تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 73143
بازدید دیروز : 33917
بازدید هفته : 469424
بازدید ماه : 768709
بازدید کل : 3416732
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 7 / 8 / 1398

از شهر خودمان امام رضا علیه السلام را زیارت کنیم!

کارت پستال شهادت امام رضا,کارت پستال ویژه شهادت امام رضا

 

شاید برای شما هم پیش آمده باشد گاهی دلتان شما را در همان جایی که نشسته‌اید به یک زیارت عاشقانه برده باشد، بارها به ما گفته‌اند دل‌ها را راهی کنید ... راهی کربلا... راهی مشهد ... راهی مدینه... . این دل سرعتش زیاد است، می‌رود و ما را هم با خود می‌برد.

 


روش دین اسلام در وادار کردن مردم به تقدیر از ولیّ نعمت خویش تربیتی و دور از اجبار است. در این دین به کرامت انسانها توجه شده و تمرکز بر روی رشد و انجام عمل از روی انتخاب آزادانه است. لذا رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله در قبال اجر و مزد رسالت خویش، تنها مودت در حق ذی القربی را تعیین فرمودند و در این درخواست نکته‌ای مهم نهفته که به صورت خودجوش امت را به سمت ادای حق منعِم سوق می‌دهد که همان پیروی از راه و اندیشهٔ این بزرگواران می‌باشد.

 


گاهی دل‌ها بهانه گیر می‌شوند، مثل کودکی سرکش هر چه دستش بدهی، پس می زند. گاهی دل‌ها حال خوشی ندارند هر بهانه‌ای هم برایش جور کنی باز ناخوش است، زبان ندارد که دردش را بگوید، با زبان بی زبانی می‌گوید گرفته است، می‌گوید حالش خوب نیست و این دنیای پر زرق و برق و محبوب ما، برایش هیچ جذابیتی ندارد.

 


تو هم سکوت می‌کنی تا بهتر درکش کنی، وقتی این دل در کنج سینه، پشت به دنیای ما می‌نشیند، حاضریم هر کاری کنیم تا روی خوشش را ببینیم، زندگی‌ای که دلش گرفته باشد زندگی نیست.


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 7 / 8 / 1398

عظمت حق در كلام امام رضا(ع)

کارت پستال شهادت امام رضا,کارت پستال ویژه شهادت امام رضا

 

در قسمتى از يك روايت بسيار مهم از قول حضرت رضا عليه السلام نقل شده:

 

وَإنَّ الْخالِقَ لا يُوصَفُ إلّابِما وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ، وَ أنّى يُوصَفُ الَّذى تَعْجَزُ الْحوَاسُّ أنْ تُدْرِكَهُ، وَالأوْهامُ أنْ تَنالَهُ، وَالْخَطَراتُ أنْ تَحُدَّهُ، وَالأبْصارُ عَنِ الإحاطَةِ بِهِ؟ جَلَّ عَمّا وَصَفَهُ الْواصِفُونَ، وَتَعالى عَمّا يَنْعَتُهُ النّاعِتُون.
نَأى فى قُرْبِهِ، وَقَرُبَ فى نَأْيِهِ، فَهُوَ فى نَأيِهِ قَريبٌ، وَفى قُرْبِهِ بَعيدٌ. كَيَّفَ الْكَيْفَ فَلا يُقالُ: كَيْفَ؟ وَأيَّنَ الْايْنَ فَلا يُقالُ: أيْنَ؟ إذْ هُوَ مُنْقَطِعُ الْكَيْفوفِيَّةِ وَالأيْنُونِيَّةِ. «1»

 

احدى نمى ‌تواند وجود مقدّس آفريدگار را توصيف نمايد جز از طريقى كه حضرت او خودش را وصف كرده، و آن در آيات قرآن و فرمايش ‌هاى ائمّه معصومين عليهم السلام است.
دانش انسان آميخته به جهل است، آن را استعداد و قابليّتى نيست كه بتواند وجود بى‌ نهايت در بى ‌نهايت را وصف كند. چگونه انسان قدرت توصيف آن جناب را دارد در حالى كه اساس و پايه دانش بشر نيروى حسّ است و حسّ از درك عظمت و جلال كبريايى ناتوان، و آن را تناسبى با ادراك حقايق و اسرار نيست، نيروى واهمه نيز از رسيدن به آن حقيقت محضه پايش لنگ است، كه واهمه به طور دائم در معرض خاطرات بى اساس است. عقل اكتسابى هم به آن ساحت مقدّس عرصه با عظمت راه ندارد، كه آنجا را كه ميدانى نامتناهى است با مركب عقل نمى‌ توان رفت. وجود مبارك حضرت ربّ العزّه برتر از آن است كه به وصف واصفان در آيد، و با ارزش‌ تر از آن است كه نعت ثنا گويان بتواند به نعتش برخيزد.

 


او را نسبت به تمام موجودات قرب ذاتى است، ولى در عين قرب در جهت مقام و علوّشأن بسيار دور دست است. در دوريش نزديك است، و در نزديكيش دور؛ چرا كه او قائم به ذات و ماسواى او قائم به او هستند، و چه فاصله ‌اى دورتر از اين كه او قائم به خود و موجودات نسبت به او ربط محضند، و او واجب و ديگران ممكن، و حضرتش خالق و غير او مخلوق است. فاصله او از موجودات همچون فاصله قيّوميّت از قوّام و نور از سايه است، ولى در عين اين فاصله به تمام موجودات نزديك است، چرا كه او به وجود آورنده و نگهبان همه آنهاست.



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 7 / 8 / 1398

Image result for ‫تصاویر متحرک بسم الله وشمع‬‎

کارت پستال شهادت امام رضا,کارت پستال ویژه شهادت امام رضا

شیوه حضرت امام رضا(ع) در بخشش


 

یسع بن حمزه می‌گوید: در مجلس حضرت رضا علیه السلام بودم و جمعیت بسیاری در مجلس حضور داشتند و از آن حضرت سؤال می‌کردند و از احکام حلال و حرام می‌پرسیدند و امام رضا علیه السلام پاسخ آنها را می‌داد. در این میان، ناگهان مردی بلند قامت و گندم گون وارد مجلس شد و سلام کرد و به امام هشتم علیه السلام عرض نمود: من از دوستان شما و پدر و اجداد شما هستم. در سفر حج، پولم تمام شده و خرجی راه ندارم تا به وطنم برسم. اگر امکان دارد، خرجی راه را به من بده تا به وطنم برسم. خداوند مرا از نعمت‌هایش برخوردار نموده است، وقتی به وطن رسیدم، معادل آنچه به من داده‌ای، از جانب شما صدقه می‌دهم، چون خودم مستحق صدقه نیستم.

 

 

 

امام رضا علیه السلام به او فرمود: بنشین، خدا به تو لطف کند. سپس امام رو به مردم کرد و به پاسخ سؤال‌های آنها پرداخت. مدتی بعد، همه مردم رفتند و تنها آن مرد مسافر، من، سلیمان جعفری و خثیمه در خدمت امام ماندیم. امام علیه السلام به ما فرمود: اجازه می‌دهید به اندرون خانه بروم؟ سلیمان عرض کرد: خداوند امر و اذن شما را بر ما مقدم داشته است. حضرت برخاست و وارد حجره‌ای شد و پس از چند دقیقه بازگشت، و از پشت در فرمود: آن مرد مسافر خراسانی کجاست؟ خراسانی برخاست و گفت: اینجا هستم. امام از بالای در، دستش را به سوی مسافر دراز کرد و فرمود: این دینارها را بگیر و خرجی راه خود را با آن تأمین کن، و این مبلغ مال خودت باشد، دیگر لازم نیست از ناحیه من، معادل آن را صدقه بدهی، برو که نه تو مرا ببینی و نه من تو را ببینم. مسافر خراسانی، پول را گرفت و رفت.

 

 

سلیمان به امام رضا علیه السلام عرض کرد: فدایت گردم که عطا کردی و مهربانی فرمودی، ولی چرا هنگام پول دادن به مسافر، خود را نشان ندادی؟! فرمود: مخافة ان آری ذُلَّ السؤال فی وجهه لقضائی حاجته؛ از آن ترسیدم که شرمندگی سؤال را در چهره او بنگرم از این رو که حاجتش را برمی آورم. و آیا سخن رسول خدا صلی اللّه علیه وآله را نشنیده‌ای که فرمود: المستتر بالحسنة تعدل سبعین حجّة، و المذیع بالسَّیّئة مخذول، و المستتر بها مغفور له؛ پاداش آن کس که کار نیکش را می‌پوشاند، معادل پاداش هفتاد حج است، و آن کس که آشکارا گناه می‌کند، مورد طرد خداست، و آن کس که گناهش را می‌پوشاند، در صورت توبه مورد آمرزش خدا قرار می‌گیرد.

سفینةالبحار 1 / 418

 

 

 


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 5 / 8 / 1398

✿غمنامه ی صبر و رحمت...(ویژه شهادت امام حسن(ع)و رحلت پیامبر اعظم)✿

شعر تنهاترین امام (درباره شهادت امام حسن علیه السلام)

اي لاله ‏اي که داغ دلت از مدينه بود 
داغي پس از تو چون تو که را زخم سينه بود 
ميراث دار غربت و مظلوميت حسن‏ 
تنهاترين امام، غريب مدينه بود 
يا فاطمه حسين تو شد کشتي نجات‏ 
اما حسن چراغ ره اين سفينه بود 
با صبر خويش پرده‏ي نيرنگ را دريد 
صلحش قيام کرب و بلا را رهينه بود 
در پيش سيل زخم زبان خودي و غير 
چون جد خويش کوه و وقار و سکينه بود 
در شهر خود غريب و به منزل غريبتر 
با سنگ خود شکسته ‏ترين آبگينه بود 
حتي علي که اول مظلوم عالم است‏ 
در خانه ميهمان صفاي بهينه بود 
دردا عزيز فاطمه مظلوم مجتبي‏ 
در غربت و غريبي و غم بي‏قرينه بود 
عمري کريم آل نبي را کرم به خلق‏ 
ديدي چگونه پاسخ اهل مدينه بود 
ديگر چه جاي تير جفا داشت اي دريغ‏ 
قلبي که پاره پاره خود از زهر کينه بود 
آن تن که گشت بعد شهادت نشان تير 
جايش گهي به دوش نبي که به سينه بود 
جانها فداي قبر خرابش که در بقيع‏ 
بر اهل بيت گنج (اميد) و دفينه بود 

شاعر:حاج محمد موحديان (اميد)

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 5 / 8 / 1398

کنکاشی در چرایی صلح امام حسن (ع) با معاویة ابن ابی سفیان

بدون شک زندگانی پیامبر (ص ) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بهترین الگو برای مردم به ویژه مسلمانان در مواجهه با مسائل و مشکلات اساسی در زندگانی فردی و اجتماعی است. الگو پذیری و قهرمان گرایی در ذات انسانها است؛ نقش الگوها در جهت دادن به رفتارهای آدمی و تعیین مسیر برای آنها قابل انکار نیست. به همین جهت بایسته است که در زندگی و رفتارهای آن قهرمانان و الگوهای راستین، پژوهش های بایسته ای صورت گیرد تا با شناخت و تحلیل هرچه بیشتر رفتارها و الگوهای عمل آن بزرگان، بهترین راه برخورد با مسائل روز کشف و استفاده شود. دورانی که امام حسن مجتبی (ع) در آن به حکومت رسید زمانی بود که نفاق، دنیا طلبی و خستگی از مجاهدت در راه خدا به اوج خود رسیده بود و از جامعه اسلامی جز نامی و صورتی باقی نمانده بود. به همین جهت تلاش ایشان (همچون تلاش های پدر بزرگوارشان ) برای به جنبش درآوردن و اصلاح مسیر جامعه به دیوار عظیمی از کاهلی و خیانت برخورد کرد تا بدانجا که نامردمان حاضر در سپاه، ایشان را مجبور ساختند برای اهداف عالیه اسلامی تن به صلح و گذر از حق حتمی خود در امر خلافت دهند. پژوهش حاضر درصدد است به بررسی شرایط روزگار حکومت ایشان و علل صلحشان با معاویه بن ابی سفیان بپردازد.


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 5 / 8 / 1398

آینه حُسن ازلی

 
 

سلام بر گل زیبای مجتبوی در بوستان حُسن نبوی، سبط اکبر، الگوی کمال و آینه جمال، که میلادش در نیمه رمضان، رویِش گلی در بوستان ماه خدا بود.

سلام بر مجتبای آل محمد، فرزند برومند علی و زهرا علیهماالسلام ، که گوهر دریای فضیلت بود.

سلام بر آن «آینه حُسن ازلی»، که تولّد فرخنده اش در آستانه «شبهای قدر»، برکتی مضاعف بر سفره افطار و سحر روزه داران است.

در خنده های صبحدم نیمه ماه مبارک، یک میلاد نهفته بود، که دامن دامن زیبایی و حُسن به بشریّت ارزانی داشت و همه ما را بر سفره احسانش مهمانِ کرامت او ساخت، تا از مائده معنویّتی خدایی بهره مند شویم.

سلام بر او، که کرامت و جود، آینه دار فضایل اوست. دلهای شیعیان، با نسیم روح نواز نام زیبایش، صفا می گیرد و یاد او همچون عطر بهشتی مشام جانها را می نوازد.

امروز هم، پس از گذشت هزار و چهارصد سال، شادی و شعفی را که با تولّدش در خانه علی و فاطمه علیهماالسلام پدید آمد، می توان حس کرد.

فاطمه علیهاالسلام ، دریای پیوسته به رسالت بود و علی علیه السلام مسند نشینِ امامت. وقتی این دو دریا به هم پیوست، غوّاص آفرینش از تلاقی این دو دریا، «گوهر حُسن» به چنگ آورد.

لؤلؤ سبز این دو دریا، «حسن بن علی» بود.

این مولود، شش سال از لبخندها و نوازش های پیامبرخدا صلی الله علیه و آله وسلم و آغوش معطّر او بهره مند شد و عطر بهشت در سایه نامش قرار و آرام یافت.

عصاره هستی و میوه باغ کمال و گل دامان زهرای عزیز بود.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 5 / 8 / 1398

 

✿غمنامه ی صبر و رحمت...(ویژه شهادت امام حسن(ع)و رحلت پیامبر اعظم)✿
ابري شدم به نيت باران شدن فقط
مور آمدم براي سليمان شدن فقط

بايد ز گوشه چشم تو کاري بزرگ خواست

چيزي شبيه حضرت سلمان شدن فقط

بايد به شيعه بودن خود افتخار کرد
راضي نمي شوم به مسلمان شدن فقط

دنياي ديگريست اسيري و بردگي

آن هم به دام زلف کريمان شدن فقط

لا يمکن الافرار ز تير نگاه تو
چاره رسيدن است و قربان شدن فقط

در خانه ي کريم کفايت نمي کند

يک لقمه نان گرفتن و مهمان شدن فقط

اين لطف فاطمه است و عشق است تا ابد
سرمست از نواي حسن جان شدن فقط

فکري براي پر زدن بال من کنيد

من را اسير زلف امام حسن کنيد

آقا شنيده ام جگرت شعله ور شده
بي کس شدي و ناله ي تو بي اثر شده

پيش حسين سرفه نکن آه کم بکش

خون لخته هاي روي لبت بيشتر شده

يک چشم خواهرت به تو يک چشم بین تشت
تشت مقابلت پر خون جگر شده

از ناله هات زينب تو هول کرده است

گويا که باز واقعه ي پشت در شده

اي واي از مصيبت تابوت و دفن تو
واي از هجوم تير و تن و چشم تر شده

مي گفت با حسين اباالفضل وقت دفن

اين تيرها براي تنش دردسر شده

موي سپيد و کوچه و تابوت و زهر و تير
دوران غربت حسن اينگونه سر شده

يک کوچه بود موي حسن را سپيد کرد

يک اتفاق بود که او را شهيد کرد
✿غمنامه ی صبر و رحمت...(ویژه شهادت امام حسن(ع)و رحلت پیامبر اعظم)✿

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 5 / 8 / 1398

امام حسن (ع) و ایرانیان

مناسبات اهل بیت (علیهم السلام) با ایرانیان، بنابه دلایل و موانعی، چندان گسترده نبود و وضعیت زمانی خاص، داشتن روابطی نزدیک را ایجاب نمی کرد. بدین سبب و با وجود این که اصل رابطه مسلم است، در منابع، اطلاعات زیادی از مناسبات امامان نخستین با ایرانیان منعکس نشده است. از مباحث اساسی در تاریخ ایران دوره اسلامی، فرایند و چگونگی مناسبات هر یک از اهل بیت (علیهم السلام) با ایرانیان است. در این میان، امام حسن (ع) نیز دست کم برای مدت کوتاهی، به عنوان خلیفه مسلمانان با ایرانیان نیز ارتباط داشته است که چگونگی آن کمتر مورد توجه قرارگرفته است. مطالب و چارچوب این مقال که پس از کاوش بسیار در منابع مختلف فراهم شد، در چند محور: مناسبات امام حسن (ع) با ایرانیان تا پیش از خلافت، مناسبات با ایرانیان در عصر خلافت، مسأله خراج فسا و دارابگرد و عکس العمل ایرانیان در برابر سب امیرمؤمنان (ع)، تنظیم شده است. در این پژوهش، سعی شده تا تصویری در حد بضاعت، از مناسبات یکی از اهل بیت (علیهم السلام) با ایرانیان ارائه شود و علی رغم کاستی هایش، دریچه ای را برای ورود به بحث ها و پژوهش های جدید باز کند. پرسش فراروی این است که مناسبات امام حسن (ع) با ایرانیان چگونه بود؟ فرضیه مقاله آن است که مناسبات امام حسن (ع) با ایرانیان محدود بوده است.


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 5 / 8 / 1398

Image result for ‫تصاویر متحرک شمع در حال سوختن‬‎Image result for ‫تصاویر متحرک شمع و بسم الله‬‎Image result for ‫تصاویر متحرک شمع در حال سوختن‬‎

ویژه نامه کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (ع)

ای مادری ترین پسر فاطمه ، حسن!
ای مجتبی ترین ثمر فاطمه ، حسن !


آن مقتدا که هیچ کَسَش اقتدا نکرد
با اینکه هست تاج سر فاطمه ، حسن!


وقتی که در مدینه غریبش گذاشتند
یعنی شکست بال و پر فاطمه ، حسن!


حتی صدای تو به سپاهت نمی رسید
یعنی شکسته شد کمر فاطمه ، حسن!


روزی که مادر تو به کوچه ز پا فتاد
چشم تو دید درد سر فاطمه ، حسن!


در ناله ها و نافله های شبش کسی
چون تو ندید چشم تر فاطمه ، حسن!

در بین اهل بیت ، خدایی خودت بگو
مثل تو کیست خونجگر فاطمه ، حسن!

چون تو کسی که چادر خاکی ندیده است
ای قامتت عصا به بر فاطمه ، حسن!

سیلی به پیش چشم تو بر مادرت زدند
دیوار بود و زخم سر فاطمه ، حسن!


زهرا اگر که شد سپر مرتضی علی
آری تویی ، تویی سپرِ فاطمه ، حسن!


الحق که از حسین تو هستی غریب تر
این غربت است ، در نظر فاطمه ، حسن!

یک یار هم کنار تو روز وفا نماند
در غربتی تو هم اثر فاطمه ، حسن!


یک عمر خونِ دل ز گلویت به تشت ریخت
ای پاره پارۀ جگر فاطمه ، حسن!

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 5 / 8 / 1398

آخرین وداع با یاران


پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم در یكی از روزهای بیماری در حالی كه سرش را با پارچه‌ای بسته بود و علی علیه السلام و فضل بن عباس زیر بغلش را گرفته بودند و پاهایش بر زمین كشیده می‌شد، وارد مسجد شد و روی منبر قرار گرفت و شروع به سخن فرمود و گفت:

مردم وقت آن رسیده است كه من از میان شما غائب گردم، اگر به كسی وعده داده‌ام، آماده‌ام انجام دهم و هر كس طلبی از من دارد، بگوید تا بپردازم.

در این موقع مردی برخاست و عرض كرد: چندی قبل به من وعده دادید كه اگر ازدواج كنم، مبلغی به من كمك كنید، پیامبر فورا به فضل دستور داد كه مبلغ مورد نظر او را بپردازد و از منبر پایین آمد و به خانه رفت.

سپس روز جمعه، سه روز پیش از وفات خود، بار دیگر به مسجد آمد و شروع به سخن نمود و در طی سخنان خود فرمود: هر كسی حقی بر گردن من دارد برخیزد و اظهار كند، زیرا قصاص در این جهان، آسان‌تر از قصاص در روز رستاخیز است.(1)

در این موقع سوادة بن قیس برخاست و گفت: موقع بازگشت از نبرد "طائف" در حالی كه بر شتری سوار بودید، تازیانه خود را بلند كردید كه بر مركب خود بزنید، اتفاقا تازیانه بر شكم من اصابت كرد، من اكنون آماده گرفتن قصاصم.

درخواست پیامبر یك تعارف اخلاقی نبود؛ بلكه جداً مایل بود حتی یك چنین حقوقی را كه هرگز مورد توجه مردم قرار نمی‌گیرد جبران نماید. گذشته از این، چون اصابت تازیانه بر شكم سواده عمدی نبود، از این نظر او حق قصاص نداشته است، بلكه با پرداخت دیه‌ای جبران می‌گردید. مع الوصف پیامبر، خواست، نظر وی را تامین كند.

پیامبر دستور داد، بروند همان تازیانه را از خانه بیاورند، سپس پیراهن خود را بالا زد تا سواده قصاص كند. یاران رسول خدا با دلی پر غم و دیدگانی اشكبار و گردن‌های كشیده و ناله‌هایی جانگداز، منتظرند كه جریان به كجا خاتمه می‌ پذیرد؛ آیا سواده واقعا از در قصاص وارد می‌شود؟

ناگهان دیدند سواده بی اختیار، شكم و سینه پیامبر را می‌بوسد؛ در این لحظه پیامبر او را دعا كرده، گفت:
خدایا! از سواده بگذر، همانطور كه او از پیامبر اسلام در گذشت.(2)

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 5 / 8 / 1398

پیامبر(صلی الله علیه وآله) اسوه پایداری در راه دین

 
 

مقدّمه
در میان منصب های اجتماعی، هیچ یك به اندازه مقام هدایت و رهبری افراد ارزشمندتر و در عین حال سنگین تر و مشكل تر نیست و تا فردی دارای مجموعه ای از كمالات و سجایای انسانی و محاسن اخلاقی نباشد شایستگی این مقام را ندارد. رهبر جامعه باید دارای خصلت های نیك باشد تا در هر زمان مناسب بتواند از آنها بهره گیرد. رهبری حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) به دلیل جهانی بودن و نیز ختم پیامبری به ایشان با دشواری های فراوانی همراه بود. اقوامی كه پیامبر (صلی الله علیه و آله) هدایت آنها را بر عهده گرفته بود، از نظر فرهنگ، تمدّن، اخلاق و بینش در یك سطح نبودند; مسئله ای كه باعث بروز مشكلات فراوانی برای آن حضرت در راه تبلیغ دین اسلام شد. خداوند برای پیروزی بر این سختی ها، او را با استعدادهای فراوان كه مظهر مجموعه ای از كمالات انسانی بود، آفرید و پس از چهل سال تربیت زیرنظر بزرگ ترین فرشته الهی، برای رهبری برگزید.(1) رسول اكرم (صلی الله علیه وآله) تلاش های فراوانی در این راه انجام داد، سختی ها و مشكلات بسیاری را تحمل كرد و یك لحظه از پای ننشست و با اخلاق نیكوی خویش مردم را به اسلام و ایمان دعوت نمود. این نوشتار بر آن است تا گوشه ای از تلاش ها و زحمات فراوان آن حضرت را در راه هدایت عموم از دیدگاه آیات قران كریم به تصویر كشد. امید آنكه پندی برای مسلمانان و درسی برای مبلغان دین باشد.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 5 / 8 / 1398



استواری دل پیامبر (صلی الله علیه وآله)
در بیان قرآن، شناخت سیره انبیا و سرگذشت امت ها مایه آرامش قلب مربیان بعدی می باشد. از این رو، خداوند به پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله)می فرماید: (وَكُـلا نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ)(هود: 120); و هر یك از سرگذشت های پیامبران [خود] را كه بر تو حكایت می كنیم چیزی است كه دلت را بدان استوار می گردانیم. ما سرگذشت های گوناگون پیامبران را برای تو بیان كردیم تا دل تو را محكم و اراده ات را قوی و ثابت گردانیم; زیرا دل ها با یاد خدا آرامش می یابد، و یاد خدا همواره با یاد اولیای او ظهور می كند.
مخالفت های بی رحمانه و سرسختانه دشمنان لجوج، خواه ناخواه در قلب پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله)ـ كه از جنس بشر بود ـ اثر می گذاشت، اما برای اینكه هرگز كمترین گرد و غبار ناامیدی بر دل او ننشیند و اراده آهنینش از مخالفت ها و كارشكنی ها به سستی نگراید، خداوند داستان های پیامبران و سختی كار آنان و مقاومت هایشان در برابر اقوام لجوج و پیروزی آنها را یكی پس از دیگری شرح می دهد تا روح پیامبر(صلی الله علیه وآله) و مؤمنانی كه دوشادوش او در این پیكار بزرگ شركت دارند هر روز قوی تر گردد، و با نشاط به مبارزه برخیزند.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 5 / 8 / 1398

دلسوزترین فرد برای امّت
علاقه به هدف، عامل درونی مهمی است كه یك رهبر را به سعی و تلاش وادار ساخته، غبار خستگی را از چهره او پاك می سازد. قرآن، به علاقه وافر پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) بر هدایت مردم تصریح می نماید: (لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنفُسِكُمْ عَزِیزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَحِیمٌ)(توبه: 128); قطعاً برای شما پیامبری از خودتان آمد كه بر او دشوار است شما در رنج بیفتید. به [هدایت] شما حریص و نسبت به مؤمنان دلسوز و مهربان است.
تعبیر «من انفسكم» (پیامبری از خودتان به سوی شما می آید)، شدت ارتباط پیامبر اكرم(صلی الله علیه وآله) را با مردم می رساند. به همین دلیل، او تمام دردها، مشكلات و ناراحتی ها را می داند و با آنان شریك بوده، هرگونه ناراحتی و زیان و ضرری كه به آنان برسد، بر او سخت و ناراحت كننده است.
«حرص» در لغت به معنای شدت علاقه به چیزی است. پیامبر (صلی الله علیه وآله) نسبت به هرگونه خیر و سعادت و پیشرفت افراد امتش عشق و علاقه وافر داشت و برای رسیدن به این هدف از هیچ گونه تلاش و فعالیتی خودداری نمیورزید. حرص پیامبر (صلی الله علیه وآله) به سبب علاقه شدید او به نجات امت خویش است; مانند پدری آگاه و مهربان كه می كوشد فرزندش درس بخواند و به كمال علمی برسد، و اگر به بیراهه رفت، خون دل می خورد. اینكه رسول اكرم (صلی الله علیه وآله) می فرمایند: «من و علی دو پدر این امت هستیم» (11) از همین باب است كه آن دو بزرگوار پدران معنوی امت هستند. هیچ پدری به فرزند خویش به اندازه پیامبر (صلی الله علیه وآله) و حضرت علی (علیه السلام) نسبت به امت اسلامی دلسوز نیست; زیرا پیامبر (صلی الله علیه وآله) شب و روز برای رساندن انسان ها به كمال، تلاش و كوشش می كردند و از اینكه عده ای با دیدن این همه لطف و عنایت باز به بیراهه می روند، اندوهگین می شدند. این مطلب نشانه ظهور رحمت خاصه خداوند متعال در رسول اكرم (صلی الله علیه وآله) است. در آیه دیگر، از حرص پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) نسبت به هدایت مردم چنین سخن به میان آمده است: (وَ مَا أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ) (یوسف: 103); و بیشتر مردم هر چند آرزومند باشی ایمان نمی آورند.
مردم با دیدن نشانه های فراوان وحی و شنیدن اندرزهای الهی، به طور طبیعی باید ایمان بیاورند، ولی ای رسول ما، هر چند علاقه شدید و اصرار داشته باشی بر اینكه مشركان ایمان بیاورند، بسیاری از آنها ایمان نمی آورند; زیرا تنها عشق تو نسبت به ایمان آنان كافی نیست، بلكه قابلیت نیز شرط است كه آنان فاقد آنند. این آیه نوعی تسلّی خاطر و دلداری برای پیامبر (صلی الله علیه وآله) است تا آن حضرت از اصرار مردم بر كفر و گناه و از كمی همسفران در این راه خطرناك هرگز خسته و ناامید نشود و با كمی امكانات، از قیام علیه شرك و كفر منصرف نگردد.
قرآن در آیه ای دیگر، شور و عشق وافر پیامبر (صلی الله علیه وآله) را نسبت به هدایت مردم چنین بیان می كند: (فَلَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ عَلَی آثَارِهِمْ إِن لَّمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفاً) (كهف: 6); شاید اگر به این سخن ایمان نیاورند، تو جان خود را از اندوه در پیگیری [كار]شان تباه كنی.
ای رسول ما! گویا می خواهی از شدت ناراحتی، جان خویش را از دست بدهی كه چرا مشركان به اسلام و قرآن ایمان نمی آورند. رهبران الهی اینچنین هستند كه از گمراهی مردم رنج می برند و به ایمان آنان عشق می ورزند. از اینكه می دیدند تشنه كامانی در كنار چشمه زلال معرفت نشسته اند و از تشنگی فریاد می كشند، ناراحت بودند، اشك می ریختند، دعا می كردند، شب و روز تلاش می كردند و در نهان و آشكار آنان را تبلیغ و به راه سعادت رهنمون می ساختند. از اینكه مردم راه روشن هدایت را رها كرده و به بیراهه می رفتند، اندوه جانكاهی رهبران را فرا می گرفت. گاه وجود چنین حالتی در رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به قدری شدید می شد كه جان او به خطر می افتاد و بیم آن می رفت كه جان خویش را از دست بدهد. ضایع كردن گوهر انسانیت، از دست دادن نعمت هدایت و از بین رفتن حس تشخیص، به گونه ای كه زشت را زیبا دیدن، و نیز گرفتار آمدن در آتش قهر و غضب پروردگار، ناراحتی های آن حضرت درباره مشركان و كافران بود. (12) خداوند به او گوشزد می كند كه این قدر دلسوزی لازم نیست; تو وظیفه ات را به بهترین وجه انجام داده ای، از سرسختی و مخالفت منحرفان غمگین نباش، آنان با نپذیرفتن حق به خود ضرر می زنند. خداوند در آیه زیر به رسول خود می فرماید: (لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَّفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِینَ إِن نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِم مِن السَّمَاء آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ) (شعراء: 3 و 4); شاید تو [می خواهی] از اینكه [مشركان] ایمان نمی آورند جان خود را تباه سازی. اگر بخواهیم معجزه ای از آسمان بر آنان فرود می آوریم تا در برابر آن گردن هایشان خاضع گردد.
خداوند قادر است تمام مشركان را به اجبار با آوردن معجزه ای خیره كننده و انكارناپذیر و عذابی سخت، وادار به ایمان و خضوع در برابر خویش كند، ولی این ایمان فاقد ارزش بوده، اهل آن سعادتمند نمی گردند.
پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) با هر زبان و بیانی می كوشید تا معارف الهی را به مردم بفهماند. از این رو، به آنان می فرمود: (فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ) (تكویر: 26); به كجا می روید؟ دین اسلام را رها كرده، به دنبال كدام مكتب می روید؟ تنها مكتبی كه شما را با خدا و جهان و وظایف آینده و حال، آشنا و مرتبط می كند، مكتب وحی است و تنها آیینی كه زندگی پس از مرگ را شیرین جلوه می دهد و آن را سفر ابدی می داند، دین اسلام است.(13)

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 5 / 8 / 1398

Image result for ‫تصاویر متحرک رحلت پیامبر‬‎

پیامبر خاتم (ص) برترین الگوى قرآنى


از میان ده‏ها الگوى نمونه و شاخص، قرآن كریم، دو تن از آنان را به گونه‏اى خاص مورد توجّه و تذكّر قرار داده است،
یكى «ابراهیم»علیه السلام و دیگرى «محمّد»صلى الله علیه وآله وسلم. چه این كه درباره این دو پیامبر تعبیر «اسوه» را به كارگرفته است:

1 - «قد كانت لكم اسوة حسنة فى ابراهیم و الّذین معه اذ قالوا لقومهم انا براؤا منكم و ممّا تعبدون من دون اللَّه كفرنا بكم و بدا بیننا و بینكم العداوة و البغضاء ابدا حتى تؤمنوا باللَّه وحده...» (ممتحنه /4)

«براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهیم و كسانى كه با او بودند، وجود داشت، در آن هنگامى كه به قوم مشرك خود گفتند: ما از شما و آن چه غیر از خدا مى‏پرستید بیزاریم، ما نسبت به شما كافریم، و میان ما و شما عداوت و دشمنى همیشگى آشكار شده است، تا آن زمان كه به خداى یگانه ایمان بیاورید.»

2 -لقد كان لكم فى رسول اللَّه اسوة حسنة لمن كان یرجوا اللَّه و الیوم الآخر و ذكر اللَّه كثیرا» (احزاب /21)

«مسلماً رسول خدا براى شما سرمشق نیكویى است، براى آن‏ها كه امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد مى‏كنند.»

تأمّل در این آیات نشان مى‏دهد كه وجه امتیاز حضرت ابراهیم ‏علیه السلام و پیامبر خاتم‏صلى الله علیه وآله وسلم بر سایر انبیاء این است كه: این دو پیامبر در تحكیم اندیشه توحیدى و مبارزه با شرك نقشى نمایان‏تر ایفا كرده و راهى دشوارتر را پیموده‏اند و امتیاز پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله وسلم بر حضرت ابراهیم‏علیه السلام این است كه «ابراهیم‏علیه السلام» به نام و وصف «اسوه» معرّفى شده و پیامبر اسلام با عنوان «رسول‏اللَّه» براى همه جهانیان تا همیشه تاریخ اسوه و الگو شناخته شده است، بى‏آن كه یكى از اوصاف او متمایز گردد و این بدان معناست كه خداوند او را براى همگان و در تمامى ساحت‏ها و عرصه‏ها، الگوى برتر و شایسته اقتدا و پیروى مى‏شناسد. بى‏آن كه ساحتى از ساحت‏هاى زندگى وى ترجیح داده باشد.1

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 5 / 8 / 1398

Image result for ‫تصاویر متحرک بسم الله برای مراسم عزاداری‬‎

Image result for ‫تصاویر متحرک رحلت پیامبر‬‎

۩۞۩ ╬ ۩۞۩ ويژه نامه رحلت نبی اکرم صلوات الله علیه و آله ۩۞۩ ╬ ۩۞۩

ویژه نامه رحلت پیامبر رحمت (صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله وسلم)

۩۞۩ ╬ ۩۞۩ ويژه نامه رحلت نبی اکرم صلوات الله علیه و آله ۩۞۩ ╬ ۩۞۩

غمی در سینه ‏ام می‏جوشه امشب



چراغ آسمون، خاموشه امشب


گمونم پیرنِ مشکی شو، زهرا (س)


به جای مادرش، می‏پوشه امشب

۩۞۩ ╬ ۩۞۩ ويژه نامه رحلت نبی اکرم صلوات الله علیه و آله ۩۞۩ ╬ ۩۞۩

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 13 / 7 / 1398

با شنیدن نام او خشمی سوزان سرتا پای وجودم را فراگرفت!

با شنیدن نام او خشمی سوزان سرتا پای وجودم را فراگرفت!

مردی از اهالی شام چنین نقل کرده‌است: روزی در مدینه شخصی را با چهره‌ای آرام و بسیار نیکو و دارای حسن جمال دیدم. انسان وارسته‌ای که به طرز زیبایی لباس پوشیده و بر مرکبی سوار بود. پس درباره او پرس‌وجو کردم و دانستم که او حسن بن علی بن ابی‌طالب(ع) است. با شنیدن نام او خشمی سوزان سرتا پای وجودم را فراگرفت و بر علی بن ابی‌طالب(ع) حسد بردم که چگونه او چنین پسری دارد. پس از لحظاتی نزد او رفته و پرسیدم آیا واقعاً تو فرزند علی(ع) هستی؟[1]

آن مرد گفت: آری من پسر علی(ع) هستم. با شنیدن این سخن، با حالتی خشم‌آلود و غضبناک شروع به ناسزاگویی به او و پدرش امیرمؤمنان(ع) کردم. پس از شنیدن دشنام‌ها رو به من، سلام کرده و خندید و پرسید: آیا غریب هستی؟ گفتم: آری! فرمود: با من بیا؛ گویا امری بر تو مشتبه شده است. اگر چیزی بخواهی، به تو عطا می‌کنم؛ اگر طلب ارشاد کنی، تو را هدایت می‌کنم و اگر در حمل بار کمک بخواهی، کمکت می‌کنم و اگر گرسنه باشی، تو را سیر می‌کنم و اگر برهنه باشی، تو را می‌پوشانم و اگر محتاج باشی، بی‌نیازت می‌کنم و اگر رانده شده‌ای، تو را پناه می‌دهم و اگر مهمان ما باشی، تا وقت رفتن از تو پذیرایی می‌کنم؛ زیرا درِ خانه ما به روی هر نیازمندی باز است.

مرد شامی چون این سخنان امام(ع) را شنید، شروع به گریستن‌کرد و گفت: شهادت می‌دهم که شما خلیفۀ خدا بر روی زمین هستید و خدا بهتر می‌داند که رسالت و خلافت خود را نزد چه کسانی قرار دهد. پیش از آن‌که تو را ملاقات کنم، تو و پدرت دشمن‌ترین خلق در نزد من بودید و حالا که تو و پدرت را شناختم، محبوب‌ترین خلق خدا نزد من هستید. امام(ع) پس از این برخورد، مرد شامی را به خانه برده و او تا مدتی مهمان حضرت بود و از محبّان و مریدان امام مجتبی(ع) شد و دیدگاهش نسبت به خاندان پیامبر(ص) دگرگون و در زمرۀ شیعیان اهل‌بیت(ع) قرارگرفت.[2]

 

پی نوشت

--------------------------------------------------------
[1]. گویا مرد شامی علی(ع) را سزاوار داشتن چنین فرزندی نمی‌دید و این امر در اثر تبلیغات سوء معاویه در شام بوده است.
[2]. الکامل فی الادب: 1 / 235؛ ترجمة امام الحسن7: 149؛ کشف الغمه: 2 / 135 ـ 136؛ مسند الامام المجتبی7: 94.

 

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 13 / 7 / 1398

عبودیت امام حسن مجتبى(ع)

عبودیت امام حسن مجتبى(ع)

درباره عبادت امام مجتبی علیه السلام روایت است که آن حضرت در زمان خویش عابدترین، زاهدترین و برترین مردم به شمار می‌رفت. هنگامی که حج به جا می‌آورد، بسیاری از اوقات با پای برهنه از مدینه تا مکه می‌رفت.


هر وقت به یاد مرگ می‌افتاد می‌گریست و اگر در حضورش سخن از قبر به میان می‌آمد گریان می‌شد و چون به یاد قیامت و بر انگیخته شدن در محشر می‌افتاد اشک می‌ریخت و هر وقت به یاد عبور از صراط می‌افتاد گریه می‌کرد و هر گاه به یاد حضور مردم برای حساب در پیشگاه خدا می‌افتاد ناگهان فریاد می‌کشید و از شدّت بیم و هراس از هوش می‌رفت و غش می‌کرد. هر زمان برای نماز آماده می‌شد، اعضایش از خوف خدا می‌لرزید و هر وقت از بهشت و دوزخ سخن می‌گفت چون شخص مار گزیده مضطرب می‌گشت، آنگاه از خدا خواستار بهشت می‌شد و از آتش دوزخ به او پناه می‌برد و چون آیه‌ای که با «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا»* شروع می‌شود تلاوت می‌کرد، می‌فرمود:
لَبَّیک اللَّهُمَّ لَبَّیک .
بار خدایا! فرمانبردارم، فرمانبردار.


و نیز هنگامی که مشغول وضو می‌شد اعضایش می‌لرزید و چهره مبارکش زرد می‌شد؛ وقتی که می‌پرسیدند: چرا چنین حالی پیدا می‌کنی؟
می‌فرمود:
سزاوار است کسی که در برابر پروردگار عرش می‌ایستد، رنگش زرد و اعضایش دچار رعشه و لرزش شود.
هر گاه به در مسجد می‌رسید روی به آسمان می‌کرد و می‌فرمود:
خدایا! مهمان تو بر در خانه‌ات ایستاده است؛ ای خدای بخشنده! گنهکار پیش تو آمده؛ ای خدا! ای مهربان! از گناهانم به خاطر بزرگواریت درگذر.

 

برگرفته از کتاب اهل بيت عليهم السلام عرشيان فرش نشين، نوشته استاد حسین انصاریان

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 13 / 7 / 1398

عکس نوشته شهادت امام حسن مجتبی (ع)

استراتژی صلح در نظر امام حسن علیه السلام

 

شامگاه بيست و يكم رمضان سال چهلم از هجرت،حضرت على عليه السّلام،شهيد شد.بامداد آنروز،مردم در مسجد جامع شهر،گرد آمدند،حضرت امام حسن علیه السلام كه در آنوقت 37 سال داشتند بر منبر فراز آمدند و فرمودند:ديشب،مرد يگانه‏اى از جهان رخت‏بست كه در ميان‏گذشتگان و هم در بين آيندگان،به دانش و كردار،يكتا بود.همراه پيامبر،جنگها كرد و در نگاهبانى اسلام و پيامبر،مجاهدانه كوشيد،و پيامبر در جنگها،او را به سپاهسالارى مى‏فرستاد و او هماره پيروز باز مى‏گشت...از زرد و سفيد-اشاره به زر و سيم-دنيا،بيش از 700 درهم نگذاشت،آنهم سهميه‏ى او و بر آن بود كه با آن خدمتگارى براى خانواده‏ى خود فراهم آورد.بدين هنگام،امام به سختى گريست و مردم نيز گريستند...

آنگاه بدانجهت كه امامت از مسير راستين خود،انحراف نيابد،جمله ‏يى چند،از خويش گفت:من پسر پيامبرم كه مژده آور و بيم رسان بود و مردم را به سوى خدا مى‏خواند.من شعله‏ يى از آن چراغ فروزان پيامبرى و از خاندانى هستم كه خداوند،پليدى و آلودگى را از آنان دور گردانيده است و هم از آنانم كه در قرآن مجيد،محبت ايشان به وجوب آمده است:

عکس نوشته شهادت امام حسن مجتبی (ع)

قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربى...1

«بگوى اى پيامبر،من از شمايان بر رسالتم،پاداشى،جز مهرورزى با خويشانم،نمى‏ خواهم...»

آنگاه،امام نشست و عبد الله بن عباس برخاست و گفت:مردم!،اين-اشاره به امام حسن علیه السلام -فرزند پيامبر شما و جانشين على علیه السلام و امام شماست،با او بيعت كنيد!مردم،گروها گروه،بدو روى آوردند و بيعت كردند2.چون معاويه،از آنچه گذشت آگاه شد،جاسوسانى به كوفه فرستاد و به بصره،تا هر چه مى ‏گذرد،گزارش دهند و در حكومت امام.از درون،دست‏به خرابكارى بزنند.امام،فرمان داد آنان را گرفتند و گشتند و نامه ‏يى نيز به معاويه فرستاد كه:جاسوس مى ‏فرستى؟ گويا جنگ را دوست مى‏دارى؟جنگ بسيار نزديك است،منتظر باش! انشاء الله .3

از نامه‏ هايى كه امام به معاويه نوشت و ابن ابى الحديد آنرا نقل مى‏ كند،اين است:

«...جاى شگفتى است كه قريش پس از مرگ پيامبر،در جانشينى او به ستيزه برخاستند و خود را بر ديگران از عرب،بدين سبب كه از قبيله‏ ى پيامبرند،برتر دانستند.عرب نيز تن در دادند،اما قريش خود در ميانه‏ى خويش،زير بار برترى ما نرفت ما را كه از آنان به پيامبر نزديكتر و خواستار حق خويش بوديم،كنار زدند و بر ما ستم كردند.ما از ستيزه كناره جستيم تا دشمنان و دورويان،از اين راه،به تخريب اسلام برنخيزند.امروز نيز از تو در شگفتيم كه داوطلب امرى هستى كه به هيچ رو،سزاوار آن نيستى،نه در دين برترى دارى و نه اثر خوبى از خويش باز گذارده‏اى،تو فرزند همان گروهى كه باپيامبر جنگيدند و هم فرزند دشمنترين مردم قريش نسبت‏به پيامبر و اما بدان كه پاداش كردارهاى تو با خداوند است و خواهى ديد كه سرانجام،پيروزى از آن چه كسى است.سوگند به خدا،چيزى نخواهد گذشت كه عمرت پايان مى ‏يابد و به ديدار خدا مى ‏شتابى و او تو را به كيفر كردارهايى كه از پيش فرستادى،مى ‏رساند و خدا به بندگانش ستم نمى‏كند،على علیه السلام رفت،مسلمانان با من بيعت كردند،از خدا خواستارم كه در دنيا چيزى مرا ندهد كه از آن كمبودى در امر دنياى ديگرم،به هم رسد :آنچه مرا بر آن داشت تا اين نامه را به تو،بنويسم،اين است كه بين خود و خداوند.عذرى داشته باشم،اگر تو نيز،چون ديگر مسلمانان،اين امر را بپذيرى به مصلحت اسلام است و تو خود نيز بهره‏ ى بيشتر خواهى داشت،باطل را دنبال مكن،تو نيز چون ديگران با من،بيعت كن!تو خود مى‏ دانى من سزاوارترم،از خدا بترس و ستمكار مباش و خون مسلمانان را محترم شمار و اگر حاضر نباشى،من همراه مسلمانان،به سوى تو خواهم شتافت و ترا به محاكمه خواهم كشانيد تا خداوند كه بهترين داورانست،بين ما حاكم گردد...»

معاويه در پاسخ نوشت:

«...حال من و تو،همانند حال پيشين شما خاندان با ابو بكر است،يعنى به همانگونه كه ابو بكر، به بهانه‏ ى تجربه‏ ى بيشتر،مقام خلافت را از على علیه السلام گرفت،من نيز، خود را از تو سزاوارتر مى‏ بينم،و اگر مى‏ دانستم كه تو بهتر از من به امور مردم مى ‏رسى و با دشمن رويارويى مى ‏كنى، بيعت مى‏كردم اما مى ‏دانى كه من از تو سابقه‏يى بيشتر دارم پس بهتر آنكه تو پيرو من باشى، من نيز قول مى‏ دهم كه خلافت مسلمانان پس از من با تو باشد و هم هر چه بيت المال عراق است از آن تو و نيز خراج و درآمد،هر ناحيه از عراق را كه بخواهى،در اختيار تو خواهم گذارد... و السلام‏».4

معاويه به همان بهانه‏ يى كه قريش به وسيله‏ ى آن از حضرت على علیه السلام رو گرداندند،از بيعت‏ با امام حسن علیه السّلام سر باز زد،او در دل مى‏ دانست كه امام از او سزاوارتر است اما رياست خواهى،او را از پيروى واقعيت‏ باز مى‏ داشت،چرا كه او مى ‏دانست كمى سن در پيامبرانى چون حضرت عيسى و يحيى،مانع پيامبرى نبوده است،در امام نيز كه جانشين پيامبر است،همين گونه است.معاويه،نه تنها از بيعت ‏سر باز زد،بلكه در صدد از ميان برداشتن امام بر آمد.برخى را به پنهانى فرمان داد تا آن گرامى را بكشند،از اين رو،امام،در زير پيراهن،زره مى‏ پوشيد و بى‏ زره به نماز نمى‏رفت،به همين جهت‏ يك روز كه يكى از اين ماموران مخفى معاويه،به سوى امام تير افكند،به آن گرامى صدمه ‏يى وارد نيامد.همين معاويه،كه كمى سن را در امام بهانه مى ‏آورد و ازبيعت ‏با او تن مى ‏زد،به هنگام ولايتعهدى يزيد،اين بهانه را فراموش و فرزند جوان خود را،جانشين خويش كرد و از مردم براى او بيعت گرفت.معاويه،به بهانه‏ ى ايجاد وحدت اسلامى و پيشگيرى از اختلاف و اغتشاش،به عمال خود نوشت كه:با لشگر به سوى من آييد و آنان همان كردند كه او گفت.معاويه آنان را بسيج كرد و به جنگ با امام به عراق فرستاد.امام نيز،به حجر بن عدى كندى،فرمان داد تا فرمانداران و هم مردم را براى جنگ آماده سازد.منادى به آيين آن زمان،در كوچه‏ هاى كوفه،فرياد«الصلاة‏»برداشت و مردم به مسجد ريختند.

 امام بر منبر فراز آمد و فرمود:معاويه به جنگ سوى شما آمده است،شما نيز به اردوگاه نخيله برويد...!همه،ساكت ماندند.عدى،فرزند حاتم طائى معروف،از جاى برخاست كه:من پسر حاتم هستم،سبحان الله،اين سكوت مرگبار چيست كه جانتان را فرا گرفته است؟چرا به امام و پسر پيامبرتان پاسخ نمى‏دهيد...از خشم خدا بيم كنيد،مگر شما از ننگ،باك نداريد...؟آنگاه،رو به امام كرد و گفت:گفتار شما را شنيديم و با جان و دل به فرمانيم،و افزود كه:من،هم اكنون به اردوگاه مى ‏روم،هر كه مايل است‏ به‏ من به پيوندد.

قيس بن سعد بن عباده و معقل بن قيس رياحى و زياد بن صعصعه‏ ى تيمى نيز با سخنرانيهاى شور انگيز،مردمان را به جنگ راغب ساختند و به تجهيز سپاه از مردم پرداختند و آنگاه همه به اردوگاه رفتند . 5 انبوه جمعيت در اردوگاه،به جز شيعيان،از اين چند دسته نيز فراهم آمده بود:

1.خوارج،كه تنها براى جنگ با معاويه آمده بودند نه به جانبدارى از امام.

2.آزمندانى كه دنبال غنائم جنگى بودند.

3.آنان كه به پيروى از روساى قبيله‏ ها،شركت كرده بودند و انگيزه‏ ى دينى نداشتند .6

امام حسن علیه السلام ،گروهى از اين سپاهيان را،به سپهسالارى حكم به شهرانبار فرستاد،اما حكم با معاويه ساخت،-همچنانكه سرپرست‏ بعدى-امام خود به ساباط مدائن رفت و از آنجا 12 هزار نفر را به عنوان پيشاهنگ جنگ به سالارى عبيد الله بن عباس،به رزم با معاويه گسيل داشت و قيس بن سعد بن عباده‏ ى انصارى را هم معاون كرد كه اگر عبيد الله از ميان رفت،او سپهسالار گردد.معاويه در صدد بر آمد كه قيس را بفريبد و يك ميليون درهم نزد قيس فرستاد تا با او همدست‏شود يا دست كم ازامام دست‏بردارد،قيس پاسخ داد كه:به نيرنگ،دين مرا نمى‏توانى از دستم بگيرى.7 برو اين دام بر مرغ دگر نه،كه عنقا را بلند است آشيانه.و اما سپهسالار اصلى لشكر،يعنى عبيد الله بن عباس،تنها به وعده‏ ى همان پول،فريفته شد و شبانه با گروهى از خاصان خويش،به سوى معاويه گريخت.بامداد آن روز،سپاه،بى سر پرست ماند،پس قيس با مردم نماز گزارد و سپهسالار شد و جريان را به امام گزارش داد . 8 قيس دليرانه مى‏جنگيد،معاويه چون راه فريب او را مسدود يافت جاسوسانى به ميان لشگر امام فرستاد كه به دروغ جريان صلح قيس با معاويه را بپراكنند و نيز گروه ديگرى را در ميان لشگر قيس كه بگويند:امام حسن با معاويه صلح كرده است .9بدين ترتيب،خوارج و آنانكه با صلح موافق نبودند،از اين خدعه،فريفته شدند و ناگهان به حالت عصيانى به خيمه‏ ى امام ريختند و به غارت پرداختند و حتى فرش زير پاى امام را ربودند و ضرب ه‏اى به ران آن حضرت وارد آوردند كه از خونريزى شديد،امام به حالت وخيمى در افتادند... 10

ياران امام،آن گرامى را به مدائن،به سراى سعد بن مسعودثقفى-فرماندار مدائن،كه از طرف حضرت منصوب شده بود-بردند.امام حسن علیه السلام مدتى در خانه‏ى ثقفى به معالجه پرداخت. در اين بين به او گفتند،برخى از روساى قبائل-كه انگيزه‏ى دينى نداشتند و يا با امام به دشمنكامى مى‏زيستند-به معاويه در پنهان نوشته‏اند كه:اگر به عراق آيى،پيمان مى ‏بنديم كه امام حسن علیه السّلام را به تو بسپاريم.معاويه،نامه ‏هاى اينان را،عيناًنزد امام فرستاد و تقاضاى صلح كرد با اين پيمان كه هر شرطى كه امام بفرمايد،پذيرا خواهد شد 11 امام،به شدت بيمار بود و هم،يارانش از هر سو پراكنده شده بودند و لشگريان و سربازان،از جهت ايده ‏ئولوژى و اهداف،يگانگى نداشتند و هر يك سازى جدا مى ‏نواختند و در راهى ديگر، مى‏ تاختند...و بارى،از هيچ سو و به هيچ رو،ادامه‏ ى جنگ به سود شيعيان و حتى اسلام نبود، چرا كه معاويه اگر به وسيله جنگ،رسماً پيروز مى‏ شد،اساس اسلام را از هم مى‏پاشيد،و هم دودمان همه‏ ى شيعيان-مسلمانان راستين-را از زمين بر مى‏ چيد.پس،ناگزير،امام با شرايطى بسيار و سخت،به صلح تن در داد.12

برخى از مفاد اين شرايط از اين قرار است:

1.خون شيعيان،محترم و محفوظ بماند و حقوقشان پايمال نگردد.

2.به امام على علیه السلام دشنام ندهند.13

3.معاويه،از در آمد-دارابگرد-يك ميليون درهم،بين يتيمان جنگ جمل و صفين،تقسيم كند.

4.امام علیه السلام ،معاويه را،«امير المؤمنين‏»نمى ‏خواند.14

5.معاويه بايد بر اساس كتاب خدا و سنت پيامبر صل الله علیه واله عمل كند.15

6.معاويه،پس از مرگ،خلافت را به ديگرى وانگذارد .16

معاويه،اين شرايط و شرايط ديگر را-كه همه براى حفظ اسلام،به ويژه شيعيان لازم بود-پذيرفت،و جنگ پايان يافت.


1.سوره‏ ى شورى آيه ‏ى 23

2.ارشاد مفيد ص 170-169 نهج البلاغه‏ى ابن ابى الحديد ج 16 ص 30.

3.ارشاد مفيد ص 170

4.ابن ابى الحديد ج 16 ص 35

5.بحار ج 44 ص 33

6.نهج البلاغه‏ى ابن ابى الحديد ج 16 ص 40-37

7.ارشاد مفيد،ص 171

8.تاريخ يعقوبى ج 2 ص 207-204

9.ارشاد مفيد ص 172

10.تاريخ يعقوبى ج 2 ص 207-204

11.تاريخ يعقوبى ج 2 ص 207-204-تاريخ طبرى،ج 7 ص 1

12.ارشاد مفيد ص 173-172

13.ارشاد مفيد ص 173-مقاتل الطالبيين ص 26

14.بحار ج 44 ص 3-2

15و 16.بحار ج 44 ص 65،در اين ماده از صلحنامه جمله‏ ى ديگرى هم نقل شده است‏ ولى چون به نظر ما صحيح نبود در اينجا نيامد.

 عنوان کتاب :پيشواى دوم حضرت امام حسن علیه السلام

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 13 / 7 / 1398

برآوردن حاجت مؤمن

تصاویر متحرک شهادت امام حسن مجتبی

در كتاب بحرالسعاده آورده‌اند كه شخصی به خدمت حضرت امام حسن (علیه‌السلام) آمد در حالی که امام در اعتکاف بودند. آن شخص گفت یابن رسول الله هزار دینار از فلان كس بر ذمه من است و مرا امان نمی‌دهد و نیز وعده‌اش گذشته است؛ در حالی که از مال دنیا چیزی ندارم. مرا از دست او خلاص كنید.

امام فرمود: الان از مال دینا نزد من چیزی نیست.

آن مرد گفت: یابن رسول الله به او بگویید كه به من مهلت دهد تا چند روز قرض او را پس بدهم.

در این حال، امام اعتكاف حرم كعبه را قطع نموده و به خانه فردی که قرض خواه بود؛ رفت. ابن عباس در راه به امام حسن(علیه‌السلام) برخورد.

گفت فدای تو گردم یابن رسول الله شما در اعتكاف بودید مگر فراموش كردید؟

امام فرمود كه فراموش نكردم اما از پدر بزرگوار خود شنیدم كه او از جدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیده بود كه هر كس حاجت برادر خود را برآورد ثواب او با هفتاد سال عبادت برابر است. یابن عباس بهترین عمل‌ها برآوردن حاجت فرد مؤمن است .

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 13 / 7 / 1398

تصاویر متحرک شهادت امام حسن مجتبیتصاویر متحرک شهادت امام حسن مجتبیتصاویر متحرک شهادت امام حسن مجتبی تصاویر متحرک شهادت امام حسن مجتبیتصاویر متحرک شهادت امام حسن مجتبی

 

بنال ای دل که دیگر ماتم آمد

بگری ای دیده ایام غم آمد

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی