شگفتیهای نهج البلاغه 4 ( علی و اخلاق،علی و امامت )
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1498
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 20335
بازدید ماه : 194724
بازدید کل : 1606403
تعداد مطالب : 16947
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 2 / 2 / 1396

دلت را به اندرز زنده بدار و بپارسائى بمیران و به یقین نیرومند ساز و با آگاهى روشن کن و بیاد مرگ خوارش بدار و بقبول نیستى وادارش ، زشتى‏هاى دنیا را به او بنمایان و از یورشهاى روزگار بر کنارش دار و زشتى‏هاى ایام گذران را بر او نمودار کن و داستانهاى پیشینیان را برایش بازگوى و بگو که بر آنها بر اثر تبهکاریهاشان چه گذشته است ، در شهرهاى بازمانده و یادگارهاى ویران و کهنشان سیر کن و ببین که چه کردند و بکجا رفتند و در کجا آرام گرفتند ، آنگاهست که مى‏بینى دوستانشان را گذاشتند و بخانه تنهائى گور فرو رفتند ،تو هم بزودى سرنوشتى بمانند آنها خواهى داشت پس جایگاه خویش را نیکو گردان و آخرتت را بدنیایت مفروش ، آنچه را نمیدانى و بدشواریت مى ‏اندازد مگوى و براهى که از گمراهیش بیم دارى پا مگذار زیرا خوددارى بهنگام سرگردانى بهتر از فرو رفتن در ناگواریهاست مردم را به نیکى وادار کن تا از نیکوکاران باشى و زشتى را با دست و زبانت دور کن و با تلاشى فراوان از تبهکاران کناره گیر ، و در راه خدا از سرزنش ، توبیخ‏گران مهراس و براى حق خود را بگرداب مهالک انداز و در دینت ژرف‏اندیش باش و خویشتن را بسختى عادت ده . . . . . ) 1 و بجاى دیگر هر دو فرزندش حسنین را چنین سفارش میکند :

« شما را و خاندانم را و هر کس که سفارش من به او میرسد ، به پرهیزگارى و نظم در کارها وصیت میکنم ، بین خود را اصلاح کنید که از پیامبر شنیدم اصلاح بین مردمان از همه نمازها و روزه‏ها بهتر است ، خدا را ، خدا را ، به یتیمان روى آورید و دهانشان را بى‏غذا نگذارید و کوچکشان نشمارید ، خدا را ، خدا را ، بهمسایگان نیکى کنید که

-----------
( 1 )
نامه 31 نهج البلاغه

پیامبر آنچنان درباره همسایگان سفارش میفرمود که گمان بردم از یکدیگر ارث میبرند ، خدا را ، خدا را ، از قرآن دورى نکنید و نگذارید دیگران در عمل کردن به آن از شما پیشى گیرند ، خدا را ، خدا را ،نماز را بزرگ شمارید که پایه دین شماست ، خدا را ، خدا را ، بخانه خدا روى آورید و آنرا تنها نگذارید ، خدا را ، خدا را ، در راه خدا جهاد کنید با سرمایه‏ها و جانها و زبانهایتان ، بر شما باد که بیکدیگر به پیوندید و ببخشید و از دورى و ستیز بپرهیزید ، هرگز امر بمعروف و نهى از منکر را ترک نکنید که در اینصورت تبهکاران بر شما چیره میشوند و دعاهایتان پذیرفته نمى‏شود ) 1 و در سخنانى کوتاه چنین میفرماید :

« بخل ننگ است و ترس کاستى است ، تنگدستى زیرک را از بیان دلیل گنگ مى‏سازد ، بینوا در شهر خود تنهاست ناتوانى آفت است شکیبائى دلاورى است ، پارسائى توانگرى و تقوى سپر آتش جهنم است » 2 و باز چنین میفرماید :

« با مردم چنان آمیزش کنید که اگر بمیرید بر شما بگریند و اگر زنده بودید با شما مهربانى کنند ، چون بر دشمن خویش پیروز شدى بشکرانه پیروزیت بر او ببخشاى » 3

-----------
( 1 )
نامه 47 نهج البلاغه

-----------
( 2 )
گفتار کوتاه نهج البلاغه

-----------
( 3 )
گفتار کوتاه 9 و 10 از نهج البلاغه

و بدیگر بار مردم را چنین اندرز میدهد :

( بخشنده باش ولى در بخشندگى زیاده‏روى مکن ، میانه‏رو باش و سختگیر مباش ، بهترین بى‏نیازى ، دورى از آرزوهاست ، آنکس که در رنجانیدن مردمان بشتابد ، درباره‏اش آنچه نمیدانند بگویند ، هر کس آرزوهایش را دراز گرداند به تبهکارى افتد ) 1 و بدیگر سخن ، امام مکارم اخلاقى را برمى‏شمارد و برتریهاى آنها را بازگو مى‏کند و دستاوردهاى نیکویشان را چنین بیان میدارد « هیچ سرمایه‏اى سودمندتر از خرد و هیچ تنهائى‏یى ترسناکتر از خود خواهى و هیچ خردى بمانند اندیشیدن و هیچ بزرگوارى‏یى بمانند پرهیزگارى و هیچ همدمى بهتر از خوشخوئى و هیچ میراثى بمانند ادب و هیچ پیشوائى بمانند توفیق و هیچ بازرگانى‏یى سودبخش‏تر از شایسته‏کارى و هیچ سودى مانند پاداش خدائى و هیچ پارسائى بهتر از برکنارى شبهه‏ها و هیچ پاکدامنى برتر از دورى حرامها و هیچ دانشى بمانند اندیشه و هیچ عبادتى مثل انجام فرائض و هیچ ایمانى بمانند شکیبائى و آزرم و هیچ افتخارى همچون فروتنى و هیچ شرافتى بمانند دانش و هیچ عزتى مثل بردبارى و هیچ پشتیبانى‏یى استوارتر از مشورت نیست » 2

-----------
( 1 )
گفتار کوتاه 34 نهج البلاغه

-----------
( 2 )
گفتار کوتاه 109 نهج البلاغه

امام از وفادارى سخن میگوید و وفاداران را مى‏ستاید و چهره زشت فریبکاران را ترسیم میکند و میگوید مردان حق با آنکه راه فریبکارى را میدانند براى رعایت فرمان خدا از آن کناره میگیرند و در این باره چنین میفرماید :

« وفادارى همدم راستى است و من سپرى نگهدارنده‏تر از وفا نمى‏شناسم و آنکس که بداند بکجا باز میگردد هرگز مردم را نمى‏فریبد و ما اکنون در روزگارى بسر میبریم که مردمش فریبکاران را زیرک مى‏شمارند و آنها را خردمند و چاره‏جو مى‏دانند اینها را چه میشود ؟ خدایشان بکشد اندیشمندان و چاره‏جویانهم راه فریب را مى‏شناسند لکن فرمان و نهى خدا آنها را از فریبکارى بازمیدارد و این بى‏دینانند که از هر فرصتى براى مکر و فریب سود مى‏برند » 1 على هواپرستان و دنیادوستان و صاحبان آرزوهاى دراز را از کردار زشتشان برحذر میدارد و خطاب به آنها چنین میفرماید :

« اى مردم ، بیش از هر چیز از دو چیز درباره شما مى‏ترسم ، هواپرستى و آرزوهاى دراز ، هواپرستى شما را از راه حق باز میدارد و آرزوى دراز آخرت را از یادتان مى‏برد ، آگاه باشید که دنیا با شتاب از شما روى برمیگرداند و از آن چیزى براى شما نمانده ، جز ته‏مانده کاسه‏اى که آنرا کج کنند ، آگاه باشید که آخرت پیش مى‏آید و دنیا و آخرت هر کدام فرزندانى دارند ، پس شما فرزند آخرت باشید نه دنیا و هر

-----------
( 1 )
خطبه 41 نهج البلاغه

فرزندى بزودى در روز رستاخیز بمادرش مى‏پیوندد امروز روز کردار است نه حساب و فردا روز حسابرسى است و روز عمل نیست » 1 در اندرزى اخلاقى که بگفته گردآورنده نهج البلاغه اگر در این کتاب پندى جز آن نبود مردم را کافى بود بمردى که از امام خواست نصیحتش کند ، سخنانى چنین تام و کامل و سودبخش بیان داشت و فرمود :

« از آن گروه مباش که بدون شایسته‏کارى ، پاداش آخرت خواهند و بازگشت بخدا را با امیدهاى دراز دنیائى بتأخیر افکنند همچون آنکس مباش که درباره دنیا مانند پارسایان سخن گوید ولى چون دنیاپرستان بدنیا دل بندد ، هر چه به او بدهند سیر نشود و اگر چیزى به او نرسد قناعت نورزد ، از سپاس بخشش‏ها فروماند و زیاده‏خواه و فزونى طلب باشد مردم را از بدى بازدارد و خود باز نایستد و به آنچه خویش نمى‏کند مردم را فرمان دهد ، شایسته‏کاران را دوست بدارد ولى رفتارش چون آنان نباشد و تبهکاران را دشمن دارد و خود همچون آنها باشد ، از مرگ براى گناهان فراوانش بترسد ولى بر آن گناهان همچنان پافشارد ، اگر بیمار شود از گنهکارى پشیمان شود و اگر تندرست گردد به هوسرانى پردازد ، بهنگام آسودگى بخودپسندى افتد و بوقت گرفتارى نومید شود ، چون بلائى به او رسد با بیچارگى به دعا و لابه افتد و چون فراخى یابد ، روگردان و مغرور شود ، نفس سرکشش بگمانهاى

-----------
( 1 )
خطبه 42 نهج البلاغه

پوچ بر او چیره گردد ولى با یقینى که بکیفر آخرت دارد بر او پیروز نشود بر دیگران بگناهانى که کمتر از گناه اوست مى‏ترسد و براى خودش پاداشى بیش از دیگران امیدوار است اگر بى‏نیاز شود بگناه و فتنه افتد و اگر بى‏چیز ماند نومید و سست گردد ، در انجام وظیفه کوتاهى کند ولى در مزدخواهى به آز افتد اگر شهوت و لذتى یافت بگناه آید و از توبه باز ایستد و اگر اندوهى به او رسد وظائف دینى را کنار گذارد سخن از عبرت‏آموزى گوید و خود پندى نیاموزد و در پند گفتن مبالغه ورزد و خودش پند نگیرد ، بگفتارش مى‏نازد و کردارش اندک است بدنبال چیزهاى ناپایدار مى‏شتابد و درباره واقعیتهاى پایدار سهل‏انگار است ، پاداشهاى بزرگ خدائى را زیان مى‏پندارد و زیانهاى دنیا را غنیمت و نعمت میداند ، از مرگ مى‏ترسد ولى از عمرى که میگذرد باکى ندارد ، گناهان دیگران را که کمتر از گناهان اوست بزرگ مى‏شمارد و طاعت خود را که کمتر از طاعت دیگرانست فراوان میداند بر دیگران میتازد و سخت میگیرد و بر خودش هر کار را آسان میداند ،

خوشگذرانى با سرمایه‏داران را از عبادت با تهیدستان دوست‏تر دارد بسود خویش دیگران را محکوم میکند و بزیان خویش حکمى نمیدهد دیگران را هدایت مى‏کند و خویشتن بگمراهى مى‏افکند ، مردم از سخنان او پیروى میکنند و خودش گناهکار است ، حق خود را بتمامى مى‏ستاند و حق مردم را بتمامى نمیدهد از مردم میترسد و از خدا نمى‏ترسد و از پروردگارش در کار مردم نمى‏هراسد » 1

-----------
( 1 )
گفتار کوتاه 42 نهج البلاغه

 

على و امامت

جامعه یکتاپرستى که بنام امت در صراط مستقیم هدایت و تکامل بسوى کمال مطلق در حرکت است و مسیر و مصیر او الى

-----------
( 1 )
خطبه 71 نهج البلاغه

الله است نیاز به امام دارد تا پیشاپیش امت براه افتد و در هر گام رهنما و پیشواى آن باشد ، امام باید مقصد را بشناسد یعنى خداشناس باشد و در حرکت خویش دچار لغزش و انحراف نگردد و چنین امامى برگزیده خداست که خدا او را بچنین اصالتى شناخته و انتخاب و معرفى کرده و از میان مردمش برکشیده است و او راههاى سخت آزمایش را طى کرده و باین مقام والا رسیده است خداوند درباره ابراهیم چنین فرماید :

« هنگامى که خداوند ابراهیم را در گرفتاریهاى دشوار آزمود و او از این آزمایشها پیروز درآمد خداوند به او گفت اکنون ترا براى مردم امام قرار دادیم ، ابراهیم گفت و فرزندان مرا نیز امام قرار بده خداوند فرمود پیمان خداوندى ستمکاران را نرسد » 1 پس پیامبران ، امامند که امتها را بسوى کمال و پیروزى و نیکبختى رهنمونى مى‏کنند و پیامبر اسلام هم امامى بزرگ و پیشوائى عظیم بود ولى چون پیامبر اسلام ، آخرین پیامبرانست ، مقام امامت پس از او بخاندان پاک او انتقال مى‏یابد و آنانند پیشوایان راستین انسانها که به امتیاز آگاهى و پاکدامنى ممتازند و عناصر علم و عمل و ایمان و پارسائیند و على که خود نخستین امام است و دیگر امامان از نژاد پاک اویند امامان را بدرستى و صفات بارزشان مى‏شناسد و درباره آنان چنین مى ‏فرماید :

-----------
( 1 )
سوره بقره آیه 119

« آنان نگهبان راز پیامبر و پناه فرمان او و گنجینه دانش او و مرجع حکمتهاى او و نگهدارنده کتاب و روش او و کوهساران دین اویند ، که پیامبر به نیروى آنان دینش را در طول روزگاران برپا نگه میدارد و از تزلزل آئینش جلوگیرى میکند » 1 راز نهان آفرینش ، اسرار هستى ، و رموز نیکبختى انسان را که خداوند بزبان وحى بر پیامبرش گشود و کسى را توان دریافت و برداشت آنها نیست ، تنها امامان دانند که این رازها را در نهاد پاک خویش نگه میدارند و از شعاع هدایت‏بخش آن براهنمائى مردم مى‏ پردازند ، فرمانهاى پیامبر را با اسرار و حکمتهایش امامان نگهبانند که در طول تاریخ هر کدام بمسئولیت خویش و درک موقعیت زمان بتشریح معارف اسلام میپردازند . آنان مرجع حکمتهاى پیامبرند که جز آنان کسى را بدرستى از دستورات حکمت آمیز پیامبر آگهى نیست و آنهایند که فرمان و پیام پیامبر را از دستبرد حادثات نگه میدارند و بمردم میرسانند و آنان کوهساران دین اسلامند .

و این چه تشبیه نیکوئى است که على امامان را به کوهساران همانند کرده زیرا کوهساران رحمت خداوندى را از آسمان میگیرند و در سینه خویش نگه میدارند و از آن چشمه‏سارها و جویبارهاى صافى جارى میکنند تا کشتزار جان مردمان سیراب شود و جهان

-----------
( 1 )
خطبه نهج البلاغه

به شادابى و خرمى گراید و کوهساران گنجینه ثروتهاى عظیم کافى هستند که بمردم مایه و سرمایه میدهند و کوهستانها در برابر تند بادها سینه سپر مى‏کنند و صولت طوفانها را در هم مى‏شکنند تا مردم در دامانشان در امان مانند .

هرگاه که حوادث روزگار و جنایت و تجاوز ستمگران بخواهد پشت دین را در هم بشکند امامان با فداکارى خویش بنگهبانى دین برمى‏خیزند و دین را بر پاى میدارند و از تزلزل ارکان آن جلو مى‏گیرند چنانکه دیدیم امامان در دورانهاى سیاه بنى‏امیه و بنى عباس چگونه از دین حمایت کردند و ببهاى جان خویش بنیان اسلام را استحکام بخشیدند .

على بگفتار خویش درباره امامان چنین ادامه میدهد و میفرماید :

« هیچکس را در این امت بخاندان محمد ( ص ) نمى‏توان قیاس گرفت و مردمى که از نعمت رهبرى آنان برخوردارند هرگز نمى‏توانند با آنان برابر باشند آنان پایه‏هاى دین و استوانه یقینند ، دورافتادگان از راه حق بسوى آنان بازمیگردند و وا ماندگان خود را به آنها میرسانند ، برتریها و امتیازات ولایت و سرپرستى امت ، مخصوص آنهاست که بسفارش پیامبر و وراثت عترت رسول به این پایگاه والا رسیده‏اند » بحق در میان امت مسلم بلکه در طول تاریخ انسانها کدامین انسانهایند که با امامان ما قابل سنجش باشند ، از متفکران و

مصلحان گرفته تا خدمتگزاران و فداکاران بشرى با رعایت انصاف هیچکس نیست که در ابعاد گونه‏گون انسانى بکمال و رشد و امتیاز و ایمان و معنویت و فضائل علمى و عملى و اخلاقى آنان برسد و این سخنى است که حتى دشمنان بر آن گواهند .

آنها پایه‏هاى دین و بنیان یقینند ، زیرا دین بر بنیاد علم و عمل و ایمان و آگاهى و پاکى و اخلاق و شرف و کرامت و مردم دوستى و حقجوئى و عدل و شهادت و بخشندگى و استوارگامى و دیگر برتریهاى عالى انسان استوار است و همه این امتیازات با درخشانترین چهره‏اى در وجود امامان متجلى است و اگر امامان نمى‏بودند مکتب قرآن بدون داشتن نمونه‏هاى راستین عملى نمى‏توانست سعادت انسانها را تضمین کند و از همین روى پیامبر در آخرین روزهاى زندگى خویش فرمود ( من در بین شما دو یادگار گرانبها و سنگین باقى میگذارم کتاب خدا و خاندانم و تا شما به این دو یادگار اصیل چنگ زنید هرگز گمراه نمیشوید و این دو همیشه باهمند تا در کوثر بر من درآیند ) .

کتاب ، برنامه هدایت انسانها و امام نمودار عملى و علمى مکتب است و این همان حقیقتى است که تشیع راستین را ظهور مى‏بخشد و اسلام ، تنها در همین مکتب کامل تجلى مى‏کند و شاخه دیگرى براى آن نمیتوان شناخت .

هرکس پیش بتازد و یا عقب بماند ، ناچار باید به امامان باز گردد و بدنبال آنها براه افتد که امتیازات رهبرى را خداوند به

آنها بخشید و آنانرا بحصول چنین پایگاه والائى بمردم شناسانده است .

و بدیگر جاى امام درباره امامان چنین میفرماید :

« چرا سرگشته و حیرت‏زده مانده‏اید ؟ با آنکه خاندان پیامبر در میان شمایند ، آنها زمامداران راستین انسانهایند و پرچمهاى سرفراز دین و زبانهاى گویاى راستى ، پس آنها را در بهترین پایگاههاى قرآن فرود آورید و براى بهره بردن از رهبرى آنها چنان بسویشان بشتابید که شترهاى تشنه بسوى آبشخورها روان مى‏شوند . » 1 امت بى‏امام سرگردان میماند و راه بجائى نمى‏برد و سرانجام دچار غولان و اهریمنان میشود ، چنانکه امام صادق فرمود : امت بى‏امام همچون رمه بى‏چوپان است که هر لحظه بسوئى میدود و سرانجام دچار گرگ میشود ، امامان امت را بسوى حق و کمال رهبرى مى‏کنند و زمامداران شایسته و راستین انسانهایند ، وجودشان ستیغ بلند کوه و یا پرچم سرفرازى را ماند که از هر سوى نمودارند و از پشت مرزهاى مکان و از پشت پرده‏هاى زمان آنها را میتوان دید چهره‏شان بخورشید ماند که از همه‏جا آنرا میتوان دید و نور را یکسان بهمه سوى مى‏پراکند .

زبانشان راست است و چون زمامداران منحرف و جاه‏طلب

-----------
( 1 )
خطبه 86 نهج البلاغه

دنیائى دروغ نمى‏گویند و فریب نمى‏دهند و مردم را به پرتگاهها نمى‏اندازند و ناس را قربانى آزمندى خویش نمى‏سازند .

انسانهائى که تشنه علم و هدایت و صلح و آزادى و برومندى و کمال و آسایش و آرامش و یگانگى و عدل و حق و صدق و رفق و بالندگى و شکوفائى و زندگانى همیشگى‏اند باید بسوى آنها بشتابند و از سرچشمه هدایتشان سیراب گردند .

و بدیگر جاى ، على امامان را بستارگان آسمان همانند میکند که راهنماى کاروانیان شبند و بر متن آسمان هدایت میدرخشند و نور مى‏پاشند و سپهر زیباى دنیا را زینت میدهند و در این باره چنین میفرماید :

« آگاه باشید که خاندان محمد ( ص ) همچون ستارگان آسمانند و هر یک از آنها که غروب کند ستاره‏اى دیگر برمیآید ، خداوند نعمت خویش را در گزینش این رهبران راستین بر شما تمام گردانید و به آرمانهایتان تحقق بخشید » 1 و در خطبه‏اى دیگر امامان را که از خاندان پیامبرند چنین مى‏ستاید و میگوید :

« آنان دانش را زنده میسازند و نادانى را نابود میکنند بردباریشان از دانائى‏شان و نمودارشان از نهادشان و خاموشى آنها از خرد و حکمتشان آگهى میدهد ، با حق بمبارزه برنمیخیزند

-----------
( 1 )
نهج البلاغه گفتار 99

و درباره آن به اختلاف نمى‏افتند آنها بنیان دین و پناهگاه ایمانند بنیروى آنها ، حقیقت بجایگاهش استقرار مى‏یابد و باطل از پایگاهش سرنگون مى‏شود و زبانش بریده میگردد . دین را بژرف‏اندیشى دریافتند و بفرمانش رفتار کردند نه از روى اندیشه‏اى کوتاه و گفتار و روایت ، زیرا راویان دین بسیارند و رعایتگران آن اندکند » 1 سخن در این است که پیشوا باید دانا و آگاه باشد و بگسترش دانائى بپردازد و همیشه و همه جاى با نادانى که جرثومه همه تباهى‏هاست بمبارزه برخیزد و دانش را بمردم بیاموزد و مردم را آگاه کند و از بیخبرى براند ، زیرا نادانان و بیخبران از مسیر تکامل بیرون مى‏افتند و نیکبختى خود را از دست میدهند و بدام غولان و اهریمنان و تجاوزکاران مى‏افتند .

امتیاز امامان اسلامى دانش آنهاست که این دانش را از مکتب وحى و آموزشهاى آسمانى دریافته‏اند و بینشى خدائى و دانشى ماورائى دارند و از سوئى دانائى را با بردبارى درآمیخته‏اند که از خصائص عالم یکى شکیبائى است که باید دین و دانش را با نرمى و مهربانى بمردم بیاموزد و بر مردم نیاشوبد و خشم نورزد و بخیل و خودخواه و بدخوى نباشد و شرارت نادان را تحمل کند .

امتیاز دیگر امامان تطابق گفتارشان با نیت و نمودارشان با نهادشان است و این مفهوم حقیقى صدق است که اندیشه و گفتار و

-----------
( 1 )
خطبه 239 نهج البلاغه

رفتار با یکدیگر همطراز و همگونه باشند و آنها که درونشان با برونشان دو گونه است منافقند و چند چهره و دروغگو و چنین کسانى نه تنها نمى‏توانند پیشواى مردم باشند بلکه در فردیت خویش نیز گمراه و کوتاه و تباه و خطرناکند .

خاموشى امامان یک عمل منفى نیست که زبان در کام گذارند و از بیان مصالح و هدایت مردم دم فرو بندند و بمصالح و منافع خویش بیندیشند بلکه امامان بهنگام گفتار ، بروشنگرى و بیان حق مى‏پردازند و بى‏پروا آنچه حق است و سزاوار است میگویند و بهنگام خاموشى مى‏اندیشند و حکمت مى‏آفرینند و روانشان در پرواز است و نهادشان در جستجو و تکاپو .

یک لحظه با حق در نمى ‏آویزند که خود حقند و حق را با حق ستیزى نیست و حق را بگونه‏اى روشن مى‏شناسند و چنان بحق آگاهند که به اختلاف و اشتباه نمى‏افتند و این باطل‏گرایانند که با حق در نبردند و چون حق را از باطل باز نمى‏شناسند همیشه دستخوش تردید و اختلافند .

و امامان که پایه‏هاى استوار ایمان و پناهگاه دین باورانند ،چون خود حقند ، حق را در جایگاهش حتى ببهاى جان خود استقرار مى‏بخشند و باطلى را هر چند بزور براى خود پایگاهى دست و پا کرده باشد ، بزیر میکشند و زبانش را از یاوه‏گوئى باز میدارند و مى‏ برند .

آنها ، دین را بقدرت اندیشه و دریافت و عرفان شناخته‏اند و فرمانش را پذیرفته‏اند نه آنکه بدون دریافتى حکیمانه و تنها بشنیدن گفتار و روایاتى به آن گرائیده باشند ، آنها علم و ایمان و عمل را بهم درآمیخته‏اند و در کردار پیشگام بوده‏اند ، نه آنکه چیزى ریاکارانه بگویند و خود از انجام آن برکنار باشند .

و باز على در شناخت آنان چنین میفرماید .

« کرائم اخلاقى قرآن در وجود آنان متجلى است ، آنها گنجینه‏هاى عنایت پروردگارند ، اگر سخن بگویند به راستى گویند و اگر خاموش مانند کسى نتواند در سخن بر آنها پیشى گیرد ، هر پیشوائى باید به پیروانش راست بگوید و خرد خود را بکار اندازد و فرزند آخرت باشد ، زیرا از آن سراى آمده و بدان سراى باز میگردد » 1 اگر امامان نمى‏بودند ، قرآن کتابى ، بیروح و دور از صحنه عمل بود و به تنهائى نمى‏توانست برهبرى مردم بپردازد و سخن نادرست ( کتاب خدا براى ما بس است ) از دهان کسى برآمد که با امامان دشمن بود و خود میخواست با ناشایستگى جامه امامت را در پوشد .

امامان نمونه‏هاى عملى مکتب قرآنند و آنچه در قرآن بمفهوم کرامت انسان واقعى و کامل آمده در روش و پویش و گفتار و کردار امامان پدیدار است تا مردم آنها را سرمشق خویش قرار دهند و

-----------
( 1 )
خطبه 153 نهج البلاغه

از آنها در وصول مکارم و حصول فضائل پیروى کنند ، زیرا نقشه‏هاى والاى قرآن در وجود امامان پیاده شده و آنهایند که به این طرح آسمانى شکل مى‏دهند و جان مى‏بخشند ، و گرنه قرآن بى‏امام را بجنگ امام هم میتوان آورد چنانکه در صفین چنین کردند و تاریخ هم هر لحظه میتواند تکرار شود . آنها گنجینه‏هاى رحمت رحمانند ، زیرا ناموس آفرینش و سنت خلقت برآنست که هر چیز با واسطه پدید آید ، باران بوسیله ابر و گرمى بنور خورشید و فرزند از پدر و مادر و بالاخره هدایت بوسیله پیشوایان .

و این امامانند که پس از پیامبر گنجینه علم خدایند و اسرار و حکمت و دانش راستین و حقیقتى از سوى خداى بجام جان آنها سرازیر شده و باید دانش را از آنها آموخت و راه را برهنمونى آنان یافت و براى ورود بخانه از در داخل شد بهمین جهت است که على براى شهر دانش پیامبر در است و درست این سخن گفت پیغمبر است .

آنها چون زبان بسخن گویند راست گویند که صدق حقیقتى است ماورائى و واقعیتى است اینجهانى و همه پدیده‏هاى طبیعت بر بنیان صدق برآمده‏اند و بر مدار صدق میگردند و چون امامان سخن نگویند دیگر کس را یارى سخن گفتن نیست زیرا نه دانشى دارد و نه صدقى و کسى نباید که در سخن گفتن بر امامان و پیامبر پیشى جوید یا بلندتر از آنها حرف زند چنانکه خداوند در قرآن فرمود ( صداى خود را از صداى پیامبر بلندتر نکنید ) زیرا او

از زبان خدا سخن میگوید و صداى الهام خداوندى برترین و بالاترین و بلندترین صداهاست .

در اینجا امام میگوید شرط پیشوائى آنست که رهبر به پیروان خویش راست گوید و مسئولیت زمامدارى را بنیروى والاى خرد انجام دهد و تنها مردم را در همین مسیر دنیا رهبرى نکند بلکه آنها را به ابدیت پیوند دهد و تا آنسوى مرز آفرینش پیش برد و بجایگاه راستینش رهبرى کند .

رهبران فلسفى و سیاسى و مادى امروز بفرض محال اگر هم بتوانند ، تنها بشر را در محدوده تنگ و تاریک دنیا به پیش میرانند و یک زندگى چارپائى برایش تامین مى‏کنند ولى امامان فرزندان آخرتند و انسانها را به آنسوى میکشانند ، سوى نیکبختى همیشگى و هدایت ابدى بدانسوى که از آنسوى آمده‏اند و بهمان سوى بازمیگردند . و بالاخره سخن امام اوج میگیرد و در شناخت آنان که خود نیز نخستین آنهاست سخن میگوید و از معرفى مغایب به متکلم مع الغیر مى‏پردازد و قاطعانه چنین مى‏ستاید .

« مائیم درخت پیامبرى و فرودگاه پیام آسمانى فرشتگان به خانه ما فرود مى‏آمدند و بال میکشیدند ، ما کانهاى دانش و سر چشمه‏هاى حکمتیم ، آنکس که یار و دوستدار ماست رحمت خدا را انتظار میکشد و دشمن و بدخواه ما ، خشم خداوندى را در پیش دارد » 1

-----------
( 1 )
آخر خطبه 108 نهج البلاغه

این درخت همان شجره پاکیزه است که قرآن گفت ، ریشه‏هایش در زمین استوار است و شاخه‏هایش بر آسمان سرکشیده است و این درخت همچنانکه گفتیم کلمه است و من نمى‏توانم درباره کلمه سخن بگویم که هم نادانم و ناتوانم و هم میترسم اگر شمه‏اى از این حقیقت بازگویم به خیالبافى و ذهنیت‏گرائى متهم شوم .

بهر حال حقایقى برین والا بر فراز عالم هستى وجود دارد که در نزد خداست و در گنجینه حکمت و توان خدا ، و خداوند این حقایق را بجهان طبیعت پائین میآورد و به آنها شکل میبخشد همچنانکه معنى در قالب لفظ جاى میگیرد .

پیامبران و امامان کلمه الله‏اند و کلمه علیا ، سخن برتر و اینها همان شجره پاکند و آن شجره پیامبر و خاندانش که در میان امت و در نهاد پاک و سرشت پاکیزه انسانهاى لایق ریشه دوانیده‏اند و شاخه‏هایشان از جهان ماده بجهان ماورائى اوج گرفته است و از فروغ تابان وحى و عنایت الهى پرتو میگیرند و سایه مى‏گسترانند و میوه میدهند و کام جان انسانها را شیرین و سیراب مى‏سازند .

آنها فرودگاه پیام آسمانیند ، زیرا پیام خداوندى که از مصدر قدس و پاکى خداى سبحان فرود مى‏آید ، فرودگاهى میخواهد پاک و گسترده و نیرومند تا بتواند تشعشعات وحى را بپذیرد و این فرودگاه جان پاک پیامبر است که چون آبشار الهام خداوندى بر جان پیامبر سرازیر شود از قلب پاکش بجریان مى‏افتد و بجان پاک

خاندانش راه مى‏یابد ، پس امامان هم فرودگاه الهام خداوندى اند و از آن دانشهاى بسیط آسمانى بهره مى‏برند و بهره مى‏دهند و بهره مى‏بخشند .

فرشتگان وحى هم بخانه پیامبر بال میکشند و پیام میرسانند و صعود و نزول دارند و پیوسته و وابسته بخانه ساده پیامبر خانه على است و خانه فاطمه و حسن و حسین که اینها ابلاغ مى‏کنند و دیگر خانه‏اى در همه جهان جز خانه گلین فاطمه نیست که بر بامش فرشتگان و رحمتهاى محض پروردگار فرود آیند و بهمین جهت پیامبر دستور داد که در همه خانه‏ها را بمسجد ببندند جز در خانه على و فاطمه را یعنى تنها این خانه بفرودگاه وحى راه دارد و بس و بس و بس و . . .

از همین جا بود که خانه فاطمه بیت طهارت شد و خانه عصمت و مرکز آموزشهاى آسمانى و کانون عشق و ایمان و عمل و پاکدامنى و شرف و عزت و کرامت و فداکارى و شهادت و هر چه در قاموسهاى لغت بمفهوم ارزش و والائى و بالائى وجود دارد و من نمیدانم و تو هم نمیدانى و آنها هم نمى‏دانند و فقط خدا میداند و آنها که در آن خانه‏اند که جانم فداى خاک و خشتش باد .

دیگر آنکه آنها کانهاى دانشند و هر دانش از معدن معارف آنها برمى‏خیزد که گوهرخیز است و نفاست ریز و دیگر کانها ،سنگ است و ذغال است و خزف است ، سیاهى و وحشت است و درکانالهایش هراس و عفونت است و تاریکى و مرگ است .

و آنها چشمه‏هاى حکمت و خردند ، چشمه مى ‏جوشد و همیشه میجوشد در تاریکى شب و روشنائى سپیده‏دم در آفتاب ظهر و سایه غروب و هیچگاه از جوشش باز نمى‏ماند که بذخیره‏اى آب خیز وابسته است پس همیشه جوشان است و پرآب و صافى و حیات‏بخش و در جریان ، ممتد و مستمر که جویبارها مى‏سازد و کشتزارها مى‏آفریند و زندگى و رفاه و فراخى ببار مى‏آورد و این امامانند که چنینند و چشمه پر جوش و پرخروش و زاینده و سازنده آنها از اقیانوس بیکران حکمت ازلى برمى‏خیزد و تا پایان روزگار و بعد از روزگار همیشه این جوش و زایندگى ادامه دارد و دارد .

ولى اندیشه‏ هاى کوتاه و نارساى بشرى که از مغزى خشک و سیاه برمى‏خیزد از نوک بینى سازنده‏اش بالاتر نمى ‏رود و دچار هزاران تضاد و اختلاف میشود و وامیماند و گیج میشود و بحیرت مى‏افتدو اگر هم چیزى اندیشید یا از خیال اوست که بى‏پاست و یا از دید و حس اوست که محدود است و جهشى ندارد و جوش و خروشى ندارد اگر هم گامى به بیش نهد دیگر ادامه‏اى ندارد و مى ‏خشکد و فرو میماند و میگندد و مى‏پوسد و جنازه‏اى میشود که بار دیگر فیلسوفان بر رویش برقصند و کتابهایش را بمسخره گیرند واى . . . واى اگر انسان دچار این گمگشتگان شود که هم گمراهند و هم گمراه‏گرند و راهى جز این نیست که بهمان سرچشمه‏هاى حکمت رو آوریم که براى همیشه مى‏جوشد و هرگز پایان نمى‏یابد .

على میگوید دوستان و یاوران ما رحمت خدا را در پیش دارند و بدخواهان و دشمنان ما باید در انتظار خشم خدا باشند آخر چرا ؟ مگر اینها کیستند که چنین نازنین و مقرب و برگزیده و محبوب باشند که حتى دوستانشان و یارانشان مشمول لطف خدا و دشمنانشان مستوجب خشم خدا باشند ؟


برگرفته شده از پایگاه تخصصی نهج البلاغه (nahjolbalaghe.blog.ir )

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: پند های نهج البلاغه
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی