تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3212
بازدید دیروز : 39164
بازدید هفته : 126429
بازدید ماه : 908611
بازدید کل : 2517809
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 8 / 10 / 1396

غریبانه های بيت النّور

 
 

 

 

دهم ربیع الثانی سال 201 ه ق؛ سالروز رحلت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)
غم، غربت، خستگى، توان از دل و آرامش از جانش گرفته بود. گویی در بیت الاحزان مادر پا نهاده است؛ «بیت النّور» زخمه به غریبانه های دلش می زد! گویی غربت، همزاد ازلی این خاندان است! غربتی که گاهی در «مدینه» گاهی در «طوس» و این بار در «قم» تجسّم یافته بود.
از روز 23 ربیع الاول که بانو وارد شهر «قم» شده بود، دردهای توأمان رهایش نمی ساختند: گاه به دیدار نافرجام «برادر» می اندیشید و گاه برای «شهادت» یاران و همراهانش می گریست!
17 روز، چه روزهای تلخ و شیرینی که، شیرینی اش از شور و شوق نگاه شیعیان قم می تراوید و تلخی اش از رنج و بیماری بانو، آکنده بود. 17 روز، شکیبایی زهرایی اش (سلام الله علیها) را به تماشا نشست و برای دیدار تبارش، ثانیه شماری کرد!
اینکه دهم بیع الثانی سال 201 ه ق است! و بهار جوانی حضرت معصومه (سلام الله علیها) را خزانی نابهنگام فراگرفته است! گویی سکوت بیت الاحزان به فضای عارفانه ی بیت النّور، سرایت کرده است!

دیگر از صدای تسبیح وصلوات فرشتگان و عطر حضور «معصومه آل الله (علیهم السلام)» خبری نیست؛ شهر در اندوهی سنگین جابجا می شود و آسمان چتر غم را برگلدسته های شهر می گستراند...
چه زود، زمانه از تو تهی گشته است ای کوثر جاری در نگاه قم! ای بانوی کرامت! دل به صفای حرمت می سپارم و غرق در شکوه گلدسته هایت به اشک های عاشقانه ام می بالم! اینک زمان، زمان راز دل با تو گفتن است! زمان نجواهای عارفانه است و چشیدن طعم آسمانی اجابت: «اللهم و رضاک و الدار الاخرة، یا فاطمة اشفعی لی فی الجنة، فان لک عند الله شأنا من الشأن.»
سلام بر تو و زائران دردمندت! سلم بر تو و همجواران با فضیلتت! بانو! ما را در این اندوه بشکوه، همراهی کن تا از عهده وظیفه بر آمده باشیم.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 8 / 10 / 1396






وفات شهادت گونه خورشید نجابت و عفاف

اخت الرضا٬کریمه اهل بیت٬بي بي دو عالم

حضـرت فـاطمـه معصـومه ســلام الله عليهـا

برعزاداران وسوگوارن حضرتش تسلیت باد




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 8 / 10 / 1396





چه شده است که کبوتران اینچنین بیقراری می کنند
و آسمان شهر را با صدای ضحه خود به باران اشک می نشانند

آه! کبوتران خبر از کوچ دوباره ای تو میدهند
و این بار نه از دیاری به دیاری به جستجوی برادر

که از قفس تنگ دنیا به کهکشان عشق ، به ملکوت خدا ,
و این بار نه کوی به کوی به جستجوی برادر

که به صحن و سرای امن برادر
در جوار قرب الی الله

تو به معشوق رسیدی و قم به ماتم ,
خورشید درخشنده قم بودی بانو ,
چه زود افول کردی

چه زود شیفتگان خسته دل را
در برهوت بهت رفتنت به سوگ نشاندی

هنوزم که هنوز است جای قدم های روحانیت
در شهر قم بیادگار مانده

و هنوز هم کوچه های این شهر
عطر حضورت را مشتاقانه تنفس می کنند

هنوزهم قم سپاس بزرگواری تو را دارد
که هرچند روحت را به پروازی عاشقانه سپردی

اما تن خسته ات را به مردمانی سپردی
که خاک پای تو را توتیای چشم خود کرده اند

و هنوز هم پروانه وار
دور شمع مزارت می گردند و ترا می جویند

و برای آلام دردهایشان
گره بر ضریح همیشه سبزت می بندند،

تو رفتی اما قم از وجود تو هرگز تهی نشد ,
قم همچنان پر است از نجوای عاشقانه زائرانی که
شمیم یاد ت را در لحظه لحظه های این شهر تکرار می کنند

کوچ غریبانه فاطمه ی معصومه سلام الله علیها تسلیت باد


" هدیه فاطمی"



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 8 / 10 / 1396








llı. ۩✿۩.ıll در سوگ چشمه خورشید llı. ۩✿۩.ıll

{ویژه نامه وفات حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام


قال الصادق علیه السلام :

«و سَتُدْفَنُ فيها اِمرأةٌ من اَولادى تُسمّى‏ فاطمةُ فَمَنْ زارَها وَجَبَتْ له الجَّنةُ»؛

امام صادق علیه السلام فرموده اند :

به زودى در قم بانويى از فرزندان من به نام فاطمه دفن مى ‏شود،
كسى كه مرقد او را زيارت كند بهشت بر او واجب مى ‏گردد».

بحار، ج 60، ص 216.



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 6 / 10 / 1396



 

جلوه درخشان حقيقت

با تمام دشمنيها و كينه توزيهايى كه درباريان عباسى نسبت به امام عسكرى عليه السلام داشتند، عظمت معنوى و فروغ كمالات او گاه آنان را چنان تحت تأثير قرار مى‏داد كه ناگزير در برابر آن حضرت سر تعظيم فرود مى‏آوردند و زبان به مدح و ستايش آن بزرگوار مى ‏گشودند.

«عبيد الله بن خاقان» از درباريان و رجال مهمّ حكومت عباسى بود و پسرش «احمد» متصدى اراضى «قم» و مأمور اخذ ماليات اين شهر و از ناصبيان (دشمنان امامان) شمرده مى ‏شد. حسن بن محمد اشعرى و محمد بن يحيى و ديگران آورده‏اند كه روزى در مجلس او سخن از علويان و عقايدشان به ميان آمد. «احمد» گفت:

من در «سامرّأ» كسى از علويان را از نظر روش و وقار و عفت و نجابت و فضيلت و عظمت در ميان خانواده خويش و تمامى بنى هاشم مانند حسن بن على بن محمد (امام عسكرى) نديدم. خاندانش او را بر بزرگسالان و سران خود مقدم مى‏داشتند. در نزد سران سپاه و وزيران و عموم مردم نيز همين وضع را داشت.

به ياد دارم روزى نزد پدرم بودم، دربانان خبر آوردند: ابو محمد، ابن الرضا (88) (امام حسن عسكرى - عليه السلام -) مى ‏خواهد وارد شود، پدرم با صداى بلند گفت: بگذاريد وارد شود. من از اينكه در بانان نزد پدرم از او با كنيه و با احترام ياد كردند، شگفت زده شدم، زيرا نزد پدرم جز خليفه يا وليعهد يا كسى را كه خليفه دستور داده بود او را به كنيه (89) ياد كنند، اين گونه ياد نمى ‏كردند. آنگاه مردى گندم گون، خوش قامت، خوشرو، نيكو اندام، جوان و داراى هيبت و جلالت وارد شد. چون چشم پدرم به او افتاد، از جا برخاست و چند گام به استقبال او رفت.

به ياد نداشتم پدرم نسبت به كسى از بنى هاشم يا فرماندهان سپاه چنين احترامى ابراز كرده باشد. پدرم دست در گردن او انداخت و صورت و سينه او را بوسيد و دست او را گرفت و بر جاى نماز خود كه در آنجا نشسته بود، نشانيد، و خود، رو بروى او نشست و با او به صحبت پرداخت، و در ضمن صحبت، به او «فدايت شوم» مى ‏گفت.

من از آنچه مى‏ ديدم در شگفت بودم. ناگاه دربانى آمد و گفت «موفق» عباسى (برادر خليفه) آمده است و مى‏خواهد وارد شود. معمول اين بود كه هرگاه «موفق» مى ‏آمد، پيش از او دربانانان و نيز فرماندهان ويژه سپاه او مى‏آمدند و در فاصله در ورودى قصر تا مجلس پدرم در دو صف مى‏ايستادند و به همى حال مى ‏ماندند و «موفق» از ميان آنها عبود مى ‏كرد.


بارى، پدرم پيوسته متوجه «ابو محمد» (امام عسكرى - عليه السلام) بود و با او گفتگو مى ‏كرد تا آنگاه كه چشمش به غلامان مخصوص «موفق» افتاد، در اين موقع به او گفت: فدايت شوم اگر مايليد، تشريف ببريد، و به دربانان خود دستور داد او را از پشت صف ببرند تا «موفق» او را نبيند. ابومحمد برخاست و پدرم نيز برخاست و دست در گردن او انداخت و با او خداحافظى كرد و او بيرون رفت.




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 6 / 10 / 1396


پيشگويى غيبت مهدى (عج)

«احمد بن اسحاق»، يكى از ياران خاص و گرانقدر امام عسكرى عليه السلام ، مى ‏گويد: به حضور امام عسكرى عليه السلام رسيدم مى ‏خواستم درباره امام بعد از او بپرسم، حضرت پيش از سؤال من فرمود:

اى «احمد بن اسحاق»! خداوند از زمانى كه آدم را آفريده تا روز رستاخيز، هرگز زمين را از «حجت» خالى نگذاشته و نمى‏ گذارد. خداوند از بركت وجود «حجت» خود در زمين، بلا را از مردم جهان دفع مى ‏كند و باران مى‏ فرستد و بركات نهفته در دل زمين را آشكار مى ‏سازد.

عرض كردم: پيشوا و امام بعد از شما كيست؟ حضرت بسرعت برخاست و به اطاق ديگر رفت و طولى نكشيد كه برگشت، در حالى كه پسر بچه‏اى را كه حدود سه سال داشت و رخسارش همچون ماه شب چهارده مى ‏درخشيد به دوش گرفته بود.

فرمود: «احمد بن اسحاق»! اگر پيش خدا و امامان محترم نبودى، اين پسرم را به تو نشان نمى ‏دادم، او همنام و هم كنيه رسول خداست، زمين را پر از عدل و داد مى ‏كند چنانكه از ظلم و جور پر شده باشد. او در ميان اين امت (از نظر طول غيبت) همچون «خضر» و «ذوالقرنين» است، او غيبتى خواهد داشت كه (در اثر طولانى بودن آن) بسيارى به شك خواهند افتاد و تنها كسانى كه خداوند آنان را در اعتقاد به امامت او ثابت نگه داشته و توفيق دعا جهت تعجيل قيام و ظهور او مى ‏بخشد، از گمراهى نجات مى ‏يابند... (87).


موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 6 / 10 / 1396





پيك ها و نامه ها

علاوه بر شبكه ارتباطى وكالت، امام از طريق اعزام پيكها نيز با شيعيان و پيروان خود ارتباط برقرار مى‏ساخت و از اين رهگذر مشكلات آنان را برطرف مى‏كرد. در اين زمينه، به عنوان نمونه، مى‏ توان از فعاليتهاى «ابوالأديان»، يكى از نزديكترين ياران امام ياد كرد(46). او نامه‏ ها و پيامهاى امام را به پيروان آن حضرت مى‏رساند، و متقابلاً نامه‏ها، و سؤالها، مشكلات، خمس و ديگر وجوه ارسالى شيعيان را دريافت نموده و در سامرّأ به محضرامام عسكرى مى‏رساند. آخرين مأموريت او را كه در روزهاى آخر حيات امام عسكرى رخ داد، در بخش جريان شهادت آن حضرت توضيح خواهيم داد/

گذشته از پيكها، امام از طريق مكاتبه نيز باشيعيان ارتباط برقرار مى‏ساخت و از اين رهگذر آنان را زير چتر هدايت خويش قرار مى‏داد. نامه‏اى كه امام به «ابن بابويه» نوشته - و در بخش تقويت و توجيه سياسى عناصر مهم شيعه از آن ياد خواهيم كرد - نمونه‏اى از اين نامه‏ها است(47). از اين گذشته، امام دو نامه به شيعيان قم و آبه (آوه) نوشته است كه متن آنها در كتابهاى ما مضبوط است(48).
نامه‏هاى ديكرى نيز به مناسبتهاى ديگر از امام در دست است(49) بر اساس روايتى، امام عسكرى بامداد روز هشتم ربيع الأول سال 260 ه'، اندكى پيش از رحلت، نامه‏هاى فراوانى به مردم مدينه نوشت(50)

 



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: پيك ها و نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 6 / 10 / 1396




الف - اشتباه فيلسوف!

«ابن شهر آشوب» مى‏نويسد: «اسحاق كِندى» كه از فلاسفه اسلام و عرب به شمار مى‏رفت و در عراق اقامت داشت(30)، كتابى تأليف نمود به نام «تناقضهاى قرآن»! او مدتهاى زيادى در منزل نشسته و گوشه نشينى اختيار كرده و خود را به نگارش آن كتاب مشغول ساخته بود. روزى يكى از شاگردان او به محضر امام عسكرى - عليه السلام شرفياب شد. هنگامى كه چشم حضرت به او افتاد، فرمود:

آيا در ميان شما مردى رشيد وجود ندارد كه گفته‏هاى استادتان «كندى» را پاسخ گويد؟

شاگرد عرض كرد: ما همگى از شاگردان او هستيم و نمى‏ توانيم به اشتباه استاد اعتراض كنيم.

امام فرمود: اگر مطالبى به شما تلقين و تفهيم شود مى ‏توانيد آن را براى استاد نقل كنيد؟

شاگرد گفت: آرى، امام فرمود:

از اينجا كه برگشتى به حضور استاد برو و با او به گرمى و محبت رفتار نما و سعى كن با او انس و الفت پيدا كنى. هنگامى كه كاملاً انس و آشنايى به عمل آمد، به او بگو: مسئله‏اى براى من پيش آمده است كه غير از شما كسى شايستگى پاسخ آن را ندارد و آن مسئله اين است كه: آيا ممكن است گوينده قرآن از گفتار خود معانى اى غير از آنچه شما حدس مى‏ زنيد اراده كرده باشد؟

او در پاسخ خواهد گفت: بلى، ممكن است چنين منظورى داشته باشد. در اين هنگام بگو شما چه مى‏دانيد، شايد گوينده قرآن معانى ديگرى غير از آنچه شما حدس مى ‏زنيد، اراده كرده باشد و شما الفاظ او را در غير معناى خود به كار برده‏ايد؟ امام در اينجا اضافه كرد: او آدم باهوشى است، طرح اين نكته كافى است كه او را متوجه اشتباه خود كند.

شاگرد به حضور استاد رسيد و طبق دستور امام رفتار نمود تا آنكه زمينه براى طرح مطلب مساعد گرديد. سپس سؤال امام را به اين نحو مطرح ساخت:

آيا ممكن است گوينده‏اى سخنى بگويد و از آن مطلبى اراده كند كه به ذهن خواننده نيايد؟ و به ديگر سخن: مقصود گوينده چيزى باشد مغاير با آنچه در ذهن مخاطب است؟

فيلسوف عراقى با كمال دقت به سؤال شاگرد گوش داد و گفت: سؤال خود را تكرار كن. شاگرد سؤال را تكرار نمود. استاد تأملى كرد و گفت: آرى، هيچ بعيد نيست امكان دارد كه چيزى در ذهن گوينده سخن باشد كه به ذهن مخاطب نيايد و شنونده از ظاهر كلام گوينده چيزى بفهمد كه وى خلاف آن را اراده كرده باشد.

استاد كه مى‏دانست شاگرد او چنين سؤالى را از پيش خود نمى‏تواند مطرح نمايد و در حدّ انديشه او نيست، رو به شاگرد كرد و گفت: تو را قسم مى‏دهم كه حقيقت را به من بگويى، چنين سؤالى از كجا به فكر تو خطور كرد؟

شاگرد: چه ايرادى دارد كه چنين سؤالى به ذهن خود من آمده باشد؟استاد: نه، تو هنوز زود است كه به چنين مسائلى رسيده باشى، به من بگو اين سؤال را از كجا ياد گرفته‏اى؟

شاگرد: حقيقت اين است كه، «ابو محمد» (امام حسن عسكرى عليه السلام ) مرا با اين سؤال آشنا نمود.

استاد: اكنون واقع امر را گفتى. سپس افزود: چنين سؤالهايى تنها زيبنده اين خاندان است (آنان هستند كه مى‏توانند حقيقت را آشكار سازند)(31).

آنگاه استاد با درك واقعيت و توجه به اشتباه خود، دستور داد آتشى روشن كردند و آنچه را كه به عقيده خود درباره «تناقضهاى قرآن» نوشته بود تماماً سوزاند!(32)




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 6 / 10 / 1396


 


ابعاد هفتگانه فعاليتهای امام حسن عسكرى علیه السلام

امام عسكرى، با وجود همه اين فشارها و كنترل ها و مراقبت هاى بى وقفه حكومت عباسى، يك سلسله فعاليتهاى سياسى و اجتماعى و علمى در جهت حفظ اسلام و مبارزه با افكار ضد اسلامى انجام مى ‏داد كه مى ‏توان آنها را بدين گونه خلاصه كرد:

1 - كوششهاى علمى در دفاع از آيين اسلام و ردّ اشكالها و شبهات مخالفان، و نيز تبيين انديشه صحيح اسلامى

2 - ايجاد شبكه ارتباطى با شيعيان مناطق مختلف از طريق نمايندگان و اعزام پيك ها و ارسال پيام ها

3 - فعاليتهاى سرّى سياسى بر رغم تمامى كنترل ها و مراقبت هاى حكومت عباسى

4 - حمايت و پشتيبانى مالى از شيعيان، بويژه ياران خاص خود

5 - تقويت و توجيه سياسى رجال و عناصر مهم شيعه در برابر مشكلات

6 - استفاده گسترده از آگاهى غيبى براى جلب منكران امامت و دلگرمى شيعيان

7 - آماده سازى شيعيان براى دوران غيبت فرزند خود امام دوازدهم

اينك هر كدام از اين فعاليتها، را جداگانه توضيح مى ‏دهيم:



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 6 / 10 / 1396






آمدي و رودخانه هاي صداقت، از رد قدم هايت جاري شدند .
نگاهت، نور مي پاشيد، پنجره هاي بي شمار را .


آسمان، چرخي زد و آبي چشمانت را خيره ماند.
تو، يازدهمين ستاره منظومه عشقي.


کلامت، دل هاي کويري و جاهل را باران هدايت بود
و لب هاي متبرکت، نور را زمزمه مي کرد.


آمدي، تو يازدهمين چراغ پر فروغ ولايت باشي
روشنايي انديشه ات را هيچ خورشيدي تفسير نمي تواند.


تو آمدي و کوچه هاي مدينه را باران شکوفه پوشاند؛
آمدي و آيينه ها، به پابوسي ات، آب هاي جهان را به انعکاس برخاستند.


آمدي، تا امانت را به دست آخرين حجت بسپاري
زمين عدالت را دستان با کفايتت به بار نشاند.


حضورت، برکت افشان سفره هاي مهرورزي و راستي بود .
بال هايت، ميله هاي قفس را تجربه کردند،
تا ما پرواز را از خاطر نبريم وآسمان،
همچنان شکوه آزادي را به تصوير بنشيند.


نفس هايت مروج دين محمد بود؛ آن هنگام که
زمستان تفکر عباسي، جهان اسلام را قبضه کرده بود.

ايستادي تا امانت خداوند را به دست آخرين حجتش بسپاري.
کوران ستم را تاب آوردي؛

به پاسداري کرامت انسان؛
که سوره عشق، اين چنين تلاوت مي شود.
عزيزت مي داريم


به آفتاب مي انديشم که جهان،
قرن هاست انتظارش را تاب آورده است؛




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 6 / 10 / 1396

سحرگهان كه نسیم حیات چون دم عیسی
وزید صور صفت بر بساط پهنه خضرا

بشارت آمد از قدسیان به عالم امكان
كه فیض می‌رسد از مصدر عنایت یكتا

امیدها شود افزون غمین مباش زگردون
رسیده مژده بگوش دل از عوالم بالا

مه ربیع دوم بود و صبح عاشر آن مه
كه فصل دی همه خوش‌تر شد از ربیع مصفّا

حدیث مام و حسن نام و عسكری لقب آمد
قدم نهاد و سحرگه به ارض اقدس بطحا

حسن به حُسن شمایل حسن به حُسن خصائل
حسن به كلّ مسایل حسن به صورت و معنا

جمال وی همه احمد جلال وی همه حیدر
زخاندان ولایت گلی زگلشن طاها

شه سریر عدالت مه منیر امامت
امیر ملك ولایت ولیّ والی والا

به خاك برتری‌اش رو نهاده عالم و دانی
به راه رهبری‌اش سر نهاده اسفل و اعلا

پی هلاكت فرعونیان دهر چو موسی
خداش یار و معین و عصاش در ید بیضا

پسر به حضرت هادی پدر به مهدی قائم
امام عسكری آن حجت خدای تعالی

بگو به آن ارنی گوی طور حسن كه اینك
به طور خطّه بطحا نگر به گاه تجلّی

ز صلب این به وجود آید آن كه بعد ظهورش
امید نوح و خلیل است و مقتدای مسیحا

همان كه عالم سازد زعدل و داد چو گلشن
ز بعد آنكه جهان را گرفته ظلم سراپا

همان كه نصر من الله نقش بر علم او
همان كه تیغ دو دم باشدش به دست توانا

خوشا زمان ظهورش كه جان خسته چو (واصل)
نثار خاك قدومش كنم ز راه تولاّ



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : جمعه 6 / 10 / 1396






آفتاب مهر

ویژه نامه ولادت فرخنده امام حسن عسکری علیه السلام




نمی از یم بیکران علم امام :


قال الإمامُ الْحَسَنِ الْعَسْكَري (علیه السلام):

لا يَعْرِفُ النِّعْمَةَ إلاَّ الشّاكِرُ، وَلا يَشْكُرُ النِّعْمَةَ إلاَّ الْعارِفُ.

امام حسن عسگری علیه السلام می فرمایند :

كسي قدر نعمتي را نمي داند مگر آن كه شكرگزار باشد

و كسي نمي تواند شكر نعمتي را انجام دهد مگر آن كه اهل معرفت باشد.

(بحارالأنوار، ج 75، ص 378)




 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 15 / 9 / 1396

مردى از امام صادق علیه السلام اندرزى درخواست نمود! آن حضرت به او فرمودند:

 

 

 

1)      اگر خداى تعالى روزى را به عهده گرفته است غصه خوردنت براى چیست؟!

2)      اگر روزى تقسیم شده است، حرص و آز براى چیست؟

3)       و اگر سنجش (در قیامت) حق است، پس ثروت اندوزى براى چیست؟!

4)      و اگر عوض دادن خداى تعالى حق است، پس بخل ورزیدن براى چیست؟!

5)      و اگر كیفر الهى آتش دوزخ است، پس گناه براى چیست؟!

6)      و اگر مرگ حق است، پس شادمانى براى چیست؟!

7)      و اگر (كارنامه) اعمال بر خدا عرضه مى‏شود، پس فریب براى چیست؟!

8)       و اگر گذر كردن بر صراط حق است، پس خودپسندى براى چیست؟!

9)       و اگر تمام چیزها به قضا و قدر است، پس اندوه براى چیست؟!

10)    و اگر دنیا ناپایدار است، پس اعتماد و آرامش به آن براى چیست؟!

 ابوالفضل صالح صدر



 

منبع : محمدبن علی ابن بابویه (صدوق)، خصال ، ج 2، ص 450.

  

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: پای درس معلم مکتب
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 15 / 9 / 1396


 

قیامهای واقع شده در زمان حیات امام صادق علیه السلام چند دسته بود: یک دسته قیام هایی که ظاهرش اسلامی بود اما اهداف سران قیام تنها رسیدن به قدرت بود. دوم قیامهایی که با نیت اسلامی رخ داد اما  نتیجه مطلوب از آن حاصل نشد زیرا شرایط قیام وجود نداشت.(طبق فرمایش خود حضرت)


 

واکنش مشترک امام صادق علیه السلام در مواجهه با قیامها

حضرت یک واکنش مشترک داشتند و آن اینکه با هیچ یک از قیامها در ظاهر همراهی نکردند و حمایت علنی نیز ننمودند. این طرز برخورد باعث شد تا عده ای امام را سرزنش کنند و ایشان را  به خالی کردن شانه از قبول مسئولیت و بی تفاوتی نسبت به مسائل جاری جامعه مسلمین متهم نمایند. در حدیثی آمده است زیدیان امام صادق علیه السلام را متهم می کردند که ایشان اعتقاد به جهاد در راه خدا ندارد. امام این اتهام را از خود رد کرده فرمود: ولکنّی أکره أن أدع علمی الی جهلهم. ولی من نمی خواهم علم خود را در کنار جهل آنان بگذارم.در واقع امام با بصیرتی که از فضای حاکم بر جامعه خویش داشت می دانست که قیام به صلاح نیست.[1]

 

با وجودعدم اقدام عملی امام برای حمایت از قیامهایی که علیه حکومت سفاک اموی شکل گرفته بود که این واکنش مشترک در برابر تمامی قیامها بود ولی حضرت بین قیامها تفکیک قائل شده همه را با یک چوب نمی زدند؛ به همین خاطر امام علیه السلام در جلسات خصوصی با قیامها برخورد دوگانه ای داشتند

علت واکنش مشترک امام

علت واکنش مشترک امام که همان حمایت علنی بود تا حدودی واضح شد: زیرا به هر حال قیامها با هر هدفی صورت می گرفت زمینه مساعد برای زعامت امام بر جامعه مسلمین وجود نداشت چنانچه در جایی این مطلب را به صراحت بیان می دارند: «از سدیر صیرفی روایت است که گفت: بر امام وارد شدم و گفتم: چرا نشسته اید؟ گفت: ای سدیر چه اتفاقی

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
برچسب‌ها: قیام! آری یا خیر؟
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 15 / 9 / 1396

 

 

پیشوای ششم شیعیان در عصری می زیست كه شور علمی فراوانی در جامعه اسلامی وجود داشت و علوم مختلفی همچون تفسیر، حدیث، فقه، كلام، طب، فلسفه، نجوم و... به بازار علم عرضه شده بود. علاوه بر این، عصر امام صادق علیه السلام را می توان عصر برخورد اندیشه ها و پدید آمدن فرقه ها و مذاهب مختلف دانست. در آن زمان فرقه هایی مانند معتزله، جبریه، مرجئه، غلات، زنادقه و ... به وجود آمدند و هر یك به تبلیغ اندیشه های خود پرداختند. و این موضوع می توانست جامعه اسلامی را از یافتن معارف حقیقی اسلام محروم كند و مردم را به گمراهی بكشاند اما خورشید شخصیت علمی جعفر بن محمد علیه السلام چنان بر آسمان اندیشه حقیقت جویان تابید كه دوست و دشمن را در هاله ای از شگفتی فرو برد. آن حضرت در عرصه دانش و فرهنگ و تبلیغ باورهای درست دینی بسیار كوشید كه به چند نمونه از آن اشاره می شود.

امام صادق علیه السلام دانشگاه عظیمی در رشته های مختلف علوم عقلی و نقلی آن روز بنیان گذارد و شاگردان بزرگی تربیت كرد كه تعدادشان به چهار هزار نفر می رسید.گروهی از آنان علاوه بر تربیت شاگردان فراوان دیگری، آثار علمی متعددی پدید آوردند مانند جابرن حیان که بیش از دویست جلد كتاب در موضوعات گوناگون نگاشت و كتاب هایش در قرون وسطی به زبان های مختلف اروپایی ترجمه شد.

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 15 / 9 / 1396

علم امام صادق علیه السلام

منابع مقاله:
داستانهای حکیمانه در آثار استاد حسن زاده آملی ، هیئت تحریریه انتشارات نبوغ؛


حضرت امام صادق علیه السلام از ام جابر پرسید که در چه کاری ؟
عرض کرد که می خواهم تحقیق کنم که از چرنده و پرنده کدام بیضه می نهند و کدام بچه می آورند؟
فرمود که :
احتیاج به این مقدار فکر نیست بنویس که گوش هر حیوانی که مرتفع است بچه می آورد و هر کدام منخفض است بیضه می نهد ذلک تقدیر العزیز العلیم .

باز با آن که چرنده است و گوش او منخفض و به سر او چسبیده بیضه می نهد، سلحفاه که چرنده است
چون بدین منوال است بیضه می نهد و گوش خفاش چون مرتفع است و به سر او چسبیده نیست ، بچه می آورد.(۱)
********************************************
پی نوشت:
۱- هزار و یک نکته ، ج ۱ و ۲، ص ۶۸

 

موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 15 / 9 / 1396






خجسته سالروز طلوع خورشید ولایت

تبلور دُرّ دریای بیکران عصمت

تلألؤ نگین انگشترگرانقدر امامت

خورشید درخشان آسمان هدایت

شکوفایی گل بوستان محبت

صادق آل طاها علیه آلاف و تحیت

برپیروان مکتب معرفت و حقیقت مبارک باد




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 15 / 9 / 1396



تعدادی از کرامات حضرت امام جعفر صادق(ع)

‏ 1. امّا كرامات امام صادق عليه السلام در (( كشف الغمه )) به نقل از كتاب ابن طلحه
(9) آمده است كه مى گويد:

عبداللّه بن فضل بن ربيع از پدرش نقل كرده ، مى گويد: منصور، در سال 147 سفر حج كرد و بعد به مدينه رفت و به ربيع گفت : كسى را به دنبال جعفر بن محمّد عليه السلام بفرست تا او را با رنج و عذاب نزد ما بياورد. خدا مرا بكشد، اگر من او را نكشم ! ربيع چنان وانمود كرد كه فراموش كرده است .

دوباره منصور تكرار كرد و به ربيع گفت : كسى را بفرست تا او را با رنج و عذاب بياورد، باز ربيع خود را به غفلت زد. اين بار منصور نامه تندى به ربيع نوشت و در نامه به ربيع پرخاش كرد و فرمان داد كه كسى را بفرستد تا جعفر بن محمّد عليه السلام را بياورد. ربيع كسى را فرستاد، وقتى كه حضرت را آوردند، ربيع عرض كرد: يا اباعبداللّه به خدا پناه ببر كه منصور به گونه اى دنبال تو فرستاده كه جز خدا كسى شرّ او را دفع نمى كند.

جعفر بن محمّد عليه السلام گفت : (( لا حول و لا قوة الا باللّه ، )) آنگاه ربيع حضور وى را به اطلاع منصور رساند. همين كه امام عليه السلام وارد شد، منصور شروع به تهديد آن حضرت كرد و سخنان درشت به زبان آورد و گفت : اى دشمن خدا! مردم عراق تو را رهبر خود دانسته و زكات مالشان را براى تو مى فرستند و تو از سلطنت من سرپيچى مى كنى و در پى آشوب و غائله هستى ، خدا مرا بكشد كه اگر من تو را نكشم ! امام عليه السلام پس از شنيدن سخنان منصور فرمود: يا اميرالمؤ منين ! به سليمان نعمت داده شد، سپاسگزارى كرد. ايوب مبتلا شد، صبر كرد، به يوسف ستم كردند، او بخشيد و تو از آن قبيل هستى .

چون منصور اين سخنان را شنيد گفت : اى ابوعبداللّه ، جلوتر بيا، ساحت شما در نزد ما از اين چيزها پاك و از هر تهمتى مبراست و شما كم سر صداييد، خداوند به شما از طرف خويشاوندان بهترين پاداش را مرحمت كند! آنگاه دستش را گرفت و با خود روى فرش مخصوص نشاند. سپس ‍ دستور داد عطر بياورند، مخلوطى از مواد خوشبو را آوردند شروع كرد با دست خود محاسن امام را معطر كردن به گونه اى كه در پايان كار قطرات عطر از محاسن شريفش مى چكيد.

‏ سپس گفت در پناه و حمايت خدا برخيزيد. آنگاه به ربيع گفت : جايزه و خلعت ابوعبداللّه را پشت سر ببريد. و رو به امام صادق عليه السلام كرد و گفت : در پناه و حمايت خدا برويد، آن حضرت رفت . ربيع مى گويد: من پشت سر رفتم و عرض كردم : من پيش از شما وضعى را ديدم كه شما نديده بوديد و بعد از شما هم وضعى را ديدم كه شما نديديد. شما موقع ورود چه فرموديد؟ فرمود: گفتم : (( اللهم احرسنى بعينك التى لاتنام و اكنفنى بركنك الذى لا يرام ، و اغفرلى بقدرتك على و لا اهلك و انت رجائى اللهم انت اكبر و اجل مما اخاف و حذر، اللهم بك ادفع فى نحره و استعيذ بك من شره ؛ پس خداوند چنان كرد كه ديدى .

‏ 2. از جمله داستانى است كه ليث بن سعيد نقل كرده ، مى گويد:


در سال 113 به سفر حج رفتم و وارد مكه شدم . چون نماز عصر را خواندم ، بالاى كوه ابوقبيس رفتم ، ناگاه مردى را ديدم ، نشسته و دعا مى خواند، بقدرى (( يا ربّ يا ربّ )) گفت كه نفسش قطع شد. باز (( ربّ، ربّ )) گفت تا نفسش بريد. سپس بقدرى (( يا اللّه يا اللّه )) گفت تا نفسش قطع شد. باز (( يا حىّ يا حىّ )) گفت تا نفسش بريد. آنگاه (( يا رحيم يا رحيم )) گفت تا نفسش قطع شد. سپس هفت نوبت (( يا ارحم الراحمين )) را بقدرى گفت كه نفسش بريد. آنگاه گفت : (( اللهم انى اشتهى من هذا العنب فاطعمنيه ، اللهم بردىّ قد اخلقا )) ؛
(10) ليث مى گويد: به خدا سوگند هنوز سخن او تمام نشده بود كه سبدى را پر از انگور در نزد وى ديدم در حالى كه آن روز انگورى نبود و دو پارچه نو در برش ديدم ، همين كه خواست انگور ميل كند، گفتم : من هم شريك هستم . فرمود: براى چه ؟ عرض كردم : شما دعا مى كرديد و من آمين مى گفتم . فرمود: بيا و بخور ولى چيزى را پنهان نكن .

رفتم مقدارى خوردم و هرگز چنان انگورى نخورده بودم ؛ هيچ دانه نداشت . بقدرى خوردم كه سير شدم ولى چيزى از سبد كم نشد. سپس فرمود: يكى از اين دو پارچه را بر تنت كن ! عرض كردم : من نيازى ندارم . فرمود: پس دور شو تا من آنها را بپوشم ، دور شدم ؛ يكى از آنها را به كمر بست و يكى را به شانه انداخت سپس آن دو پارچه اى را كه داشت به دستش گرفت و از كوه به زير آمد من به دنبالش ‍ رفتم تا به محل سعى رسيد، مردى او را ديد و گفت : مرا بپوشان خدا تو را بپوشاند! آن دو پارچه را به او داد. من به آن مرد رسيدم و گفتم : اين شخص ‍ كيست ؟ گفت : جعفر بن محمّد، ليث مى گويد: دنبالش رفتم تا از او حديثى بشنوم ديگر او را نيافتم .
(11)



موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 15 / 9 / 1396


 



شمّه اى از اخلاق ، صفات و كرامات

امام جعفر بن محمّد الصادق (عليه السّلام)




ابن طلحه مى گويد: (1) وى از بزرگان و سادات اهل بيت است . صاحب علوم كثير، عبادت فراوان ، اوراد دائم زهد آشكار و تلاوت بسيار، معانى قرآن كريم را بدقت بررسى و از اقيانوس قرآن گوهرهاى ارزنده را استخراج مى كرد و نتايج شگفتى به دست مى آورد و اوقاتش را به انجام طاعات گوناگون تقسيم مى كرد به گونه اى كه از خود در آن باره حساب مى كشيد.

ديدنش انسان را به ياد آخرت مى انداخت و شنيدن سخنش باعث پارسايى در دنيا مى شد. نتيجه پيروى از رهنمودهايش بهشت بود، نور جمالش ‍ گواهى مى داد كه او از سلاله نبوت است و پاكيزگى اعمالش روشن مى ساخت كه او از دودمان رسالت است .

گروهى از بزرگان مذاهب و دانشمندان برجسته آنها مانند يحيى بن سعيد انصارى ، ابن جريح ، مالك بن انس ، ثورى ، ابن عيينه ، ابوحنيفه ، شعبه ، ايوب سجستانى و ديگران از او حديث نقل كرده اند و از دانشش بهره جسته اند.
و اين بهره مندى از او را براى خود منقبتى دانسته و باعث شرف و فضيلت خويش شمرده اند.

مى گويد: او چندين لقب دارد كه مشهورتر از همه صادق است و از جمله آنها صابر، فاضل و طاهر مى باشد.

‏ امّا مناقب و صفات آن حضرت بيش از حد شمار است و عقل و فهم شخص آگاه و بصير درباره انواع مناقبش حيران است تا آن جا كه علوم سرشارى كه به خاطر تقواى زياد بر قلبش جارى بود، همه احكامى را كه علل آنها براى كسى قابل درك نيست و علومى را كه عقول از احاطه به حكم آنها قاصر است به او نسبت داده و از وى روايت كرده اند.

گويند كتاب جفرى كه در مغرب به پسران عبدالمؤ من به ارث رسيده ، از جمله سخنان اوست . براستى كه اين خود منقبتى والا و در مقام فضايل ، مرتبه بلندى است .


 
موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 15 / 9 / 1396





به هر کرانه سر زده روشنی صبح امید
باد بهار عاشقان ، به جانب چمن وزید

ز مشرق طلوع نور ، صبا رسد به صد نوید
به گوشه‌ی بنفشه زار ، یک گل تک دانه دمید

گلی که چشم دو جهان ، شبیه او دگر ندید
ز آسمان ز کهکشان ، زمزمه می رسد به گوش

کسی به جمع قدسیان ، نمانده ساکن و خموش
عیان شده ز بی نشان ، نشان جنبش و خروش

داده سبو بر همگان ، ساقی مستِ مِی فروش
هر که در این دایره بود ، کوثر ناب سرکشید

میان باغ و گلسِتان ، گل یگانه می رسد
نور زمین و آسمان ، در این میانه می رسد

در شب تار اختران ، ماه زمانه می رسد
عشق از آن سوی جهان ، بدین بهانه می رسد

که در طریق دلبری ، دلبر دلبران رسید
کسی که شد ز غمزه اش ، طریق دلبری تمام

همان که جمع انبیاء به حضرتش دهد سلام
هم او که چشم مست او ، ربوده دل ز خاص و عام

در شب میلاد نبی ، ز بیت پنجمین امام
جلوه نموده عالمی ، که عالمش شده مرید

خدا نموده در رُخش ، تجلی دوباره ای
هر دو جهان به امر او ، به غمزه و اشاره‌ای

که دم به دم ز روی او ، به خود کند نظاره ای
عصمت و نور هشتمین ، یا ششمین ستاره ای


که در سپهر سروری ، خدای عشق برگزید
زآن که خدای روی خود ، به وجه صادقش کشید

او که به صد یوسف مصر ، درس جمال می دهد
به انبیاء و اولیا ، شرح کمال می دهد

به هر زلیخا ز شعف ، شوق وصال می دهد
چهره او به آرزو ، شور خیال می دهد

بگو یا یاس و نسترن ، عطر شقایق آمده
ز رحمت و لطف خدا ، هرآن چه لایق آمده

به جسم بی روح زمان ، جان خلایق آمده
ز نسل پاک فاطمه ، حضرت صادق آمده




موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی