رزق مادی، رزق معنوی
بحث ما این است که در این جلسه خداوند برای هر پوستی یک مغزی قرار داده بسیاری از تعبیراتی که ما داریم مادی، یک فتوکپی معنوی هم دارد. مثلاً خوراک مادی، خوراک معنوی، لباس مادی، لباس معنوی، زینت مادی، زینت معنوی، سفر مادی، سفر معنوی، رزق مادی، رزق معنوی، شیرینی مادی، شیرینی معنوی، پاداش مادی، پاداش معنوی، پدر مادی، پدر معنوی، هجرت مادی و هجرت معنوی. یعنی هر کمال و بسیاری از کمالها و کلمات یک آستر و یک رویه دارد. این را توضیح بدهیم به اینکه بحث ما در این ایام بحث رزق است که رزق مادی، رزق معنوی.
موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسبها: درسهایی از قرآن
نقش ثروت در طغیانگری
1- مترفین، بزرگترین مانع پیامبران
یکی از مسائل این است که افراد ثروتمند همیشه در مقابل انبیاء بودند. در قرآن کلمه مترفون زیاد آمده است. متفرین، مترفواها، مترفین! مترف یعنی آدمهای عیاش ولخرج! ثروت انسان را به عیاشی و ولخرجی وادار میکند و اینها هم در مقابل انبیاء قرار میگرفتند. در قرآن زیاد داریم «قالَ مُتْرَفُوها» (سبأ/34) پولدارها میآمدند به پیغمبرها عرض کنم به حضور شما، آن کسی که در مقابل امام خمینیها میایستید، شاهها بودند. شاهپورها بودند، این هست و درست است.
موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسبها: درسهایی از قرآن
برخورد اسلام با متخلفان اقتصادی
1- کیفر سخت برای مسئولان متخلف
داریم «یغفر للجاهل سبعین مرة قبل ان یغفر للعالم ذنبٌ واحد» یعنی اگر عالم گناه کند توبیخش چند برابر است. خدا به پیغمبر میگوید: نزدیک بود، «تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئاً قَلِيلًا» (اسراء/74) نزدیک بود کمی به آنها منحرف شوی، اگر این کار را میکردی عذاب تو پیغمبر هم دو برابر بود. «إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ» قاری: «إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ الْمَماتِ ثُمَّ لا
موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسبها: درسهایی از قرآن
اصلاً چرا عبادت کنیم؟
*نکتهی اول: قرآن کریم دلیلش را در آیات متعددی بیان کرده است. از جمله این آیه که میفرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ» (بقره/۲۱) مردم خدا را بپرستید،چزا؟چون «الَّذی خَلَقَکُمْ» چون شما را آفریده است. مثل اینکه به دانشآموزی میگوییم: این آقا را احترام کن، چون معلم توست. این آقا را احترام کن چون پدرت است. میگوید: خدا را بپرستید چون شما را آفریده است. بالاخره از عدم به وجود آورده است. نعمت داده است. ندای فطرت به شما این را میگوید. نیاز شما این را میگوید. «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّه» (فاطر/۱۵) در واقع عبادت یک اهرم است. اهرمی است که در همین دنیا انسان از آن برای رشد و تعالی کمک میگیرد. اینطور نیست که شما فکر کنید عبادت یک صندوقچهای در قیامت است، اینها را ما در آن صندوقچه جمع میکنیم، روز محشر به درد ما میخورد. نه! قرآن کریم میفرماید: «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاه» (بقره/۴۵) در همین دنیا از نماز کمک بگیرید. از روزه کمک بگیرید.
موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسبها: درسهایی از قرآن
عطیه خدا به حضرت خدیجه سلام الله علیها
این آیه می فرماید: ای پیامبر به تو کوثر عطا کردیم، اما روشن است که پیش از پیامبر، خدیجه دریافت کننده این عطیه بوده و او را به دنیا آورده و در دامان پر مهر خود پرورش داده است و همین کمال به تنهایی، در فضیلت حضرت خدیجه کافی است.
در تاریخ آمده است که یکی از همسران پیامبر به آن حضرت گفت: خدیجه پيره زني بيش نبود که از دنیا رفت و خدا بهتر از او را به شما داده است. حضرت عصباني شد و فرمود:" بهتر از او را خدا به من نداد. او به من ايمان آورد، هنگامی که مردم كافر بودند، در اموال خود با من مواسات كرد، هنگامی که مردم مرا محروم ساختند و فرزنداني برايم آورد كه زنان ديگر از آن محروم هستند."
خديجه اول زني است كه به رسول خدا ایمان آورد و با آن حضرت در مسجدالحرام نماز جماعت خواند. بانويي كه تا زنده بود، رسول خدا با ديگري ازدواج نكرد. در سه سالي كه در مسلمانان در شعب ابي طالب حصر اقتصادی بودند، اموال خديجه پشتوانه مالي آنان بود.
خديجه تنها يك همسر نبود، بلكه در حقيقت يار و همراه و بازوي صادقي براي پيامبر به شمار ميرفت. او در راه حمايت از رسول خدا بیشترین فداكاري و ايثار را از خود نشان داد.
قرآن خطاب به رسول خدا می فرماید: «وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى» ای پیامبر تو تنگدست بودی و خداوند تو را بی نیاز کرد. یعنی حضرت خدیجه بستر لطف خدا به پیامبر شد.
خديجه در شبي كه به خانه پيامبر آمد، صندوقچه تمام اسناد و اموال خود را تحويل پيامبر داد و گفت: اين دارائي من است و خود نيز كنيز تو هستم. وقتي هم كه ميخواست از دنيا برود، حتي پارچهاي براي كفن نداشت. فاطمه را خدمت پيامبر فرستاد كه عبائي را كه هنگام وحي بر سر مياندازيد، كفن من كنيد.
آن بانوی بزرگوار در دهم رمضان سال دهم بعثت در سن 65 سالگي در شعب ابي طالب از دنيا رفت. رسول خدا با دست خود او را در قبرستان حجون مكه دفن كرد و آن قدر در مصيبت خديجه ناراحت بود كه آن سال را عام الحزن نام نهاد.
بعد از وفات خديجه، پيامبر اكرم گاه و بيگاه گوسفندي ذبح مينمود و گوشت آن را ميان دوستان آن بانو تقسيم ميكرد و بدين وسيله نام و ياد او را گرامي ميداشت.
قرآن میفرماید: «إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ» (سوره کوثر، 3-1) خداوند نسل پيامبر را از خديجه قرار داد. رسول خدا از خديجه دو پسر داشت، به نامهای قاسم و عبدالله، كه هر دو در كودكي از دنيا رفتند. دشمنان حضرت گفتند: او ابتر است و از او پسری نمانده که نام و راه او را ادامه دهد. اما خداوند به او دختری عطا کرد که کوثر بود و نسل او که اهلبیت علیهم السلام باشند، حافظان دین خدا در زمین شدند.
این آیه می فرماید: ای پیامبر به تو کوثر عطا کردیم، اما روشن است که پیش از پیامبر، خدیجه دریافت کننده این عطیه بوده و او را به دنیا آورده و در دامان پر مهر خود پرورش داده است و همین کمال به تنهایی، در فضیلت حضرت خدیجه کافی است.
در تاریخ آمده است که یکی از همسران پیامبر به آن حضرت گفت: خدیجه پيره زني بيش نبود که از دنیا رفت و خدا بهتر از او را به شما داده است. حضرت عصباني شد و فرمود:" بهتر از او را خدا به من نداد. او به من ايمان آورد، هنگامی که مردم كافر بودند، در اموال خود با من مواسات كرد، هنگامی که مردم مرا محروم ساختند و فرزنداني برايم آورد كه زنان ديگر از آن محروم هستند."
خديجه اول زني است كه به رسول خدا ایمان آورد و با آن حضرت در مسجدالحرام نماز جماعت خواند. بانويي كه تا زنده بود، رسول خدا با ديگري ازدواج نكرد. در سه سالي كه در مسلمانان در شعب ابي طالب حصر اقتصادی بودند، اموال خديجه پشتوانه مالي آنان بود.
خديجه تنها يك همسر نبود، بلكه در حقيقت يار و همراه و بازوي صادقي براي پيامبر به شمار ميرفت. او در راه حمايت از رسول خدا بیشترین فداكاري و ايثار را از خود نشان داد.
قرآن خطاب به رسول خدا می فرماید: «وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى» ای پیامبر تو تنگدست بودی و خداوند تو را بی نیاز کرد. یعنی حضرت خدیجه بستر لطف خدا به پیامبر شد.
خديجه در شبي كه به خانه پيامبر آمد، صندوقچه تمام اسناد و اموال خود را تحويل پيامبر داد و گفت: اين دارائي من است و خود نيز كنيز تو هستم. وقتي هم كه ميخواست از دنيا برود، حتي پارچهاي براي كفن نداشت. فاطمه را خدمت پيامبر فرستاد كه عبائي را كه هنگام وحي بر سر مياندازيد، كفن من كنيد.
آن بانوی بزرگوار در دهم رمضان سال دهم بعثت در سن 65 سالگي در شعب ابي طالب از دنيا رفت. رسول خدا با دست خود او را در قبرستان حجون مكه دفن كرد و آن قدر در مصيبت خديجه ناراحت بود كه آن سال را عام الحزن نام نهاد.
بعد از وفات خديجه، پيامبر اكرم گاه و بيگاه گوسفندي ذبح مينمود و گوشت آن را ميان دوستان آن بانو تقسيم ميكرد و بدين وسيله نام و ياد او را گرامي ميداشت.
1- حضرت زهرا، عطیه خدا به چه کسی است؟
الف) رسول خدا ب) حضرت خدیجه ج) هر دو مورد
2- اولین زنی که به رسول خدا ایمان آورد، که بود؟
الف) حضرت خدیجه سلاماللهعلیها ب) حضرت فاطمه سلاماللهعلیها ج) آمنه سلاماللهعلیها
3- اموال حضرت خدیجه در کجا مصرف شد؟
الف) حصر مکه ب) جنگ بدر ج) جنگ احد
موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسبها: درسهایی از قرآن
مودّت اهلبیت علیهم السلام
بارها در قرآن اين سخن از قول پيامبران مختلف نقل شده که ما از مردم مزد و پاداشى نمىخواهیم. پيامبر اسلام نيز از مردم درخواست مزد مادى نداشت، ولى دو مرتبه از طرف خداوند مأمور شد تا مزد معنوى را که به نفع خود مردم است، از مردم تقاضا کند.
يک بار فرمود: من پاداشی جز مودت اهلبیتم نمی خواهم: «الاّ المودّة فى القربى» و یک بار فرمود: من هيچ مزدى نمىخواهم، جز آنکه کسی راه خدا را انتخاب کند: «الاّ من شاء ان يتّخذ الى ربّه سبيلا». آیه ای دیگر، نتیجه مودّت را به نفع خود مردم می¬داند: «قُلْ مَا سَأَلْتُکم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکمْ إِنْ أَجْرِىَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَهُوَ عَلَى کلِّ شَىْءٍ شَهِيدٌ»؛ بگو: هر مزدى که از شما خواستم، آن به نفع شماست، مزد من جز بر خدا نيست و او بر هر چيزى گواه است.
بنابراین پيامبراکرم اعلام می¬کند: اگر من از شما مزدى درخواست مىکنم و مىگويم اهل بيتم را دوست بداريد، به خاطر آن است که فايدهى اين کار به خود شما بر مىگردد. زيرا کسى که به اهل بيت معصوم پيامبر علاقه¬مند باشد، از آنان پيروى مىکند و هر کس از رهبران معصوم پيروى کند، از راه خدا پيروى کرده است. مثل معلّمى که به شاگردانش بگويد: من از شما پاداشی نمىخواهم، جز آنکه درس مرا خوب بخوانيد، که طبیعی است فايده اين امر به خود شاگرد برمىگردد.
از طرفى مودّت با دو چيز ملازم است: يکى شناخت و معرفت، زيرا تا انسان کسى را نشناسد نمىتواند به او عشق بورزد. دوم اطاعت و تبعیت، زيرا مودّت بدون اطاعت، نوعى تظاهر و رياکارى و دروغ و تملّق است. پس کسانى که راه خود را از راه اهل بيت پيامبرعليهم السلام جدا کردند، راه خدا را پيش نگرفتهاند. اين از ديدگاه قرآن.
امّا از نظر عقل. پاداش بايد همسنگ و هموزن عمل باشد. رسالت، جز امامت که ادامه آن است هم وزنى ندارد، مزد رسالت ادامه هدايت است، مزد يک معصوم، سپردن کار به معصوم ديگر است.
از سوی دیگر، مگر مىشود بگوييم مسلمانان صدر اسلام مأمور بودند مزد رسالت را بپردازند و نسبت به قُربى مودّت داشته باشند، ولى مسلمانان امروز يا اين وظيفه را ندارند و يا قربايى نيست تا به او مودّت بورزند. اگر مزد رسالت، مودّت قربى است، امروز هم بايد قُربايى باشد تا نسبت به او مودّت و اطاعت داشته باشيم. آرى، امروز بايد نسبت به امام زمان علیه السلام مودّت داشته و مطيع او باشيم.. البتّه اطاعت آن حضرت در زمان غيبت، عمل به پيام او و رجوع به فقهاى جامع الشرایط است.
فخررازى از مفسران بزرگ اهل سنّت، در تفسير خود آورده است: همين که آيه مودّت نازل شد، از پيامبر اکرم پرسيدند: قربى چه کسانى هستند؟ حضرت فرمود: علىّ و فاطمه و فرزندانش.
1- پاداش پیامبر از مردم چه بود؟
الف) تلاوت قرآن ب) مودت اهل بیت ج) ذکر صلوات
2- لازمه مودت اهل بیت چیست؟
الف) معرفت ب) اطاعت ج) هر دو مورد
3- در آیه 23 شوری، کدام صفت الهی آمده است؟
الف) شکور ب) علیم ج) رحیم
موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسبها: درسهایی از قرآن
وعده قطعی خدا
بر اساس رواياتی که از امامان معصوم رسیده است، زمان تحقق این وعده الهی، زمان ظهور و حکومت حضرت مهدى عليه السلام است.
در قرآن، به حکومت صالحان بر زمین تصريح شده است: «انّ الارض يرثها عبادىَ الصالحون» و سه مرتبه فرموده است: «ليُظهِره على الدّين کلّه»، اسلام بر همهى اديان پيروز خواهد شد.
«قُرطبى»، از مفسران اهل سنت در تفسير خود، دربارهى پيروزى کامل اسلام برجهان چند حديث نقل مىکند و مىگويد: در زمين خانهاى نخواهد بود مگر آن که اسلام در آن خانه وارد خواهد شد.
پيامبر اکرم در آخرين حج خود در مسير برگشت از مکه در غدير خم، به فرمان خدا حضرت على را جانشين خود قرار داد، آيه نازل شد: امروز دین را برای شما کامل کردم و نعمت را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عموان آیین شما پسنديدم: «ورَضيتُ لکم الاسلام ديناً». در اين آيه نيز، وعده خداوند پيروزى آن دينى است که خدا در غدیر پسنديده است: «دينهم الّذِى ارتضى لهم» و دينى که خدا پسنديده، دینی است که با مکتب اهل بیت معرفی شده است.
آری! اسلام، دين آيندهى جهان است و آيندهى تاريخ به سود مؤمنان و شکست کافران خواهد بود. دينی که از سياست جدا نيست، بلکه سياست و حکومتش براى حفظ دين است و هدفش از پيروزى و حکومت برجهان، استقرار دين الهى و نفی طاغوتها و سلطه گران و برقراری امنيّت کامل در سراسر جهان است.
در روايات، يکى از نامها و اسامى مبارک حضرت مهدی، «بقيّة اللَّه» است و ما بر او به اين نام سلام مىکنيم: «السلام عليک يا بقية اللَّه فى أرضه». به امام عصر (عجّلاللَّهتعالىفرجهالشريف) «بقيّة اللَّه» مىگويند، چون آن وجود شريف به خواست خداوند براى هدايت مردم، ذخيره و باقى نگهداشته شده است.
وقتى آن حضرت در مکه ظهور فرمايند، آیه 86 سوره هود: «بَقِيَّتُ اللهِ خَيْرٌ لَّکمْ إِن کنتُم مُّؤْمِنِينَ» را تلاوت کرده و مىفرمايند: من آن «بقيّة اللَّه»، ذخیره خدا در زمین هستم.
1- وعده الهی در آیه 55 نور چه زمانی محقق میشود؟
الف) قیامت ب) زمان ظهور ج) پیش از ظهور
2- در قرآن، به حکومت چه کسانی تصریح شده است؟
الف) عالمان ب) صالحان ج) مجاهدان
3- آیه 86 هود، به کدام لقب امام زمان اشاره دارد؟
الف) بقیت الله ب) حجت الله ج) ثار الله
موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسبها: درسهایی از قرآن
دوری از نافرمانی خدا
مخالفت فرمان خدا، هر چه باشد، بزرگ است، چون ما بنده ایم و او مولی، ولى با اين حال همه گناهان در يك سطح نيستند، برخى گناهان همچون دروغ و غيبت، زشتى بيشترى دارند و از كيفر سختترى برخوردارند. علاوه بر آنكه زمان گناه، مكان گناه، قصد گناهكار، علم و جهل او نسبت به گناه، اصرار و عدم اصرار بر گناه نيز در آن اثر مىگذارد.
امام على عليه السلام فرمودند: بدترين گناه، گناهى است كه انسان آن را سبك يا كوچك بشمارد: «اشد الذنوب ما استخف به صاحبه»
بعضى عوامل و شرايط، گناهان کوچک را به كبيره تبديل مىكند، از جمله: اصرار بر انجام گناهان صغيره، سبك شمردن گناه، شادى كردن هنگام گناه، انجام دادن گناه از روى طغيان، مغرور شدن به مهلتهاى الهى، آشكارا گناه كردن، گناه بزرگان و افراد برجسته.
نافرمانی خدا، در روح و روان فرد و خانواده واجتماع و در نسل و ذریه انسان، تبعات بسیاری دارد، از جمله: عذاب وجدان، قساوت قلب، سلب نعمت، ردّ دعا، تغيير رزق، محرومیت از عباداتی نظير نماز شب، بلاى ناگهانى، قطع باران، رسوايى و خوارى، كوتاهى عمر، فقر و نادارى، اندوه و بيمارى، تسلط اشرار و...
راههاى جبران گناه
1. توبه و جبران بدىها. «إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات»
2. انجام كارهاى نيک. «والَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ»
3. استغفار براى خود و ديگران. «فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ»
4. اقامه نماز. «أَقِمِ الصَّلاةَ ... إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ»
5. پرهيز از گناهان كبيره. «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ... نُكَفِّرْ عَنْكُمْ »
6. انفاق و کمک به مستمندان. «صدقة السر تكفر الخطيئة»
7. حل مشكلات مردم. «من كفارات الذنوب العظام اغاثة الملهوف»
8. ذكر صلوات بر محمد و آل محمد. «فانها تهدم الذنوب ذنباً»
استغفار
رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَان... (حشر، 10)
پروردگارا ما و برادرانمان را که در ايمان بر ما سبقت گرفتهاند بيامرز...
هم خودمان بايد استغفار کنيم و هم از اولياى خدا بخواهيم که براى ما استغفار کنند. چنانکه قرآن می فرماید:
وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحِيماً (نساء، 64)
و اگر مردم هنگامى كه به خود ستم كردند، نزد تو آمده و از خدا مغفرت مىخواستند و پيامبر هم براى آنان استغفار مىكرد، قطعاً خداوند را توبهپذير و مهربان مىيافتند.
البته پيامبر بخشندهى گناه نيست، واسطهى عفو الهى است. بنابراین خطاكار، ابتدا بايد پشيمان شود و به سوى حقّ برگردد، سپس براى استحكام رابطه با خداوند، از مقام رسالت كمك بگيرد.
1- آیه 32 نجم، دوری از چه گناهانی را شرط آمرزش میداند؟ گناهان
الف) کوچک ب) بزرگ ج) ناخواسته
2- کدام یک، از راههای جبران گناه نیست؟
الف) استغفار ب) انفاق ج) گریه
3- آیه 64 نساء، استغفار چه کسی را برای گنهکاران اشاره دارد؟
الف) پیامبر ب) فرشتگان ج) مؤمنان
موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسبها: درسهایی از قرآن
بازگشت به درگاه خدا
یکی از نشانه های لطف و رحمت الهی به بندگان، بازبودن در توبه است. ما انسانها عذر و پوزش دیگران را به سختی می پذیریم و بر آنها منت می گذاریم. اگر هم آن خطا تکرار شود، جایی برای عذرخواهی باقی نمی ماند.
اما خداوند مهربانتر از مادر فرموده است: بندگان من، هیچگاه از درگاه من ناامید نشوید و بدانید هر چه هم گناه شما بزرگ باشد، اما از رحمت من بزرگتر نیست. فقط کافی است از کرده خود پشیمان باشید و در صدد جبران خطای خود برآیید. هر چه گناه بزرگ باشد، من می بخشم و از شما درمی گذرم.
بر اساس این آیه، پذیرفتن توبه، از حقوقی است که خداوند برای مردم، بر عهده خویش قرار داده و آنان را به این کار توصیه و تشویق کرده است. البته روشن است که تا وقتی گناهان انسان زیاد نشده، توبه و بازگشت به درگاه خدا آسانتر است و هنگامی که گناهان زیاد می شود، توبه کردن مشکل می شود. لذا خداوند، گناهکاران را به توبه فوری سفارش کرده است، زیرا سرعت در توبه، کلید قبولی آن است. طبیعی است که توبه باید واقعی باشد و اگر تظاهر به توبه کنیم، خدا حقیقت را می داند.
توبهى نجاتبخش
قرآن میفرماید: «فَلَوْلَا کانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَآ إِيَمَانُهَآ إِلَّا قَومَ يُونُسَ لَمَّآ آمَنُواْ کشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْىِ فِى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ مَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ» (يونس، 98) حضرت یونس، سالهاى بسيار مردم را به خداپرستى دعوت کرد؛ ولى از اين ميان تنها دو نفر به او ايمان آوردند، يکى شخصى عابد و ديگرى عالمی حکیم. حضرت به پیشنهاد عابد، مردم را نفرين کرد و از ميان آنان رفت.
آن حضرت سوار بر کشتى شد تا به منطقهاى ديگر برود. در ميانهى راه ناگهان کشتى به خاطر مواجه شدن با نهنگى بزرگ، دچار اضطراب گرديد و چيزى نمانده بود تا همه اهل کشتى غرق شوند. صاحبان کشتى تصميم گرفتند براى رفع اين بلا، يک نفر را به دريا بيندازند تا از اين مصيبت رها شوند و قرعه به نام يونس افتاد، لذا او را به دريا انداختند، بلافاصله نهنگ او را بلعيد، امّا به امر الهى از خوردن و هضم او منع گرديد.
يونس در تاريکىهاى شکم ماهى و اعماق آب به خروج نابجا و بدون اذن خدا از ميان مردم پى برد و به آن اعتراف کرد، خداوند دعاى او را مستجاب فرمود و او را از آن حال نجات داد.
هنگامی که حضرت يونس به شهر بازگشت، ديد كه قوم او هلاك نشدهاند، سبب را پرسيد، گفتند که آن مؤمن حكيم، با ديدن نشانههای عذاب، به مردم هشدار داد و با راهنمايى او از شهر بيرون رفته و به درگاه خدا ناله و توبه كردند. خداوند نیز آنان را بخشید و از عذاب حتمی نجات داد.
آرى انسان مىتواند حتى در لبه پرتگاه، خود را حفظ کند و با توبهى به موقع، عذاب الهى را برطرف سازد، چنانکه یونس و قومش با توبه و استغفار نجات یافتند.
1- آیه 17 نساء، به عجله در چه کاری توصیه میکند؟
الف) کار خیر ب) توبه ج) ازدواج
2- کدام قوم به خاطر توبه نجات یافتند؟ قوم
الف) هود ب) یونس ج) عاد
3- شرط پذیرش توبه چیست؟
الف) پشیمانی از گناه ب) جبران گناه ج) هر دو مورد
موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسبها: درسهایی از قرآن
ابوذر، صحابى بزرگ رسول خدا صلى الله عليه وآله، در حالى كه حلقهى در كعبه را گرفته بود، با صداى بلند مىگفت: اى مردم! با دو گوش خود شنيدم كه پيامبرخدا صلى الله عليه وآله مىفرمود:
« إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوحٍ، مَنْ دَخَلَهَا نَجَی، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ» اهلبيت من همچون كشتى نوحاند كه هركس بر آن سوار شد، نجات يافت و هر كه از آن دورى گزيد هلاك شد.
اين حديث را ديگر بزرگان صدر اسلام؛ همچون ابوسعيد خدرى، ابنعباس، عبداللّهبن زبير و انسبن مالك نيز نقل كردهاند و در كتب معروف اهلسنّت آمده است.
از این حدیث سه مطلب مهم به دست می آید:
1. لزوم اطاعت از اهلبیت علیهم السلام، زیرا بدون اطاعت و تبعیت از آن بزرگواران، نجات حاصل نمی شود. چنانکه قرآن نیز می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را اطاعت كنيد. (نساء، 59)
2. عصمت اهلبیت، زیرا کسی که خود در معرض خطا و گناه باشد نمی تواند دیگران را از خطا و گناه نجات دهد. قرآن نیز در این باره می فرماید: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا؛ خدا مى خواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند. (احزاب، 33)
3. همان گونه که آیات قرآن یک دیگر را تفسیر می کنند، احادیث نیز می توانند مفسر هم باشند. اگر اين حديثِ متواتر را در كنار حديث متواتر ديگرى بگذاريم كه پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود: مسلمانان ۷۳ فرقه مىشوند و تنها يك فرقه از آنها اهل نجات است: «فرفة ناجية»، روشن مىشود كه خود پيامبر صلى الله عليه وآله مصداق فرقهى ناجيه را پیروان اهلبيت خود معرّفى كرده و فرموده است: «من دخلها نجى»، زیرا كلمهى «نجى» در آن روایت، مفسّر كلمهى «ناجيه» در این روایت است.
موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسبها: درسهایی از قرآن

قرآن میفرماید: «وَ قَضَى رَبُّک أَلَّا تَعْبُدُواْ إِلَّآ إِيَّاهُ وَبِالْوالِدَيْنِ إِحْسَاناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَک الْکبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوْ کلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا کرِيماً . وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کمَا رَبَّيَانِى صَغِيراً» (اسراء، 23 - 24) پروردگارت مقرّر داشت که جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيکى کنيد. اگر يکى از آن دو يا هر دو نزد تو به پيرى رسيدند، به آنان «اُف» مگو و آنان را از خود مران و با آنان سنجيده و بزرگوارانه سخن بگو. و از روى مهربانى و لطف، بالِ تواضع خويش را براى آنان فرودآور و بگو: پروردگارا! بر آن دو رحمت آور، همان گونه که مرا در کودکى تربيت کردند.
این آیه، آیه ای است که همه با آن آشنا هستیم و گمان می کنیم که توصیه ای ساده است، در حالی که از کاربردی ترین آیات قرآن در زندگی خانوادگی است و متاسفانه بسیاری از افراد، حتی افراد مذهبی و اهل مسجد به اهمیت آن توجه نمی کنند.
بر اساس این آیه:
1- خدمت به پدر و مادر، از شروط خداپرستی است، زیرا در کنار اطاعت از خداوند آمده است. «الاّتعبدوا الاّ ايّاه و بالوالدين احساناً»
2- نسل نو بايد با نسل گذشته، پيوند محکم داشته باشند. «لاتعبدوا الاّ ايّاه و بالوالدين احساناً»
3 - در احسان به والدين، مسلمان بودن آنها شرط نيست. «بالوالدين احساناً»
4- در احسان به پدر و مادر، فرقى ميان آن دو نيست. «بالوالدين احساناً»
5- نيکى به پدر و مادر را بىواسطه و به دست خود انجام دهيم. «بالوالدين احساناً»
6 - احسان، بالاتر از انفاق است و شامل محبّت، مشورت، اطاعت، تشکر، مراقبت و امثال اينها مىشود. «بالوالدين احساناً»
7- احسان به والدين، حدّ و مرز و اندازه ندارد. «بالوالدين احساناً»
8- سفارش قرآن به احسان، متوجّه فرزندان است، زيرا والدين نيازى بهسفارش ندارند و به طور طبيعى به فرزندان خود احسان مىکنند. «بالوالدين احساناً»
9- هرچه نياز جسمى وروحىِ والدين بيشتر باشد، احسان به آنان ضرورىتر است. «يبلغنّ عندک الکبر»
10- پدر و مادر سالمند را به آسايشگاه نبريم، بلکه نزد خود نگهداريم. «عندک»
11- هم احسان لازم است، هم سخن کریمانه و پسندیده. «احساناً ... قل لهما قولاً کريماً»
12- در سخن کريمانه، شرط مقابله نيامده است. يعنى اگر آنان هم با تو کريمانه برخورد نکردند، تو کريمانه سخن بگو. «احساناً ... قل لهما قولاً کريماً»
13- فرزند در هر موقعيّتى که هست، بايد متواضع باشد و پول و پست خود را به رُخ والدين نکشد. «واخفِض لهما جناح الذّل»
14- تواضع در برابر والدين، بايد از روى مهر و محبت باشد، نه ظاهرى و ساختگى، يا براى گرفتن اموال آنان. «واخفض لهما... من الرّحمة»
15- دعا به پدر و مادر، فرمان خدا و نشانهى شکرگزارى از آنان است. «قل ربّ ارحمهما...»
16- سختىها و مشکلات دوران کودکى و خردسالى را که بر والدين تحميل شده است از ياد نبريد. «کما ربّيانى صغيراً»
موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسبها: درسهایی از قرآن
اخلاص آن است كه تمايلات و خواستههاى نفسانى خود و دیگران را در نظر نگيريم و انگيزهى ما در کارها، تنها يك چيز باشد و آن اطاعت فرمان خدا و جلب رضای او.
۱. توجّه به علم و قدرت خداوند.
اگر بدانيم تمام عزّتها، قدرتها، رزق و روزىها به دست اوست، هرگز براى كسب عزّت، قدرت و روزى به سراغ غير او نمىرويم.
اگر توجّه داشته باشيم كه با ارادهى خداوند، موجودات خلق مىشوند و با ارادهى او، همه چيز محو مىشود. اگر بدانيم او هم سبب ساز است هم سبب سوز، يعنى درخت خشك را سبب خرماى تازه براى حضرت مريم قرار مىدهد و آتشى را كه سبب سوزاندن است، براى حضرت ابراهيم گلستان مىكند، به غير او متوسّل نمىشويم.
صدها آيه و داستان در قرآن، مردم را به قدرتنمايى خداوند دعوت كرده تا شايد مردم دست از غير او بكشند و خالصانه به سوى او بروند.
۲. توجّه به بركات اخلاص.
انسان مخلص تنها يك هدف دارد و آن رضاى خداست و كسى كه هدفش تنها رضاى خدا باشد، نظرى به تشويق اين و آن ندارد، از ملامتها نمىترسد، از تنهايى هراسى ندارد، در راهش عقبنشينى نمىكند، هرگز پشيمان نمىشود، به خاطر بى اعتنايى مردم، عقدهاى نمىشود، يأس در او راه ندارد، در پيمودن راه حقّ كارى به اكثريّت و اقليّت ندارد.
۳. توجّه به خواست خدا.
اگر بدانيم كه دلهاى مردم به دست خداست و او مقلّب القلوب است، كار را براى خدا انجام مىدهيم و هر كجا نياز به حمايتهاى مردمى داشتيم، از خدا مىخواهيم كه محبّت و محبوبيّت لازم را در دل مردم و افكار عمومى نصيب ما بگرداند.
حضرت ابراهيم در بيابانهاى گرم و سوزان حجاز، پايههاى كعبه را بالا برد و از خداوند خواست دلهاى مردم به سوى ذرّيهاش متمايل گردد. هزاران سال از اين ماجرا مىگذرد و هر سال ميليونها نفر عاشقانه، پر هيجانتر از پروانه، دور آن خانه طواف مىكنند.
چه بسيار افرادى كه براى راضى كردن مردم خود را به آب و آتش مىزنند، ولى باز هم مردم آنان را دوست ندارند، و چه بسا افرادى كه بدون چشم داشت از مردم، دل به خدا مىسپارند و خالصانه به تكليف خود عمل مىكنند، امّا در چشم مردم نيز از عظمت و كراماتى ويژه برخوردارند، بنابراين، هدف بايد رضاى خدا باشد و رضاى مردم را نيز از خدا بخواهيم.
4. توجّه به بقاى كار.
كار كه براى خدا شد، باقى و پا برجا مىماند، چون رنگ خدا به خود گرفته است، ولی كار اگر براى خدا نباشد، تاريخِ مصرفش دير يا زود تمام مىشود. قرآن مىفرمايد: «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ» و هيچ عاقلى باقى را بر فانى ترجيح نمىدهد و با آن معامله نمىكند.
موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسبها: درسهایی از قرآن

قرآن میفرماید: «إِنَّآ أَنزَلْنَاهُ فِى لَيْلَةِ الْقَدْرِ * وَ ما أدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ * لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ * تَنَزَّلُ الْمَلَآئِکةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کلِّ أَمْرٍ * سَلامٌ هِیَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْر» (قدر، 1-5) همانا ما قرآن را در شب قدر نازل کرديم. و تو چه دانى كه شب قدر چيست؟ شب قدر از هزار ماه بهتر است. در آن شب، فرشتگان و روح به اذن پروردگارشان براى انجام هر كارى فرود آيند. (آن شب) تا طلوع فجر، (سراسر) سلام و درود است.
كلمه «قدر» در قرآن، در چند معنا به كار رفته است:
الف) مقام و منزلت. چنانكه مىفرمايد: «وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ»، آن گونه كه بايد، مقام و منزلت الهى را نشناختند.
ب) تقدير و سرنوشت. چنانكه مىفرمايد: «جِئْتَ عَلى قَدَرٍ يا مُوسى» اى موسى تو بنا بر تقدير (الهى به اين مكان مقدّس) آمدهاى.
ج) تنگى و سختى. چنانكه مىفرمايد: «وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ ...» كسى كه رزق و روزى بر او تنگ و سخت شود ...
دو معناى اول در مورد «لَيْلَةِ الْقَدْرِ» مناسب است، زيرا شب قدر، هم شب با منزلتى است و هم شب تقدير و سرنوشت است.
خداوند در شب قدر، امور يک سال را تقدير مىکند، چنانکه قرآن در جايى ديگر مىفرمايد: «فيها يفرق کلّ امر حکيم» بنابراين، شب قدر منحصر به شب نزول قرآن در عصر پيامبر نيست، بلکه در رمضان هر سال، شب قدرى هست که امور سال آينده تا شب قدر بعدى مقدّر مىشود.
بيدار بودن شب قدر و احياى آن با دعا و نماز و قرآن، مورد سفارش پيامبر و اهل بيت آن حضرت بوده است و در ميان سه شب نوزدهم و بیست و یکم و بيست و سوم، بر سومی تأکيد بيشترى داشتهاند. چنانکه شخصى از پيامبر پرسيد: منزل ما از مدينه دور است، يک شب را معيّن کن تا به شهر بيايم. حضرت فرمود: شب بيست و سوم به مدينه داخل شو.
در روايات آمده است که دهه آخر ماه رمضان، پيامبر بستر خواب خود را جمع نموده و ده شب را احيا مىداشت.
در حديثى طولانى از پيامبر اکرم مىخوانيم: حضرت موسى به خدا عرض کرد: خدايا مقام قربت را خواهانم. پاسخ آمد: «قُرْبى لِمَن اسْتَيْقَظَ لَيْلَةَ الْقَدْر»، قرب من، در بيدارى شب قدر است.
عرضه داشت: پروردگارا، رحمتت را خواستارم. پاسخ آمد: «رَحْمَتى لِمَنْ رَحمَ الْمَساکينَ لَيلةَ الْقَدر»، رحمت من در ترحّم بر مساکين در شب قدر است.
گفت: خدايا، جواز عبور از صراط مىخواهم. پاسخ آمد: «ذلِک لِمَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ لَيْلَةَ الْقَدْر»، رمز عبور از صراط، صدقه در شب قدر است.
عرضه داشت: پروردگارا، خواهان نجات از آتش دوزخم. پاسخ آمد: «ذلک لِمَنْ اسْتَغْفَرَ فِى لَيلةِ الْقَدْر»، رمز نجات از دوزخ، استغفار در شب قدر است.
از وقايع عجيب تاريخى، ضربت خوردن حضرت على در شب قدر، در محراب عبادت و به هنگام نماز است. آرى، اشرف خلق خدا، در اشرف مکانها و اشرف زمانها، در اشرف حالات، شهيد شد.
تقارن شب تقدير بشر با شب نزول قرآن، شايد رمز آن باشد که سرنوشت بشر، وابسته به قرآن است. اگر پيرو قرآن باشد، سعادت و رستگاری و اگر دور از آن باشد، شقاوت و بدبختى براى او رقم مىخورد.
موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسبها: درسهایی از قرآن
قرآن میفرماید: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» (خداوندا!) ما را به راه راست هدايت فرما.
در قرآن مجيد دو نوع هدايت مطرح شده است: الف: هدايت تكوينى، نظير هدايت زنبور عسل كه چگونه از شهد گلها بمكد و چگونه كندو بسازد. و يا هدايت و راهنمايى پرندگان در مهاجرتهاى زمستانى و تابستانى. آنجا كه قرآن مىفرمايد: «رَبُّنَا الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» بيانگر اين نوع از هدايت است.
ب: هدايت تشريعى كه همان فرستادن انبياى الهى و كتب آسمانى براى هدايت بشر است.
راههاى متعدّدى در برابر انسان قرار دارد كه بايد يكى را انتخاب كرد:
* راه خواستهها و توقعات خود.
* راه انتظارات و هوسهاى مردم.
* راه وسوسههاى شيطان.
* راه طاغوتها.
* راه نياكان و پيشينيان.
* راه خدا و اولياى خدا.
انسان مؤمن، راه خدا و اولياى او را انتخاب مىكند كه بر ديگر راهها امتيازاتى دارد:
الف: راه الهى ثابت است، بر خلاف راه طاغوتها و هوسهاى مردم و هوسهاى شخصى كه هر روز تغيير مىكنند.
ب: يك راه بيشتر نيست، در حالى كه راههاى ديگر متعدّد و پراكندهاند.
ج: در پيمودن آن، انسان به مسير و مقصد مطمئن است.
د: در پيمودن آن، شكست و باخت وجود ندارد.
در راه مستقيم بودن، تنها خواستهاى است كه هر مسلمان، در هر نماز از خداوند طلب مىكند، حتّى رسولاللَّه صلى الله عليه و آله و ائمّه اطهار عليهم السلام از خداوند ثابت ماندن در راه مستقيم را مىخواهند.
انسان بايد همواره در هر كارى اعم از انتخاب شغل، دوست، رشتهى تحصيلى و همسر، راه مستقيم را از خداوند بخواهد. زيرا چه بسا در عقايد، صحيح فكر كند، ولى در عمل دچار لغزش شود و يا بالعكس. حتّى كسانى كه در راه حقّ هستند، مانند اولياى خدا لازم است براى ماندن در راه و زيادشدن نورِ هدايت، دعا كنند.
راه مستقيم، همان راه ميانه و وسط است كه حضرت على عليه السلام مىفرمايد: «اليمين و الشمال مضلّة و الطريق الوسطى هىالجادّة» انحراف به چپ و راست، گمراهى و راه وسط، جادهى هدايت است.
راه مستقيم يعنى دوری از هر افراط و تفريط، چه در عقيده و چه در عمل. يكى در عقايد از راه خارج مىشود و ديگرى در عمل و اخلاق. يكى همه كارها را به خدا نسبت مىدهد، گويا انسان هيچ نقشى در سرنوشت خويش ندارد. و ديگرى خود را همه كاره دانسته و دست خدا را بسته مىداند. يكى رهبران آسمانى را همچون مردمان عادى و گاهى ساحر و مجنون معرّفى مىكند و ديگرى آن بزرگواران را در حدّ خدا مىپندارد. يكى زيارت امامان معصوم و شهدا را بدعت مىداند و ديگرى حتّى به درخت و ديوار، متوسل شده و ريسمان مىبندد. يكى اقتصاد را زير بنا مىداند و ديگرى، دنيا و امورات آن را ناديده مىانگارد. اينگونه رفتارها، انحراف از مسير مستقيم هدايت است.
موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسبها: درسهایی از قرآن
قرآن میفرماید: «ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ كانَتا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبادِنا صالِحَيْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ يُغْنِيا عَنْهُما مِنَ اللّهِ شَيْئاً وَ قِيلَ ادْخُلاَ النّارَ مَعَ الدّاخِلِينَ وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمِينَ وَ مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِيهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِكَلِماتِ رَبِّها وَ كُتُبِهِ وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتِينَ» (تحريم، ۱۰-۱۲)
خداوند براى كافران، همسر نوح و لوط را مثال زده است كه همسر دو بنده صالح از بندگان ما بودند، ولى به آن دو خيانت كردند ... و براى مومنان، همسر فرعون را مثل زده است، كه گفت: پروردگارا! براى من نزد خويش در بهشت خانهاى بساز و مرا از فرعون و كردار او نجات بده و مرا از گروه ستمگر رهايى بخش. و نیز مريم دختر عمران (را مثل زده است.) كه دامن خويش را (از گناه) حفظ كرد، پس ما از روح خود در او دميديم.
آيه ۱۰، دو زن را به عنوان نمونه اعلاى كفر معرّفى كرده است كه هر دو، در خاندان رسالت زندگى مىكردند و همسر دو پيامبر الهى بودند، امّا با مخالفان آنان هم رأى و همدست بودند. اين دو زن به خاطر خيانت دوزخى شدند، و آن دو پيامبر، با وجود مقام نبوّت، نتوانستند چيزى از قهر خدا را از همسرانشان دفع كنند.
در آيات ۱۱ و ۱۲ نيز، دو زن را به عنوان نمونه برتر ايمان معرّفى مىكند، يكى آسیه، همسر فرعون که در کاخ فرعون زندگی می کرد، ولی به موسی ایمان آورد و ديگرى حضرت مريم، که در معبد زندگی می کرد و خدمتکار مسجد بود.
بر اساس این آیات:
1. همسر پيامبر بودن سبب نجات نيست. چنانكه فرزند پيامبر بودن نيز چنين است، بلكه عملكرد خود انسان، عامل سعادت يا شقاوت است.
2. لازم نيست الگوی انسان در زندگی، پيامبر يا امام معصوم باشد. زن فرعون، نه معصوم بود و نه موحّد، بلكه با ديدن معجزه موسى ايمان آورد.
3. در انتخاب الگوی زندگی، فرقى ميان زن و مرد نيست. یک زن مىتواند الگوى مردان تاريخ شود.
4. با توجه به شرايط و محيط هاى گوناگون باید الگوی مناسب انتخاب کرد، تا قابليت تطبيق با شرايط مختلف را داشته باشد.
5. فشار محيط و جامعه، وابستگى اقتصادى، زن بودن و ترس از آوارگى، هيچ كدام دليل بى دينى نمىشود.
6. حرف اول و آخر را اراده انسان مىزند، نه چيز ديگر.
موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسبها: درسهایی از قرآن
در قرآن چهار نوع خانواده مطرح شده است:
1- زن و شوهرى که همفکر و همگام در کار خير هستند. همچون حضرت على و حضرت زهرا که نمونه همفکرى و همکارى آنان در سوره انسان در چند آيه پى در پى آمده است که غذاى افطار خود را در سه شب پشت سر هم به نیازمندان دادند:
وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا (سوره انسان، آیات 8 و 9)
و غذاى خود را با آن که به آن علاقه [و نیاز] دارند، به بینوا و یتیم و اسیر مىدهند. ما فقط براى خشنودى خدا به شما غذا مىدهیم، نه پاداشى از شما مىخواهیم و نه سپاسى.
2- زن و شوهرى که در خباثت همفکر و همگام هستند. مانند ابولهب عموی پیامبر و همسرش که با ريختن هيزم در جلوى پيامبر، آن حضرت را اذيت و آزار مىدادند و برای تبلیغ او کارشکنى می کردند تا آنجا که در مذمت آنها یک سوره نازل شد:
تَبَّتْ يَدَا أَبِي لَهَبٍ وَتَبَّ ... وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ
بريده باد دو دست ابولهب و مرگ بر او باد ... و همسرش آن هيزم كش [آتش فروز].
3- خانوادهاى که مرد خوب، امّا زن بد است. مانند زن حضرت لوط و حضرت نوح که با دشمنان آن پیامبران همکاری و در کار رسالت خیانت می کردند:
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا ... (سوره تحریم، آیه 10)
4- خانوادهاى که مرد بد، امّا همسر خوب است. مانند زن فرعون که در کاخ فرعون زندگی می کرد اما وقتی حقانیت حضرت موسی را فهمید به او ایمان آورد:
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ (سوره تحریم، آیه 11)
مسئوليت در برابر خانواده
در آيات متعدّدى از قرآن به رسالت انسان در برابر خانوادهاش اشاره شده است، از جمله:
- «قوا انفسکم و اهليکم ناراً»؛ خود و خانواده¬تان را از آتش دوزخ حفظ کنيد.
- «و أمر اهلک بالصلاة و اصطبر عليها»؛ اهل خود را به نماز فرمان ده و بر آن پايدارى کن.
- «و انذر عشيرتک الاقربين»؛ نزديکترين بستگانت را هشدار ده.
- «يا بنىّ اقم الصلاة و أمر بالمعروف»؛ فرزندم! نماز به پا دار و امر به معروف کن.
- «انّا کنّا فى اهلنا مشفقين»؛ مردان خدا در مورد خانواده دغدغه دارند و بىتفاوت نيستند.
- «و کان يأمر اهله بالصلاة» پيامبر، همواره خانوادهاش را به نماز سفارش مىکرد.
در روايات نيز توجّه بسيارى به اين موضوع شده است:
پيامبر اکرم فرمود: همه شما نسبت به زيردست خود مسئولید؛ مرد، مسئول خانوادهاش، و زن مسئول شوهر و فرزندش است.
موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسبها: درسهایی از قرآن
در اين آيه، شيوهى ارتباطات يك مؤمن ترسيم شده است:
با دشمنان: شدت و سختى. «أَشِدّٰاءُ»
با اهل ایمان: محبت و مهربانى. «رُحَمٰاءُ»
با خداوند: عبوديت و بندگى. «رُكَّعاً سُجَّداً»
اين آيه، هم به نشانههاى ظاهرى مؤمن اشاره كرده كه خضوع و خشوع در گفتار و رفتار است: «سِيمٰاهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ»، هم به استوارى و ريشهدار بودن عقيده در دلوجان مؤمن كه همواره در حال رشد و گسترش است: «كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ».
آری! اسلام دين جامع است؛ در روابط سياسى: «أَشِدّٰاءُ عَلَى الْكُفّٰارِ»، در اخلاق اجتماعى: «رُحَمٰاءُ بَيْنَهُمْ» و در بعد معنوى: «رُكَّعاً سُجَّداً» است.
بر اساس این آیه:
1- جهانى شدن مكتب اسلام، به مومنانی صادق و استوار برای یاری دین خدا نيازمند است: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّٰهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ»
2- مسلمانان بايد در برابر دشمن؛ قاطعيّت، صلابت و شدّت داشته و در برابر ديگر مؤمنان، رأفت، رحمت و عطوفت داشته باشند. «أَشِدّٰاءُ عَلَى الْكُفّٰارِ رُحَمٰاءُ بَيْنَهُمْ»
3- بىتفاوتى ممنوع، مسلمان بايد مظهر حبّ و بغض در راه خدا باشد. «أَشِدّٰاءُ عَلَى الْكُفّٰارِ رُحَمٰاءُ بَيْنَهُمْ»
4- در فرهنگ قرآن، ملاك مهر و قهر، ايمان و كفر است، نه قوم و قبيله و مال و ثروت. «أَشِدّٰاءُ عَلَى الْكُفّٰارِ رُحَمٰاءُ بَيْنَهُمْ»
5- عبادت، براى ياران پيامبر يك سيره دائمى است، نه يك عمل موسمى. «تَرٰاهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً»
6- در جامعه اسلامى، بايد اقامه نماز ظهور و بروز داشته باشد، نه مخفى و پنهان. «تَرٰاهُمْ»
7- بخشهايى از تورات و انجيل فعلى، دست نخورده و تحريف نشده است، لذا قرآن در مواردى به آنها استناد مىكند. «ذٰلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرٰاةِ وَ... اَلْإِنْجِيلِ»
8- جامعه اسلامى بايد خودكفا، مستحكم و مستقل باشد تا بتواند روى پاى خود بايستد. «فَاسْتَوىٰ عَلىٰ سُوقِهِ»
9- دين از سياست جدا نيست. در كنار ركوع و سجود، موضعگيرىهاى قاطع و دشمنشكن لازم است. «رُكَّعاً سُجَّداً... لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفّٰارَ»
10- رشد كمى و كيفى مسلمانان، كفّار را عصبانى مىكند. «لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفّٰار»
موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسبها: درسهایی از قرآن
قرآن میفرماید: »وَ أَقِمِ الصَّلاٰةَ طَرَفَيِ النَّهٰارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنٰاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئٰاتِ ذٰلِكَ ذِكْرىٰ لِلذّٰاكِرِينَ» (هود، ۱۱۴) و نماز را در دو طرف روز و اوایل شب به پادار، همانا کارهاى نیکو [همچون نماز]، بدىها را محو مىکند. این، تذکرى است براى اهل ذکر.
حضرت على عليه السلام بر جمعى وارد شد و از آنها سؤال فرمود: آيا مىدانيد اميدبخشترين آيهى قرآن كدام است؟! هر كس به فراخور حال خويش آيهاى را عنوان كرد:
بعضى گفتند: آيهى «إِنَّ اللّٰهَ لاٰ يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ مٰا دُونَ ذٰلِكَ» خداوند جز شرك، گناهان ديگر را مىبخشد.
بعض ديگر بر آن بودند كه اين آيه است: «وَ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً أَوْ يَظْلِمْ نَفْسَهُ، ثُمَّ يَسْتَغْفِرِ اللّٰهَ، يَجِدِ اللّٰهَ غَفُوراً رَحِيماً» هر كس خلافكار و ظالم باشد ولى استغفار كند، خداوند را بخشنده و مهربان خواهد يافت.
عدّهاى اظهار داشتند آيه «يٰا عِبٰادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلىٰ أَنْفُسِهِمْ، لاٰ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّٰهِ، إِنَّ اللّٰهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً» اى بندگان من كه در حقّ خود اسراف كردهايد! از رحمت خدا مأيوس نشويد، زيرا او همهى گناهان را مىبخشد.
تعدادى هم نظر به اين آيه داشتند: «وَ الَّذِينَ إِذٰا فَعَلُوا فٰاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ، ذَكَرُوا اللّٰهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّٰهُ» كسانى كه اگر كار زشتى انجام دادند و به خودشان ظلم كردند، ياد خدا مىكنند و براى گناهان خويش استغفار مىنمايند، و كيست جز خداوند كه گناهان را ببخشد.
بعد از اينكه حضرت نظرات آنان را شنيد، فرمود: از حبيبم رسول خدا صلى الله عليه وآله شنيدم كه اميدبخشترين آيه در قرآن اين آيه است: «أَقِمِ الصَّلاٰةَ طَرَفَيِ النَّهٰارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْلِ، إِنَّ الْحَسَنٰاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئٰاتِ»
سپس پيامبر صلى الله عليه وآله ادامه داد: يا علىّ! سوگند به خداوندى كه مرا بشير و نذير مبعوث كرد، وقتى كه انسان براى نماز وضو می گيرد، گناهانش ريخته مىشود و زمانى كه روبه قبله می كند، پاك مىشود. يا علىّ! مثال اقامه كننده نمازهاى روزانه، مثل كسى است كه هر روز پنج مرتبه در نهر آبى كه جلوى منزل اوست، خود را شستشو دهد.
موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسبها: درسهایی از قرآن
بخوریم یا نخوریم؟
خداوند در قران حدود 30 مرتبه فرمان خوردن و مصرف کردن از نعمتهای خود را داده است، اما این فرمان معمولاً با دستور ديگرى همراه است، مانند:
*«كُلُوا... وَ اشْكُرُوا» بخوريد و شكر كنيد.
*«كُلُوا... وَ لاٰ تَطْغَوْا» بخوريد و طغيان نكنيد.
*«كُلُوا... وَ اعْمَلُوا صالحا» بخوريد و كار شايسته انجام دهيد.
*«فَكُلُوا... وَ أَطْعِمُوا» بخوريد و بخورانيد.
*«كُلُوا... وَ لاٰ تُسْرِفُوا» بخوريد و اسراف نكنيد.
* «كُلُوا... وَآتُوا حَقَّهُ» بخورید و حق نیازمندان را بدهید.
*«كُلُوا... وَ لاٰ تَتَّبِعُوا خُطُوٰاتِ الشَّيْطٰانِ» بخوريد و دنبالهرو شيطان مباشيد.
اما مواردی نیز قرآن نهی از خوردن کرده و فرموده است:
• «لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا» ربا نخورید.
• «لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ» مال مردم را نخورید.
• «لَا تَأْكُلُوا مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّـهِ» از آنچه به نام خدا ذبح نشده، نخورید.
در حديث آمده است: خدواند، رزق مردم را از حلال معين كرده است. هر كس كه به حرام روى آورد، از سهم حلال او كم خواهد شد.
آری! اسلام مكتب اعتدال است، نه مثل غربىها در مصرف گوشت افراط مىكند، و نه مثل بودايىها آن را حرام می داند، و نه مثل چينىها خوردن گوشت هر حيوانى را به هر شكلى جايز مىداند.
در اسلام براى مصرف گوشت، شرايط و حدودى است، از جمله:
الف) گوشت حيوانات گوشتخوار را نخوريد.
ب) گوشت درندگان را نخوريد، كه روح قساوت و درندگى در شما پيدا مىشود.
ج) گوشت حيواناتى را كه موجب تنفر عمومى است، مصرف نكنيد.
د) گوشت حيوانى كه هنگام ذبح، نام خدا بر آن برده نشده، نخوريد.
ه) گوشت مردار را نخوريد. چون هنگام مرگ حيوان، خون پيش از هر چيز ديگر فاسد شده و ايجاد نوعى مسموميّت مىكند، از اين رو حيواناتى كه جان دادنشان همراه با بيرون آمدن كامل خون نيست، در اسلام خوردن آنها حرام است.
از همهى حيوانات حرام گوشت، فقط نام خوك در قرآن آمده، چون مصرف آن رواج داشته است.
موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسبها: درسهایی از قرآن
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی در این جلسه که بین ۲۷، ۲۸ دقیقه هست، میخواهیم در مورد مقدسات حرف بزنیم که حریم نگه داریم، احترام نگه داریم همه را… چون گاهی وقتها افراد بخاطر اینکه جوان شدند، دختر بزرگ شدند، پسر بزرگ شدند، به خودشان اجازه میدهند یک حریمها و قداستهایی را بشکنند. در تمام دنیا، من کشورهای کمونیست هم زیاد رفتم، در تمام دنیا، سرمایهداری یا کمونیست برای بزرگترها احترام قائل هستند. دانشگاههایشان، مؤسسات و بیمارستانهایشان، فرودگاههایشان، یعنی مسأله احترام گذاشتن برای مسلمانها نیست، آنهایی هم که خدا را قبول ندارند به بزرگترها احترام میگذارند. نباید… ۱- حفظ قداست نام خدا و اولیای خدا قرآن یک آیه دارد میگوید: روز قیامت افرادی میگویند: ما اشتباه کردیم، «إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعالَمِینَ» (شعرا/۹۸) یعنی ما شما را با خدا کنار هم گذاشتیم. منافقین بسم الله نداشتند، میگفتند: به نام خدا و خلق خدا، اینها را باید حریم قائل شد. هرکسی یک جایگاهی دارد. خدا با یک اراده هستی را هست میکند، خلق خدا همه جمع شوند، از ترس پشه در پشهبند میروند. یک خاطره برایتان بگویم. آقای بروجردی مرجع تقلیدی بود که همه مراجع فعلی تقریباً شاگرد آقای بروجردی بودند. مرجع مطلق بود. سن بالا بود، در خانه خوابیده بود. مراجع دو خانه دارند، یک خانه که خانواده زندگی میکنند، یک خانه که مردم میآیند و میروند و سؤال مذهبی دارند. آقای بروجردی خوابیده بود. در خانهای که مردم میآمدند روضه بود. یک نفر بلند شد گفت: برای سلامتی امام زمان و آیت الله العظمی بروجردی صلوات ختم کنید. آقای بروجردی عصایش را برداشت و شروع کرد کوبیدن، هی زد و زد… آمدند گفتند: چه شده؟ گفت: کی بود؟ گفتند: روضه بود، صلوات ختم کردند. گفت: چرا من را با امام زمان کنار هم گذاشتند؟ بگوییم: برای سلامتی آقای بروجردی و امام زمان، امام زمان کجا و آقای بروجردی کجا؟ مثل اینکه بگوییم مثلاً برای خورشید و چراغ قوه، (خنده حضار) چرا حریم افراد را نگه نمیدارید؟ این مسأله مهمی است که با کی چطور… یک پدر و پسر آمدند مهمان امیرالمؤمنین شدند، حضرت امیر آب آورد و دست مهمان را شست. به امام حسن(ع) گفت: تو هم دست بچهاش را بشوی. بعد گفت: اگر بچه تنها بود، اگر پسرش تنها بود من دست پسر را میشستم، اما چون پدر و پسر با هم آمدند، پدر دست پدر را بشوید و پسر دست پسر را بشوید. یعنی سلسله مراتب باید حفظ شود و این حریم نگه داشتن است. به ما سفارش کردند که با پدرتان حمام نروید. باید حریم نگه دارید، بگذارید او بیرون بیاید و شما حمام بروید. امام سجاد فرمود: من با آن مربی که مرا شیر داده سر یک سفره نمینشینم، برای اینکه ممکن است یک غذایی را بخواهد بردارد، توجه من جلب شود و من بردارم. مبادا من غذایی که او نیت کرده بردارد را بردارم.
موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسبها: درسهایی از قرآن