آیا تاریخ بشریت حاکمی را سراغ دارد که خوردن نان خشک و سیر شدن از آن را بر خود حرام بداند، زیرا می داند در اطراف مکه کسانی یافت می شوند که قرص نانی در اختیارشان نیست و با سیری بیگانه اند. جامه های او گاه با قطعه پوستی وصله خورده بود و گاه با لیف خرما ، و کفشهایش از لیف خرما بود. بسیار اتفاق می افتاد که چون هنگام نماز جمعه فرا می رسید پیراهن خود را که شسته بود هنوز خشک نشده می پوشید ، چون پیراهن دیگری نداشت و در حالی که خطبه می خواند آن را می فشرد و خشک می کرد.(۲)
آری! امام علی علیه السلام چنین می زیست در حالی که هر چه داشت صدقه می داد و انفاق می کرد. روزها روزه می گرفت و شبها به گرسنگی می گذراند و قوت و غذای خود را به دیگران می داد ، تا جایی که سوره هل اتی (دهر) در باب ایثار آن حضرت نازل شده است. از آن جا که زهد در دنیا چیزی جز چیره شدن بر سر سخت ترین دشمنان انسان یعنی شیطان و هواهای نفسانی یا غرایزی که در جهت تحقق لذت های دنیایی و کام گرفتن از بهره های زندگی به ویژه آنها که در دسترس اند، نیست. لذا باید گفت که نگرش امام علی علیه السلام نیز، نسبت به دنیا در هیچ زمانی از حدود زهد تجاوز نکرد. چنانچه می فرمود:
” به راستی که من دنیا را سه طلاقه نمودم، طلاق بائنی که برای من در آن بازگشتی نیست و من ریسمان آن را بر دوشش انداختم.”(۳) و باز می فرمود:” به راستی که این دنیای شما هر آینه در چشم من از استخوان بی گوشت خوک که در دست مبتلا به مرض جذام باشد خوارتر، و از برگی که در دهان ملخی است، کوچکتر است، علی چه علاقه ای دارد به نعمتی که فنا پذیر بوده ، لذتی که دوام ندارد؟”(۴)
بدین ترتیب ، باید گفت که تاریخ، کسی را چون علی بن ابیطالب علیه السلام سراغ ندارد که این گونه از منابع ثروت و قدر و موقعیت های مادی برخوردار باشد و در توان داشته باشد ولی همواره آنها را از خود دریغ دارد.
شخصیت ها در مورد علی علیه السلام سخن می گویند:
– شبلی شمیل ( از پیشتازان مکتب مادیگری)
در فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام می گوید:
” پیشوا علی بن ابیطالب علیه السلام ، بزرگ بزرگان، یگانه نسخه ای است که نه شرق و نه غرب ، نه در گذشته و نه در امروز صورتی مطابق این نسخه ندیده است…”(۵)
– جرج جرداق( نویسنده مشهور مسیحی)
می نویسد:
” چه می شد بر تو ای دنیا، اگر نیروهای خود را جمع می کردی و در هر زمانی یک علی می آوردی با عقلش و قلبش و با زبان و ذوالفقارش.”(۶)
– استاد امین نخله( یکی از دانشمندان مسیحی)
در خصوص اوج تأثیر کلام علی علیه السلام می نویسد:
” هر گاه کسی بخواهد بیماری روح وروان خود را درمان کند، باید به گفتار امام علی علیه السلام در نهج البلاغه روی آورد و راه و روش زندگی را در پرتو این کتاب ارزشمند بیاموزد.”(۷)
– محمد بن ادریس( رئیس مذهب شافعی از مذاهب اربعه اهل تسنن)
درباره علی علیه السلام سروده ای دارد که مضمون آن چنین است:” هر گاه علی جایگاه و حقیقت خویش را برای مردم آشکار کند، هر آینه مردم دسته دسته در برابر او به سجده خواهند افتاد، شافعی مُرد وعاقبت نفهمید علی علیه السلام پروردگار است، یا پروردگارش مال اوست.”(۸)
– عبدالله بن عباس
، که ازجمله مفسرین بزرگ مسلمان- خصوصاً اهل سنت- محسوب می شود، علم خود و صحابه را در برابر علم علی علیه السلام چونان قطره ای از دریا می داند و در مورد آن حضرت می گوید:” آیه ای در قرآن نیست، مگر آن که علی، مصداق بارز آن است، خداوند یاران پیامبر را در جاهای بسیاری مورد سرزنش قرار داده است، لیکن درباره علی علیه السلام جز خیر و نیکی یاد نکرده است.(۹)
– میخائیل نعیمه، نویسنده صاحب نظر و متفکر انسانی مسیحی عرب:
” هیچ مورخ و نویسنده ای هر اندازه هم که از نبوغ و رادمردی ممتاز برخوردار بوده باشد، نمی تواند قیافه کاملی از انسان بزرگی مانند علی علیه السلام در مجموعه ای که حتی دارای هزار صفحه باشد، ترسیم نماید و دورانی پر از رویدادهای بزرگ مانند دوران او را توضیح بدهد. تفکرات و اندیشه های آن مرد عرب و گفتار و کرداری را که میان خود و پروردگارش انجام داده است، نه گوشی شنیده و نه چشمی دیده است. تفکرات ، ایده ها و گفتار و کردار او خیلی بیش از آن بوده است که با دست و زبان و قلم وی بروز کرده و در تاریخ ثبت شده است.”(۱۰)
– عبدالفتاح عبدالمقصود، ( نویسنده و دانشمند مشهور مصری)
می نویسد:
” پس از محمد صلی الله علیه و آله و سلم کسی را ندیده ام که شایسته باشد پس از او قرار گیرد، یا بتواند در ردیفش بیاید، جز پدر فرزندان پاک و برگزیده پیغمبر( علی بن ابی طالب) و من در این سخن به طرفداری تشیع وارد نشده ام، بلکه این رایی است که حقایق تاریخ به آن گویاست. او، برترین مردی است که مادر روزگار تا پایان عمر خود چون او نزاید، و اوست که هرگاه هدایت طلبان به جستجوی اخبار و گفتارش برآیند، از هر خبری برای آنان شعاعی می درخشد، آری او مجسمه ای از کمال است که در قالب بشریت ریخته شده است.”(۱۲)
– جبران خلیل جبران( نویسنده معروف مسیحی)
می نویسد:” علی از جهان درگذشت، در حالیکه شهید عظمت خود شد. در حالی که نماز میان دو لبش بود و دلش از شوق پروردگار لبریز بود. عرب حقیقت مقام و قدر علی را نشناخت، تا از میان همسایگان پارسی آنان، مردمی به پا خاستند و بین گوهر و سنگ ریزه را فرق گذاشتند. “(۱۳)
– بارون کاردایفو ( دانشمند فرانسوی)
می نویسد:
” علی مولود حوادث نبود، بلکه حوادث را او به وجود آورده بود، اعمال او مخلوق فکر وعاطفه و مخیله خود اوست، پهلوانی بود که درعین دلیری ، دلسوز و رقیق القلب، و شهسواری بود که در هنگام رزم آرایی، زاهد از دنیا گذشته بود. به مال و منصب دنیا اعتنایی نداشت و در حقیقت ، جان خود را فدا نمود. روحی بسیار عمیق داشت که ریشه آن ناپیدا بود و در هر جا خوف الهی آن را فرا گرفته بود. “(۱۴)
در حقیقت باید گفت، سخن گفتن درباره علی علیه السلام ، ابرمرد جهان اسلام و انسانیت ، کاری است بس دشوار و سنگین که هر کس را توان قلم رسایی و سخن گفتن درباره آن نیست. علی علیه السلام وجودی است چند بعدی و جامع اضداد؛ شجاع است و پرصلابت ، سخنوری است بلیغ و فصیح. در محراب عبادت ، عابدی است، گریان و لرزان و زاهدی است خدا ترس. حاکمی است مدیر، سیاستمداری است مدبر و بخشنده ، ایثارگری است توانا، رهبری است قاطع ، پیوسته با حق است و حق با او، در اجرای حق پر صلابت و سخت گیر، خصم ظالمان است و یاور مظلومان. او امیرمؤمنان است و سرور عارفان و در عین حال پناهگاه یتیمان و بی سرپرستان و ستم دیدگان، دلی دارد جوشان از عواطف انسانی و ترحم به زیردستان، در عین قدرت و سخاوت ، ژنده پوشی است کارگر و کشاورز، حکیمی است بصیر و داوری است دادگر و بی گذشت . به راستی که شناخت گوشه ای از این دریای ناپیدا و اسوه فضیلت و تقوا و دانش ، برای کسی امکان ندارد، مگر خدایی که خالق اوست و پیغمبری که مربی و معلم اوست و اولاد طاهرینش علیه السلام که پرورش یافتگان مکتب اویند.(۱۵)
امام علی علیه السلام ، بنده راستین حق بود که حجاب های نور را در نوردیده و به محبوب خویش پیوسته بود . علی علیه السلام همان شخصی است که پا بر شانه پیامبر گذاشت و بت های جاهلیت را شکست، او همان شیرمردی است که در لیله المبیت در بستر پیامبر خوابید و نقشه شوم کفار را نقش برآب کرد، او که گنجینه اسرار خدایی است، خود را با فرودست ترین انسان ها یکسان می بیند، با آن ها هم سفره می شود و در کنار تنورشان می نشیند، آتش را به جان می خرد تا برای کودکان یتیم که گمان می کنند علی از یادشان غافل مانده است، نانی تهیه کند، شب هنگام تنها و بی یاور، انبان آذوقه و آرد را بر شانه می گذارد و به صورت ناشناس خانه به خانه درها را به صدا در می آورد تا فقیران با شکم گرسنه سر بر بالین نگذارند.
علی علیه السلام اگر رنگ خدا نمی داشت و مردی الهی نبود، فراموش شده بود. علی علیه السلام نه تنها با کشته شدنش نمرد، بلکه زنده و زنده تر شد.
پی نوشتها:
۱- منتهی الامال؛ ص ۵۲-۵۱٫
۲- المعیار و الموازنه ، ص ۱۹۸٫
۳- زندگی شخصی امام علی علیه السلام ، جمعی از نویسندگان ، ص ۸۶٫
۴- همان.
۵- صوت العداله الانسانیه، ص ۱۹-۷٫
۶- همان، ص ۱۲-۱۱٫
۷- امام علی علیه السلام از نگاه دیگران، جمعی از نویسندگان، ص ۱۰۱٫
۸- والعادیات، فضایل حضرت علی علیه السلام ، ص ۱۷٫
۹- امامت علی در آینه عقل و قرآن، محمد جواد مغنیه، ص ۱۲۵٫
۱۰- ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج۱، محمد تقی جعفری، صص ۱۷۴-۱۷۵٫
۱۱- علی کیست، فضل الله کمپانی، ص۲۴۴٫
۱۲- مجله شاهد، شماره ۳۰۷، ص ۲۵٫
۱۳- همان، همان ص.
۱۴- همان، همان ص.
۱۵-علی علیه السلام اسوه تقوا و عدالت، احمد احمدی بیرجندی.
نظرات شما عزیزان: