مجرمان در قیامت چه میکنند؟
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 110352
بازدید دیروز : 136836
بازدید هفته : 110352
بازدید ماه : 432633
بازدید کل : 10824388
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 15 / 4 / 1399

ظالمان ستم‌پیشه، هنگامى که از مرحله حساب گذشته و در برابر عذاب الهى قرار گرفتند، گاهى تقاضاى تخفیف و گاهى تقاضاى مهلت مى‌کنند، اما «هنگامى که ظالمان مجازات را ببینند نه به آنها تخفیف عذاب داده مى‌شود و نه مهلت».


4 ویژگی مجرمان در قیامت
آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیات 84 تا 89 سوره مبارکه «نحل» به زمانی که تمام درها به روی بدکاران بسته می‌شود، اشاره کرده است که متن آن در ادامه می‌آید؛

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«وَ یَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ أُمَّة شَهِیداً ثُمَّ لایُؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ * وَ إِذا رَأَى الَّذِینَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلایُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ * وَ إِذا رَأَى الَّذِینَ أَشْرَکُوا شُرَکاءَهُمْ قالُوا رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا الَّذِینَ کُنّا نَدْعُوا مِنْ دُونِکَ فَأَلْقَوْا إِلَیْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّکُمْ لَکاذِبُونَ * وَ أَلْقَوْا إِلَى اللّهِ یَوْمَئِذ السَّلَمَ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ * الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ بِما کانُوا یُفْسِدُونَ * وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّة شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنا بِکَ شَهِیداً عَلى هؤُلاءِ وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْء وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِینَ؛

 

(به خاطر بیاورید) روزى را که از هر امتى گواهى (بر آنان) بر مى‌انگیزیم، سپس به آنان که کفر ورزیدند، اجازه (سخن گفتن) داده نمى‌شود و (نیز) اجازه عذرخواهى و تقاضاى عفو به آنان نمى‌دهند. و هنگامى که ظالمان عذاب را ببینند، نه به آنها تخفیف داده مى‌شود، و نه مهلت. و هنگامى که مشرکان معبودهایى را که همتاى خدا قرار دادند مى‌بینند، مى‌گویند: «پروردگارا! اینها همتایانى هستند که ما به جاى تو، آنها را مى‌خواندیم»! در این هنگام، معبودان به آنها مى‌گویند: «شما دروغگو هستید (شما هواى نفس خود را پرستش مى‌کردید)»!. و در آن روز، همگى (ناگزیر) در پیشگاه خدا تسلیم مى‌شوند، و تمام آنچه را (نسبت به خدا) دروغ مى‌بستند، گم و نابود مى‌شود. کسانى که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا باز داشتند، به خاطر فسادى که مى‌کردند، عذابى بر عذابشان مى‌افزاییم. (به یاد آورید) روزى را که از هر امتى، گواهى از خودشان بر آنها بر مى‌انگیزیم، و تو را گواه بر آنان قرار مى‌دهیم، و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است». (نحل/ 84 تا 89)

آنجا که تمام درها به روى بدکاران بسته مى‌شود
در تعقیب آیات گذشته، که واکنش نادرست منکران حق را در برابر نعمتهاى گوناگون پروردگار، بیان مى‌کرد، در این آیات به گوشه‌اى از مجازات‌هاى دردناک آنها در جهان دیگر، اشاره مى‌کند تا سرنوشت شوم خود را دریابند و تا دیر نشده، به تجدید نظر برخیزند.

نخست، مى‌گوید: «به خاطر بیاورید روزى را که ما از هر امتى گواهى بر آنها مبعوث مى‌کنیم» (وَ یَوْمَ نَبْعَثُ مِنْ کُلِّ أُمَّة شَهِیداً).

آیا با وجود علم بى‌پایان خدا، نیازى به وجود شهید و گواه دیگرى نیز هست؟ این سؤالى است که: فوراً در اینجا به ذهن مى‌رسد، اما با توجه به یک نکته پاسخ آن روشن مى‌شود، و آن این که: این امور، غالباً جنبه روانى دارد یعنى انسان هر قدر مراقبین و گواهان بیشترى در برابر خود ببیند، بیشتر حساب کار خود را مى‌رسد، حداقل از شرمسارى و رسوایى در میان افراد فزونترى نگران مى‌شود.

سپس اضافه مى‌کند که در آن دادگاه، «اجازه سخن گفتن به کافران داده نمى‌شود» (ثُمَّ لایُؤْذَنُ لِلَّذِینَ کَفَرُوا).

آیا ممکن است خداوند اجازه دفاع به مجرمى ندهد؟ آرى، در آنجا نیاز به سخن گفتن با زبان نیست، دست و پا و گوش و چشم و پوست بدن و حتى زمینى که انسان بر آن گناه یا ثواب کرده است، گواهى مى‌دهند.

بنابراین، نوبت به زبان نمى‌رسد، این حقیقتى است که، از آیات دیگر قرآن نیز استفاده مى‌شود.

نه تنها به آنها اجازه سخن گفتن داده نمى‌شود «بلکه توانایى بر جبران و اصلاح و تقاضاى عفو نیز ندارند» (وَ لا هُمْ یُسْتَعْتَبُونَ).

چرا که آنجا سراى برخورد با نتیجه‌ها و بازتاب‌هاى عمل است، نه جاى انجام عمل و یا جبران و اصلاح، درست همانند میوه‌اى که از شاخه جدا مى‌شود که دوران رشد و نمو آن پایان گرفته است.

آیه بعد اضافه مى‌کند: این ظالمان ستم پیشه، هنگامى که از مرحله حساب گذشته، و در برابر عذاب الهى قرار گرفتند، گاهى تقاضاى تخفیف و گاهى تقاضاى مهلت مى‌کنند، اما «هنگامى که ظالمان مجازات را ببینند نه به آنها تخفیف عذاب داده مى‌شود و نه مهلت» (وَ إِذا رَأَى الَّذِینَ ظَلَمُوا الْعَذابَ فَلایُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ).

نکته جالب توجه این که: در این دو آیه به چهار مرحله از حالات مجرمان اشاره شده که مشابه آن را در این جهان نیز با چشم خود مى‌بینیم:

اتفاقات روز قیامت

هنگامى که ظالمان مجازات را ببینند نه به آنها تخفیف عذاب داده مى‌شود و نه مهلت

 

 نخستین مرحله این که: مجرم مى‌کوشد با پشت هم‌اندازى خود را تبرئه کند.

هنگامى که به این هدف نائل نشد، در مرحله دوم تلاش مى‌کند: طرف را بر سر مهر آورد، سرزنش‌هاى او را به جان بخرد و رضایت او را حاصل کند.

اگر این مرحله نیز کارگر نشد، در مرحله سوم تقاضاى تخفیف عذاب مى‌کند، مى‌گوید مجازات بکن! اما کمتر؟

اگر آن هم به خاطر عظمت گناهش مؤثر نیفتاد تقاضاى مهلت مى‌کند، و این آخرین تلاش براى نجات از مجازات است.

ولى قرآن مى‌گوید: اعمال این ستمکاران آن قدر زشت و بار گناهانشان سنگین است که نه اجازه دفاع مى‌یابند، نه موفق به جلب رضایت مى‌شوند، نه تخفیفى در کارشان است، و نه مهلتى!.

در آیه بعد، همچنان، سخن از آینده شوم مشرکان، به خاطر پرستیدن بتها است، مى‌فرماید: در صحنه قیامت معبودهاى ساختگى و انسانهایى که همچون بت پرستش مى‌شدند، در کنار پرستش کنندگان قرار مى‌گیرند، «هنگامى که این عابدان، معبودان خود را مى‌بینند مى‌گویند: پروردگارا! اینها همان، شریکانى هستند که ما براى تو ساختیم و به جاى خواندن تو آنها را مى خواندیم» (وَ إِذا رَأَى الَّذِینَ أَشْرَکُوا شُرَکاءَهُمْ قالُوا رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَکاؤُنَا الَّذِینَ کُنّا نَدْعُوا مِنْ دُونِکَ).

این معبودان نیز، ما را در این کار وسوسه کردند، و در حقیقت شریک جرم ما بودند، بنابراین، سهمى از عذاب و مجازات ما را براى آنها قرار ده.

در این هنگام به فرمان خدا، «بتها به سخن در مى آیند و به عابدان خود مى‌گویند: شما قطعاً دروغگو هستید»! (فَأَلْقَوْا إِلَیْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّکُمْ لَکاذِبُونَ).

ما نه شریک خدا بودیم و نه شما را وسوسه کردیم و نه محکوم به پذیرش بخشى از مجازاتتان هستیم.

در آیه بعد، اضافه مى‌کند: بعد از این سخن و شنیدن پاسخ «همگى در پیشگاه خدا اظهار تسلیم مى‌کنند» و غرور و نخوت و تعصب‌هاى کورکورانه این عابدان نادان با دیدن چهره حق کنار مى‌رود، و سر تعظیم در پیشگاهش فرود مى‌آورند (وَ أَلْقَوْا إِلَى اللّهِ یَوْمَئِذ السَّلَمَ).

و در این هنگام که، همه چیز همچون آفتاب روشن مى‌گردد «تمام دروغ‌ها و افتراهاى این گروه بى‌خرد، گم و نابود مى‌شود» (وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ).

هم نسبت دروغین شریک خدا بودن، محو و بى رنگ مى‌شود، و هم پندار شفاعت بتها در پیشگاه خدا، چرا که به خوبى مى‌بینند، نه تنها کارى از بتها ساخته نیست، بلکه همانها آتش گیره‌هاى دوزخ مى‌شوند و به جان پرستش کنندگانشان مى‌افتند!

تا اینجا بیان حال مشرکان گمراهى بود، که در شرک و انحراف خود غوطه‌ور بودند، بى آن که دیگرى را به این راه بخوانند، سپس حال کسانى را بیان مى‌کند که: در عین گمراهى به گمراه ساختن دیگران نیز اصرار دارند، و مى‌فرماید: «کسانى که کافر شدند و مردم را از راه خدا باز داشتند، مجازاتى ما فوق مجازات کفرشان بر آنها مى‌افزائیم در برابر آنچه فساد مى‌کردند» (الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ زِدْناهُمْ عَذاباً فَوْقَ الْعَذابِ بِما کانُوا یُفْسِدُونَ).

آنها هم بار مسئولیت خویش را بر دوش مى‌کشند و هم شریک جرم دیگران هستند، چرا که، عامل فساد در روى زمین و گمراهى خلق خدا، و مانع از پیمودن راه حق، شدند.

تاکنون کراراً یادآور شده ایم که، از نظر منطق اجتماعى اسلام، هر کس سنت نیک و بدى بگذارد در تمام عمل عاملان به آن سنت شریک است، در حدیث مشهورى مى خوانیم: «هر کس سنت نیکى بگذارد، پاداش کسانى که به آن عمل کنند، براى او هست، بى آن که از پاداش آنها کاسته شود، و هر کس سنت بدى بگذارد، گناه همه کسانى که به آن عمل مى‌کنند، بر او نوشته مى‌شود، بى آن که از گناه آنها چیزى کاسته شود».

به هر حال این تعبیرهاى تکان دهنده قرآن و احادیث، مسئولیت رهبران را در برابر خدا و خلق خدا آشکار مى سازد.

سپس به دنبال سخنى که از وجود گواه در امتى در چند آیه قبل به میان آمد مجدداً به سراغ آن بحث با توضیح بیشترى مى رود، و مى‌گوید: «به خاطر بیاورید آن روز را که ما از میان هر امتى گواهى از خود آنها بر آنها مبعوث مى‌کنیم» (وَ یَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّة شَهِیداً عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ).

با این که: علم خدا به همه چیز احاطه دارد، اما وجود این گواهان مخصوصاً از کسانى که از میان خود امتها برخاسته اند تأکید بیشترى بر نظارت دائمى بر اعمال انسانها است، و هشدارى است بر این مراقبت قطعى و همیشگى.

گرچه این حکم عام، شامل مسلمانان و پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) نیز مى‌شود، ولى براى تأکید بیشتر، خصوصاً آن را مطرح کرده مى‌فرماید: «و ما تو را شاهد و گواه بر این گروه مسلمانان قرار مى‌دهیم» (وَ جِئْنا بِکَ شَهِیداً عَلى هؤُلاءِ).

بنا بر آنچه گفته شد منظور از «هؤُلاءِ» مسلمانانى است که در عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى‌زیستند، و پیامبر(صلى الله علیه وآله) ناظر و شاهد و گواه اعمال آنها بود، و طبعاً بعد از پیامبر(صلى الله علیه وآله) باید کسى در میان امت باشد که، شاهد و گواه اعمال آنها گردد.

شاهدى باشد پاک، از هر گونه گناه و خطا، تا حق شهادت را به خوبى بتواند ادا کند.

و از همین رو، بعضى از مفسران (اعم از علماى تشیع و تسنن) خواسته‌اند این آیه را دلیلى بر وجود گواه و حجت عادلى در هر عصر و زمان بدانند.

البته تفسیر آن طبق عقیده شیعه دائر به وجود امام معصوم در هر زمان، کاملاً روشن است، ولى براى علماى مذهب تسنن، توجیه آن چندان آسان نیست.

و شاید به خاطر همین مشکل، «فخر رازى» در تفسیرش گرفتار توجیهى شده که خالى از اشکال نیست، او مى گوید:

«از این آیه، نتیجه مى‌گیریم که هیچ عصرى از اعصار خالى از شاهد و گواهى بر مردم نیست، شاهد و گواه باید جائز الخطا نباشد و گرنه او هم نیاز به شاهد و گواه دیگرى دارد، و این امر به صورت تسلسل تا بى نهایت ادامه خواهد یافت، نتیجه این که: در هر عصرى باید جمعیتى باشند که گفتارشان حجت باشد و این راهى ندارد جز این که: بگوئیم اجماع امت، حجت است» (یعنى مجموع مردم هر زمان به طور دسته جمعى هرگز راه خطا نمى پویند).

اگر «فخر رازى» کمى از محدوده عقائد خویش گام بیرون مى نهاد، مسلماً گرفتار چنین سخن تعصب آمیزى نمى‌شد، زیرا قرآن مى‌گوید: براى هر امتى یک گواه از جنس آنها قرار دادیم، نه این که: مجموع امت، براى فرد فرد امت، حجت و گواه است.

البته همان گونه که در سوره «نساء» ذیل آیه 41 مشروحاً بیان کردیم دو احتمال دیگر در تفسیر«هؤُلاء» داده شده: نخست این که: «هؤُلاء» اشاره به شهداء امتهاى پیشین یعنى انبیاء و اوصیاى آنها بوده باشد و به این ترتیب، پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) هم گواه بر این امت است، و هم بر پیامبران گذشته، دیگر این که: منظور از شاهد و گواه شاهد عملى بودن است، یعنى کسى که وجودش، الگو و میزان سنجش حق و باطل است.

و از آنجا که قرار دادن شهید و گواه، فرع بر این است که: قبلاً برنامه کامل و جامعى در اختیار افراد قرار داده شده باشد، به طورى که حجت بر همگى تمام شود، تا به دنبال آن، مسأله نظارت و مراقبت مفهوم صحیحى پیدا کند، بلافاصله مى‌گوید: «و ما این کتاب آسمانى (قرآن) را بر تو نازل کردیم که بیان همه چیز در آن است» (وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْء).

«هم هدایت است و هم رحمت، و هم مایه بشارت براى همه مسلمانان جهان» (وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِینَ).

 

 منبع: afkarnews.ir


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: جملات تکان دهنده
برچسب‌ها: جملات تکان دهنده
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی