ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

نگرانی‌های رسول خدا از امّت اسلام

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

نگرانی‌های رسول خدا از امّت اسلام

پیامبر

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمه، الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

چون اجتماع نداریم آمدیم در اردوگاه آموزش و پرورش یک جایی را پیدا کردیم با عزیزان صحبت کنیم. بحث ما در این زمینه است که پیغمبر اسلام نگرانی‌ها و دغدغه‌هایش چیست؟ ما امت پیغمبر هستیم. یک کسی یک باغچه و باغ داشته باشد و پیر هم شده باشد، همه‌اش می‌گوید: من از دنیا بروم این درخت خشک می‌شود. برای درخت‌ها، ما حتی سراغ داریم باغبانی آمده دیده درخت‌هایش خشک شده گریه کرده است. برای درخت! حالا پیغمبر ما دغدغه‌هایش چیست؟
«إِنَ‏ أَخْوَفَ‏ مَا أَخَافُ عَلَي أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي» نگرانی‌های پیغمبر اسلام، روایات زیاد است، من فشرده‌ای از چند حدیث را خدمت شما بگویم. 1- «هَذِهِ الْمَكَاسِبُ الْحَرَامُ» لقمه حرام، قرآن برای لقمه حلال و حرام آیاتی دارد. گاهی مستقیم می‌گوید: «لا تَبْخَسُوا النَّاسَ‏ أَشْياءَهُمْ» (اعراف/85) کم فروشی نکنید، لقمه حرام است. گاهی می‌گوید: «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِين‏» (مطففین/1) وای بر کم فروش‌ها، لقمه حرام است. گاهی می‌گوید: هنر اصحاب کهف این بود که وقتی غذا می خواستند می‌گفتند: «أَيُّها أَزْكى‏ طَعاماً» (کهف/19) آیه قرآن است. یعنی یک طعام بده که پاک باشد.
1- تأثیر لقمه حرام، در تربیت فرزندان
یک چیزی بگویم شاید نشنیده باشید. بنده خدایی بود دو تا دکترای تعلیم و تربیت داشت. من ایشان را دیدم و گفتم: دنیای امروز، رشته‌های تعلیم و تربیت آیا در مورد لقمه حلال و حرام هم بحث می‌کنند؟ گفت: نه، اصلاً چیزی به عنوان لقمه حرام و حلال در تربیت نیست. آنها روانشناسی را می‌گویند و انتخاب همسر و چند ماهی و چند سالگی چطور با بچه برخورد کنیم؟ رفتار و برخورد با بچه، مسأله لقمه در فرهنگشان نیست، حال اینکه لقمه حرام خیلی کار از دستش می‌آید. روز عاشورا امام حسین چند بار که موعظه کرد و گوش ندادند، فرمود: «فقد ملئت‏ بطونكم‏ من الحرام‏» (بحار الانوار، ج 45، ص 7) شکم شما از حرام پر شده که گوش نمی‌دهید.
یک نفر نزد پیغمبر آمد و گفت: می‌خواهم دعای من مستجاب شود. چه کنم هرچه می‌گویم دعایم مستجاب شود. حضرت فرمود: لقمه‌ات را حلال کن، دعایت مستجاب می‌شود. حدیث است، بعضی پیغمبران ما اولین رسالتشان بعد از دعوت به توحید و نبوت، نهی از کم فروشی بود. مثل حضرت شعیب، حضرت شعیب، پدر زن حضرت موسی بیشترین سفارش به این بود که کم فروشی نکنید. چون قرآن در سوره مطففین می‌گوید: اگر لقمه حرام خوردی، اول می‌گوید: «وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِين‏» وای بر آنهایی که لقمه حرام می‌خورند، کم فروشی می‌کنند. بعد می‌گوید: «إِنَّ كِتابَ الفُجَّارِ لَفِي سِجِّين‏» (مطففین/7) یعنی لقمه حرام آدم را فاجر و فاسق می‌کند. آدم فاجر و فاسق که شد، می‌گوید: «وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِين‏» (مطففین/10) وای بر آنها که تکذیب می‌کنند. یعنی لقمه حرام آدم را فاسق می‌کند و فاسق آدم را کافر می‌کند. این مسأله مهمی است. پیغمبر فرمود: از لقمه حرام می‌ترسم. در زمان ما کسی از لقمه حرام می‌ترسد یا نمی‌ترسد؟ چند درصد مردم به فکر لقمه حلال هستند؟
«وَ الشَّهْوَةُ الْخَفِيَّةِ وَ الرِّبَا» (كافي، ج 5، ص 124) تمایلات مخفی، گاهی وقت‌ها یک تمایلات پیدا است و گاهی آدم یک چیزی را در دنیای خیال فکر می‌کند کار خوب می‌کند و بعد می‌بیند نخیر این تمایلات قلبی‌اش بود و برای خدا نبود.
2- خطر گسترش ربا، به جای قرض الحسنه
«و الربا» پیغمبر فرمود: بیشترین نگرانی من از این است که امت من اهل ربا شوند. رباخواران بدانند که پیغمبر قبل از فوتش دارد غصه اینها را می‌خورد و می‌گوید: روایت داریم رزق هرکسی به حلال اندازه‌گیری شده است. چه بسا این آقایی که از ربا پولی جمع کرده اگر سراغ حرام نمی‌رفت، اگر رزقش باشد خدا از راهی دیگر به او می‌داد، حدیث داریم رزق هرکسی از حلال اندازه‌گیری شده است. آنهایی که عجله می‌کنند و به حرام ناخنک می‌زنند، خدا از حلال کم می‌گذارد و روز قیامت هم کیفر می‌بیند. اینطور نیست اگر به لقمه حلال رسیدیم رزق ما همین است. ممکن است سراغ حرام رفته‌ای ولی از گلویت پایین نمی‌رود.
مثلاً صدام برج‌های خوبی در عراق برای حفظ خودش ساخته است، از این برج‌ها استفاده کرد؟ شاه ایران کاخ‌های متعدد داشت، از این کاخ‌ها خیر دید و یا با گریه فرار کرد؟ اینطور نیست که هرچه آدم دارد و مالک است خیرش را ببیند. رزق غیر از ملک است، ممکن است انسان مالک باشد، ممکن است من یک خودکار ارزان داشته باشم ولی نامه‌های بسیار مهمی با این خودکار بنویسم. ممکن است خودنویس گران داشته باشم ولی یک صفحه حرف حسابی با آن خودنویس ننویسم. افرادی هستند یک اتاق ساده دارند، افراد زیادی گرسنه هستند و سیر می‌کنند. به گرسنه‌ها غذا می‌دهند. افرادی هستند فرش‌های قیمتی دارند اما یک گنجشک در مهمانخانه او سیر نمی‌شود. من نگران هستم از درآمدهای حرام!
«شُحّاً مُطَاعا» از بخل نگران هستم، بخل… ما می‌توانیم کارهایمان را به دیگران عرضه کنیم. من عالمی را سراغ دارم کتاب‌هایش را از خانه و کتابخانه‌اش در مسجد در قفسه آورد و به طلبه‌ها گفت: اگر می‌خواهید مطالعه کنید، کتاب‌ ندارید، پول ندارید بخرید در همین مسجد بیایید، از این کتاب‌های من استفاده کنید. کتاب‌هایش را از خانه به مسجد برد. خیلی چیزها را بخل می‌کنیم.
«هویً متبعا» (بحارالانوار/ج74/ص163) من نگران هستم دنبال هواپرستی باشید. نگرانی‌های پیغمبر، دنبال تمایلات خود بروید.
3- خطر آرزوهای دور و دراز و محاسبات خیالی
«طول الامل» آرزوهایی که من دارم، لیسانس بگیرم، فوق لیسانس بگیرم، بعد با این ازدواج کنم، بعد چنین شود و چنان شود. از این بانک وام می‌گیرم و از این قرض الحسنه چه می‌کنم، هی خط و نشان می‌کشیم، با آرزوهای دراز! نقل می‌کنند کسی دامنش را گرفته بود و در خیابان راه می‌رفت، گفتند: چرا چنین کردی؟ گفت: شنیدم مرغی روی هوا تخم می‌اندازد می‌خواهم زمین نیافتد. گفتند: تو در چه خیالی هستی؟ برو دنبال کارت. گفت: نه، به خانواده‌ام گفتم: آب را جوش بیاور من تخم را آوردم. این در دنیای خیال است. فکر می‌کند مثلاً فرض کنید این مدرک را داشته باشد یا در این کنکور قبول شود یا با این شریک شود یا در این منطقه خانه داشته باشد، این خوشبخت می‌شود. روی محاسبات قرآن خیلی این محاسبات را زیر سؤال برده است. می‌گوید: «أ یحسبون، لا تحسبنّ، أ فَحسبتم» تو خیال می‌کنی؟ کلمه حَسَبَ، لا تحسبون، این واژه را بگردید ببینید چقدر قرآن گفته محاسبات تو اینطور نیست. فکر می‌کنم اگر قیافه من چنین و چنان باشد، اینطور نیست. یادم نمی‌رود افرادی به من می‌گفتند: آقای قرائتی تو هر شب جمعه در تلویزیون نرو! گفتم: من سراغ تلویزیون نمی‌روم، تلویزیون سراغ من می‌آید. در ثانی چرا نروم؟ گفت: اگر مرتب هر شب جمعه بیایی سبک می‌شوی. گفتم: حالا، مثلاً سالی یکبار بیا، دو بار بیا… حالا مثلاً آنهایی که سالی یکبار دو بار آمدند خیلی سنگین هستند؟ ما که هر هفته آمدیم سبک شدیم؟ اینها در دنیای خیال است. اگر خدا لطف کند به گندم، گندم را مردم هر روز می‌خورند و سبک هم نمی‌شود ولی ممکن است یک چیزی باشد خیلی از گندم قیمتی‌تر و بهتر باشد و محصولش کم باشد و متروک باشد. ما خیال می‌کنیم اگر خانه‌مان را این رقمی بسازیم عزیز می‌شویم. هرکس می‌آید می‌گوید: این پول را از کجا آورده است؟ دزدید کردند، همان اختلاسی‌هاست. هرکسی خانه شیک این را می‌بیند، دو تا فحش حواله می‌کند. این در دنیای خیال می‌گفت: من اگر خانه‌ام را اینطور بسازم، عزیز می‌شوم. همین چیزی که می‌خواست عزیز شود، ذلیلش می‌کند. یوسف لب چاه خنده‌اش گرفت، برادرها گفتند: چرا می‌خندی؟ گفت: به شما نگاه کردم دیدم من با این همه برادر قوی کسی نمی‌تواند به من بگوید: بالای چشمت ابرو است. کوچکترین حرفی به من بزند برادرها با این برخورد می‌کنند. ولی می‌بینم همین برادرهایی که دلم به آنها خوش بود، همان‌ها …
قرآن یک آیه دارد می‌گوید: بعضی‌ها را که می‌خواهیم بسوزانیم پول می‌دهیم. یک پول کمی دارد و زندگی‌اش راحت است. می‌خواهیم خواب از سرش برود، پولش می‌دهیم « فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ ۚ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا» (توبه/55) از کامپیوتر می‌شود پیدا کرد. یعنی من می‌خواهم بسوزانمش پولش می‌دهم خواب از سرش می‌رود. اول فکر می‌کند که این کار را بکنم، آن کار را بکنم، دزد نبرد و شرکت سقوط نکند، اختلاس نشود، کلاه سر من نگذارند. انبارم نسوزد. ماشینم چپ نشود. وقتی زندگی‌اش کمرنگ بود، زندگی‌اش آرام بود. آرامش را خدا از او گرفته و اسکناس داده است.
«و ذلة عالم» پیغمبر فرمود: از اینکه دانشمندانی بلغزند، لغزش دانشمندان، چون دانشمند که بلغزد، استاد دانشگاه اگر خراب شود، یک آیت الله اگر خراب شود، افراد هم از او یاد می‌گیرند. خدا در قرآن می‌گوید: زنان پیغمبر، « یا نساء النبی» ای زنان پیغمبر، «يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَ‏ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ» (احزاب/32) شما با باقی زنان پیغمبر فرق می‌کنید، اگر شما خلاف کنید عذابتان دوبله است. چون باقی زنان هم به شما نگاه می‌کنند.
4- ترک بحث و جدل، در گفتگوهای خانوادگی و اجتماعی
جدال منافق، من دارم نگرانی‌های پیغمبر را می‌گویم. پیغمبر فرمود: من نگران هستم از اینکه افراد منافق با هم جر و بحث کنند و چانه بزنند. روایت داریم «دع المراء و إن‏ كنت‏ محقا» (شرح‏نهج‏البلاغة، ج 10، ص 139) حتی اگر حق با تو هم هست چانه نزنید و بحث‌ها را کش ندهید. کفایت مذاکرات به قول امروزی‌ها… «و ميل الحكماء و سوء التأويل»‏ (مجموعه‏ورام، ج 2، ص 227) نگرانی دارم که دانشمندان شما منحرف شوند و به سمت دیگر حواسشان برود.
«و الریاء فی العمل» نگران هستم زحمت می‌کشید اما برای خدا نیست. یک خرده ناخالصی درونش باشد خراب می‌شود. شما در نمازی که می‌خوانی اگر مثلاً یکی از واجباتش را برای غیر خدا انجام بدهی مثلاً روبروی مردم وضو بگیری که وضویت را مردم ببینند. نماز گیر دارد، برای خدا وضو نگرفتی. اگر یک مستحبی را برای خدا انجام دادی، عطر زدی، انگشتر زدی، عبا روی دوشت انداختی، چادرت را عوض کردی. اگر یک مستحبی را برای غیر خدا انجام دادی. باز نماز باطل است. اگر واجب و مستحب برای خداست اما مکان برای غیر خداست. صف اول می‌ایستی که دوربین نشانت بدهد. باز نماز باطل است. اگر واجب خدا، مستحب خدا، مکان هم خدا، زمان برای غیر خدا باشد، مثلاً اول وقت نماز بخوانی که بگویند: ایشان آدم خوبی است باز نماز باطل است. اگر فضا برای غیر خدا باشد، قیافه برای غیر خدا باشد، مثل توپ است، هرجای توپ را سوراخ کنی بازی لغو می‌شود. به این طرف توپ سوزن فرو کنی، به این طرف و آن طرف و رویش، به هرجا سوزن فرو کنی باد این خالی می‌شود و بازی لغو می‌شود. شما نمی‌توانی بگویی: آقا ما یک سوزن به یک گوشه زدیم، بله یک سوزن به یک گوشه زدی ولی چون باد پرید و بیرون رفت، این نماز باطل است.
پیغمبر از چه می‌ترسد؟ «سوء التدبیر» مسئولین بی تدبیر، این برای مدیریت کشور است که من می‌ترسم یک آدم‌هایی مسئول شوند که اینها نتوانند تدبیر کنند و کم بیاورند و وقتی می‌خواهند مشورت کنند از هم رفیق‌های خودشان مشورت کنند و از مردم و دیگران مشورت نمی‌کنند.
«سوء التدبیر» پیغمبر فرمود: دغدغه و نگرانی من از این است که مسئولین مملکتی در اداره کشور کم بیاورند و تدبیرشان ناقص باشد یا خلاف باشد.
5- خطر تفسیرهای نادرست از قرآن
«رَجُلٌ يُتاوِلُ الْقُرْآنَ يَضَعُهُ‏ عَلَي غَيْرِ مَوَاضِعِهِ»‏ (منيه‏المريد، ص 369) نگران هستم نه نگرانی… «أَكْثَرَ مَا أَخَاف‏» بسیار نگران هستم بعد از من قرآن را طور دیگری تفسیر کنند و تفسیر به رأی راه بیافتد، «يُتَاوِلُ الْقُرْآنَ يَضَعُهُ‏ عَلَي غَيْرِ مَوَاضِعِهِ»‏ این یک گوشه قرآن را بگیرد از یک چیزی غافل شود. تدریس قرآن باید زیر نظر یک مفسر باشد. زیر نظر یک عالم و اسلام شناس باشد. به کسی اسلام شناس می‌گوییم که بالای بیست سی سال درس خوانده باشد. طلبه‌هایی که سه سال، پنج سال، شش سال درس خواندند اینها در حدی نیستند که اسلام شناس باشند. اینهایی که لیسانس عربی خواندند یا فوق لیسانس ادبیات عرب دارند آنها هم با لغات عربی آشنا می‌شوند اما فهم قرآن غیر از آشنایی با لغت مسائل دیگر هم باید باشد. من نگران هستم بعد از من تفسیرهای به رأی راه بیافتد و این خطرناک است.
تفسیر به رأی چیست؟ مثل چاهی است که آب ندارد، آب درونش می‌ریزی. یعنی از سلیقه خودتان در آیه می‌چپانی. این تفسیر به رأی است. آیه این را نمی‌گوید، ولی شما این سلیقه را تزریق در آیه می‌کنید. مثل سرم که در بیمارستان به بدن وصل می‌کنند، وقتی سرم وصل شد، هرکس هر آمپولی دارد به این سرم می‌زند، یعنی این آمپول را تزریق می‌کند به مایعاتی که در سرم هست. این را تفسیر به رأی می‌گویند. یعنی داخل کردن سلیقه شخصی لا به لای قرآن، تدبر یعنی چه؟ تدبر یعنی خود آیه را نگاه می‌کند و از آیه چیزی بیرون می‌کشد. می‌گوید: این کلمه معنایش این است. اگر سلیقه خوب بود، فرق است بین اینکه چاه آب دارد، آب چاه را می‌کشی، از چاه آب بکشیم، یا چاه خشک را آب درونش بریزیم. تفسیر به رأی یعنی آب بریزیم. در چاه خشک… تدبر و تفسیر یعنی از چاه آبدار از قرآن نکته بکشیم.
من نگران هستم که به اسم تفسیر قرآن مطالبی راه بیافتد. یک خاطره برای شما بگویم شاید قبلاً گفته باشم. ما یکجایی رفتیم دیدیم یک جلسه تفسیر هست و بنده خدایی تفسیر می‌گوید و من گفتم: شما درس‌های حوزوی خواندی؟ گفت: نه، من فوق لیسانس ادبیات عرب دارم. گفتم: لازم هست ولی کافی نیست. دیدم یک خرده اصرار دارد و مقاومت می‌کند، گفتم: برادر شما طبق ادبیات عرب این کلمه را معنا کن. خیلی هم آسان است. «لا یُسرف فی القتل» یعنی در کشتن اسراف نکن. پس یکی را می‌شود ترور کرد. نگفته نکش، گفته «لا یسرف» اسراف نکن، پس یکی می‌شود ترور کرد، دو تا می‌شود ترور کرد. زیاد نکشید. اسراف نکنید. گفتند: طبق ادبیات عرب «لا» یعنی نه، «لا یسرف» یعنی اسراف نکنید. «فی» یعنی در، قتل یعنی کشتن، در آدم کشتن اسراف نکن. طبق ادبیات عرب یعنی یکی دو تا را می‌شود ترور کرد. یک خرده فکر کرد و گفت: بله، طبق ادبیات عرب، گفتم: ببین این یک ماجرا دارد. این ماجرا با توجه به آن ماجرا معنا دارد. ماجرا این است که از قبیله الف یک نفر از قبیله ب را کشت، آنها گفتند: شما که یکی از ما کشتید ما چند نفر از شما را می‌کشیم. آیه نازل شد نه، «ضربتاً بضربه» یکی به یکی، امیرالمؤمنین فرمود: ابن ملجم یکی زده شما هم یکی بزنید. نگویید این چون امیرالمؤمنین را کشته ما تکه تکه‌اش کنیم. «ضربتاً بضربه»، یکی به یکی! فرق بین ما و آمریکا همین است.
آمریکا می‌گوید: چون دوقلوهای ما خراب شد ما افغانستان را تصاحب می‌کنیم. ما قوای نظامی خود را در افغانستان مستقر می‌کنیم. برای چه؟ برای اینکه ساختمان، راست گفتند یا دروغ گفتند، خودشان زدند یا خودشان نزدند ما وارد نمی‌شویم. آمریکا می‌گوید: یک کشور بخاطر دو تا ساختمان، اسلام می‌گوید: نه، یکی به یکی، «ضربتاً بضربه» پیغمبر فرمود: من نگران هستم از اینکه قرآن تفسیر به رأی شود،
6- خطر اسراف و تبذیر در ادارات دولتی
«حیف السلطان» حیف و میل سلطان یعنی تجاوز و بریز و بپاش‌هایی که مسئولین می‌کنند، شاه و رئیس جمهور و وزیر و وکیل و استاندار و فرماندار و این رقمی… گاهی هم مثلاً ما یک چیزهایی را تشریفات می‌دانیم. یک جایی بودم یک بنده خدایی سخنرانی می‌خواست بکند، جمعیت در سالن بودند. دو سه تا پله بالا می‌رفت، این آقا وقتی از پله بالا رفت دید یک فرش افتاده، کفش‌هایش را کند، دیدم یک عده می‌خندند که با کفش برو. با کفش رفتن را آن آقا هم قشنگ گفت. گفت: من خودم از بچگی قالی بافتم. می‌دانم قالی بافی چقدر سخت است. مرد یا زنی که این قالی را بافته جان کنده است. چرا من با کفش بروم؟ خانه خودمان با کفش می‌روم؟ تو خانه خودت کفش‌هایت را می‌کنی حالا که برای بیت المال است چرا با کفش می‌روی؟ این حیف از چیز جزئی…
حیف از این چیز جزئی… شروع می‌شود… یک قصه‌ای است باز این قصه هم تکراری است. امام جمعه یزد آقای ناصریان می‌گفت: مردم در سالن جمع شدند برای نماز جماعت، امام پشت در آمد دید کفش زیاد است. نگاه به کفش‌ها کرد برگشت گفت: بگویید فرادی بخوانند. گفتند: چرا؟ در سالن منتظر شما هستند. گفت: ببین چقدر کفش اینجاست من باید پایم را روی کفش مردم بگذارم و بیایم نماز جماعت بخوانم، من پا روی کفش مردم نمی‌گذارم. گفتیم: آقا من کفش‌ها را کنار می‌کنم. شما پایت را روی زمین بگذار و بیا. امام فرمود: کفش‌ها را کنار می‌کنی، این کفش‌ها قاطی می‌شود وقتی اینها برمی‌گردند هرکسی باید دنبال لنگه کفش خود بگردد. بگویید فرادی بخوانید. این دقت خیلی مهم است. در ولخرجی ما ماشاءالله چقدر ولخرجی می‌کنیم. از حاج احمد آقا خمینی خدا رحمتش کند نقل شد امام یک لیوان آب بود، مقداری را خورد و مقداری را گذاشت و بعد یک کاغذ برداشت و روی این لیوان گذاشت. حاج احمد آقا گفت: چرا چنین می‌کنی؟ گفت: نصف لیوان را خوردم کافی است. نصف دیگر را بعد می‌خورم. چون دور ریختن نصف لیوان آب اسراف است و اسراف گناه کبیره است. شما این حرف امام را نگاه کنید. حسینیه‌ی امام را ببینید، لباس‌های امام را ببینید، خوراک امام را ببینید. بریز و بپاش‌هایی که می‌شود حتی مذهبی‌ها مدارسی که ساخته می‌شود، مدارس مجلل، چه کتابخانه‌های مجللی، سوادی هم نیست. فیض کاشانی دویست کتاب علمی حاضر است بنویسد، استاد ما نقل می‌کرد که امام خمینی فرمود: فیض کاشانی به قدری کتاب علمی نوشته که ما از ورق زدن آن مچمان درد می‌گیرد. بدون کامپیوتر صدها جلد کتاب می‌نوشتند. ما دور تا دورمان کامپیوتر است و یک صدم علمای قدیم سواد نداریم. بعضی از ما…
7- خطر گسترش نفاق و دورویی در افراد جامعه
بریز و بپاش، پیغمبر فرمود: من از دنیا می‌روم نگران هستم. از چه نگران هستی؟ از چند چیز، مسئولین عقلشان نمی‌رسد و تدبیر ندارند. ولخرجی می‌کنند، حیف السلطان. «كُلُ‏ مُنَافِقٍ‏ عَلِيمِ اللِّسَانِ‏» (منيه‏المريد، ص 137) از منافقان خوش زبان، آدم‌هایی که در دل باور نمی‌کند وقتی به شما می‌رسد چنان حرف می‌زند، آقا مشتاق دیدار، دلتنگ شما بودم. دروغ است تو کی مشتاق دیدار ما بودی؟ الآن هم اگر کار نداشتی نمی‌آمدی. زبان، زبان خیلی… من هیچکس را به اندازه تو دوست ندارم. تا می‌رسد به آدم، آقای قرائتی من فقط بحث‌های تو را در تلویزیون گوش می‌دهم. باقی آخوندها را قبول ندارم. چرا؟ آخوندهای دیگر خیلی‌هایشان از من سوادشان بیشتر است. حالا این به من رسیده می‌خواهد شیرین زبانی کند. این آدم‌هایی که در دل چیز دیگری هستند ولی با زبان چیز دیگری می‌گویند. از امام کاظم یاد بگیریم. امام کاظم در کوچه می‌رفت، یکی از شیعیان به او متصل شد. امام به در خانه که رسید در خانه خودش رفت. به این آقایی که از شیعیان بود نگفت: بفرما. سرش را پایین انداخت و در خانه رفت. امام رضا(ع) بچه کوچولو بود. گفت: آقا ایشان از شیعیان ماست، شما در خانه رفتی باید یک بفرما می‌گفتی. امام کاظم فرمود: چون قلباً آمادگی پذیرایی ندارم، الآن حال ندارم. چون آمادگی پذیرایی ندارم به زبان بگویم بفرمایید و در دلم آمادگی ندارم، این نفاق است. از چهره‌های چندگانه گاهی پنجاه چهره، نگران هستم از منافقینی که «علیم اللسان» دیگر چه؟
«و ضعف الیقین» پیغمبر فرمود: من نگران هستم از اینکه شما دین را باور دارید، مسلمان هستید و «اشهد ان لا اله الا الله» می‌گویید اما ایمان در دل شما نرفته است. ما در قرآن دو تا دخول داریم. یک دخول داریم که مردم داخل دین می‌شوند. یک آیه داریم دین داخل مردم می‌شود. آیه اول که می‌گوید: مردم وارد دین می‌شوند « يَدْخُلُونَ‏ فِي‏ دِينِ اللَّهِ أَفْواجا» (نصر/2) یعنی مردم وارد دین می‌شوند. گروه گروه «اشهد ان لا اله الا الله» می‌گویند. اما جای دیگر می‌گوید: مردم در دین آمدند، اما دین در قلب مردم نرفته است. یک عده نزد پیغمبر آمدند گفتند: قدر ما را داشته باش، ما ایمان آوردیم. فرمود: بگو « آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ‏ قُولُوا أَسْلَمْنا» (حجرات/14) شما این را دین در دل شما نرفته است. مسلمان هستید و «اشهد ان لا اله الله» می‌گویید. در مسجد می‌آیید و کارهای ظاهری را می‌کنید اما دین، وگرنه اگر باور بیاید، بسم الله الرحمن الرحیم، قرآن می‌گوید: «فهو یخلفه» عربی‌هایی که می‌خوانم آیه قرآن است. یعنی اگر در راه خدا بروی من جایش را پر می‌کنم. باورمان آمده است. اگر جایش پر می‌شود چرا خمس نمی‌دهی؟ چرا زکات نمی‌دهی؟ خدا قول داده اگر بدهی جایش را پر می‌کنم. ما باور نداریم قرآن را…
یا مثلاً اینکه خداوند می‌فرماید، بسیاری از آیات دیگر… ما می‌گوییم: الله اکبر، خدایا تو بزرگ هستی. راست می‌گویی؟ واقعاً خدا نزد ما بزرگتر است. اگر خدا نزد ما بزرگتر است، ظهر که می‌شود نماز برو. می‌گوید: آخر این مشتری است. خوب ول کن مشتری را نماز برو اگر رضایت داشته باشد عصر می‌آید جبران می‌شود. ما الله اکبر می‌گوییم باور داریم؟ البته افرادی با یقین داریم. بسیاری از افراد هستند اسلام در قلبشان وارد شده است. سردار سلیمانی از آنها بود. بعضی از بسیجی‌های ما از اینها بودند. بعضی از ارتشی‌ها و مردم عادی ما اینطور هستند. وقتی کار می‌کند مهمان می‌برد یک مهمان گمنام، پذیرایی می‌کند. می‌گوییم: این کیه؟ می‌گوید: هرکس می‌خواهد باشد. پیغمبر فرمود: هرکس به یک مؤمن احترام کند به من احترام کرده است. من نمی‌دانم این کیه ولی ثوابی که به من می‌دهند ثواب احترام به پیغمبر است. مالی هم ندارد وزنی هم ندارد ولی این حدیث در دلش رفته است. عزت دست خداست، ما این حرف را باور داریم؟ اگر عزت دست خداست چرا به هرکس و ناکسی بله قربان می‌گویی؟ چرا هر ساعتی مثل لنگ دور پای کسی هستی؟ عیب‌هایش را می‌پوشانی. باور کنیم
«ما أخاف على أمّتي فتنة أخوف عليها من النّساء» از نگرانی پیغمبر این بود که فرمود: من از زن‌ها می‌ترسم. آرایش آنها، تبرج و جلوه‌گری آنها، عشق به زن‌ها، زن‌ها عشق به پسرها و مردها و فتنه‌ای که از ناحیه شهوت و ازدواج و نسل آینده، چون مهم است. شیر مادر مهم است. حدیث داریم همینطور که برای انتخاب همسر تحقیق می‌کنید، برای دایه شیر بچه‌تان هم تحقیق کنید. نگویید حالا این بچه گرسنه است، شیر می‌خواهد بخورد بده فلانی شیرش بدهد. چطور برای انتخاب همسر دقت می‌کنی، حدیث است، همینطور که برای انتخاب همسر تحقیق می‌کنید برای شیر مادر تحقیق کنید. اگر بچه شما گرسنه است و زنی شیر دارد و این زن احمقی است. حدیث داریم به زن احمق ندهید شیر بدهد. شیر در بچه اثر دارد.
«والخمر» از چیزهایی که نگران هستم شراب است که مشروبات الکلی است. خلاصه کمرنگ شدن ارزش‌ها و سر برآوردن خصلت‌های غیر اسلامی نگرانی‌های پیغمبر است، ما چقدر نسبت به بچه‌هایمان نگران هستیم؟ اصلاً نگران هستیم بچه ما نماز می‌خواند یا نه، نگران هستیم؟ چقدر نگران هستیم؟ چطور برای فیزیک بچه استاد خصوصی می‌گیری، برای نماز بچه، یک بچه‌ای داری دختری و پسری و دانشجویی، سؤالاتی دارد. یک اسلام شناس را دعوت کند دو ساعت بگو این بچه من هفت سؤال دارد جوابش را بده. چطور برای آموزش رانندگی بچه‌ات پول می‌دهی؟ برای آموزش انگلیسی بچه‌ات پول می‌دهی؟ برای کفش و کلاه و کیف بچه‌ات پول می‌دهی؟ در بچه‌ات شبهه در ذهنش رفته باید بیرون بکشی. یک اسلام شناس را دعوت کن وقت بگیر و بگو سؤالات را جواب بدهد. به هر حال نگرانی‌های پیغمبر، خدایا تو می‌دانی ما چقدر ضعف داریم و تقصیر و قصور داریم. گذشته ما هرچه هست به آبری پیغمبر و اهل‌بیتش ببخش و این مقدار از عمر ما که مانده، ما را به راه مستقیم هدایت کن.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»


«سؤالات مسابقه»

1- آیه 19 سوره کهف، به چه امری اشاره دارد؟
1) خطر کم‌فروشی
2) غذای حلال
3) درآمدهای حرام
2- در سوره مطففین، نتیجه کم‌فروشی چیست؟
1) فسق و فجور
2) تکذیب حق
3) هر دو مورد
3- آیه 55 سوره توبه، بر چه امری تأکید دارد؟
1) ثروت، مایه عذاب دنیوی
2) قدرت، عامل ظلم به دیگران
3) ثروت، عامل کفر و نفاق
4- قرآن در آیه 14 سوره حجرات، مدعیان ایمان را چه می‌خواند؟
1) منافق
2) مسلمان
3) کافر
5- خداوند درباره همسران پیامبر، چه ویژگی را قائل شده است؟
1) کار خوب آن‌ها، دو برابر پاداش دارد
2) کار بد آن‌ها، دو برابر کیفر دارد
3) کار بد آن‌ها، مورد عفو بخشش است


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: درسهایی از قرآن
برچسب‌ها: اسراف،تبذیرجدال،خیال،درسهایی از قرآن،دورویی،ربا،قرائتی

تاريخ : پنج شنبه 20 / 12 / 1400 | 6:0 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.