تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3751
بازدید دیروز : 52941
بازدید هفته : 135918
بازدید ماه : 189196
بازدید کل : 10580951
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 20 / 4 / 1394

مردی با پدرش در سفر بود که پدرش از دنیا رفت.

از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی بر مرده‌های شما نماز می‌خواند؟»


چوپان گفت: «ما شخص خاصی را برای این کار نداریم. خودم نماز آنها را می‌خوانم.»


مرد گفت: «خوب، لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان!»


داستانک پند آموز



چوپان مقابل جنازه ایستاد و چند جمله‌ای زمزمه کرد و گفت: «نمازش تمام شد!»


مرد که تعجب کرده بود، گفت: «این چه نمازی بود؟»


چوپان گفت: «بهتر از این بلد نبودم.»


در ادامه بخوانید : 



مرد از روی ناچاری پدر را دفن کرد و رفت.

شب هنگام، در عالم رؤیا پدرش را دید که روزگار خوبی دارد.

از پدر پرسید: «چه شد که این گونه راحت و آسوده‌ای؟»


پدرش گفت: «هر چه دارم از دعای آن چوپان دارم!»


مرد، فردای آن روز به سراغ چوپان رفت و از او خواست تا بگوید


در کنار جنازۀ پدرش چه کرده و چه دعایی خوانده است.


چوپان گفت: «وقتی کنار جنازه آمدم و ارتباطی میان من و خداوند


برقرار شد، با خدا گفتم:

خدایا اگر این مرد، امشب مهمان من بود، 

یک گوسفند برایش زمین می‌زدم.

حالا این مرد، امشب مهمان توست.

ببینم تو با او چگونه رفتار می‌کنی؟

موضوعات مرتبط: داستانها
برچسب‌ها: دعای چوپان
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی