نقش امام حسن عسکری علیه السّلام در هدایت علمی و فرهنگی جامعه
در کنار وظیفۀ هدایت اعتقادی مردم، مواضع علمی امام عسکری(ع) در پاسخ های قاطع و استوار دربارۀ شبهه ها و افکار کفرآمیز و بیان کردن حق، با روش مناظره و گفت وگوی موضوعی و مناقشه ها و بحث های علمی و هم زمان با آن فعّالیت ها، کوشش های دیگر، همچون صادر کردن بیانیه های علمی و تألیف کتاب و مانند آن را برعهده داشت.
با این مجاهدت ها، از طرفی امّت مؤمن را به شخصیت مکتبی و فکری خود مجهّز می کرد و از طرف دیگر، پایداری و ایستادگی شان را در برابر جریان های فکری که علیه مکتب، خطری را تشکیل می داد، تضمین می فرمود و آن را در نطفه خفه می کرد. امام حسن عسکری(ع) با دانش گسترده ای که دربارۀ محیط داشت، قادر بود آغاز مسائل را احساس کند و اهمّیت اثر آن را بسنجد و برای مقابله با آن برنامه ریزی کند.
مبارزه با کج روی ها
نگه داری امام در «سامرّاء» در نزدیکی قلمرو جاسوسان حاکم و دور کردن آن بزرگوار از مجالس و محافل امّت، بیشترین اثر را در خالی شدن میدان برای نشر اندیشه ها و اعتقاد های فاسد و مسلک های باطلی که در دوران آن امام پدید آمده بود، داشت، ولی امام عسکری(ع) با وجود نگه داری در سامرّاء و تحت نظر عوامل حکومت ستمکار وقت، توانست با ایستادگی در برابر آن انحرافات و بدعت های اعتقادی و فکری، نقش خود را در افشای این گمراهی ها و هدایت فکری جامعه به مسیر درست و راه حق به طور کامل ایفا کند.
مصادیقی از موضع گیری های امام(ع):
1. موضع گیری در قبال صوفیه
از جمله جریان های فاسدی که امام عسکری(ع) به شدّت از آنها بیزاری جست و مردم را از گرویدن به آنها برحذر داشت، فرقۀ صوفیه بود. این گروه از آغاز پیدایش توانست تحت پوشش اسلام، گروهی از ساده لوحان مسلمان را بفریبد.1
با گسترش اندیشۀ صوفی گری، ائمه به مخالفت با اعتقادات باطل آنها پرداختند و امام حسن عسکری(ع) به نوبۀ خود در ردّ این فرقۀ ضالّه سخن گفته است.2
2. موضع گیری در برابر واقفی ها
واقفی ها گروهی بودند که امامت را تنها تا امام هفتم(ع)، یعنی امام کاظم(ع) می دانند و قائل به امامت فرزند بزرگوارش، امام رضا(ع) نیستند. بنیان گذاران مسلک واقفی، گروهی از یاران امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) بودند و سران اوّلیۀ این گروه به دلیل آنکه قصد نداشتند اموالی که از امام کاظم(ع) نزد آنها مانده بود، به امام رضا(ع) به عنوان وارث و جانشین آن حضرت بدهند، به طور کلّی امامت امام هشتم(ع) را انکار و در امامت امام هفتم(ع)، توقّف کردند.3
پس از ایجاد این فرقۀ انحرافی، امامان بعدی این افراد را سرزنش کردند و از آنان بیزاری جستند. امام عسکری(ع) دربارۀ بیزاری از این افراد و کسانی که در امامت امام کاظم(ع) قائل به توقّف شده اند، نامه هایی نوشت و فرمود: «کسی که امامت آخرین فرد ما را انکار کند، گویی امامت نخستین شخص مان را انکار کرده است.»4
3. موضع گیری در برابر ثنویه یا دوگانه پرستان
ثنویه یا دوگانه پرستان، فرقه ای اختراعی بود که در دوران آن حضرت به وجود آمد و معتقد بودند هر آفریده ای برای خلقت نخست، آفریده شده است و همراه با قدیم، قدیم دیگری را اثبات می کنند. در مقابل، سخنان امام در وصف خداوند متعال، گواه بر بطلان سخن آنهاست که فرمود: «[خداوند] نه از چیزی به وجود آمده و نه از چیزی آفریده شده است و با این سخن، تمام دلایل و شبهات آنها را رد کرد.»5
4. موضع گیری در برابر مفوّضه
مفوّضه گروهی هستند که می گویند: خداوند حضرت محمّد(ص) را آفریده و آفرینش دنیا را به آن حضرت سپرد و هرچه در دنیاست، او آفریده است. در روایاتی حضرت علیه آنان احتجاج کرده است.6
افزون بر این موضع گیری ها، حضرت در مواقع لزوم در برابر شبهه افکنان و تفرقه جویان، پاسخ های مستدل و روشن ارائه می کرد و مردم را از گمراهی نجات می داد.7و 8
1. موضع گیری در قبال صوفیه
از جمله جریان های فاسدی که امام عسکری(ع) به شدّت از آنها بیزاری جست و مردم را از گرویدن به آنها برحذر داشت، فرقۀ صوفیه بود. این گروه از آغاز پیدایش توانست تحت پوشش اسلام، گروهی از ساده لوحان مسلمان را بفریبد.1
با گسترش اندیشۀ صوفی گری، ائمه به مخالفت با اعتقادات باطل آنها پرداختند و امام حسن عسکری(ع) به نوبۀ خود در ردّ این فرقۀ ضالّه سخن گفته است.2
2. موضع گیری در برابر واقفی ها
واقفی ها گروهی بودند که امامت را تنها تا امام هفتم(ع)، یعنی امام کاظم(ع) می دانند و قائل به امامت فرزند بزرگوارش، امام رضا(ع) نیستند. بنیان گذاران مسلک واقفی، گروهی از یاران امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) بودند و سران اوّلیۀ این گروه به دلیل آنکه قصد نداشتند اموالی که از امام کاظم(ع) نزد آنها مانده بود، به امام رضا(ع) به عنوان وارث و جانشین آن حضرت بدهند، به طور کلّی امامت امام هشتم(ع) را انکار و در امامت امام هفتم(ع)، توقّف کردند.3
پس از ایجاد این فرقۀ انحرافی، امامان بعدی این افراد را سرزنش کردند و از آنان بیزاری جستند. امام عسکری(ع) دربارۀ بیزاری از این افراد و کسانی که در امامت امام کاظم(ع) قائل به توقّف شده اند، نامه هایی نوشت و فرمود: «کسی که امامت آخرین فرد ما را انکار کند، گویی امامت نخستین شخص مان را انکار کرده است.»4
3. موضع گیری در برابر ثنویه یا دوگانه پرستان
ثنویه یا دوگانه پرستان، فرقه ای اختراعی بود که در دوران آن حضرت به وجود آمد و معتقد بودند هر آفریده ای برای خلقت نخست، آفریده شده است و همراه با قدیم، قدیم دیگری را اثبات می کنند. در مقابل، سخنان امام در وصف خداوند متعال، گواه بر بطلان سخن آنهاست که فرمود: «[خداوند] نه از چیزی به وجود آمده و نه از چیزی آفریده شده است و با این سخن، تمام دلایل و شبهات آنها را رد کرد.»5
4. موضع گیری در برابر مفوّضه
مفوّضه گروهی هستند که می گویند: خداوند حضرت محمّد(ص) را آفریده و آفرینش دنیا را به آن حضرت سپرد و هرچه در دنیاست، او آفریده است. در روایاتی حضرت علیه آنان احتجاج کرده است.6
افزون بر این موضع گیری ها، حضرت در مواقع لزوم در برابر شبهه افکنان و تفرقه جویان، پاسخ های مستدل و روشن ارائه می کرد و مردم را از گمراهی نجات می داد.7و 8
تلاش هاي علمي امام حسن عسكري(ع)
امام عسكري(ع) به حكم شرايط نامساعد و محدوديت بسيار شديدي كه حكومت عبّاسي برقرار كرده بود، موفّق به گسترش دانش دامنه دار خود در سطح كلّ جامعه نشد، ولي در عين حال با همان فشار و خفقان، شاگرداني تربيت كرد كه هر كدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان، نقش مؤثّر داشتند.
شيخ طوسي شمار شاگردان حضرت را بيش از يكصد نفر ثبت كرده است9 كه در ميان آنان چهره هاي روشن، شخصيّت هاي برجسته و مردان وارسته اي مانند: احمد بن اسحاق اشعري قمي، ابوهاشم داود بن قاسم جعفري، ابوعمرو عثمان بن سعيد عمري، علي بن جعفر و محمّد بن حسن صفّار به چشم مي آيد كه شرح خدمات و كوشش هاي آن در منابع مرتبط موجود است. افزون بر تربيت اين شاگردان، گاهي چنان مشكلات و تنگناها براي مسلمانان پيش مي آمد كه جز حضرت عسكري(ع) كسي از عهدة حلّ آنها برنمي آمد. امام در اين گونه مواقع، در پرتو علم امامت، با تدبير فوق العاده اي، بن بست را مي شكست و مشكل را حل مي كرد. براي اين مطلب نمونه اي ذكر مي شود:
ابويوسف يعقوب بن اسحاق كِندي كه از فلاسفة اسلام و عرب به شمار مي رفت، كتابي به نام «تناقض القرآن» تأليف و براي تدوين آن، خانه نشين شد. روزي يكي از شاگردان او به محضر امام عسكري(ع) رسيد. حضرت به او فرمود: «آيا در ميان شما مردي رشيد و دانا نيست كه استادتان كندي را پاسخ گويد و از تعرّض به قرآن باز دارد؟» شاگرد كندي گفت: ما شاگردان او هستيم و نمي توانيم به اشتباه استاد اعتراض كنيم.
امام فرمود: «اگر مطلبي به شما بياموزم، به او مي رساني؟» عرض كرد: آري. حضرت فرمود: «نزد او برو و با ملاطفت و مهرباني، به او نزديك شو، سپس از او سؤال كن: آيا ممكن است گويندة قرآن از گفتار خود غير از آنچه شما پنداشتي اي، معني ديگري اراده كرده باشد؟
او به تو خواهد گفت: آري، اين احتمال وجود دارد؛ زيرا انسان هنگام شنيدن، بهتر متوجّه معاني مي شود و آنها را درك مي كند؛ چون اين سخن را گفت، به او بگو: شما چه مي داني شايد منظور گويندة كلمات قرآن غير از چيزي باشد كه شما تصوّر كرده اي و او الفاظ قرآن را در غير معاني خود به كار برده باشد.»
امام عسكري(ع) به حكم شرايط نامساعد و محدوديت بسيار شديدي كه حكومت عبّاسي برقرار كرده بود، موفّق به گسترش دانش دامنه دار خود در سطح كلّ جامعه نشد، ولي در عين حال با همان فشار و خفقان، شاگرداني تربيت كرد كه هر كدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان، نقش مؤثّر داشتند.
شيخ طوسي شمار شاگردان حضرت را بيش از يكصد نفر ثبت كرده است9 كه در ميان آنان چهره هاي روشن، شخصيّت هاي برجسته و مردان وارسته اي مانند: احمد بن اسحاق اشعري قمي، ابوهاشم داود بن قاسم جعفري، ابوعمرو عثمان بن سعيد عمري، علي بن جعفر و محمّد بن حسن صفّار به چشم مي آيد كه شرح خدمات و كوشش هاي آن در منابع مرتبط موجود است. افزون بر تربيت اين شاگردان، گاهي چنان مشكلات و تنگناها براي مسلمانان پيش مي آمد كه جز حضرت عسكري(ع) كسي از عهدة حلّ آنها برنمي آمد. امام در اين گونه مواقع، در پرتو علم امامت، با تدبير فوق العاده اي، بن بست را مي شكست و مشكل را حل مي كرد. براي اين مطلب نمونه اي ذكر مي شود:
ابويوسف يعقوب بن اسحاق كِندي كه از فلاسفة اسلام و عرب به شمار مي رفت، كتابي به نام «تناقض القرآن» تأليف و براي تدوين آن، خانه نشين شد. روزي يكي از شاگردان او به محضر امام عسكري(ع) رسيد. حضرت به او فرمود: «آيا در ميان شما مردي رشيد و دانا نيست كه استادتان كندي را پاسخ گويد و از تعرّض به قرآن باز دارد؟» شاگرد كندي گفت: ما شاگردان او هستيم و نمي توانيم به اشتباه استاد اعتراض كنيم.
امام فرمود: «اگر مطلبي به شما بياموزم، به او مي رساني؟» عرض كرد: آري. حضرت فرمود: «نزد او برو و با ملاطفت و مهرباني، به او نزديك شو، سپس از او سؤال كن: آيا ممكن است گويندة قرآن از گفتار خود غير از آنچه شما پنداشتي اي، معني ديگري اراده كرده باشد؟
او به تو خواهد گفت: آري، اين احتمال وجود دارد؛ زيرا انسان هنگام شنيدن، بهتر متوجّه معاني مي شود و آنها را درك مي كند؛ چون اين سخن را گفت، به او بگو: شما چه مي داني شايد منظور گويندة كلمات قرآن غير از چيزي باشد كه شما تصوّر كرده اي و او الفاظ قرآن را در غير معاني خود به كار برده باشد.»
آن مرد نزد كندي رفت و مواردي را كه امام به او آموزش داده بود، اجرا كرد. كندي به او گفت: پرسش خود را يك بار ديگر تكراركن و او سؤال را تكرار كرد.
كندي با خود انديشيد و دريافت كه هم از جنبة لغت و هم از ديد علمي امكان چنين احتمالي وجود دارد، از اين رو، به شاگردش گفت: به من بگو اين سخن را از كجا آموخته اي؟ شاگرد گفت: اين مطلبي بود كه در دلم خطور كرد و آن را بر تو عرضه كردم.
استاد گفت: هرگز فردي چون تو به اين گفته راه نمي يابد و به اين مرتبه از سخن نمي رسد. به من بگو آن را از كه آموخته اي؟
شاگرد در نهايت پاسخ داد: حقيقت اين است كه ابومحمّد، امام حسن عسكري(ع) مرا با اين سؤال آشنا كرد. استاد گفت: اكنون واقع امر را گفتي. سپس افزود:
چنين سؤالي تنها زيبندة اين خاندان است و آنانند كه مي توانند حقيقت را آشكار كنند. سپس كندي دستور داد آتشي برافروختند و تمام نوشته هاي خود را در آتش افكند.10
كندي با خود انديشيد و دريافت كه هم از جنبة لغت و هم از ديد علمي امكان چنين احتمالي وجود دارد، از اين رو، به شاگردش گفت: به من بگو اين سخن را از كجا آموخته اي؟ شاگرد گفت: اين مطلبي بود كه در دلم خطور كرد و آن را بر تو عرضه كردم.
استاد گفت: هرگز فردي چون تو به اين گفته راه نمي يابد و به اين مرتبه از سخن نمي رسد. به من بگو آن را از كه آموخته اي؟
شاگرد در نهايت پاسخ داد: حقيقت اين است كه ابومحمّد، امام حسن عسكري(ع) مرا با اين سؤال آشنا كرد. استاد گفت: اكنون واقع امر را گفتي. سپس افزود:
چنين سؤالي تنها زيبندة اين خاندان است و آنانند كه مي توانند حقيقت را آشكار كنند. سپس كندي دستور داد آتشي برافروختند و تمام نوشته هاي خود را در آتش افكند.10
ايجاد شبكة ارتباطي با شيعيان
در زمان امام عسكري(ع) تشيّع در مناطق مختلف و شهرهاي متعدّدي گسترش و در نقاط فراواني تمركز يافته بود. شهرها و مناطقي مانند «كوفه»، «بغداد»، «نيشابور»، «قم»، «خراسان»، «مدائن»، «يمن»، «ري»، «آذربايجان»، سامرّاء، «جرجان» و «بصره» از پايگاه هاي شيعيان به شمار مي رفتند.
گستردگي و پراكندگي مراكز تجمّع شيعيان، وجود سازمان ارتباطي منظّمي را ايجاب مي كرد تا پيوند شيعيان را با حوزة امامت از يك سو و ارتباط آنان را با همديگر را از سوي ديگر برقرار سازد و از اين رهگذر، آنان را از نظر ديني و سياسي رهبري و سازماندهي كند.
اين نياز از زمان امام نهم(ع) احساس مي شد و از آن زمان، شبكة ارتباطي وكالت و نصب نمايندگان در مناطق مختلف به منظور برقراري چنين سيستمي از آن زمان به مورد اجرا گذاشته مي شد. اين برنامه در زمان امام عسكري(ع) ادامه يافت و ايشان نمايندگاني از ميان چهره هاي درخشان و شخصيّت هاي برجستة شيعيان برگزيد و در مناطق متعدّد، منصوب كرد. ايشان با آنان در ارتباط بود و از اين طريق پيروان تشيّع را در همة مناطق زير نظر داشت.
نمايندگان امام، داراي سلسه مراتبي بودند و حوزة فعّاليت هر كدام از آنها مشخّص بود. در اين ميان، وجوه جمع آوري شده بايد در نهايت به دست وكيل اصلي امام برسد و او به امام برساند.11
در زمان امام عسكري(ع) تشيّع در مناطق مختلف و شهرهاي متعدّدي گسترش و در نقاط فراواني تمركز يافته بود. شهرها و مناطقي مانند «كوفه»، «بغداد»، «نيشابور»، «قم»، «خراسان»، «مدائن»، «يمن»، «ري»، «آذربايجان»، سامرّاء، «جرجان» و «بصره» از پايگاه هاي شيعيان به شمار مي رفتند.
گستردگي و پراكندگي مراكز تجمّع شيعيان، وجود سازمان ارتباطي منظّمي را ايجاب مي كرد تا پيوند شيعيان را با حوزة امامت از يك سو و ارتباط آنان را با همديگر را از سوي ديگر برقرار سازد و از اين رهگذر، آنان را از نظر ديني و سياسي رهبري و سازماندهي كند.
اين نياز از زمان امام نهم(ع) احساس مي شد و از آن زمان، شبكة ارتباطي وكالت و نصب نمايندگان در مناطق مختلف به منظور برقراري چنين سيستمي از آن زمان به مورد اجرا گذاشته مي شد. اين برنامه در زمان امام عسكري(ع) ادامه يافت و ايشان نمايندگاني از ميان چهره هاي درخشان و شخصيّت هاي برجستة شيعيان برگزيد و در مناطق متعدّد، منصوب كرد. ايشان با آنان در ارتباط بود و از اين طريق پيروان تشيّع را در همة مناطق زير نظر داشت.
نمايندگان امام، داراي سلسه مراتبي بودند و حوزة فعّاليت هر كدام از آنها مشخّص بود. در اين ميان، وجوه جمع آوري شده بايد در نهايت به دست وكيل اصلي امام برسد و او به امام برساند.11
حضور در خانة شيعيان
از جمله عنايات آن حضرت به شيعيان اين بود كه هرگاه مصلحت مي ديد، به شيعيان دستور مي داد كه پس از نماز عشاء، در خانة يكي از شيعيان كه از پيش معيّن شده بود، گرد هم آيند تا با آنان ديدار كند.
شيعيان به دستور حضرت در آنجا گرد مي آمدند و مشكلات و مسائل شرعي خود را با حضرت در ميان مي گذاشتند. اين در حالي بود كه تنگناهاي بسياري براي هرگونه ارتباط آن حضرت با شيعيان از جانب حكومت عبّاسي ايجاد شده بود.
امام در عصر خود، توجّه بسياري به حفظ و نگهداري شيعيان خود داشت؛ زيرا مي دانست آنان مورد خشم و غضب هستند و از ناحية حكومت، تحت پيگردند و در معرض كشتار و آوارگي قرار دارند. آن حضرت به شيوه هاي گوناگون آنان را از مكر و حيلة دشمنان و حكومت هاي ستمگر برحذر مي داشت.12
امام به ياران خود فرمان مي داد كه خاموشي اختيار و از فعّاليت [بر ضد حكومت] خودداري كنند تا كارها در مجراي خود افتد و حوادث رو به راه شود. حتّي امام وقتي يارانش در بند و زندان بودند، آنان را از شِكوه و تظلّم باز مي داشت.13
از جمله عنايات آن حضرت به شيعيان اين بود كه هرگاه مصلحت مي ديد، به شيعيان دستور مي داد كه پس از نماز عشاء، در خانة يكي از شيعيان كه از پيش معيّن شده بود، گرد هم آيند تا با آنان ديدار كند.
شيعيان به دستور حضرت در آنجا گرد مي آمدند و مشكلات و مسائل شرعي خود را با حضرت در ميان مي گذاشتند. اين در حالي بود كه تنگناهاي بسياري براي هرگونه ارتباط آن حضرت با شيعيان از جانب حكومت عبّاسي ايجاد شده بود.
امام در عصر خود، توجّه بسياري به حفظ و نگهداري شيعيان خود داشت؛ زيرا مي دانست آنان مورد خشم و غضب هستند و از ناحية حكومت، تحت پيگردند و در معرض كشتار و آوارگي قرار دارند. آن حضرت به شيوه هاي گوناگون آنان را از مكر و حيلة دشمنان و حكومت هاي ستمگر برحذر مي داشت.12
امام به ياران خود فرمان مي داد كه خاموشي اختيار و از فعّاليت [بر ضد حكومت] خودداري كنند تا كارها در مجراي خود افتد و حوادث رو به راه شود. حتّي امام وقتي يارانش در بند و زندان بودند، آنان را از شِكوه و تظلّم باز مي داشت.13
پيك نامه ها
افزون بر شبكة ارتباطي وكالت، امام از طريق اعزام پيك ها، با شيعيان و پيروان خود ارتباط برقرار مي كرد و از اين رهگذر [نيازهاي] آنان را مرتفع مي ساخت.
همچنين ايشان از راه مكاتبه با شيعيان ارتباط برقرار مي كرد و از اين رهگذر، آنان را زير چتر هدايت خويش قرار مي داد. 14
فعّاليت هاي سياسي پنهان
امام عسكري(ع) با وجود همة محدوديت ها و كنترل هايي كه از طرف دستگاه خلافت به عمل مي آمد، سلسله فعّاليت هاي سرّي سياسي را رهبري مي كرد كه با گزينش شيوه هاي بسيار ظريف پنهان كاري از چشم بيدار و مراقب جاسوسان دربار به دور مي ماند.
با اين حال، موضع آن حضرت در برابر حكمرانان و حكومت جور، مهم ترين معيار خواهد بود. حكومت عبّاسي كه از زمان امام رضا(ع) تلاش داشت با بهره مندي از نام امام، سود سياسي ـ اجتماعي به دست بياورد.
با اين سياست مزوّرانه دربار، امام حسن عسكري(ع) توانست امتيازهاي فراوان به دست آورد، ولي موضع و برخورد امام در برابر حكمرانان، مانند موضع پدر بزرگوارش در ارتباط با حكومت، محتاطانه بود، بي آنكه توجّهي را جلب كند يا در دستگاه حكومت وارد شود، بلكه رابطة ايشان به پيروي از خطّ پدرانش در برابر قدرت و دولت عبّاسي، رابطه اي ظاهري به شكل روابط روز بود. موضع منفي امام در برابر حكومت، احترام و منزلتي رفيع براي ايشان فراهم آورد. اين مسئله را از علاقة وزيران دستگاه به آن حضرت مي توان ديد.
امام عسكري(ع) دربارة برخي حوادث، سكوت اختيار مي كرد، بي آنكه به طور مثبت يا منفي دربارة آن نظري ابراز فرمايد. همان گونه كه با رهبر شورش «زنگ يا زنج» كه مدّعي بود به امام علي(ع) منسوب است، رفتار كرد و او را از اهل بيت ندانست. شورش صاحب زنگ برخاسته از برنامه و خطّ مشيّ اهل بيت نبود. كشتار مردمي بسيار و مصادرة اموال و آتش زدن شهرها و به اسارت بردن زنان، هيچ يك از آن كارها، حساب يا انگيزة ديني نداشت.
موضع امام دربارة رفتار شورشيان، به علّت كارهاي خلاف احكام اسلامي كه مرتكب شده بودند، قطعاً موضع مخالف و محكوم كننده بود. امام سكوت را ترجيح داد. از روش آنان عيب جويي نكرد و به تفاصيل آنها توجّه نفرمود. اگر چنين كرده بود، اين كار تأييد ضمني دولت به شمار مي رفت؛
زيرا شورش زنگ با توجّه به نقطه ضعف هاي فراوان و منفي آن، در نهايت براي ضعيف كردن حكومت عبّاسيان و در هم شكستن قدرت و نفوذشان با هدف هاي امام تطبيق مي كرد و آن امري بود كه شايستگي داشت كه امام براي مصالح نهضت و فعّاليت خود از آن استفاده كند. هر چند ميان معارضان اختلاف باشد، ولي همگي در مخالفت با دشمن واحد، منافع مشترك دارند.15
افزون بر شبكة ارتباطي وكالت، امام از طريق اعزام پيك ها، با شيعيان و پيروان خود ارتباط برقرار مي كرد و از اين رهگذر [نيازهاي] آنان را مرتفع مي ساخت.
همچنين ايشان از راه مكاتبه با شيعيان ارتباط برقرار مي كرد و از اين رهگذر، آنان را زير چتر هدايت خويش قرار مي داد. 14
فعّاليت هاي سياسي پنهان
امام عسكري(ع) با وجود همة محدوديت ها و كنترل هايي كه از طرف دستگاه خلافت به عمل مي آمد، سلسله فعّاليت هاي سرّي سياسي را رهبري مي كرد كه با گزينش شيوه هاي بسيار ظريف پنهان كاري از چشم بيدار و مراقب جاسوسان دربار به دور مي ماند.
با اين حال، موضع آن حضرت در برابر حكمرانان و حكومت جور، مهم ترين معيار خواهد بود. حكومت عبّاسي كه از زمان امام رضا(ع) تلاش داشت با بهره مندي از نام امام، سود سياسي ـ اجتماعي به دست بياورد.
با اين سياست مزوّرانه دربار، امام حسن عسكري(ع) توانست امتيازهاي فراوان به دست آورد، ولي موضع و برخورد امام در برابر حكمرانان، مانند موضع پدر بزرگوارش در ارتباط با حكومت، محتاطانه بود، بي آنكه توجّهي را جلب كند يا در دستگاه حكومت وارد شود، بلكه رابطة ايشان به پيروي از خطّ پدرانش در برابر قدرت و دولت عبّاسي، رابطه اي ظاهري به شكل روابط روز بود. موضع منفي امام در برابر حكومت، احترام و منزلتي رفيع براي ايشان فراهم آورد. اين مسئله را از علاقة وزيران دستگاه به آن حضرت مي توان ديد.
امام عسكري(ع) دربارة برخي حوادث، سكوت اختيار مي كرد، بي آنكه به طور مثبت يا منفي دربارة آن نظري ابراز فرمايد. همان گونه كه با رهبر شورش «زنگ يا زنج» كه مدّعي بود به امام علي(ع) منسوب است، رفتار كرد و او را از اهل بيت ندانست. شورش صاحب زنگ برخاسته از برنامه و خطّ مشيّ اهل بيت نبود. كشتار مردمي بسيار و مصادرة اموال و آتش زدن شهرها و به اسارت بردن زنان، هيچ يك از آن كارها، حساب يا انگيزة ديني نداشت.
موضع امام دربارة رفتار شورشيان، به علّت كارهاي خلاف احكام اسلامي كه مرتكب شده بودند، قطعاً موضع مخالف و محكوم كننده بود. امام سكوت را ترجيح داد. از روش آنان عيب جويي نكرد و به تفاصيل آنها توجّه نفرمود. اگر چنين كرده بود، اين كار تأييد ضمني دولت به شمار مي رفت؛
زيرا شورش زنگ با توجّه به نقطه ضعف هاي فراوان و منفي آن، در نهايت براي ضعيف كردن حكومت عبّاسيان و در هم شكستن قدرت و نفوذشان با هدف هاي امام تطبيق مي كرد و آن امري بود كه شايستگي داشت كه امام براي مصالح نهضت و فعّاليت خود از آن استفاده كند. هر چند ميان معارضان اختلاف باشد، ولي همگي در مخالفت با دشمن واحد، منافع مشترك دارند.15
پشتيباني مالي از شيعيان
يكي ديگر از فعّاليت هاي امام عسكري(ع) حمايت و پشتيباني مالي از شيعيان، به ويژه ياران خاص و نزديك آن حضرت بود. با مطالعه در زندگي آن امام بزرگوار، اين مطلب به خوبي آشكار مي شود كه گاهي برخي ياران امام، از تنگناي مالي در محضر ايشان شكوه مي كردند و حضرت گرفتاري مالي آنان را برطرف مي كرد و گاه حتّي پيش از آنكه اظهار كنند، امام مشكل آنان را برطرف مي كرد. اين اقدام امام مانع مي شد كه آنان زير فشار مالي، جذب دستگاه حكومت ستمكار عبّاسي شوند.16
اين امام همام در همة مواردي كه احساس مي كرد، مي توان يارانش را با ارسال پول ياري داد، از اين امر خودداري نمي كرد. گفتني است براي امام از مناطق گوناگون اسلامي كه پايگاه هاي شيعيان آن حضرت بود، به وسيلة نمايندگان ايشان كه در آن مناطق پراكنده بودند، اموال بسيار برده مي شد و امام با دقّت بسيار و با روش هاي گوناگون مي كوشيد تا آن امر را كاملاً از چشم دولتيان بپوشاند.
مي توان ديد امام كه تحت نظر و زير فشار بود، چگونه پول ها را تحويل مي گرفت و به گونه اي كه صلاح مي دانست، به مصرف مي رساند، بي آنكه دستگاه جور از آن فعّاليت ها چيزي درك كند، بلكه ناتوان و دست بسته، در برابر امام به سر مي برد و با وجود كوشش بسيار، از كشف مسئله ناتوان بود و اگرگاهي دولت برخي اموال را كشف مي كرد، به اين علّت بود كه برخي اطرافيان امام، در انتخاب روش صحيح، سهل انگاري مي كردند.17
همچنين امام عسكري(ع) در مواردي كه صلاح مي ديد، رقم هاي قابل توجّهي در اختيار نمايندگان ويژة خود قرار مي داد تا طبق صلاح ديد خود ميان شيعيان و نيازمندان انفاق كنند و آنان را از گرفتاري هاي مالي رهايي بخشد. تأكيد دوباره بي راه نيست كه پرداخت چنين مبالغي با توجّه به محدوديت هرگونه فعّاليت امام، نبايد مورد ترديد يا انكار قرار گيرد؛ زيرا اين تحرّكات در پوششي كاملاً مخفي صورت مي پذيرفت.18
همچنين امام عسكري(ع) دربارة حفظ و نگهداري اموال مسلمانان و بيم از تباه شدن و از بين رفتن آنها، توجّه بسياري مي كرد. به همين دليل، در بيشتر مناطق شيعه نشين، براي دريافت حقوق شرعي از مردم و صرف آنها ميان نيازمندان و تهي دستان، نمايندگان و وكلايي تعيين فرموده بود تا شيعيان براي حلّ مشكلات شرعي و اجتماعي خود به آنها مراجعه كنند. آن بزرگوار به كارها و امور آنها رسيدگي مي كرد و كارها و رفتار آنان را زير نظر داشت و با گفتار و مكاتبه آنها را حمايت مي كرد.19
يكي ديگر از فعّاليت هاي امام عسكري(ع) حمايت و پشتيباني مالي از شيعيان، به ويژه ياران خاص و نزديك آن حضرت بود. با مطالعه در زندگي آن امام بزرگوار، اين مطلب به خوبي آشكار مي شود كه گاهي برخي ياران امام، از تنگناي مالي در محضر ايشان شكوه مي كردند و حضرت گرفتاري مالي آنان را برطرف مي كرد و گاه حتّي پيش از آنكه اظهار كنند، امام مشكل آنان را برطرف مي كرد. اين اقدام امام مانع مي شد كه آنان زير فشار مالي، جذب دستگاه حكومت ستمكار عبّاسي شوند.16
اين امام همام در همة مواردي كه احساس مي كرد، مي توان يارانش را با ارسال پول ياري داد، از اين امر خودداري نمي كرد. گفتني است براي امام از مناطق گوناگون اسلامي كه پايگاه هاي شيعيان آن حضرت بود، به وسيلة نمايندگان ايشان كه در آن مناطق پراكنده بودند، اموال بسيار برده مي شد و امام با دقّت بسيار و با روش هاي گوناگون مي كوشيد تا آن امر را كاملاً از چشم دولتيان بپوشاند.
مي توان ديد امام كه تحت نظر و زير فشار بود، چگونه پول ها را تحويل مي گرفت و به گونه اي كه صلاح مي دانست، به مصرف مي رساند، بي آنكه دستگاه جور از آن فعّاليت ها چيزي درك كند، بلكه ناتوان و دست بسته، در برابر امام به سر مي برد و با وجود كوشش بسيار، از كشف مسئله ناتوان بود و اگرگاهي دولت برخي اموال را كشف مي كرد، به اين علّت بود كه برخي اطرافيان امام، در انتخاب روش صحيح، سهل انگاري مي كردند.17
همچنين امام عسكري(ع) در مواردي كه صلاح مي ديد، رقم هاي قابل توجّهي در اختيار نمايندگان ويژة خود قرار مي داد تا طبق صلاح ديد خود ميان شيعيان و نيازمندان انفاق كنند و آنان را از گرفتاري هاي مالي رهايي بخشد. تأكيد دوباره بي راه نيست كه پرداخت چنين مبالغي با توجّه به محدوديت هرگونه فعّاليت امام، نبايد مورد ترديد يا انكار قرار گيرد؛ زيرا اين تحرّكات در پوششي كاملاً مخفي صورت مي پذيرفت.18
همچنين امام عسكري(ع) دربارة حفظ و نگهداري اموال مسلمانان و بيم از تباه شدن و از بين رفتن آنها، توجّه بسياري مي كرد. به همين دليل، در بيشتر مناطق شيعه نشين، براي دريافت حقوق شرعي از مردم و صرف آنها ميان نيازمندان و تهي دستان، نمايندگان و وكلايي تعيين فرموده بود تا شيعيان براي حلّ مشكلات شرعي و اجتماعي خود به آنها مراجعه كنند. آن بزرگوار به كارها و امور آنها رسيدگي مي كرد و كارها و رفتار آنان را زير نظر داشت و با گفتار و مكاتبه آنها را حمايت مي كرد.19
آماده سازي شيعيان براي دوران غيبت
افزون بر امور مهم و مسئوليت هاي عمومي امامت كه امام عسكري(ع) بدان ها مي پرداخت، آن حضرت نقشي مشخّص و اختصاصي نيز داشت و آن نقش تدارك و آماده سازي عملي مرحلة امامت فرزند بزرگوارشان، حضرت حجّت بن الحسن(ع) بود. در اين ميان، برخي عوامل زمينه ساز و تسريع كنندة غيبت حضرت وليّ عصر(ع) قابل ذكرند:
1. بي لياقتي مردم: بي ترديد يكي از عواملي كه سبب كنار گذاشته شدن نسبي امام هادي(ع) و امام عسكري(ع) و عدم حضور ظاهري و چشم گير آن دو بزرگوار در صحنة اجتماع شده بود، بي لياقتي مردم و بي توجّهي آنان به ساحت مقدّس امامان معصوم(ع) بود كه به تدريج طيّ سال هاي متمادي رشد كرده و در آن دوران به اوج خود نزديك شده بود.
2. خلفاي جور: همچنين ترس خلفاي جور و درباريان آنان از قيام مردم به رهبري امام كه سخت گيري هاي فراوان را بر ايشان تحميل مي كرد، عاملي ديگر در زمينه سازي غيبت امام است. خلفاي ظالم عبّاسي كه از نفوذ علويان و به ويژه امامان معصوم(ع) در ميان مردم احساس خطر مي كردند، به طور مداوم بر آن حضرات ايجاد مزاحمت مي كردند و در نهايت، دستان پليد خويش را به خون اهل بيت عصمت و طهارت(ع) آغشته مي ساختند.
3. تقدير الهي: با همة اين احوال، تقدير الهي و ارادة حتمي خداوند بر نهان زيستي و غيبت طولاني دوازدهمين امام شيعيان، حضرت مهدي(عج) قرار گرفت. از اين رو، شرايط اقتضا مي كرد نوعي مقدّمه چيني و آماده سازي مردمي، بر آن پيشاپيش صورت گيرد.
با توجّه به اين عوامل است كه مي بينيم دوران زندگي و امامت دهمين و يازدهمين امام به عنوان حلقة وصلي بين دو دوران ظهور و غيبت، در هاله اي از پوشيدگي فرو مي رود.
به ويژه در زمان امام يازدهم، بسياري از ارتباطات بين امام و شيعيان، به وسيلة نامه نگاري هاي متقابل برقرار مي شد و پيام ها و رهنمودهاي حضرت بيشتر توسط وكيلان مخصوص و نايبان معيّن به مردم انتقال مي يافت و در برخي مراجعات مردم، بنا به مصالحي، خواستة آنان به امر حضرت، به دست يكي از خادمان يا ملازمان آن بزرگوار به انجام مي رسيده است.20
افزون بر امور مهم و مسئوليت هاي عمومي امامت كه امام عسكري(ع) بدان ها مي پرداخت، آن حضرت نقشي مشخّص و اختصاصي نيز داشت و آن نقش تدارك و آماده سازي عملي مرحلة امامت فرزند بزرگوارشان، حضرت حجّت بن الحسن(ع) بود. در اين ميان، برخي عوامل زمينه ساز و تسريع كنندة غيبت حضرت وليّ عصر(ع) قابل ذكرند:
1. بي لياقتي مردم: بي ترديد يكي از عواملي كه سبب كنار گذاشته شدن نسبي امام هادي(ع) و امام عسكري(ع) و عدم حضور ظاهري و چشم گير آن دو بزرگوار در صحنة اجتماع شده بود، بي لياقتي مردم و بي توجّهي آنان به ساحت مقدّس امامان معصوم(ع) بود كه به تدريج طيّ سال هاي متمادي رشد كرده و در آن دوران به اوج خود نزديك شده بود.
2. خلفاي جور: همچنين ترس خلفاي جور و درباريان آنان از قيام مردم به رهبري امام كه سخت گيري هاي فراوان را بر ايشان تحميل مي كرد، عاملي ديگر در زمينه سازي غيبت امام است. خلفاي ظالم عبّاسي كه از نفوذ علويان و به ويژه امامان معصوم(ع) در ميان مردم احساس خطر مي كردند، به طور مداوم بر آن حضرات ايجاد مزاحمت مي كردند و در نهايت، دستان پليد خويش را به خون اهل بيت عصمت و طهارت(ع) آغشته مي ساختند.
3. تقدير الهي: با همة اين احوال، تقدير الهي و ارادة حتمي خداوند بر نهان زيستي و غيبت طولاني دوازدهمين امام شيعيان، حضرت مهدي(عج) قرار گرفت. از اين رو، شرايط اقتضا مي كرد نوعي مقدّمه چيني و آماده سازي مردمي، بر آن پيشاپيش صورت گيرد.
با توجّه به اين عوامل است كه مي بينيم دوران زندگي و امامت دهمين و يازدهمين امام به عنوان حلقة وصلي بين دو دوران ظهور و غيبت، در هاله اي از پوشيدگي فرو مي رود.
به ويژه در زمان امام يازدهم، بسياري از ارتباطات بين امام و شيعيان، به وسيلة نامه نگاري هاي متقابل برقرار مي شد و پيام ها و رهنمودهاي حضرت بيشتر توسط وكيلان مخصوص و نايبان معيّن به مردم انتقال مي يافت و در برخي مراجعات مردم، بنا به مصالحي، خواستة آنان به امر حضرت، به دست يكي از خادمان يا ملازمان آن بزرگوار به انجام مي رسيده است.20
دلايل رفتار امام
اين جلوه ها، كيفيّت برخورد با غيبت حضرت مهدي(ع) را روشن مي سازد و قضاوت دربارة چگونگي بهره بردن از امام غايب را آسان مي كند. به عبارت ديگر، وقتي امام حاضر مسلمانان كه بايد پيشوا و حاكم بر تمام امّت اسلامي باشد، بر اثر جهالت، غفلت، شقاوت و ذلّت پذيري مردم و ستمگري و بي پروايي حاكمان، به چنان شرايط دشواري در نحوة زندگي و ارتباط با جامعه گرفتار مي شود، ابتلاي به غيبت دوازدهمين امام و آخرين وصيّ پيامبر(ص)، امري دور از انتظار نيست.
از طرف ديگر، وقتي دهمين و يازدهيمن امام كه بي هيچ ترديدي دوران حضور را سپري مي كرده اند، بر اثر شرايط تحميلي به چنان عملكرد و ارتباطي رو فرموده اند، حضرت حجّت(ع) نيز براي اجراي مسئوليّت هاي خويش در ارتباط با شيعيان و جامعة اسلامي و عموم مردم، ناگزير از چنين عملكردي است.
نشانه هايي براي ياران
با اين حال، امام براي اطمينان خاطر به دوستان و اطرافيان خود، پيام ها، سخنان و نشانه هايي ارائه فرمود تا هر گونه شبهه نسبت به وجود حضرت حجّت(ع) زدوده و دل هاي مشتاق به سوي حضرتش رهنمون شود. آن حضرت از بيم دشمنان، ولادت فرزندش را پنهان كرد و جز معدودي از ياران نزديك خويش، كسي را از اين موضوع آگاه نكرد.21
اين جلوه ها، كيفيّت برخورد با غيبت حضرت مهدي(ع) را روشن مي سازد و قضاوت دربارة چگونگي بهره بردن از امام غايب را آسان مي كند. به عبارت ديگر، وقتي امام حاضر مسلمانان كه بايد پيشوا و حاكم بر تمام امّت اسلامي باشد، بر اثر جهالت، غفلت، شقاوت و ذلّت پذيري مردم و ستمگري و بي پروايي حاكمان، به چنان شرايط دشواري در نحوة زندگي و ارتباط با جامعه گرفتار مي شود، ابتلاي به غيبت دوازدهمين امام و آخرين وصيّ پيامبر(ص)، امري دور از انتظار نيست.
از طرف ديگر، وقتي دهمين و يازدهيمن امام كه بي هيچ ترديدي دوران حضور را سپري مي كرده اند، بر اثر شرايط تحميلي به چنان عملكرد و ارتباطي رو فرموده اند، حضرت حجّت(ع) نيز براي اجراي مسئوليّت هاي خويش در ارتباط با شيعيان و جامعة اسلامي و عموم مردم، ناگزير از چنين عملكردي است.
نشانه هايي براي ياران
با اين حال، امام براي اطمينان خاطر به دوستان و اطرافيان خود، پيام ها، سخنان و نشانه هايي ارائه فرمود تا هر گونه شبهه نسبت به وجود حضرت حجّت(ع) زدوده و دل هاي مشتاق به سوي حضرتش رهنمون شود. آن حضرت از بيم دشمنان، ولادت فرزندش را پنهان كرد و جز معدودي از ياران نزديك خويش، كسي را از اين موضوع آگاه نكرد.21
زمينه سازي عصر غيبت
امام حسن عسكري(ع) در جهت آماده سازي زمينه براي غيبت فرزندش حضرت حجّت(ع) بايد مردم را براي اين مرحله آماده مي ساخت. برخي از كارهايي كه آن بزرگوار براي تحقّق اين هدف انجام داد، عبارتند از:
1. نهان ساختن:
امام حسن عسكري(ع) براي مقدّمه سازي و مهيّا كردن ذهنيّت مردم، به طور عموم و خصوصاً شيعه، در مورد غيبت، شيوة نهان سازي را بسيار بيشتر از آنچه در زندگي امام هادي(ع) مورد توجّه بود، به كار گرفت. آن حضرت به جز ايّامي كه به دستور خليفة عبّاسي براي ديدار وي از خانه بيرون مي رفت يا برخي اوقات به جهت مصالحي كه در نظر داشت، به كسي اجازة ملاقات مي داد يا خود شخصاً به ديدار آنها مي رفت، ديدار ديگري با مردم نداشت؛ بلكه حتّي در برابر شيعيان ظاهر نمي شد و از پشت پرده با آنان سخن مي گفت.22
2. ارجاع به نمايندگان:
امام حسن عسكري(ع) نمايندگاني را معيّن كرده بود و آنها را با تأييد و بيان اعتماد، مورد حمايت خويش قرار مي داد تا براي حلّ مشكلات ديني و دنيوي رابط ميان آن حضرت و آنان باشند و تا شيعيان به روش مراجعة مستقيم به نمايندگان مأنوس شوند.
3. تأييد كتب فقه و اصل هاي تصنيف شدة ياران:
امام حسن عسكري(ع) برخي كتاب هاي فقهي و اصولي را كه براي عمل به آن و هدايت شدن در روزگار حضرت و پيش از آن گردآوري شده بود و نيز صاحبان و مؤلّفان آن كتب را مورد تأييد خويش قرار مي داد و از زحمات و تلاش هاي آنان قدرداني كرده و آن را مي ستود. همچنين حضرت از مردم خواست تا به اين كتاب ها عمل كنند.23
بيانيه هاي امام حسن عسكري(ع) دربارة غيبت امام مهدي(ع)
امام عسكري(ع) هم زمان با مخفي كردن فرزند بزرگوارش از چشم مردم و نشان دادن ايشان به برخي خواص، سعي كرد فكر غيبت را در اذهان و افكار رسوخ دهد و به مردم بفهماند كه اين مسئوليت اسلامي را بايد تحمّل و به اين انديشه عادت كنند.
دراين باره مي بينيم كه ايشان در راستاي فرموده هاي پيامبر(ص) و ائمة اطهار(ع) دربارة غيبت، سه رويكرد را دنبال مي كرد:
1. اعلاميه ها يا بيانيه هاي كلّي و عمومي دربارة صفات مهدي(ع) پس از ظهور و قيامش كه در دولت جهاني تشكيل مي دهد؛
2. توجيه نقد سياسي دربارة اوضاع موجود و مقرون كردن آن به انديشة وجود مهدي(ع) و ضرورت ايجاد دگرگوني ها از سوي ايشان؛
3. اعلاميه هاي كلّي براي پايگاه ها و اصحابش كه در آن، ابعاد انديشة غيبت براي آنان و ضرورت آمادگي و عمل به آن از ناحية رواني و اجتماعي توضيح داده شده بود تا غيبت امام و جدايي او را از آنان بپذيرند.24
بديهي است اگر مسألة غيبت بدون مقدّمه و آمادگي قبلي برقرار مي ماند، براي مردم امري شگفت آور و حيرت بخش و غافل گيركننده بود. از اينجا بود كه امام عسكري(ع) اين روش را عمل كرد و آن، برنامه اي ويژه براي آماده كردن ذهنيّات امّت و آگاه شدنشان بود تا آن روش را بپذيرند و بدون حيرت و شگفتي و همراه داشتن عواقب ناخوشايند و نامحدود، آن را حفظ كنند.25
امام حسن عسكري(ع) در جهت آماده سازي زمينه براي غيبت فرزندش حضرت حجّت(ع) بايد مردم را براي اين مرحله آماده مي ساخت. برخي از كارهايي كه آن بزرگوار براي تحقّق اين هدف انجام داد، عبارتند از:
1. نهان ساختن:
امام حسن عسكري(ع) براي مقدّمه سازي و مهيّا كردن ذهنيّت مردم، به طور عموم و خصوصاً شيعه، در مورد غيبت، شيوة نهان سازي را بسيار بيشتر از آنچه در زندگي امام هادي(ع) مورد توجّه بود، به كار گرفت. آن حضرت به جز ايّامي كه به دستور خليفة عبّاسي براي ديدار وي از خانه بيرون مي رفت يا برخي اوقات به جهت مصالحي كه در نظر داشت، به كسي اجازة ملاقات مي داد يا خود شخصاً به ديدار آنها مي رفت، ديدار ديگري با مردم نداشت؛ بلكه حتّي در برابر شيعيان ظاهر نمي شد و از پشت پرده با آنان سخن مي گفت.22
2. ارجاع به نمايندگان:
امام حسن عسكري(ع) نمايندگاني را معيّن كرده بود و آنها را با تأييد و بيان اعتماد، مورد حمايت خويش قرار مي داد تا براي حلّ مشكلات ديني و دنيوي رابط ميان آن حضرت و آنان باشند و تا شيعيان به روش مراجعة مستقيم به نمايندگان مأنوس شوند.
3. تأييد كتب فقه و اصل هاي تصنيف شدة ياران:
امام حسن عسكري(ع) برخي كتاب هاي فقهي و اصولي را كه براي عمل به آن و هدايت شدن در روزگار حضرت و پيش از آن گردآوري شده بود و نيز صاحبان و مؤلّفان آن كتب را مورد تأييد خويش قرار مي داد و از زحمات و تلاش هاي آنان قدرداني كرده و آن را مي ستود. همچنين حضرت از مردم خواست تا به اين كتاب ها عمل كنند.23
بيانيه هاي امام حسن عسكري(ع) دربارة غيبت امام مهدي(ع)
امام عسكري(ع) هم زمان با مخفي كردن فرزند بزرگوارش از چشم مردم و نشان دادن ايشان به برخي خواص، سعي كرد فكر غيبت را در اذهان و افكار رسوخ دهد و به مردم بفهماند كه اين مسئوليت اسلامي را بايد تحمّل و به اين انديشه عادت كنند.
دراين باره مي بينيم كه ايشان در راستاي فرموده هاي پيامبر(ص) و ائمة اطهار(ع) دربارة غيبت، سه رويكرد را دنبال مي كرد:
1. اعلاميه ها يا بيانيه هاي كلّي و عمومي دربارة صفات مهدي(ع) پس از ظهور و قيامش كه در دولت جهاني تشكيل مي دهد؛
2. توجيه نقد سياسي دربارة اوضاع موجود و مقرون كردن آن به انديشة وجود مهدي(ع) و ضرورت ايجاد دگرگوني ها از سوي ايشان؛
3. اعلاميه هاي كلّي براي پايگاه ها و اصحابش كه در آن، ابعاد انديشة غيبت براي آنان و ضرورت آمادگي و عمل به آن از ناحية رواني و اجتماعي توضيح داده شده بود تا غيبت امام و جدايي او را از آنان بپذيرند.24
بديهي است اگر مسألة غيبت بدون مقدّمه و آمادگي قبلي برقرار مي ماند، براي مردم امري شگفت آور و حيرت بخش و غافل گيركننده بود. از اينجا بود كه امام عسكري(ع) اين روش را عمل كرد و آن، برنامه اي ويژه براي آماده كردن ذهنيّات امّت و آگاه شدنشان بود تا آن روش را بپذيرند و بدون حيرت و شگفتي و همراه داشتن عواقب ناخوشايند و نامحدود، آن را حفظ كنند.25
علی حائری مجد =-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
پي نوشت ها:
1. زندگاني تحليلي پيشوايان ما: ائمة دوازده گانه، ص 271.
2. حديقـ[ الشّيعه، ص 592.
3. سفينـ[ البحار، ج 1، ص 581.
4. بحارالانوار، ج 50، ص 274.
5. مجمع البحرين، ص 16.
6. الغيبـ[، ص 148.
7. مناقب، ج 4، صص 424 و 425.
8. با خورشيد سامرّاء، صص 261 و 270.
9. رجال، ص 427 به بعد.
10. مناقب، ج 4، ص 424.
11. مهدي پيشوايي، سيرة معصومان، صص 632 ـ 636
12. با خورشيد سامرّاء، صص 213، 229.
13. زندگاني تحليلي پيشوايان ما: ائمة دوازده گانه، ص 272.
14. سيرة پيشوايان، ص 636.
15. تاريخ تشيّع (دورة حضور امامان معصوم(ع))، زيرنظر: سيّد احمدرضا خضري، صص 303 ـ 307؛ پيشوايان ما، صص 268 ـ 270.
16. سيرة پيشوايان، ص 639.
17. زندگاني تحليلي پيشوايان ما: ائمة دوازده گانه، ص 273.
18. منابع مالي اهل بيت(ع)، ص 69.
19. با خورشيد سامرّاء، ص 298.
20. آخرين خورشيد پيدا، صص 61 ـ 70؛ سيرة پيشوايان، ص 650.
21. كمال الدّين، ج 2، ص 434.
22. با خورشيد سامرّاء، ص 294.
23. همان، صص 395، 396.
24. زندگاني تحليلي پيشوايان ما: ائمة دوازده گانه، صص 276 ـ 277.
25. همان، ص 278. سایت موعود =-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
پي نوشت ها:
1. زندگاني تحليلي پيشوايان ما: ائمة دوازده گانه، ص 271.
2. حديقـ[ الشّيعه، ص 592.
3. سفينـ[ البحار، ج 1، ص 581.
4. بحارالانوار، ج 50، ص 274.
5. مجمع البحرين، ص 16.
6. الغيبـ[، ص 148.
7. مناقب، ج 4، صص 424 و 425.
8. با خورشيد سامرّاء، صص 261 و 270.
9. رجال، ص 427 به بعد.
10. مناقب، ج 4، ص 424.
11. مهدي پيشوايي، سيرة معصومان، صص 632 ـ 636
12. با خورشيد سامرّاء، صص 213، 229.
13. زندگاني تحليلي پيشوايان ما: ائمة دوازده گانه، ص 272.
14. سيرة پيشوايان، ص 636.
15. تاريخ تشيّع (دورة حضور امامان معصوم(ع))، زيرنظر: سيّد احمدرضا خضري، صص 303 ـ 307؛ پيشوايان ما، صص 268 ـ 270.
16. سيرة پيشوايان، ص 639.
17. زندگاني تحليلي پيشوايان ما: ائمة دوازده گانه، ص 273.
18. منابع مالي اهل بيت(ع)، ص 69.
19. با خورشيد سامرّاء، ص 298.
20. آخرين خورشيد پيدا، صص 61 ـ 70؛ سيرة پيشوايان، ص 650.
21. كمال الدّين، ج 2، ص 434.
22. با خورشيد سامرّاء، ص 294.
23. همان، صص 395، 396.
24. زندگاني تحليلي پيشوايان ما: ائمة دوازده گانه، صص 276 ـ 277.
25. همان، ص 278. سایت موعود =-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
نظرات شما عزیزان: