*آنجا که بزرگ بایدت بود
فرزندی من ، ندارت سود . (نظامی)
*آزادیت به قبضۀ شمشیر بسته است
مردان همیشه ، تکیۀ خود را بدو کنند . (نیتاج خانم)
*آنکه پریشان نموده طرّۀ لیلی
خواست که، مجنون اسیر سلسله باشد . (فروغی بسطامی)
*از خون دلم بست حنا برسر انگشت
خون دلم انگشت نما شد، چه بجا شد. (قصاب کاشانی)
*آنجا که هر سو صد شهید خفته دارد
آنجا که هر کویش غمی بنهفته دارد . (حمید سبزواری)
*آدم ز خاک بود و من از نور پاک او
گفتم مین یگانه و از خود یگانه بود . (خاقانی شیروانی)
*از خاک سر کویت ، خالی نشود یکشب
گر بر سر هر سنگی ، حالی عسسی باشد . (خاقانی شیروانی)
*ایوان پی شکسته ، مرمّت نمی شود
صد بار اگر ، به ظاهر او رنگ و رو کنند . (نیمتاج خانم)
*آتش افسرده ای از کاروان و اما نده ام
همرهان رفتند ، خاکستر نشینم کرده اند . ( واهب اصفهانی)
*اسیر عشق تو از درد هجر دم نزند
غریب کوی تو ، حرف از وطن نمی گوید . (مشفق کاشانی)
*از بسکه بر تو خم شدم و چشم دوختم
کم نور گشت دیده ام و قامتم خمید . (پروین اعتصامی)
*ابر آمد و گرفت سرکلبۀ مرا
بر من گریست زار ، که فصل شتا رسید . (پروین اعتصامی)
*از رنج پاره دوختن و زحمت رفو
خونابۀ دلم ز سر انگشت ها چکید . (پروین اعتصامی)
نظرات شما عزیزان: