امام جواد عليه السلام در يک نگاه
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1632
بازدید دیروز : 4028
بازدید هفته : 23439
بازدید ماه : 25840
بازدید کل : 10417595
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 19 / 1 / 1396


امامی که در کودکی به امامت رسید





از آنجا كه امام جواد علیه السلام نخستین امامى بود كه در خردسالى به منصب امامت رسید(1)، حضرت مناظرات و بحث و گفتگوهایى داشته است كه برخى از آنها بسیار پر سر و صدا و هیجان‏انگیز و جالب بوده است.

علت اصلى پیدایش این مناظرات این بود كه از یك طرف، امامت او به خاطر كمى سن براى بسیارى از شیعیان كاملاً ثابت نشده بود (گرچه بزرگان و دانایان شیعه بر اساس عقیده شیعه هیچ شك و تردیدى در این زمینه نداشتند) از این رو براى اطمینان خاطر و به عنوان آزمایش، سؤالات فراوانى از آن حضرت مى‏كردند.
از طرف دیگر، در آن مقطع زمانى، قدرت «معتزله» افزایش یافته بود و مكتب اعتزال به مرحله رواج و رونق گام نهاده بود و حكومت وقت در آن زمان از آنان حمایت و پشتیبانى مى‏كرد و از سلطه و نفوذ خود و دیگر امكانات مادى و معنوى حكومتى، براى استوارى و تثبیت خط فكرى آنان و ضربه زدن به گروه‌هاى دیگر و تضعیف موقعیت و نفوذ آنان به هر شكلى بهره‌بردارى مى‏كرد.
خط فكرى اعتزال در اعتماد بر عقل محدود و خطاپذیرى بشرى افراط مى‏نمود، معتزلیان دستورها و مطالب دینى را به عقل خود عرضه مى‏كردند و آنچه را كه عقلشان صریحاً تأیید مى‏كرد مى‏پذیرفتند و بقیه را رد و انكار می‌نمودند و چون نیل به مقام امامت امّت در سنین خردسالى با عقل ظاهر بین آنان قابل توجیه نبود، سؤالات دشوار و پیچیده‏اى را مطرح مى‏كردند تا به پندار خود، آن حضرت را در میدان رقابت علمى شكست بدهند!


مناظره با یحیى بن اكثم (2)
وقتى «مأمون» از «طوس» به «بغداد» آمد، نامه‏اى براى حضرت جواد علیه السلام فرستاد و امام را به بغداد دعوت كرد. البته این دعوت نیز مثل دعوت امام رضا علیه السلام به طوس، دعوت ظاهرى و در واقع سفر اجبارى بود.
حضرت پذیرفت و بعد از چند روز كه وارد بغداد شد، مأمون او را به كاخ خود دعوت كرد و پیشنهاد تزویج دختر خود «اُمّ الفضل» را به ایشان كرد.
امام در برابر پیشنهاد او سكوت كرد. مأمون این سكوت را نشانه رضایت حضرت شمرد و تصمیم گرفت مقدمات این امر را فراهم سازد.




او در نظر داشت مجلس جشنى تشكیل دهد، ولى انتشار این خبر در بین بنى‌عباس انفجارى به وجود آورد:

بنى عباس اجتماع كردند و با لحن اعتراض‏آمیزى به مأمون گفتند: این چه برنامه‏اى است؟ اكنون كه على بن موسى از دنیا رفته و خلافت به عباسیان رسیده باز مى‏خواهى خلافت را به آل على برگردانى؟! بدان كه ما نخواهیم گذاشت این كار صورت بگیرد، آیا عداوت‌هاى چند ساله بین ما را فراموش كرده‏اى؟!
مأمون پرسید: حرف شما چیست؟
گفتند: این جوان خردسال است و از علم و دانش بهره‏اى ندارد.







عباسیان از میان دانشمندان، «یحیى بن اكثم» را (به دلیل شهرت وى) انتخاب كردند و مأمون جلسه‏اى براى سنجش میزان علم و آگاهى امام جواد علیه السلام ترتیب داد.
در آن مجلس یحیى رو به مأمون كرد و گفت: اجازه مى‏دهى سؤالى از این جوان بنمایم؟
مأمون گفت: از خود او اجازه بگیر.
یحیى از امام جواد علیه السلام اجازه گرفت. امام فرمود: هر چه مى‏خواهى بپرس.
یحیى گفت: درباره شخصى كه مُحْرِم بوده و در آن حال حیوانى را شكار كرده است، چه مى‏گویید؟ (3)
امام جواد علیه السلام فرمود: آیا این شخص، شكار را در حِلّ (خارج از محدوده حَرَم) كشته است یا در حرم؟ عالم به حكم حرمت شكار در حال احرام بوده یا جاهل؟

عمداً كشته یا به خطا؟ آزاد بوده یا برده؟ صغیر بوده یا كبیر؟ براى اولین بار چنین كارى كرده یا براى چندمین بار؟ شكار او از پرندگان بوده یا غیر پرنده؟ از حیوانات كوچك بوده یا بزرگ؟

باز هم از انجام چنین كارى ابا ندارد یا از كرده خود پشیمان است؟ در شب شكار كرده یا در روز؟
در احرامِ عُمره بوده یا احرامِ حج؟!
یحیى بن اكثم از این همه فروع كه امام براى این مسئله مطرح نمود، متحیر شد و آثار ناتوانى و زبونى در چهره‏اش آشكار گردید و زبانش به لكنت افتاد به طورى كه حضار مجلس ناتوانى او را در مقابل آن حضرت نیك دریافتند.
مأمون گفت: خداى را بر این نعمت سپاسگزارم كه آنچه من اندیشیده بودم همان شد.
سپس به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت: آیا اكنون آنچه را كه نمى‏پذیرفتید دانستید؟!(4)
حكم شكار در حالات گوناگون توسط مُحْرِم
آنگاه پس از مذاكراتى كه در مجلس صورت گرفت، مردم پراكنده گشتند و جز نزدیكان خلیفه، كسى در مجلس نماند. مأمون رو به امام جواد علیه السلام كرد و گفت:
قربانت گردم خوب است احكام هر یك از فروعى را كه در مورد كشتن صید در حال احرام مطرح كردید، بیان كنید تا استفاده كنیم. امام جواد علیه‌السلام فرمود: بلى، اگر شخص مُحرم در حِلّ (خارج از حرم) شكار كند و شكار از پرندگان بزرگ باشد، كفاره‏اش یك گوسفند است و اگر در حرم بكشد كفاره‏اش دو برابر است؛ و اگر جوجه پرنده‏اى را در بیرون حرم بكشد كفاره‏اش یك بره است كه تازه از شیر گرفته شده باشد، و اگر آن را در حرم بكشد هم بره و هم قیمت آن جوجه را باید بدهد؛ و اگر شكار از حیوانات وحشى باشد، چنانچه گورخر باشد كفاره‏اش یك گاو است و اگر شتر مرغ باشد كفاره‏اش یك شتر است و اگر آهو باشد كفاره آن یك گوسفند است و اگر هر یك از اینها را در حرم بكشد كفاره‏اش دو برابر مى‏شود.
و اگر شخص مُحرم كارى بكند كه قربانى بر او واجب شود، اگر در احرام حج باشد باید قربانى را در «مِنا‏» ذبح كند و اگر در احرام عمره باشد باید آن را در «مكّه» قربانى كند.
كفاره شكار براى عالم و جاهلِ به حكم، یكسان است؛ منتها در صورت عمد، (علاوه بر وجوب كفاره) گناه نیز كرده است، ولى در صورت خطا، گناه از او برداشته شده است.
كفاره شخص آزاد بر عهده خود او است و كفاره برده به عهده صاحب او است و بر صغیر كفاره نیست ولى بر كبیر واجب است و عذاب آخرت از كسى كه از كرده‏اش پشیمان است برداشته مى‏شود، ولى آن كه پشیمان نیست كیفر خواهد شد. (5)
قاضى القضات مات مى‏شود!
مأمون گفت: احسنت اى ابا جعفر! خدا به تو نیكى كند! حال خوب است شما نیز از یحیى بن اكثم سؤالى بكنید همان طور كه او از شما پرسید. در این هنگام ابو جعفر علیه السلام به یحیى فرمود: بپرسم؟ یحیى گفت: اختیار با شماست فدایت شوم، اگر توانستم پاسخ مى‏گویم وگرنه از شما بهره‏مند مى‏شوم.
ابو جعفر علیه السلام فرمود: به من بگو در مورد مردى كه در بامداد به زنى نگاه مى‏كند و آن نگاه حرام است، و چون روز بالا مى‏آید آن زن بر او حلال مى‏شود، و چون ظهر مى‏شود باز بر او حرام مى‏شود، و چون وقت عصر مى‏رسد بر او حلال مى‏گردد، و چون آفتاب غروب مى‏كند بر او حرام مى‏شود، و چون وقت عشأ مى‏شود بر او حلال مى‏گردد، و چون شب به نیمه مى‏رسد بر او حرام مى‏شود، و به هنگام طلوع فجر بر وى حلال مى‏گردد؟ این چگونه زنى است و با چه چیز حلال و حرام مى‏شود؟




یحیى گفت: نه، به خدا قسم من به پاسخ این پرسش راه نمى‏برم، و سبب حرام و حلال شدن آن زن را نمى‏دانم، اگر صلاح مى‏دانید از جواب آن، ما را مطلّع سازید.
ابو جعفر علیه السلام فرمود: این زن، كنیز مردى بوده است. در بامدادان، مرد بیگانه‏اى به او نگاه مى‏كند و آن نگاه حرام بود، چون روز بالا مى‏آید، كنیز را از صاحبش مى‏خرد و بر او حلال مى‏شود، چون ظهر مى‏شود او را آزاد مى‏كند و بر او حرام مى‏گردد، چون عصر فرا مى‏رسد او را به حباله نكاح خود در مى‏آورد و بر او حلال مى‏شود، به هنگام مغرب او را «ظِهار» مى‏كند (6) و بر او حرام مى‏شود، موقع عشاء كفاره ظهار مى‏دهد و مجدداً بر او حلال مى‏شود چون نیمى از شب مى‏گذرد او را طلاق مى‏دهد و بر او حرام مى‏شود و هنگام طلوع فجر رجوع مى‏كند و زن بر او حلال مى‏گردد. (7)
پی‌نوشت‌ها:
1- پس از آن حضرت، فرزندش على هادى علیه السلام نیز در همین سنین و بلكه كمتر از آن به امامت رسید و بعد از او امام مهدى علیه السلام نیز، در حالى كه بیش از پنج سال نداشت، به این منصب نائل گردید. 2- یحیى یكى از دانشمندان نامدار زمان مأمون، خلیفه عباسى بود كه شهرت علمى او در رشته‏هاى گوناگون علوم آن زمان زبانزد خاص و عام بود. او در علم فقه تبحر فوق العاده‏اى داشت و با آن كه مأمون خود از نظر علمى وزنه بزرگى بود، ولى چنان شیفته مقام علمى یحیى بود كه اداره امور مملكت را به عهده او گذاشت و با حفظ سمت، مقام قضاء را نیز به وى واگذار كرد. یحیى علاوه بر اینها دیوان محاسبات و رسیدگى به فقرا را نیز عهده دار بود. خلاصه آن كه تمام كارهاى كشور اسلامى پهناور آن روز زیر نظر او بود و چنان در دربار مأمون تقرب یافته بود كه گویى نزدیكتر از او به مأمون كسى نبود.
اما متأسفانه یحیى، با آن مقام بزرگ علمى، از شخصیت معنوى برخوردار نبود. او علم را براى رسیدن به مقام و شهرت و به منظور فخر فروشى و برترى جویى فرا گرفته بود. هر دانشمندى به دیدار او مى‏رفت، آنقدر از علوم گوناگون از وى سؤال مى‏كرد تا طرف به عجز خود در مقابل وى اقرار كند!
3- یكى از اعمالى كه براى اشخاصِ در حال احرام، در جریان اعمال حج یا عمره حرام است شكار كردن است. در میان احكام فقهى، احكام حج، پیچیدگى خاصى دارد، از اینرو افرادى مثل یحیى بن أكثم، از میان مسائل مختلف، احكام حج را مطرح مى‏كردند تا به پندار خود، امام را در بن بست علمى قرار دهند!
4- مجلسى، بحار الأنوار، الطبعةالثانیة، تهران، المكتبةالاًّسلامیة، 1395 ه".ق، ج 50، ص 75 - 76 - قزوینى، سید كاظم، الاًّمام الجواد من المهد اًّلى اللحد، الطبعةالأولى، بیروت، مؤسسةالبلاغ، 1408 ه".ق، ص 168 - .172
5- مجلسى، همان كتاب، ص 77 - قزوینى، همان كتاب، ص 174 - شیخ مفید، الاًّرشاد، ص 322 .
6- ظِهار عبارت از این است كه مردى به زن خود بگوید: پشت تو براى من یا نسبت به من، مانند پشت مادرم یا خواهرم، یا دخترم هست، و در این صورت باید كفاره ظِهار بدهد تا همسرش مجدداً بر او حلال گردد. ظِهار پیش از اسلام در عهد جاهلیت نوعى طلاق حساب مى‏شد و موجب حرمت ابدى مى‏گشت، ولى حكم آن در اسلام تغییر یافت و فقط موجب حرمت و كفاره (به شرحى كه گفته شد) گردید.
7- مجلسى، همان كتاب، ص 78 - قزوینى، همان كتاب، ص 175 - شیخ مفید، الارشاد، ص 322 .
منبع:
کتاب سیره پیشوایان، مهدى پیشوایى، ص 529 – 564 .




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی