پند های کوتاه از نهج البلاغه(10)
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4141
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 22978
بازدید ماه : 197367
بازدید کل : 1609046
تعداد مطالب : 16947
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 1 / 6 / 1395

تندخویى دیوانگى است

الحده ضرب من الجنون لان صاحبها یندم فان لم یندم فجنونه مستحکم. ح/ 255

ترجمه: تندخوئى یک نوع دیوانگى است، زیرا تندخو پشیمان می شود، و اگر پشیمان نشود، دیوانگیش پا برجا و پایدار شده است.

شرح: شخص تندخو، کسى است که زود به خشم مى ‏آید، و در حالت خشم، نمى‏تواند بر اعصاب خود مسلط باشد، و رفتار و اعمال خود را مهار کند. در نتیجه، هنگام خشم و تندخوئى، دست به کارهائى مى‏زند که عقل سالم انجام آنها را نمى ‏پذیرد: زبان به بى‏ادبى و فحاشى مى‏گشاید، دست به شکستن و پاره کردن و دور ریختن چیزهاى مختلف مى ‏زند، با دیگران نزاع و کتک کارى مى ‏کند و باعث زخم و جراحت خود یا دیگران مى ‏شود. چه بسا دیده شده که خشم و تندخوئى یک نفر، باعث نزاع دسته جمعى خانواده و دوستانش شده، و سرانجام در میان آنها جنایت و فاجعه‏ئى رخ داده، یا زیان و خسارت جبران ناپذیر دیگرى پیش آمده است.

وقتى شخص تندخو، در حالت خشم به سر مى‏برد و باعث ایجاد چنین مشکلات و مصیبتهائى مى ‏شود، حالت او شبیه نوعى دیوانگى است. زیرا او هم، در آن لحظات، مانند دیوانگان، بر اعصاب خود تسلط ندارد و متوجه نیست که مرتکب چه کارهائى مى‏ شود.البته شخص تندخو، پس از فرو نشستن خشم، از کارهایى که انجام داده پشیمان مى‏شود. و همین پشیمانى، نشان مى ‏دهد که وى، سر عقل آمده و متوجه زشتى آن کارهاى دیوانه‏ وار خود شده است. یعنى خود او هم متوجه مى‏شود که در آن لحظات خشم، نوعى دیوانگى زودگذر گریبانش را گرفته و سپس رهایش کرده است.

اما اگر کسى باشد که پس از فرو نشستن خشم نیز، از انجام آن کارهاى زشت پشیمان نشود، معلوم مى ‏شود که آن حالت دیوانگیش زود گذر و موقتى نیست، بلکه دیوانگى براى همیشه، در وجود او، باقى و پا برجا مانده است.

حکمت‏هاى ایمان، نماز...

فرض الله الایمان تطهیرا من الشرک، و الصلاه تنزیها عن الکبر، و الزکاه تسبیبا للرزق، و الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق، و الحج تقربه للدین، و الجهاد عزا للاسلام، و الامر بالمعروف مصلحه للعوام و النهى عن المنکر ردعا للسفهاء.

ح/ 252

ترجمه: خداوند، ایمان را براى پاک شدن دلها از آلودگى کفر و شرک، و نماز را براى پاک بودن از سرکشى و نافرمانى واجب کرد، زکوه را وسیله اى براى روزى مستمندان، و روزه را وسیله اى براى آزمایش اخلاص بندگان قرار داد، حج را براى نیرومند شدن دین، و جهاد را براى شکوه و سربلندى اسلام واجب ساخت، امر به معروف را به خاطر اصلاح توده ناآگاه مردم، و نهى از منکر را براى بازداشتن افراد بى ‏خرد، از کارهاى زشت و گناه آلود مقرر کرد.

شرح: احکام دین اسلام، با تمام جزئیات خود، دستورهائى هستند که خداوند براى بندگان مومن خود مقرر کرده است. از اینرو، انجام دادن این احکام، وظیفه حتمى و قطعى مسلمانان است، و یک مسلمان مومن کسى است که دستورهاى واجب الاجراى خداوند را، بدون چون و چرا انجام دهد، و درباره آنها دچار هیچگونه شک و تردیدى نشود، هیچگونه سئوال و جوابى نکند، و هیچگونه دلیل و برهانى نخواهد.

با این حال، گاهى پیشوایان معصوم و امامان بزرگوار ما، علت منطقى و فلسفه فردى و اجتماعى این دستورها را تشریح کرده و درباره هر یک، توضیح کافى داده‏ اند. تا هم غیر مسلمانان، به منطقى و مستدل بودن دستورهاى اسلام پى ببرند و بتوانند با دستورهاى ادیان دیگر مقایسه کنند، و هم مسلمانها، با فلسفه احکامى که انجام مى‏ دهند آشنا شوند و فواید سازنده، آنها را بهتر و بیشتر بشناسند.

امام علیه‏السلام نیز، در این جمله‏ هاى کوتاه و پر معنى، فلسفه ایمان، نماز، زکوه، روزه، حج، جهاد، امر به معروف، و نهى از منکر را تشریح فرموده، و درباره واجب بودن هر یک، توضیحى دقیق و عمیق داده است.

در دوستى و دشمنى اندازه نگهدار

احبب حبیبک هونا ما، عسى ان یکون بغیضک یوما ما، و ابغض بغیضک هونا ما، عسى ان یکون حبیبک یوماما.

ح/ 268

ترجمه: در دوستى با دوست خود اندازه نگهدار، بخاطر آنکه شاید روزى با تو دشمن شود،

و در دشمنى با دشمن خود نیز اندازه نگهدار، بخاطر آنکه شاید او نیز، شاید روزى با تو دوست شود.

شرح: در دوستى و دشمنى نیز، همچون مسائل دیگر، باید میانه روى کرد و اندازه نگهداشت. چون زیاده روى در دشمنى و یا دوستى نیز، ممکن است زیانهائى متوجه ما سازد، که دیگر قابل جبران نباشد.

وقتى با کسى دوست مى ‏شویم، نباید در معاشرت با او آنقدر زیاده روى کنیم، که بیش از اندازه به حریم زندگى ما نزدیک شود، و تمام اسرار ما را بداند. زیرا ممکن است روزى بین ما اختلافى پیدا شود و آن دوست، بصورت دشمن ما درآید. در آنصورت، او، چون تمام اسرار ما را مى‏داند و از آنچه در حریم خانواده ما مى ‏گذرد آگاه است، مى ‏تواند از دانسته‏هاى خود، بر ضد ما سوء استفاده کند، و ضربه‏هایى به ما بزند، که دیگر قابل جبران نباشد.

در دشمنى نیز باید میانه‏ رو باشیم و اندازه نگه داریم. یعنى نباید دشمن را آنقدر اذیت و آزار کنیم، و آنقدر درباره‏اش سخنان زشت و زننده بگوئیم، که اگر روزى با یکدیگر دوست شدیم، به خاطر کارها و حرفهاى خود، شرمنده و خجل باشیم.

نگاه به زیر دستان

و اکثر ان تنظر الى من فضلت علیه فان ذلک من ابواب الشکر.

نامه/ 69

ترجمه: به افراد پائین‏تر از خود، زیاد بنگر، که این نگریستن‏ها، درهاى شکرگزارى را به روى تو باز مى‏ کند.

شرح: انسان باید، در مورد نعمتهائى که خداوند به او داده است، همیشه شکرگزار باشد، و نشان دهد که قدر آن نعمتها را مى‏ داند. زیرا کسى که قدر نعمتهاى خدا را بداند، و بخاطر آنها در برابر خداوند شکرگزار باشد، لیاقت و شایستگى رسیدن به نعمتهاى بیشتر را نیز بدست مى ‏آورد.

اما کسى که قدر نعمتهاى موجود را نداند، و از آنچه خداوند به او داده است ناراضى باشد، نعمتهاى خدا را تلف مى ‏کند، و نشان مى ‏دهد لیاقت آن نعمتها را ندارد. در آن صورت، نه تنها نعمت بیشترى بدست نمى‏آورد، بلکه آنچه را که دارد از دست مى ‏دهد.

ما، براى آنکه قدر نعمتهاى خداوند را بدانیم، باید همیشه به افراد پائین‏تر از خود نظر داشته باشیم. یعنى کسانى را نگاه کنیم، که کمتر از ما، از نعمتهاى خداوند برخوردار شده‏اند. در این صورت، نه تنها از آنچه داریم ناراضى نخواهیم بود، بلکه احساس رضایت و خشنودى خواهیم کرد. و از خداوند سپاسگزار خواهیم بود. هر چه بیشتر به اینگونه افراد نگاه کنیم، درهاى شکرگزارى، بیشترى به روى ما باز خواهند شد، زیرا در این نگاه کردنها، به نعمت‏هاى خود بیشتر آگاه خواهیم شد و شکر خداوند را بیشتر بجاى خواهیم آورد.

سعدى، شاعر بزرگ ایرانى مى ‏گوید: در ایام جوانى، روزى کفش نداشتم و از این رو، از زندگى خود سخت ناراضى بودم و بسیار گله و شکایت مى ‏کردم. اما وقتى بیرون رفتم، مردى را دیدم که کنار دیوار نشسته است و پا ندارد. با دیدن او، یکباره به خود آمدم و به درگاه خداوند شکرگزارى کردم که اگر کفش ندارم، در عوض دو پاى سالم دارم که بدون کفش هم مى‏توانم با آنها راه بروم.ما نیز به جاى آنکه به پاى بى‏کفش خود نگاه کنیم، باید به کسانى که اصلا پا ندارند بنگریم و خدا را شکر گوئیم.

البته آنچه که شرح داده شد دلیل این نیست که انسان پیوسته زندگى خود را در یک حالت سکون نگهداشته و بعنوان رضایت از تقدیر هیچگاه حقوق خود را مطالبه نکند. در زمان طاغوت از این نصیحت سعدى براى ساکت نگهداشتن مردم استفاده مى‏کردند ولى آنچه که ما امروز مى‏گوئیم فقط براى شکر نعمتهاى الهى است و بس.

بنیاد نهج البلاغه هیات تحریریه


برگرفته شده از پایگاه تخصصی نهج البلاغه (nahjolbalaghe.blog.ir )




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی