دخترانم بدون اذن رضا (ع) ازدواج نکنند
امام موسي کاظم (ع) در وصيت نامه خود پس از آنکه همه فرزندان خود را به تبعيت از رضا (ع) فرمان مي دهند، مي فرمايند: «هر کدام از آنها اگر بخواهند خواهرش را تزويج کند، بدون اجازه و فرمان رضا (ع) چنين اجازه اي ندارد... هيچ يک از دخترانم را نبايد برادري مادري، سلاطين يا عموهايشان شوهر دهند، مگر با نظر و مشورت رضا (ع)، اگر بدون اجازه او به چنين کاري اقدام کنند، با خدا و رسول خدا (ص) مخالفت ورزيده اند و در سلطنت خدا منازعه نموده اند؛ زيرا او به مصالح قومش در امر ازدواج آگاه تر است. پس هر کسي را او بخواهد، تزويج مي کند و هرکسي را او نخواهد تزويج نمي کند.»
فروغ نيلچي زاده، کارشناس ارشد فلسفه و حکمت از مدرسه عالي شهيد مطهري پس از اشاره به اين فراز وصيت نامه امام موسي کاظم (ع) مي گويد: «برخي براي تبيين اين موضوع عنوان مي کنند که در دوران حکومت بني اميه و بني عباس فشارهاي حکومت روي خانواده پيامبر به قدري زياد است که گاه به ازدواج هاي نامتناسب، براي مصلحت هاي بزرگ تر تن داده مي شود.
ازدواج هاي اجباري يکي از اهرم هاي فشار حکومت ظلم است تا از اندروني خانه اهل بيت و از اسرار و برنامه ها و نوع ساماندهي محبين آنان کاملاً مطلع شوند.
اين کارشناس مسائل خانواده با يادآوري ازدواج امام جواد (ع) با دختر مامون و در نهايت شهادت ايشان به دست او، اضافه مي کند: «وقتي چنين فشاري بر امام جواد (ع) وجود دارد طبيعتاً براي دختران که ويژگي آنها بايد تبعيت باشد، وضع بدتر است و با توجه به حادتر بودن شرايط در زمان امام موسي کاظم (ع)، ايشان چنين تاکيدي را در وصيت نامه خود دارند تا به نوعي جلوي اين اهرام فشار اجتماعي را که خواص از آن آگاه هستند اما از نگاه عوام پنهان است، بگيرند.»
به ايران بيا و هرجا که مردمي ديدي از ولايت بگو
نامه از امام رضا (ع) به خواهر مي رسد که فوراً با اهل بيت به سمت ايران حرکت کن! هر کجا هم مردم تجمع کردند برايشان سخنراني کن و حديث بخوان.
حضرت معصومه (ع) با کارواني از امامزاده ها؛ از نوادگان امام حسن (ع) تا فرزندان امام موسي کاظم (ع) به سمت ايران حرکت مي کنند. مردان زيادي در کاروان هستند اما همه تحت امر بانو فاطمه معصومه (ع)؛ و ايشان کاروانسالار هستند. در تمام مسير هرجا تجمعي بوده احاديثي عمدتاًً با مفهوم ولايتمداري مي خواندند و مردم را با جايگاه امامت آشنا مي کنند.
اين سفر تاريخي و روشنگري ايشان براي مشخص شدن سياست هاي منافقانه مامون و وضعيتي است که امام رضا (ع) در آن قرار دارد. چرا که عوام مي دانند امام رضا (ع) به عنوان ولي عهدي از مدينه خارج مي شوند اما خواص دريافتند که در حقيقت تبعيد است. براي همين امام رضا (ع) مي فرمايند «پشت سر من گريه کنيد زيرا مسافري هستم که اميد بازگشت ندارم.»
مريم معين الاسلام، استاد حوزه و دانشگاه و همچنين مولف و محقق در مسائل زنان و مسائل تربيتي و مهدويت هم با اشاره به روايت امام صادق (ع) که مي فرمايند «به زودي دختري از نسل ما متولد و در قم دفن مي شود»، به ما مي گويد: «سفر و رحلت ايشان، از جريانات قطعي تاريخ و سفر و رخدادها از ماموريت هاي بزرگي بوده که حضرت فاطمه معصومه (س) آن را به عهده داشتند.
ايشان دقيقاً فردي سياسي و آگاه به مسائل روز زمان بودند و طبق نامه اي که امام رضا (ع) به ايشان نوشتند، اين ماموريت را داشتند که از مدينه به سرعت به سمت ايران حرکت کنند. در نتيجه ايشان نمي توانستند زندگي معمولي داشته و ازدواج کنند و کاري به اوضاع و احوال مسائل روز نداشته باشند چرا که زندگي سياسي و شرايط ايشان با توجه به ماموريت بزرگي که داشتند خيلي براي ازدواج فراهم نبوده است.»
هم کفوي براي فاطمه معصومه (س) نبود
روايتي که اغلب درباره چرايي ازدواج نکردن حضرت معصومه (س) شنيده ايم اين است که کسي همتراز و هم کفو ايشان وجود نداشته؛ همان طور که اگر علي (ع) نبود فردي در شأن فاطمه زهرا (س) براي ازدواج وجود نداشت.
نيلچي زاده در اين باره عنوان مي کند:«نظريه دومي هم درباره ازدواج نکردن دختران امام موسي کاظم (ع) وجود دارد. حضرت معصومه (س) و دختران امام موسي کاظم (ع) ديگر آن قدر در فرهنگ ناب اسلامي رشد و جايگاه پيدا کرده بودند که قدم به قدم پشت امام خود حرکت مي کردند و فاصله اي بين آنان و امامشان نبود. در واقع دختران امام موسي کاظم (ع) آن قدر صاحب کمالات بودند که کسي همسنگ ايشان براي ازدواج نبود.»
مريم معين الاسلام نيز در همين باره مي گويد:«از اسماء حضرت معصومه (س) نيز پي به عظمت شخصيتي ايشان مي بريم، که با توجه به اين عظمت يکي از دلايلي که براي عدم ازدواج ايشان ذکر شده، نبود کفوي است که شايستگي و شرايط ازدواج با ايشان را داشته باشد.
البته نظر ديگري هم در اين رابطه وجود دارد؛ در آن زمان اختناق بسيار شديدي وجود داشته و خانه حضرت تحت نظر بوده و هر کسي که با اين خانه رفت و آمد داشت يا وصلتي انجام مي داد به سختي مورد محاکمه قرار مي گرفت و تمام امتيازهاي او سلب مي شد. البته اين نظر چندان پذيرفته شده نيست و اينکه کسي هم کفو ايشان نبوده بيشتر مورد تاييد قرار گرفته است.»
فداها ابوها
اين سوال مطرح است که ايشان در چه جايگاهي از علم و معرفت و عصمت قرار داشتند که کسي همتاي ايشان براي ازدواج نبوده. روايت هايي هم در اين زمينه وجود دارد که بر اين شأن صحه مي گذارد. عده اي آمدند منزل امام موسي کاظم (ع) تا سوالاتي را بپرسند. حضرت حضور نداشتند و آنها سوالات خود را از حضرت معصومه (س) پرسيدند. در مسير بازگشت، امام موسي کاظم (ع) را مي بينند و مي گويند سوالات را از دختر خانم تان پرسيديم و ايشان اين طور پاسخ دادند. حضرت بسيار مشعوف مي شوند و جمله معروفي که پيامبر (ص) در حق حضرت زهرا (س) به کار بردند را در حق حضرت معصومه (س) به کار بردند: «فداها ابوها».
حجت الاسلام و المسلمين سيد محمد حسن مخبر، محقق و پژوهشگر حوزه دين با بيان اين روايت درباره شأن و جايگاه علمي فاطمه معصومه (س) مي گويد: «اين عبارت صرفاً يک عبارت عاطفي نيست که پدر به واسطه علاقه به فرزند خود آن را بيان کند. جايگاه سوال از امام در حوزه هدايت است و جواب را فاطمه معصومه (س) دادند. حضرت با بيان اين عبارت «فداها ابوها» بر جواب ايشان صحه مي گذارند؛ يعني آنچه حضرت معصومه (س) فرمودند کانه خود امام معصوم گفته است.»
وي در ادامه، به معصوم بودن فاطمه معصومه (س) اشاره و در اين باره توضيح مي دهد: «يک عصمت در حوزه امامت و يک عصمت در حوزه ولايت وجود دارد. عصمت در حوزه امامت مربوط به شأن اجرايي و عصمت در حوزه ولايت مربوط به شئون انساني فرد است.
وقتي مي گوييم معصوميت، اين نکته به ذهن همه مي آيد که تنها مخصوص چهارده نفر است در حالي که در شخصيت هاي دنياي اسلام به ويژه شخصيت هاي برجسته شيعه، شخصيت هاي خاص و برجسته اي داريم گرچه به عنوان عصمت امامت مطرح نيستند ولي مرتبه ديگري از عصمت (عصمت در ولايت) را دارند.
در ميان مردان، حضرت عباس (ع) و در ميان بانوان هم زينب کبري (س) و فاطمه معصومه (س) شامل اين نوع عصمت هستند.
لذا حضرت معصومه (س) امام نيستند اما معصوم در ولايت هستند و با حرکت در حوزه عبوديت به اين مقام رسيده اند و داراي ولايت عصمت شدند؛ ولايت تشريعي نه تکويني. در امام معصوم البته هر دو مقام امامت و ولايت جمع شده که هم عصمت تکويني است و هم تشريعي.»
سلام بر دختر و خواهر و عمه ولايت
فاطمه معصومه (س) لقب «محدثه» را داشتند و حجت الاسلام مخبر در اين باره توضيح مي دهند: «محدثه نه به معناي کسي که فقط حديث مي گويد، يعني کسي که با اهل آسمان صحبت مي کند. ايشان به اين مقام و جايگاه رسيده اند که الهامات و واردات قلبي الهيه دارند.»
اين محقق و پژوهشگر حوزه دين را از زيارتنامه حضرت معصومه (س) ياد مي کنند و مي گويد: «در ميان همه امامزادگان چند امامزاده هست که زيارتنامه شان را امام معصومه انشا کرده و اداب زيارتشان را آموخته است.
اغلب زيارتنامه ها را علما با استفاده از زيارتنامه ائمه معصوم نوشتند. اين خود نشان از توجه ويژه امام معصوم به اين بزرگواران است که به نوعي قائم مقام امام معصوم هستند و مي دانيد که ما بر اساس اعتقادات شيعي معتقديم امام معصوم هم مانند پيامبر (ص) از روي هوا و هوس چيزي نمي گويد و آنچه مي گويد از وحي الهي است اما نه به معناي وحي قرآني؛ اگرچه که مي تواند منتخب از وحي قرآني باشد.»
در زيارتنامه حضرت معصومه (س) مي خوانيم السلام عليک يا بنت ولي الله و يا اخت ولي الله و يا عمه ولي الله. سه بار عبارت ولي الله تکرار مي شود و اين يعني پيوند ايشان با پدر و برادر و برادرزاده. تنها پيوند خوني نيست و بر اساس ولايت الهي است و حجت الاسلام مخبر توجه را به اين نکات دقيق زيارتنامه حضرت معصومه جلب و اضافه مي کند: «زيارتنامه حضرت معصومه (س) نکات بسيار دقيقي دارد که از ناحيه امام رضا (ع) نقل شده است.
اشاره به دختر و خواهر و عمه ولايت آن هم ولايت معصومانه، از نکات بسيار دقيقي است که افق هايي از عظمت حضرت فاطمه معصومه (س) به روي ما باز مي کند.
زيارت با معرفت بانويي که از انسان بهشت مي سازد
امام معصوم درباره حضرت معصومه (س) مي فرمايند اگر کسي عمه مرا «عارفا بحقها» زيارت کند، له الجنه؛ بهشت مال اوست. تمام بهشت؛ و اين يعني به کمال دريافتن چيزي.
حجت الاسلام مخبر درباره اين روايت توضيح مي دهد:«آيت الله جوادي آملي مي فرمودند گاهي عنوان مي شود اگر کسي فلان کار را انجام داد قصر يا باغي از بهشت به او اختصاص پيدا مي کند. اما در اين حديث عنوان شده بهشت، نه گوشه اي از آن.
اين «عارفا بحقها» نشان مي دهد حضرت معصومه (س) يک حقي دارد که اين حق بايد مورد معرفت قرار گيرد و ثمره عملي هم داشته باشد. اگر کسي به آن جايگاه معرفت پيدا کند ثمره عملي هم خواهد داشت و ثمره عملي هم، قرار گرفتن در آموزه هاي نوراني است.
کسي که آن حقيقت را درک کند، شاگرد قرآن و عترت مي گردد و بهشت مال اوست.»
وي تاکيد مي کند: «بهشت مکان نيست؛ مکانت است و يک جايگاه که حدودي ندارد اين نشان مي دهد که اگر کسي به فاطمه معصومه (س) معرفت پيدا کند، خودش بزرگ مي شود. رابطه قيامت با انسان هم رابطه دو شيء جدا از هم نيست؛ رابطه ظاهر و باطن است.
آنچه که در همين عالم شکل مي گيرد باطن آن در قيامت آشکار مي شود. با اين نگاه درمي يابيم انساني که «عارفا بحقها» ايشان را زيارت مي کند بهشت براي اوست؛ يعني از انسان بهشت مي سازد. فاطمه معصومه (س) اين کيمياست که مس وجود انسان را به طلا بدل مي کند.»
درک ثواب زيارت حضرت فاطمه معصومه (س)
خبر به مامون مي رسد که دختر موسي بن جعفر (ع) با کارواني راه افتادند و هرجا که مي رسند سخنراني و روشنگري مي کنند. اين حرکت فاطمه معصومه مامون را به وحشت انداخت که اگر همين طور ايشان بخواهند منزل به منزل مردم را با جايگاه ولايت و اهل بيت (ع) آشنا کنند، نقشه هاي مامون نقش بر آب مي شود و مردم متوجه مي شوند براي چه امام رضا (ع) را به خراسان آوردند و ايشان در چه شرايطي قرار دارند.
براي همين کاروان که به ساوه رسيد، ماموران مامون به آن حمله ور شدند و جريان شهادت همه محارم حضرت معصومه (س) اتفاق افتاد و فاطمه معصومه (س) نيز مسموم شدند. پرسيدند چقدر تا قم راه مانده است و بعد دريافتند که با وجود رنج بيماري امکان رفتن به اين شهر وجود دارد و رهسپار قم شدند.
17 روز در قم بودند و بعد رحلت مي کنند و مزارشان در قم قرار مي گيرد؛ همان طور امام صادق (ع) مي فرمايند «خدا حرمي دارد که مکه است و پيامبر حرمي دارد که مدينه است و اميرالمومنين حرمي دارد که کوفه است و ما هم داراي حرمي هستيم که قم است و در شهر قم تربتي خواهد بود که ويژگي خاصي دارد و يکي از فرزندان من به نام فاطمه در آينده در آن دفن خواهند شد که اجر زيارت او بهشت است.»
مريم معين الاسلام پس از اين اشارات تاريخي اضافه مي کند: «اما پس از دفن حضرت معصومه (س) بود که به برکت وجود ايشان شهر رونق زيادي پيدا کرد و تبديل به پايگاه مطمئني براي دوستان اهل بيت (ع) و شيعيان شد و همان طور که امام صادق (ع) فرمودند، شد حرم اهل بيت (ع) و هرکسي که مي خواست شيعه و محل امني براي زندگي داشته باشد به قم پناه مي آورد.»
ازدواج، مهم ترين راه خوشبختي است اما تنها راه نيست
روز ميلاد چنين بانوي کم نظيري را روز دختر نام گذاري کرده اند تا الگويي باشد براي دختران جامعه.
در همين باره نيلچي زاده با بيان اينکه بايد دختران و زنان به اين حريت و آزادي فکري برسند که راه بندگي خدا را راه اصلي قرار دهند، اظهار مي کند:
«در فرهنگ روان شناسي اجتماعي ما در اين دوره، 27 سالگي را سن سختي ازدواج و 30 سالگي را سن يأس از ازدواج مطرح مي کنند و ما به نوعي ازدواج به موقع دختران خود را به عنوان مساله اي جدي داريم که بايد مهندسي اساسي شود. با اين حال هميشه به دختر خانم ها مي گويم ازدواج تنها راه بندگي نيست. اليته يکي از شاهراه هاي بندگي بوده امام مهم اين است که شما خودتان را در مسير انتخاب شدن به شکل صحيح قرار دهيد، نه انتخاب شدن به هر قيمتي.»
وي تصريح مي کند:«ازدواج يک راه بزرگ و موثر در خوشبختي است اما تنها راه خوشبختي نيست. با اين نوع نگاه شما مي بينيد که حضرت معصومه (س) در نقش علمي، اجتماعي، تبليغي، رشد و معرفت زايي هيچ نقصاني ندارند.»
اين کارشناس مسائل زنان و خانواده همچنين عنوان مي کند: «پس اين امکان هست که دختران ما اين فرصت را از خودشان دريغ نکنند که به سرمايه هاي علمي و معرفتي خود اضافه کنند و اين مسير را به شکل درستي پيش ببرند.
اين نکته ويژه اي است که بايد به آن توجه کنيم. در فرايند رشد و مسير تعالي دخترانه جامعه به يک بازنگري نياز داريم؛ هم دختران اين نياز را دارند و هم خانواده و جامعه که بايد دختران را صرفاً به عنوان يک موقعيت برزخي بين کودکي و زنانگي نبينند؛ اينکه دختران در جايگاه خود قابليت هاي خاص و سرمايه هاي ويژه اي دارند که اگر آن را به خوبي صيانت کنند قابليت ها چندين برابر مي شود.»
منبع: نشريه همشهري آيه شماره6
نظرات شما عزیزان: