات دوم بين وليد و امام حسين علیهالسلام شنبه 28 رجب سال 60 ق
3ـ بيرون رفتن امام (عليهالسلام) از مدینه شب يكشنبه 28 رجب سال 60 ق
4ـ ورود به مكّه شب جمعه 3 شعبان سال 60 ق
5ـ اقامت در مکّه شعبان، رمضان، شوال، ذىالقعده و ذىالحجه تا روز هشتم سال 60 ق يعنى چهار ماه و پنج روز
6ـ رسيدن اولين نامههاى كوفيان به امام علیهالسلام چهارشنبه 10 رمضان سال 60 ق
7ـ بيرون رفتن مسلم از مکّه دوشنبه 15 رمضان سال 60 ق
8ـ ورود مسلم به کوفه سهشنبه 5 شوال سال 60 ق
9ـ شهادت مسلم سهشنبه 8 ذىالحجه سال 60 ق
10ـ خروج امام (عليهالسلام) از مکّه سهشنبه 8 ذىالحجه سال 60 ق
11ـ رسيدن امام (عليهالسلام) به سرزمين کربلا جمعه سوم محرم سال 61 ق
12ـ ورود عمر بن سعد به کربلا جمعه سوم محرم سال 61 ق
13ـ ساماندهی سپاه از سوى عمر بن سعد و گفتگوهاى او با امام علیهالسلام از سوم تا ششم محرمالحرام سال 61 ق
14ـ ممانعت سپاه امام (عليهالسلام) از دسترسى به آبسه شنبه 7 محرم 61 ق
15ـ حمله ابتدايى بر سپاه امام علیهالسلام پنجشنبه 9 محرم سال 61 ق
16ـ واقعه عاشورا جمعه 10 محرم سال 61 ق
17ـ كوچ اسيران از سرزمين کربلا بعدازظهر روز شنبه 11 محرم سال 61 ق.
پی نوشت ها
_______________
[1]. اين جدول از مقالهاى با نام «البعد الزمنى فى الثورة الحسينيه» برگرفته شده كه توسط آقاى احمد القاضى نگاشته شده و در شماره دوّم مجله رسالة الحسين (عليهالسلام) چاپ شده است.
موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسبها: روزشمار نهضت امام حسین
امام سجاد(علیه السلام) و یاد امام حسین(علیه السلام)
نقش امام سجاد(علیه السلام) در زنده نگه داشتن نهضت امام حسین(علیه السلام) چگونه بود؟
امام زین العابدین(علیه السلام) از نیرومندترین عوامل جاودانه ساختن انقلاب حسینی و تأثیرگذاری آن بر عواطف و احساسات جامعه به شمار می رود و این، به خاطر موضع گیری های آن حضرت است که تاریخ در دنیای شجاعت ها و قهرمانی ها، نظیری برای آن سراغ ندارد و یکی از زیباترین اسناد سیاسی در اسلام، سخنرانی آن بزرگوار در دربار یزید است.
«امام زین العابدین(علیه السلام) در صحنه زندگی اسلامی به سان پرنورترین چراغ سیاسی که تاریخ اسلامی آن را می شناسد، ظاهر شد و در حالی که در بند بیماری و اسارت بود، با مهارتی فراوان، توانست آرمان های انقلاب پدرش امام حسین(علیه السلام) را منتشر سازد و ارزش های اصلی این انقلاب را با شیوه ای روشن و در نهایت مهارت، اصالت و نوآوری، به نمایش بگذارد»[1] ازاینرو آن حضرت نسبت به این واقعه حساس تاریخ شیعه، مسئولیت خاصی احساس می کرد و خود را موظف می دانست که با یادآوری های فراوان و پی در پی، این حادثه تحرک زا و انقلاب خیز را در تاریخ ثبت کند؛ تا همواره منشأ الهام رشادت و روشنگر راه آزادی خواهان و حق طلبان باشد. این در حالی بود که دستگاه حاکم به شدت علاقه مند بود که واقعه عاشورا به عنوان قیامی برضد خلیفه رسول خد(ص)، قلمداد شود که سرکوبی آن، حق و وظیفه خلیفه و دستگاه خلافت بوده است و چون در این جهت ناکام ماند، بنا بر محو و به فراموشی سپردن آن واقعه گذاشت. امام سجاد(علیه السلام) نیز که اهمیت این حادثه را در رسوا سازی حکام جور می دانست، تا آخر عمر شریفش، برای زنده نگهداشتن یاد این جهاد مقدس، با در پیش گرفتن روش های مختلف کوشید. آن بزرگوار بارها داستان قومی از بنی اسرائیل را که حرمت حکم روز شنبه را شکستند و به صید ماهی پرداختند و به کیفر این گناه مسخ شدند، حکایت می کرد و در آخر می فرمود: «خداوند، آن قوم را به خاطر صید ماهی مسخ کرد؛ پس چگونه می بینی نزد خدا حال قومی را که اولاد رسول خد(ص) را کشتند و حریمش را شکستند»[2]
و در پاسخ به ایرادی که بر گریه های مداوم حضرت گرفتند، می فرمود: «یعقوب برای یوسف، با این که نمی دانست حتماً مرده است، آن قدر گریه کرد که چشمانش سفید گردید؛ اما من به چشمان خود دیدم که چگونه شانزده تن از اهل بیت(علیهم السلام) به شهادت رسیدند. چگونه می توانم گریه نکنم»؟[3]
بدین ترتیب، گریه امام نیز خود به خود موجب شد تا در موارد زیادی مردم نسبت به واقعه کربلا، هشیار شوند و علاوه بر این، امام خود وقایع کربلا را در موارد متعدد، نقل می فرمود.[4]
مقابله و مبارزه با به فراموشی سپردن حادثه کربلا با گریه و ذکر مصائب اهل بیت(علیهم السلام)، از همان آغاز ورود امام به مدینه، آغاز شد؛ تا مردم با اشک و اندوه، از او استقبال کنند و او از این عواطف برای انتشار گزارش های کربلا، بهره ببرد و این رویدادها را در دل ها متمرکز سازد؛ تا تردیدها و انکارهای دشمنان و گذشت زمان، آنها را محو نکند؛ چنان که بسیاری از وقایع و رویدادها بر اثر گذشت زمان، از بین رفته، از خاطره ها محو شده اند.[5]
هرچند ممکن است برخی گریه را دلیلی بر درماندگی و ناتوانی و شکست بهشمار می آورند اما گریه می تواند نشانه شدت محبت به خوبی ها و فریاد بلند مظلومیت در برابر ستمگران و اعتراض در برابر آنان باشد و کمترین چیزی که امام سجاد(علیه السلام) با گریه از خود بروز می داد، آن است که مردم و افکار عمومی درباره عوامل گریه، پرسوجو می کنند. تمامی این امور، زمانی شدت می یابند که گریهکننده، شخصیتی بزرگوار و بلندآوازه باشد؛ به ویژه زمانیکه گریه، بسیار فراوان و بهطور دائم، جریان داشته باشد؛ چنانکه امام زین العابدین(علیه السلام) اینگونه بود؛ تا آنجا که از زمره گریه کنندگان جهان به شمار آمد و پس از آدم، یعقوب، یوسف و جده اش فاطمه زهرا(سلام الله علیه) پنجمین گریه کننده بود.
وقتی مردم، امام زین العابدین(علیه السلام) را می دیدند که شب و روز اشک می ریزد و همواره از حسین شهید و مصیبت هایش یاد می کند، از خود می پرسیدند: این همه گریه و اندوه چرا؟ سیلاب اشک و اندوه همیشگی چرا؟ امام برای چه کسی می گرید؟ ازاینرو، گریه امام، سبب شد که یاد حادثه کربلا در دل ها جاودان شود و در خاطره ها زنده شود و اهداف این حادثه، همچنان در دل و وجدان تاریخ، زنده و پر تحرک باقی ماند و دشمنی و نفرت نسبت به قاتلان ستمگر شهیدان کربلا، انباشته شود.
امام از داستان کربلا، انگیزه ای برای مردم ایجاد کرد؛ تا آن را زنده نگه دارند و با قطرات اشک، آن را تقویت و با آب چشم ها آن را سیراب کنند. زیرا آن مصیبت، مصیبت، همه مردمانی است که در زندگی از کرامت برخوردارند یا چیزی را به نام کرامت، احساس می کنند.
امام سجاد(علیه السلام) مؤمنان را بر گریستن، تشویق می کرد و می فرمود: «هر مؤمنی که به خاطر کشته شدن حسین(علیه السلام) بگرید، تا بر گونه اش اشک روان شود، خداوند او را وارد حجره ای در بهشت می کند و او زمانی طولانی در آن جا به سر می برد. هر مؤمنی که بر اثر آزارهایی که از سوی دشمنان ما در دنیا بر ما وارد شده، از چشمانش اشک سرازیر شود، تا این که بر دو گونه او روان گردد، خداوند وی را در منزل صدق، وارد سازد»[6]
گریه، یکی از شیوه هایی بود که امام آن را ابزاری برای زنده کردن یاد کربلا قرار داد؛ البته ایشان شیوه های دیگری را نیز به کار گرفت مانند؛ ترویج زیارت امام حسین(علیه السلام)؛ ابوحمزه ثمالی گفته است: «من از علی بن الحسین(علیه السلام) درباره زیارت حسین(علیه السلام) پرسیدم؟ البته گریه و اعتراض امام به خاطر احساسات و یا انتقامجویی شخصی نبود؛ بلکه تعهد آن بزرگوار به احیای اندیشه ای بود که امام حسین(علیه السلام) به خاطر آن شهید شد.[7]
پی نوشت ها
______________________
[1]. قرشی، حیاه الامام زین العابدین، ج 1، ص 8.
[2]. طبرسی، الاحتجاج، ج 2، ص 312.
[3]. مختصر تاریخ دمشق، ج 17، ص 239.
[4]. ن.ک: تاریخ الطبری، ج 5، ص 212، 96.
[5]. محمد رضا حسینی جلالی، پیشین، ص 72-73.
[6]. ثواب الاعمال، ص 83.
[7]. محمدرضا حسینی جلالی، پیشین، ص 208-211.
موضوعات مرتبط: پرسش وپاسخ
برچسبها: امام سجاد(علیه السلام) و یاد امام حسین(علیه السلام
جنین در قرآن(2)
جنین در قرآن(2)
زمان كامل شيردهي دوسال است
************
وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَينِ كَامِلَينِ لِمَنْ أَرَادَ أَنْ يُتِمَّ الرَّضَاعَةَ (بقره/233)
«مادراني كه مي خواهند شيردهي خود را كامل كنند دوسال كامل به فرزندان خود شير دهند»!
************
علم امروز نيز مدت زمان لازم شيردهي را دوسال مي داند.
زني كه به بچه شير مي دهد نيز رحم وي به حد طبيعي خود مي رسد. سه چهارم زناني كه به گشادي رحم دچار شده اند كساني هستند كه به فرزندان خود شير نداده اند.
چگونگي خروج نطفة زن و مرد
************
فَلْينْظُرِ الْإِنْسَانُ مِمَّ خُلِقَ* خُلِقَ مِنْ مَاءٍ دَافِقٍ* يخْرُجُ مِنْ بَينِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ* (طارق/5 ــ 7)
«انسان مغرور مي بايد ببيند از چه درست شده* از آب جهنده اي درست شده* كه از خروجي سفت و خروجيهاي نرم (ازميان صلب پدر و سينهي مادر) خارج مي شود»!
************
ــ نكته آيه: آب جهنده اي كه انسان را درست مي كند از خروجي سفت و خروجي هاي نرم خارج مي شود.
خروجي سفت:
خروجي «سفت» مفرد آمده و به معني «يكي بودن» آن است، مربوط به خروجي تخمك «زن» است. چنانكه در تصوير مي بينيم، تخمك زن يك خروجي بيش تر ندارد، و آن خروج از تخمدان است. خروجي تخمدان نيز بسته است. وقتي تخمك بخواهد بيرون بيايد به كناره جداره خروجي تخمدان مي رود. بعد در تخمدان فشار ايجاد مي شود و جداره تخمدان پاره مي شود و تخمك به بيرون جهش داده مي شود. تخمك زن در قرن نوزدهم كشف شد.
خروجي هاي نرم:
خروجي هاي نرم كه جمع آمده (يعني بيش از دو تا خروجي است، چون در عربي از سه به بالا جمع محسوب مي شود) مربوط به خروجي هاي نطفه مرد است.
درون بيضه كانال هاي خرطومي (مارپيچي) زيادي وجود دارد كه طول آن ها روي هم ديگر به چند صدمتر مي رسد. در آن جا پيوسته سلول هاي خاصي تقسيم مي شوند كه در هر روز ميليون ها كروموزم توليد مي كنند. و در كانال خرطومي سراسري پشت بيضه كروموزم ها از اطلاعات توارثي شارژ مي شوند. بعد ازطريق مجراي مني كه نيممتر طول دارد پس از دور زدن مثانه به درون غده زير مثانه رفته و پس از طي قسمتي از آن در آن جا در مجراي ادرار جاري مي شوند. علت جهش آن نيز انبساط ماهيچه هاي قوي است.
چنانكه در تصوير مي بينيم نطفه مرد بيش از يك خروجي دارد و همة آن ها نيز نرم مي باشند (يعني جلو آن مانعي وجود ندارد كه مانند درِ خروجي تخمدان زن بخواهد بتركد يا پاره شود).
تقسيم سلول ها و به تعادل رسيدن آن ها
موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
برچسبها: جنین در قرآن(2
جنين شناسي و حیات انسانی از نظر اسلام و قرآن (1)
جنين شناسي و حیات انسانی از نظر اسلام و قرآن (1
ما مي دانيم قبل از ساختن دستگاه هاي مجهز ميکروب شناسي و به وجود آمدن ميکروسکوپ هاي قوي ممکن نبود که بشر بتواند بدون ارتباط با علوم ماوراالطبيعه از علم جنين شناسي اطلاعي داشته باشد.
در عصر پيامبر اسلام (ص) آنچه در بين مردم معروف بود اين بود که فرزند از نطفه پدر به وجود مي آيد و رحم مادر، جز ظرفي براي پرورش نطفه پدر چيزي نيست و مادر حقي نسبت به فرزند ندارد.
ولي قرآن و اسلام بر خلاف فرضيه ديروز و طبق علم امروز در اين موضوع نظر داده و در چند آيه اشاره مي کند آن چنان که پدر در انعقاد نطفه فرزند سهيم است، مادر نيز در آن سهم دارد و شايد سهم زياد تري هم داشته باشد.
قرآن در اين باره مي گويد:
************
وَتِلْكَ حُجَّتُنَا آتَينَاهَا إِبْرَاهِيمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّنْ نَّشَاءُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ (انعام/83)
«اين است حجتي که ابراهيم را بر قومش داديم ما مقام هر که را بخواهيم رفيع مي گردانيم که خداي تو (به نظام و صلاح عالميان) بصير و دانا است».
************
تا آن که مي فرمايد:
************
وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيعْقُوبَ كُلًّا هَدَينَا وَنُوحًا هَدَينَا مِنْ قَبْلُ وَمِنْ ذُرِّيتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ* وَزَكَرِيا وَيحْيى وَعِيسَى وَإِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ (انعام/84-85)
«ابراهيم و فرزندانش داوود و سليمان و ايوب و يوسف و موسي و هارون هدايت نموديم و همچنين نيکوکاران را پاداش نيک خواهيم داد. و هم زکريا و يحيي و عيسي و الياس همه از نيکوکارانند».
************
از اين آيه مستفاد است که يکي از فرزندان حضرت ابراهيم حضرت عيسي است با آن که عيسي پدر نداشت پس مسلم از ناحيه مادر به حضرت ابراهيم منتسب است و طبيعي است که در صورتي حضرت عيسي از ذريه حضرت ابراهيم محسوب مي شود که حضرت مريم نطفه اي از خود داشته باشد و نطفه او موجب ايجاد فرزند بشود ولي اگر قرآن هم مثل مردم آن روز معتقد بود که مادر از خود نطفه اي ندارد و تنها ظرف پرورش کودک است نمي خواست بگويد که حضرت عيسي از ذريه حضرت ابراهيم است و اين خود دليل است که قرآن مي داند نطفه مادر هم در انعقاد نطفه فرزند مؤثر است.
و نيز مي فرمايد:
************
موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
برچسبها: جنين شناسي و حیات انسانی از نظر اسلام و قرآن (1
جنين شناسي و حیات انسانی از نظر اسلام و قرآن (2)
جنين شناسي و حیات انسانی از نظر اسلام و قرآن (2)
آفرينش انسان
************
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مََّسْنُونٍ (حجر/26)
«و ما انسان را "از خاک کوره در گل و لايِ سياهِ بد بويِ تعفن گرفته" آفريديم».
************
يکي از مباحث مبحث مجاز در زبان عربي "گفتن نتيجه کار به جاي خود کار" است. مانند:
ــ نان مي پزم. به جاي خمير مي پزم.
ــ جام شفا نوشيدم. به جاي جام دوا نوشيدم.
ــ سيب کاشتم. به جاي درخت سيب يا تخم آن را کاشتم.
ــ ساعت 12 پرواز مي کنم. به جاي هواپيما پرواز مي کند.
آيه مزبور نيز مانند جملات مزبور در چهار چوب مبحث مجاز گفته شده. يعني "آفرينش انسان" در آيه به معني آفرينش خود انسان نيست. بلکه آفرينش چيز ديگري است که قرار بوده نتيجه آن آفرينش انسان بشود. پيش از اين نيز در آيه 20 عنکبوت ديديم که قرآن گفت:
موضوعات مرتبط: انسان از نگاه قرآن
برچسبها: جنين شناسي و حیات انسانی از نظر اسلام و قرآن (2
«نفسدزدی در قرائت قرآن»؛ یادداشتی از استاد فقید، محمد تقی مروت
بسیارى از قاریان براى صرفه جوئى در نفس، حرف «ها» را از محلى بین مخرج «قاف» و «کاف» تلفظ مى کنند زیرا حرف «ها» در حالت سکون و بویژه زمانى که مشدّد است سبب استهلاک مقدار زیادى از نفس مى شود. و این نیز مطلقًا قابل قبول نیست و حرف ها بایستى به فاصله ناچیزى پس از مخرج حرف «همزه» تلفظ شود. لذا نصیحت بنده به این آقایان این است که حتمًا تکنیک صحیح تلفظ حرف «ها» را فرا گیرند.
شکوری_شبکه تخصصی قرآن تبیان
اشاره:
استاد محمد تقی مروت از بنبان گذاران فن قرائت قرآن به شیوه نوین در ایران به شمار می روند. بسیاری از اساتید کنونی که در کسوت داوری مسابقات بین المللی قرآن ایفای نقش می کنند، افتخار شاگردی در محضر این استاد بزرگ را دارند. استاد مروت پیش از انقلاب اسلامی در سفری به کشور مصر، به مدت 5 سال پیاپی از محضر مشاهیر قاریان مصری به کسب اصول و فنون قرائت قرآن پرداخت. او همچنین نخستین قاری ایرانی و شیعه ای است که در سال 53 در قدیمی ترین مسابقات بین المللی جهان اسلام(مسابقات مالزی)، به کسب رتبه نخست شانزدهمین دوره این مسابقات نائل شده است.
این استاد پیشکسوت با توصیه شیخ مرحوم عبدالباسط به کشور کانادا مسافرت می کند و این اقامت حدود سی سال به طول می انجامد. وی پس از سال ها دوری از وطن سال 1388 به ایران آمدند و به مدت چند ماه در محافل قرآنی شرکت کردند.
ایشان که از مدت ها قبل از بیماری کبد رنج می بردند، سرانجام در سن 72 سالگی در شب عاشورای حسینی سال جاری، دار فانی را وداع گفتند.
آنچه می خوانید یادداشتی است به قلم استاد مروت در باب فلسفه و اصول صحیح نفس گرفتن در تلاوت قرآن.
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله و صلاته و سلامه على رسول الله و على آله الأئمه الطاهرین
و رضی عن صحابه رسوله الأبرار الشاکرین
برادران و خواهران قرآنـى:
سلام الله علیکم و رحمته و برکاته
رب ٱشرح لى صدرى و یسر لى أمرى و ٱحلل عقده من لسانى یفقهوا قولى؛
از دیر زمان قاریان قرآنى که در قید تلاوت درست قرآن کریم نبودند و آن را صرفًا براى کسب شهرت و محبوبیت کاذب میان مستمعین مى خواندند، مبتلا به یک مشکل اساسى بودند که تلاوت صحیح قرآن را تحت الشعاع خود قرار مى داد. این مشکل اساسى، همانا تجدید نفس به هنگام «وصل» کلمات قرآنى است. در گذشته قاریان قرآن این مسأله را رعایت مى کردند و به ندرت شخصى پیدا مى شد که به این حکم عمل نکند. عمل گرفتن نفس حین تلاوت قرآن، در میان قراء به «نفس دزدى» معروف شده که اصطلاحى درست است. این ها مى پرسند: بر چه اساسى تنفس بهنگام تلاوت آیات درست نیست؟ پاسخ:
تمامى احکام ترتیل قرآن مجید را که شخص پیامبر اکرم «صلى الله علیه و آله و سلم» بر اساس فرمان الهى «وَ رَتِّلِ ٱلْقُرْءَانَ تَرْتِیلًا» عملاً در تلاوت خود رعایت مى فرمودند و سپس توسط أئمه هدى و در رأس آنان أمیر المؤمنین إمام على بن أبی طالب علیهم الصلاه و السلام، تدوین و تنظیم شد که بحمد الله امروزه در دسترس ما قرار دارد، و ما بر اساس این احکام بایستى قرآن مجید را به امر خداوند «وَ رَتِّلِ ٱلْقُرْءَانَ تَرْتِیلًا»، تلاوت کنیم.
عجیب است که بعضى از آقایان که در رأس أمور قرآنى قرار دارند مدعى هستند که هیچ قانونى در تحریم «نفس دزدى» وجود ندارد.
خداوند تبارک و تعالى در قرآن مجید حدودًا به ۳۰ مورد پیرامون اقامه نماز اشاره فرموده است. از این آقایان سؤال مى کنم: آیا در قرآن نص صریحى براى عدد رکعات نماز یومیه و جزئیات دیگر عبادات وجود دارد؟ عالمان بزرگ شیعه بر اساس سنت رسول خدا و توجیهات أئمه هدى کتاب هاى متعددى در باره عبادات مختلفه نوشته اند. من باب مثال «کتاب الصلوه» که فقط براى نماز نوشته شده است را در نظر بگیرید که مجموعًا بیش از ده هزار صفحه مى باشد. سؤال این است که محتویات این ۱۰۰۰۰ صفحه از کجا آمده ؟ یک پاسخ بسیار کوتاه از قرآن: «مَا ءَاتَاکُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُم عَنْهُ فَٱنْتَهُوا». پس از نزول آیه نماز مسلمانان از رسول خدا «صلى الله علیه و آله و سلم» سؤال مى کردند که چگونه نماز بخوانند. رسول خدا «صلى الله علیه و آله و سلم» در پاسخ فرمودند: «صلوا کما رأیتمونى أصلى» یعنى آن طورى که من نماز مى گذارم شما نیز چنین کنید. بنا بر این، سنت رسول الله براى همه مسلمانان حجت است که چگونه عبادات خود را بطور صحیح انجام دهند.
حال باز مى گردیم به اصل مطلب که همان «نفس دزدى» باشد. در رابطه با بحث ما، در تجوید قرآن کریم ۴ حکم وجود دارد که عبارتند از: وصل، وقف، ابتداء و سکت. «وصل» بمعناى تلاوت قرآن مجید است که ضمن آن حروف و کلمات با پیوستگى و بدون جدائى از حرف یا کلمه قبلى و نیز از حرف و یا کلمه بعدى باشد.
«وقف» بمعناى قطع صدا و توقف و ایستادن بر کلمات، براى مدتى کوتاه (حدودًا بین ۱۰ تا ۲۰ ثانیه) و حتمًا نفس تازه کردن مى باشد.
«ابتداء» یعنى شروع تلاوت و یا آغاز دوباره تلاوت است پس از وقف، با شروطى که ذکر شد. و اما «سکت» که ما ۴ مورد آن را در روایت حفص داریم، بمعناى یک وقفه اى بسیار کوتاه (حدودًا ۱ ثانیه) است که بدون نفس کشیدن باشد و دانشمندان آن را «وقفه قصیره من غیر تنفس» مى نامند. در حالت سکت نفس کشیدن مطلقًا ممنوع است.
حال اگر ما حتى در این سکت ها بر خلاف قانون تجوید نفس بدزدیم، از فرمان خدا «وَ رَتِّلِ ٱلْقُرْءَانَ تَرْتِیلًا» تبعیت نکرده ایم و قطعًا بر خلاف فرمان خداوند و رسولش عمل کرده و مآلًا فعل حرام انجام داده ایم. نا گفته نماند که مبناى وقف و سکت بر سکون، و مبناى وصل و ابتداء بر حرکت مى باشد. بنا بر این هرگونه تخطى از این احکام ابدًا جایز نیست و حرام مى باشد.
سؤال مهم دیگرى که در اینجا پیش مى آید: اصلًا چرا این آقایان نفس مى دزدند؟؟؟ این سؤال هیچ پاسخى بجز این که نفس دزدان مى خواهند خود نمائى کنند و به مستمعین خود بگویند که نفس ما زیاد است، وجود ندارد. و وا مصیبتا بر وقتى که مستمعِ غافل بر این عمل قبیح قارى صحه گذارده و از طول نفس تقلبى او حمایت کند و او را به انحراف بیشتر سوق دهد. و نیز بسیارى از قاریان براى صرفه جوئى در نفس، حرف «ها» را از محلى بین مخرج «قاف» و «کاف» تلفظ مى کنند زیرا حرف «ها» در حالت سکون و بویژه زمانى که مشدد است سبب استهلاک مقدار زیادى از نفس مى شود. و این نیز مطلقًا قابل قبول نیست و حرف ها بایستى به فاصله ناچیزى پس از مخرج حرف «همزه» تلفظ شود. لذا نصیحت بنده به این آقایان این است که حتمًا تکنیک صحیح تلفظ حرف «ها» را فرا گیرند.
مشکل دیگر افراط در مسأله مقامات و الحان قرآنى است که بسیارى از قراء را بخود مشغول کرده بطورى که براى آوردن مقامات و نشان دادن نفس طولانى، صحت تلاوت قرآن را مراعات نمى کنند و فقط به فکر شنیدن تشویق مستمعین غافل خود هستند.
در باب تلاوت این چنانى قرآن کریم احادیثى از رسول خدا «صلى الله علیه و آله و سلم» به ما رسیده که یکى از این احادیث را در اینجا ملاحظه مى کنید:
عن حذیفه بن الیمان (رض)، قال رسول الله «صلى الله علیه و آله و سلم»: «ٱقرَءُوا القُرْءَانَ بِلُحُونِ ٱلعَرَبِ وَ أصْوَاتِها، و إیَّاکُم و َلُحُونَ أهْلِ ٱلْفِسْقِ وَ لُحُونَ أهْلِ ٱلکِتابِ و ٱلْکَبَآئِرِ، فإنَّهُ سَیَجِیءُ مِنْ بَعدِى قَومٌ یُرجِّعوُنَ بِٱلْقُرْءَانِ تَرجِیعَ ٱلرَّهْبَانِیَّهِ وَ ٱلنَّوْحِ و َٱلْغِنَآءِ، لا یُجَاوِزُ حَنَاجِرَهُمْ، مَفْتُونَهٌ قُلوبُهُمْ و َقُلُوبُ ٱلَّذِینَ یُعْجِبُهُمْ شَأنُهُمْ». صدق رسول الله «صلى الله علیه و آله و سلم».
حذیفه بن الیمان از رسول خدا «صلى الله علیه و آله و سلم» نقل مى کند: قال رسول الله «صلى الله علیه و آله و سلم»: قرآن را با نواى شیرین و آواهاى عربى بخوانید و از لحن ها و آواهاى فاسقان و آواى یهود و نصارى پرهیز کنید. و (پس از من) خواهند آمد مردمى که قرآن را مانند آوازه خوانان با نوحه سرائى مى خوانند… آنان قرآن را در گلوهاشان مى چرخانند (مانند چهچه زدن آوازه خوانان) که از حنجره شان تجاوز نمى کند (یعنى به قلبشان نمى رسد). دلهاشان و دل کسانى که از این نوع قرآن خواندن ها خوششان مى آید، فریب خورده مى باشد. و نیز حدیث دیگرى بر همین مضمون است که در پایان اینان را «أُولَٰئِکَ هُمُ ٱلْغَافِلُونَ» خوانده و بهتر است معنى الغافلون را در آیه ۱۷۹ سوره مبارکه الأعراف جستجو کنیم.
وَ ٱلسَّلَامُ عَلَىٰ مَنِ ٱتَبَعَ ٱلْهُدُىٰ
محمد تقى مروت – کانادا
موضوعات مرتبط: دانستنی ها
برچسبها: نفسدزدی در قرائت قرآن»؛ یادداشتی از استاد فقید، محمد تقی مروت
دعای مستجاب آیتالله بروجردی در حق استاد مروّت
آنچه میآید گفتگویی است منتشرنشده با استاد محمد تقی مروت، پایهگذار فن نوین قرائت قرآن در ایران، که به مناسبت درگذشت این استاد پیشکسوت تقدیم میگردد.
اشاره:
مرحوم استاد محمدتقی مروت، بنیانگذار قرائت صحیح و اصولی قرآن در کشورمان، اولین ایرانی و شیعه دارنده رتبه بینالمللی در مسابقات جهانی قرآن مالزی و مدرس قرآن که ۲۱ مهرماه و دهم محرم الحرام 1438دار فانی را وداع گفت، چند ماه قبل در گفتوگویی تلفنی و در مواردی به صورت مکتوب و پس از اصرارهای فراوان خبرنگار خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) چگونگی روی آوردن به تلاوت قرآن و بخشی از داستان پر فراز و نشیب زندگیاش را بازگو کرد.
وی در اغلب تماسهای تلفنی که در آن حال با بیماری قلبی و دیابت نیز مواجه بود، بسیار صبورانه همراهی میکرد. استاد مروت بارها از اینکه بسیاری از شاگردانش از برترین اساتید و قاریان ایران محسوب میشوند و نیز اولین شیعه دریافتکننده رتبه مسابقات بینالمللی قرآن مالزی بود، بارها با افتخار یاد میکرد و مدام از اینکه طی چند دههای که در خارج از ایران به سر میبرد، تعدادی از شاگردانش وی را فراموش نکرده و به یاد او بودند، قدردان بود.
همچنین به دوستی و همنشینی با استاد ابراهیم پورفرزیب(مولایی) مباهات میکرد و سرانجام در آستانه دومین سالگرد درگذشت استاد مولایی(۲۲ مهر ۹۳) به ملکوت اعلی پیوست. در ادامه این گفتوگو را میخوانید؛
در سال ۱۳۵۲ بار دیگر به این مسابقات اعزام شدم و خوشبختانه برنده اول این مسابقات بودم و طلسم اول شدن قاریان مالزیایى که از بدو برگزارى این مسابقات همیشه اول مى شدند، توسط یک قارى شیعه ایرانى شکسته شد
استاد مروت، بفرمایید در چه سالی و در کجا متولد شدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام على رَحمَةِ ٱللَّـٰهِ للعالمین و خاتم رسله سیدنا و مولانا محمد بن عبدالله و على عترته أهل بیته الأئمة الطیبین الطاهرین المعصومین و رضى الله تعالى عن صحابته الأوفیاء المؤمنین الشاکرین الذین ٱهتدوا بهدیهم و زادهم الله هُدىً و أیماناً؛ در ۲۲ اسفند سال ۱۳۲۳ در چهارراه (میدان) حسن آباد محله سنگلج تهران به دنیا آمدم. از دوران کودکى به فضل الهى و کمک مرحوم پدرم با حضور در مجالس تفسیر قرآن مرحوم آیت الله محمد تقى آملى در مسجد مجدالدوله واقع در خیابان امام خمینى(ره)(سپه سابق) شرق میدان حسن آباد با قرآن کریم آشنا شده و روح و جانم با مهر کلام مقدس خداوندم سرشته شد.
اولین حضور جدی شما در کنار رحل قرآن مربوط به چه سالی و چگونه بود؟
حدوداً ۹ سال داشتم که براى نخستین بار پشت رحل قرآن در جلسهاى که در منزل مرحوم دائیام برقرار بود، نشستم و تصمیم گرفتم براى اولین بار قرآن را تلاوت کنم. قارى (معلم) آن جلسه شخصى بود که ما ایشان را بنام آقارضا مىشناختیم. وى هم قارى قرآن، هم مسئلهگو، هم سخنران و هم نوحهخوان آن جلسه بود. در آن شب به مجردى که نوبت خواندن من شد، ایشان جلسه قرآن را ختم کرد تا به بقیه برنامهها بپردازد. من بقدرى متأثر شدم که شدیداً به گریه افتادم. از علت گریهام جویا شدند و من با گلهمندى گفتم که این آقا به همه اجازه داد قرآن بخوانند بجز من. ایشان با عذرخواهى و دلجوئى، از من خواست تا آنجا که مایل هستم قرآن بخوانم. البته این اولین بارى بود که من قرآن مىخواندم و طبیعتاً غلطهاى بسیارى در تلاوتم وجود داشت.
پس از چند جلسه وقتى آقارضا علاقه و اشتیاق زیاد مرا براى آموختن تلاوت قرآن به علت سؤالهاى پى در پىاى که از ایشان مىکردم، دید، فرمود که وى دیگر چیزى براى آموختن به من ندارد و قصد دارد مرا به جلسات درس مرحوم مغفور ملامحمدباقر فانى رضوان الله تعالى علیه راهنمایى کند. مرحوم فانى استادى بود بسیار با تقوا داراى چهرهاى نورانى و تبحر ویژهاى در تعلیم شاگردانش داشت که من در مدت بسیار کوتاهى روانخوانى (بدون قرائت) قرآن را از ایشان به خوبى فرا گرفتم و یقین دارم رمز فراگیرى سریعم در مدتى کوتاه، بخاطر سادهخوانىام بود که همه تمرکزم را در یافتن حروف و ترکیب حرکات و دیگر احکام تجوید بکار مىبردم و ضمناً مىترسیدم که به اصطلاح با قرائت بخوانم. به عنوان مثال چون مىدانستند که من صداى خوبى دارم از من بارها خواستند با صوت بخوانم ولى من خجالت مىکشیدم. سرانجام تصمیم گرفتم قرآن را با قرائت بخوانم ولى چون اولین بار بود به علت دستپاچگى به جاى أعوذ بالله من الشیطان الرجیم گفتم: أعوذ بالله من الشیطان الرحیم! که همه بشدت خندیدند. ناگفته نماند که مرحوم فانى(در راستاى مطالعات شخصىام)، تنها استاد مباشر و مستقیم بنده بودند که حضوراً و نفس به نفس قرآن را از ایشان فرا گرفتم. روزها نیز به محل سابق کتابخانه ملک در بازار سلطانى مىرفتم و کتابهاى تجوید و یک نسخه از لغتنامههاى عربى- فارسى را از مسئولان درخواست مىکردم تا معناى واژه هاى عربى را که نمىدانستم با مراجعه به این لغت نامه بفهمم. تا ساعت ۵ بعد از ظهر که کتابخانه باز بود در آن جا مىماندم تا حتى المقدور درباره تجوید قرآن مطالعه داشته باشم. ناگفته نماند که استفاده از کتاب هاى کتابخانه ملک فقط در محل آن مقدور بود و به کسى کتاب را به رسم امانت نمىدادند تا با خود به منزل ببرد.
از دیدارتان با آیت الله بروجردی گفته بودید این دیدار در چه شرایطی رخ داد؟
حدوداً ۱۲سال بیشتر نداشتم که تعدادى از رفقاى محله تصمیم گرفتند یک جلسه هفتگى، فقط تلاوت قرآن داشته باشند و بنده را هم به عنوان معلم خود برگزیدند. در همان ایام، مرحوم ابوى، ما را براى زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها به قم برد. پس از زیارت، براى شرفیابى به حضور حضرت آیت الله العظمى سیدحسین طباطبائى بروجردى رضوان الله علیه و قَدَّسَ سِرَّهُ راهى منزل معظم له شدیم ولى پس از رسیدن به منزل ایشان، ایشان براى رفتن به حوزه سوار درشکه و آماده رفتن بودند و من بلافاصله به بالاى رکاب درشکه پریده و پس از بوسیدن دست ایشان اجازه خواستم تا برایشان قرآن بخوانم. ایشان با خوشرویى تمام، اجازه فرمودند و من هم آیتالکرسى و دو آیه پس از آن را که خوب حفظ داشتم براى ایشان قرائت کردم. ایشان براى بنده دعا کردند و فرمودند که إن شاء الله بزودى یک قارى خوب قرآن و یک استاد ممتاز شوم.
چندین بار از ارتباط خوبی که بین قاریان تهران و مشهد پیش از انقلاب اسلامی شکل گرفته بود فرمودید، اولین ارتباط چگونه حاصل شد؟
در تابستان سال ۱۳۴۶ در حال بازگشت از کار و رفتن به خانه بودم و با خداى خود راز و نیاز مىکردم که بار خدایا؛ هنوز سعادت زیارت آقا امام رضا(علیه السلام) نصیبم نشده است، خدایا آرزویم را برآور. در همین هنگام در ۸ قدمى خود یک آگهى که به دیوار نصب شده بود توجهم را جلب کرد. این آگهى از جانب سازمان اوقاف آن زمان که تحت نظارت نخست وزیرى اداره مى شد، منتشر شده بود که طى آن از علاقمندان دعوت شده بود تا براى شرکت در یک مسابقه تلاوت قرآن که قرار بود در تهران برگزار شود، شرکت کنند. من که تا آن زمان نتوانسته بودم کیفیت تلاوتم را ارزشیابى کنم، تصمیم گرفتم در آن مسابقات شرکت کنم تا بدانم تا چه مرحلهاى در تلاوت قرآن پیشرفت داشتهام.
غرض از این مسابقات این بود که طى آن ۳۰ قارى را برگزیده و ۲ تن از برگزیدگان را به مراکز استانهاى ۱۵ گانه بمدت ۱۴روز براى تلاوت قرآن مجید بفرستند. بنده که از انتخابشدگان بودم به همراه قارى دیگری به مشهد مقدس فرستادند. در دروازه مشهد (گنبدنما) گروهى از اعضای جامعه قاریان قرآن مشهد در انتظار ما بودند و از ما به گرمى استقبال کرده و ما را با خود به زیارت حضرت رضا(ع) و پس از زیارت و اداى واجبات، به میهمانسراى ایشان هدایت کردند و هر شب و هر روز در جوار آن حضرت با قرآن و ایشان انس داشتیم و دانستم که حضرت حق تعالى (جل جلاله) دعایم را استجابت فرموده است. پس از آن تقریبا همه ساله با گروهى از عاشقان قرآن مجید به پابوس آقا امام رضا(ع) مشرف مىشدیم.
خادم القرآن، زندهیاد استاد محمدتقی مروت به دوستی و همنشینی با استاد ابراهیم پورفرزیب(مولایی) مباهات میکرد و سرانجام در آستانه دومین سالگرد درگذشت استاد مولایی(۲۲ مهر ۹۳) به ملکوت اعلی پیوست؛ وی دوستدار قرآن و قرآندوستان بود و با همه توان در راه اعتلای قرآنیان کشورمان تلاش کرد.
به مسابقات قرآن مالزی میرسیم، نقطه عطفی در زندگی شما، چه شد که در سال ۱۹۷۳ میلادی در این رقابت جهانی حضور یافتید؟
در سال ۱۳۴۸ سازمان اوقاف، وقت مرا به نمایندگى از طرف ایران به مسابقات جهانى مالزى اعزام کرد. در آن سال به علت بىتجربگى و نبودن در سطح قاریان جهانى، مقامى نصیبم نشد ولى براى اولین بار صداى ملکوتى إمام القراء مرحوم استاد شیخ مصطفى اسماعیل را که امامت نماز مغرب را بر عهده داشت از طریق بلندگوهاى بزرگ ترین مسجد پایتخت مالزى «نِگارا» شنیدم و پس از شنیدن صداى ایشان، صداى قاریان دیگر برایم چندان دلچسب نبود.
در سال ۱۳۵۱ بار دیگر پس از پیروزى در مسابقات داخلى، بار دیگر به همین مسابقات فرستاده شدم. در آن سال مرحومشیخ محمود خلیل الحصرى استاد برجسته و شیخ القراء مصر به عنوان سرپرست هیأت داوران و مرحوم شیخ فؤاد العروسى قارى مصرى که تا قبل از وفاتش یکى از داوران دائمى این مسابقات بود، به خاطر این که مرا با احتساب ۹۲درصد نفر دوم و قارى مالزیائى را با ۹۲/۲۵ به عنوان نفر اول انتخاب کرده بودند به شدت خشمگین بودند. این حادثه در آن شب بر فضاى استادیوم ۵۰ هزار نفرى «مِردیکا» محل این مسابقات، سنگینى مىکرد و بسیارى از حاضران در استادیوم پیرامون آن سخن مىگفتند.
در سال ۱۳۵۲ بار دیگر به این مسابقات اعزام شدم و خوشبختانه برنده اول این مسابقات بودم و طلسم اول شدن قاریان مالزیایى که از بدو برگزارى این مسابقات همیشه اول مى شدند، توسط یک قارى شیعه ایرانى شکسته شد.
پس از بازگشت به وطن، رئیس رادیو ایران مرا در محوطه رادیو در میدان ارک دید و به گرمى از من استقبال کرد و مرا بوسید و دست خود را بر گردنم نهاد و اظهار داشت که به عنوان جایزه دستور خواهد داد که تمام ۳۰ جزء قرآن را با تلاوت من براى رادیو ضبط کنند که هم اکنون بسیارى از آن تلاوت ها بحمد الله موجود است.
در این مرحله بمرور سلسله وقایعى رخ داد که تصمیم گرفتم ایران را ترک کرده و به بهانه ادامه تحصیل به مصر بروم. البته طبیعى است که یکى از آرزوهاى قاریان قرآن دیدن و ملاقات با قاریان بزرگ مصرى مانند مصطفى اسماعیل، عبدالباسط محمد عبد الصمد، شیخ محمود خلیل الحصرى، شیخ محمود على البناء و دیگر قاریان بزرگ مصر بود که بحمد الله این آرزو براى من محقق شد و روی هم رفته بمدت ۵ سال و اندى با این بزرگان معاشرت و رفت و آمد داشتم.
به زودی مصاحبه با مرحوم استاد مروت، حضورش در مصر و چگونگی آشنایی ایشان با اساتید بزرگ عصر طلایی مصر منتشر خواهد شد.
صادقین، دبیر سرویس فعالیتهای قرآنی ایکنا
موضوعات مرتبط: دانستنی ها
برچسبها: دعای مستجاب آیتالله بروجردی در حق استاد مروّت
شاهکار سید نقشبندی در مدح حضرت زینب(سلام الله علیها) + فیلم
ابتهال «یا شقیقه السبطین» که توسط امام المبتهلین عصر طلایی موسیقی آئینی مصر، شیخ محمدسید النقشبندی، در مسجد سیده زینب(سلام الله علیها) شهر قاهره، اجرا شده است، به حق، ماندگارترین اثری است که تا کنون در مدح امالمصائب کربلا، حضرت زینب (سلام الله علیها)خلق شده است.
نویسنده: شکوری_شبکه تخصصی قرآن تبیان

سید محمد نقشبندی، پیشوای مبتهلان مصر و از جمله نوابغ بزرگ جهان اسلام در هنر موسیقی آئینی است. شهرت او نه به واسطه تلاوت های خاشعانه اش که به دلیل انشادهای دینی و ابتهالات پرسوز و گدازی است که سینه مالامال از عشق به خاندان وحی، تراویده است.
وی در سال ۱۹۷۶ میلادی(۱۳۵۵ هجری شمسی) وفات یافت و در مجلس ختمش، استاد محمدتقی مروت (که همزمان با شب عاشورای حسینی سال جاری از میان جامعه قرآنی، رخت بربستند) به قرائت آیات قرآن پرداخت.
برخورداری از صدایی خدادادی با ویژگیهای منحصر به فردی همچون ارتفاع مناسب، مساحت عالی، طنین زیبا و انعطاف فوقالعاده در کنار خشوع ذاتی و حُسن ادا، او را به حق، شایسته لقب «امامالمبتهلین» گردانده است.
گفته شده، آغاز شهرت این مرد بزرگ از اجرای برنامه بهمناسبت میلاد امام حسین(ع) رقم خورد که شدیدا مورد استقبال حاضرین قرارگرفت.
در مصر افزون بر نقشبندی، مبتهلان بزرگ دیگری همچون شیخ طه الفشنی، نصرالله طوبار، شیخ علیالزاوی، شیخ عبدالتواب بساتینی، شیخ ممدوح عبدالجلیل و شیخ کامل یوسف بهتیمی ظهور کرده اند اما هیچکدام به صَیْت شهرت او دست نیازیدند.
شاهکار "یا شقیقه السبطین"
و اما ابتهال مشهور "یا شقیقه السبطین" را باید شاهکاری بی بدیل و شورانگیزترین آثار سید نقشبندی دانست.
این ابتهال در سال 1968 میلادی، در محفلی که به مناسبت ولادت حضرت زینب(س)، در مسجد سیدة زینب شهر قاهره برگزار شده بود اجرا شده است. در ابتدای محفل، استاد به همراه بطانة (گروه تواشیح) دو قصیده "أشرق الکون بالهدی" و "أدم الصلاة علی الحبیب"، را در مدح حضرت ختمی مرتبت اجرا می کنند. آنگاه در مدح حضرت زینب(س)، قصیده "یا شقیقه البسطین" را آنچنان زیبا، فنی و اثرگذار رقم می زند که تشویقهای پیاپی مستمعین و فریادهای "مدد مدد" و "کمان والله کده" ( تو را به خدا، دوباره بخوان) آنها از گوشه کنار مجلس بلند میشود.
این اثر فاخر و خاطره انگیز، بیش از هر چیز، از عمق محبت و دلبستگی این قاری و مبتهل بزرگ جهان اسلام نسبت به خاندان پیامبر(ص) حکایت دارد.
موضوعات مرتبط: دانستنی ها
برچسبها: شاهکار سید نقشبندی در مدح حضرت زینب(سلام الله علیها) + فیلم
بی اعتقادترین کشورهای دنیا اعلام شدند
طبق گزارش ایندیپیندنت، شش کشور چین، ژاپن، جمهوری چک، فرانسه، استرالیا و ایسلند به ترتیب کمترین اعتقاد دینی را دارند.
طبق نظرسنجی انجام شده از سوی موسسات وین (Win) و گالوپ، فقط در حدود 40 تا 49 درصد از مردم کشور چین دارای باور الهی هستند.
کمونیسم که از سال 1949 ساختار حکومتی چین را تشکیل می دهد، مذهب را به عنوان ظلم کننده در حق طبقه کارگر معرفی کرده است و در دوران 27 ساله حکومت مائو زدونگ، بنیان گذار کمونیسم در چین، همه جنبش های مذهبی سرکوب شدند.
در مورد چین باید این نکته را نیز متذکر شد که مهمترین جهانبینی رایج در این کشور، یعنی آیین کنفوسیوس، به دلیل عدم اعتقاد به موجودی الهی و فرامادّی معروف است.
در ژاپن که در دومین جایگاه بعد از چین قرار می گیرد، بیشتر مردم خود را بدون اعتقاد به آیینی الهی معرفی می کنند.
از این رو در نظرسنجی های انجام شده، بین 30 تا 39 درصد از مردم ژاپن خود را بی دین معرفی می کنند.
در این فهرست شاید جالبترین کشور، جمهوری چک باشد که در آن 30 تا 39 درصد از مردم بی دین هستند. اعتقاد بسیار کم مردم چک به مسیحیت می تواند به دلیل حکومت ملی گرای این کشور در قرن های 19 و 20 میلادی باشد.
در مورد فرانسه که در جایگاه چهارم قرار گرفته است، می توان گفت که از همسایه های اروپایی خود بسیار فاصله دارد به طوری که از هر 5 نفر یک نفر بی دین است.
در فرانسه همانند چین، تاریخچه ای مفصل برای دین زدایی از کشور وجود دارد. انقلابیان فرانسه در سال 1789 حکومت کاتولیک این کشور را سرنگون کرده و این مذهب را از رسمیت کنار گذاشتند و در سال 1905 طی قانونی دین از سیاست جدا شد.
پنجمین کشوری که در طبقه بندی وبسایت ایندیپندنت به عنوان بی خدا قرار گرفته، کشور استرالیا است که در آن بین 10 تا 19 درصد از مردم بی دین هستند.
و سرانجام در ششمین جایگاه کشورهای بی دین، کشور ایسلند قرار گرفته که در آن بین 10 تا 19 درصد از مردم در این لیست قرار دارند.
موضوعات مرتبط: تربیتی
برچسبها: بی اعتقادترین کشورهای دنیا اعلام شدند
چگونه فرزند مسئولیت پذیر پرورش دهید؟
یک سرمایه جاودانی برای فرزندانتان رقم بزنید
هر پدر و مادری تلاش می کند تا بهترین چیزها را برای فرزندانش فراهم کند، به این امید که با این چیزها سرمایه زندگی آتی او را تأمین کند. اما آیا واقعاً تا به حال به این فکر کرده اید که بهترین سرمایه ای که می توانید برای آینده فرزندانتان باقی بگذارید، چه سرمایه ای است؟
راحله فلاح/کارشناسی ارشد روانشناسی بخش خانواده ایرانی تبیان
از «سر» مایه تا «سرمایه»
راز «سر مایه دار» شدن
وقتی فرزند ما کار می کند و یا اولین حقوقش را می گیرد، به جای نا امید کردن او به خاطر کم بودن حقوقش و یا خدای نکرده سرکوفت زدن، به او بگوییم که از ته دل چقدر به او افتخار می کنیم
کار و فرزند ما
ما هم مقصریم
چگونه فرزندانی کاری داشته باشیم؟
به پشت میز نشینی فکر نکنیم
نفس کار را ارزشمند بدانیم
هیچ شغلی را کم اهمیت نشماریم
فرصت سازی کنیم
سرمان را بالا بگیریم
بیکاری را زشت تصویر کنیم
وجدان کاری را یاد بدهیم. برای این کار لازم است خودمان اهل کم گذاشتن، کم فروشی و کم کاری نباشیم و اهمیت این موضوع را برای فرزندمان توضیح بدهیم.
موضوعات مرتبط: تربیتی
برچسبها: چگونه فرزند مسئولیت پذیر پرورش دهید؟
راه حلهای ساده برای کنترل لجاجت در نوجوانان:
برخی والدین گمان می کنند که هنوز هم همانند زمانی که فرزندشان در سنین کودکی بوده، باید برای حذف رفتارهای ناصحیح او، او را طرد یا با او قهر کنند، اما این بدترین رفتار ممکن است، نوجوان شما نیاز به توجه دارد نه طرد شدن، نیاز به دلیل و استدلال دارد نه سکوت. برای اینکه این کارها را نکنید، به مطالب زیر توجه نمایید.
سرزنش ممنوع
نصیحت های مستقیم و سرزنش آمیز در این دوره اثر بسیار مخربی بر رفتار نوجوان دارد. به دنبال راه های غیرمستقیم برای تذکر باشید. اگر نکات مثبت او را کمرنگ ببینید و در عوض به نکات منفی اخلاقی و روحی او تمرکز کنید به او یک سرنخ برای لجبازی خواهید داد چرا که به او آموزش می دهید که روی نکات منفی تمرکز کند. اگر او را با کسی مقایسه کنید، او نیز شما را با دیگر والدین مقایسه خواهد کرد.
با هم باشید
یکی از مهم ترین و موثرترین راهکارها برای حل مسائل دوران بلوغ و نوجوانی برقراری رابطه نزدیک و صمیمی میان نوجوان و والدینش است. معمولا نوجوان با والد همجنس خود رابطه خوبی ندارند، اما این رابطه را می توان ترمیم کرد با اینکه نیاز به زمان دارد. ولی شما ناامید نشده و از پا ننشینید و مطمئن باشید هر بار یک قدم به صمیمیت و هدف نزدیک تر شده اید.
تشویق کنید
نوجوانان برخلاف آن چیزی که به نظر می آید، از پذیرفتن مسئولیت های کوتاه، مورد علاقه و مهم لذت می برند. چنین مسئولیت هایی را به آنها بسپارید و در ازایش تشویق و تشکر را فراموش نکنید. اما در سپردن مسئولیت به نوجوان مراقب باشید که چه مسئولیتی و در چه زمانی به نوجوان واگذار می شود. چه اینکه اگر انتخابتان صحیح نباشد، او را دلزده خواهید کرد، پس علایق و خصوصیات او را خوب بشناسید.
دلیل منطقی
برای هر مخالفت یا موافقت و هر مسئله ای که در محیط خانواده مطرح می شود، دلیل قانع کننده و منطقی داشته باشید و متقابلا با دلیل و انتقادها و مخالفت های نوجوانتان با روی باز برخورد کنید.
دستور مستقیم ندهید
تا جایی که ممکن است به فرزندان دستور مستقیم ندهید، بلکه فرصت انتخاب های مختلف به او بدهید. خوبی این روش آن است که شما موارد انتخابی را کنترل می کنید و در هر حال هر انتخابی که او انجام دهد، مورد رضایت شماست و این امکان انتخاب، فرزندتان را که تشنه استقلال و خودگردان بودن است راضی می کند. برای مثال به او نگویید که «همین الان اتاقت را تمیز کن.» با این کار حتما با او وارد مشاجره خواهید شد.
بگویید احساساتش را درک می کنید
بچه های لجوج در مورد درست و اشتباه بودن افکار و اعمالشان بسیار سرسخت هستند، اگر به نتیجه ای برسند حس می کنند که باید از آن دفاع کنند. شما هر چه سخت تر سعی کنید که آن ها را متقاعد سازید، مخالفتشان قوی تری خواهد شد، در چنین مواقعی ساده ترین راه برای جلب همکاری آنها این است که موقعیت آن ها را تصدیق کنید و نشان دهید که احساساتشان را درک می کنید.
منابع: همشهری، جام جم، سلامانه
موضوعات مرتبط: تربیتی
برچسبها: راه حلهای ساده برای کنترل لجاجت در نوجوانان:
خداوند از مشاهده چشمها برتر است
حضرت علی(علیه السلام) در خطبه 228 نهج البلاغه فرمودند: خداوند از مشاهده چشمها برتر و والاتر است و حرکت و سکون در او راه ندارد. زیرا او خود حرکت و سکون را آفرید و چگونه ممکن است آنچه را که خود آفرید در او اثر بگذارد یا خود از پدیده های خویش اثر پذیرد؟
شناساندن صحیح خداوند
کسی که کیفیتی برای خدا قایل شد؛ یگانگی او را انکار کرده و آن کس که همانندی برای او قرار داد؛ به حقیقت خدا نرسیده است.
کسی که خدا را به چیزی تشبیه کرد؛ به مقصد نرسید و آن کس که به او اشاره کند یا در وهم آورد؛ خدا را بی نیاز ندانسته است.
هرچه که ذاتش شناخته باشد؛ آفریده است و آن چه در هستی به دیگری متکی باشد؛ دارای آفریننده است. سازنده ای غیرمحتاج به ابزار، اندازه گیرنده ای بی نیاز، نه به فکر و اندیشه، (بلکه) بی نیاز بدون یاری دیگران است، با زمانها همراه نبوده و از ابزار و وسایل کمک نگرفته است. هستی او برتر از زمان است و وجود او بر نیستی مقدم است، و ازلیت او را آغازی نیست.
با پدید آوردن حواس روشن میشود که حواسی ندارد و با آفرینش اشیا متضاد، ثابت میشود که دارای ضدی نیست و با هماهنگ کردن اشیا دانسته شد که همانندی ندارد.
خدایی که روشنی را با تاریکی، آشکار را با نهان، خشکی را با تری، گرمی را با سردی ضد هم قرار داد و عناصر متضاد را با هم ترکیب و هماهنگ کرد و بین موجودات ضد هم، وحدت ایجاد نمود؛ آنها را که با هم دور بودند نزدیک کرد و بین آنها که با هم نزدیک بودند فاصله انداخت.
خدایی که حدی ندارد و با شماره محاسبه نمیگردد که همانا ابزار و آلات، دلیل محدود بودن خویشند و به همانند خود اشاره میشوند. این که میگوییم موجودات از فلان زمان پدید آمدهاند؛ پس قدیم نمیتوانند باشند و حادثند؛ و این که میگوییم حتما پدید آمدند؛ ازلی بودن آنها رد میشود و این که میگوییم اگر چنین بودند کامل میشدند؛ پس در تمام جهات کامل نیستند.
خدا با خلق پدیدهها در برابر عقلها جلوه کرد و از مشاهده چشمها برتر و والاتر است؛ و حرکت و سکون در او راه ندارد. زیرا او خود حرکت و سکون را آفرید و چگونه ممکن است آنچه را که خود آفرید در او اثر بگذارد یا خود از پدیده های خویش اثر پذیرد؟
حرف میزند نه با زبان و کام و دهان؛ میشنود نه با سوراخهای گوش و آلت شنوایی؛ سخن میگوید نه با به کار گرفتن الفاظ در بیان؛ حفظ میکند نه با رنج به خاطر سپردن؛ میخواهد نه با بکارگیری اندیشه؛ دوست دارد و خشنود میشود نه از راه دلسوزی؛ دشمن میدارد و به خشم میآید نه با صوتی که در گوشها نشیند؛ و نه فریادی که شنیده شود؛ بلکه سخن خدای سبحان همان کاری است که ایجاد میکند
اگر چنین شود، ذاتش چون دیگر پدیدهها، تغییر میکند و اصل وجودش تجزیه میپذیرد و دیگر ازلی نمیتواند باشد. هنگامی که آغازی برای او تصور شود؛ پس سرآمدی نیز خواهد داشت و این آغاز و انجام، دلیل روشن نقص، و نقصان و ضعف دلیل مخلوق بودن، و نیاز به خالقی دیگر داشتن است. پس نمیتواند آفریدگار همه هستی باشد، و از صفات پروردگار که (هیچ چیز در او موثر نیست، و نابودی و تغییر و پنهان شدن در او راه ندارد) خارج میشود.
والاتر از صفات پدیدهها
خدا فرزندی ندارد تا فرزند دیگری باشد، و زاده نشده تا محدود به حدودی گردد و برتر است از آنکه پسرانی داشته باشد و منزه است که با زنانی ازدواج کند.
اندیشهها به او نمیرسند تا اندازه ای برای خدا تصور نماید. حواس از احساس کردن او عاجز و دستها از لمس کردن او ناتوان است و تغییر و دگرگونی در او راه ندارد، و گذشت زمان تاثیری در او نمیگذارد، گذران روز و شب او را سالخورده نسازد و روشنایی و تاریکی در او اثر ندارد.
خدا با هیچ یک از اجزاء و جوارح و اعضا و اندام، و نه با عرضی از اعراض، و نه با دگرگونیها و تجزیه، توصیف نمیشود. برای او اندازه و نهایتی وجود ندارد و نیستی و سرآمدی نخواهد داشت. چیزی او را در خود نمیگنجاند که بالا و پایینش ببرد و نه چیزی او را حمل میکند که کج یا راست نگهدارد؛ نه در درون اشیا قرار دارد و نه بیرون آن.
حرف میزند نه با زبان و کام و دهان؛ میشنود نه با سوراخهای گوش و آلت شنوایی؛ سخن میگوید نه با به کار گرفتن الفاظ در بیان؛ حفظ میکند نه با رنج به خاطر سپردن؛ میخواهد نه با بکارگیری اندیشه؛ دوست دارد و خشنود میشود نه از راه دلسوزی؛ دشمن میدارد و به خشم میآید نه با صوتی که در گوشها نشیند؛ و نه فریادی که شنیده شود؛ بلکه سخن خدای سبحان همان کاری است که ایجاد میکند.
موضوعات مرتبط: دریچه ای به سوی مذهب
برچسبها: خداوند از مشاهده چشمها برتر است
همه خدا را میشناختیم اما فراموش کردهایم!
امیر مومنان علی(علیه السلام) درباره شناخت خدا میفرمایند: «شناختن خدای پاک و منزه، والاترین معرفتهاست و خداشناسی با فضلیتترین علم است.»
هشت دلیل بر اثبات وجود خدا در کلمات آن حضرت(علیه السلام) وجود دارد هر چند که راههای به سوی خدا به عدد نفوس خلایق است؛ و اما دلایل عبارتند از: برهان معقولیت؛ برهان فطرت؛ برهان صدیقین؛ برهان نظم؛ برهان علّی؛ برهان معجزه؛ برهان حدوث و برهان فسخ عزائم. در ادامه این مطلب به برخی از این دلایل پرداخته شده است.
برهان معقولیت یا احتیاط عقلی بر وجود خدا
از راههای شناخت وجود خدا، معقولیت اعتقاد به خداست. امام علی(علیه السلام) در سخنان خود به این راه اشاره فرمودهاند. این برهان به طور خلاصه چنین است: اعتقاد داشتن به خدا و لوازم آن از معتقد نبودن به خدا و لوازم آن، معقولتر است. برای توضیح این برهان، یادآوری چند مقدمه ضروری است:
به طور کلی اعتقادات و جهانبینیهای انسان بر اساس پذیرش ماورای طبیعت و انکار آن، به دو دسته تقسیم میشود: 1. جهانبینی الهی؛ 2. جهان بینی مادی.
در جهانبینی مادی، فرقهها و گرایشهای مختلفی وجود دارد، ولی همه آنها در انکار وجود خدا و به تبع آن در انکار جهان آخرت مشترکند. همچنین در جهانبینی الهی نیز گرایشها و نحلههای مختلفی وجود دارد که همه آنها در اعتقاد به وجود خدا مشترکند.
موضوعات مرتبط: دریچه ای به سوی مذهب
برچسبها: همه خدا را میشناختیم اما فراموش کردهایم
5 اثر پر برکت معرفت خدا
یکی از آثاری که برای معرفت حقیقی خدا ذکر شده است «بینیازی از خلق خدا» است. اگر کسی واقعا خدا را بشناسد احساس میکند که هیچ نیازی به غیر خدا ندارد. از حضرت امیر علیهالسلام نقل شده است: «در هر دلی که معرفت خدا جای گیرد، بینیازی از خلق خدا هم جای خواهد گرفت.»
در آیات قرآن و روایات شریف اهلبیت صلواتاللهعلیهمأجمعین آثار خاصی برای معرفت خدای متعال ذکر شده است که میتوان تحت چند عنوان آنها را بیان کرد.
آثار معرفت خدا
1. بینیازی از خلق خدا
یکی از آثاری که برای معرفت حقیقی خدا ذکر شده است «بینیازی از خلق خدا» است. اگر کسی واقعا خدا را بشناسد احساس میکند که هیچ نیازی به غیر خدا ندارد. از حضرت امیر علیهالسلام نقل شده است: «مَنْ سَكَنَ قَلْبَهُ الْعِلْمُ بِاللَّهِ سَكَنَهُ الْغِنَى عَنْ خَلْقِ اللَّهِ؛1 در هر دلی که معرفت خدا جای گیرد، بینیازی از خلق خدا هم جای خواهد گرفت.»
موضوعات مرتبط: دریچه ای به سوی مذهب
برچسبها: 5 اثر پر برکت معرفت خدا
ای که ما را به جهان جانی و هم جانانی
خسرو حسن و کمالی و هم خوبانی
محور عالم امکان ولی یزدانی
در ضمیری تو عیان گر ز نظر پنهانی
یا این دل شکسته ما را صبور کن
یا لااقل به خاطر زینب ظهور کن
دیگر بتاب از افق مکه ، ماه من!
این جاده های شب زده را غرق نور کن
نَمی از چشم های توست چشمه ، رود ، دریا هم
کمی از ردّ پای توست جنگل ، کوه ، صحرا هم
تو از تورات و انجیل و زبور ، از نور لبریزی
تو قرآنی ، زمین مات شکوهت ، آسمان ها هم
مولاي من وقت آمدنت دير شد بيا
اين دل در انتظار تو پير شد بيا
ديدم به خواب آمدي از جاده هاي دور
گفتم دلم ؛ خواب تو تعبير شد بيا
از حال وروزمان، تو چه می پرسی ای عزیز؟!
پنهان نمی کنم، به خدا حالمان بد است
آدم؟ قسم به نور تو! « آدم » نمی شویم
همسفره ایم با هوس و نانمان بد است
تا وعده قيامت تو صبر مي کنيم
بر داغ بي نهايت تو، صبر ميکنيم
اي از تبار آينه و آفتاب و عشق
تا مژده زيارت تو، صبر ميکنيم
ماندیم به داغ انتظارت، مددی
ما و غم و درد بی شمارت، مددی
دلخسته از این غمی که در ریشه ماست
در آرزوی فجر بهارت، مددی
یک بار جلوه ای کن شادان نمای ما را
کز هجر بیقرار و مهجور و ناتوانیم
مگو نجیب زمانه , ز چشم ما گله داری
مگر نه وعده نمودی که بیشتر توببخشی؟!
شبانه حرف دلم را اگر برای تو گفتم
خیال من همه این بود مرا سحر توببخشی
یک شب بیا ستاره بریزم به پای تو
ای آفتاب من همه چیزم فدای تو
یک شب بیا تا به ما برسد اذان صبح
از پشت بام مسجد کوفه با صدای تو

موضوعات مرتبط: مشاعره
برچسبها: مشاعره
امشب نشسته بر دلم غم هاي عالم
بي تو گذشت امروز هم آقاي عالم
امروز هم مولا خبر از تو نيامد
شب آمد و من ماندم و غم هاي عالم
ما پی سایه سروش به تلاشیم همه
او ز پندار من خسته نهان است هنوز
ز تو توحيد ،ز تو نون و قلم ميريزد
تو ستون حرمي ، بي تو حرم ميريزد
حسن چشمان شما ، ديد مرا كرد عوض
ازنگاه تو ولم يولد و لَم ميريزد
تو كه يك گوشه چشمت غم عالم ببرد
پس نگه كن به لبم ، منتظرم ميريزد
دلم از عالم و آدم سیر شد ٬بیا
این دل زغم هجر تو پیر شد ٬ بیا
فرصت گذشت ، وقت زيادي نمانده است
تعجيل كن عزيزدلم ، دير شد بیا
از شنبه درون خود تلنبار شدیم /
تا آخر پنجشنبه تکرار شدیم
خیر سرمان منتظر دیداریم/
جمعه شد و لنگ ظهر بیدارشدیم
از هجرت ای نگارا دریاست دیدگانم
بنگر زغم شب و روز از دیده خون فشانم
میرسد آن منجی آخرزمان
میرسد تنها امید فاطمه
میدهد برظلم ظالم خاتمه
میرسد اوکه نفس دردام اوست
مرغ روحم کفتری بربام اوست
بوي خوش گل نشسته در سينه ما
در ديده بهار جاودان مي شکفد
با ياد تو اي اميد ديرينه ما
موضوعات مرتبط: مشاعره
برچسبها: مشاعره
تدبر در سوره ي مباركه ي يوسف (4)
مجري طرح: علي صبوحي طسوجي
نمودار شماره 7- سوره مباركه يوسف ( عليه السلام )
2- هدايتي بودن سخن در سوره مباركه يوسف ( عليه السلام )
2-1- فضاي سخن سوره مباركه يوسف ( عليه السلام )
طليعه: طليعه اين سوره تأكيد مي كند كه قرآن، آيات كتاب مبين است و براي فراهم آمدن زمينه تعقل آدميان در قالب قرآن عربي نازل شده است و قصه حضرت يوسف ( عليه السلام ) نيز در چارچوب وحي همين قرآن بوده و پيش از نزولش حتي پيامبر خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) از آن غافل بوده است؛ به جا بودن اين محتوا در ابتداي سوره حاكي از فضاي ترديد نسبت به وحياني بودن قرآن عربي، به ويژه بيانات داستاني آن است. يعني عربي بودن قرآن كريم و داستاني بودن برخي از بيانات آن، سبب شده بود كه عده اي گمان كنند اين كتاب ريشه ملكوتي و وحياني ندارد.
فصل: با توجه به طليعه و خاتمه و انتخاب داستان يوسف ( عليه السلام )، مي توان فهميد كه در فضاي اين سوره، پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم ) مصداق بارز بنده اي مؤمن و محسن ( مانند حضرت يوسف، عليه السلام ) است كه خداي متعالي، ولايت امر او را تا تحقق اراده ربوبي بر عهده دارد و مشركان و ملحدان و توطئه هايشان، مصداق بدخواهان اعتلاي بنده مخلص خدا هستند كه ناكام خواهند ماند. بنابراين جنبه هايي از فضاي اين سوره، بدين بيان قابل ذكر است:
1. فضاي سختيها و ابتلائات پياپي در مسير تحقق اراده ربوبي براي رسول خويش ( صلي الله عليه و آله و سلم ) كه با توجه به توطئه برادران و به چاه انداختن حضرت يوسف ( عليه السلام ) و دسيسه زليخا و زنان و به زندان انداختن آن حضرت قابل استفاده است.
2. نياز پيامبر ( صلي الله عليه و آله و سلم ) و مؤمنان، به اطمينان افزايي و اميدبخشي براي موفقيت نهايي كه از ذكر نجات و رهايي حضرت يوسف ( عليه السلام ) و تمكن ايشان و بيان نصرت الهي درباره ايشان قابل استفاده است.
موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسبها: تدبر در سوره ي مباركه ي يوسف (4
چگونه قرآن بخوانیم و بفهمیم؟
نویسنده: فاضل صالح سامرایی
برگردان: حمیدرضا میرحاجی
تفسیر بیانی و اهمیت آن در فهم قرآن
در تعریف تفسیر گفته شده که علمی است که بوسیله آن فهم کتابی را که خداوند بر پیامبرش محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل نموده امکان پذیر میشود و معانی موجود در آن تبیین میگردد و دستورات و حکمتهای آن استخراج میشود! (1)
اما «تفسیر بیانی» تفسیری است که رازهای ترکیباتی را که در تعبیرات قرآن به کار رفته، آشکار میکند. بنابراین این نوع تفسیر، جزئی از آن تفسیر عام است که در آن توجه و دقت، روی بیان اسرار موجود در تعبیر به کار برده شده در قرآن از جنبه هنری معطوف میشود، یعنی موضوعاتی از قبیل علل تقدیم و تأخیر واژهها، ذکر و یا حذف آنها و یا گزینش یک لفظ به جای لفظی دیگر و مسائل دیگری که معمولا در نحوه تعبیر از یک موضوع به کار گرفته میشود.
موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسبها: چگونه قرآن بخوانیم و بفهمیم؟
جهان از ديدگاه قرآن
جهان از ديدگاه قرآن
نويسنده:علي منصورنژاد
منبع:روزنامه کیهان
شناخت جهان ، دغدغه دائمي بشر
بي گمان انسان مي كوشد تا از خود و محيط پيراموني خويش شناخت كامل و جامعي به دست آورد؛ زيرا بي شناخت، امكان بهره مندي و يا مقابله با رخدادهاي آن فراهم نمي شود. بخشي از اين شناخت از طريق ابزارهاي شناختي انسان چون شنوايي و بينايي و ديگر ابزارها به دست مي آيد و بخشي ديگر هم از راه هايي چون وحي و شهود پديد مي آيد.از آن جايي كه ابزارهاي شناختي انسان بسيار محدود و جهان آفرينش حتي با دانش آغاز و انجام آن به سبب گستردگي، دور از دسترس مي نمايد، انسان به هر چيزي كه امكان جزيي براي شناخت وي فراهم آورد چنگ مي زند. اين مساله براي انساني كه از آغاز و انجام جهان آگاهي ندارد بسيار حياتي و به عنوان دغدغه دايمي مطرح مي شود. انسان به طور طبيعي مي خواهد از وضعيت و آينده خويش آگاه شود؛ وضعيت و آينده اي كه ارتباط مستقيم و تنگاتنگي با وضعيت جهان و مسائل آن دارد. سرنوشتي مشترك را مي بيند كه نشستگان در كشتي جهان دچار آن هستند.به نظر مي رسد يكي از راه هاي مطمئن شناخت جهان مراجعه به گزاره ها و آموزه هاي وحياني است كه آفريدگار جهان بيان كرده است. از اين رو بازخواني و تحليل آن نه تنها انسان را در شناخت وضعيت خود بلكه گذشته و آينده وي كمك مي كند و نقاب از چهره اين كتاب كه آغاز و انجام آن ناشناخته است بر مي دارد، بلكه بهترين امكان را براي تصرفات درست در جهان و تسخير مناسب فراهم مي آورد تا با شناخت كامل تري در جهان تصرف كند.
گستره معنايي جهان
مراد از واژه جهان در اين نوشتار همه هستي نيست بلكه تنها بخشي از هستي است كه ما از آن به عالم زمين و كرات آسمان تعبير مي كنيم و در كاربردهاي كهن پارسي از آن به گيتي در برابر مينو ياد مي شده است مقصود از جهان همين عالم ظاهري است كه در برابر ديدگان بشر قرار دارد و مجموعه اي از زمين و آسمان و كهكشان هاي انبوه و بي پايان را شامل مي شود. (لغت نامه دهخدا ج 5 ص 6957)
ويژگي هاي جهان در آيات قرآن
آيات قرآني بر اين نكته تاكيد مي ورزند كه جهان از روي تصادف و خود به خود پديدار نشده است و برخلاف تصور برخي، جهان داراي آفريدگاري است كه آن را بي الگويي از پيش تعيين شده (بقره آيه 117 و 164 و آل عمران آيه 27 و 190 و 191 و ده ها آيه ديگر) و برپايه اصول حق و قوانين حق مدار و بسيار متقن و استوار آفريده است. (احقاف آيه 2 و 3 و نيز حجر آيه 85 و 86 و آل عمران آيات 190 و 191)جهان يك باره آفريده نشده، بلكه در يك فرايند طولاني و زمان مندي به وجود آمده است؛ (بقره آيه 164 و آل عمران آيه 26 و 27 و انعام آيه 59) اين جهان داراي نظامي زيبا و نيكو است (سجده آيه 7) و از هماهنگي و نظمي خاص بهره مند بوده (بقره آيه 164) و داراي جفت و زوج است كه كيفيت آن براي ما معلوم نيست. (يس آيه 36 و زخرف آيه 12 و ذاريات آيه 49)جهان داراي نظم خاصي است كه هرگز از آن بيرون نمي رود (اسراء آيه 42 و انبياء آيات 16 و 22) مگر آن كه آفريدگار آن را اراده كند).
عمر معين جهان
در آموزه هاي قرآني جهان داراي عمري معين است كه روزي پايان مي يابد و از هم فرو مي پاشد. (روم آيه 8 و احقاف آيه 3) حفاظت گسترده خداوند از آفرينش موجب نگه داري آن از فروپاشي است (بقره آيه 255) ولي روزي اين حفاظت برداشته خواهد شد و جهان گرفتار فروپاشي مي شود. اين فروپاشي جهان نيز به اراده و امر الهي انجام مي شود؛ زيرا جهان آفرينش در احاطه علمي و قدرت كامل خداوند بوده (بقره آيه 29 و 33 و 255 و نساء آيه 126) و همه تحولات و رخدادهاي آن در حيطه علم و قدرت اوست. (بقره آيه 164)خداوندي كه تدبير همه هستي از جمله جهان را در دست دارد و همه عوالم را مديريت و تدبير مي كند. (حمد آيه 2 و نيز بقره آيه 22 و 29 و 107 و ده ها آيه ديگر) حاكم مطلق جهان است و بر آن حاكميت مي كند (بقره آيه 107 و آيات ديگر) و هيچ ذره اي از حيطه اقتدار و حاكميت وي بيرون نيست. از اين رو مقدار و اندازه هر موجودي را در جهان تعيين مي كند و به او مي دهد و بيش از آن چه مقدر شده نصيب و بهره كسي نخواهد شد. (رعد آيه 8 و حجر آيه 21 و فرقان آيه 2)
جهان همواره در گسترش است و روز به روز و ساعت به ساعت بردامنه و گستره آن افزوده مي شود. (فاطر آيه 1)جهان در آموزه هاي قرآني داراي شعور و ادراك است (اسراء آيه 44) به همين دليل در برابر خداوند مطيع تكويني است و به او به اين معنا سجده مي برد. (نحل آيه 48، 49)به هر حال اين جهان به دستور آن خداوندي آفريده شده و مديريت و محافظت مي شود كه حكيم و فرزانه است و به هدفي آن را آفريده است (آل عمران آيه 109) و اين كه جهان و موجودات آن به سوي خداوند در حركت هستند (مائده آيه 18 و هود آيه 123 آل عمران آيه 109) براي جهان عمري محدود و فرجامي مشخص است كه مي بايست به پايان برسد و در مسير تكاملي خود به خدا ختم شود. (روم آيه 8 و احقاف آيه 3)
موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
برچسبها: جهان از ديدگاه قرآن