برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
شهید مهدی رجب بیگی در سال 1336 در شهر دامغان ديده به جهان گشود و سپس به اتفاق خانواده اش به تهران عزيمت كرد و از آغاز زندگي در محله هاي فقيرنشين تهران، طعم فقر و محروميت را چشيد و با تمامي مشكلات و كمبودها تحصيلات ابتدايي و متوسطه را با موفقيت تمام پشت سر گذاشت.
تحصیلات ابتدائی و متوسطه خود را نیز در تهران گذراند و بعلت استعداد فوق العاده ای که داشت، همواره از دانش آموزان موفق مدارس محسوب می شد. وی از همان ابتدا علاقه بسیار زیادی به مطالعه و تفکر و تحقیق داشت و از اینرو تا قبل از پایان تحصیلات متوسطه، با کتب مذهبی آشنا گردید.خانواده مهدی از وی بعنوان الگو و سرمشق و چهره ای محبوب و مورد احترام در میان تمام اقوام و آشنایان ذکر می کنند، چرا که در برخوردهایش بسیار متواضع و فروتن بود.
مهدی از همان ابتدا علاقه بسیار زیادی به کمک به طبقه محروم و طبقه مستضعف داشت. بطوریکه بنا به گفته مادر ایشان، حتی در کودکی برای کمک به مستخدم مدرسه، زودتر از دیگران در مدرسه حاضر می شد. همچنین وی از همان ابتدا دارای بعد عرفانی قوی بود، بطوریکه شبها غالبا تا نیمی از شب گذشته به عبادت و راز و نیاز با پروردگار خویش مشغول بود و بسیاری از روزها را نیز روزه داشت.
شهید رجب بیگی در سال 1354 وارد دانشگاه فنی دانشگاه تهران شد و در رشته مهندسی راه و ساختمان به تحصیل مشغول گشت. وی از همان اوائل ورود به دانشگاه همراه با دیگر برادران مسلمان خود به فعالیتهای صنفی-سیاسی روی آورد. استعداد زیادش او را در درس نیز بسیار موفق ساخته بود. در اواخر سال اول از طرف دانشجویان به عضویت شورای دانشجویی دانشکده انتخاب شد و این مسئولیت را تا سال 58 و آغاز انقلاب فرهنگی ادامه داد. در شورای دانشجویان یکی از افراد بسیار فعال بود و موضعگیریهای کوبنده اش همیشه برای گردانندگان وابسته به رژیم در دانشکده ایجاد زحمت می کرد. برادر شهیدمان علاقه زیادی به مطالعه کتب سیاسی- اجتماعی و دینی داشت و یکی از مسئولین کتابخانه اسلامی دانشجویان فنی بود
در بین ورزشها به کوهنوردی علاقه داشت و معمولادر برنامه کوهنوردی دانشجویان مسلمان شرکت می کرد. در زمان رژیم منفور شاه با وجود خفقان شدید، مسئولیت خود را در قبال اسلام با پخش اعلامیه در دانشکده و شرکت در تظاهرات دانشجوئی و خیابانی و اداره فعالیتهای سیاسی- صنفی دانشگاهی انجام می داد.
نويد شاهد: رژيم مزدور عراق كه از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي دريافته بود كه امواج خروشان اين انقلاب شكوهمند سرانجام به سرزمين عراق هم خواهد رسيد و بنيان رژيم جور و ستم صدامي را بر هم خواهد زد، بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تمام همت خود را در جهت پديد آوردن مشكلات براي ايران به كار بست.
به گزارش نويد شاهد،آنچه در ادامه خواهد آمد مقاله اي تحليلي از شهيد رجب بيگي است كه به فاصله يك سال پس از شروع جنگ تحميلي نگارش شده ودر چند قسمت تقديم خوانندگان نويد شاهد خواهد شد.
« ان الله يحب الذين يقاتلون في سبيل الله صفاً كانهم بنيان مرصوص»
«خدا آن مؤمنان را كه در صف جهاد با كافران مانند سد آهنين همدست و پايدارند بسيار دوست مي دارد»
(قرآن مجيد)
« بعثيها ان شاء الله از عراق خواهند رفت و يك دولت اسلامي در آنجا خواهد آمد و ما با كمال قدرت دفاع از خودمان خواهيم كرد و كشور عراق را نجات خواهيم داد از دست اين جنايتكاراني كه نوكر ابرقدرت ها هستند و ما باكي از اينكه ابر قدرت ها از آن ها پشتيباني مي كنند، نداريم»
اگر آن نگاه ویژه خداوند نبود هیچکس نامی و یادی از او نداشت، شاید در جوانی در یک دعوای خیابانی کشته میشد و یا نه به دلیل خلافهای سنگینی که داشت یک روز صبح زود سرش بربالای چوبه دار میرفت و یک محل از دستش راحت میشدند!! یا نه اگر عمرش کفاف میداد و تا الان زنده مانده بود کشتیگیر 70 ساله پیری را ملاقات میکردیم آن هم با یک عالمه درد و بیماری چون نقرس و دیابت و کلسترول...
اما دعای مادرش کارخودش را کرد. عاقبت به خیری پسر دعای همیشگی نمازهای مادر بود. گاه ماندگاری نه در ماندن که دررفتن است. شاهرخ در قاب 30 ساله مانده است و 38 سالی که از گردش زمین به دور خورشید گذشته گذرش را ذره ای برچهره مردانه اش نگذاشته است و شاهرخ در قاب 30 ساله مانده است تا «کل یوم عاشورا وکل ارضکربلا» را به همه نشان دهد که در تاریخ عاشورا هرروز تکرار میشود و در بزنگاه حرها به لشگر حسین(ع) میپیوندند و بزدل ها در تاریکی شب از لشکر امام حسین(ع) جدا میشوند. 17 آذر سی و هشتمین سالگرد شهادت شهید «شاهرخ ضرغام» ملقب به حر انقلاب بهانه خوبی بود که به سراغ یکی از همرزمانش برویم و خاطرات مردانه شاهرخ را مرور کنیم.
با خاطرات و خطرات جنگ
منزل سردارحاج «قاسم صادقی ده آبادی» خودش نمایشگاه دفاع مقدس و یادگاه شهیدان است!! یادمان شهدا از دیوارهای بیرونی منزل شروع میشود و به حیاط و اتاقیکه به این کار اختصاص داده شده است میرسد. دیوار اتاق پر از عکسهای شهداست و روی زمین تیروترکشهایی که به غنیمت از جنگ آمده است. افتخار حاج قاسم59 ساله حضور 8 ساله در دفاع مقدس و همرزم بودن با شهید شاهرخ است. اصلا نام حاج قاسم با شهید شاهرخ گره خورده است. از بنیاد شهید که سراغ خانواده شهید را میگیری میگویند: خانواده شهید پرونده ای در بنیاد شهید ندارند و مادر پیرش فوت کرده و خواهر و برادر ناتنی اش هم پیگیر پرونده اش در بنیاد نیستند. تنها شماره ای که بنیاد دارد وکسانی که میخواهند درباره شهید شاهرخ بدانند شماره حاج قاسم است که دغدغه اش شهدا و همرزمان شهیدش است. در اتاقی که پر از یادگاری های شهدا و جبهه و جنگ است به مرور خاطرات شهید شاهرخ مینشینیم.
از درب گلستان شهدا به سمت مزارشان که میروم، قدم هایم بدون اختیار میروند زیرا سال هاست که عاشقانه دل به این راه سپرده ام. سال هاست که این مسیر زیبا، از ناگفته ها سخن میگوید و مرا به منزلگه اسطوره هایی چون سردار شهید حاج احمد کاظمی، سردار شهید حاج حسین خرازی و سردار شهید حاج مصطفی ردّانی پور و... دعوت میکند.
به دیدن آن ها که میروم، درب سعادت دنیا و آخرت به رویم گشوده میشود. چهره زیبا و لبخند به لب شان تمامی غصه های دنیا را از دلم میزُداید و به رسم مهمان نوازی استقبال عجیبی از من میکنند.
حاج احمد کاظمی مصداق مصرع «آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری» است. نگاه زیبای پشت قاب عکسش با من سخن ها میگوید و میگویمش که چقدر مفتخرم معاصر با مَردانی چون شما هستم و نگاهی از شما برایم کافیست.
سردار شهید حاج احمد کاظمی، یکی از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که در دوران دفاع مقدس با اخلاص کامل برای خاک وطن جنگید.
او با وجود این که در هشت سال دفاع مقدس، فرماندهی لشکر ۸ نجف اشرف، قرارگاه حمزه سیدالشهدا، لشکر ۱۴ امام حسین(ع)، نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بر عهده داشت و پس از این دوران، سه مدال فتح را از مقام معظم رهبری به نشان لیاقت دریافت کرده بود اما همچنان خود را سرباز وطن میدانست و در این مسیر عاشقانه از خود گذشت.
سردار شهید حاج احمد کاظمی پس از دوران دفاع مقدس هم برای خاک ایران از هیچ کوششی دریغ نکرد به طوری که در سال ۷۴ به عنوان فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا، مقرّ گروهک های تروریستی در عراق را محاصره کرد و توانست امنیت منطقه را حفظ کند و این موضوع، از طرف رسانه ها بازتاب جهانی داشت تا جایی که از این عملیات به عنوان «عملیات شگفت آور در عمق خاک عراق» یاد شده است.
وی در دورانی که به عنوان فرمانده نیروی هوایی منصوب شد اقدامات ارزنده ای انجام داد که از آن جمله میتوان به همراه شدن او با شهید حسن طهرانی مقدم در جهت توسعه طرح های موشکی بالستیک اشاره کرد.
و این پایان قهرمانی های شهید حاج احمد کاظمی نبود زیرا او در حادثه غم انگیز زلزله بم خالصانه تلاش کرد و انسانیت را یاد داد و هرجا که ندای مردم مظلوم برخاست در آنجا بود.
یک روز احساس کردند که باید بروند، تعارف که نداریم همگی دلبستگیهایی به دنیا داشتند و همگی نگران بچه هایی بودند که بعد از آنها بهانه شان را میگرفتند، نگران همسران جوانی که بعداز آنها باید بارسنگینی را بردوش نحیفشان میکشیدند باری که گاه کشیدنش از توان یک مرد هم خارج است. با این وجود همه چیز را به خدا سپردند و دل به دریا زدند و رفتند؛ چون باور داشتند وطن در خطر است و اگر نروند دشمن به پشت درخانه هایشان خواهد آمد و برای ورود به منزلشان نه از آنها و نه از هیچ کس دیگر اجازه نخواهد گرفت. رفتند و سالها جواب بهانه دلتنگی بچه ها، تنها نشان دادن قاب عکس پدر بر دیوار شد پدری که لحظه ای هم چشمانش را برآنها نمیبست. یکی از این بزرگ مردان و شیردلان «شهید سید عباس خانیان» استکه درغیاب او، همسرش این روزها با بیماری آلزایمر دست و پنجه نرم میکند. با فرزندان شهید گفتگویی کردیم و از روزهای سختی شنیدیم که در غیاب مرد خانواده برآنها گذشته است و بیش ازپیش خودمان را مدیون این خانواده ها دیدیم.
نام: سید عباس خانیان
تاریخ شهادت: 6 شهریور1360
محل شهادت: کرخه نور
سال تولد: 1314
دل تنگیهای زلیخا
هیچکس اجبارش نکرده بود لباس نظامی هم تنش نبود که بگوییم از اول خودش برای چنین روزهایی تعهد کرده بود. یک کاسب معمولی در دل بازار بود که نان حلال زن و بچه اش را از مغازه اجارهای اش به دست میآورد. یک روز درمغازه را بست و به منزل آمد و به همسر گفت: «بیزحمت ساک من را حاضر کن.» زحمتی نبود اما زن با چشمانی نگران و اشکبار نشست و تک تک لباسهای مرد را تا کرد و به همراه تمام عشق و علاقهاش در ساک مرد گذاشت و وقت رفتن کاسه آب را با دلش به پشت سر مرد ریخت. دلش روی زمین بالا و پایین پرید و دیگر در سینه تنگش به سختی جا گرفت. مرد برای همیشه در پیچ کوچه گم شد و 37 سال است سید عباس به همان شکلی که رفت در قاب عکس روی دیوار نشسته است. گویی حبیب ابن مظاهر دیگری است که رفته و «سیده زلیخا خانیان» را با 7 فرزند- که 2 نفرشان معلول مادرزاد بوده اند- تنها گذاشته است. 37 سال گذشته و زن به جز داغ شوهر داغ 2 پسر معلول را هم دیده و دم نیاورده است و و همه را در دلی نگه داشته است که هرروز ترک خورده است. این روزها بچهها هرکدام به سرزندگی شان رفته اند و درگیر مشکلات خودشان هستند فقط منصوره و محمدرضا بیشتر از باقی فرزندان حواسشان به مادر است.
که در مهر ۱۳۶۴ آسمانی شد باید مثل ابراهیم به دل آتش زد
نامه شهید آبشناسان به صدام: «اگر جناب صدام حسین ژنرال است و فنون نظامی را خوب میداند و نظریهپرداز جنگی است، پس به راحتی میتواند در دشت عباس با من و دوستان جنگآورم ملاقات کند و با هر شیوهای که میپسندد، بجنگد، نه اینکه با بمبافکنهای اهدایی شوروی محلههای مسکونی و بیدفاع را بمباران کند و مردم را به خاک و خون بکشد.»
تا شهدا؛ شهید حسن آبشناسان چهرهای آشنا، اما نامی گمنام در تاریخ دفاع مقدس است. خیلی از ما تصاویر کماندوی پا به سن گذاشتهای را دیدهایم که با محاسن سفید در کنار چهرههایی، چون شهید بروجردی، شهید صیاد شیرازی، محسن رضایی و... دیده میشود. نوع جایگیری وی در عکسها نشان میدهد که رتبه و درجه بالایی دارد، اما کمتر کسی از مردم عادی، خصوصاً نسل جوان، نام این چریک پیر را میداند. او حسن آبشناسان فرمانده لشکر ۲۳ نوهد است که گفته میشد صدام را شخصاً به مبارزه طلبیده بود؛ رزمنده کهنهکاری که به شیر صحرا شهرت داشت و شنیدن نامش، ترس بر اندام هر دشمنی میانداخت.
تحت تأثیر بروجردی
حسن آبشناسان متولد سال ۱۳۱۵ در محله نازیآباد تهران بود. هشتم مهرماه ۱۳۶۴ که در جریان عملیات قادر به شهادت رسید، ۴۹ سال از عمرش و ۲۸ سال از ورودش به ارتش میگذشت. نظامی پیشکسوتی بود که سابقه خدمتی بالایی داشت، اما آبشناسان کسی نبود که به این چیزها توجه کند و بهترین همکاریها را حتی با نیروهای جوان پاسدار داشت، چنانکه رابطه آبشناسان و شهید محمد بروجردی، از جلوههای بارز وحدت ارتش و سپاه در دفاع مقدس بود.
آن دانشآموزی که در زنگ انشا میخواست در آینده شهید شود، عاقبت به آرزویش رسید و آسمانی شد. عبدالله در اولین روز از تیر ۱۳۹۵ در روستای یوسفآباد بخش فهرج کرمان حین تعقیب و گریز خودروی حامل بار قاچاق سوخت دچار حادثه شد و به شهادت رسید
تا شهدا؛ میان همکلاسیهای عبدالله، او تنها کسی بود که در پاسخ سؤال معلم که از بچهها پرسیده بود دوست دارید در آینده چه کاره شوید؟! گفته بود: «دوست دارم شهید شوم». شاید آن روز معلم عبدالله تصورش را هم نمیکرد که در میان همه آرزوهای کودکانه بچهها برای خلبان، دکتر، مهندس و معلم شدن کسی هم باشد که آرزوی شهادت داشته باشد. کاش معلم عبدالله بداند که دانشآموز او توانست صراط منیری را که به شهادت ختم میشد طی کند و به آرزویش یعنی شهادت برسد. شهید عبدالله رشیدی بلمیری در اولین روز از تیرماه ۱۳۹۵ حین تعقیب و گریز قاچاقچیها در فهرج کرمان به شهادت رسید. این نوشتار روایتی مختصر است از زندگی تا شهادت عبدالله رشیدی.
آرزوی کودکی
عبدالله متولد ۷ مهر ۱۳۷۵ در روستای گلامیر داران استان اصفهان بود. یکی از دوستان دوران ابتداییاش میگفت: «در همان عالم بچگی هم از عبدالله بدی ندیدیم. به کسی آزار نمیرساند. با همان سن کم، حال و هوایش با دیگر هم سن و سالان متفاوت بود. به گلزار شهدا میرفت و برای شهدا فاتحه میخواند. انگار بذر عشق و علاقهاش به شهادت از همان بچگی در دلش کاشته شده بود.»
یک روز معلم در کلاس از دانشآموزان پرسیده بود دوست دارید چه کاره شوید؟ هر کس جوابی داده بود. یکی گفته بود دوست دارد ماشین بخرد و راننده بشود. یکی گفته بود دکتر شدن را دوست دارد. آن یکی مهندسی را. بعضیها هم گفته بودند دوست دارند خلبان شوند. در بین تمام بچهها تنها یک نفر گفته بود: «من دوست دارم شهید شوم!» آن دانشآموز عبدالله رشیدی بود.
آمار تسليحات و نيروهاي مسلح ايران و عراق در جنگ تحميلي
عراق در طول يكسال و هفت ماه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران با كمك كشورهاي ديگر ارتشي قوي از نظر كمي و كيفي در نيروي انساني و تسليحات نظامي بنا نهاد.
در اين مدت تا شروع حمله گسترده در 31 شهريور 1359 با حملات كوچك بسياري كه عليه ايران انجام مي دادند. به خيال خام خودشان ارزيابي توان قدرت ايران را هم به عمل ميآوردند. از طرفي چون قرار بود جنگ حداكثر ظرف يك هفته تا ده روز با اشغال تهران و انهدام ايران يا تقسيم آن به پنج كشور كوچك و ضعيف به پايان برسد ميزان زيادي اسلحه سبك و سنگين و نيروي انساني متناسب با نقشههاي شوم آماده كرده بودند. قبل از انقلاب اسلامي رژيم شاه تمام اسلحه و تجهيزات نظامي مورد نياز ايران رااز آمريكا يا متحدان آن خريداري ميكرد. يكسال مانده به پيروزي انقلاب اسلامي با شدت گرفتن اعتراضهاي مردم و تظاهرات ميليوني آنها، شاه فرصت خريد و وارد كردن سلاحهاي سنگين را نداشت و تنها سلاحهايي كه در اين مدت وارد كشور ميشد ابزار شكنجه و سلاحهاي سبكي بود كه بر عليه مردم به كار گرفته ميشد. آمريكانيزازصدور هواپيماهاي F16 كه هواپيماي پيشرفته و با قابليتي است و ساير سلاحهاي خريداري شده توسط رژيم شاه، علي رغم اينكه پول آنها را هم گرفته بود، خودداري ميكرد. مجموعه اين عوامل باعث برتري تسليحاتي عراق بر ايران شد. ايران دوسا ل و هفت ماه امكان ارتقاء نيروهاي مسلح و تسليحات خود را نداشت و درگير جنگهاي داخلي بود ولي عراق با كمك 36 كشور با سرعت و بدون هيچ محدوديتي ارتشي قدرتمند آماده كرده بود. گذشته از برتري عراق در تعداد سلاحهاي موجود، آنها از نظر كيفيت سلاحها نيز از ايران برتر بودند به گونهاي كه به عنوان مثال هواپيماهاي جنگي ايران فانتومهاي F4,F5,F7,F14 بود و تكنولوژي ساخت و توانايي رزمايش آنها خيلي پائينتر از هواپيماهايي بود كه در اختيار ارتش عراق قرار داده ميشد. در فصلهاي قبل خوانديد كه فرانسويها هواپيماهاي فوق مدرن سوبراتاندارد را به عراقيها اجاره دادند. انواع هواپيماهاي ساخت روز در روسيه مثل ميگ و سوخو هم بدون كمترين محدويت در اختيار عراق قرار ميگرفت. طرف ديگر جنگ يعني ايران امكان خريد هواپيماهاي جديد و مدرن را نداشت. چون در محاصره نظامي دنيا بود. حتي قادر به خريد لوازم يدكي مورد نياز اين هواپيما هم نبود، چون هيچ كشوري حاضر نمي شد آنها را در اختيار ايران قرار دهد. اگر هواپيمايي از ايران مورد حمله قرار ميگرفت و سقوط ميكرد امكان جايگزيني آن نبود ولي اگر يك هواپيما از عراق سقوط ميكرد چند هواپيما جايگزين آن ميشد. در مورد سلاحهاي ديگر هم وضعيت به همين شكل بود. اما همه اين نابرابريها با تلاش و همت مردانه رزمندگان ايران به نفع ما تمام شد. خلبانان عراقي كه پيشرفتهترين هواپيماهاي روز دنيا و فضاي كشورهاي عربي خليج فارس و اطلاعات دقيق ماهوارههاي جاسوسي آمريكا را در اختيار داشتند، از حمله به شهرهاي ايران عاجز ميماندند و با پرواز در ارتفاع خيلي بالا اغلب بمبهاي خود را بيهدف رها ميكردند و با دست پاچگي رو به عراق فراري ميشدند. اما خلبانان ما با هوش و نبوغ خود و با شجاعتي كه حاصل ايمان به خدا بود تا سرزمينهاي غربي عراق در مرز اردن و سوريه حمله ميكردند و با نابودي و انهدام فرودگاهها و پايگاههاي نظامي عراق به كشورمان بازميگشتند. با شهامت و شجاعت خلبانان ما ضعفها و كمبودهاي تسليحاتي ما نسبت به عراق برطرف ميشد و در اين راه خلبانان قهرمان ايران تا انجام عمليات شهادت طلبانه با هواپيماهاي خود در بغداد هم پيش رفتند. در مورد نيروي انساني هم با توجه به اينكه جمعيت كشور عراق كمتر از نصف جمعيت ايران بود در طول جنگ اين کشور همواره از نيروي انساني بيشتري برخوردار بود. اين برتري عراق دو دليل داشت يكي اينكه صرف نظر از سربازان عراقي، سربازان كشورهاي ديگر عربي هم در كنار ارتش عراق عليه ايران ميجنگيدند. از طرف ديگر حضور در جبهههاي جنگ در ايران داوطلبانه بود، يعني اجباري در اينكه حتماً همه جوانان در جبههها حاضر شوند، نبود. غير از سال آخر جنگ كه اعزام به دوره سربازي و حضور 20 درصد از كاركنان واجد شرايط جسماني ادارات دولتي در جنگ اجباري شد. در طول جنگ حضور در جبهه براي ايرانيها داوطلبانه بود و اجباري براي حضور همه در جبهه نبود. در طول جنگهاي دنيا در تاريخ بشر اين يك پديده است كه كشوري مورد حمله مستقيم و غير مستقيم كشورهاي ديگر قرار گيرد و حضور در جبهههاي جنگ براي مقابله با حملات دشمنان داوطلبانه باشد. حتي در جنگهايي كه حضرت رسول (ص) با كفار داشت، اينگونه نبود. يكي از اصحاب آن حضرت به نام ابيلبابه دريكي از جنگهاي بين مسلمين و كفار شركت نكرد. پس از بازگشت مسلمانان از جنگ، حضرت رسول (ص) به آنان دستور دارد هيچ كس با ابيلبابه معاشرت نداشته باشد. وقتي او ديد هيچ كس با او معاشرت ندارد خود را به يكي از ستونهاي مسجد مدينه بست و گفت تا خدا گناه مرا نبخشد و رسول خدا مرا عفو نكند، خود را از اين ستون باز نخواهم كرد. بعد از مدتي آيه 27 سوره مباركه انفال نازل شد و خدا توبه او را پذيرفت.
آمار تسليحاتي و نيروي نظامي دو كشور در آخر جنگ بيانگر بخشي از اين نابرابري تسليحاتي و نيروي نظامي دو كشور است.
نوع سلاح
موجودي ايران
موجودي عراق
هواپيماي جنگي
200 فروند
610 فروند + 90 فروند هواپيماي آمريكايي و اروپايي كه در ناوهاي اين كشورها در خليج فارس بودند.
هلي كوپتر (بالگرد)
300 فروند
325 فروند+تعدادي بالگردكه درناوهاي كشورهاي غربي درخليج فارس بود.
تانك و خودروي زرهي
1050 دستگاه
6230 دستگاه
توپخانه دور برد
600 دستگاه
3900 دستگاه
نيروي نظامي
655000 نفر
800000 نفر
خسارت عراق در طول هشت سال جنگ
1- هواپيما 238 فروند
2- هلي كوپتر (بالگرد) 91 فروند
3- زرهي 7360 دستگاه
4- توپخانه 965 قبضه
- نيروي انساني 410000 نفر
انديشه پليد جنگ عراق عليه ايران براي جداسازي استان خوزستان را اولين بار انگليسيهاي استعمارگر در سال 1329 شمسي پيريزي كردند اما چون در آن زمان حكومت پهلوي در ايران تحت اختيار خودشان بود از اين جنگ صرفه نظر كردند.
يكي از روزهاي تيرماه 1359 شمسي، مرز اردن و عراق، در يك ملاقات شوم و شيطاني بين دو ابليس، جنگي نابرابر و ناخردانه پيريزي ميشود تا آفتاب تابان انقلاب نور، انقلابي كه تاريكيهاي دنياي ستم را محو ميكند، خاموش شود. صدام حاكم نظامي عراق و زبينگو برژينسكي مشاور امنيت ملي جيمي كارتر رئيس جمهور وقت آمريكا، در اين ملاقـــــــات، حمله نظامي عراق به ايران را بررسي و برژينسكي به صدام قول ميدهد: «آمريكااز تهاجم عـــراق به ايران حــمايت خواهد كرد.» بعد از اين ملاقات سخنان حاكمان عراق حالت خصومت و جنگ ميگيرد، آشكارا ايران را به جنگي فراگير تهديد ميكنند و آشوبهاي زيادي را در خوزستان به راه مياندازند. هر چند اگر بخواهيم تاريخ دقيق شروع جنگ ايران و عراق را مشخص كنيم، بايد شروع آن را 21/12/1357 يعني يكماه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي قرار دهيم، چون در اين روز ارتش عراق براي اولين بار به پاسگاه مرزي ميروان حمله هوايي كرد. از اين تاريخ تا 31 شهريور 1359 كه عراق حمله سراسري و همه جانبهي خود را در ساعت 14 عليه ايران آغاز كرد، 636 نوبت حمله هوايي، زميني و توپخانهاي به خاك ايران انجام داد. اسناد و اعتراضهاي ايران در اين زمينه در سازمانهاي بين المللي موجود است. صدام جنگ را با الهام گرفتن از جنگ 6 روزه اعراب و اسرائيل طراحي و شروع كرد. در اين جنگ كه بين كشورهاي عربي و اسرائيل رخ داد، اسرائيليها با بهرهگيري از اصل غافلگيري در مدت 6 روز ارتشهاي كشورهاي عربي را در هم كوبيدند و جنگ را به نفع خودشان تمام كردند. ارتش عراق در آن روز با استفاده از 192 هواپيماي جنگي حمله گسترده و از پيش طراحي شدهايي را آغاز كرد. در اولين روز جنگ، مناطق مسكوني، فرودگاهها و كارخانجات شهرهاي تهران، بوشهر، اهواز، دزفول، كرمانشاه، همدان، تبريز، اصفهان، سنندج، شهر كرد و … مورد حمله هواپيماهاي عراقي قرار گرفت. روز بعد خلبانان شجاع و قهرمان ايران با 140 هواپيماي جنگي تا عمق خاك عراق نفوذ و با بمباران پايتخت و ساير شهرهاي عراق و نابودسازي پايگاههاي نظامي اين كشور، پاسخ قاطعي به حملات هوايي عراق دادند. شهرهاي سرپل ذهاب، قصر شيرين، سومار، مهران، موسيان، بستان و هويزه در روزهاي آغازين جنگ به اشغال ارتش عراق درآمد و مدافعان اين شهرها به ناچار ازاين شهرهاعقب نشيني کردند. صدام در ابتداي حمله، اهداف شيطاني خود را به اين شرح اعلام کرد:
1- لغو قرارداد 1975 ميلادي الجزاير
2- تجزيه استان خوزستان يا جداسازي آن از ايران
3- حمايت از اقليتهاي غير فارس يا تقسيم ايران به پنج كشور كوچك و ضعيف
4- براندازي حكومت جمهوري اسلامي و نابود سازي كشور ايران او با اتكاء به حمايتهاي قدرتهاي شيطاني دنيا و به خيال خام خود وعده فتح چند روزه ايران را داد. برژينسكي مشاور امنيت ملي رئيس جمهور وقت آمريكا 23 روز قبل از شروع جنگ د رمصاحبه با روزنامه السفير لبنان گفته بود: «جنگ حداكثر ده روزو با پيروزي عراق پايان خواهد يافت.» ارتشي كه براي فتح چند روزه تمام ايران تجهيز و آماده شده بود واز حمايت آشكار حداقل 36 كشور قدرتمند برخوردار بود غير از اشغال چند شهر كوچك مرزي و محاصره آبادان و سوسنگرد در يكماه اول جنگ نتوانست كار ديگري انجام دهد و زمينگير شد. صدام در ابتداي حمله دو گردان از نيروهاي خود يعني 600 نفر را مأمور اشغال خرمشهر كرده بود اما وقتي آنها نتوانستند كاري انجام دهند دو لشكر زبده كه تعداد نفراتشان 5400 نفر بود، مأمور اين كار شدند. اشغال يك شهر توسط دو لشكر كه برخوردار از انواع سلاحهاي پيشرفته روز دنيا هستند كاري ساده است. به خصوص كه مدافعان آن يعني حدود هشتصد نفر از رزمندگان ارتشي، پاسدار، خواهران و برادران بسيجي و پاسداران كميته انقلاب اسلامي سابق، با كمترين و ابتدائيترين سلاحها مانند تفنگ، آرپيجي 7 و كوكتل مولوتوف از اين شهر حفاظت كنند. اما اين اصل در جايي كارساز است كه عنصر ايمان به خدا، عشق به وطن و فرهنگ ايثار و مردانگي جبهه حضور نداشته باشد. دو لشكر و دو گردان از نيروهاي عراقي كه از طريق هوا و توپخانههاي دوربرد مورد حمايت بودند، در برابر تعداد اندكي از مدافعان شهر كه مورد بيمهري برخي مسئولين كشور از جمله رئيس جمهور وقت ايران، بنيصدر خائن و فرمانده كل نيروهاي مسلح، نميتوانند كاري انجام دهند و پس از گذشت روزهاي متوالي همچنان خرمشهر در دست مدافعان شهر ميماند. صدام كه قول فتح چند روزه تهران را داده است حالا چند هفتهاي است پشت دروازههاي خرمشهر زمينگير شده. او به ناچار يك لشكر ديگر هم وارد جبهه خرمشهر كرد. مهاجمان عراقي با شدت تمام شهر را ميكوبيدند، آتش توپخانه، تانك و بمبهايي كه از هواپيماهاي عراقي بر روي شهر ميريخت، بيوقفه ادامه داشت. فريادهاي مدافعان شهر در كمك خواستن هم به جايي نميرسيد. رفته رفته رزمندگاني كه در خرمشهر مشغول دفاع مردانه بودند به شهادت ميرسيدند، مجروح ميشدند و يا به اسارت دشمن در ميآمدند. تمام نامردان خارجي و داخلي دست به دست هم ميدهند تا با قرباني كردن صدها نفراز اسطورههاي اين ملت در قربانگاه خرمشهر، تلخترين روز تاريخ معاصر ايران را رقم بزنند، خرمشهر پس از 34 روز مقاومت مردانه در مقابل هزاران نفر از مهاجمان عراقي و غير عراقي سرانجام در سوم آبان 1359 سقوط كرد و حزن و اندوه اين شكست نابرابر در سينههاي تكتك ايرانيان ماند تا در سوم خرداد 1361 فرزندان قهرمان اين ملت با انجام عمليات غرور آفرين بيت المقدس و پس از 25 روز نبرد با مهاجمان عراق با كشتن 000/16 نفر از آنها و به اسارت گرفتن 000/19 نفر، بار ديگر خرمشهر را به آغوش ميهن اسلامي بازگردانند. روزي كه خرمشهر سقوط كرد تنها حدود 150 نفر نيرو از مدافعان شهر باقيمانده و بقيه به شهادت رسيده بودند. اين 150 نفر هم با دست خالي در مقابل هزاران نيروي نظامي و 200 دستگاه تانك تا آخرين نفس مردانه جنگيدند. بخشي از نامه دريابان علي شمخاني وزير دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح كه آن موقع فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامي استان خوزستان بود، شايد قدري از وضعيت آن زمان را روشن كند. ايشان در بخشي از نامه خود خطاب به مسئولين و به خصوص بني صدر خائن اين چنين مينويسد:
«... مسولين، مسلمين به دادمابرسيد. اين چه سازمان رسمي شناخته شده ايي است که اسلحه انفرادي ندارد؟ ... از150پاسدارخرمشهرتنها30 نفرباقي مانده ... مامي توانيم با30 خمپاره خونين شهر رابراي 30 ماه نگه داريم و امروز 30تفنگ نداريم ....» وقتي عراقيها وارد خرمشهر شدند، دست به غارت شهر زدند.
5000 خودرو خارجي از گمرك خرمشهر.
15000 يخچال از خانههاي مردم.
000/700 تن كالاهاي موجود در انبارهاي بندر خرمشهر. و هر آنچه از اموال مردم در اين شهر بود، همه را به يغما بردند. بعد از غارت شهر به دستور سرتيپ احمد زيدان فرمانده اشغالگران خرمشهر، با 300 تن مواد منفجره تمام خانههاي شهر را ويران كردند. سربازان عراقي پس از ورود به شهرهاي اشغالي دست به غارت اموال مردم ميزدند. كشتار غير نظاميان، تجاوز به زنان و دختران، زنده به گوركردن آنها و … نمونههايي از توحش اشغالگران بود. تغييرشرايط به نفع ايران
9 ماه از جنگ سپري شده بود و ماهيت پليد بنيصدر كه از قبل براي امام (ره) شناخته شده بود؛ با خيانتها و بيلياقتيهاي او براي ساير مسئولين و مردم نيز شناخته شد. وقتي امام (ره) مطمئن شد مردم ماهيت واقعي بنيصدر را شناختهاند، او را از فرماندهي نيروهاي مسلح عزل كرد. بعد از آن نمايندگان مردم در مجلس شوراي اسلامي به دليل خيانت و بيلياقتي او را از مقام رياست جمهوري بركنار كردند. با اين اتفاق فضاي كشور و جبههها شور و اشتياق خيلي زيادي به خود گرفت. فرماندهان دلسوز و مومن كه به دستور بنيصدر از ارتش اخراج شده بودند مثل سرلشكر شهيد علي صياد شيرازي به ارتش بازگشتند و همراه نيروهاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و نيروهاي داوطلب بسيجي شروع به بازپس گرفتن شهرهاي اشغال شده از دست اشغالگران عراقي كردند.
رزمندگان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس مردم ايران بر عليه متجاوزان بيش از 200 عمليات بزرگ و كوچك انجام دادند.
يعني هر دو هفته يك عمليات. بخشي از اين عمليات براي بيرون راندن متجاوزان از خاك ايران بود و تا بهار سال 1361 به طول انجاميد و در خرداد ماه سال 1361 با بازپسگيري خرمشهر قسمت عمده مناطق اشغال شدهي ايران آزاد شد و فقط چند منطقه در مرزهاي غربي در اختيار ارتش عراق ماند.
پس از اين، نيروهاي ايران وارد خاك عراق شدند و به تعقيب متجاوزين پرداختند.
علت اين كار اين بود كه:
1- عراقيها از اين مناطق با موشك و سلاحهاي دوربرد شهرهاي مرزي ايران را مورد هدف قرار مي دادند و روزانه تعداد زيادي از هموطنان ما را به شهادت ميرساندند.
2- چند شهر ايران در قسمت غربي در اشغال عراق بود. مثل نفت شهر، مهران و ...
3- تجربه نشان ميداد صدام وقتي ضعيف است و توان حمله و اشغال شهرهاي ايران را ندارد صلح دوست ميشود و ادعاي صلح و آشتي ميكند اما وقتي قدرتمند ميشود تنها فكري كه دارد حمله، ويراني وكشتار است. به همين جهت براي باز داشتن صدام از حمله دوباره و اشغال شهرهاي ايران، رزمندگان اسلام بخشهايي از خاك عراق را از سلطه صدام آزاد كردند. در هريك از شهرهاي عراق كه رزمندگان ايراني وارد ميشدند اگر مردم در آن شهرها بودند با نقل و شيريني از آنها استقبال ميكردند.
4- دليل ديگري كه رزمند گان ما در خاك عراق به تعقيب متجاوزان
بيانات امام در جمع مردم مرزنشين كشورمان- صحيفه نور ۱۳- صفحه ۱
منبع: ویژه نامه سروقامتان روزنامه جوان
* ما در جنگ پرده از چهره تزوير جهانخواران كنار زديم.
* ما در جنگ به اين نتيجه رسيديم كه بايد روي پاي خود بايستيم.
* ما در جنگ براي يك لحظه هم نادم و پشيمان از عملكرد خود نيستيم.
* ما براي اداي تكليف جنگيده ايم و نتيجهْ فرعِ آن بوده است.
* ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده ايم.
* ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نموده ايم.
* اين جنگ و تحريم اقتصادي و اخراج كارشناسان خارجي، تحفه اي الهي بود كه ما از آن غافل بوديم.
* ما در جنگ ريشه هاي انقلاب پربار اسلاميمان را محكم كرديم.
* البته دفاع بر هر مسلمي، بر هر انساني واجب است؛ و ما به حسب امر خدا دفاع كرديم از خودمان و دفاع [كرديم] از اسلام.
* جنگ در عين حال كه ناگوار بود و شهرهاي ما را خراب كرد، ولي بركاتي داشت كه اسلام به دنيا معرفي شد.
* جنگ ما موجب شد كه تمامي سردمداران نظام هاي فساد، در مقابل اسلام احساس ذلت كنند.
* جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ايمان و رذالت بود، و اين جنگ از آدم تا ختم زندگي وجود دارد.
تقدس دفاع مقدس مديون هدايت آن پير و مرادى است كه در تمام حيات خويش جز به راى خداوند نينديشيد. كلام نورانى او ديروز، امروز و فردا راهنماى جويندگان حقيقت بوده، هست وخواهد بود.
دشمن هاى ما مى خواهند براى دنيا بزنند، شما براى خدا مى خواهيد جنگ بكنيد، يا نهضت تان براى خدا بوده است، آن ها براى دنيا بوده، اين دو تا فرق دارند. فرق بين اين دو تا خيلى زياد است كه يك دسته اى براى خدا قيام كنند، يك دسته اى براى دنيا. آن كه براى دنياست تا ببيند شايد دنيايش متزلزل مى شود، فرار مى كند. آن كه براى خداست، تا آخر هم فرار نمى كند.
بيانات امام در جمع دانش آموزان نهاوند- صحيفه نور ۱۱- ص ۶۲
آن ها كه داوطلب براى جنگ ها هستند، داوطلبى شان براى شيطان است. آن ها هم داوطلب مى شوند، شما هم داوطلب هستيد. لكن فرق هست ما بين داوطلبى و ايثار شما با داوطلبى و ايثار متحرفين. آن ها براى رسيدن به دنيا و رسيدن به آمال و شهوات نفسانى وارد مى شوند در ميدان ها و شما براى شهادت و براى رسيدن به لقاءالله وارد مى شويد.
بيانات امام در جمع دلاوران سپاه اسلام و دانشجويان مسلمان مقيم خارج- صحيفه نور ۱۶- صفحه ۲- صفحه ۱۳۱
در این بخش از مقاله به برخی از این موارد اشاره خواهید داشت:
1. عشق رزمندگان به امام؛ علاقه و محبت شدید و زایدالوصف رزمندگان به امام(رحمت الله علیه) بارزترین جلوه از تاثیر عمیق شخصیت معنوی امام بر رزمندگان است: محبتی كه تجلی عشق عرفانی و معنوی است و ریشه و سرمنشاء بسیاری از تاثیرات دیگر است. آری اینجا صحبت عشق است و عشق و قلم از ترسیمش بر خود میشكافد. نذر برای سلامتی حضرت امام(رحمت الله علیه) و طول عمر ایشان؛ اظهار عشق و علاقه در سختترین شرایط خط مقدم جبهه در حال مجروحیت و هنگام اسارت گوشههایی از ارادت رزمندگان به حضرت امام(رحمت الله علیه) است.
2. عشق خانواده ایثارگران به امام؛ بازماندگان شهیدان و ایثارگران، بالندگی و رشد و سلامتی مكتب حیاتبخش اسلام و خط امام را در گرو قربانی شدن و فدایی دادن در این راه میدانستند و جوانان و نونهالان به خون خفته خویش را قربانیان این راه قلمداد مینمودند. در یكی از دیدارهای خانواده شهدا با امام خمینی(رحمت الله علیه)، مادری با لهجه خرمشهری فریاد میزد: ای امام! سه پسر داشتم و هر سه شهید شدند دیگر فرزندی ندارم تا در راه اسلام قربانی كنم، خدا مرا فدای تو كند.
بررسی رفتار فردی و شیوه مدیریت و رهبری حضرت امام( رحمت الله علیه ) از جمله نكات جالب و ارزشمندی است كه به واسطهی مطالعه رفتار و منش مدیریتی و رهبری ایشان به دست میآید و میتواند برای علم مدیریت موهبتی بزرگ باشد. همچنین مدیران و رهبران سیاسی و اجتماعی در تمامی سطوح میتوانند از روش رفتاری ایشان بیاموزند. آن چه میخوانید نگاهی از زاویه دانش مدیریت به شخصیت رهبری حضرت امام( رحمت الله علیه ) است:
پدیده «رهبری» با پیدایش زندگی جمعزیستی انسان در كره خاكی پیوند دارد و تجربههای گوناگون سیاسی اجتماعی در طول تاریخ حیات بشریت، نیازمندی به رهبری را به اثبات رسانده است. از دیدگاه قرآن كریم كه گنجینه معارف الهی و كتاب هدایت بشریت است بعثت رسولان الهی و كیفیت دعوت آنان از مردم برای ایمان آوردن به خداوند متعال، مشحون از لطایف و نكات ظریف رهبری انبیای عظام است. در فرهنگ شیعی نیز به رهبری جامعه اهتمام خاصی شده و آن را یكی از نیازهای اصیل بشری قلمداد نموده است.
دفاع مقدس عامل افزايش مقاومت داخلي و خارجي عليه نظام سلطه
تا بدين جا از سياست حضرت امام (ره ) در مديريت جنگ و موضع گيري ايشان نسبت به پذيرش قطعنامه سخن گفتيم و بر اين نكته تاكيد نموديم كه ايشان توانستند با اداره مطلوب جنگ انديشه دفاعي خود را به بدنه جامعه اسلامي ايران بلكه دنياي اسلام منتقل نمايند تا از اين طريق بتوانند جنگ ميان كفر و اسلام را نهادينه كنند و جنگ هشت ساله را به عنوان ابزار ارتقا وجدان عمومي ملل جهان خصوصا دنياي اسلام مطرح نمايند. قطعااين امردر عوامل درون زا و برون زاي جنگ تحميلي بسيار موثر بود و باعث شد هم مقاومت داخلي در مقابل كفر و هم مقاومت بين المللي در سطح جهاني در برابر نظام استكبار فزوني يابد. به ديگر بيان ايشان توانستند با اين ابزار در نظام قدرت جهاني در درون و خارج مرزهاي ايران اسلامي انگيزه و ايمان دروني معتقدين به اسلام را نسبت به ضرورت درگيري همه جانبه با كفر صدچندان كنند. موفقيت اساسي ايشان را در صحنه جنگ بايست در همين دو عرصه « درون » و « بيرون » ارزيابي نمود. به گونه اي كه در درون به ابقا نظام انگيزشي جامعه بر محور ايمان ـ و نه احساسات ناسيوناليستي ـ نائل آمدند. اين امر باعث شد جايگاه اسلام در نظام قدرت جهاني ارتقا يابد و دشمن را در عرصه هاي بسياري به انفعال كشاند. همين تحرك حضرت امام (ره ) در اين عرصه باعث انفعال دشمن و كم اثرشدن ابزارهاي قدرت استكبار در ديگر عرصه ها شد. قطعا قدرت عملكرد حضرت امام (ره ) به انديشه ايشان در خصوص حكومت ديني بازگشت داشت به اينكه چنين نظامي را تبلور خلافت صالحان در زمين ارزيابي مي كردند.
دفاع مقدس دفاع از مرزهاي عقيدتي نه جغرافيايي اگر قرار بود رهبري جنگ به اين پديده به عنوان ابزار پالايش فرد و اجتماع ننگرد و آنرا در محدوده ضيق و غيركارآمد نژادي قومي و ملي محدود كند. در اين حال نه اصولا قوا براي حضور در جنگ ايجاد مي شد و نه انگيزه ها مي توانست پيروزهاي بزرگ نظامي را رقم زند.
اشاره : در بخش نخست مقاله به بررسي تقابل تاريخي دو نوع مديريت الهي و الحادي و نقش ولايت فقيه و امام خميني (ره ) در توسعه كلمه توحيد و نيز نقش در دفاع مقدس در توسعه قدرت جهاني اسلام پرداخته شد.
اينك در بخش پاياني به مسائل بعدي پس از جنگ و پذيرش قطعنامه اشارات كوتاهي مي شود.
آنچه كماكان جاي بررسي دارد مسائل بعدي پس از جنگ است . كه بايد ديد امام خميني (ره ) بر اساس همين تحليل چگونه توانستند تلخي پذيرش قطعنامه ـ به عنوان قبول حكميت سازمان ملل ـ را در ذائقه دوستان انقلاب قابل تحمل كنند و در نهايت از آن بهره برداري مثبت نموده و بتوانند مجددا روح يك ملت را در تقابل بعدي با نظام استكبار تثبيت نمايند
در روزهاي آغازين جنگ شبهاتي درباره دفاع مشروع مطرح ميشد. زمينه بروز اين شبهات، اسلامي بودن كشور عراق و مسلمان بودن آنها بود. از اين رو امام خميني به دفع اين شبهات و تبيين ماهيت جنگ و متجاوزان پرداختند تا رزمندگان با بصيرت كامل به دفاع مقدس خويش ادامه دهند. ماهيت جنگ عراق عليه ايران از ديدگاه امام داراي سه مشخصه ذيل بود:
1ـ جنگ اسلام و كفر
با مروري بر عملكرد حزب بعث عراق از آغاز تسلط بر كشور عراق كه با كودتا انجام پذيرفت تا كنون، مخالفت شديد آنان با احكام و قوانين اسلامي به خوبي مشهود است. امام به عنوان يك مرجع ديني سالهاي متمادي در عراق تبعيد بودند و از نزديك شاهد فعاليتهاي ضد ديني آنان بود، ميفرمود:
"ما حزب بعث عراق را ميشناسيم و ميدانيم كه اينها به اسلام عقيده ندارند و دشمن اسلامند و اسلام را خار راه خويش ميدانند و صدام حسين اين جنگ را بر ملت مسلمان ايران تحميل كرد. ما كساني را كه از اصول اسلام و قرآن كريم انحراف حاصل م كنند و به قتل عام مسلمانان ميپردازند را مسلمان نميدانيم... و شما – رزمندگان – براي حفظ اسلام داريد جنگ ميكنيد و صدام براي نابودي اسلام، الآن اسلام به تمامه در مقابل كفر واقع شده است." (صحيفه نور، ج13 و 15، ص197 و 53)