مفهوم ولایتمداری و بصیرت دینی
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4623
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 23460
بازدید ماه : 197849
بازدید کل : 1609528
تعداد مطالب : 16947
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 11 / 8 / 1398

 رأس آنها امیرمؤمنان علیه السلام بودند که خدا را آنگونه که بود معرفی کرده اند. گواه این سخن، خطبه های توحیدی نهج البلاغه و کتاب های روایی توحیدی گران سنگی چون کتاب توحید صدوق است؛ و همین مسأله کافی است که ما به راز پیوند ناگسستنی میان معرفت توحید و معرفت ولایت ائمه علیهم السلام و ضرورت اعتقاد به آن پی ببریم.

 از آنچه آورده شد، پیوند ناگسستنی میان معرفت و بصیرت و میان ولایت و ولایتمداری نیز آشکار گشت؛ زیرا ولایتمداری بدون شناخت کافی و بصیرت و آگاهی معنا و مفهوم درست و حقیقی خود را نداشته و در باور قلبی و ایمانی و صحنه عملی و رفتار بیرونی انسان های مسلمان ولایتمدار، آثار مطلوب و سودمند خود را به جای نمی گذارد و چه بسا که شخص را به سعادتمندی و رستگاری حقیقی نرساند.

 ولایتمداری با بصیرت و شاخص های آن

 همان طور که اشاره شد ولایتمداری راستین آمیخته با بصیرت، نشانه ها و لوازمی دارد و در شاخص های مهم زیر قابل شناسایی و ارائه است:

 1. اطاعت از روی اعتقاد و اخلاص

 ولایتمداری مانند هر مسئله اعتقادی و رفتار ظاهری دیگر دارای مراتب و درجات گوناگون است و طبیعی است که هر مرتبه، اثر یا آثار مربوط به خود را دارد. اما برای رسیدن به مرتبه عالی و دستیابی به آثار سودمند دنیوی و اخروی ولایتمداری، باید به لوازم آن از روی اعتقاد و اخلاص تن داد و تسلیم محض ولی اللَّه و امام و مقتدای خویش شد. آن گونه که قرآن کریم درباره ولایتمداری نسبت به رسول اکرم صلی الله وعلیه وآله می فرماید:

 فَلاَ وَرَبِّک لاَیؤْمِنُونَ حَتَّی یحَکمُوک فِیما شَجَرَ بَینَهُمْ ثُمَّ لاَیجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیتَ وَیسَلِّمُوا تَسْلِیماً (نساء: 65)

 به پروردگارت سوگند که ایمان نمی آورند مگر آنکه تو را درباره آنچه میانشان مایه اختلاف است داور قرار دهند، آنگاه از حکمی که کرده ای در دل هایشان (اندکی) احساس ناراحتی نکنند و کاملاً سر تسلیم فرود آورند.

 امیرمؤمنان علیه السلام نیز ولایتمداری راستین را این گونه بیان می کند:

 به اهل بیت پیامبرتان نگاه کنید و بدان سو که می روند بروید و پی آنان را بگیرید و هرگز شما را از هدایت بیرون نبرده و به پستی و گمراهی باز نخواهند آورد. اگر ایستادند بایستید و اگر برخاستند (و قیام کردند) شما نیز برخیزید؛ بر آنان پیشی نگیرید که گمراه می شوید و از آنان بازپس نمانید که هلاک می شوید.(صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 97، ص 143)

 روشن است که چنین اطاعت کامل از روی اعتقاد و اخلاص، میسّر نمی شود جز در پرتو ولایتمداری همراه با معرفت و بصیرت کافی؛ معرفت و بصیرت به این که هر آنچه ائمه علیهم السلام می گویند و هر فرمانی که می دهند حق بوده و همان فرمان خدا و پیامبرش می باشد و انجام بدون چون و چرا و از روی اعتقاد و اخلاص آن، مایه هدایت و رستگاری انسان است.

 نمونه عینی این گونه ولایتمداری را باید در رفتار امثال »عبداللَّه بن ابی یعفور« یافت که به محضر مولا و مقتدایش امام صادق علیه السلام چنین می گوید:

 سوگند به خدا، اگر اناری را دو نیم بکنید و نیمی را حرام و نیمی را حلال اعلام نمایید، من گواهی می دهم آنچه را حلال دانسته ای حلال و آنچه را حرام اعلام کردی، حرام است (و من در برابر فرمان و نظر شما کاملاً تسلیم بوده و آن را باور دارم).

 نمونه عینی دیگر، ولایتمداری »اویس قرنی« است، همو که یکی از زهاد هشت گانه دنیای اسلام است و زهد و عبادت او چنان بود که شبی را تا به صبح به رکوع یا سجود می ایستاد! او با این حال، مرد جنگ و جهاد بود و در جنگ صفّین(محمدتقی تستری، قاموس الرجال، مؤسسه نشر اسلامی، 1410، ص 2، ص 233)

 با دو شمشیر در رکاب مولایش علی علیه السلام حاضر شده بود و از مرتبه ای از بصیرت و معرفت دینی برخوردار بود که به محضر امیرمؤمنان علیه السلام شرفیاب شد و عرض کرد: دستت را دراز کن تا با شما بیعت کنم. امام فرمود: بر چه چیزی بیعت کنی؟ گفت: بر بذل جان در راه تو. پس از بیعت در رکاب امام علیه السلام به جنگ و جهاد جانانه پرداخت تا این که جام شهادت را سرکشید و به وصال و لقای حق رسید.(همان، ص 219؛ فریدالدین عطّارنیشابوری، تذکرة الاولیاء، چاپخانه مظاهری، خرداد 1336، ص 33)

 در برابر این نمونه های اندک ولایتمداری با بصیرت در همین جنگ صفین، نمونه های فراوان ولایتمداری بی بصیرت یافت می شود که باور انسان نسبت به اهمیت و نقش فزاینده بصیرت، بیداری، هوشمندی، معرفت و آگاهی در دین داری و ولایتمداری را به یقین می رساند. نمونه های ولایتمداران بی بصیرت در این جنگ به حدی است که اگر جنگ صفّین را که به پیروزی فریبکارانه معاویه از راه استفاده از عناصر بی بصیرت و جاهل منجر شده، جنگ جهل، فریب، و فریبکاری علیه بصیرت و علم و آگاهی و غلبه جهل و بی بصیرتی بر بصیرت و معرفت دینی، بنامیم، نامی به جا و مناسب است.

 این جنگ با دغل بازی معاویه و اتهام دروغین »خونخواهی قتل عثمان« از امام علی علیه السلام آغاز شد و در ادامه هم در آستانه شکست کامل لشکر شام، ورق پاره هایی به نام قرآن بر سر نیزه ها برده شد و موجب فریب بسیاری از لشکریان جاهل و بی بصیرت امام علیه السلام به نام »خوارج نهروان« گردید و در صفوف لشکر حق شکاف و سستی ایجاد کرد و پیروزی حتمی در حال وقوع را از دسترس امام و یارانش دور ساخت. سپس با اجرای حلقه دیگری از نیرنگ و فریب به نام »حکمیت« و فریفتن فردی بی بصیرت و خام به نام »ابوموسی اشعری« توسط عمروعاص حیله گر، غائله جنگ را به سود معاویه رقم زدند و در نتیجه، عنان حکومتِ بر مردم مسلمان را به دست معاویه و یاران و جانشین دنیاپرست و سست ایمانش سپردند به گونه ای که نسل و حرث تباه شد و به واقعه خونین کربلا منجر گردید.

 معاویه و یاران مکار و حیله گرش به ویژه عمروعاص، به حدی صحنه جنگ را طراحی و مدیریت کردند و شعارهای فریبنده اسلامی و ادعاهای دروغین حق خواهی سر دادند که نه تنها بسیاری از عموم شیعیان ساده لوح و بی بصیرت، بلکه بسیاری از خواص یاران حضرت علی علیه السلام نظیر »ربیع بن خُثَیم« نیز به دلیل سطحی نگری و نداشتن تحلیل درستی از مسائل و وقایع پیرامونی فریب خوردند.

 ربیع یکی از »زُهّاد ثمانیه« است. او نیز در عبادت آن گونه بود که شب هایی را تا به صبح در رکوع یا سجود می گذرانید. با این حال، فهم و بصیرت او چنان پایین بود که به رغم اظهار وفاداری به امیرمؤمنان علیه السلام و ادّعای ولایتمداریش، در بحبوحه جنگ صفّین همراه با چهارصد نفر دیگر به محضر امیرمؤمنان علیه السلام آمدند و گفتند: با همه اعتقادی که به فضایل و مقام شما داریم ولی در حقانیت و مشروعیت این جنگ دچار تردید شدیم. (استدلال آنها این بود که می گفتند: ما با اهل قبله و گروه مسلمان درنبردیم!) از این رو، از شما می خواهیم ما را به جایی بفرست که یقین داشته باشیم با کفّار می جنگیم! امام علیه السلام نیز آنان را به ناچار به سر حدّات اعزام کرد.(ر.ک: بحارالانوار، ج 32، ص 406، و ج 8، ص 108)

 این وقایع تلخ تاریخی نشان می دهد که اگر انسان زاهد نامداری چون »ربیع بن خثیم« از بصیرت و معرفت کافی نسبت به مقام امامت و ولایت ائمه علیه السلام برخوردار نباشد، نمی تواند در صحنه عمل به حد مطلوب و کامل ولایتمدار باشد و بهره معنوی لازم و سعادتمندی را به دست آورد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: بصیرت
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی