گنجینه علم اولین و آخرین
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 13014
بازدید دیروز : 52941
بازدید هفته : 145181
بازدید ماه : 198459
بازدید کل : 10590214
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 7 / 5 / 1399

چقدر شلوغ بود. همه گرداگرد خانه خدا در طواف بودند  هر کس ذکری و زمزمه ای.با دوستانش برای حج آمده بود. طواف میکرد و اعمال را به جا می آورد . ناگهان چشمش به نوجوانی افتاد با چهره ای آشنا . دقیق شد او را شناخت .

 

 با زیرکی به دوستانش گفت : من این نوجوان را میشناسم ؛ میخواهم او را بیازمایم آیا مرا در این بازی همراهی میکنید ؟ با هم جمع شدند و به سوی نوجوان حرکت کردند.

دو رکعت نمازش را با طمانینه خوانده بود و در صحن مسجد الحرام در گوشه ای به سوالات مردم پاسخ میداد . مردم دسته دسته می آمدند و سوالات خود را پاسخ میگرفتند .

 طاووس یمانی با خود اندیشید : از او سوالی خواهم پرسید که نتواند پاسخ گوید . به نوجوان رو کرد و با صدایی مطمئن پرسید: بگو بدانم چه زمان بود که یک سوم مردم روی زمین از میان رفتند؟ نوجوان با صدایی متین و آرام پاسخ داد : ای ابوعبدالرحمان یک سوم نبود بلکه یک چهارم جمعیت هلاک و نابود شدند . طاووس گفت بله حق با شماست ، اکنون بفرما که چه زمانی بود؟  

نوجوان با صدای رسا پاسخ داد : این جریان آن زمانی اتفاق افتاد که تنها جمعیت روی زمین حضرت آدم ، حوا ، قابیل و هابیل بودند و قابیل برادر خود را کشت در حالی که هابیل در آن زمان یک چهارم جمعیت را تشکیل می داد .

 طاووس پرسید : چرا حضرت آدم (علیه السلام) را آدم نامیدند؟ پاسخ شنید : چون سرشت و خمیر مایه ی او را از خاک روی زمین برگرفتند .

 پرسید : چرا همسر حضرت آدم (علیه السلام) را حوا نامیدند؟ فرمود : چون او از دنده آدم (علیه السلام) آفریده شد.

پرسید : چرا شیطان را ابلیس نامیدند؟ فرمود چون او از رحمت خدا نا امید گشت.

پرسید : چرا جن را به این نام گفتند ؟ فرمود چون که آنها می توانند از دید انسانها مخفی و نامرئی گردند.

پرسید : اولین کسی که حیله بکار برد و دروغ گفت چه کسی بود؟ فرمود شیطان بود که به خدا گفت من از آدم بهتر و برترم چون که مرا از آتش و او را از گل آفریدی .

 پرسید : آن رسولی را که خداوند برای هدایت انسان فرستاد ولی خودش از جن و انس نبود که بود؟ پاسخ داد : کلاغی بود که برای تعلیم قابیل آمد تا او او را هدایت کند که چگونه جسد برادرش قابیل را دفن نماید.

اولین کسی که حیله بکار برد و دروغ گفت چه کسی بود؟ فرمود شیطان بود که به خدا گفت من از آدم بهتر و برترم چون که مرا از آتش و او را از گل آفریدی

 

پرسید : آنکه قوم و تبار خود را راهنمایی و انذار کرد و از زمره ی جن و انس نبود که بود؟ فرمود : مورچه ای بود که در مقابل لشکر عظیم سلیمان نبی (علیه السلام) به همنوعان خود گفت : درون لانه هایتان بروید تا توسط لشکر سلیمان لگد مال نگردید. هر آنچه را می پرسید بی درنگ پاسخی صریح و روشن می شنید .

 

هر لحظه بر حیرت همگان افزوده می شد. باز هم بخت خود را برای غلبه بر این نوجوان آزمود. این بار از حیوانی پرسید که به دروغ مورد تهمت قرار گرفته بود، نوجوان با همان صلابت و استواری گذشته چنین فرمود: گرگ بود که برادران حضرت یوسف (علیه السلام) آن را متهم به قتل برادر خویش کردند.

در تنگنا قرار گرفته بود . تمامی سوالاتی را که به گمان خود ، مغرورانه بی پاسخ می دانست با جوابهایی کامل از سوی نوجوان دریافت کرده بود. تمام قوای خود را جمع نمود تا آخرین تیر را از چله کمان رها سازد.

 آخرین سؤال را پرسید : آن چیست که کم و زیاد می گردد و آن دیگری چیست که زیاد می گردد ولی کم نمی شود و ان چیست که کم می شود ولی زیاد نمی گردد ؟

در دلش غوغایی به پا بود و از صمیم قلب آرزو می کرد نوجوان این بار در پاسخگویی تعلل کند ولی باز هم صدایی قاطع و کوبنده او را از رسیدن به آرزویش ناامید نمود.

آنچه کم و زیاد میشود ماه آسمان است و آنچه زیاد می  شود ولی کم  نمی گردد آب دریاست و آنچه کم می شود ولی زیاد نمی گردد عمر انسان است.

تمامی سوالها را پاسخ شنید ، آنچنان که از آن شایسته تر پاسخی برایش تصور نمی شد. سر را به زیر افکند ، دوستانش از او پرسیدند: بگو طاووس بدانیم این نوجوان که بود ؟ که چنین عالمانه تمامی سوالهایت را پاسخ گفت بی هیچ کم و کاستی.  با صدایی مغموم و شکست خورده گفت : او" ابوجعفر باقرالعلوم " ، شکافنده تمام دانش ها است.

آری آن نوجوان ذریه رسول الله بود و خداوند بهتر از هر آنکس میداند که رسالتش را در کجا قرار دهد " اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ" .(سوره انعام آیه 124)

بخش عترت و سیره معصومین  تبیان

 


 

منبع :پایگاه آستان قدس رضوی


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی