تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 91502
بازدید دیروز : 52941
بازدید هفته : 223669
بازدید ماه : 276947
بازدید کل : 10668702
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : چهار شنبه 30 / 7 / 1398

قرآن عوامل پیروزی در حرکت جهادی را سه عنصر ذکر می کند: یکی ایمان، دیگری بصیرت و سومی صبر. اگر این سه عامل در جبهه حق بود، نسبت موفقیت یک به ده می شود. اگر بیست نفر باشند در مقابل دویست نفر پیروز می شوند؛ بنابراین بصیرت یکی از ارکان موفقیت در فرد یا جمع است. به خاطر این مسئله است که در مقابل بصیرت، عوام زدگی، جهالت و کورکورانه حرکت کردن قرار دارد. آدم هایی که نمی توانند درست جهت یابی کنند دچار شبیخون می شوند. در روایت آمده کسی که به زمان خود آگاه باشد مورد شبیخون واقع نمی شود؛ در حقیقت زمان شناسی یکی از مؤلفه های بصیرت است. آدم ها سه دسته اند. بعضی ها جلوتر از زمان خودشان حرکت می کنند، بعضی ها با زمان حرکت می کنند و بعضی ها هم عقب تر از زمان خود حرکت می کنند. آنهایی که جلوتر از زمان حرکت می کنند موفق هستند؛ رهبران، مدیران و هادیان جامعه کسانی هستند که جلوتر از زمان خودشان را می بینند و آینده نگر هستند.

 بعضی ها نمی توانند جلوتر از زمان را ببینند، همزمان حرکت می کنند، باز هم به اندازه ای قابل قبول است؛ اما خطرش این است که با یک لحظه غفلت، عقب می مانند. کسی همیشه موفق است که همواره جلوتر از زمان خود را پیش بینی کند. کسانی که عقب تر از زمان را می بینند همیشه در انحراف هستند و در غفلت به سر می برند. وقتی زمان گذشت دیگر کاری نمی شود کرد. وقتی ابوموسی اشعری روی منبر هست باید بفهمد چه می گوید از منبر که پایین آمد دیگر کار از کار گذشته است و دیگر نمی شود کاری کرد. او باید قبل از اینکه بنشیند با عمرو عاص بحث کند باید بداند او کیست و توطئه اش چیست؟ ایشان با خوش بینی و ساده لوحی از کنارش گذشت و رفت بالای منبر، باز می توانست وقتی روی منبر بود جلوی خیلی از فجایع را بگیرد؛ ولی از منبر پایین آمد و دیگر کار از کار گذشت.

 چنین کسی نه جریان شناس است، نه زمان شناس و نه دشمن شناس، و همواره در غفلت به سر می برد.

 منظور از بصیرت سیاسی و بصیرت دینی در عصر غیبت چیست؟

 یک فرد انقلابی هم باید متدین باشد و هم فهم درستی از دین داشته باشد تا در هر زمانی حق و محوریت آن را درک کند. در عصر امامت بصیرت سیاسی و دینی چه ایجاب می کند؟ جایی که نیازمند فداکاری، گذشت و ایثار است آن قوه ایمان، فرد را وادار کند به ایستادگی در برابر دشمن و دفاع از حق، بصیرت سیاسی هم فهم او را نسبت به شناخت امام زمان بیشتر می کند. امامت در قرآن دو نوع تعریف شده است؛ امامت نور و هدایت و امامت نار و ضلالت. درباره اولی می فرماید: »وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَینَا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاَةِ وَإِیتَاءَ الزَّکاةِ وَکانُوا لَنَا عَابِدِینَ« (انبیاء: 73) و درباره امامت نار می فرماید: »وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یدْعُونَ إِلَی النَّارِ وَیوْمَ الْقِیامَةِ لاَ ینصَرُونَ« (قصص: 41) که دو حزب را تعریف می کند؛ حزب اللّه و حزب الشیطان؛ یعنی هم جبهه حق داریم و هم جبهه باطل؛ بصیرت سیاسی انسان را میان این دو جبهه رهنمون می سازد که جبهه حق کجاست و امام نور کجاست؟ در کجا باید قرار گیرد؟ چگونه موضع گیری کند و چگونه حرکت کند؟ اشکالی که در عصر امامت بود همین بود که بسیاری از مردم متدین نماز می خواندند، عبادت می کردند، روزه می گرفتند، اما امام حق را نتوانستند بشناسند؛ به همین دلیل در کربلا و دوره های بعدی چنان شد؛ در حقیقت امتحان بصیرت باعث این انحراف و گمراهی شد. در عصر غیبت، مردم رها شده نیستند. در عصر غیبت یک انسان دارای بصیرت سیاسی و بصیرت دینی کسی است که همان شاخص های حق مداری را دنبال کند؛ یعنی بداند نائب امام زمان در عصر غیبت کیست، چگونه باید ارتباط برقرار کند، چگونه حرکت کند، چگونه موضع بگیرد، چگونه مبارزه کند تا زمینه حکومت الهی ولی فقیه فراهم شود. دقیقاً در عصر حاکمیت ولی فقیه نیز بصیرت دینی و بصیرت سیاسی راه و برخورد انسان را با مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی مشخص می کند که راه و مسیر را گم نکند؛ همان طور که گفته شد، آنها چراغ راهنما و قطب نما هستند که انسان به انحراف کشیده نشود و به صراط مستقیم رهنمون شود.

 چگونه بصیرت پیدا کنیم یا به تعبیر دیگر، عوامل بصیرت چیست و چه عواملی کمک می کنند که ما نسبت به امور، روشن بین و بینا بشویم؟

 یک سری الزامات است که اگر آن ها در یک فرد جمع شود می تواند جهت حرکت او را تنظیم کند؛ یعنی بصیرت به وجود می آید و وقتی بصیرت ایجاد شد، انسان، خود مسیر را پیدا می کند. یکی از آن الزامات، »زمان شناسی« است؛ یعنی انسان زمان خود را بشناسد که چه اقتضایی دارد؟ متغیرها چیست؟ دشمن کیست؟ زمان شناسی خیلی مهم است. یکی از ویژگی های مهم حضرت امام همین زمان شناسی بود. یکی از ویژگی های رهبر معظم انقلاب هم زمان شناسی است که دقیقاً طبق همان، موضع می گیرند و جامعه را هدایت می کنند و انقلاب را در مسیر خودش تثبیت می کنند.

 لطفاً مصداقی از دوران حضرت امام رحمة الله و مقام معظم رهبری مدظله العالی ذکر کنید تا بحث زمان شناسی روشن تر گردد.

 حضرت امام رحمة الله بیست سال قبل از بروز و ظهور اندیشه های منافقین آن ها را شناخت. اینها رفتند نجف خدمت امام که برای مبارزه مسلحانه اجازه بگیرند. امام به آنها فرمود: تا انقلاب فکری به وجود نیاید زمینه حرکت مردمی علیه نظام به وجود نمی آید. با جنگ مسلحانه نمی شود نظام را ساقط کرد. آمدند نهج البلاغه و... برای امام خواندند؛ اما امام فرمود: من به آنها شک کردم. بعضی از افراد نتوانستند آنها را بشناسند؛ ولی امام آنها را بیست سال قبل شناخت.

 مقام معظم رهبری نیز در ماجرای پس از انتخابات پی بردند که این حرکت تهاجمی که می گوید انتخابات تقلبی است، دقیقاً به منظور مقابله با نظام اسلامی است. این درک درست رهبری از شرایط باعث شد که ایشان بایستند و این توطئه را خنثی کنند و اینها از عمق بصیرت ایشان است.

 دومین مؤلفه برای افزایش بصیرت، دشمن شناسی است. اگر ما بتوانیم دشمن را بشناسیم می توانیم در برابر آن ایستادگی کنیم. یک دشمن آشکار است که علنی به جنگ ما می آید. دو، دشمنی که نیمه آشکار است و سه، دشمنی که پنهان است و پیچیده عمل می کند که شناخت آن مشکل است. حضرت امیرعلیه السلام می فرماید: بزرگ ترین دشمنان آنهایی هستند که مخفی اند، کید و نقشه آنها پیچیده تر از آن است که بتوان آنها را شناخت.

 در جنگ سخت، درک این مسئله خیلی آسان است و هرکسی پس از اولین موشک یا اولین توپی که شلیک بشود می فهمد که جنگ شروع شده و دشمن کیست؛ اما در جنگ نرم شناخت دشمن خیلی مشکل است. یکی از مهم ترین عوامل بصیرت، دشمن شناسی است، قرآن نیز هزار و پانصد آیه فقط در مورد دشمن شناسی ذکر کرده و جالب این است که سیصد آیه آن فقط به نفاق شناسی اختصاص دارد؛ زیرا شناخت منافق خیلی سخت است. پیامبر اعظم صلی الله وعلیه وآله با دشمن آشکار روبه رو بود؛ اما امیرالمؤمنین علیه السلام با دشمن پنهان. تفاوت دوران امام راحل رحمة الله با دوران مقام معظم رهبری در همین است که در عصر امام، امام با دشمنان آشکار رو به رو بود و امروز رهبر معظم انقلاب با دشمنان پنهان رو به رو هستند؛ یعنی چهره هایی هستند که بومی اند؛ ولی در پشت صحنه، عقبه آنها به دشمنان وصل است و دارای نفاق هستند. درک این مسئله برای مردم خیلی مهم است.

 اگر ما بخواهیم دشمن پنهان را بشناسیم یکی از راه هایش گوش کردن به شاخص های رهبری است. اتکا به سخنان رهبری می تواند زمینه دشمن شناسی پنهان را مشخص بکند؛ چون افرادی که بصیرت بالایی دارند دیده بان هستند. آنها بهتر می توانند دشمن را ببینند و معرفی بکنند؛ لذا یکی از راهکارهای دشمن شناسی این است که شما ببینید چه بلایی بر سر جبهه حق آمد. در جنگ جمل، یکی از خواص به نام حارث بن حوت آمد خدمت حضرت امیرعلیه السلام و عرض کرد: شما تصور می کنید که من اهل جمل را بر باطل می بینم؟ مگر می شود ما بگوییم طلحه و زبیر دارای انحراف هستند؟! انحراف سیاسی با انحراف اعتقادی دو چیز است. ممکن است بعضی ها نماز بخوانند، روزه بگیرند و عبادت کنند؛ اما دچار انحراف سیاسی باشند.

 در گذشته با سوسیالیسم همراه با مذهب رو به رو بودیم. امروزه لیبرالیزم همراه با اعتقاد دینی، یعنی تلفیقی از اعتقادات دینی و آموزه های لیبرالیزم. شاید آدمی نماز شب هم بخواند؛ ولی دارای تفکرات لیبرالیستی باشد. در گذشته سوسیالیست هایی در کشورمان بودند، چپ گرایانی که دنبال جامعه توحیدی بی طبقه بودند، اقتصاد را سوسیالیستی می دانستند؛ ولی نماز هم می خواندند و خدا را قبول داشتند. آنها خالقیت خدا را قبول داشتند؛ ولی توحید ربوبی را قبول نداشتند.

 یکی از مشکلات همین است که وقتی می خواهیم حق و باطل را با آدم ها تمیز بدهیم می گوییم این آدم چون قبلاً در جبهه حق بوده الان هم در جبهه حق است. این مقایسه نادرستی است. ملاک های دیگری باید مد نظر قرار گیرد. وقتی حارث به حضرت علی علیه السلام گفت که من دچار تحیر شده ام، حضرت فرمود: »انک تنظر تحتک و لم تنظر فوقک« حضرت می فرماید تو فقط جلوی پایت را می بینی، یک مقدار نگاهت را بالاتر بیاور آن دورتر را هم ببین. چنین شخصی بصیرت ندارد و در فهم سیاسی ضعیف است. بنابراین شناخت حق و باطل یکی از مؤلفه های بصیرت است. حارث بعد آرام گفت: نمی شود من مثل سعید بن مالک و عبداللّه بن عمر یک گوشه ای بروم و کاری به این طرف و آن طرف نداشته باشم؟! حضرت فرمود: حارث متوجه باش که سعید بن مالک و عبداللّه بن عمر نه حق را یاری کردند نه باطل را. حضرت می خواهد بفرماید ما یک منطقه بی طرف نداریم. اینجا یا آدم در جبهه حق است یا در جبهه باطل. امام علی علیه السلام به آصف بن قیس می فرماید: آدمی که ساکت است برادر کسی است که به انحراف و باطل رضایت داده است. سپس می فرماید: هر کس با ما نیست علیه ماست؛ یعنی آنهایی که با علی علیه السلام نبودند دو دسته بودند: یک دسته در جبهه معاویه بودند و دسته دیگر در خانه شان نشسته بودند و ذکر و ورد می گفتند. حضرت می فرماید هر دوی اینها علیه ما هستند.

 هر دوی اینها در تضعیف این جبهه مؤثر هستند؛ اما در آخرت ممکن است خداوند از نظر مجازات تفاوتی برای آنها قائل شود.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: بصیرت
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی