«در مدینه پیچید كه دختر پیامبر میخواهد با مردم سخن بگوید، مردم گویی چند برابر گنجایش مسجد پیامبر، در مسجد و اطراف آن گرد آمدند تا سخنان فاطمه را بشنوند. برای ورود دختر پیامبر و ناموس كبرای الهی در میان مردم و صحن مسجد، در گوشهای از مسجد پردهای آویختند، و فاطمه (س) در میان زنان مؤمن و محترم آل هاشم كه در دو طرف او حركت میكردند، وارد مسجد شد؛ فاطمه مانند پیامبر گام برمیداشت. مردم گویی صدای پای پیامبر را میشنیدند. و هنگامی كه به سخن گفتن آغاز كرد گویی صدای پیامبر به گوششان میرسد.
فاطمه كه روزی كه میخواست متولد شود، بزرگترین زنان تاریخ آفرینش، از جمله مریم مقدس، از آسمان آمدند تا خدیجه كبری تنها نباشد، و فاطمه در آغوش آنان متولد شود، اكنون نیز كه میخواست تاریخ را دوباره متولد كند، ارواح آدم و نوح ابراهیم و موسی و عیسی و جبرئیل و میكائیل، او را بدرقه میكردند، گویی عالم ملكوت الهی به زمین آمده بود و با فاطمه گام برمیداشت...
لحظههایی بس باشكوه و پرهیبت، و با این همه، دردناك بود؛ لحظههایی كه اگر نبود، هیچ لحظهای از لحظههای تاریخ به بلوغ مضمونی و حماسی خویش نرسیده بود ... فاطمه وارد مسجد شد و در محل سخن گفتن قرار گرفت. با نخستین جملههایی كه بر زبان راند مدینه منفجر شد، بلكه تاریخ، نه تنها مسجد... نالههای سوزان مردم، سوز روحی و ژرف فاطمه را منعكس میكرد و دیوارهای شهر مدینه را میسوزاند... و گریه امان خلق را بریده بود...
فاطمه چه گفت؟ قرآن - علی، عدالت - انسان ...
مدینه چه شد؟ سراپا لرزه و استماع ...
آن لحظات چه لحظاتی بوده است، و فاطمه(س) چه شخصیتی بوده و چه كرده است. اگرچه فاطمه نتوانست علی را دوباره تا ستیغ بلند غدیر، ستیغ آسمانی «من كنت مولاه فهذا علی مولاه» برآورد، و قرآن را، در كنار چشمه خورشید، به دست علی، بر همه جامعهها بتاباند و امت واحد قرآنی بسازد، لیكن توانست علی را از قبر ساخته سیاست سفیانی بیرون آورد، و در معبر تاریخ قرار دهد، تا دست كم روزی، اگرچه برای مدتی كوتاه و پرمخاطره، حكومت قرآنی واقعی بتواند تشكیل شود، و مدینة النبی یك نمونه از خود به جای بگذارد، و نهجالبلاغه آفریده شود.
اگر علی(ع) در همان خانه نشینی و انزوایی كه در جریان جنجال سقیفه بر او تحمیل شد، باقی مانده بود و خطبه آتشین و حركت انقلابی دختر پیامبر او را دوباره مطرح نساخته بود، هیچگاه به همان خلافت ظاهری اندك ساده خویش نیز نمیرسید، و قرآن دیگر به هیچ وجه ابعاد فردسازی و جامعه پردازی خود را نشان نمیداد. آیا به دست چه كسانی میتوانست نشان دهد؟ همانان كه كعبه را به منجنیق بستند، و سر پسر پیامبر را به سرنیزه در شهرها و هامونها گرداندند، و در شرابخواری و آدمكشی همانند نداشتند، و به هنگام خلافت، به قرآن میگفتند: قرآن، خدا حافظ! (هذا فراق بینی و بینك!)
یكی از مسایل بسیار مهم در این حادثه عظیم، مضامین خطبه فاطمی است، و سخنان دیگری كه فاطمه(س) در این چند روز تا پایان عمر كوتاه خویش فرموده است. من سخن خود را در مینوردم. خطبهای كه به تعبیر مورخ و محدث معروف، بهاءالدین اربلی (م: 695 ق): «علیها مسحه من نورالنبوه، و فیها عبقة من ارج الرساله، و قداوردهاالموالف و المخالف...»/ «خطبهای كه فروغ نبوت از آن میتابد، و بوی خوش رسالت از آن میترواد، و شیعه و سنی آن را در كتابهای خود نقل كردهاند» باید اهداف الهی، انسانی، اقتصادی، معیشتی، اجتماعی، تربیتی و حماسی این خطبه را درك كرد.
تاكیدی كه این خطبه بر ضرورت حكومت عادل میكند و به صراحت میگوید كه در غیر حكومت عدل، مردمان بردگان زرخرید اقلیتی مستكبر و سرمایهدار خواهند بود و فاصله معیشتی مردم به بیش از حد تحمل وجدان انسانی و روح قرآنی خواهد رسید، باید فهمیده شود.
استاد حكیمی ادامه داده است: در آن روزها كه علی(ع) نمیتوانست دست به شمشیر ببرد، فاطمه(س) از سخن شمشیری ساخت _ آتش بیان و حقنشان _ كه هم خونی ریخته نشد، و هم حقیقت را تا ابد بر لوح زمانها و پیكره آبادیها و مكانها ثبت كرد.
اگر فاطمه(س) نبود، یا اگر به این قیام الهی اقدام نمیكرد، امروز نه تنها از ارزشهای اسلامی، بلكه از هیچ ارزش و فضیلتی چه بسا نشانی نبود و قرآن كریم، با انواع تفسیرهای اشعری و متعزلی و ماتریدی یا تاویلهای فلسفی و عرفانی، ماهیت و حیانیت و منزه از اختلاف بودن خود را از دست میداد، و از تفسیر مفسران راستین كتاب الهی، یعنی ائمه طاهرین(ع)، چیزی یافت نمیشد. لیكن این قیام قرآنی و حماسه فاطمی، سبب شد كه علی(ع) از حذف مطلق مصون ماند، و پس از بیست و پنج سال، به روی كار آید و بتواند شهر نمونه قرآنی را بسازد، یعنی كوفه منهای فقر؛ چنان كه احمد حنبل شیبانی _ امام مذهب حنبلی در كتاب فضایل الصحابه نقل میكند كه علی(ع) فرمود: «ما اصبح بالكوفه احد الا ناعما، ان ادناهم منزلة لیاكل البر، و یجلس فی الظل، و یشرب من ماءالفرات»/ «در كوفه همه زندگیای مناسب دارند: صاحبان پایینترین شغلها نان گندم میخورند، خانه دارند، و از آب سالم و گوارای فرات مینوشند.»
علی(ع)، در همین چهار سال و اندی، با آن سه جنگ داخلی تحمیلی و ویرانگر، از هر فرصتی بهره جست، و دهها اصل قرآنی و ارزش اسلامی را در هدایت و تربیت فرد و جامعه، پی ریخت، و اصول انسانیت قرآنی و اسلامیت واقعی را متبلور ساخت، و با مردم سخنانی را در میان نهاد كه حاصلی چونان نهجالبلاغه داشت، و عهدنامه مالك اشتر را نوشت كه آییننامه حكومت قرآنی است، و هر حكومتی، در هر وقت و هر جا و متصدیان آن در هر لباسی، وقتی اسلامی است و حق دارد ادعای اسلامی بودن كند و مردم را به این نام به اطاعت وادارد، كه از عهدنامه، سرسوزنی تخلف نداشته باشد.
علامه حكیم در پایان این مقدمه شور انگیز آورده است: فریاد عدالت فاطمه، در روز عاشورا، از حنجره فرزندش حسین(ع) نیز طنینافكن شد، چنان كه روزی همان فریاد، از حنجره فرزند دیگرش مهدی موعود (عج) طنینافكن خواهد شد، و عدالت آفاقی و انفسی گستره زمین و آفاق زمان و عرصههای زندگی انسانی را خواهد گرفت... و این است حقیقت جاودان رسالت محمدی ... و این است كه شیعه هماره فریاد میزند:
_ بعثت،
_ غدیر،
_ عاشورا،
_ مهدی...
نوشته ای شورانگیز از علامه حکیمی
شکوری
نظرات شما عزیزان: