ندای وحی

قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

نفاق در قرآن و منافق در جامعه اسلامی

اکبر احمدی
ندای وحی قرآنی ،اعتقادی،مذهبی ، تربیتی

نفاق در قرآن و منافق در جامعه اسلامی

ضرر منافقین

برسی نفاق و منافق

یکی از مسائل مهمّی که در سوره های مختلف قرآن مورد بحث قرار گرفته، مساله «نفاق» است و قرآن از گروهی به نام «منافقین» به عنوان دشمنان اسلام و مسلمین یاد می کند که در لغت فارسی از آن به «دورو» یا «دو چهره» تعبیر می شود. این گروه که نه اخلاص و شهامت برای ایمان آوردن داشته و نه قدرت و جرأت بر مخالف صریح، درصفوف مسلمانان واقعی نفوذ کرده بودند و از آن جا که ظاهری اسلامی داشتند، غالباً شناخت آنها مشکل بود که قرآن با بیان نشانه های دقیق و روشن، خط باطنی آنها را آشکار می سازد. از آن جا که اسلام در طول تاریخ خود بیشترین ضربه را از منافقان خورده است، سخت ترین حملات خود را متوجّه منافقان ساخته و آن قدر که آنها را کوبیده، هیچ دشمنی را نکوبیده و نکوهش نکرده است. نکته حائز اهمیت این است که هیچ یک از امامان معصوم (ع) توسط کفار و مشرکین به شهادت نرسیده اند و همگی به دست همین منافقان به ظاهر مسلمان شهید شده اند که خود جای بسی تأمّل است.

تاریخچه و ریشه نفاق

واژه «منافق» از ریشه «نفق» به معنی خروج است. نفاق، مصدر است به معنی منافق بودن. نفاق، صفت افراد بی ایمان است که ظاهراً در صف مؤمنین هستند اما باطناً دل در گرو کفر دارند و بنابراین می توان گفت منافق کسی است که در باطن، کافر ولی ظاهراً مسلمان است. علت این تسمیه آن است که منافق از ایمان به طرف کفر خارج شده است. منافق، خط زندگی مشخصی ندارد و درمیان هر گروهی به رنگ آن گروه در می آید. در فرهنگ دینی، منافق از کافر خطرناک تر، دشمنی و عداوتش مخرّب تر و عذاب او در آخرت از کافر سخت تر است. زیرا که به حکم دزد خانگی بوده و پلی است که کفر و کفار از طریق آن به خراب کاری در اسلام راه می یابند.

 در خصوص تاریخچه نفاق و پیدایش این جریان، عده ای معتقدند، از زمانی مطرح شد که پیامبر اکرم (ص) به مدینه هجرت فرمود و تقریباً بعد از حادثه احد، زمینه برای فعالیت منافقان آماده شد و این زمانی بود که پایه ی اسلام، قوی و پیروزی آن آشکار شد و گرنه در مکه، تقریباً منافقی وجود نداشت. در مدینه اظهار مخالفت صریح، مشکل و گاه غیر ممکن بود. و لذا دشمنان شکست خورده برای ادامه فعالیت و برنامه های تخریبی خود، تغییر چهره داده و ظاهراً به صفوف مسلمانان پیوستند اما در خفا به اعمال خود ادامه دادند.

شاید این طبیعت و ماهیت هر انقلاب است که پس از پیروزی چشم گیر، با صفوف منافقان رو به رو گردد و دشمنان سرسخت دیروز به صورت عوامل نفوذی امروز در لباس دوستان جلوه گر می شوند و از این جاست که می توان فهمید چرا همه آیات مربوط به منافقین درمدینه نازل شده است.

نکته مهم دیگر این که خطر منافقان برای هر جامعه از خطر هر دشمنی بیشتر است چرا که از یک سو شناخت آنها غالباً آسان نیست و از سوی دیگر دشمنان داخلی هستند و گاه چنان در تارو پود جامعه نفوذ می کنند که جدا ساختن آنها کار بسیار مشکلی است و از طرفی روابط مختلف آنها با سایر اعضاء جامعه، کار مبارزه را با آنها شوار می سازد. در این جا به بررسی برخی از نشانه ها و خصوصیات منافقان می پردازیم:

نشانه ها و خصوصیات منافقین و تکنیک های دشمنی آنها

خداوند در سوره منافقون، نخستین نشانه ای که درباره ی ایشان بیان می کند، همان ایمان دروغین آن هاست که پایه ی اصلی نفاق را تشکیل می دهد: «هنگامی که منافقان نزد تو آیند می گویند ما شهادت می دهیم که حتماً تو رسول خدایی. خداوند می داند که تو فرستاده ی او هستی ولی خداوند شهادت می دهد که منافقان دروغگو هستند: «و الله یشهد ان المنافقین لکاذبون»(منافقون/۱) در این آیه نخستین نشانه نفاق روشن می شود و آن «دوگانگی ظاهر و باطن» است که با زبان، موکداً اظهار ایمان می کنند ولی در دل آن ها مطلقاً خبری از ایمان نیست. این دروغگویی که محور اصلی نفاق را تشکیل می دهد، خطر دشمنی را بیشتر می کند. (ر.ک: تفسیر نمونه، ج۱، ص۹۷، ج۷، ص ۴۳۹) از دیگر نشانه های منافقین آن است که «آنها سوگندهایشان را سپر ساخته اند تا مردم را از راه خدا باز دارند؛ اتخذوا ایمانهم جنه فصدوا عن سبیح الله» و در ادامه، خداوند می افزاید: «آنها کارهای بسیار بدی انجام می دهند انهم ساء ما کانوا یعملون»(منافقون/۲) تعبیر «جُنّه»(سپر) نشان می دهد که آنها دائماً با مومنان در جنگ و ستیزند و هرگز نباید فریب ظاهر سازی و چرب زبانی آن ها را خورد، زیرا سپر، مخصوص میدان های نبرد است.

دو رنگی، نفاق و دورویی

 منافقان فقط لقلقه زبانی دارند، نه حرفشان پشتوانه فکر و عقیدتی دارد و نه عملشان. آن ها با دروغ و تزویر زنده اند و جالب است که این کار را یک نوع زرنگی می دانند: «آن ها با این عمل می خواهند خدا و مؤمنان را بفریبند در حالی که تنها خود را می فریبند اما نمی فهمند؛ یخاعدون الله و الذین آمنوا و ما یخدعون الا انفسهم و ما یشعرون»(بقره/۹)یکی دیگر از ادعاهای منافقان، «اصلاح طلبی» است. آن ها خود را اصلاح طلب معرفی می کنند در حالی که مفسد واقعی هستند «و هنگامی که به آن ها گفته شود در روی زمین فساد نکنید، می گویند ما فقط اصلاح کنندگانیم؛ و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون»(بقره/۱۱)منافقین هدف خود را اصلاحات بیان می کنند در حالی که اصلاحات آنها جز فساد و فحشا نیست. در طول تاریخ نیز هر گاه خیانتی توسط منافقان صورت گرفته است برای عوام فریبی بوده ولی پیشبرد آن را به نفع مردم معرفی کرده اند. قرآن در پاسخ به این ادّعا می فرماید: «بدانید اینان همان مفسدانند و برنامه ای جز فساد ندارند ولی خودشان نمی فهمند؛ الا انهم هم المفسدون و لکن لا یشعرون»(بقره/۱۲)

از دیگر نشانه های منافقان که در آیه ی ۱۳ سوره بقره به آن اشاره شده، این است که آن ها خود را عاقل و هوشیار می دانند و مومنان را ساده لوح و خوش باور؛ «هنگامی که به آن ها گفته شود ایمان بیاورید، آن گونه که توده های مردم ایمان آوردند،می گویند ما هم چون این سفیهان ایمان بیاوریم؟ و اذا قیل لهم آمنوا کما آمن الناس قالوا انومن کما آمنه السفهاء» این گروه منافق، افراد پاکدل، حقیقت جو و حق طلبی که در برابر دعوت پیامبر و تعلیمات آسمانی اش سر تسلیم فرود آورده اند، را به سفاهت، متّهم می کنند. البته خداوند در ادامه ی آیه، واقعیت را این گونه بیان می کند «سفیهان واقعی، منافقان هستند، اما نمی دانند؛ الا انهم هم السفهاء و لکن لا یعلمون»(بقره/۱۳)

رنگارنگی

از مشخصه های بارز منافقان، این است که هر روز به رنگی در می آیند و به اصطلاح ملون و مذبذبند، میان هر جمعیتی که قرار بگیرند با آنها هم صدا می شوند. امروز فریاد «زنده باد» و شعار «مرگ بر» سر می دهند. قرآن این صفت منافقان را در آیه ی ۱۴ سوره ی بقره این چنین بیان می کند: «هنگامی که افراد با ایمان را ملاقات کنند، گویند ایمان آوردیم، اما هنگامی که با دوستان شیطان صفت خود به خلوتگاهی می روند می گویند ما با شماییم؛ و اذا لقوا الذین آمنوا قالوا آمنا و اذا خلوا الی شیاطینهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزئون» و می گویند: اگر می بینید ما در برابر مومنان اظهار ایمان می کنیم ما آنها را مسخره می کنیم. این دگانگی شخصیت و تضاد درون و برون که صفت همیشگی منافقان است، پیامدهای گوناگونی در عمل و گفتار و رفتار فردی و اجتماعی آن ها دارد که به خوبی می توان آن ها را شناخت(تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۴۸۰-۴۷۷)

ابزار کار منافقان

یکی از ابزار هایی که منافقون در دشمنی با مؤمنین به کار می گیرند استهزاء و مسخره کردن است، این صفت چنان با آن ها عجین شده که گویی نمی توان آن ها را از منافقان جدا کرد. منافقان که عموماً افرادی لجوج، بهانه جو، ایراد گیر و کار شکن هستند، هر کار مثبتی را با وصله های نا مناسبی تحقیر کرده و بد جلوه می دهند. قرآن مجید شدیداً این روش غیر انسانی آن ها را نکوهش می کند و مسلمان ها را از آن آگاه می سازد، تا تحت تأثیر این گونه القائات سوء قرار نگیرند و هم منافقان بدانند حنای آ ن ها در جامعه ی اسلامی و قرآنی، رنگی ندارد.(توبه/۷۹، تفسیر نمونه، ج۲۶،ص۲۹۰)روح نفاق در مرد و زن ممکن است متفاوت باشد و این هم بر می گردد به این که ساختار جسمی و روحی و تفاوت های طبیعی زن و مرد در خلقت. اما با وجود این، نباید فریب تغییر چهره های نفاق را در میان منافقان خورد. لذا خداوند می فرماید: «مردان و زنان منافق، همه از یک قماشند؛ المنافقون المنافقات بعضهم من بعض»(توبه/۶۷)

پس اوصاف منافقان را چنین بیان می کند: «آنها مردم را به منکرات تشویق و از نیکی ها باز می دارند. یامرون با لمنکر و ینهون عن المعروف» یعنی درست بر عکس برنامه ی مؤمنان راستین که دائماً از طریق «امر به معروف» و «نهی از منکر» در اصلاح جامعه و پیراستن آن از آلودگی و فساد کوشش دارند، منافقان دائماً سعی میکنند که فساد همه جا را بگیرد و معروف و نیکی از جامعه بر چیده شود.

افراد ریاکار

در آیه ۵۴ سوره توبه نیز دو ویژگی مشخص منافقان بیان گردیده، یکی آن که آنان نماز را به جا نمی آورند مگر از روی کسالت و با ناراحتی و سنگینی؛ «و لا یاتون الصلاه الا و هم کسالی» و دیگر آن که انفاق نمی کنند مگر از روی کراهت و اجبار؛ «ولا ینفقون الا و هم کارهون» به عبارت دیگر این دسته از انسان ها، دشمنانی هستندکه نه به وظیفه خود در برابر خالق به درستی عمل می کنند و نه وظیفه ی خود در برابر مخلوق را ادا می کنند. از دیگر صفات همیشگی دشمنان منافق این است که «آنها به زبان، چیزی گویند که در دل ندارند؛ یقولون با فواههم ما لیس فی قلوبهم»(آل عمران/۱۶۷)به این ترتیب منافقان هیچ ارزشی برای سخن خود قائل نیستند و از طرف دیگر هیچ اعتمادی به حرف های آن ها نیست.

از نشانه های دیگر منافقان این است که «آنها کافران را به جای مومنان دوست خود انتحاب می کنند. «الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المومنین(نساء/۱۳۹)این گروه به جای این که به مؤمنین نزدیک شوند همیشه سعی در توسّل به کافرین و بیگانگان دارند البته عواقب این دوستی ها همیشه دامن گیر جامعه ی اسلامی و دیگر مسلمانان بوده است. نمونه های بی شمار آن در سریه ها و غزوه های صدر اسلام تا سقیفه و بعد از آن در جنگ های جمل، صفین و نهروان در آینه ی تاریخ قابل مشاهده است(تاریخ اسلام، منتظر القائم، صص۲۱۶(حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه، به وجود جریان نفاق پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) اشاره کرده می فرماید: منافقان پس از رسول خدا بر جای ماندند و با دروغ و تهمت به پیشوایان گمراهی و دعوت کنندگان به آتش نزدیکی جستند» (نهج البلاغه، خطبه ۲۱۰) حضرت در جای دیگر بیعت مردم را این گونه توصیف می کند: «بیعت شما با من، بی اندیشه و بی تدبیر نبود و کار من وشما یکسان نیست. من شما را برای خدا می خواهم و شما من را برای خود می خواهید»(همان، خطبه ۱۳۶)

همین مردم دو چهره اند که اندکی بعد، حضرت، آن ها را شماتت نموده و می فرماید: «امروز مردم از ستم حاکمان خود می ترسند و من از ستم رعیت خویش، خواستم تا برای جهاد بیرون شوید در خانه خزیدید، سخن حق را به گوش شما خواندم، نشنیدید آشکار و نهان خواندم، پاسخ نگفتید، اندرزتان دادم، نپذیرفتید»(همان، خطبه ۹۷)

این مردم دو رو و منافق، کار را به جایی رساندند که حضرت درباره شان می فرماید، «به خدا دوست داشتم خدا میان من و شما جدایی اندازد و مرا به آن که از شما سزاوار تر است ملحق سازد»(همان، خطبه ۱۱۶)

به هر حال شاید بتوان گفت در طول تاریخ، بزرگترین و خطرناک ترین دشمنان چه در مجموعه اعتقادات دینی و مذهبی و چه در ناحیه معاشرت های اجتماعی-سیاسی، دشمن منافقین است که نقابی از دوستی محبت بر چهره زده و لباسی از دوستی ملی گرایی به تن کرده، شعارش، شعار توده های مردم و معتقدان به یک مسلک و روش معلوم باشد، اما در زیر این نقاب و لباس ظاهری، خنجری زهر آلود و کشنده را پنهان کرده باشد و همواره مترصّد فرصتی مناسب، برای عملی کردن مقاصد و اغراض پلید و شوم خود است. زبان گویا و قیافه ی جذابش، باطن خبیث و شیطانی او را از چشم همگان پوشیده داشته و شناسایی آن را مشکل می سازد.(دو چهره گان، سید محمد حسینی، ص ۳۳) خطر منافقین آن قدر مهم و قابل توجه است که خداوند در قران کریم اهمیّت آن را با تاکید بسیار به پیامبر(ص) چنین تذکر می دهد: «هم العدو فاحذرهم قاتلهم الله»(منافقون/۴)خودشان، دشمنند، از آنان بپرهیز، خدا بکشدشان.

برخی از اوصاف منافقین در قرآن کریم

منافق چون با ظاهری دینی با مؤمنان روبه رو می شود، قبل از هر چیز باید او را شناخت؛ از همین رو به برخی از اوصاف آن ها اشاره می شود:

ادعای دروغین ایمان

خداوند متعال می فرماید: ﴿وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنینَ﴾و گروهی از مردم کسانی هستند که می گویند: «به خدا و روز رستاخیز ایمان آورده ایم.» در حالی که ایمان ندارند.[۲]

نیرنگ بازی

آنان با خدا و کسانی که ایمان آورده اند سخت نیرنگ می بازند؛ ولی جز خود را فریب نمی دهند، و این را درنمی یابند.

انحصارطلبی

 

قرآن کریم می فرماید: ﴿یقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَی الْمَدینَةِ لَیخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لکنَّ الْمُنافِقینَ لا یعْلَمُونَ﴾آنها می گویند: «اگر به مدینه بازگردیم، عزیزان ذلیلان را بیرون می کنند!» در حالی که عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است؛ ولی منافقان نمی دانند.[۳]

ترس از مرگ

هنگامی که جهاد بر آنان واجب شد، بر خلاف انتظار، گروهی از ایشان از مردم [مشرکان] ترسیدند، مانند ترس از خدا یا ترسی بیشتر، و گفتند: پروردگارا چرا پیکار را بر ما مقرّر داشتی؟....

زورمداری طبقه گرایی

قرآن می فرماید: ﴿وَ إِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا کما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ کما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکنْ لا یعْلَمُونَ﴾و هنگامی که به آنان گفته شود: «همانند(سایر) مردم ایمان بیاورید!» می گویند: «آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟!» بدانید اینها همان ابلهانند ولی نمی دانند!.[۴]

سازشکاری با دشمن

ذات باریتعالی می فرماید: ﴿ذلِک بِأَنَّهُمْ قالُوا لِلَّذینَ کرِهُوا ما نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطیعُکمْ فی بَعْضِ الْأَمْرِ وَ اللَّهُ یعْلَمُ إِسْرارَهُمْ﴾این به خاطر آن است که آنان به کسانی که نزول وحی الهی را کراهت داشتند گفتند: «ما در بعضی از امور از شما پیروی می کنیم؟» در حالی که خداوند پنهانکاری آنان را می داند.[۵]

کسالت و خودنمایی در عبادت

خداوند متعال در کتاب محکم خود می فرماید: ﴿إِنَّ الْمُنافِقینَ یخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ إِذا قامُوا إِلَی الصَّلاةِ قامُوا کسالی یراؤُنَ النَّاسَ وَ لا یذْکرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَلیلاً﴾منافقان می خواهند خدا را فریب دهند؛ در حالی که او آنها را فریب می دهد؛ و هنگامی که به نماز برمی خیزند، با کسالت برمی خیزند؛ و در برابر مردم ریا می کنند؛ و خدا را جز اندکی یاد نمی نمایند!.[۶]منافق چون در باطن کافر است و خدا را قبول ندارد، اصلاً به یاد او نخواهد بود؛ چه اندک و چه فراوان. طبق کلام نورانی حضرت امیرموٴمنان (سلام الله علیه) در ذیل همین آیه، منافقان فقط برای دنیا به یاد خدایند و دنیا متاع قلیل است، از این جهت خدا فرمود: ﴿إلاّ قَلیلاً﴾.

تمسخر مؤمنان

کلام الهی در این خصوص می فرماید: ﴿وَ إِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلی شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ﴾و هنگامی که افراد با ایمان را ملاقات می کنند، می گویند: «ما ایمان آورده ایم!» (ولی) هنگامی که با شیطان های خود خلوت می کنند، می گویند: «ما با شمائیم! ما فقط(آنها را) مسخره می کنیم!.[۷]

پیمان شکنی و کذب

ذات اقدس إله می فرماید: ﴿فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فی قُلُوبِهِمْ إِلی یوْمِ یلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یکذِبُونَ﴾این عمل، (روح) نفاق را، تا روزی که خدا را ملاقات کنند، در دل هایشان برقرار ساخت. این به خاطر آن است که از پیمان الهی تخلّف جستند؛ و به خاطر آن است که دروغ می گفتند.[۸]

پنهان کاری

قرآن کریم می فرماید: ﴿أَ لَمْ یعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ عَلاَّمُ الْغُیوبِ﴾آیا نمی دانستند که خداوند، اسرار و سخنان درگوشی آنها را می داند؛ و خداوند دانای همه غیب ها(و امور پنهانی) است؟.[۹]

خیانت، حق ناشناسی

در روایات نیز صفات منافقان به وضوح بیان شده و حضرات معصومین این گروه خطرناک را به مسلمانان معرفی نموده اند. امام صادق (سلام الله علیه) فرمود: ثَلَاثٌ مَنْ کنَّ فِیهِ فَهُوَ مُنَافِقٌ وَ إِنْ صَامَ وَ صَلَّی مَنْ إِذَا حَدَّثَ کذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا اؤْتُمِنَ خَانَ سه چیز در هر کسی باشد، او منافق است، گرچه روزه بگیرد و نماز بگزارد؛ کسی که هرگاه سخن بگوید دروغ می گوید و هرگاه وعده دهد، خلف وعده کند و هرگاه امین شمرده شود، خیانت ورزد.[۱۰]

امام صادق (سلام الله علیه) فرمود: سه گروه اند که جز منافق معروف به نفاق، نسبت به آنان بی احترامی نمی کند: ۱. کسی که موی او در اسلام سفید شده باشد. ۲. دانشمند قرآن شناس. ۳. پیشوای دادگر.

عیاشی گری

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: یا ابْنَ مَسْعُودٍ سَیأْتِی مِنْ بَعْدِی أَقْوَامٌ یأْکلُونَ طَیبَاتِ الطَّعَامِ وَ أَلْوَانَهَا وَ یرْکبُونَ الدَّوَابَّ وَ یتَزَینُونَ بِزِینَةِ الْمَرْأَةِ لِزَوْجِهَا وَ یتَبَرَّجُونَ تَبَرُّجَ النِّسَاءِ وَ زِیهُمْ مِثْلُ زِی الْمُلُوک الْجَبَابِرَةِ هُمْ مُنَافِقُو هَذِهِ الْأُمَّةِ فِی آخِرِ الزَّمَانِ شَارِبُوا الْقَهَوَاتِ لَاعِبُونَ بِالْکعَابِ رَاکبُونَ الشَّهَوَاتِ تَارِکونَ الْجَمَاعَاتِ رَاقِدُونَ عَنِ الْعَتَمَاتِ مُفَرِّطُونَ فِی الْغَدَوَاتِ یقُولُ اللَّهُ تَعَالَی: فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یلْقَوْنَ غَیا رسول گرامی(صلوات الله علیه) فرمود: ای پسر مسعود! پس از من اقوامی خواهند آمد که غذاهای خوب و رنگارنگ می خورند و بر مرکب سوار می شوند در حالی که خود را به آرایش ویژه زنان برای شوهر، می آرایند و همچون زنان جلوه گری می کنند و همانند شاهانِ ستمکار زندگی می کنند؛ آنان منافقان این امّت در آخر الزمان اند که شراب می نوشند و در پی بازی با دوشیزگانند و بر مرکبِ شهوت سوار می شوند و نمازهای جماعت را ترک می گویند و با سهل انگاری از نماز شامگاهان باز می مانند و در خوردن زیاده روی می کنند. خداوند متعال می فرماید: امّا پس از آنان، فرزندان ناشایسته ای روی کار آمدند که نماز را تباه کردند، و از شهوات پیروی نمودند؛ و به زودی(مجازات) گمراهی خود را خواهند دید!.[۱۱]

انزجار قلبی از کردار آنان و توکل به خداوند

امیرمؤمنان علی (صلوات الله علیه) می فرماید: ای کمیل! از منافقان دوری کن و با خائنان همراهی نکن. ای کمیل! از رفتن به درِ خانه ستمکاران و اختلاط با آنان و کسب درآمد از طریق آن ها برحذر باش و از اطاعت آنان و حضور در مجالسشان نیز بپرهیز که این کار موجب خشم خدا بر تو خواهد بود.

ای کمیل! هرگاه ناچار شدی نزد آنان روی پیوسته خدای متعال را به یاد آور و بر او توکّل کن و از شرّ آنان به خدا پناه ببر. نزدشان برو؛ ولی با قلب خود از کردارشان بیزار باش و با صدای بلند خدا را به عظمت یاد کن تا آن ها بشنوند؛ زیرا [در این صورت] هیبت تو در آنان اثر خواهد کرد و از شرّشان در امان خواهی بود. امام صادق (صلوات الله علیه) نیز فرمود: یا إِسْحَاقُ! صَانِعِ الْمُنَافِقَ بِلِسَانِکَ وَ أَخْلِصْ وُدَّکَ لِلْمُؤْمِن ای اسحاق! با منافق تعامل زبانی داشته باش و دوستی ات را برای مؤمن خالص کن.[۱۲]

منافقین از منظر مقام معظم رهبری

و اذا قيا لهم لا تفسدوافي الارض قالوا انما نحن مصلحون، الا انهم هم المفسدون و لكن لايشعرون، واذا قيل لهم آمنوا كما آمن الناس قالوا اَنؤمن كما اَمن السفهاء الا انهم هم السفهاء و لكن لايعلمون)۱۱و ۱۲ و ۱۳/ بقره (و چون به آنان گفته شود در زمين فساد مكنيد گويند: ما همين اصلاح كننده‌ايم آگاه باشيد كه آنان همين مفسدند و ليكن نمي‌فهمند. و چون به آنان گفته شود ايمان آوريد چنانكه مردم ايمان آورده‌اند گويند: آيا ايمان آوريم چنانكه نابخردان ايمان آورده‌اند، آگاه باشيد آنان خود نابخردند و ليكن نمي ‌فهمند.

ترسيم چهره‌ي منافقين

مسأله‌ اصلي در اين آيات، ترسيم چهره‌ منافقن است. و عرض كرديم كه مقصود عمده از منافقين، عبارتست‌ از آن جريان نفاق در جامعه‌ اسلامي، يعني سخن بر سر اين نيست كه كسي ظاهر و باطنش با هم يكي نيست. اين البته يك بيماري است، اما اين آن چيزي نيست كه اين آيات با اين همه توجه و شدت به مقابله با آن برخاسته باشد، بلكه مقصود اينست كه در جامعه يك جريان خصومت و دستگاه توطئه‌اي زير پوشش دين و زير ظاهر ادعاي ايمان وجود دارد، كه اين آيات، با آن جريان مقابله مي‌كند و او را مي‌خواهد افشاء كند، در حقيقت يك گروه دشمني را مي‌خواهد ترسيم و چهره‌نگاري كند. ولذا آيات سيزده‌ گانه‌اي كه اينجا هست، هر كدام از يك بعد بر شخصيت اين مجموعه‌ي زيانبخش خطرناك يك پرتوي از افشاگري مي‌اندازد و مي‌افشاند تا مؤمنين اشتباه نكنند و دشمن را بشناسد.

توضیح

در آيه‌ اول كه هفته گذشته خوانديم، صرفاً اين خصوصيت ذكر شده است كه اينها دروغ‌زن و دورو هستند، تا اين احساس را مؤمن پيدا كند كه آن مجموعه‌ي منافق كه غالباً شناخته شده هم نيستند(اگر چه گاهي هم ممكن است جمعي از مؤمنين اينها را شناخته باشند)زير بار نمي‌روند، دروغ مي‌گويند و منافقند.

پس در آيه اول مقصود اين است كه نشان بدهد اين گروه به سخنشان و ظاهرشان اعتمادي نيست. نگاه نكنيد كه اينها مي‌گويند ما ايمان آورديم در دل آنها چيز ديگري هست و اين خصوصيت محوري آنها كه دوروئي و دروغ‌زني و نابرابر بودن ظاهر و باطن است و مورد اشاره قرار مي‌گيرد.

توضیح

و در آيه دوم: خدعه‌گري آنها و تصميم آنها بر فريب مؤمنين و به تعبير آيه، فريب خدا مورد توجه قرار مي‌گيرد، فقط اين نيست كه ظاهر و باطن‌شان يكي نيست، بلكه درصدد فريب‌زني و خدعه هم هستند، مي‌خواهند با شما خدعه كنند و اين خدعه چيزي وراي آن دروغ‌زني است. يك وقت يك كسي صرفاً دروغي به شما مي‌گويد، اما يك وفت هست كه پشت سر اين دروغ يك فتنه‌اي هست و مي‌خواهد با خدعه و نيرنگ آن فتنه را تحقق ببخشد و اين چيز بزرگتري است. البته اساس اين خصوصيت دوم بر خصوصيت اول استوار است، يعني دروغ‌زني آنها محور كار است، اما پشت سر اين دروغ‌زني يك خدعه‌گري وجود دارد كه اين، هشياري بيشتري را مي‌طلبد، البته آن منافق فردي بعنوان يك خصوصيت فردي، اين دومي را ديگر ندارد و همان ظاهر و باطنش يكي نيست.[۱۳]

جريان نفاق در دوران نظام اسلامي

اينجا من يكبار ديگر مطلبي را كه يكي دو بار گفتم يادآوري مي‌كنم لااقل، در اين مجموعه‌‌ي آيات اول سوره‌ بقره، منظور از نفاق فقط آن احساس شخصي ناشي از اختلال رواني او باشد نيست، بلكه منظور جريان نفاق است و جريان نفاق را گفتيم، يعني در درون نظام اسلامي يك مجموعه‌اي به قصد ضربه‌زدن و مخالفت‌كردن و توطئه‌كردن، زير پوشش حق بجانب بوجود بيايد، بدون اينكه اين شجاعت را داشته باشند كه صريحاً اعلام كنند ما دشمنيم.

مورد ديگر باز براي افساد كه در قرآن به آن اشاره شده، نفوذ در نيروهاي جنگي براي شكستن مقاومت آنهاست. چون جهاد يكي از اساسي‌ترين مسائل يك جامعه انقلابي است كه نمي‌تواند بدون جهاد زندگي كند، يعني جنگهايي را بر او تحميل مي‌كنند و او مجبور است دفاع كند نسبت به او سوءنيت‌هايي هست كه مجبور است آمادگي خودش را حفظ كند و مجبور است از ملت‌هاي مظلومي كه زير سلطه‌ي قدرتهاي شيطاني هستند دفاع كند و به آن قدرتها حمله كند همه‌ي اينها وجوهي براي جهاد اسلامي هستند كه البته جهاد اسلامي هم تدافعي و هم تهاجمي است. پس جهاد يكي از اركان است، و لذا نفوذ در نيروهاي مجاهد في سبيل الله و مبارزه در راه خدا سست كردن و متزلزل كردن پايه جهاد است و همه اينها را كه انواع فساد در جامعه اسلامي و در درون نظام اسلامي است چه كسي انجام مي‌دهد؟ آيا دشمن با چهره‌ دشمن ممكن است بيايد در داخل جامعه اسلامي اين كارها را انجام بدهد؟ طبيعي است كه نه. پس دشمن در درون نظام اسلامي كساني را در چهره خودي و در باطن بيگانه مي‌سازد، يا اگر هستند از آنها استفاده مي‌كند و آنها همان گروه منافقين و همان جريان نفاق در برابر جربان ايمان و در معارضه با جريان ايمان است. حالا چه كسي به اينها مي‌گويد اين فسادها را نكنيد؟ گفتيم: ممكن است بگوئيم كساني از درون خودشان به آنها خطاب مي‌كنند و مي‌گويند اينقدر بدي نكنيد. فرضاً الان در وضع كنوني، آن جمعي كه مصلحت خودشان را در مبارزه‌ با انقلاب و با نظام اسلامي در اين مي‌بيند كه دشمنان خارجي را به حمله كردن تشويق كنند، يا در دوران جنگ مثلاً: آن گروهي كه لازم مي‌بيند با انواع و اقسام حيله‌ها و شيوه‌ها دشمن را نسبت به وضع داخلي ما آگاه كنند كه از اين قبيل داشتيم، يعني كساني در دوران جنگ بودند كه با بيرون مرزها تماس مي‌گرفتند و وضعيت‌هايي را كه براي هجوم دشمن به ما مفيد بود در اختيار آنها مي‌گذاشتند، اخبار را فوراً به آنها مي‌رساندند، يا فرضاً وقتي تهرام بمباران مي‌شد و به يك نقطه‌اي موشك مي‌خورد كه دشمن محل اصابت آن را نمي‌دانست، اينها مي‌گفتند فلان جا اصابت كرده تا او هدفش را تصحيح كند و با كارهايي كه دارد وشيوه‌هايي كه دارد نقطه‌اي را كه مي‌خواهد هدف قرار بدهد و از اين خيلي نزديكتر و ريزترش را بنده خودم در اوايل جنگ در اهواز ديده بودم اين يك حركتي است كه اين منافق انجام مي‌دهد و منافق ديگري كه او هم مؤمن نيست و او هم منافق است به اين مي‌گويد چرا فساد مي‌كني؟ و چرا كاري مكني كه مثلاً دشمن بتواند شهر ما را و خانه ما را هدف قرار بدهد؟ اينها هر دو منافقند اما در انجام اين كار باهم اتحاد نظر ندارند.[۱۴]

کارنامه منافقین در چند جمله زیر خلاصه می‌شود:

۱-اولین جرم منافقین، تفسیر انحرافی از اسلام و دروغ بستن به خدا در تعریف دین است. آنها قبل از انقلاب با کمک کفار و مشرکین در تصفیه درون گروهی صدها جوان مبارز را به دلیل پایبندی به دین و مراجع دینی سر به نیست یا به رژیم معرفی کردند.

۲-اخلال در نهضت اسلامی و کمک به لیبرال‌ها در ضربه به خط امام در غائله بنی ‌صدر، دومین جرم آنهاست.

۳-اعلام رسمی مبارزه مسلحانه، ترور علمای بزرگ دین و مسئولین بلندپایه کشور، نام آنها را در شمار مفسدین فی الارض و محاربین، ثبت کرد.

۴-به شهادت رساندن ۱۷ هزار نفر از مردم ایران که به شهدای ترور معروفند، به جرم حمایت از اسلام و امام خمینی و دفاع از جمهوری اسلامی، چهارمین جرم نابخشودنی آنهاست.

۵-پیوستن به دشمن بعثی و ایفای نقش ستون پنجم دشمن در ۸ سال دفاع مقدس، رسواترین جرم منافقین است.

۶-حمله نظامی به ایران بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ به قصد تصرف تهران و سرنگونی نظام با حمایت و پشتیبانی صدام، که آنها را به عنوان مصداق اتمّ محارب قرار داد.

۷-همکاری با ارتش بعث در کشتن هزاران نفر از مردم عراق اعم از کردها و نیز سرکوب قیام‌های مردمی در عراق در اوج دیکتاتوری صدام در بغداد.

۸-لو دادن اسرار نظام با نفوذ در سازمان‌های دولتی، لشکری و کشوری.

۹-و...

این جماعت روسیاه در روزهای پایان جنگ به اعضای خود در زندان‌ها پیام دادند ما به زودی به ایران حمله می‌کنیم، همزمان با حمله ما، شما هم در زندان‌ها دست به شورش بزنید. ما شما را آزاد خواهیم کرد، ‌در همان زندان چوبه‌های دار برای اعدام مسئولین نظام و طرفداران آن برپا می‌کنیم و... منتظر توزیع سلاح پس از فتح زندان باشید.

پی نوشت ه

[۱] عائض القرنی، ترجمه سید ادریس قیصری

[۲] بقره/ ۸

[۳] منافقون/ ۸

[۴] بقره/ ۱۳

[۵] محمد/ ۲۶

[۶] نساء/ ۱۴۲

[۷] بقره/ ۱۴

[۸] توبه/ ۷۷

[۹] توبه/ ۷۸

[۱۰] تحف العقول، ص۳۱۵

[۱۱] مکارم الاخلاق، ص ۴۴۹). (سوره مریم، ۵۹)

[۱۲] من لایحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۴

[۱۳] پایگاه حفظ آثار و نشر دفتر مقام رهبری

[۱۴] همان.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: رذایل ودرمان آن
برچسب‌ها: رذایل ودرمان آن

تاريخ : یک شنبه 23 / 2 / 1401 | 8:53 | نویسنده : اکبر احمدی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.