ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

لزوم امام معصوم در جامعه

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

لزوم امام معصوم در جامعه

عکس و تصویر

لزوم امام معصوم در جامعه

منظم عالم انسانیت و اجتماع امام است که حتما باید دارای قوائی متین و فکری صائب و اندیشه ای توانا ناظر بر اعمال و کردار امت بوده ، بین آنها نظم و تعادل را برقرار کند .

آیا اگر این امام نیز خود جایز الخطا و مبتلی به معصیت و گناه و در فکر و اندیشه مانند سایر افراد جامعه دچار هزاران خطا و اشتباه گردد و یا نیز مانند آنان بوالهوس و شهوت ران باشد ، می تواند با اینحال در بین افراد صلح دهد ، اختلافات آنان را رفع کند حق هر ذی حقی را به او برساند و جلوی تعدیات را بگیرد و تمام افراد را قوه حیات و نیروی زندگی بخشد ، به هر کس به اندازه استعداد و نیاز او از معارف و حقائق تعلیم کند ، موارد خطا و اشتباه آنان را هر یک به نوبه خود در سلوک راه خدا و رسیدن به مقصد کمال بیان کند ؟ حاشا و کلا!

بنابراین رهبر جامعه و زعیم و امام مردم باید معصوم و عاری از گناه

و هر گونه لغزش و خطا بوده با فکری عمیق و پهناور و سینه ای منشرح به نور الهی و قلبی منور به تاییدات غیبیه ناظر بر احوال و رفتار و حتی بر خاطرات قلبیه هر یک از افراد امت بوده باشد .

بعضی از عامه عصمت را در پیغمبران قبول دارند و بعضی از آنها مرتبه ضعیفی از عصمت را درباره آنان قائلند و بعضی بطور کلی عصمت را درباره آنان انکار کرده و بهیچوجه آنان را مصون از خطا و معصیت نمی دانند ، ولی شیعه بطور عموم عصمت را به تمام معنی در انبیاء شرط می داند و نیز درباره ائمه معصومین صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین قائل به عصمت است .


موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: لزوم امام معصوم در جامعه

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 9 / 4 / 1396 | 8:33 | نویسنده : اکبر احمدی |

عصمت انبیاء و ائمه علیهم السلام

عکس و تصویر

اختلاف اساسی بین شیعه و سنی

بین شیعه و سنی اختلاف فقط در مسئله ولایت است .

شیعه می گوید امام باید معصوم باشد و از جانب خدا منصوب گردد ، سنیان می گویند عصمت از شرائط امام نیست و مردم می توانند برای خود امامی را اختیار کنند و از او پیروی نمایند .

بقیه مسائلی که مورد اختلاف بین این دو گروه است همه تابع این مساله بوده و از فروعات این اصل بشمار میرود ، و روی زمینه اختلافی که در این اصل به میان آمده است در آن فروعات نیز اختلافاتی قهرا پیدا شده است ، بطوریکه اگر در این اصل اختلاف از میان برخیزد و این دو فرقه دارای مرام و مذهبی واحد گردند ، بقیه فروع نیز خودبخود به پیروی و به تبع این اصل اختلافات خود را رها نموده و متحد خواهند شد . ما به یاری خدا و استمداد از روح پاکان و اولیای خدا در این روزها اصل این مساله را بررسی می نمائیم و از روی کتاب خدا و نصوص صریحه ای که از حضرت رسول صلی الله علیه و آله وارد شده است شرائط امام را بیان میکنیم بحوله و قوته و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و برای توضیح این معنی قبل از استدلال به آیه فوق که در مطلع سخن ذکر شد شاهد و مثالی را از باب مقدمه ذکر میکنیم .


موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: عصمت انبیاء و ائمه علیهم السلام

ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 9 / 4 / 1396 | 8:30 | نویسنده : اکبر احمدی |

ديدن امام زمان عليه السلام‏

ديدن امام زمان عليه السلام‏


دو نفر با همديگر نشستند صحبت كردند و گفتند: آيا ديدن امام عصر در زمان غيبت از محالات است يا از مسائل ممكن است؟ هيچ دليل عقلى و شرعى نداريم كه از محالات باشد. هر چيزى در عالَم ممكن است، مگر چيزى كه قدرت به او تعلّق نگيرد. آن چه در آفرينش قدرت به آن تعلّق مى گيرد، از ممكنات است. ديدن ايشان هم از ممكنات است، آيا مى توان ايشان را ديد؟ چه بايد كرد كه ايشان را ببينيم؟ گفتند: بايد در اوج معرفت و تقوا قرار بگيريم. بنابراين، بياييم با همديگر حركت كنيم تا خود را به اوج معرفت و تقوا برسانيم.


منبع : پایگاه عرفان


موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: ديدن امام زمان عليه السلام‏

تاريخ : چهار شنبه 22 / 3 / 1396 | 7:51 | نویسنده : اکبر احمدی |

ابن تيميّه و مقايسه بين حضرت علي و خلفاي سه گانه (1)

نقد افكار ابن تيميّه (4)

 ابن تيميّه و مقايسه بين حضرت علي و خلفاي سه گانه (1)

 نويسنده: آيت الله سيدعلي حسيني ميلاني
نقد افكار ابن تيميّه (4)

آرمان ها و انديشه ها

هر مكتب و مذهبي و هر آرماني آرزو دارد كه روزي فراگير شده و تمامي مردم به آن بگروند؛ آرمان الهي باشد يا مادي، براساس عقل و خرد باشد، يا براساس شهوت و غريزه قدرت طلبي.
همه فرمانروايان دوست دارند قلمرو فرمانرواييشان افزوده شود و گستره حكومتشان گسترده تر گردد.
در اين ميان امتياز فرمانروايان الهي از مادي، در گسترش قلمرو حكومتي براي فرهنگ توحيد و اخلاق غني اسلام؛ نه براي اشباع غريزه ي قدرت طلبي و نشر جهل و فرهنگ هواپرستي، توجه و دقّت در چند مطلب است.
1.
خداوند مالك حقيقي است. آيا به او اذن چنين كاري داده يا نه؟!
2.
اگر خدا به او اذن داده، آيا او بر طبق همان معيارها و موازيني كه خدا معين نموده رفتار كرده يا در اين نبردها و پيكارها از محدوده موازين شرع خارج شده است؟
3.
آثار و پيامدهاي اين جنگ ها براي مردم و جامعه اسلامي چه بوده؟ و آيا به نفع مسلمانان بوده يا به ضرر آنان؟
با توجه به اين سه مورد مهم مي توانيم درباره ي يك پيكار داوري كنيم. اما اگر كسي بدون اذن خدا به نبرد و جنگ پرداخت و در اين ميدان، نه موازين الهي را رعايت نمود و نه بر راه و روش خداپسندانه حركت كرد؛ بلكه روش مستكبران، زورگويان و فرعون ها را پيش گرفت و از آن طرف هم نتايج بسيار نامطلوبي عايد مسلمانان كرد و جلوي انتشار فرهنگ اسلام را گرفت، هيچ گاه نمي توان آن نبرد و پيكار را جنگي الهي و قابل تقدير دانست.

 


موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: ابن تيميّه و مقايسه بين حضرت علي و خلفاي سه گانه (1)

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 4 / 2 / 1396 | 9:5 | نویسنده : اکبر احمدی |

ابن تيميّه و انكار فضايل امام علي عليه السلام

نقد افكار ابن تيميّه (2)

 ابن تيميّه و انكار فضايل امام علي (عليه السلام)

 نويسنده: آيت الله سيدعلي حسيني ميلاني
نقد افكار ابن تيميّه (2)

فضايل بي كران

آيات بسياري در فضايل و مناقب اميرمؤمنان علي (عليه السلام) نازل شده است كه به برخي از آن ها اشاره مي نماييم:

1. علي و آيه ولايت

خداوند متعال مي فرمايد:
«
إِنَّمَا وَلِيُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ » (1)؛
ولي و صاحب اختيار شما تنها خدا، پيامبر او و كساني هستند كه ايمان آورده اند؛ همان كساني كه نماز را برپا مي دارند و در حال ركوع زكات مي دهند.
بنابر ديدگاه عالمان اهل سنت اين آيه شريفه درباره ي اميرمؤمنان علي (عليه السلام) نازل شده است (2). اما ابن تيميّه در ذيل اين آيه مي گويد:
برخي از دروغ گويان حديثي دروغين جعل كرده و گفته اند: ‌اين آيه در مورد علي در آن هنگام كه انگشترش را در نماز به فقير بخشيد، نازل شده است. اين مطلب به اتفاق دانشمندان حديث دروغ است و دروغ بودن آن از راه هاي گوناگوني آشكار است. (3)
جالب است بدانيم كه اين حديثي را كه ابن تيميّه تكذيب كرده محدثان زير از ابن عباس نقل كرده اند:
عبدالرزاق، عبد بن حميد، ابن جرير طبري، ابوالشيخ، ابن مردويه.
عده ديگري كه اين حديث را از مسلمة بن كُهَيل نقل كرده اند، عبارتند از: ابن ابي حاتِم، ابوالشيخ و ابن عساكر.
از راويان ديگر اين حديث مي توان افراد ذيل را نام برد:
طبراني، ثعلبي، واحدي، خطيب بغدادي، ابن جوزي، محب طبري، هيثمي و متقي هندي.
از طرفي اين حديث در تفسيرهاي: فخر رازي، بَغَوي، نَسَفي، قُرْطُبي، بيضاوي، ابوالسعود عمادي و شوكاني نيز آمده است.
آلوسي حنفي در تفسير آيه مي گويد:
اكثر محدثان برآنند كه اين آيه درباره ي علي كرم الله وجهه نازل شده است.
او مي افزايد: حسّان در اين باره اشعاري را سروده است. آن گاه آن شعرها را ذكر مي كند (4).

 


موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: ابن تيميّه و انكار فضايل امام علي عليه السلام

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 4 / 2 / 1396 | 9:3 | نویسنده : اکبر احمدی |

ابن تيميّه و خلافت امام علي عليه السلام

نقد افكار ابن تيميّه (3)

 ابن تيميّه و خلافت امام علي (عليه السلام)

نويسنده: آيت الله سيدعلي حسيني ميلاني
نقد افكار ابن تيميّه (3)

اتفاق نظر مسلمانان بر خلافت علي

آيا ابن تيميّه مي پذيرد كه اميرمؤمنان علي (عليه السلام) خليفه و جانشين پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله) باشد؟
آيا ابن تيميّه حضرت مولي الموحّدين را به عنوان خليفه رسول خدا قبول دارد يا نه؟
بر همگان روشن است كه هيچ مسلماني در خلافت و جانشيني آن حضرت ترديدي ندارد و همه ي مسلمانان متفقند كه او خليفه و جانشين پيامبر خداست؛ اما آن چه مورد اختلاف شيعه و سنّي است اين است كه شيعيان، آن حضرت را خليفه بلافصل و نخستين امام و جانشين پس از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) مي دانند، البته حقّ نيز همين است و ديگران آن وجود مقدس را در مرتبه چهارم مي دانند.
شما نمي توانيد مسلماني را پيدا كنيد كه به طور كلي منكر خلافت حضرت علي (عليه السلام) باشد.
آري، تنها گروهي از خوارج و ناصبي ها كه با بغض، كينه و دشمني آن حضرت بزرگ شده اند و دشمني و ناسزاگفتن به آن بزرگوار را مايه ي تقرّب به پروردگار مي دانند، خلافت آن حضرت را نمي پذيرند و تمامي مسلمانان، چه شيعه و چه سنّي، اين عده را كه به نام هاي ناصبي، خارجي و دشمن اهل بيت (عليهم السلام) معروفند، از اسلام خارج مي دانند.
پرسش ما اين است كه چرا ابن تيميّه با تمامي مسلمانان مخالفت كرده و با نواصب و خوارج هم صدا شده است؟ آيا در حقيقت، او يك ناصبي است؟
اكنون به بعضي از عبارت هاي او در اين زمينه دقت كنيد. او مي گويد:
مردم در مورد خلافت و جانشيني علي چند دسته اند:
بعضي مي گويند: هم او امام بود و هم معاويه...
برخي مي گويند: در آن زمان امام وجود نداشت؛ بلكه دوران فتنه بود...
گروه سومي برآنند كه علي، امام است و او به درستي با كساني كه به جنگ او آمدند جنگيد. هم چنين صحابه اي كه با او جنگيدند هم چون طلحه و زبير مجتهد بوده و كار درستي انجام داده اند (!!)... طايفه چهارمي علي را امام مي دانند و مي گويند: او مجتهد بود و به درستي دست به شمشير برد و جنگيد و آن هايي كه به جنگ او آمدند نيز همگي مجتهد بودند؛ اما در اجتهادشان اشتباه كرده اند...

 


موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: ابن تيميّه و خلافت امام علي عليه السلام

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 4 / 2 / 1396 | 9:0 | نویسنده : اکبر احمدی |

ابن تيميّه و مقايسه بين حضرت علي و خلفاي سه گانه (2

ابن تيميّه و مقايسه بين حضرت علي و خلفاي سه گانه (2)

 ابن تيميّه و مقايسه بين حضرت علي و خلفاي سه گانه (2)

نويسنده: آيت الله سيدعلي حسيني ميلاني
 نقد افكار ابن تيميّه (4)

معيار عزّت و ذلّت

آري، ابن تيميّه با ديد مادّي پيشرفت را تنها در جنگ و خونريزي و كشورگشايي مي بيند و براي علم و دانش، مكارم اخلاق و فرهنگ اسلام هيچ ارزشي نمي پندارد. از اين رو ادّعا مي كند كه در ميان دوازده امام شما شيعيان تنها براي يكي از آن ها سلطنت و قدرت فراهم شد و او نيز هيچ قلمروي به قلمرو مسلمانان نيفزود. به اين سخن او دقت كنيد:
در ميان كساني كه اماميه ادعاي عصمت براي آن ها مي كنند تنها علي از راه بيعت سران به حكومت رسيد، در زمان سلطنت او نيز چندان نفع و مصلحتي در اين دنيا نصيب مسلمانان نشد؛ آن چنان كه در زمان سه خليفه پيشين شده بود. بنابراين مي توان به طور قطع و يقين نتيجه گرفت آن لطف و مصلحتي كه ادعا مي كنند با امامانشان حاصل مي شود، باطل است. (1)
آن گاه در جاي ديگر مي افزايد:
هركس گمان مي كند آن دوازده نفري كه پيامبر وعده آمدنشان را داده (2) همين دوازده نفري هستند كه شيعيان ادعاي امامت آن ها را مي كنند، او درنهايت جهل و ناداني است؛ زيرا هيچ كدام از آن ها دست به شمشير نبردند مگر علي بن ابي طالب، او هم نتوانست در زمان خلافتش با كفار نبرد كند حتي يك شهر هم فتح نكرد و يك كافر را هم نكشت، بلكه مسلمانان شروع به كشتن يك ديگر كردند تا آن جا كه كفار، مشركان و اهل كتاب در شرق ممالك اسلامي و نيز در شام به آن ها طمع نمودند؛ به گونه اي كه گفته شده آن ها برخي از شهرهاي مسلمانان را تصاحب كردند. اين چه عزّتي است كه در زمان خلافت او نصيب اسلام شد؟!...
بنابراين، اسلام نزد شيعيان، همان خواري آن هاست و ما در ميان هواپرستان ذليل تر از رافضي ها نداريم. (3)
معيار عزّت و ذلّت و نفع و مصلحت در نزد ابن تيميّه فقط شمشير، خونريزي و كشورگشايي است و كسي عزيز خواهد بود كه به هر قيمت اين كار را انجام دهد، گرچه به قيمت محو الگوهاي اسلام، ايجاد تنفر و وحشت در دل مردم از اسلام، جلوگيري از انتشار فرهنگ آن باشد. مهم افزايش قلمرو حكومتي است.

 


موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: ابن تيميّه و مقايسه بين حضرت علي و خلفاي سه گانه (2

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 26 / 12 / 1395 | 17:26 | نویسنده : اکبر احمدی |

ابن تيميّه و افترا به حضرت علي (ع)

 ابن تيميّه و افترا به حضرت علي (ع)

 ابن تيميّه و افترا به حضرت علي (ع)

 نويسنده: آيت الله سيدعلي حسيني ميلاني
 نقد افكار ابن تيميّه (6)

احاديث دروغين

ابن تيميّه براي اثبات حقانيت خوارج و ناصبي ها؛ كساني كه جنگ هاي اميرالمؤمنين (عليه السلام) را نادرست مي دانند احاديث صحيح را تكذيب مي كند و به نقل علماي مذهب خود هيچ اعتنايي نمي نمايد. او احاديث صحيح را نمي پذيرد و به راحتي احاديث دروغين را نقل مي كند و به اميرالمؤمنين (عليه السلام) نسبت هاي ناروايي مي دهد. در موردي چنين مي گويد:
علي بن ابي طالب (رضي الله عنه) از برخي كارهايش، چون جنگ هايي كه به راه انداخته بود پشيمان شد... شب هاي جنگ صفين مرتب مي گفت: به خدا! عبدالله بن عمر و سعد بن مالك چه خوب كردند، اگر كار نيكي انجام دادند پاداش زيادي برده اند و اگر هم كار بدي انجام داده اند خطرش كم است. (1)
در حالي كه عبدالله بن عمر و سعد بن مالك- همان سعد بن ابي وَقّاص- هر دو از بيعت نكردن با اميرالمؤمنين (عليه السلام) و شركت نكردن در جنگ هايش پشيمان شدند و حكايت پشيماني آن ها در منابع تاريخي موجود است.
ابن تيميّه مي افزايد:
علي در شب هاي صفين به پسرش حسن مي گفت: اي حسن! اي حسن! پدرت گمان نمي كرد كار به اين جا بكشد، كاش پدرت 20 سال قبل از اين مرده بود (!!) (2).
به راستي چگونه ابن تيميّه احاديث صحيح و متقن را كه در كتاب هاي معتبر اهل سنت آمده، تكذيب مي كند و با اطمينان مي گويد: دروغ است و چنين مطلبي را به طور قاطع به اميرالمؤمنين (عليه السلام) نسبت مي دهد؟ گويي اين يكي از مسلمات تاريخ و ضروريات مذهب است؛ حتي يك سند يا يك منبع از كتاب هاي اهل سنت را هم براي آن نقل نمي كند.
ابن تيميّه گاهي در مورد برخي از سخنان خويش ادعاي تواتر مي كند و مي گويد:
هنگامي كه علي از جنگ صفين برگشت سخنش عوض شد... و خبرهاي متواتري آمده كه او در آخر كار از اوضاع ناراحت بود (3). گاهي علي از جنگ هايي كه كرده بود اظهار پشيماني و ناراحتي مي كرد. اين ها همه نشانگر آن است كه او بر اين نبردها دليل شرعي نداشته است (!!) (4).
روايت متواتر به روايتي مي گويند كه آن قدر راويان مختلف به سندهاي گوناگون آن را نقل كرده باشند كه جاي هيچ شك و شبهه اي در صحت و راستي آن نباشد و انسان به صدور آن يقين پيدا كند.
اين اخبار متواتري كه ابن تيميّه ادعا مي كند كجا هستند؟
چند سند دارند؟

 


موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: ابن تيميّه و افترا به حضرت علي (ع)

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 26 / 12 / 1395 | 17:24 | نویسنده : اکبر احمدی |

داستان يک خواستگاري ساختگي

 داستان يک خواستگاري ساختگي

 داستان يک خواستگاري ساختگي

نويسنده: آيت الله سيّد علي حسيني ميلاني

 بررسي و نقد داستان خواستگاري علي (ع) از دختر ابوجهل (1) 

پيش گفتار

سنّت نبوى و اخبار زندگانى رسول اكرم صلّى اللّه عليه وآله و اصحاب آن حضرت و رويدادهاى صدر اسلام كه در كتاب هاى حديثى، تاريخى و سيره و سرگذشت نگارى منعكس شده، به جهت اهميّت و تأثير به سزايى كه در حوزه ي عقيدتى و علمى دارند نيازمند پژوهش، پيرايش و بررسى عميق و دقيق هستند كه البتّه بايد دور از غرض ورزى ها، تعصّب ها، هواخواهى ها و گرايش هاى گوناگون باشد، و اين نخستين گامى است كه اقدام به آن در راه خدمت به ميراث اسلامى ما و احيا و نشر آن، لازم و ضرورى است.
اينك دوران تعصّبات كور سپرى شده، چشم ها گشوده شده، انديشه ها روشن گرديده و امكانات اطّلاع رسانى فراوان شده است، و در همه ي زمينه ها كتاب هاى بسيارى نيز چاپ و منتشر مى شوند؛ از اين رو، نبايد در اين اقدامِ ضرورى، سستى و كوتاهى كنيم، و يا سنگينى بار پرداختن به اين امر مهم را به دوش ديگران بيندازيم. به عنوان نمونه، ما نبايد به درستىِ همه ي مطالبى كه در كتاب هاى مختلف - به خصوص در كتاب هاى پيشينيان - آمده است، اذعان كنيم، مگر آن كه براى نقد و بررسى آن ها به اندازه ي لازم تلاش نماييم.

 


موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: داستان يک خواستگاري ساختگي

ادامه مطلب
تاريخ : پنج شنبه 26 / 12 / 1395 | 17:18 | نویسنده : اکبر احمدی |

مناظره هشام بن حکم با عمرو بن عبید

Image result for ‫مناظره هشام بن حکم با عمرو بن عبید‬‎

در کتاب کافی[6] در کتاب الحجه مرحوم کلینی از علی بن ابراهیم از پدرش از حسن بن ابراهیم از یونس بن یعقوب روایت می کند

که : در نزد حضرت امام جعفر صادق علیه السلام جماعتی از اصحاب بودند که از آنجمله حمران بن اعین و محمد بن نعمان و هشام

بن سالم و طیار و جماعتی که در میان آنان جوانی برومند بنام هشام بن حکم[7] بود .

حضرت به هشام بن حکم فرمودندای هشام!آیا خبر می دهی به ما از آن مناظره و مکالمه ای که بین تو و بین عمرو بن عبید واقع شد ؟

هشام گفت : یابن رسول الله مقام و منزلت تو بالاتر از آنست که من در مقابل شما لب بگشایم ، و مناظره خود را باز گویم ، من از شما حیا می کنم

 

و در پیشگاه شما زبان من قادر به حرکت و سخن گفتن نیست .

حضرت فرمودند : زمانیکه شما را به کاری امر نمودیم باید بجا آورید!

هشام در این حال لب به سخن گشود و گفت داستان عمرو بن عبید و جلوس او در مسجد بصره و گفتگوی او با مردم به من گوشزد

شد ، و بر من بسیار ناگوار آمد ، برای ملاقات و مناظره با او حرکت نموده و به بصره وارد شدم .

روز جمعه بود به مسجد بصره درآمدم دیدم که حلقه وسیعی از جماعت مردم مجتمعند و در میان آنان عمرو بن عبید مشغول سخن گفتن است ، مردم سئوال می کنند و او جواب می گوید .

عمرو بن عبید یک شمله سیاهی از پشم بر کمر خود بسته و شمله دیگری را ردای خود نموده و سخت مشغول گفتگوست .

من از مردم تقاضا نمودم که راهی برای من باز کنند ، تا خود را بدو رسانم ، مردم راه دادند ، من از میان انبوه جمعیت عبور نموده در آخر آنان نزدیک عمرو بن عبید دو زانو به زمین نشستم ، سپس گفتم : ای مرد دانشمند!من مردی هستم غریب ، مرا رخصت می دهی سئوالی بنمایم ؟ گفت بلی

گفتم : آیا چشم داری ؟

گفت : ای فرزند این چه سئوالی است ؟ تو می بینی من چشم دارم دیگر چگونه از آن سئوال می کنی ؟


موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: مناظره هشام بن حکم با عمرو بن عبید

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 28 / 10 / 1395 | 16:27 | نویسنده : اکبر احمدی |

لزوم امام معصوم در جامعه

Image result for ‫عصمت انبیاء و ائمه علیهم السلام‬‎

منظم عالم انسانیت و اجتماع امام است که حتما باید دارای قوائی متین و فکری صائب و اندیشه ای توانا ناظر بر اعمال و کردار امت بوده ، بین آنها نظم و تعادل را برقرار کند .

آیا اگر این امام نیز خود جایز الخطا و مبتلی به معصیت و گناه و در فکر و اندیشه مانند سایر افراد جامعه دچار هزاران خطا و اشتباه گردد و یا نیز مانند آنان بوالهوس و شهوت ران باشد ، می تواند با اینحال در بین افراد صلح دهد ، اختلافات آنان را رفع کند حق هر ذی حقی را به او برساند و جلوی تعدیات را بگیرد و تمام افراد را قوه حیات و نیروی زندگی بخشد ، به هر کس به اندازه استعداد و نیاز او از معارف و حقائق تعلیم کند ، موارد خطا و اشتباه آنان را هر یک به نوبه خود در سلوک راه خدا و رسیدن به مقصد کمال بیان کند ؟ حاشا و کلا!

بنابراین رهبر جامعه و زعیم و امام مردم باید معصوم و عاری از گناه

و هر گونه لغزش و خطا بوده با فکری عمیق و پهناور و سینه ای منشرح به نور الهی و قلبی منور به تاییدات غیبیه ناظر بر احوال و رفتار و حتی بر خاطرات قلبیه هر یک از افراد امت بوده باشد .

بعضی از عامه عصمت را در پیغمبران قبول دارند و بعضی از آنها مرتبه ضعیفی از عصمت را درباره آنان قائلند و بعضی بطور کلی عصمت را درباره آنان انکار کرده و بهیچوجه آنان را مصون از خطا و معصیت نمی دانند ، ولی شیعه بطور عموم عصمت را به تمام معنی در انبیاء شرط می داند و نیز درباره ائمه معصومین صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین قائل به عصمت است .

 

 


موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: لزوم امام معصوم در جامعه

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 28 / 10 / 1395 | 16:23 | نویسنده : اکبر احمدی |

عصمت انبیاء و ائمه علیهم السلام

Image result for ‫عصمت انبیاء و ائمه علیهم السلام‬‎بسم الله الرحمن الرحیم

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین

و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم .

قال الله الحکیم فی کتابه الکریم :

«کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ما جائتهم البینات بغیا بینهم

فهدی الله الذین آمنوا لما اختلفوا فیه من الحق باذنه و الله یهدی من یشاء الی صراط مستقیم [1]

اختلاف اساسی بین شیعه و سنی

بین شیعه و سنی اختلاف فقط در مسئله ولایت است .

شیعه می گوید امام باید معصوم باشد و از جانب خدا منصوب گردد ، سنیان می گویند عصمت از شرائط امام نیست و مردم می توانند برای خود امامی را اختیار کنند و از او پیروی نمایند .

بقیه مسائلی که مورد اختلاف بین این دو گروه است همه تابع این مساله بوده و از فروعات این اصل بشمار میرود ، و روی زمینه اختلافی که در این اصل به میان آمده است در آن فروعات نیز اختلافاتی قهرا پیدا شده است ، بطوریکه اگر در این اصل اختلاف از میان برخیزد و این دو فرقه دارای مرام و مذهبی واحد گردند ، بقیه فروع نیز خودبخود به پیروی و به تبع این اصل اختلافات خود را رها نموده و متحد خواهند شد . ما به یاری خدا و استمداد از روح پاکان و اولیای خدا در این روزها اصل این مساله را بررسی می نمائیم و از روی کتاب خدا و نصوص صریحه ای که از حضرت رسول صلی الله علیه و آله وارد شده است شرائط امام را بیان میکنیم بحوله و قوته و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و برای توضیح این معنی قبل از استدلال به آیه فوق که در مطلع سخن ذکر شد شاهد و مثالی را از باب مقدمه ذکر میکنیم .

 


موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: عصمت انبیاء و ائمه علیهم السلام

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 28 / 10 / 1395 | 16:13 | نویسنده : اکبر احمدی |

اختیارات امام در قرآن؛سوره حشر،آیه 7

Image result for ‫اختیارات امام در قرآن؛سوره حشر،آیه 7‬‎

اختیارات امام در قرآن؛سوره حشر،آیه 7

[سوره حشر: آیه 7 ]

«مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاکِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ کَيْ لاَ يَکُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْکُمْ وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ‌ »
آنچه خدا [به صورت فيى‌ء] از اموال ساكنان آن قريه‌ها عايد پيامبرش گردانيد، خاص خدا و پيامبر و خويشاوندان [او] و يتيمان و مستمندان و در راه مانده است، تا ميان توانگران شما دست به دست نگردد. و آنچه را فرستاده [ى او] به شما داد بگيريد و از آنچه منعتان کرد بازایستید و از خدا پروا کنید که خدا سخت کیفر است.(بهرام پور)

 

1- اطيب البيان في تفسير القرآن

ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ كه شرحش بيان شد.
فَلِلَّهِ‏ شش سهم مى‏شود يك سهم مختصّ به خدا است و بايد به رسول داد كه به مصرفى كه اجازه و اذن دارد از خدا به مصرف برساند.
وَ لِلرَّسُولِ‏ و يك سهم مختصّ به پيغمبر است كه به هر نحوى بخواهد صرف كند.
وَ لِذِي الْقُرْبى‏ مفسّرين عامّه اقوالى در باب ذى القربى گفتند كه ما در آيه خمس نقل كرديم ولى مطابق مذهب شيعه مستفاد از اخبار معتبره قطعيّة الصدور بلكه ضرورى مذهب شيعه است مراد ذى القرباى پيغمبر ائمّه اطهار هستند كه بايد سهم خدا و رسول را هم تقديم آنها كرد تا بمصارفى كه مرضىّ خدا و رسول است صرف فرمايند و اين سه سهم را كه سهم امام مى‏گوئيم و در زمان غيبت بايد در تحت نظر مجتهد جامع الشّرائط كه نايب الامام است صرف نمود و شرطش اعلميّت نيست بلى مصارفش بايد طبق نظر مرجع تقليد باشد….

 

2- البرهان فى تفسير القرآن

و أما قوله: ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فهذا بمنزلة المغنم، كان أبي (عليه السلام) يقول ذلك، و ليس لنا فيه غير سهمين: سهم الرسول، و سهم القربى، نحن شركاء الناس فيما بقي».
10607/ «4»-
محمد بن العباس، قال: حدثنا أحمد بن إدريس، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن علي بن حديد، و محمد بن إسماعيل بن بزيع، جميعا، عن منصور بن حازم، عن زيد بن علي (عليه السلام)، قال: قلت له:
جعلت فداك، قول الله عز و جل: ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏؟ قال:
القربى هي و الله قرابتنا.
10608/ «5»-
و عنه، قال: حدثنا أحمد بن هوذة، عن إبراهيم بن إسحاق، عن عبد الله بن حماد، عن عمرو بن أبي المقدام، عن أبيه، قال: سألت أبا جعفر (عليه السلام)، عن قول الله عز و جل: ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ‏، فقال أبو جعفر (عليه السلام): «هذه الآية نزلت فينا خاصة، فما كان لله و للرسول فهو لنا، و نحن أولو «1» القربى، و نحن المساكين، لا تذهب مسكنتنا من رسول الله (صلى الله عليه و آله) أبدا، و نحن أبناء السبيل فلا يعرف سبيل الله إلا بنا، و الأمر كله لنا».
قوله تعالى: وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ‏ [7]
10609/ «1»-
محمد بن يعقوب: عن محمد بن يحيى، عن أحمد بن أبي زاهر، عن علي بن إسماعيل، عن صفوان بن يحيى، عن عاصم بن حميد، عن أبي إسحاق النحوي، قال: دخلت على أبي عبد الله (عليه السلام) فسمعته‏
______________________________
(4)-
تأويل الآيات 2: 677/ 1.
(5)-
تأويل الآيات 2: 677/ 2.
(1)-
الكافي 1: 207/ 1.
(1)
في المصدر: ذو.

 


موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: اختیارات امام در قرآن؛سوره حشر،آیه 7

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 24 / 9 / 1395 | 15:32 | نویسنده : اکبر احمدی |

امامان حق در قرآن؛سوره اسرا،آیه 71

Image result for ‫امامان حق در قرآن؛سوره اسرا،آیه 71‬‎

امامان حق در قرآن؛سوره اسرا،آیه 71

[سوره اسراء:آیه 71]

«يَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ کِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولٰئِکَ يَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَ لاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً»

روزى كه هر گروهى را با امامشان فرا مى‌خوانيم، پس هر كه نامه او به دست راستش داده شود آنها نامه‌ى خود را مى‌ خوانند و ذرّه‌اى به آنها ستم نمى‌ رود(بهرام پور)

 

1- اطيب البيان في تفسير القرآن

[سوره الإسراء (17): آيه 71]
يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً (71)
روزى كه ميخوانيم هر اناسى را با پيشواى آنها پس كسى كه داده شود كتاب او بدست راست او پس اينها قرائت مى ‏كنند كتاب خود را و ظلم نم يشود بآنها و لو بمقدار فتيل بسيار قليلى‏ يَوْمَ نَدْعُوا روز قيامت كه تمام جن و انس را مي خوانند و دعوت مي كنند در صحراى محشر كل اناس دسته دسته بامامهم باء بمعنى مع يعنى مع امامهم اهل باطل با پيشواى خود كه مي فرمايد وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ قصص آيه 41.
و اهل حق با امام حق «حشر محبان على با على حشر محبان عمر با عمر» فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ‏ مؤمنين نامه عملشان بدست راست آنها داده ميشود فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ‏ با فرح و انبساط مي خوانند بر اهل محشر نامه عمل خود را كه مملو از اعمال صالحه است بلكه از آنها هم تقاضا مي كنند كه بيائيد نامه اعمال ما را بخوانيد كه مي فرمايد:
فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ‏ حاقه آيه 19.
وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا خداوند باحدى ظلم نمى ‏كند نه بمؤمن و نه بكافر و مشرك و ضال و گمراه نه باهل حق و نه باهل باطل نه در دنيا و نه در آخرت مؤمن چيزى از مثوبات و فيوضات را كسر نمي گذارد و كافر و اهل باطل را زائد بر استحقاق خود عذاب نمي كند فَما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ‏ توبه آيه 70.
و ظلم يكى از معاني عدل ترك ظلم است و يكى ترك لغو و يكى ترك فعل قبيح توضيحا مسئله عدل يكى از اصول خمسه است توحيد عدل نبوت امامت معاد و مسئله عدل و امامت از اصول مذهب شيعه و اهل خلاف منكر هستند ولى توحيد و نبوت و معاد معتقد جميع فرق مسلمين است و عدل هم سه قسم عدل است بمعنى‏ ترك ظلم و بمعنى ترك لغو نص قرآنست و تمام فرق مسلمين معترف هستند و اما بمعنى ترك قبيح را اشاعره منكرند نه اينكه بگويند خدا فعل قبيح بجا مي آورد بلكه اصل حسن و قبح را عقلا منكر هستند حتى اگر خدا بخواهد پيغمبر خود را جهنم ببرد و ابو جهل و ابو لهب را بهشت فعل قبيحى نكرده و جواب آنها اينست كه حسن و قبح از ضروريات اوليه است حتى اطفال رضيع اگر مادر آنها بصورت آنها بخندد تبسم مى‏ كنند و اگر رو ترش كند زجّه مى ‏زنند حتى حيوانات حتى سگ اگر لقمه عظيمى نزد او بيندازى دم خود را حركت مي دهد و اگر سنگ بيندازى پارس مي كند بگذاريم و بگذريم.

 


موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: امامان حق در قرآن؛سوره اسرا،آیه 71

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 24 / 9 / 1395 | 15:28 | نویسنده : اکبر احمدی |

امانت داری امام در قرآن؛ سوره نساء، آیه 58

Image result for ‫امانت داری امام در قرآن‬‎

امانت داری امام در قرآن؛ سوره نساء، آیه 58

[سوره نساء: آیه 58]

«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَ إِذَا حَکَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ سَمِيعاً بَصِيراً».
همانا خدا به شما فرمان مى‌دهد كه سپرده‌ها را به صاحبانش پس دهيد و چون ميان مردم حكم كرديد به عدالت حكم كنيد، به راستى چه نيك است اين چيزها كه خدا شما را بدان پند مى‌دهد. همانا خدا شنوا و بيناست(بهرام پور)

 

1- ترجمه اسباب النزول

إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها ... (آيه 58). اين آيه درباره عثمان بن طلحه از بنى عبد الدار نازل شده است كه متولى كعبه بود. موقعى كه پيغمبر (ص) مكه را فتح كرد و وارد شهر شد، عثمان بن طلحه، كعبه را قفل كرده، به بام برآمد. پيغمبر (ص) كليد را خواست، گفتند كه با عثمان بن طلحه است. پيغمبر (ص) كليد را از او خواست، او نداد و گفت: اگر به يقين دانستمى كه رسول خداست، مى ‏دادم. على دستش را پيچاند و كليد را ستانده، در را گشود. پيغمبر (ص) درون رفت و دو ركعت نماز گزارد. وقتى بيرون آمد، عباس از پيغمبر (ص) تقاضا كرد، تا منصب سقايت و سدانت را با هم داشته باشد، آيه بالا نازل شد. پيغمبر (ص) به على (ص) فرمود: كليد را به عثمان بن طلحه بده و از او عذر خواهى كن، و على (ع) چنان كرد. عثمان بن طلحه گفت: يا على! كليد را به زور گرفتى و مرا آزردى، اكنون دوستى مى‏ نمايى و نرمى مى ‏كنى؟! على (ع) پاسخ داد: در حق تو وحى نازل شده است و آيه را بر او خواند. عثمان بن طلحه گفت: گواهى مى ‏دهم محمد (ص) رسول خداست. جبرئيل نازل شد و گفت: تا اين خانه هست، كليد و منصب سدانت در خاندان عثمان بن طلحه باشد، و تا كنون [يعنى زمان مؤلف‏] نيز، چنين است.
ابو حسان مزكى با اسناد از مجاهد روايت مى‏ كند كه آيه مورد بحث درباره عثمان بن ابى طلحه نازل گرديد. بدين شرح كه پيغمبر (ص) روز فتح مكه، كليد كعبه را از او گرفت و درون رفت. وقتى بيرون آمد، اين آيه را مى‏ خواند. پس عثمان بن ابى طلحه را خواست و كليد را بدو باز داد، و فرمود: «بگيريد امانت خدا را، اى خاندان ابى طلحه! و جز ظالم آن را از شما باز نستاند» «1».
______________________________
(1)
از امام باقر روايت شده است كه اين آيه، درباره ما خاندان پيغمبر (ص) است (نمونه بيّنات، دكتر محمد باقر محقق، ص 213).

ابو نصر مهرجانى با اسناد از شيبه فرزند عثمان بن ابى طلحه روايت مى‏ كند كه پيغمبر (ص) كليد را به من و پدرم داد و فرمود: بگيريد كه پيشتر با شما بود و تا ابد با شما خواهد بود، و هر كس آن را بستاند ستمگر است. اين است كه بين بنى عبد الدار، اولاد شيبه كليد دار كعبه ‏اند.

 

2- اطيب البيان في تفسير القرآن

اخبار بسيارى قريب ببيست حديث از كافى و تهذيب و عياشى و نعمانى و ابن شهرآشوب و غير اينها داريم كه اين آيه در ودايع امامت وارد شده كه هر امامى موظف است كه زمان رحلت و انقضاء مدت اين ودايع را بسپارد بامام بعد و او را بوصايت نصب كند و تعيين نمايد.
و از پاره ‏اى اخبار استفاده مي شود كه مراد احكام الهى است مثل نماز، روزه، و ساير واجبات كه ودايع الهى است دست بنده‏گان سپرده ضايع نكنند و اداء نمايند، و از بعض اخبار استفاده ميشود كه مراد اطاعت امام است و اين نحو اخبار بيان اتم مصاديق است و تعارض با يكديگر ندارند و منافات با عموم آيه ندارد بناء على هذا مى ‏گوييم ظاهر جمله اولى آيه‏ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ‏ وجوب است چون ظاهر امر وجوب است بكله بمناسبت حكم و موضوع و حكم عقل امر در اين نمره موارد نص در وجوب است.
و مراد از أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها مطلق امانات است چه امانات الهيه كه دين مقدس اسلام و احكام شريعت مطهره و حفظ حقوق ذوى الحقوق باشد و چه امانات پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كه قرآن مجيد و عترت طاهره كه در حديث متواتر ثقلين است، و چه امانات ائمه عليهم السلام و اسرارى كه باصحاب ميسپردند، و چه امانات مردم كه بديگران سپرده شده از عرض و ناموس و اقوال و اموال و افعال تمام اينها واجب است حفظ آن تا بصاحبش رد شود.
و از جمله امانات زرارى پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم است كه بساير امت سپرده شده و در ذيل آيه شريفه‏ إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ‏ الاية احزاب آيه 72. اقوال زيادى در موضوع اين امانت و كيفيت حمل و وجه اشفاق گفته شده و لكن آنچه بنظر ميرسد امانت عقل است كه باو خطاب شد (بك اعاقب و بك اثيب) و اشفاق سماوات و ارض و جبال و اباء از حمل از جهت خوف مخالفت عقل بوده كه مورد عقوبت واقع شوند، و انسان اين نعمت بزرگ الهى را قبول نمود ولى اكثر از جهت مخالفت عقل و سركوب نمودن آن تحت شهوات و هواهاى نفسانيه مورد عقوبت واقع شدند، لذا (جهول) است كه خود را مورد تكليف قرار داد كه شرط اولى تكليف عقل است، و (ظلوم) است كه بخود و ديگران ظلم‏ مي كند مگر كسانى كه متابعت عقل كردند كه مقام آنها از ملائكه هم بالاتر است و اخبار كه تفسير بولايت شده از باب اينست كه اعظم نعم الهيه ولايت است هر كه قبول كرد سعادت‏مند و هر كه رد كرد بشقاوت گرفتار، و روح عقل و حقيقت آن ولايت است و لذا گفتيم تنافى و تعارض نيست بين حديث‏
اول ما خلق اللَّه العقل‏
و اول ما خلق اللَّه نورى‏
و از اين جهت او را عقل كل گفتند.
و اداء امانت مهمترين وظائف انسانيست از حضرت صادق (ع) مرويست فرمود
ان اللَّه لم يبعث نبيا الا بصدق الحديث و اداء الامانة الى البر و الفاجر
و نيز فرمود:
لا تغتروا بصلواتهم و لا بصيامهم الى ان قال و لكن اختبروهم عند صدق الحديث و اداء الامانة
الى غير ذلك از اخبار بسيارى كه در جامع السعاده صفحه 297 نقل فرموده.
وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ‏ حكومت بايد بجعل الهى باشد چون مقام و منصبى است كه خداوند اعطاء ميفرمايد فرمود يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِ‏ سوره ص آيه 26، و جعل اولى خصيصه محمد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و اوصياء آن عليهم السلام و ثانوى مجتهد مطلق عادل‏
فانظروا الى رجل منكم قد روى حديثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فاجعلوه حكما فانى قد جعلته حاكما الى ان قال الراد عليه كالراد علينا و الراد علينا كالراد على اللَّه و الراد على اللَّه فى حد الشرك باللَّه)
از حضرت باقر عليه السّلام، و در توقيع شريف است‏
(
اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الى روات حديثنا فانهم حجتى عليكم و انا حجة اللَّه)
و در موقعى كه دست رس بمجتهد مطلق عادلى نباشد در مرتبه سوم عدول مؤمنين. و اما قضات جور در آتش هستند و حكم آنها حكم طاغوت است و آنچه بحكم آنها اخذ شود سحت است بنص اخبار.
إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ‏ نعما در اصل نعم ما بوده، نعم اسم فعل، فاعل آن‏
محذوف كه شيئى باشد، ما بيان فاعل است معنى نعم شيئى شيئا يعظكم به يعنى خوب چيزى است چيزى كه خداوند شما را باو موعظه مي فرمايد.
وعظ ترغيب بطاعت و زجر از معصيت است و بزرگترين وظائف انبياء و ائمه عليهم السلام و علماء و مبلغين موعظه است و مواعظ پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و ائمه عليهم السلام مسطور است در كتب اخبار و بهترين واعظ خداوند است و مواعظ او در قرآن و احاديث قدسيه بسيار است.
و بهتر اينست كه انسان ابتداء بنفس خود كند سپس باهل بيت خود و خويشاوندان و الاقرب فالاقرب، و اينكه بعضى گفتند واعظ بايد خودش متعظ باشد و تمسك نمودند بآيه شريفه‏ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ‏ صف آيه 2 و 3، درست نيست و آيه و اخبار در مذمت عمل نكردن است نه شرط موعظه نظير امر بمعروف و نهى از منكر با اينكه خود آمر بمعروف تارك باشد و ناهى از منكر مرتكب، اينها دو تكليف است مربوط بيكديگر نيست بلى تأثيرش تفاوت ميكند إِنَّ اللَّهَ كانَ سَمِيعاً بَصِيراً تفسيرش گذشت.

 


موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: امانت داری امام در قرآن؛ سوره نساء، آیه 58

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 24 / 9 / 1395 | 15:25 | نویسنده : اکبر احمدی |

گواهی امامان در قرآن؛ سوره بقره، آیه 143

گواهی امامان در قرآن؛ سوره بقره، آیه 143

[بقره:آیه 143]

وَ کَذٰلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَ يَکُونَ الرَّسُولُ عَلَيْکُمْ شَهِيداً وَ مَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي کُنْتَ عَلَيْهَا إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَ إِنْ کَانَتْ لَکَبِيرَةً إِلاَّ عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَکُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ‌ (143)

و بدين‌سان شما را امّتى ميانه قرار داديم تا بر مردم [جهان‌] گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد. و ما قبله‌اى را كه بر آن بودى (بيت المقدس) قرار نداديم مگر براى آن كه كسى را كه از پيامبر پيروى مى‌ كند از كسى كه به عقب برمى‌گردد باز شناسيم، و البته این امر جز بر کسانی که خدا هدایتشان کرده سخت گران بود،و خدا بر آن نیست که ایمان شما را ضایع کند،چرا که خداوند به مردم رئوف و مهربان است.(بهرام پور)

 

1-اطيب البيان في تفسير القرآن

وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً ظاهر اينست كه اين جمله تا «شهيدا» آيه مستقله باشد و مربوط بآيه قبله و جمله آيه بعد نباشد چنانچه در بعض مصاحف هم آيه مستقله شمرده شده و بالغ بر ده حديث از امير المؤمنين و حضرت باقر و حضرت صادق (ع) در كافى و تفسير عياشى و غير آنها از صفّار و غيره روايت شده كه مراد از امّت وسط ائمه طاهرين مي باشند و با اين تظافر اخبار احتياج بتمحلات بعض از مفسرين كه مي خواهند آيه را بآيات قبله مرتبط كنند نيست بلكه ممكن است اين آيه نيز مانند آيه‏ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ‏ الاية كه جزو آيات راجعه بحرمت اكل اقسام حيوانات قرار داده شده با اينكه هيچ ارتباطى با آنها ندارد و مانند آيه‏ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ‏ الاية كه جزو آيات راجعه بنساء نبى شمرده شده با اينكه كمال منافات را با آنها دارد، از روى تعمد مخالفين جزو آيات قبله قرار داده شده باشد بنا بر اين خطاب در آيه به ائمه طاهرين است و چنانچه گذشت لفظ امّت در اصل عبارت از گروهى است كه وحدت نسبى داشته باشند و از باب توسعه بر اهل يك ملت اطلاق ميگردد و وسط بمعنى عدل و راه مستقيم است كه بين دو طرف افراط و تفريط باشد و امّت وسط يعنى گروهى كه در جميع شئون فردى و اجتماعى داراى روش مستقيمى بوده و بطرف افراط و تفريط منحرف نشوند و اين خاصه معصومين يعنى ائمه طاهرين مي باشد كه از هر جهت در حد وسط بوده ‏اند امّا از حيث اعتقادات: درباره خدا معتقد بتوحيد بوده كه حدّ وسط بين انكار وجود حق و شرك است و معتقد بعين ذات بودن صفات ربوبى كه حدّ وسط بين زياده صفات و انكار اصل صفات است كه منسوب ببعض حكماء مي باشد و در باب عدل معتقد باختيار كه حد وسط بين جبر و تفويض است و در باب نبوت قائل بعصمت انبياء كه حد وسط بين غلو و انكار نبوت است، و درامامت قائل بشئونى براى امامند كه حدّ وسط بين غلوّ و انكار امامت است و در معاد معتقد بمعاد جسمانى و روحانى بوده كه حدّ وسط بين انكار معاد و مذهب بعض عرفاست و همچنين حدّ وسط بين قول بمعاد جسمانى تنها و معاد روحانى صرف است امّا از حيث اخلاق: متخلّق بجميع اخلاق فاضله و صفات پسنديده بوده‏ اند كه حدّ وسط بين افراط و تفريط در اخلاق است مثلا ملكه شجاعت حدّ وسط بين تهور و جبن و علم حدّ وسط بين جربزه و جهل، و سخاوت حدّ وسط بين اسراف و بخل، و تواضع حدّ وسط بين تكبر و ذلت و همچنين ساير اخلاق امّا از حيث اعمال: داراى مقام عصمت بوده و كوچكترين عملى كه بر خلاف موازين شرع و عقل باشد از آنها صادر نميشده و در شئون زندگى جنبه روح و جسم هر دو را رعايت نموده و از رهبانيت و دست كشيدن از مظاهر زندگى و از توغل در ماديت منع نموده ‏اند و بالجمله در جميع شئون حياتى داراى مرتبه عدل بوده و قدمى بر غير موازين شرع و عقل بر نداشته ‏اند، لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ‏ تا اينكه گواه بر اعمال مردم باشيد، اين موهبتى است كه خداوند بخاندان عصمت و طهارت داده كه آنان را امّت وسط و برگزيده خود قرار داده و علم و احاطه بآنها عنايت فرموده براى اينكه گواه اعمال امت در روز قيامت باشند چنانچه مضمون بسيارى از اخبار و زيارات مخصوصا مواضعى از زيارت جامعه بر اين معنى ناطق است.و نمي شود خطاب در آيه متوجه جميع امّت باشد زيرا قرائنى در آيه و بيرون از آيه هست كه خطاب را تخصيص ببعض مي دهد كه از آن جمله است.
1-
تعريفى و تفسيرى كه براى امّت وسط شده كه برگزيده و عدل از هر جهت باشد با همه امت مطابقت نمي كند زيرا در ميان امّت افراد فاسق و منحرف ازصراط مستقيم و طاغى و سركش و بالاخره مجرم و عاصى بسيار بوده و مى ‏باشند.
2-
امّت وسط بايد شاهد بر اعمال مردم باشند و بنا بر فرمايش حضرت صادق (ع) چگونه مي شود كسى كه در دنيا شهادت او بر يك صاع از خرما قبول نيست در محضر امم گذشته شهادت دهد و شهادتش قبول شود «1».
3-
اگر مراد از امّت وسط جميع امّت باشند و مراد از ناس نيز همه آنها باشند اتحاد شاهد و مشهود عليه لازم آيد با اينكه نص آيه مغايرت است

4- شاهد بايد ناظر اعمال و افعال مردم باشد تا بتواند شهادت دهد و كسانى كه جاهل بافعال عباد باشند چگونه مي توانند شهادت دهند پس بايد كسانى باشند كه خداوند در آيه شريفه‏ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ‏ «2» آنان را در رديف خود و رسول خود قرار داده

5- در اخبار وارده از ائمه طاهرين و مبينان قرآن امت وسط بائمه اطهار تفسير شده چنانچه گذشت و لام در لِتَكُونُوا براى غايت است و از آن استفاده ميشود كه غرض از امّت وسط قرار دادن ائمه اين بوده كه ناظر و شاهد افعال باشند و از آيات ديگر و اخبار استفاده مي شود كه در قيامت شهود بسيارند كه از آن جمله اعضاء بدن انسان از چشم و گوش و دست و پا و غيره است كه بر افعال صادره از خود شهادت مي دهند، و رقيب و عتيد و كرام الكاتبين و قرآن و مساجد
______________________________
(1)-
فى تفسير العياشى عن الصادق (ع) فى قوله تعالى‏ لِتَكُونُوا الاية فان ظننت ان اللَّه عنى بهذه الاية جميع اهل القبلة من الموحدين افترى ان من لا تجوز شهادته فى الدنيا على صاع من تمر يطلب اللَّه شهادته يوم القيمة و يقبلها منه بحضرة جميع الامم الماضيه كلا الخبر
(2)-
سوره توبه آيه 106

و امكنه و زمانها و ساعات شب و روز و غير اينها و بالاتر از همه ذات اقدس پروردگار مي باشد.
وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً و پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم درباره ائمه اطهار شهادت مي دهد كه بامر امامت قيام كرده و بوظايف محوله بخود رفتار نموده ‏اند و نه تنها رسول خدا شاهد بر ائمه هدى است بلكه شاهد بر جميع شهداء امم گذشته نيز مى ‏باشد چنانچه در آيه شريفه مي فرمايد فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنا بِكَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهِيداً «1» و از اين آيات استفاده ميشود كه پيغمبر اكرم و ائمه اطهار حيات و مماتشان يكسان است و ارواح مقدسه آنها احاطه بهمه جهان دارد و مظهر اتمّ صفات پروردگار مى ‏باشند و بر طبق اين معنى اخبار بسيار وارد شده است.
.....
______________________________
(1)-
سورة النساء آيه 40

 

 


موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: گواهی امامان در قرآن؛ سوره بقره، آیه 143

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 15 / 8 / 1395 | 10:32 | نویسنده : اکبر احمدی |

حسادت به امامان در قرآن ؛ سوره نساء، آیه 54

حسادت به امامان در قرآن ؛ سوره نساء، آیه 54

[سوره نساء:آیه 54]

«أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَيْنَاهُمْ مُلْکاً عَظِيماً»

يا اين كه بر مردم نسبت به آنچه خدا از كرم خويش به ايشان داده رشك مى‌ برند؟ همانا كه ما خاندان ابراهيم را كتاب و حكمت داديم و بديشان فرمانروايى بزرگى بخشيديم(بهرام پور)

 

1-آلاء الرحمن فى تفسير القرآن

54 أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ‏ أي رسول اللّه باعتبار ما أوتي من الرسالة و الوحي و سيطرتها و واجب الطاعة و كذا أمناء اللّه و رسوله على وحيه و دينه باعتبار مقامهم الرفيع في ذلك و واجب الطاعة و بهذا الاعتبار ما جاء في الصحيح المستفيض عن الباقر و الصادق (ع) في الآية نحن المحسودون‏ كما احصى بعضه في تفسير البرهان وقال ابن حجر في صواعقه أخرج ابن المغازلي عن الباقر (ع) نحن الناس‏ أي المحسودون و في الدر المنثور أخرج ابن المنذر و الطبراني من طريق عطا عن ابن عباس في الآية قال نحن الناس دون الناس‏ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ‏ كما أشرنا اليه فإن اليهود يحاولون بطغيانهم في الضلال و توغلهم‏ في دناءة الحسد أن يخصوا كل نبوة و كل زعامة دينية بقومهم لأنهم كما يزعمون أنهم شعب اللّه و ابنه البكر و أبناؤه و أحباؤه كل ذلك إعجابا بكونهم من بني إسرائيل لأجل مكان يعقوب عند اللّه. إذن فأين هم عن ابراهيم خليل اللّه رجل التوحيد و بطله و داعيته و شيخ النبوة و دعوتها و ها هم العرب أولاد إسماعيل آل ابراهيم و كفى بذلك كرامة في الحسب الكريم. إذن فلترغم آنافهم‏ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ‏ أي القرآن باعتبار انزاله على رسول اللّه سيد ولد ابراهيم و باعتبار استيداعه أمناء الوحي و كونهم عدل الكتاب في هدي الأمة واحد الثقلين الذين لا يضل من تمسك بهما و هما كتاب اللّه و عترة الرسول أهل بيته اللذين لن يفترقا حتى يردا على رسول اللّه الحوض

 


موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: حسادت به امامان در قرآن ؛ سوره نساء، آیه 54

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 15 / 8 / 1395 | 10:29 | نویسنده : اکبر احمدی |

علم امامان در قرآن؛ سوره رعد، آیه 43

علم امامان در قرآن؛ سوره رعد، آیه 43

[سوره رعد:آیه 43]

«وَ يَقُولُ الَّذِينَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ‌ »

و كسانى كه كافر شدند مى‌ گويند: تو پيامبر نيستى. بگو: شهادت خدا و آن كسى كه علم كتاب نزد اوست ميان من و شما كافى است(بهرام پور)

1-اطيب البيان في تفسير القرآن

.....
جمله ثالثه- وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ اخبار قريب بتواتر داريم كه مراد امير المؤمنين عليه السّلام است و در بعض آنها و ائمه طاهرين هستند، و مى‏ گوييم اگر مراد از كتاب قرآن مجيد باشد عالم بظاهر و باطن بلكه هفتاد بطن و عالم بتأويلات قرآن منحصر باين خاندان است چنانچه مي فرمايد وَ ما يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ‏ آل عمران آيه 7، و اگر مراد لوح محفوظ است اينها عالم بآن هستند و لكن نظر به اينكه در بسيارى از اخبار مذكوره قضيّه وصىّ حضرت سليمان عليه السّلام كه تخت بلقيس را طرفة العين حاضر كرد خدا مي فرمايد قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ‏ نمل آيه 40 ذكر فرموده و تقابل انداخته با اين جمله‏ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ مناسب با قرآن و لوح محفوظ نيست بلكه ممكن است بگوئيم اسم اعظم الهى است كه من عنده علم من الكتاب يك جزء از اسم اعظم را مي دانست و امير المؤمنين و ائمه طاهرين عليهم السّلام تمام آن را مي دانستند مگر آنچه خدا براى خود نگاه داشته كه در اخبار دارد نسبت من الكتاب با علم الكتاب مثل قطره است نسبت بدرياى اخضر.

2-البرهان فى تفسير القرآن

قوله تعالى:
وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏ [43]
5640/ «1»-
محمد بن يعقوب: عن علي بن إبراهيم، عن أبيه، و محمد بن يحيي، عن محمد بن الحسن، عمن ذكره، جميعا عن ابن أبي عمير، عن ابن أذينة، عن بريد بن معاوية، قال: قلت لأبي جعفر (عليه السلام):
______________________________
(1)-
الكافي 1: 179/ 6.

قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏، قال: «إيانا عنى، و علي (عليه السلام) أولنا و أفضلنا و خيرنا بعد النبي (صلى الله عليه و آله)».
5641/ «2»-
و عنه: عن أحمد بن محمد، عن محمد بن الحسن، عن عباد بن سليمان، عن محمد بن سليمان، عن أبيه، عن سدير قال: كنت أنا و أبو بصير و يحيى البزاز و داود بن كثير في مجلس أبي عبد الله (عليه السلام) إذ خرج إلينا و هو مغضب، فلما أخذ مجلسه قال: «يا عجبا لأقوام يزعمون أنا نعلم الغيب! ما يعلم الغيب إلا الله عز و جل، لقد هممت بضرب جاريتي فلانة فهربت مني، فما علمت في أي بيوت الدار هي».
قال سدير: فلما أن قام من مجلسه و صار في منزله، دخلت أنا أبو بصير و ميسر، و قلنا له: جعلنا فداك، سمعناك و أنت تقول كذا و كذا في أمر جاريتك، و نحن نعلم أنك تعلم علما كثيرا، و لا ننسبك إلى علم الغيب! قال:
فقال: «يا سدير، أما تقرأ القرآن؟» قلت: بلى. قال: «فهل وجدت فيما قرأت من كتاب الله عز و جل «قالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ‏ «1»» قال: قلت: جعلت فداك، قد قرأته. قال: «فهل عرفت الرجل، و هل علمت ما كان عنده من علم الكتاب؟» قال: قلت: أخبرني به، قال: «قدر قطرة من الماء في البحر الأخضر، فما يكون ذلك من علم الكتاب؟» قال: قلت: جعلت فداك، ما أقل هذا! فقال: «يا سدير، ما أكثر هذا أن ينسبه الله عز و جل إلى العلم الذي أخبرك به! يا سدير، فهل وجدت فيما قرأت من كتاب الله عز و جل أيضا:
قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏»؟ قال: قلت: قد قرأته، جعلت فداك، قال: «أ فمن عنده علم الكتاب كله أفهم، أم من عنده علم الكتاب بعضه؟». قلت: لا، بل من عنده علم الكتاب كله، فأومأ بيده إلى صدره، و قال: «علم الكتاب و الله كله عندنا، علم الكتاب و الله كله عندنا».
و روى هذا الحديث الصفار: في (بصائر الدرجات) بتغيير يسير بزيادة و نقصان‏ «2».
5642/ «3»-
علي بن إبراهيم: قال: حدثني أبي، عن ابن أبي عمير، عن عمر بن أذينة، عن أبي عبد الله (عليه السلام) قال: «الذي عنده علم الكتاب هو أمير المؤمنين (عليه السلام)».
و سئل عن الذي عنده علم من الكتاب أعلم، أم الذي عنده علم الكتاب؟ فقال: «ما كان علم الذي عنده علم من الكتاب عند الذي عنده علم الكتاب، إلا بقدر ما تأخذ البعوضة بجناحها من ماء البحر. و قال أمير المؤمنين (عليه السلام): ألا إن العلم الذي هبط به آدم (عليه السلام) من السماء إلى الأرض، و جميع ما فضلت به النبيون إلى خاتم النبيين، في عترة خاتم النبيين (صلى الله عليه و آله)».
5643/ «4»-
محمد بن الحسن الصفار: عن يعقوب بن يزيد، عن الحسن بن علي بن فضال، عن عبد الله بن‏
______________________________
(2)-
الكافي 1: 200/ 3.
(3)-
تفسير القمّي 1: 367.
(4)-
بصائر الدرجات: 232/ 1.
(1)
النمل 27: 40.
(2)
بصائر الدرجات: 233/ 3.

 


موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: علم امامان در قرآن؛ سوره رعد، آیه 43

ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 15 / 8 / 1395 | 10:26 | نویسنده : اکبر احمدی |

گواهی امامان در قرآن؛ سوره توبه، آیه 105


گواهی امامان در قرآن؛ سوره توبه، آیه 105

گواهی امامان در قرآن بر مبنای تفاسیر

[سوره توبه:آیه 105]
«قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ‌.»
و بگو: [هر كارى مى‌خواهيد] بكنيد كه به زودى خدا و رسول او و مؤمنان كردار شما را خواهند ديد، و به زودى به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانده مى‌شويد، پس شما را به آنچه انجام مى‌داديد آگاه خواهد كرد.(بهرام پور)

 

1-اطيب البيان في تفسير القرآن

[مسئلة علمية اعتقادية] و آن اينست كه علم الهى ذاتيست عين ذات است و غير متناهيست و ازلا و ابدا آنچه واقع شده يا واقع مي شود معلوم عند اللَّه است چيزى بر علم او افزوده نمي شود و از علم او محو نمي گردد و هيچگونه احتياج بنامه عمل يا اقامه شهود ندارد لكن دستگاه سلطنتى او براى تنبه بندگان كتبه اعمال و نامه عمل و اقامه شهود از ملائكه و اعضاء و جوارح و انبياء و ائمه و ازمنه و امكنه و قرآن مقرر فرموده، و اما حضرت رسالت صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و ائمه اطهار و صديقه طاهره صلوات اللَّه عليهم اجمعين اين چهارده نور پاك در همان عالم نورانيت كه انوار مقدسه آنها را خلق فرمود افاضه جميع كمالات و علم ما كان و ما يكون قبل از خلقت عالم و آدم به آنها فرمود.
و شواهد اين دعوى از آيات شريفه و اخبار متواتره بتواتر اجمالى داريم و در خلال آيات شريفه تذكر داده‏ايم و احتياج بتكرار نيست.
و اين آيه شريفه بر طبق جريان قانون سلطنت كه ملائكه كتبه كليه اعمال بنده‏ گان را از حسنات و سيئات مي نويسند و مي برند در پيشگاه احديت و روزهاى دوشنبه و پنجشنبه عرضه مي دارند بر پيغمبر و ائمه اطهار حيّا و ميّتا و فرداى قيامت بدست صاحبش مي دهند و شهود شهادت مي دهند و ميزان مي كنند و حساب مي نمايند تماما روى جريان قانون سلطنتست و الّا همان علم الهى كافيست و احدى را نمي رسد كه بگويد العياذ خدا نمي داند يا اشتباه كرده يا ظلم مي كند پس از اين بيان مفاد آيه واضح مي شود و احتياج بتمحلات مفسرين نداريم.


 


موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: گواهی امامان در قرآن؛ سوره توبه، آیه 105

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 7 / 7 / 1395 | 15:30 | نویسنده : اکبر احمدی |

مرجعیت علمی امامان در قرآن؛ سوره انبیاء، آیه 7

مرجعیت علمی امامان در قرآن؛ سوره انبیاء، آیه 7

[سوره انبیاء:آیه 7]
«وَ مَا أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ إِلاَّ رِجَالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ‌».
و پيش از تو نيز نفرستاديم مگر مردانى را كه به آنها وحى مى‌كرديم. پس اگر خود نمى‌ دانيد از اهل ذكر [و كتاب دانان‌] بپرسيد.(بهرام پور)

 

1- اطيب البيان في تفسير القرآن

(وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ‏): انبياء و رسل قبل را از آدم، شيث، نوح، هود، صالح، اسحاق، يعقوب، اسماعيل، يوسف، موسى، هارون، شعيب، داود، سليمان، زكريّا، يحيى، عيسى و غير اينها.
(
إِلَّا رِجالًا): تمام از جنس بشر بودند و در تمام اينها يك ملك رسول نبود. اين جمله جواب آن كلمه است كه گفتند: «هَلْ هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ‏» تمام بشر بودند مثل قوم خود.
(
نُوحِي إِلَيْهِمْ‏): بأنحاء وحى بفرستادن ملائكه، يا القاء در قلب، يا تكلّم بلا واسطه و نحو اينها.
(
فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‏) بعضى گفتند: اهل ذكر علماء يهود و نصارى هستند لكن در اخبار ردّ اين قول را فرموده كه علماء يهود و نصارى دعوت به دين خود مى ‏كنند، و أخبار بسيارى داريم كه أهل ذكر ائمّه اطهار سلام اللَّه عليهم هستند. و در بعض أخبار دارد، ذكر دو اطلاق دارد- يك رسول محترم.
«
الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً رَسُولًا يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ» طلاق آيه 11.
دو: قرآن مجيد. و ائمّه اطهار هم اهل رسول هستند و هم اهل قرآن.


موضوعات مرتبط: امام شناسی
برچسب‌ها: مرجعیت علمی امامان در قرآن؛ سوره انبیاء، آیه 7

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 7 / 7 / 1395 | 15:26 | نویسنده : اکبر احمدی |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.