اما نماز عصر، همان ساعتی است كه حضرت آدم علیهالسلام در آن وقت از شجره ممنوعه تناول كرد و خداوند عز و جل او را از بهشت بیرون راند، پس خداوند فرزندان و ذریه او را به خواندن این نماز (عصر) تا روز قیامت امر و آن را برای امت من اختیار فرمود و این نماز از محبوبترین نمازها نزد خداوند است و مرا به محافظت آن از میان نمازها سفارش فرموده است؛ نماز مغرب همان ساعتی است كه خداوند، حضرت آدم علیهالسلام بخشود و توبه او را در آن موقع قبول كرد ... و این سه ركعت نماز را بر امت من واجب فرمود و این ساعتی است كه دعا در آن مستجاب میشود و پروردگارم به من وعده فرمود كه هر كس در آن موقع در پیشگاهش دعا كند، دعایش را مستجاب فرماید.
همین طور نماز عشاء یا نماز خفتن؛ همانا قبر را تاریكی و سیاهی عظیمی است و روز قیامت را نیز تاریكی هولناكی است، پس پروردگارم به من و امتم امر فرموده كه این نماز (عشاء) را بجا آوریم تا روشنی بخش قبرهایمان باشد و نیز برای اینكه به من و امتم نوری در گذشتن از صراط كرامت فرماید و هیچ قدمی نیست كه در راه رفتن برای نماز عشاء برداشته شود، مگر اینكه خداوند عز و جل آن بدن را بر آتش حرام سازد و این نمازی است كه خداوند تعالی برای پیامبران مرسل پیش از من اختیار فرمود، اما نماز صبح؛ وقتی خورشید از میان دو شاخ (یا فرق سر) شیطان طلوع میكند، پروردگارم مرا امر فرموده كه قبل از طلوع خورشید، نماز صبح را بجای آورم و پیش از آن كه كافران آفتاب را سجده آورند، امت من خداوند عز و جل را سجده كنند.» (3)
پاسخ دوم:
امام صادق علیهالسلام فرمود :
«هنگامی كه آدم علیهالسلام از بهشت رانده شد و به زمین هبوط كرد، لكه سیاهی در صورت او پیدا شد و از سر تا پای او را فرا گرفت؛ آن حضرت به سبب این لكه سیاه كه بر تمامی اندامش پدید آمده بود، بسیار اندوهگین و گریان شد، پس جبرئیل نزد آن حضرت آمد و به او گفت «ای آدم! چه چیز تو را چنین به گریه انداخته است؟»، جواب داد «از این سیاهی كه در بدنم پیدا شده گریانم»، جبرئیل گفت «ای آدم! برخیز و نماز كن كه این، وقتِ نماز نخستین است»، پس آدم برخاست و نماز گزارد، آن سیاهی تا گردن او رسید (از صورت او تا گردنش از سیاهی پاك شد)، بار دیگر جبرئیل در نوبت نماز دوم نزد آدم آمد و به او گفت «ای آدم برخیز و نماز بخوان كه این، زمانِ نماز دوم است».
آدم برخاست و نماز گزارد و آن سیاهی تا ناف او پایین آمد، باز جبرئیل در وقت نماز سوم نزد او آمد و گفت«ای آدم! برخیز و نماز بخوان كه این، هنگام نماز سوم است»، آدم برخاست و نماز گزارد و آن سیاهی به زانوهای او رسید، بار دیگر جبرئیل در وقت نماز چهارم آمد، آدم برخاست و نماز خواند و همچنین وقت نماز پنجم باز آمد و گفت «وقت نماز پنجم شد»، آدم نماز خواند و به كلی از آن سیاهی كه سراپایش را فراگرفته بود، بیرون آمد، پس حمد و ثنای خداوند متعال را به جای آورد، در این هنگام جبرئیل به آدم گفت« ای آدم! حال فرزندان تو در مورد این نمازها همانند وضع تو میباشد؛ هر كس از فرزندان تو كه در هر شبانه روز پنج نوبت نماز مقرر را بخواند، از گناهان خارج می شود، آنچنان كه تو از این لكه سیاه بیرون آمدی». (4)
پاسخ سوم:
از حضرت امام رضا علیهالسلام روایت است كه به فضل بن شاذان فرمود « چنانچه كسی بپرسد كه، چرا نماز در این اوقات (اوقات معین و مخصوص) بدون تقدم و تأخر واجب شده است، جواب این است كه این اوقات برای همه مردم روی زمین معلوم و واضح است و عالِم و جاهل آن را به چهار وقت میشناسند؛ غروب آفتاب خود آشكار و معلوم است كه در آن، نماز مغرب واجب شده است و فرو رفتن سرخی آفتاب (شفق) پس از غروب خورشید معلوم و مشهور است كه آن وقت نماز عشاء است و همچنین طلوع فجر روشن و آشكار است و آن، وقت نماز صبح است و زوال شمس نیز آشكار و معلوم است و در آن ظهر واجب میشود و برای عصر وقت مخصوص و معینی مانند نمازهای دیگر است و وقت آن پس از انجام ظهر است و علت دیگر، اینكه خداوند دوست داشته كه بندگانش قبل از هر كاری، ابتدا طاعت خداوند را انجام دهند؛ پس ایشان را در اول طلوع روز، امر كرده است كه به عبادتش بپردازند و سپس در پی كار و روزی خویش روند و امر دنیای خود را اداره كنند.
پس در این وقت نماز صبح را بر ایشان واجب كرد و چون نیم روز شود از كار دست كشند و آن وقتی است كه مردم به جای خود بازگردند و لباس از تن به در آرند و بیاسایند و به خوردن مشغول شوند و استراحت كنند و در چنین هنگامی خداوند آنان را امر فرموده كه ابتدا به ذكر و عبادت او بپردازند، از این رو ظهر را بر ایشان واجب كرده است تا به آن آغاز كنند و سپس به كارهای دیگر بپردازند و چون امور شخصی را انجام دادند و خواستند پی كار و كسب خود روند، باز دستور نماز عصر را داده كه آن را انجام دهند و سپس به كاری كه در نظر دارند رهسپار گشته و به اصلاح آن امر دنیایی خود پردازند و چون شب شد، لباس از تن بیفكنند و به جایگاه و منزل بازگردند، پیش از هر كار باید به عبادت و ذكر پروردگارشان ابتدا كنند و بعد به امور دیگر بپردازند.
از این رو نماز مغرب را بر ایشان واجب فرمود و چون وقت استراحت و خواب آید و از كوشش فراغت یافتند، خداوند دوست داشته است كه در آغاز به عبادت و طاعت او پردازند، سپس در پی اموری كه میخواهند انجام دهند روند و آنچنان باشند كه ابتدا كرده باشند در هر فصلی از ساعات شبانه روز به طاعت و پرستش او و از این جهت در این وقت نماز عشاء را واجب كرد، پس چون این دستور را به كار بندند او را فراموش نخواهند كرد و از او غافل نخواهند شد و در این صورت دلهایشان سخت نشود و رغبتشان نكاهد.
اگر كسی بگوید «وقتی معین برای عصر نیست، مانند اوقات نمازهای دیگر، چرا آن را بین ظهر و مغرب قرار داد و میان عشاء و صبح، یا میان صبح و ظهر قرار نداد؟» جواب این است «برای آن كه هیچ وقتی برای مردم از ضعفاء و از كار بر كناران و اقویا و كارگزاران آسانتر و راحتتر و مناسبتر برای نماز عصر از این وقت معین نیست، زیرا مردم همگی از اول روز به تجارت و معامله و آمد و رفت و كار و كوشش در رفع حوائج خود و فعالیت در بازارهای كسب مشغولاند، پس خداوند نخواست كه آنان را از به دست آوردن روزی به كار دیگر مشغول كند ... نیز مردم همگی قادر به شب خیزی نیستند و آن را درست هم درك نمیكنند و وقت آن در نیمههای شب اگر باشد، بیدار نمیشوند، هر چند واجب باشد و امكانش هم برای ایشان بسیار كم است، پس خداوند بر آنان آسان گرفت و نماز عصر را در سختترین ساعات شبانه روز مقرر نفرمود؛ بلكه وقت آن را در راحتترین هنگام قرار داد، چنان كه خداوند ـ عز و جل ـ خود فرموده است «یرید اللّه بكم الیُسر و لا یریدُ بكم العُسر» (5)
پاسخ چهارم:
از امام رضا علیهالسلام نقل شده است كه فرمود «افضل اوقات سه وقت است، هنگام زوال خورشید (ظهر) و پس از آن مغرب و هنگام سحر؛ پس خداوند دوست داشت كه برای قرب به او در این اوقات سهگانه نماز به جای آورده شود». (6)
پینوشتها:
1- ظاهراً منظور از حلقه، همان خط یا دائره فرضی نصف النهار است و اگر چنین باشد زوال شمس نسبت به شهرها و بلاد مختلف كه طول جغرافیایی آنها روی كره زمین اختلاف دارد متفاوت است، از این رو زوال به وقت معین ـ چنان كه از ظاهر عبارت استفاده میشود، اختصاص ندارد و با توجه به همین اختلاف است كه اوقات نماز در بلاد مختلف با هم تفاوت دارد.
2- یعنی نماز را از وقت زوال خورشید تا نیمه شب بپادار.
3- من لایحضره الفقیه، كتاب «الصلاة»، ص 317 ـ 320.
4- همان، ص 320 الی 321.
5- عیون اخبار الرضا (ع) ، ج 2، ص 230 ـ 277.
6- همان، ص 231.
نظرات شما عزیزان: