دلیل حرام بودن چهار ماه از سال قمری چیست؟

ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

دلیل حرام بودن چهار ماه از سال قمری چیست؟

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

دلیل حرام بودن چهار ماه از سال قمری چیست؟

ماه

دلیل حرام بودن چهار ماه از سال قمری چیست؟

إِنَّ عِدَّةَ الشهُّورِ عِندَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ شهَرًا فىِ كِتَابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ مِنهْا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذَالِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلَا تَظْلِمُواْ فِیهِنَّ أَنفُسَكُمْ؛[۱] شمار ماه‏ها در نزد خدا، در كتاب خدا از آن روز كه آسمانها و زمین را بیافریده، دوازده است. چهار ماه، ماه‏هاى حرامند. این است شیوه درست. در آن ماه‏ها بر خویشتن ستم مكنید.

در جواب سوال شما قبل از هر چیز باید دقت کرد که بهره انسان از دانش بسیار اندک است.
 
وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً؛[۲] آنچه از علم به شما روزى شده بسیار اندك است.
و نقص شناخت انسان او را مضطر به دین داری نموده است. و با عدم غفلت از این مساله، بسیار روشن است که نمی توانیم دلیل احکام را بیابیم. عالم دارای اسرار بسیاری است و قسمت اعظم آن در دسترس دانش ما نیست (عالم غیب) و خبری از آن نداریم .
 
و خداوند بنا بر مصالح و مفاسد احکامی را تشریع می کند، منطقه ای در اطراف کعبه را "حرم"  اعلام می کند و حرمت بیشتری برای آن قائل می شود. یا زمان خاصی را دارای حرمت بیشتری اعلام می کند. مثل ماه های حرام که احکام و جزئیات خاص خود را دارد. (رجب، محرم، ذیقعده و ذیحجه  ماه های حرام هستند.)
 
و با توجه به پیوند شدید روح و جسم در انسان، زمان و مکان در او موثر واقع می شوند و مناسک با توجه به زمان و مکان بیان می شوند. مساله حج، روزه و جهاد و ... بعضی از این مناسک هستند. به عنوان مثال جنگ در این ماه ها حرام است:

یَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فیهِ قُلْ قِتالٌ فیهِ كَبیرٌ؛[۳] تو را از جنگ ‏كردن در ماه حرام مى ‏پرسند. بگو: جنگ‏ كردن در آن ماه گناهى بزرگ است.

"تحریم جنگ در این چهار ماه یكى از طرق پایان دادن به جنگهاى طویل المدة، و وسیله‏اى براى دعوت به صلح و آرامش بود، زیرا هنگامى كه جنگجویان چهار ماه از سال اسلحه را به زمین بگذارند و صداى چكاچك شمشیرها یا صفیر گلوله‏ ها خاموش شود و مجالى براى تفكر و اندیشه به
 
وجود آید احتمال پایان یافتن جنگ بسیار زیاد است. همیشه ادامه یك كار با شروع مجدد آن پس از خاموشى تفاوت دارد و دومى به مراتب مشكلتر است، فراموش نمى‏كنیم كه در دوران جنگهاى بیست ‏ساله ویتنام چه اندازه زحمت مى‏كشیدند تا یك آتش بس بیست و چهار ساعته در
 
آغازسال نو مسیحى یا مانند آن به وجود آورند، ولى اسلام براى پیروان خود در هر سال یك آتش بس چهارماهه اعلام میدارد و این خود نشانه روح صلح‏ طلبى اسلام است."[۴]
 
مساله ماه های حرام بسیار با سابقه است. که حداقل از زمان حضرت ابراهیم (ع) بوده است.  قبل از اسلام، مردم جاهل، تغییراتی در این حکم الهی ایجاد می کردند:

إِنَّمَا النَّسی‏ءُ زِیادَةٌ فِی الْكُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذینَ كَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عاماً وَ یُحَرِّمُونَهُ عاماً لِیُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ فَیُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللَّهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ؛[۵] به تأخیرافكندن ماه‏هاى حرام، افزونى در كفر است و موجب گمراهى كافران. آنان یك سال آن ماه را حلال مى‏شمردند و یك سال حرام، تا با آن
 
شمار كه خدا حرام كرده است توافق یابند. پس آنچه را كه خدا حرام كرده حلال مى‏شمارند. كردار ناپسندشان در نظرشان آراسته گردید.
 
و خود این حکم (حرمت ماه های چهارگانه) می تواند دارای بطونی باشد، که یکی از آن ها را بریتان نقل می کنم:

امام باقر (ع) می فرمایند: اى أبا حمزه! روشن‏ترین و آشكارترین برهان (امامت ائمه دوازده‏گانه) براى كسى كه خداى تعالى او را هدایت فرموده گفتار اوست. در قرآن مجید كه فرموده: «به درستى كه عدد ماهها نزد خدا دوازده ماه است روزى كه آفرید آسمانها و زمینها را، از آنها چهار ماه حرام
 
است، این است دین استوار، پس ستم نكنید در آنها بر خویشتن؟»  و شناسایى ماهها مانند محرم و صفر و ربیع و ماههاى پس از آن و همچنین ماههاى حرام: رجب و ذى قعدة و ذى حجة و محرم دین محكم خدا نیست چون یهود و نصارى و مجوس و سایر ملتها و همه مخالف و موافق
 
(مذهب) این ماهها را مى ‏شناسند، و اسامى آنها را شماره مى ‏كنند؛ بلكه آنها امامان و سرپرستان دین خدایند، و مراد از ماههاى حرام (در آیه شریفه) امیر المؤمنین علیه السّلام است كه نام او از نام «على» كه نام خدا است جدا شده و مشتقّ است، همان طور كه نام محمد صلّى اللَّه
 
علیه و آله از نام «محمود» خدا مشتقّ است، و دیگر سه فرزند آن حضرت كه نامهاى آنها على است: على بن الحسین (زین العابدین) و على بن موسى (الرضا) و على بن محمد (هادى) و به احترام آن حضرت این نام (على) از نام خدا جدا شده و مشتقّ است.؛[۶]

پی نوشت:
[۱]. توبه آیه ۳۶.
[۲]. اسراء آیه ۸۵.
[۳]. بقره آیه ۲۱۷.
[۴]. تفسیر نمونه، ج‏۷، ص: ۴۰۹.
[۵]. توبه آیه ۳۷.
[۶]. الإنصاف فى النص على الأئمة ع ص ۷۳.

منبع ،شهرسوال
 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: فلسفه احکام
برچسب‌ها: فلسفه احکام

تاريخ : سه شنبه 11 / 5 / 1400 | 6:0 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.