داستان سارا
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4325
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 23162
بازدید ماه : 197551
بازدید کل : 1609230
تعداد مطالب : 16947
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 9 / 5 / 1399

داستان سارا

معلم عصبی دفتر را روی میز کوبید و داد زد

 

 متن آموزنده کوتاه, متن آموزنده و جالب


معلم عصبي دفتر را روي ميز کوبيد و داد زد : سارا...

دخترک خودش را جمع و جور کرد ،

سرش را پايين انداخت و خودش را

تا جلوي ميز معلم کشيد و

با صداي لرزان گفت : بله خانم؟

معلم با عصبانيت به چشمهاي سياه و مظلوم دخترک

خيره شد و داد زد :

(( چـنـدبـار بگم مشـقـاتـو تـمـيـز بنويس و دفترت رو

سياه و پاره نکن ؟ ها؟

فـردا مـادرت رو مـيـاري مـدرسـه مـي خـوام

درمـورد بـچـه ي بـي انـضبـاطـش بـاهـاش صحبت کنم ))

دخـتـرک چـانـه لـرزانـش را جـمـع کـرد ...

بـغـضـش را بـه زحـمـت قـورت داد و آرام گـفـت :

خانـوم ...مادرم بـيـمـاره ... اما بـابـام گفته آخر ماه بهش

حقوق ميدن اونوقت ميشه مامانم رو بستري کنيم

که ديگه از گـلوش خـون نياد ...

اونوقت مي تـونـيـم براي خواهرم

شـيـر خـشـک بـخـريم که شـب تاصـبـح گريـه نکنه ...

اونوقت ...

اونـوقـت قـول داده اگـه پـولـي مـونـد

بـراي مـن هـم يـه دفـتـر بـخـره

که مـن دفترهاي داداشم رو پاک نکنم و تـوش بـنـويـسـم ...

اونوقت قول مي دم مشقامو تـمـيـز بـنـويـسـم ...

معلم صندليش را به سمت تخته چرخاند و گفت :

بــشـيـن سارا ...

و اشک چشمش روي گونه سرازير شد ...

 متن آموزنده کوتاه, متن آموزنده و جالب



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: لحظه ای تامل
برچسب‌ها: لحظه ای تامل
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی