تاثير قرآن در انديشه امام علي عليه السلام
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 101671
بازدید دیروز : 63316
بازدید هفته : 314819
بازدید ماه : 637100
بازدید کل : 11028855
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 22 / 1 / 1396

پيش درآمد

نگاهى گذرا به نهج البلاغه به عنوان تجليگاه فكر و انديشه امام على(ع) نشان مى دهد كه سرچشمه هاى فكرى و منابعى كه امام در ساختمان فكرى اش از آنها بهره گرفته است, متعدد و متنوع بوده است.
برخى از افكار و انديشه ها ناشى از مشاهده و تجربه مستقيم واقعيتهاى پيرامونش مى باشد, مانند تحليلهاى امام از اوضاع و احوال موجود جامعه خود و برداشتهايى كه راجع به افراد, جريانها و به طور كلى واقعيت موجود دارد, كه بيشتر نامه هاى امام و بخشى ازخطبه هاى نخستين نهج البلاغه در همين زمينه قابل تبيين هستند.
بعضى ديگر از افكار و باورها, برگرفته از تعليمات و آموزه هاى پيامبر اكرم(ص) است, چنان كه خود امام بدان تصريح مى كند, مانند حقايقى كه راجع به آينده افراد, جريانها, مكانها و… مطرح فرموده است. امام در اين زمينه مى فرمايد:
(به خدايى كه دانه را كفيده و جانداران را آفريده, آنچه شما را از آن خبر مى دهم از رسول امّى است و سخن من با گفته او يكى است.
رساننده خبر دروغ نگفته و شنونده نادان نبوده, گويى مردى را مى بينم سخت گمراه ـ دينش در راه دنيا تباه ـ كه از شام بانگ بردارد و در تازد و درفشهاى خود را پيرامون كوفه بر پا سازد و… )3
(به خدا سوگند, كلمه اى از حق را نپوشاندم و دروغى بر زبان نراندم; كه از چنين حال و چنين روزى آگاهم كرده اند.)4
(و جز اين, علمى است كه خدا آن را به پيامبرش آموخت و او مرا ياد داد, و دعا كرد كه سينه من آن را فراگيرد و دلم آن علم را در خود پذيرد.)5
(به خدا اگر بخواهم هر يك از شما را خبر دهم كه از كجا آمده و به كجا رود و سرانجام كارهاى او چه بود توانم. ليكن مى ترسم كه درباره من به راه غلو رويد و مرا بر رسول خدا(ص) تفضيل نهيد.
من اين راز را با خاصگان در ميان مى گذارم كه بيمى بر ايشان نيست و به آنان اطمينان دارم.
به خدايى كه او را به حق برانگيخت و برمردمان برترى بخشيد, جز سخن راست بر زبان نمى آرم. و رسول خدا مرا از اين حادثه ها آگاه ساخته است و هلاكت آن كس را كه هلاك شود و رهايى آن را كه نجات يابد به من گفته است, و از پايان كار خبر داده است, و چيزى كه در خاطرم مى گذشت باقى نگذاشت, جز آن كه آن را به گوشم فروخواند و سخن آن را با من راند… )6
از همين گونه انديشه ها مى توان به پندهاى حكيمانه اى اشاره كرد كه امام در ضمن سخنان خود از پيامبر اكرم نقل و بر اساس آن مطالبى را بيان مى كند.7
بخش ديگرى از انديشه هاى امام دستاورد تأمل و تفكر عقلانى برپايه نوعى استدلال عقلى است, مانند مطالعات و تأملاتى كه در آفرينش موجودات كرده است,8 و يامواردى كه در مقام مشورت دهى راهنمايى هايى فرموده است.9
امام در نامه اى كه به امام حسن(ع) نوشته است مى فرمايد:
(پسركم! هر چند من به اندازه همه آنان كه پيش از من بوده اند نزيسته ام, اما در كارهاشان نگريسته ام و در سرگذشتهاشان انديشيده و در آنچه از آنان مانده, رفته و ديده ام, تا چون يكى از ايشان گرديده ام, بلكه با آگاهى كه از كارهاشان به دست آورده ام گويى چنان است كه با نخستين تا پسينشان به سربرده ام.)10
و گاهى كه از تفكر و انديشيدن نتيجه نمى گيرد اظهار عجز كرده مى فرمايد:
(چه روزگاران كه براى دانستن راز اجل كنجكاوى ها نمودم, ولى مشيت خداى تعالى آن بود كه هربار پوشيده ترش دارد.
هيهات, دانشى است در خزانه اسرار.)11
اما در ميان منابع گوناگونى كه انديشه هاى امام از آنها سرچشمه گرفته است آنچه كه بيشترين تأثير را بر فكر و روح امام گذاشته و امام بيش از هر چيز ديگر از آن بهره برده, قرآن كريم است.
و البته اين امرى طبيعى است, چه آن كه امام از زمان كودكى در دامان پيامبر اكرم(ص) تربيت شد و روح و جانش در پرتو وحى شكل گرفت.
دراينجا جهت اثبات اين مدّعا خطوط كلى تأثيرپذيرى امام از قرآن را اندكى به بحث مى گيريم.

 

گونه هاى تأثيرپذيرى



به طور كلى دو نوع تأثيرپذيرى از قرآن در كلمات امام ديده مى شود; يكى تأثيرپذيرى مستقيم, و ديگر تأثيرپذيرى غيرمستقيم.
مقصود از تأثيرپذيرى مستقيم, حضور و چيرگى قرآن بر ذهن و انديشه امام با همان الفاظ و ساختار قرآنى است, بدون هيچ گونه تحليل و تصرّفى در آن. تمام مواردى كه آيات قرآن به صورت دليل يا تمثيل يا تضمين در سخنان امام مطرح مى شوند, از اين گونه اند; مانند:
(و قد جعل الله سبحانه الاستغفار سبباً لدرور الرزق و رحمة للخلق, فقال سبحانه:
(استغفروا ربّكم انّه كان غفاراً. يرسل السماء عليكم مدراراً. و يمددكم بأموال و بنين و يجعل لكم جنّات و يجعل لكم انهاراً.)12
(و بالقيامة تزلف الجنة و تبرّز الجحيم للغاوين.)13
(فلسنا نعلم كنه عظمتك, الاّ انّا نعلم انّك حيّ قيّوم, لاتأخذك سنة و لانوم, لم ينته اليك النظر, و لم يدركك بصر, و احصيت الاعمال, و اخذت بالنواصى و الاقدام.)14
و موارد ديگرى از اين دست (ر.ك: خطبه 3, 18, 163 و 176) كه در همه آنها محتواى قرآن در همان قالب قرآنى ذهن و انديشه امام را قبضه كرده است.
اما قسمت عمده تأثير قرآن بر انديشه امام, تأثير غيرمستقيم يا به عبارت ديگر محتوايى است; بدين معنى كه قرآن در كليتش به لحاظ محتوا و شيوه طرح مطالب, خاستگاه پيدايش يك سلسله انديشه ها و باورهايى براى امام شده است كه به رغم وجود بستر قرآنى براى آن انديشه ها, استناد صريحى به قرآن صورت نگرفته است.
اين گونه تأثيرپذيرى كه در سراسر نهج البلاغه و در زمينه هاى گوناگون مشهود است, در دو محور عمده قابل دسته بندى هستند:
1. به دست دادن ديدگاه هاى كلى
2. تبيين مفاهيم و معارف.
اينك به توضيح اين دو محور مى پردازيم.


يك. به دست دادن ديدگاه ها

برخى ديدگاه هاى كلى در انديشه امام وجود دارد كه به مثابه زيرساخت همه دستگاه فكرى و نظرى او به شمار مى آيد, به گونه اى كه تمام تحليلها, توصيفها و توصيه هاى امام بر پايه آن شكل گرفته و از آن سرچشمه مى گيرد.
در حقيقت اين ديدگاه ها روح كلى است كه در قالب انديشه ها و افكار ظهور و تجلى پيدا كرده است.
و آنچه كه در اين زمينه پيش از هر چيز توجه پژوهشگر را جلب مى كند سلطه قرآن بر ضمير امام در پيدايش اين ديدگاه هاست.
دراينجا بر حسب استقراء به هفت ديدگاه كلى به صورت گذرا مى پردازيم.



1. بينش ارزشگذارى

يكى از تأثيرات عميقى كه قرآن به فكر و انديشه امام گذاشته و شايسته است كه به عنوان نخستين اثر تلقى شود, بينش ارزشگذارى است; يعنى چگونگى نگاه به امور از نظر ضرورت و اولويت.
درك اين مطلب كه چه امورى در زندگى اهميت فوق العاده دارد و به اصطلاح در اولويت اول قرار دارد و چه امورى از اهميت كمتر برخوردار است و چه امورى بى اهميت است, نقش عمده و اساسى در شيوه زندگى و هدفگيرى انسان دارد.
چه آن كه بخشى از لغزشها و انحرافات, از عدم درك ضرورتها و اولويتها پديد مى آيد.
حال اگر معيار تعيين ضرورت و اولويت را دين قرار بدهيم و نگاه دين را در ارزشگذارى رعايت كنيم ضرورت و بايستگى چنين شناختى دو چندان مى گردد.
از تكيه ها و تأكيدهاى قرآن كريم بر موضوعات معين مى توان نوع نگاه و ديدگاه قرآن را در ارزشگذارى به دست آورد.
قرآن كريم در جهت هدايت انسانها به رغم تنوع بيانها و گوناگونى زمينه هايى مانند تشريع, قصص, انذار و تبشير, بيان معارف و… سه محور را هميشه مورد تأكيد قرار داده است, گو آن كه هدف قرآن بيان همين سه مطلب بوده است و ديگر مسائل همه مقدمات يا پيامدهاى اين سه مطلب به شمار مى آيد.
اولين محور, حضور خداوند در هستى است.
كمتر آيه اى را مى توان يافت كه به صورت مستقيم يا غيرمستقيم بيانگر حضور خداوند در هستى و ايجاد اين احساس در انسان نباشد.
اگر از آفرينش آسمانها و زمين سخن مى گويد, اگر نعمتهاى دنيوى يا اخروى را بر مى شمارد, اگر از مظاهر خشم و عقوبت خداوند در امتهاى گذشته يا آينده ياد مى كند, اگر از تشريع و قانونگذارى براى هدايت انسان سخن مى گويد, همه و همه در راستاى بيان حضور همه جانبه خداوند در هستى و ايجاد اين احساس در انسان است.

محور دوم, ضرورت عبوديت و تسليم و به تعبير عام تر تقواست, كه در حقيقت نتيجه و پيامد مطلب نخست به شمار مى آيد.
در قرآن كريم با بيانهاى گوناگون اين موضوع مورد تأكيد قرار گرفته است:
(و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ ليعبدون) ذاريات / 56
(و لقد بعثنا فى كلّ امة رسولاً أن اعبدوا الله) نحل / 36
(و ما كان الله ليضل ّقوماً بعد إذ هداهم حتى يتبيّن لهم مايتقون) توبه / 115
(كذلك يبيّن الله آياته للناس لعلهم يتقون) بقره/ 187
(قل من يرزقكم من السماء و الأرض أمّن يملك السمع و الأبصار و من يخرج الحيّ من الميّت و يخرج الميّت من الحيّ و من يدبّر الأمر سيقولون الله فقل أفلاتتقون) يونس/ 31
محور سوم بيان مهم ترين زمينه لغزش و انحراف انسان در مسير عبوديت و تقواست كه قرآن با عنوان دنياگرايى و با تعبيراتى همانند حبّ دنيا, اطمينان كردن به دنيا, رضايت به دنيا و امثال آن ياد مى كند.
(يا ايها الناس ان وعد الله حق فلاتغرّنكم الحياة الدنيا) فاطر/5
(ذلك بأنّهم استحبوا الحياة الدنيا على الآخرة) نحل/107
(ان الذين لايرجون لقائنا و رضوا بالحياة الدنيا و اطمئنّوا بها) يونس/87
(وذر الذين اتخذوا دينهم لعباً و لهواً و غرتهم الحياة الدنيا) انعام/70
اگر حجم آياتى كه راجع به سه محور يادشده سخن گفته است به درستى تبيين و اندازه گيرى شود, به خوبى اهميت و جايگاه ويژه اين محورها و نظام ارزشگذارى قرآن آشكار مى گردد.
امام على(ع) نخستين كسى است در تاريخ اسلام كه به خوبى اين نگاه قرآنى را دريافت و در ارزيابى و اهميت دادن امور به كار بست.
حجم مباحث مطرح شده در نهج البلاغه پيرامون اين سه موضوع گواه بر درستى اين ادّعاست. كمتر خطبه اى وجود دارد كه سخن از حضور خداوند در آن نباشد و كمتر متنى از سخنان امام هست كه بر تقوا و عبوديت تكيه نشده باشد.
و سرانجام كمتر صفحه اى از نهج البلاغه مى توان يافت كه پيرامون دنيا و دنياگرايى سخنى نگفته باشد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: ویژه نامه ها
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی