جنبه هایی از مدیریت بحران پیامبر اکرم(ص) (1)
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3764
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 22601
بازدید ماه : 196990
بازدید کل : 1608669
تعداد مطالب : 16947
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : یک شنبه 17 / 12 / 1398

«یکی از مظاهر فرماندهی رسول اکرم(ص) مساوات و برابری او میان خود و سربازان است؛ به گونه‎ای که هر سربازی خود را در کنار آن حضرت احساس می‎کرد و در حقوق و تکالیف، یک سرباز با او برابر بود. گویاترین گواه این حقیقت آن است که در [جنگ «بدر» ] آن حضرت، خود به همراه علی بن ابیطالب(ع) و مرثد یک شتر داشتند و هر سه به نوبت از آن استفاده می‎کر‎دند و حتی هنگامی که نوبت پیاده‎روی او فرا می رسید و آن دو می‎خواستند آن حضرت را از این امر معاف بدارند، این خواسته را رد کرد و فرمود:«شما از من قویتر نیستید و من نیز کمتر از شما از اجر و پاداش بی‎نیاز نیستم.»

 

2 5 تشویق و تنبیه

پیامبر گرامی (ص)، اقسام تشویقها را اعم از معنوی، زبانی، رفتاری، مقامی، مالی و غیره به کار می گرفت و هر جا چاره ای جز تنبیه نبود، همچون پزشکی حاذق، اقدام به بهترین مداوا می کرد.

از جمله تنبیه های زیبا در دوران مدیریت رسول خد(ص)، برخورد آن حضرت با کسانی بود که از شرکت در غزوة «احد»، خودداری کرده بودند. به این ترتیب که پس از بازگشت مسلمانان از این پیکار، آنان شبی را در خانه های خود گذراندند و فردای آن روز، پس از نماز صبح پیامبر(ص) به بلال فرمود تا مردم را برای تعقیب دشمن فرا خواند و مقرر کرد، جز آنان که دیروز همراه لشکر در جنگ بوده اند،کسی حق همراهی با آنان را ندارد. مشخص است که از جمله اهداف پیامبر، تنبیه آنانی بود که از یاری آن حضرت خودداری کرده بودند تا جایگاهی در جامعه و منزلتی نزد مردمان نداشته باشند و این تنبیه روانی، از یک سو آنان را در صورت شایستگی بیدار کرده و اصلاح کند و از سوی دیگر، هشدار گونه ای باشد.

 

2 6 انضباط و جدِیت در ادارة امور

بدون تردید، لازمة گردش درست کارها، انضباط و جدیت در امور است و مدیریت رسول خد(ص) نیز مدیریتی منضبط و جدی بود مراد از جدیت، سامان پذیری، آراستگی، نظم و ترتیب، سعی و کوشش در کارها و پرهیز از هرگونه سستی و بی سامانی در امور است.[43] بسیاری از شکستها و ناکامیها که دامنگیر جمعیتها و سازمانها شده، از همین رهگذر بوده است. به همین لحاظ، آن چه در پیکار «احد» روی داد، محصول عدم رعایت این امر از جانب گروهی از مسلمانان بود.

 

3 مدیریت علمیاتی

3 – 1 کسب اطلاعات یا تکمیل آن:

پیامبر خد(ص) همواره برای به دست آوردن آگاهیهای قبل از نبرد در جهت خنثی کردن اندیشة نبرد یا پی بردن به نقشه آن و یا در جهت تقویت صحت تصمیمها به دریافت و دستیابی به همة اخبار و امور مربوط به دشمن فرمان می دادند.

پیامبر(ص) برای دستیابی به اطلاعات، بیش از سایر امور جنگی در تلاش بودند؛ زیرا دریافت اطلاعات و معلومات کامل از دشمن به معنای اتخاذ و صدور حکم و فرمان صحیح برای جنگ است. به همین منظور، در کنار غزوه ها، گاهی سریه هایی را نیز به نواحی مختلف اعزام می داشتند.

آن حضرت، نیروها را به منطقة عملیاتی مورد نظر می فرستاد و خود در راه عبور، با تجار و مسافران برخورد کرده و از آنان و ساکنان محلی کسب اطلاعات می کرد. بازجویی از اسرا، سکونت دادن نیروهای اطلاعاتی در سرزمین دشمن و بررسی تحرکات و جابجاییهای آنان در وقت مناسب، از روشهای دیگر کسب اطلاعات بود. جالب این جاست که پیامبر، همواره اطلاعات موجود و غیر آشکار را در نزد خود، محفوظ می داشتند.

به عنوان نمونه، در جنگ«بدر»، پیامبر دو نفر را برای کسب اطلاعات از کاروان تجاری «قریش»، دو نفر را برای کسب اطلاعات از مقر تمرکز نیروها، دو نفر را برای بررسی تعداد نیروی دشمن و یک نفر را هم برای کسب اخبار جابجایی دشمن و میزان افزایش نیروهای آن مأموریت دادند.[44]

پیامبر(ص) اطلاعاتی را که برای ایشان ارسال می شد، مورد بررسی، دقت، پیرایش و تحلیل عملی و دقیق قرار داده و با واقعیت و موقعیت جنگی طرف مقابل خود هماهنگ می ساخت. ایشان، تلاش زیادی داشت تا اطلاعات به صورت بسیار فعال و پویا بوده و با عمل فرمانده و گروههای مأمور همراه و هماهنگ باشد. به عنوان مثال، در جنگ «بدر» از تعداد ذبایح برای پی بردن به تعداد نیروها استفاده کرد.

در این میان، خبریابها، عنصری اساسی در تثبیت نتیجة نبرد به شمار می آمدند؛ زیرا آنها معلومات و آگاهی کافی و دقیق از دشمن جمع می کردند. طبعاً نیرویی که دارای آگاهی کافی است، در میدان نبرد از آن سود می جوید، و طرفی که از دشمن چیزی نمی داند، در بهترین موقعیت نبرد با دشمن نیز، انگار، چشمانش بسته است.[45]

اگر خوب جستجو کنیم، می بینیم که پیامبر در تمام غزوه ها و سریه های خود، سخت به پوشیده داشتن اسرار نظامی می پرداخت و عملیات نظامی و جهت سیر سپاه راه، حتی بر نزدیکترین افراد خود پوشیده می داشت و از این قاعده عدول نمی کرد جز در غزوة تبوک که آن نیز به علت اهمیت حمله و بعد مسافت و نیاز عملی به تأمین مادی بود.

 

3 2 در نظر گرفتن اصول جنگ

اصولی که رسول اکرم(ص) در نبردهای خود از لحاظ نظامی به اجرا می گذاشت، اصولی اساسی برای تحقق پیروزی بود. لذا، هدف از دعوت وی، روشن بوده و جنگ او بر این مبانی قرار داشت: بسیج نیروها، صرفه جویی در بکارگیری آنان، استفاده از یورش ناگهانی در زمان و مکان مناسب، تکیه بر سرعت که جنگ ضربتی را محقق می ساخت. استمرار فشار به هنگام غزوه های پی در پی و متصل به یکدیگر(مثل احد و حمراء الاسد). اجرای مانور با استفاده از امکانات و نیروهایی که فراهم آورده بود، اهتمام به ایجاد امنیت برای نیروها، تکیه بر استطلاع و استخبار، سازماندهی صحیح، اجرای همکاری بین جنگجویان و صفوف نیروهای عمل کننده با سواران، پیادگان و سایر صفوف و نیز بین جناح راست و چپ و قلب سیاه، پراکنده نکردن نیروها، تقویت روحیة سربازان خودی به گونه ای که آنان از مرگ نهراسند و ایجاد امنیت در تمامی جبهه های جنگی.

رسول خد(ص) هنگامی که از نیرو و امکانات کم و ضعیف برخوردار بود، به دفاع روی می آورد؛ لذا در ابتدای دعوت، موضع دفاعی او آشکار بود؛ لذا، در آن ایام مورد اذیت و آزار قرار گرفته و مجبور به هجرت شدند؛ امری که جز خیر برای آن حضرت به دنبال نداشت. در «مدینه» نیت و هدف ایشان جز در بعضی اوقات که بناچار موضع دفاعی به خود می گرفتند هجومی بود. ایشان، هنگامی که نیرو و امکانات قوی و کامل داشتند، به جنگ هجومی روی می آوردند.

به هر حال، اگرچه پیامبر به نیروی لایزال الهی توکل داشتند. اما این امر، مانع از انجام وظایف عادی و طبیعی که لازمة جنگ است – نمی شد. در حقیقت، مدیریت تدبیری پیامبر(ص) در تمام عرصه ها جاری و نافذ بوده است و حتی استفاده از وحی نیز در چارچوب این نوع مدیریت می گنجد.

 

3 3 ایجاد جنگ روانی

مجموعه اعمالی است که بر ضد دشمن یا رقیب برای تحت تأثیر قرار دادن او انجام می گیرد و هدف از آن تضعیف اراده، تفکر و قدرت مادی و معنوی او است. «جنگ روانی» به عنوان مهمترین جنگ در طرح و برنامه ریزی مورد توجه و اقدام پیامبر(ص) بود و حتی آن را محور اقدام نظامی خود علیه دشمنان قرار داده بود؛ زیرا آنان را در حالتی از وحشت گذاشته و بر نفوس آنان تسلط می یافت و در نتیجه، توان مقابله و مقاومت را از آنها می گرفت. آن حضرت خود در این مورد چنین فرموده است: «من با ایجاد ترس(در دل دشمن) یاری شده ام.»

نیروهایی که پیامبر در اختیار داشتند، همگی باعث ترس، تصورات و ذهنیتهای دور از واقع در دشمن می شدند، زیرا اولاً، این نیروها مخفی بودند، ثانیاً، شکست ناپذیر بودند، ثالثاً روح هجومی داشتند و رابعاً روشهای جدیدی را در جنگ ابداع کرده و به کار می بستند.[46]

برای مثال، در جنگ «حمراء الاسد»، پیامبر(ص) لشکر خود را همراه با مجروحان و از پا افتادگان به حرکت درآورد و فرمان داد، آتش زیادی برافروزند تا دشمن تصور کند که لشکر او همچنان دارای قدرت و نیرو است.

ژنرال جان پریه دربارة جنگ تعبیر جالبی دارد او می گوید: عامل اساسی در نبرد، داشتن روحِیه عالی است؛ سلاح، موجودی است بی جان که مردی از خون و گوشت با نیرو یا با ضعف، باید آن را مالک شود. به هر حال، آن اسلحه از هر جهت، یک نیروی مادی است و از آن الزاماً نابودی دشمن محقق نمی شود. بنابراین، داشتن روحیة نیرومند، از جهات مهم پیروزی به شمار می رود.[47]

حال، از منظرهای گوناگون، می توان منشأ روحیه و توان روانی بالای نیروهای اسلام را بررسی کرد که نمونه هایی از آن در زیر می آید.

 

331 ایمان درست به عدالت، خواست و هدف:

چنانچه سرباز به هدفی که برای رسیدن بدان می جنگد، مؤمن باشد و به عادلانه بودن وظیفة محِول ایمان داشته باشد، قادر است، در کار خود معجزه کند.

 

332 تشویق و ایجاد انگیزه برای نبرد:

تشویق و تحرک به نبرد، عنصری اساسی در بالا بودن روحیة معنوی و تقویت روانی برای جنگجویان است؛ برانگیختن روح حماسی در جمع و ایجاد انگیزة جدِی در مورد واقعیتی که برای آن می جنگند و این که تا حصول نتیجة نهایی باید بکوشند، همة مؤمنان را در حالت بیداری انقلابی نگه می داشت و حرکت، انگیزة روانی و علاقه دایم را برای رویارویی با دشمن در ایشان برمی انگیخت.

برای مثال، در غزوة «بدر»، پیامبر اسلام پیش مردم آمد و آنها را به جهاد برانگیخت و فرمود: «سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست، امروز اگر مردی، بردبارانه، ثابت قدم و دقیق نبرد کند، خوشبخت است و اگر به دشمن پشت نکند، جای او در بهشت خواهد بود.»

 

332 دلیری در مقابل بیم:

بدون تردید، احساس پدیده ای عمومی و فراگیر است و حتی بزرگترین قهرمانان و دلاوران قوم از اعتراف به آن نمی هراسند. لذا، مهم این است که پیامبر اسلام توانست، بیم را مغلوب کرده و آن را از وجود یاران خویش ریشه کن کند چنان عقیده ای برایشان بسازد که ابهتی در آن چه که با آنها روبرو می شود، احساس نکنند.[48]

 

334 صف و احد:

در این رابطه، پیامبر اسلام همواره خلق را به وحدت فرا می خواند؛ زیرا «یکتایی» و «پیوند»، دو عامل مهم برای توانایی و پیروزی اند. خداوند در این باره می فرماید: «خداوند آن کسانی را که چون دستی واحد در یک صف جهاد می کند و همچون سد آهنین، همدست و استوارند، بسیار دوست می دارد.»[49]

 

34 به کارگیری خدعه و فریب

باید دانست که بخشی از علوم نظامی و از ضرورتهای مهم در میدانهای نبرد در سطوح تاکتیکی و استراتژیکی، خدعه و فریب است. خدعه، فن استتار و پنهان ساختن حقیقت و انجام کارهای گمراه کننده برای منحرف ساختن دشمن از درگیری، مقابله و سایر امکانات و اقدامات اساسی است. ضمن این که پیامبر(ص) خود، جنگ را به معنای «خدعه و فریب» می دانسته اند. نمونة بارز به کارگیری «خدعه» را در جنگ «خندق» می بینیم:

1 پیامبر(ص) به دو تن از فرماندهان «غطفان» و اعراب «نجد» پیام فرستاد و از آنان خواست، در مقابل دریافت یک سوم از محصولات «مدینه» با او مصالحه کنند. آنان نیز از روی طمع این مصالحه را پذیرفتند. با این که این مصالحه، بعداً به خاطر عدم پذیرش مردم «مدینه» صورت نگرفت، لیکن پیامبر(ص) با این کار، اولاً عزم و استواری اصحاب خود و اصحاب دشمن را آزمود، ثانیاً این پیشنهاد «غطفان» و قبایل همراه آنان را گرفتار طمع و آزمندی ساخت؛ و این در حالی است که چون طمع در دلی نشیند، عزم و اراده از آن، رخت برمی بندد.[50]

2 قبل از شروع جنگ «خندق» مردی از «غطفان» به نام نعیم بن مسعود به حضور رسول خد(ص) رسید و اسلام آورده و گفت: خاندانم از مسلمانی من خبر ندارند، پس بدان چه می خواهی مرا فرمان ده. پیامبر(ص) نیز فرمودند: اگر می توانی در ارادة دشمن در رویارویی با ما خللی به وجود آور؛ چرا که جنگ، سراسر، تدبیر و نیرنگ است او نیز که در دوران جاهلیت، ندیم یهودیان «بنی قریظه» بود، خود را به میان آنان رساند و گفت: ای بنی قریظه! شما از دوستی من با خود و روابط ویژه ای که با شما دارم آگاهید. اینک، «قریش» و «غطفان» در حالی که به این دیار آمده اند که وضعیتی چون شما ندارند. زیرا این سرزمین، متعِلق به شما است و اموال و زنان و فرزندانتان در این جا هستند و لذا نمی توانید، به جای دیگر بروید، اما «قریش» و «غطفان» که برای رویارویی با محمد(ص) و اصحاب او آمده اند، سرزمین دیگری دارند. و زنان و فرزندان و اموالشان در جایی دیگر قرار دارد و اگر فرصتی به دست آورند و بر محمد(ص) و اصحاب او چیره شوند، از آن استفاده می کنند و گرنه، به سرزمین خود برمی گردند. پس، پیشنهاد من این است که در کنار این خاندان به جنگ نپردازید، مگر آن که گروگانهایی از سران و بزرگان آنان را در اختیار گیرید. یهودیان نیز آن را قبول کردند. نعیم، در ادامة کار خود به سراغ ابوسفیان رفت و گفت: بدانید که یهودیان از کاری که دربارة روابط خود با محمد(ص) انجام داده اند، پشیمان شده اند و برای او نیز پیغام فرستاد ه اند که ما از آن چه کرده ایم، پشیمان شده ایم. اکنون، آیا این کار، تو را خشنود می کند که ما از دو قبیلة «قریش» و«غطفان»، مردانی را از سران آنان در اختیار بگیریم و به تو تحویل دهیم و تو آنان را گردن بزنی و …و به این ترتیب شکافی در بین دو قوم ایجاد کرد.[51]

 

3-5 فرماندهی حضرت رسول(ص)

فرماندهی ایشان، آن گونه بود که نخست، موقعیت را می شناخت و سپس فرمان می داد؛ به مناسبت، توبیخ می کرد و در جای خود نیز بزرگواری می کرد. به طور کلّی، تصمیمهای آن حضرت، همگی درست بود؛ زیرا هرگز به هوای نفس سخن نمی گفت و سخن او چیزی جز وحی خدا نبود.[52] رفتار پیغمبر با زیردستان، رفتاری منطقی بود؛ در موقعیتهای دشوار، دلاوری و شجاعت به خرج می داد. همچنین، با اهل اندیشه مشورت می کرد. روح آزادی در فرمانها و پذیرش مسؤولیت در فرماندهی ایشان حکمفرما بود. وانگهی، برنامه ریزی در امور، ساماندهی طرحها، سازماندهی نیروها، هدایت و رهبری افراد، ایجاد محیطی بر پایة حقوق حقة انسانی و نظارت بر کارها، از جمله وظایفی است که پیامبر همواره بر دستور اجرا یا اجرای مستقیم آن پافشاری می کرد.

 

36 تفویض اختیار

بدیهی است، تفویض اختیار و مسؤولیت خواهی از لوازم ادارة امور است. خدای متعال پس از آن که بندگان شایستة خود را در بندگی می آزماید، به آنان مسؤولیتهایی می سپارد و براساس اختیاری که به ایشان داده است، از آنان مسؤولیت می خواهد. البته، هرچه محدودة اختیار، گسترده تر باشد، میزان مسؤولیت خواهی نیز بیشتر خواهد بود.

در این زمینه سیره رسول خد(ص) چنین بود که نخست، افراد مناسب را برای هر کار می یافت و کارها را بسیار خوب تقسیم می کرد و پس از این که مسؤولیت هر کس را مشخص می کرد، کار را به او می سپرد و در ادامه، آن را پیگیری می کرد. یعنی، از مسؤولان خود بازخواست می کرد که چگونه عمل کرده اند. لذا، این گونه نبود که به خاطر اعتماد و اطمینان به کسی، کار او را پیگیری نکند و از او دربارة عملکردش پرسش نکند. زیرا از عمده عواملی که یک مدیریت را کارآ می سازد، رسیدگی دقیق به مسؤولیتها و حسابرسی کارگزاران و حسابخواهی از آنها است.

ناگفته نماند، هنگامی که رسول خد(ص) مسؤولیتی را به کسی می سپردند، در عین حال که بر کار او نظارت کرده و از او مسؤولیت می خواستند، اما در نهایت، خود را مسؤول همة امور می دانستند و چنانچه اشتباهی روی می داد و حدی از حدود الهی زیر پا گذارده می شد، سخت برآشفته و با جدِیت رسیدگی و جبران می کردند.

 

3-6-1 تعیین جانشین در «مدینه»

گفتنی است، پیامبر اکرم(ص) هنگام عزیمت به هر جنگی، نایب و جانشینی برای خود در «مدینه» تعیین می کردند؛ و از جنگی به جنگ دیگر او را تعویض می کردند.

 

3-6-2 قراردادن افراد شایسته در مکانهای مناسب

در این خصوص، باید گفت مأموریتهای جنگی و تخصصهای نظامی در لشگر اسلامی فراوان و متنوع بود؛ از جمله: اطلاعات، سواره نظام، نیروهای پیاده و تیراندازان؛ در این میان، برای پذیرش هر مسؤولیت و تخصصی، شرایطی قرارداده می شد که حسب مورد، متفاوت بود. برای مثال، پیامبر اکرام(ص) کسی را به امر اطلاعات می گماشت که حفاظت و کتمان راز، در حد اعلایی در او وجود داشته باشد، همچنین، آگاه، مورد اعتماد و صبور و بردبار بر درد گرسنگی و تشنگی باشد؛ همانند عبدالله بن حجش و حباب بن منذر؛

 

4- مدیریت سیاسی

شایان ذکر است، پیامبر اکرم(ص) در جنگ، تنها به مسائل نظامی اکتفا نکرده و از «دیپلماسی»، به عنوان یک وسیله در جهت تقویت مواضع و به دست آوردن موفقیتهای بیشتر استفاده می کردند. در این زمینه، به چند مورد زیر اشاره می شود:

 

4-1 انعقاد پیمانهای سیاسی با قدرتهای بی طرف

همواره سعی پیامبر(ص) بر این بود که تا جائی که مقدور است، در جنگها از تفرق جبهه ها جلوگیری شود. به هیمن سبب، پس از تشریع «جهاد» و هجرت به «مدینه» با این که تمامی داخل و خارج «شبه جزیرة عربستان» هنوز در شرک به سر می بردند، پیامبر ابتدا، متوجه کانون دشمن شدند. لذا، بیشتر تلاش خویش را مصروف تضعیف و مخالفت با «قریش» کردند. این سیاست، مستلزم این بود که پیامبر، حتی الامکان از ایجاد تنش با قدرتهای کوچک و بزرگ بی طرف بپرهیزد و خود این پرهیز از تنش، گاه با نمایش قدرت و گاه با صلح بود. به این ترتیب، پیامبر(ص) با اجرای یک دیپلماسی فعال، از یک سو مانع همبستگی غیرمسلمانان با «قریش» شده و از سوی دیگر، سعی می کرد تا از آنان گر چه هنوز اسلام نیاورده اند به عنوان متحدان خویش در برابر «قریش» استفاده کند.[53]

به همین لحاظ، پیامبر(ص) در بدو ورود به «مدینه» متوجه «یهودیان» آن شهر شد. اینان، اگرچه بی طرف بودند، اما همبستگی آنها «با قریش» می توانست، خطرات بزرگی را برای اسلام و مسلمانان به دنبال داشته باشد؛ لذا سعی می شد که از آنها به عنوان متحدان مسلمانان استفاده شود. فی المثل، در «عهدنامة مدینه» که در «الوثایق» آمده است، عباراتی این گونه مشاهده می شود: «هرکس از «یهودیان» که از ما پیروی کند، نسبت به او نیکی و یاری خواهد شد و با ما در زندگی مساوی خواهد بود. بر آنان ستم نخواهد شد و بر ضد ایشان، کس را یاری نخواهند داد… یهودیان به آیین خود و مسلمانان به آیین خود خواهند بود. بر یهود است، با هر کسی که با اهل این پیمان نامه بجنگد، نبرد کند … هنگامی که مؤمنان در جنگند، «یهودیان» هم باید همراه ایشان هزینه پرداخت کنند.»

در همین ارتباط، پیامبر(ص) به وسیله همبستگی با قبیلة «خزاعه» که از جمله قدرتهای بی طرف بود ضمن همکاری با آنها در زمان جنگ، از تعرض به آنان نیز جلوگیری می کرد.

 

4-2 خنثی کردن نیروهای مخالف

بدیهی است، این کار، یکی از ابعاد سیاست خارجی و دیپلماسی فعال هر دولتی به شمار می رود و لذا، سیاست خارجی دولت، باید بر این محور استوار باشد تا به این وسیله، مانع از اتحاد قدرتهای دیگر علیه خود گردد. مثلاً با دادن امتیاز، با یکی از آنها رابطه برقرار کند و در مقابل دیگری، روی خوش نشان دهد و یا از دادن کمک یا انجام مذاکرة دوستانه با سومی امتناع ورزد؛ به نحوی که نوعی رقابت منفی بین دشمنان خود با توجه به منافعی که در اتحاد دنبال می کنند، به وجود آورد.

 

4-3 تمایل به صلح و آتش بس

چنان که گفتیم، دین اسلام، دین رحمت و امت آن، امت مشمول رحمتند. جنگ نیز در پیکره دیپلماسی نظامی خود نوعی عطوفت و رحمت را در همه مراحل به دنبال دارد. به همین ترتیب پیامبر اکرم(ص) در رویارویی با مشرکان قبل از آغاز هرگونه جنگ و ستیز، آنها را بین «اسلام آوردن»، «انعقاد پیمان عدم تجاوز» و نهایتاً جنگ مخّیر می کرد. ایشان در این باره می فرمود «با آنان وارد جنگ نشوید مگر آن که به ایمان دعوتشان کنید. در این هنگام اگر از پذیرش آن سرباز زدند، باز هم، با آنان وارد جنگ نشوید تا آنان نبرد با شما را آغاز کنند. اگر آنان نبرد را آغاز کردند، باز هم وارد جنگ با آنان نشوید تا آن که کسی از شما را بکشند. در این صورت کشته را نشان آنان دهید و بگوئید: بیائید تا راهی بهتر از این بیابیم». زیرا اگر خداوند یک نفر را به دست تو هدایت کند این از همه آنچه خورشید بر آن می تابد برایت بهتر خواهد بود.

 نتیجه گیری:

پیامبر اکرم(ص) در راستای تأسیس شریعتی نو و حکومتی بر مبنای آن، با مقاومت منفی بت پرستان مشرک و دیگر پرستان بی دین رو به رو بودند. دین جدید در پی استقرار حاکمیت الهی بوده و قصد داشت، حاکمیتهای خرافی را از میان بردارد. برخورد این دو عقیده، پیروان شریعت ختم رُسل را با ذلیلان خیمة کفر درگیر کرد؛ و این امر، هنوز هم گیتی را محل مبارزه و کشمکش مسلمانان خداپرست با حاکمان شیطان پرست قرارداده است.

چنان که می دانیم، پیامبر عزیز(ص) و پیروان ایشان در دوران صدر اسلام، به سبب نوپا بودن حکومت اسلام، بارها مورد هجمة کلامی و نظامی مشرکان قرار گرفتند، اما باید دانست که راز استقرار اسلام در آ ن عصر و استمرار آن تا کنون در چگونگی برخورد مدبرانة پیامبر(ص) در برابر آن یورشها نهفته است.

جنگهای نظامی مشرکان با مسلمانان، پس از ورود پیامبر(ص) به مدینه شعله ور شد و «بدر» و «احد» و «خندق» و «تبوک»، از جلوه های روشن مبارزة اسلام حی با کفر و شرک زوال پذیر می باشند. تدبیر رسول خد(ص) در این جنگها، به کارگیری فکر نظامی، متأثر از عقیده و هدایت بوده و این تدبیر در مواقع بحرانی بسیار کارساز و مؤثر بوده است. به تعبیر دیگر، پیامبر(ص) در جهت استقرار حکومت الهی با اعمال مدیریت متناسب با شرایط بحرانی علاوه بر حفظ مسلمانان و حکومت اسلامی، درسها و آموزشهای سودمندی ارائه کردند؛ درسهایی که هم شیوة زندگی، دینداری و روابط اجتماعی و هم شیوة کفرستیزی را همزمان در برداشته و درس بزرگی و بزرگ منشی و بزرگواری را می آموزند.

در این راستا، پیامبر اکرم(ص) با «مدیریت امور عقیدتی» سعی داشت، هدف اصلی حکومت اسلامی را که همان «توحید و مبارزه با کفر و استکبار» بود، در بستر شرایط جدید، تعلیم دهد. برای مثال، می توان از ایجاد انگیزة الهی در جنگها نام برد.

در حیطة «مدیریت رفتاری» نیز، با عمل خود و با فرمانهای مؤثر، تصمیم گیری پویا، مشورت همفکری و تبادل نظر در امور را نشان می دادند. به هر حال، این نشانگری در عرصة جنگ، بسیار آموزنده و زیباست؛ ایشان، بانی دین رحمت بر امت مرحومه بوده و خود، مظهر رحمت الهی بودند، لذا، از مهربانی با دوستان گرفته تا عطوفت بر دشمنان و اسرا و حتی محترم داشتن مردگان کافر، همه و همه، نشانة فکری بالاتر و بینشی عمیقتر می باشد.

بعلاوه، در عرصة «مدیریت نظامی» نیز با به کارگیری پیشرفته ترین تدابیر نظامی وقت، عرصه را بر دشمنان تنگ کرده و بر شمول دامنة امداد الهی صحه می گذاردند. فرماندهی نظامی آن حضرت، ایجاد جنگ روانی، به کارگیری ابزار خدعه و فریب و کسب اطلاعات از دشمن از جملة این تدابیر بود.

همچنین، در حوزة «مدیریت سیاسی» به منظور اقتدار اسلام با برخی از مخالفان و نه معاندان پیمان سیاسی منعقد کرده و به این وسیلة عظمت نیروهای مشرک را خرد می کردند.

کوتاه سخن این که آن چه در عرصه های مختلف زندگی پیامبر مشاهده می گردد گویای بیست و سه سال بحران و مبارزه است؛ مبارزه ای که در نهایت، توانست نطفة اسلام نوین را، نه فقط در خاک«عربستان»، که در دل مستضعفان و ستمدیدگان عالم بکارد و فراگیر شود. همة اینها، مدیون تفکر، تأمل و تحمل رسول اکرم(ص) و یاران وفادار و با اخلاص ایشان است.

 فهرست منابع و مآخذ:

1 ابوزهره، محمد؛ خاتم پیامبران، ترجمة حسین صابری، انتشارات بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، 1373

2 تن برگ، دیودونیه؛ مدیریت بحران، ترجمة محمدعلی ذوالفقاری، انتشارات حدیث، 1373

3 جلیلی، سعید؛ سیاست خارجی پیامبر، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، 1374

4 دلشادتهرانی، مصطفی؛ سیرة نبوی، منطق عملی، ج دوم، انتشارات وزارت فرهنگ، 1372

5 دلشادتهرانی، مصطفی؛ سیرة نبوی، منطق عملی، ج سوم، انتشارات وزارت فرهنگ، 1372

6 طلاس، مصطفی؛ پیامبر و آیین نبرد، ترجمة حسن اکبر مرزناک، انتشارات بعثت؛

7 قرآن کریم

8 مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، ج 5، بخش 4

9 وتر، ضاهر؛ مدیریت نظامی در نبردهای پیامبر، ترجمة اصغر قائدان، نشر جدید، 1374

 

سایر

1 مقالة مدیریت بحران؛ مجلة تدبیر، ش 38

2 http://www.msn.com/Encarta World English Dictionary

پی نوشتها

 

[1] برگرفته از http://www.msn.com/EncartaWorld English Dictionary

[2] روش برنامه ریزی در بخش فرهنگ

1 برگرفته از مقالة مدیریت بحران، مجلة تدبیر، شمارة 38.

2 تن برگ، دیود نیه، مدیریت بحران، ترجمة محمدعلی ذوالفقاری، تهران انتشارات حدیث، صص 135 10

[3] قرآن کریم، سورة بقره، آیة 190

[4] قرآن کریم، سورة توبه، آیة 111

[5] قرآن کریم، سورة حج، آیات 40 38

[6] قرآن کریم، سورة نساء، آیة 76

[7] قرآن کریم، سورة انفال، آیة 47

[8] قرآن کریم، سورة بقره، آیة 264

[9] قرآن کریم، سورة انفال، آیة 67

[10] قرآن کریم، سورة نساء،آیة 94

[11] قرآن کریم، سورة اسراء، آیة 10

[12] قرآن کریم، سورة بقرة، آیات 194 191

[13] سورة عنکبوت آیة 83

[14] سورة حج آیة 41

[15] دلشاد تهرانی، مصطفی؛ سیره نبوی، منطق عملی، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ، 1372، ص…

[16] جلیلی، سعید، سیاست خارجی پیامبر، تهران: انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، 1374، ص 44؛

[17] همان، ص 289؛

[18] سورة حج، آیة 40

[19] سورة بقرة، آیة 257

[20] سورة مؤمن، آیة 31

[21] دلشادتهرانی، مصطفی؛ سیرة نبوی، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ، 1372، ص 162

[22] ابوزهره، محمد، خاتم پیامبران، ترجمة حسین صابری، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی 1373، ص 376

[23] همان، صص 646 645

[24] سورة آل عمران، آیات 127 125

[25] سورة صف، آیات 13 10

[26] ابوزهره، منبع پیشین، ج 2، ص 494؛

[27] جلیلی، سعید، منبع پیشین، ص 117

[28] همان

[29] وتر، ضاهر، مدیریت نظامی در نبردهای پیامبر، ترجمة اصغر قائدان، نشر حدید، 1374، ص 82؛

[30] سورة شورا، آیة 38

[31] آل عمران، آیة 159

[32] مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 5، بخش 4، نشر …، چاپ…، ص …

[33] دلشادتهرانی، مصطفی، منبع پیشین، ص 254(به نقل از شرح ابن ابی الحدید، ج 12، ص 60)

[34] همان، ص 255 به نقل از المغازی، ج 1، صص 209 211

[35] همان، به نقل از المغازی، ج 2، ص 444

[36] همان؛

[37] سورة آل عمران، آیة 159

[38] ابوزهره، همان منبع، ص 535

[39] همان، ص 536

[40] وتر، ضاهر، همان منبع، ص 252

[41] ابوزهره،؛ همان منبع، ص 307

[42] طلاس، مصطفی، پیامبر و آئین نبرد، ترجمه حسن‎اکبر رزمناک، انتشارات بعثت، ص 309.

[43] دلشادتهرانی، مصطفی، همان منبع، ج 3، ص 339

[44] وتر، ضاهر، همان منبع، ص 145 148

[45] طلاس، مصطفی، همان منبع، ص 491

[46] همان،صص 103 104

[47] طلاس، مصطفی، همان منبع، ص 501

[48] همان، صص 505

[49] سورة صف، آیة 3

[50] ابوزهره، همان منبع، صص 645 646

[51] همان، صص 647 650

[52] سورة نجم، آیات 3 و 4

[53] جلیلی، سعید، همان منبع، صص 105-106


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: قرآن شناسی
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی