تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 24995
بازدید دیروز : 15274
بازدید هفته : 40269
بازدید ماه : 83239
بازدید کل : 11140090
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک
 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 24 / 6 / 1395

ازدواج مایه آرامش و سعادت
Image result for ‫تصاویر ازدواج‬‎

نشانه های خدا در قرآن (5)
«
هرکس که دوست دارد عاقبت بخیر بوده و با ایمان کامل و با دلی پاک از دنیا برود، حتما باید متاهل باشد»

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله

بهترین وسیله برای بقای نسل بشر و حفظ عفت عمومی جامعه بشری و احساس آرامش; مساله ازدواج است که خواسته طبیعی انسان است و اسلام هم روی آن تاکید زیادی نموده و جوانان را تشویق به ازدواج کرده است . و ازدواج را ضامن بقای بشر می داند .

زیرا منظور از ازدواج تنها امور مادی و ظاهری نیست که آنها جذب یکدیگر شوند، بلکه نکته مهم تر و باریک تری هم وجود دارد و آن این که نیازهای روحی و بقای نسل آنان هم باید تامین شود چون طراح آفرینش اصولا خلقت انسانها را جفت جفت قرار داده (1) که هرکدام از زن و مرد با شیوه های مخصوص خود برای یافتن جفت خود تلاش می کنند تا بهم برسند و به آن آرامشی که قرآن در آیه 21 سوره روم آن را مطرح کرده، برسند و در مکتب قرآن منظور از ازدواج رسیدن به نیازهای جسمی و روحی و داشتن و حفظ عفت عمومی جامعه است (4).

ازدواج از نظر قرآن
خداوند متعال در آیات متعدد سخن از ازدواج و انتخاب همسر به میان آورده و آن را مایه خوشبختی و بقای نسل بشر دانسته است . که در این زمینه به عنوان نمونه، به چند آیه از کلام خدا تبرک می جوییم که می فرماید:

فاطر السموات و الارض جعل لکم من انفسکم ازواجا و من الانعام ازواجا یذرؤوکم فیه لیس کمثله شی ء و هو السمیع العلیم » .

«
خداوند آفریدگار آسمانها و زمین است و برای شما از جنس خودتان جفت هائی قرار داده و برای چارپایان نیز از جنس خودشان جفت هایی آفریده است این جفت قرار دادن وسیله تکثیر نسل های شماهاست خداوند مثل و مانندی ندارد و اوست شنونده و دانا» (5).

همچنین در آیه دیگر به مساله ازدواج آنقدر اهمیت داده که حتی می فرماید: از فقر هم نترسید و ازدواج کنید که خداوند شما را بی نیاز می سازد:

«
و انکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله والله واسع علیم » (6).

«
مردان و زنان بی همسر; خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را، اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می سازد، خداوند گشایش دهنده و آگاه است » .

و در آیه 223 سوره بقره زنان را تشبیه به کشتزار کرده می فرماید: «نسائکم حرث لکم » «زنان شما مانند کشتزاری برای شماها هستند» . چرا که کشتزار است که بذر را پرورش می دهد و به ثمر می رساند .

در اینجا ممکن است این سئوال پیش بیاید که اسلام نسبت به زنان بی احترامی کرده و آنان را از مقام انسانی; تنزل داده است . ولی غافل از این که با طرح این مساله معلوم می شود قرآن بقای نسل بشر را منوط به وجود زن می داند و معتقد است اگر زن نبود، بذر مردان بزرگی که تاریخ بشر و دنیا را عوض کرده اند، به ثمر نمی رسید .

ازدواج از نظر احادیث
از نظر پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله ازدواج از اهمیت ویژه ای برخودار است چنانکه می فرماید: «النکاح سنتی و من رغب عن سنتی فلیس منی » . «ازدواج و انتخاب همسر سنت من است و هر کس از سنت من پیروی نکند، از من نیست » .

ازدواج باعث وسعت رزق در زندگانی می شود و درهای رحمت و بخشش الهی با ازدواج گشوده می گردد، چنانکه پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید:

«
روزی را به وسیله ازدواج جستجو کنید» (7).

و در حدیثی دیگر می فرماید:

«
هیچ فایده ای بعد از اسلام، افضل تر از همسر مسلمان و مهربان صالحه برای انسان نیست که وقتی به او نگاه می کند، خوشحال می شود و هر وقت امر می کند، اطاعت می کند و در غیبت او مال و ناموسش را حفظ می کند» (8).

همچنین رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «کسی که ازدواج کند، نصف دینش را حفظ کرده پس باید در نگهداری نصف دیگر دینش برحذر باشد» (9).

کسی که دوست دارد خدا را طاهر و مطهر ملاقات کند، باید تزویج کرده او را ملاقات نماید (10).

امام صادق علیه السلام فرمود: «دو رکعت نماز فرد متاهل برتر از هفتاد رکعت نماز شخص مجرد است » (11).

«
هیچ بنائی در اسلام; که در پیشگاه خدا دوست داشتنی تر از بنای ازدواج باشد، نیست » (12).

وساطت در ازدواج
بر اساس آیه «تعاونوا علی البر و التقوی » ; (13) اسلام دین تعاون و مسؤولیت است و تمام پیروان آن به منزله یک خانواده بزرگ دور هم جمع شده و به نسبت امکانات در برابر یکدیگر مسؤولند . طبق فرموده پیامبر خدا تمام این افراد مانند اعضای یک پیکر بهم مربوط اند و اتصال آنان به همدیگر از اتصال شعاع های خورشیدی به مرکز آن محکم تر است (14).

بررسی احادیث اسلامی و گفتار ائمه علیهم السلام نشان می دهد که تمام مردم متمکن در رفع گرفتاریهای گرفتاران، و از جمله در موضوع ازدواج اشخاص غیر متاهل، باید نقش مؤثری داشته باشند و این عمل آنان، پاداش فراوانی را در پی خواهد داشت چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

«
هرکس با مال و تلاشش یک نفر شخص مجرد را متاهل نماید، خداوند کریم در روز قیامت با نظر رحمت بر وی نگاه می کند» (15).

در روایتی دیگر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است:

«
هرکس مقدمات ازدواج دو نفر را فراهم نماید، خداوند او را با حوریان بهشتی تزویج می فرماید و به هر قدمی که برداشته، و به هر کلمه ای که در این مورد بیان داشته، پاداش یک سال عبادت را برای وی مرحمت می فرماید» (16).

همچنین امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمودند: «بهترین شفاعتها و واسطگی، آن است که با تلاش خود عامل تزویج دو نفر باشی » (17).

آثار اخروی ازدواج
علاوه بر آثار دنیوی زناشویی که آرامش روحی و فرزندان صالح شاخص ترین آنها می باشد، از نظر معنوی و آنجهانی نیز این عمل خداپسندانه فوق العاده مورد توجه می باشد، ازدواج; انسان را از گناهان بیشتر باز داشته و عامل تقرب در پیشگاه خداوند است . این سنت نبوی پاداش عبادت را دوچندان نموده و خود نیز از بهترین طاعات الهی محسوب می گردد . چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«
هرکس که دوست دارد عاقبت بخیر بوده و با ایمان کامل و با دلی پاک از دنیا برود، حتما باید متاهل باشد» (18).

پی نوشت:

1)
آیه 8 سوره نبا «و خلقناکم ازواجا» و فاطر، آیه 11 «... جعلکم ازواجا . .» .

2)
آیه 11 سوره شوری «... یذرؤوکم فیه ...» .

3) 21
روم «. . لتسکنوا الیها . .» .

4)
هن لباس لکم .

5)
شوری: 11 .

6)
نور: 32 .

7)
شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 7، ص 286، حدیث 3 .

8)
شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 7، ص 287، حدیث 4 .

9)
شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 20، ابواب مقدمات النکاح، باب 1، ح 12، (30جلدی) .

10)
وسائل، ج 20، باب 1، ح 15 .

11)
تهذیب، ج 7، ص 286 .

12)
شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 20، ابواب مقدمات النکاح، باب 1، ح 4 .

13)
مائده: 2 .

14)
اصول کافی، ج 2، ص 166 .

15)
همان، باب 12، ح 1 .

16)
بحارالانوار، ج 103، ص 221 - وسائل الشیعه، همان، باب 12، ح 5 .

17)
روضة المتقین، ج 8، ص 111 - وسائل الشیعه، ج 20، ابواب مقدمات النکاح، باب 12، ح 2 .

18)
همان، باب 1، ح 15.


منابع مقاله:
فصلنامه مکتب اسلام، شماره 5 (سال 81)، فرج الله، فرج اللهی؛

 

موضوعات مرتبط: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 25 / 6 / 1395

Image result for ‫تصاویر ازدواج‬‎

اگر چنين هستيد ، صبر كنيد ، ازدواج نكنيد

ا - اگر در خانواده پدري و زندگي مجردي خود ، مسئوليت كاري را به عهده نمي گيريد يا در مسئوليت محوله تعلل مي ورزيد. ( تنبلي و بي مسئوليتي)

2 – اگر با پدر، مادر، برادر و خواهر خود (‌كه به نظر شما غير منطقي بوده يا اخلاق دلخواه شما را ندارند) ارتباط سازنده و راضي كننده نداريد و نتوانسته ايد تعامل قابل قبولي ايجاد نمائيد. (عدم تعامل و ارتباط اجتماعي صحيح با ديگران)

3 – اگر در زندگي ، مرتب شغل خود را عوض كرده ايد، با دوستان زيادي به خاطر مشكلاتي قطع رابطه نموده ايد، رشته تحصيلي خود را تغيير داده يا ترك تحصيل كرده ايد، علائق خود را نيمه كاره رها كرده ايد و ثبات فكري ، احساسي و رفتاري نداريد.( عدم ثبات فكري، احساسي و رفتاري)

4 – اگر تصور مي كنيد ؛ افكار ، احساس و رفتار همسرتان را در آينده به دلخواه خود تغيير مي دهيد. (خطاي شناختي)

5 – اگر به دنبال همسر مناسبي هستيد به نحوي كه در زندگي مشتركتان در آينده با هيچ گونه مشكلي مواجه نشويد. (خطاي شناختي)

6 – اگر در پي كسب لذت و علائق خود ، كارها و مسئوليت هايتان بر دوش ديگران قرار مي گيرد. (اصالت لذت، و عدم مسئوليت پذيري)

7 – اگر فقط منطق و طرز نگرش خويش را قبول داريد و در برابر ديگران حالت دفاعي يا حالت تهاجمي مي گيريد و قادر به درك افكار ، احساس و رفتار ديگران نيستيد. (واكنش دفاعي و خود ميان بيني)

8 – اگر نقاط ضعف و نقاط قوت خود را به صورت شفاف نمي بينيد. (عدم خودآگاهي)

9 – اگر تا كنون با نظرات، انتقادات و پيشنهادات ديگران، تغييري در رفتار هاي شما ايجاد نشده است. (عدم مديريت خود يا خود مديريتي)

10 – اگر مسائل كاري شما مانع ارتباط دوستانه ، و ارتباط دوستان شما مانع ارتباط صميمي در خانواده ( خانواده پدري) مي شود يا مسائل و مشكلات شخصي شما در تمام حوزه هاي زندگيتان تاثير مي گذارد و در هم تنيده مي گردد. (مشكل در تقسيم وظايف و تعارض نقش ها)

11 – اگر به هيچ وجه قادر به تغيير برنامه هاي از قبل طراحي شده خود نيستيد( حتي اگر شرايط تغيير كند) و بسيار متعصب ، خشك و غير قابل انعطاف هستيد. (‌عدم انعطاف پذيري لازم)

12 – اگر قادر به درك احساسات ، رفتار و افكار خانواده ، دوستان و همكارانتان(كه متفاوت از شما عمل مي كنند)، نمي باشيد. (عدم اگاهي اجتماعي)

13 – اگر بيشتر به جاي گوش كردن ، صحبت مي كنيد و بيشتر از آنكه سعي كنيد ديگران را بفهميد ، سعي داريد كه ديگران شما را درك كنند. (عدم مديريت رابطه)

14 – اگر بسيار هيجان طلب هستيد و صرفاً ، هيجانات شما را به سويي مي كشاند و قادر به تعويق انداختن خواسته هايتان نيستيد. (خود يا اگو ضعيف ، هوش هيجاني پائين)

15 – اگر براي رفتار ، احساس و گفتار خود روش و برنامه اي نداريد و منفعلانه و واكنشي نسبت به ديگران عكس العمل نشان مي دهيد.( رفتار بي تعقل يا انعكاسي، مشكل در شيوه حل مسئله)

16 – اگر عادت داريد به جاي حل مشكلات از آنها فرار كنيد يا اجتناب بورزيد يا واكنش شما به مسائل بي تفاوتي هست. (پاسخ اجتنابي به رويدادها)

17- اگر در آينه نگاه ديگران، شما فردي غرغرو ، سرزنش گر، وابسته، احساساتي، بدبين، گوشه گير، پرخاشگر، دمدمي مزاج، خودخواه، گوشت تلخ، غمگين يا تكانشي ( كسي كه يكباره بدون مقدمه و از روي احساس دست به عملي مي زند و پيامدهاي آن را نمي سنجد) به نظر مي آئيد. (اختلال شخصيت)

18 – اگر فكر مي كنيد، از ميان چند ميليارد ساكنين كره زمين ، فقط و فقط يك شخص مناسب شماست و ارزش ازدواج دارد و در غير اين صورت زندگي شما بي معنا شده و بايد بميريد يا تا آخر عمر مجرد بمانيد.( خطاي شناختي ، عدم كنترل احساس ، هوش هيجاني ضعيف)

19 – اگر بدون اينكه خود را دقيقاً‌ ارزيابي كنيد و بشناسيد ،‌دنبال همسر مناسب مي گرديد. (‌عدم شناخت خود)

20 – اگر وضعيت فعلي اتان راضي كننده نيست و براي رهايي و فرار از موقعيت ، اقدام به ازدواج مي كنيد. (مشكل در شيوه حل مسئله)

موضوعات مرتبط: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 28 / 5 / 1395

علل فرار جوانان از ازدواج

نگرش افراد به ازدواج ، به عنوان یک واقعیت اجتماعی، تحت تأثیر فرهنگ و نقش و موقعیتی است که فرد، در آن زندگی می‌کند. بنا بر این، دیدگاه فرد نسبت به ازدواج ، تابع فرهنگی است که به آن تعلق دارد. این دیدگاه، همچنین با جایگاه فرد در جامعه ، ارتباط تنگاتنگ دارد.
از طرف دیگر، مسئله مشکلات و موانع ازدواج از یک سو و آرزوها، ایده‌آل‌ها و تصویری که دختران و پسران از آینده و زندگی مشترک خود دارند، از سوی دیگر، موجب شده است که جوانان، به آسانی، تن به ازدواج ندهند و به عبارت دیگر، از آن بگریزند.
عوامل بسیاری در این زمینه مؤثّرند که برخی از آنها واقعی و برخی دیگر ساخته و پرداخته ذهنیات فرد هستند. این عوامل، عبارت‌اند از:

ا . تحوّل در الگوهای رفتاری
در دهه‌های اخیر، در الگوهای رفتاری خانواده‌ها، تحوّل جدّی‌ای به وجود آمده است. تغییر در الگوی مصرف، نوع پوشاک، مسکن، سطح انتظارات خانواده‌ها و توجّه به آراسته بودن ظاهری، موجب گردیده است که مفهوم زندگی، به طور کلّی دگرگون شود. امروزه رفاه، از مهم‌ترین مسائلی است که خانواده‌ها توجّه بیشتری به آن مبذول می‌دارند.
جوان امروز، در جستجوی رسیدن به شکلی از زندگی است که رهیافت واقعی جامعه است امّا از سوی دیگر، فرصت‌ها و امکانات مساوی برای دستیابی به این شرایط ، برای همگان وجود ندارد.

بسیاری از جوانان می‌اندیشند که تأمین هزینه‌های گزاف عقد و عروسی، تهیه منزل و پرداخت اجاره‌خانه، بسیار سخت است و از آن جا که نمی‌توان از عهده مخارج آینده زندگی برآمد ، بر خلاف میل باطنی، از ازدواج می‌گریزند.
در پژوهش آماری صورت‌گرفته از میان دانشجویان، بسیاری از آنان، مشکلات مالی را از موانع ازدواج ذکر کرده‌اند و متأسفانه تعداد این قبیل افراد ، نسبتاً زیاد است.
امروزه با توجّه به تغییرات کیفی صورت‌گرفته در امر ازدواج ، در مورد مهریه ، گرایش برتر جامعه ، موافقت با تعیین مهریه است امّا اغلب خانواده‌های دختران، مهریه بالایی را پیشنهاد می‌کنند که معقول و منطقی نیست و معمولاً یک جوان یا حتّی یک فرد میان‌سالِ شاغل در ایران، با چند سال پس‌انداز کردن تمامی درآمد خویش هم به سختی از عهده پرداخت آن برمی‌آید. چنین تعهّدی (که طبق قوانین ایران، مرد در لحظه ثبت ازدواج ، پرداخت نقدی آن را تضمین می‌نماید)، کارایی دیگری جز ایجاد نگرانی و اضطراب و دلخوری و کدورت ندارد.

تا چندی قبل، زندگی بسیاری از زوج‌های جوان، در کنار پدر و مادر پسر آغاز می‌گردید امّا امروزه ، تشکیل یک زندگی باید در محلّ جدیدی باشد و همین موضوع ، توقّع دختران را از پسرها ، برای داشتن توانایی و قدرت اقتصادی، افزایش می‌دهد و تأمین مالی، اشتغال و نوع شغل پسران را حائز اهمیت می‌کند.

2 . ادامه تحصیل و تحوّل در موقعیت زنان
یکی دیگر از عواملی که موجب فرار جوانان از ازدواج شده است، گرایش به ادامه تحصیل در بین جوانان است. در جامعه امروز ایران، اغلب پسران و دختران، علاقه دارند که تحصیلات خود را ادامه دهند و برداشت بسیاری از آنان این است که ازدواج ، فرصت ادامه تحصیل را از آن ها سلب می‌کند. به ویژه تحوّل موقعیت اجتماعی زنان و گرایش آن ها به تحصیلات عالی، موجب شده که در امر ازدواج جوانان، تأخیر رخ دهد.
خانواده‌ها عقیده دارند که دختر و پسر، پس از ازدواج ، به دلیل پذیرش مسئولیت همسری، نمی‌توانند درس بخوانند و غالباً حاضر نیستند که درباره ازدواج فرزندان خود در ایام تحصیل آن ها اقدام کنند.

3 . وسواس بیش از حد در انتخاب همسر
یکی دیگر از عوامل گریز جوانان از ازدواج، وسواس و احتیاط بیش از اندازه دختر و پسر، در مورد همسر اینده است. افرادی که بیش از اندازه ، در این زمینه وسواس به خرج می‌دهند ، نمی‌توانند در مورد ازدواج و انتخاب همسر آینده خود ، تصمیم قطعی بگیرند و حتی گاهی ساعتی قبل از مراسم خواستگاری یا چند روز مانده به مراسم عقد ، قول و قرارها را زیرِ پا می‌گذارند و حاضر به ازدواج نمی‌شوند.
وسواس در انتخاب همسر، تقریباً هیچ گاه موجب انتخاب بهتر و مناسب‌تر نمی‌شود و تنها سالیانی از عمر دختر یا پسر را هدر می‌دهد و روحیه ی آن ها را با اندوه و حسرت و افسردگی و بدبینی همراه می‌سازد.

4 . فراهم بودن زمینه ارضای نیاز جنسی در بیرون از چارچوب خانواده
بین فرار از ازدواج و انحرافات اخلاقی، رابطه‌ای دوسویه وجود دارد. برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهند که روابط آزاد بین دختر و پسر و امکان ارضای جنسی در بیرون از چارچوب خانواده (چه به صورت مشروع و چه نامشروع) ، نیاز به ازدواج را در جوانان، کم‌رنگ کرده است.
برخی جوانان برای ارضای غرایز طبیعی خود ، به ارتباط آزاد با جنس مخالف، بسنده می‌کنند و چون این گونه روابط، مسئولیت چندانی بر عهده فرد نمی‌گذارد ، خود زمینه‌ساز فرار دختران و پسران از ازدواج می‌شود.
ازدواج کردن در زمان مناسب و بدون سختگیری و وسواس، پیشنهاد عقل، دین و حتّی دانش جدید است.

5 . اعتقاد به داشتن زندگی آزاد
برخی از جوانان، بر این باورند که ازدواج ، باعث ایجاد محدودیت در بسیاری از خواسته‌ها و نیازهای آنان می‌شود و از این رو، ترجیح می‌دهند که به شکل آزاد زندگی کنند.
شاید بیشتر افرادی که ازدواج را عمل محدودکننده ی آزادی‌های فردی می‌دانند ، فلسفه و حقیقت ازدواج را به خوبی درک نکرده و طرفدار آزادی به معنای غربی آن باشند و از این رو ، حاضر نمی‌شوند که ازدواج کنند.
همسر خوب، در درجه نخست، یک تکیه‌گاه روحی و مایه آرامش روانی است که هیچ چیز حتّی تحصیلات دانشگاهی، نمی‌تواند جای آن را بگیرد.

فرجام سخن
فرار از قانون طبیعت، ممکن نیست و غریزه و فطرت را نیز نمی‌توان سرکوب کرد. به علاوه، میل فطری انسان به زندگی مشترک و داشتن فرزند ، برای همیشه ، قابل سرکوب کردن نیست. جوامع غربی که امروزه با پیری جمعیت و عدم تمایل جوانان به ازدواجْ مواجه‌اند ، از طرق دیگری همچون پذیرش مهاجران خارجی، سعی در جوانْ نگه‌داشتن جامعه خود دارند. به علاوه، در این جوامع، زنان و مردان میان‌سال ، بدون ازدواج ، از طریق پذیرفتن فرزند‌خوانده‌ها، سعی در تشکیل خانواده دارند. دو پدیده غیر اخلاقی خریدن کودکان جهان سومی و قاچاق آنها به غرب و نیز زندگی کردن زن و مرد در زیر یک سقف و بدون عقد ازدواج ، از دیگر تبعات کاهش ازدواج در جوامع غربی و بالا رفتن سنّ ازدواج در این جوامع (و طبعاً بی‌فرزند ماندن زوجین) است.

ازدواج کردن در زمان مناسب و بدون سختگیری و وسواس، پیشنهاد عقل، دین و حتّی دانش جدید است.


موضوعات مرتبط: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : پنج شنبه 28 / 5 / 1395

اگر چنين هستيد ، صبر كنيد ، ازدواج نكنيد

ا - اگر در خانواده پدري و زندگي مجردي خود ، مسئوليت كاري را به عهده نمي گيريد يا در مسئوليت محوله تعلل مي ورزيد. ( تنبلي و بي مسئوليتي)

2 – اگر با پدر، مادر، برادر و خواهر خود (‌كه به نظر شما غير منطقي بوده يا اخلاق دلخواه شما را ندارند) ارتباط سازنده و راضي كننده نداريد و نتوانسته ايد تعامل قابل قبولي ايجاد نمائيد. (عدم تعامل و ارتباط اجتماعي صحيح با ديگران)

3 – اگر در زندگي ، مرتب شغل خود را عوض كرده ايد، با دوستان زيادي به خاطر مشكلاتي قطع رابطه نموده ايد، رشته تحصيلي خود را تغيير داده يا ترك تحصيل كرده ايد، علائق خود را نيمه كاره رها كرده ايد و ثبات فكري ، احساسي و رفتاري نداريد.( عدم ثبات فكري، احساسي و رفتاري)

4 – اگر تصور مي كنيد ؛ افكار ، احساس و رفتار همسرتان را در آينده به دلخواه خود تغيير مي دهيد. (خطاي شناختي)

5 – اگر به دنبال همسر مناسبي هستيد به نحوي كه در زندگي مشتركتان در آينده با هيچ گونه مشكلي مواجه نشويد. (خطاي شناختي)

6 – اگر در پي كسب لذت و علائق خود ، كارها و مسئوليت هايتان بر دوش ديگران قرار مي گيرد. (اصالت لذت، و عدم مسئوليت پذيري)

7 – اگر فقط منطق و طرز نگرش خويش را قبول داريد و در برابر ديگران حالت دفاعي يا حالت تهاجمي مي گيريد و قادر به درك افكار ، احساس و رفتار ديگران نيستيد. (واكنش دفاعي و خود ميان بيني)

8 – اگر نقاط ضعف و نقاط قوت خود را به صورت شفاف نمي بينيد. (عدم خودآگاهي)

9 – اگر تا كنون با نظرات، انتقادات و پيشنهادات ديگران، تغييري در رفتار هاي شما ايجاد نشده است. (عدم مديريت خود يا خود مديريتي)

10 – اگر مسائل كاري شما مانع ارتباط دوستانه ، و ارتباط دوستان شما مانع ارتباط صميمي در خانواده ( خانواده پدري) مي شود يا مسائل و مشكلات شخصي شما در تمام حوزه هاي زندگيتان تاثير مي گذارد و در هم تنيده مي گردد. (مشكل در تقسيم وظايف و تعارض نقش ها)

11 – اگر به هيچ وجه قادر به تغيير برنامه هاي از قبل طراحي شده خود نيستيد( حتي اگر شرايط تغيير كند) و بسيار متعصب ، خشك و غير قابل انعطاف هستيد. (‌عدم انعطاف پذيري لازم)

12 – اگر قادر به درك احساسات ، رفتار و افكار خانواده ، دوستان و همكارانتان(كه متفاوت از شما عمل مي كنند)، نمي باشيد. (عدم اگاهي اجتماعي)

13 – اگر بيشتر به جاي گوش كردن ، صحبت مي كنيد و بيشتر از آنكه سعي كنيد ديگران را بفهميد ، سعي داريد كه ديگران شما را درك كنند. (عدم مديريت رابطه)

14 – اگر بسيار هيجان طلب هستيد و صرفاً ، هيجانات شما را به سويي مي كشاند و قادر به تعويق انداختن خواسته هايتان نيستيد. (خود يا اگو ضعيف ، هوش هيجاني پائين)

15 – اگر براي رفتار ، احساس و گفتار خود روش و برنامه اي نداريد و منفعلانه و واكنشي نسبت به ديگران عكس العمل نشان مي دهيد.( رفتار بي تعقل يا انعكاسي، مشكل در شيوه حل مسئله)

16 – اگر عادت داريد به جاي حل مشكلات از آنها فرار كنيد يا اجتناب بورزيد يا واكنش شما به مسائل بي تفاوتي هست. (پاسخ اجتنابي به رويدادها)

17- اگر در آينه نگاه ديگران، شما فردي غرغرو ، سرزنش گر، وابسته، احساساتي، بدبين، گوشه گير، پرخاشگر، دمدمي مزاج، خودخواه، گوشت تلخ، غمگين يا تكانشي ( كسي كه يكباره بدون مقدمه و از روي احساس دست به عملي مي زند و پيامدهاي آن را نمي سنجد) به نظر مي آئيد. (اختلال شخصيت)

18 – اگر فكر مي كنيد، از ميان چند ميليارد ساكنين كره زمين ، فقط و فقط يك شخص مناسب شماست و ارزش ازدواج دارد و در غير اين صورت زندگي شما بي معنا شده و بايد بميريد يا تا آخر عمر مجرد بمانيد.( خطاي شناختي ، عدم كنترل احساس ، هوش هيجاني ضعيف)

19 – اگر بدون اينكه خود را دقيقاً‌ ارزيابي كنيد و بشناسيد ،‌دنبال همسر مناسب مي گرديد. (‌عدم شناخت خود)

20 – اگر وضعيت فعلي اتان راضي كننده نيست و براي رهايي و فرار از موقعيت ، اقدام به ازدواج مي كنيد. (مشكل در شيوه حل مسئله)

موضوعات مرتبط: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 22 / 4 / 1395

بررسي ازدواج مسلمانان با اهل كتاب از منظر قرآن كريم

 

مريم اسماعيلي1

اسلام براي پيروان اديان ديگر احترام زيادي قايل است. با اين وجود، عواطف اجتماعي و ارتباط صميمانه را بر محور ايمان، تقوا و بر اساس دين الهي محدود مي‏كند و در آيات بسياري، مسلمانان را از برقراري چنين ارتباطي نزديك منع مي‏كند و آن‏ها را از اينكه در روابط خود، دوستي و سرپرستي غيرمسلمانان را بپذيرند، سخت بر حذر مي‏دارد.
با توجه به اينكه اقدامات پيشگيرانه و احتياطي، منطقي‏ترين روش براي جلوگيري از نفوذ انحرافات فكري، عقيدتي و اخلاقي بيگانه است، اعمال محدوديت از سوي اسلام نسبت به مسئله ازدواج مسلمان با اهل كتاب بر همين اساس قابل تفسير است.

مقدّمه

قرآن كريم در كنار سنّت و سيره معصومان عليهم‏السلام ، انسان را در تمامي ابعاد فردي و اجتماعي به سوي كمال و رستگاري رهنمون است؛ بر ماست كه در حد امكان از معارف زلال آن بهره گيريم.
از صدر اسلام تاكنون، زندگاني مسلمانان و حيات جامعه اسلامي به شكل‏هاي گوناگون با گروه‏ها و مذاهب ديگر پيوند داشته و تأثير متقابل ميان آن‏ها وجود داشته است. اسلام به لحاظ برخورداري از سعه صدر لازم و احترام به حقوق انسان‏ها و مقام انسانيت، ارزش‏هاي انساني و معنوي را تنها ملاك برقراري روابط سالم بين پيروان خود و ديگر اديان قرار داده و بر اين اساس، قوميت، زبان، رنگ، نژاد و منافع گروهي را در ايجاد روابط دخيل نمي‏داند.
در طول تاريخ، مسلمانان در روابط خود با اهل كتاب، با تكيه بر معارف قرآن كريم و پاي‏بندي به دستورات حياتبخش آن، به حدّي حقوق اهل كتاب را مراعات نموده‏اند كه دانشمندان و نويسندگان منصف اهل كتاب را به تمجيد و تكريم مسلمانان وادار نموده‏اند.
بنابراين، با توجه به اينكه شناسايي دستورات و احكام اسلامي در زمينه اين برخوردها و تنش‏ها، بخصوص ميان مسلمانان و اهل كتاب در جهان معاصر، بسيار راهگشا و كارساز است، سعي شده تا با تكيه بر معارف قرآن كريم، به گوشه‏اي از اين معارف و دستورات دست يافته، درباره ازدواج مسلمان و كتابي كنكاشي كرده باشيم .

موضوعات مرتبط: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 22 / 4 / 1395

ازدواج مجدّد:

در همه ملل و اديان، تعيين در دو طرف ازدواج مطرح است به اين معنا كه زن و مرد بايد مشخّص باشند و به يك‌ديگر اختصاص داشته باشند. بر اين اساس، كمونيزم جنسى مردود است. بله، مسأله ازدواج مجدّد، بحث ديگرى است كه نبايد خلط شود. ازدواج بيش از يك بار، چه براى مرد و چه براى زن، در‌قرآن مطرح شده و با شرايطى مورد پذيرش همه ملل و جوامع است اين بحث در دو قسمت طرح مى‌شود:

الف. ازدواج مجدّد مرد:

اسلام، تعدّد زوجات را با شرايطى، مجاز دانسته«فَانكِحوا ما طابَ لَكُم مِن‌النِّساءِ مَثنى و ثَلـثَ و رُبـعَ فاِن خِفتُم اَلاّ تَعدِلوا‌فَوحِدَةً‌...» (نساء/4، 3). (=>‌تعدّد زوجات)

ب. ازدواج مجدّد زن:

چند شوهرى در يك زمان از ديدگاه اسلام ممنوع و حرام است«والمُحَصنـتُ مِن‌النِّساءِ‌...». (نساء/4،24) در آيه‌10 ممتحنه/60 پيوند زناشويى با زنان پناه‌جو و تازه مسلمان، پس از فسخ نكاح آنان با شوهران كافر تجويز شده در نتيجه آيه به ممنوعيّت تعدّد شوهر نيز اشاره دارد«يـاَيُّهَا الَّذينَ ءَامَنوا اِذا جاءَكمُ المُؤمِنـتُ مُهـجِرت فَامتَحِنوهُنَّ‌اللّهُ اَعلَمُ بِاِيمـنِهِنَّ فَاِن عَلِمتُموهُنَّ مُؤمِنت فَلا‌تَرجِعوهُنَّ اِلى الكُفّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُم و لا هُم يَحِلّونَ لَهُنَّ وءاتوهُم ما اَنفَقوا ولا جُناحَ عَلَيكُم اَن تَنكِحوهُنَّ اِذا ءاتَيتُموهُنَّ اُجورَهُنَّ‌...». ممنوعيّت ازدواج پس از طلاق يا وفات شوهر، تا‌پايان دوران عدّه نيز ادامه دارد; امّا پس از آن، تجديد ازدواج براى زن بلامانع است; البتّه برخى از زن‌ها عدّه ندارند و عدّه وفات و طلاق نيز با‌يك‌ديگر تفاوت‌هايى دارد. (=>‌عدّه)
ازدواج مجدّد براى زن، چه با شوهر سابق و چه با فرد ديگر، آزاد است; ولى از آيات استفاده مى‌شود كه شوهر پيشين براى زندگى سزاوارتر است«و‌بُعولَتُهُنَّ اَحَقُّ بِرَدِّهِنّ‌...». (بقره/2، 228) در جاى ديگرى مى‌فرمايد: هرگاه زن و شوهر پيشين، تراضى كنند، از ازدواج مجدّد آنان با يكديگر جلوگيرى نكنيد«و‌اِذا طَلَّقتُمُ النِّساءَ فَبَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فَلاتَعضُلوهُنَّ اَن يَنكِحنَ اَزوجَهُنَّ اِذا تَرضَوا بَينَهم بِالمَعروفِ». (بقره/2،232) تكيه قرآن، پس از طلاق بر كلمه «ردّ» و «رجوع»، نشان اهمّيّت بازسازى نظام خانواده پيشين است. از آيات مربوط به وفات شوهر به‌دست مى‌آيد كه زن را نبايد پس از بيوه شدن در تنگنا قرار دهند و از ازدواج او جلوگيرى كنند; بلكه خود بايد براى آينده خويش تصميم بگيرد«والَّذينَ يُتَوَفَّونَ مِنكُم و يَذَرونَ اَزوجًا يَتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهنَّ اَربَعَةَ اَشهُر و عَشرًا فاِذا بَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فلاجُناحَ عَليكُم فيِما فَعَلنَ فِى اَنفُسِهِنَّ بِالمَعروفِ‌...» (بقره/2،234)، و در آيه بعد، سخن از مذاكره با زن در زمان عدّه است كه اين، خود از فراهم آوردن زمينه براى آن‌ها پس از عدّه حكايت دارد.

خصايص پيامبراسلام در ازدواج:

رسول اسلام(صلى الله عليه وآله)ويژگى‌هايى داشته كه كسى در آن‌ها، با حضرت شريك نبوده است. برخى فقيهان، از‌جمله، محقّق حلّى، در كتاب نكاحِ شرايع،[241] مواردى از آن‌ها را بيان داشته‌اند كه متأخّران، اين قسمت از بحث را به‌دليل نبودن ثمره عملى، حذف كرده‌اند. برخى از اين ويژگى‌ها، به ازدواج مربوط است كه عبارت‌اند از:

1. جواز نكاح دائم با بيش از 4 همسر:

اين مسأله، از ضروريّاتى است كه مورد اتّفاق فريقين است.[242] در كتاب جواهر، استدلال ابوعبيده به آيه‌50 احزاب/33 بدون هيچ توضيحى بيان شده است.[243] كيفيّت و استدلال را شايد بتوان چنين بيان كرد كه در اين آيه، چهار گروه از زنان بر پيامبر حلال شده‌اند: همسرانى كه مهرى مشخّص براى‌شان پرداخته است، همسرانى كه ملك يمين وى بوده‌اند و آنان را آزاد كرده سپس به ازدواجشان درآورده، همسرانى كه از بستگان خود برمى‌گزيند و زنى كه داوطلبانه خود را به پيامبر مى‌بخشد.[244] مجموع اين موارد مى‌تواند تعداد بسيارى از زنان را دربرگيرد.

2. جواز نكاح با لفظ «هبه»:

آيه‌50 احزاب/33 و روايات، بر اين مطلب گواه است.[245]

3. تخيير همسران پيامبر(صلى الله عليه وآله) در جدايى يا ادامه زندگى با او:

خدا به پيامبر مى‌فرمايد: به همسرانت بگو: اگر خواهان دنيا هستيد، بياييد تا مهرتان را بدهم و به‌گونه‌اى نيكو شما را رها كنم و اگر خواستار پيامبر و سراى آخرت هستيد، خداوند براى نيكوكارانتان پاداش بزرگى مهيّا كرده است«ياَيُّهَا النَّبِىُّ قُل لاَِزوجِكَ اِن كُنتُنَّ تُرِدنَ الحَيوةَ الدُّنيا و زينَتَها فَتَعالَينَ اُمَتِّعكُنَّ و اُسَرِّحكُنَّ سَراحًا جَميلاً * و اِن كُنتُنَّ تُرِدنَ اللّهَ و رَسولَهُ والدّارَ الأخِرَةَ فَاِنَّ اللّهَ اَعَدَّ لِلمُحسِنتِ مِنكُنَّ اَجرًا عَظيما». (احزاب/33،28‌ـ‌29)

4. ممنوعيّت ازدواج با كنيزان:

براى پيامبر، آميزش با كنيزان مملوك خويش، جايز بوده; چنان‌كه از آيه‌50 احزاب/33 استفاده مى‌شود; ولى ازدواج با كنيزان به اجماع ممنوع بوده است.[246] بعضى گفته‌اند: علّت اين حكم آن است كه ازدواج با كنيزان، براى كسانى مجاز است كه از آلوده‌شدن به گناه بيم دارند و نمى‌توانند با زنان آزاد ازدواج كنند و گرنه خوددارى از اين‌گونه ازدواج بهتر است«... ذلِكَ لِمَن خَشِىَ العَنَتَ مِنكُم و اَن تَصبِروا خَيرٌ لَكُم‌...» (نساء/4،25)، و پيامبر به لحاظ مقام عصمت نمى‌تواند مصداق آيه باشد.[247]

5. دو چندان بودن كيفر و پاداش همسران پيامبر:

«ينِساءَ النَّبِىِّ مَن يَأتِ مِنكُنَّ بِفحِشَة مُبَيِّنَة يُضعَف لَهَا العَذابُ ضِعفَين و كان ذلك عَلى اللّهِ يَسيرا * و مَن يَقنُت مِنكُنَّ لِلّهِ و رَسولِه و تَعمَل صلِحًا نُؤتِها اَجرَها مَرَّتَينِ و اَعتَدنا لَها رِزقًا كَريماً». (احزاب/33، 30‌ـ‌31).

6. سقوط رعايت «حق قَسْم»:

يكى از حقوق زن در‌صورت تعدّد زوجات، آن است كه شوهر، زمان را ميان آنان عادلانه تقسيم كند[248] كه در اصطلاح به آن، حقِّ قَسْم مى‌گويند كه لزوم رعايت آن، از رسول‌اكرم(صلى الله عليه وآله)ساقط شد[249]. قرآن مى‌فرمايد«تُرجِى مَن تَشاءُ مِنهُنَّ و تُـوِى اِليكَ مَن تَشاءُ و مَنِ ابتَغَيتَ مِمَّن عَزَلتَ فَلا جُناحَ عَلَيكَ» (احزاب/33،51); هرچند وى، حتّى‌الامكان، مساوات را رعايت‌مى‌كرد.

7. ممنوعيّت ازدواج با همسران پيغمبر:

زنان پيامبر بر ديگران حرام دائم‌اند; يعنى پس از وفات حضرت نمى‌توانند با ديگر مسلمانان ازدواج كنند«...‌و‌لا اَن تَنكِحوا اَزوجَهُ مِن بَعدِهِ اَبدًا اِنّ ذلكُم كانَ عِند اللّهِ عَظيماً». ‌(احزاب/33، 53)

ازدواج در آخرت (بهشت):

در قرآن از همسران اهل‌بهشت، ياد‌شده است. احتمال دارد آنان، زنان صالح و با ايمان در دنيا باشند كه پس از رفع نارسايى و پيرى، براى ورود به بهشت، شاداب و جوان مى‌شوند و شايد از روايات متعدّد، از‌جمله رواياتى كه برترى زنان شايسته و با ايمان را بر حورالعين اثبات مى‌كند، بتوان استفاده كرد كه حورالعين*، موجودى غير

موضوعات مرتبط: ازدواج
برچسب‌ها: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 22 / 4 / 1395

عوامل ازهم‌گسستگى ازدواج

1. ارتداد:

 

در آيه‌217 بقره/2 از «مرتد» با عنوان «كافر» ياد‌شده است. وقتى آغاز زندگى با مشرك و كافر ممنوع باشد (بقره/2،221; مجادله/58، 22; نور/24، 3; ممتحنه/60، 10)، ادامه زندگى نيز با افرادى كه مرتد، و از جامعه اسلامى جدا شده‌اند، ممنوع خواهد بود; به‌ويژه با تعليلى كه درباره كافران در «اُولـئِكَ يَدعونَ اِلَى النّارِ واللّهُ يَدعوا اِلَى الجَنَّة» آمده است. فقيهان شيعه[204] و سنّى[205] مى‌گويند: اگر شوهر پيش از آميزش مرتد شود، نكاح بى‌درنگ باطل مى‌شود و زن عدّه ندارد و اگر پس از آميزش، مرتدّ فطرى شود، به نظر اماميّه، بلافاصله باطل مى‌شود و زن بايد عدّه وفات نگه دارد;[206] ولى اگر پس از آميزش، مرد مرتدّ ملّى شود، زن عدّه طلاق نگه مى‌دارد و مشهور گفته‌اند: باطل شدن نكاح، پس از گذشت زمان عدّه است; چون امكان دارد مرتد، توبه كند و نكاح به صحّت خود باقى‌بماند.[207]
فقيهان اهل‌سنّت، در ارتداد* پس از آميزش، اختلاف كرده‌اند كه آيا نكاح، بلافاصله فسخ مى‌شود يا پس از انقضاى عدّه; ولى بين اقسام ارتداد، فرق نگذاشته‌اند.[208]

2. اسلام:

 

اگر مردى به اسلام گرايش يابد و همسر او از اهل‌كتاب باشد، عقد ازدواج آنان فسخ نمى‌شود; چه آميزشى صورت گرفته باشد يا نه;[209] ولى اگر همسر او مشرك باشد نكاح فسخ مى‌شود. قرآن مى‌فرمايد«و‌لا تُمسِكوا بِعِصَمِ الكَوافِر».(ممتحنه/60،10) به پيمان‌هاى ازدواج با زنان كافر پاى‌بند نباشيد; يعنى عقدهاى ازدواج كه پيش‌تر بسته بوديد، قابل تمسّك نيست و اگر زنى به اسلام* بگرود و شوهرش مشرك يا اهل‌كتاب باشد، اگر آميزش انجام نشده نكاح بلافاصله فسخ مى‌شود و اگر انجام شده پس از عدّه فسخ مى‌شود.[210] خداوند درباره زنانى كه مسلمان شده و هجرت* كرده‌اند مى‌فرمايد: آن‌ها را به‌سوى كافران باز‌نگردانيد; چون رابطه زوجيّت بين آنان قطع شده است. بعد مى‌فرمايد«...‌لاهُنَّ حِلٌّ لَهم و لا هم يَحِلّونَ لَهُنّ‌...». زنان مؤمن بر مردان كافر، و مردان كافر هم بر زنان مسلمان حلال نيستند.

3. طلاق:

 

طلاق يكى از ايقاعات است كه به‌وسيله آن، پيمان زناشويى گسسته مى‌شود و عهده‌دار آن مرد است و اقسام و شرايطى دارد. (احزاب/33، 149; بقره/2، 228، 241 و 291; طلاق/65، 1‌ـ‌2)

4. وفات:

 

از چيزهايى كه پيمان زناشويى را به هم مى‌زند، مرگ زن يا شوهر است. عدّه زن پس از وفات شوهر، 4 ماه و 10 روز است; چه آميزشى صورت گرفته باشد يا نه«والَّذينَ يُتَوَفَّونَ مِنكُم و يَذَرونَ اَزوجًا يَتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهِنَّ اَربَعةَ اَشهُر و عَشراً» (بقره/2، 234)، مگر آن‌كه آبستن باشد كه در اين صورت، با وضع حمل، عدّه او تمام مى‌شود«و‌اُولـتُ الاَحمالِ اَجَلُهُنَّ اَن يَضَعنَ حَملَهُنَّ‌...». ‌(طلاق/65، 4)

5. لعان:

 

اگر مردى، همسر خويش را به عمل منافى با عفت متّهم كند، بايد 4 بار شهادت دهد كه راست‌گو است و در پنجمين بار بگويد: لعنت خدا بر او اگر از دروغ‌گويان باشد (نور/24، 6‌ـ‌7); سپس زن نيز مى‌تواند 4 بار خدا را به شهادت طلبد كه شوهرش دروغ مى‌گويد و در مرحله پنجم بگويد: غضب خدا بر او، اگر مرد در اين نسبت، راست‌گو باشد. (نور/24، 8‌ـ‌9) مجموعه اين عمل را لعان* گويند كه 4 نتيجه را در پى دارد: الف.‌زوجين بلافاصله پس از لعان، از هم كناره مى‌گيرند; ب. آنان براى هميشه بر هم حرام مى‌شوند;[211] ج. حدّ قذف از مرد و حدّ زنا از زن برداشته مى‌شود; د. فرزندى كه در اين ماجرا پديد‌آمده، از مرد منتفى مى‌شود.[212]

6ـ‌7. ظهار و ايلاء:

 

اين دو از كارهاى زشت جاهليّت بود. ظهار*، يعنى مرد به همسرش مى‌گفت: «أنت علىّ كظهر امّى»; تو براى من همچون پشت مادرم هستى[213] و در پى آن، زن براى هميشه بر همسرش حرام مى‌شد و حتّى نمى‌توانست همسر ديگرى را برگزيند. آيات 2‌ـ‌4 مجادله/58 و 4 احزاب/33، به بحث ظهار پرداخته‌اند. ايلاء*، سوگند ياد‌كردن بر ترك آميزش جنسى با همسر است[214] آيات 226‌ـ‌227 بقره/2، به آن پرداخته‌اند. بسيارى ظهار و ايلاء را در فهرست روافع نكاح آورده‌اند;[215] در‌حالى‌كه اين دو از نظر اسلام، نكاح را فسخ نمى‌كنند; بلكه فقط حرمت آميزش را تا زمانى كه كفّاره پرداخت نشود، در پى دارند.[216]

 

 

موضوعات مرتبط: ازدواج
برچسب‌ها: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 9 / 3 / 1395


ب. ازدواج با اهل‌كتاب:

ازدواج زن مسلمان با اهل‌كتاب* جايز نيست;[184] امّا درباره ازدواج مرد مسلمان با زنان اهل‌كتاب چند نظر وجود دارد.
1. نظريّه غالب ميان فقيهان شيعه، حرمت ازدواج دائم با زنان اهل‌كتاب و جواز ازدواج موقّت با آنان است;
[185] البتّه عدّه فراوانى از اماميّه معتقد به جواز نكاح دائم با كتابيه شده‌اند و اين نظر، ميان متأخّران، طرفدارانى يافته است.[186] فقيهان اهل‌سنّت به اتّفاق، نكاح با زنان حرّ از اهل‌كتاب (حربى يا معاهد) را جايز دانسته‌اند.[187] فقط برخى به كراهت قائل شده‌اند; به‌ويژه اگر حربى باشد.[188] براى حرمت نكاح با زنان اهل‌كتاب، چند استدلال قرآنى شده است: 1. آيات حرمت ازدواج با مشرك (بقره/2، 221; نور/24، 3)، زيرا قرآن درباره اهل‌كتاب كه عُزير و مسيح را پسر خدا مى‌دانند (توبه/9، 30‌ـ‌31)، تعبير شرك را به‌كار برده است: «سُبحـنَهُ عَمّا يُشرِكونَ» ; پس احكام مشركان شامل آنان نيز‌مى‌شود.
در پاسخ اين استدلال گفته‌اند كه اوّلاً در اصطلاح قرآن اهل‌كتاب، كافرند; ولى مشرك شمرده نمى‌شوند;
[189]هرچند كلمه«يُشرِكون» درباره آنان آمده است. دليل اين مطلب آن است كه در آيات 105 بقره/2، 1 و 6 بينه/98، اهل‌كتاب بر مشركان عطف گرفته شده كه دليل بر مغايرت مفهومى بين آن دو است.[190] ثانياً برخى روايات دلالت دارند كه اين آيه، به‌وسيله آيه‌5 مائده/5 نسخ شده است. در حديثى از حضرت على(عليه السلام)آمده‌است: آياتى در قرآن وجود دارد كه نيمى از آن نسخ شده و نيمى به حال خود باقى است. امام براى اين مطلب، به آيه‌221 بقره/2 مثال زده كه قسمت اوّل آن به ممنوعيت نكاح با زنان اهل‌كتاب مربوط است كه با آيه‌5 مائده/5 نسخ‌شده; ولى قسمت دوم آن «و‌لا‌تُنكِحُوا المُشرِكين» كه به ازدواج زنان مسلمان با اهل‌كتاب ارتباط دارد، نسخ نشده و بر ممنوعيّت، باقى مانده است.
[191]
2. برخى گفته‌اند: بر فرض كه واژه مشرك، شامل اهل‌كتاب نشود، حكمتى كه براى حرمت ازدواج با مشركان بيان شده است: «اُولـئِكَ يَدعونَ اِلَى النّارِ» (بقره/2،221)، شامل اهل‌كتاب مى‌شود; زيرا زن و شوهر از نظر اخلاقى و دينى، بر يكديگر تأثير مى‌گذارند و در اين جهت، تفاوتى ميان شرك و آيين اهل‌كتاب نيست; بنابراين، ازدواج با اهل كتاب نيز بايد ممنوع باشد; ولى گويا حكمت در اين آيه، تعميم‌دهنده حكم نيست و گرنه فسق يا اختلاف در مذهب نيز بايد مانع ازدواج قلمداد شود; زيرا اين حكمت در آن‌جا هم وجود دارد; در‌حالى‌كه هيچ‌كس ملتزم به اين مطلب نشده است.

موضوعات مرتبط: ازدواج
برچسب‌ها: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 9 / 3 / 1395

آسان‌گيرى در ازدواج:

خداوند در تشريع قوانين ازدواج، بر مردم آسان گرفته است. نمونه‌اى از اين تخفيف و توسعه، تشريع ازدواج با كنيزان است; زيرا در جامعه، كسانى هستند كه توان ازدواج با زنان آزاد را ندارند و خداوند پس از بيان امكان ازدواج با كنيزان فرموده: «يُرِيدُ اللهُ اَن يُخَفِّفَ عَنكُم و خُلِقَ الاِنسـنُ ضَعيفا». (نساء/4،28) هم‌چنين مردم موظّفند در امر ازدواج سخت‌گيرى نكنند. در روايت وارد شده است كه با بركت‌ترين زنان، كسانى هستند كه مهرشان سبك باشد.[136] قرآن از قول شعيب هنگام گفت و گو درباره ازدواج موسى با دخترش چنين نقل مى‌كند: «و‌ما‌اُريدُ اَن اَشُقَّ عَلَيكَ». (قصص/28، 27) من در اين چند سالى كه با تو قرارداد مى‌بندم، بر تو سخت نمى‌گيرم يا اين‌كه مخيرى بين 8 و 10 سال را خودت انتخاب كنى; من بر تو سخت نمى‌گيرم.[137] با توجّه به آيه، مواردى از آسان‌گيرى را مى‌توان برشمرد: پدر و مادر نبايد در ازدواج دخترانشان سخت‌گيرى كنند و در‌صورت فراهم‌بودن شرايط، براى ازدواج دختر كوچك‌تر آن را بر ازدواج دختر بزرگ‌تر متوقف كنند. 2.‌خانواده دختر مى‌توانند پيش‌نهاد دهنده ازدواج باشند; 3.‌بر داماد نمى‌توان سخت گرفت و كار طاقت‌فرسا از او مطالبه كرد.

موضوعات مرتبط: ازدواج
برچسب‌ها: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : سه شنبه 9 / 3 / 1395

عقد و شرايط ضمن آن در ازدواج

الف. عقد ازدواج:

آغاز زندگى مشترك، با عقد* شروع مى‌شود كه به گفته برخى مقصود از «پيمان محكم» زنان از مردان در آيه‌21 نساء/4، عقد (صيغه) ازدواج است[102]: «و‌اَخَذنَ مِنكُم ميثـقًا غَليظا». همچنين در آيه‌235 بقره/2 مى‌فرمايد: تا عدّه زن به پايان نرسيده، عقد نكاح را برقرار نكنيد: «و‌لاتَعزِموا عُقدَةَ النِّكاحِ حَتّى يَبلُغَ الكتِـبُ اَجَلَه‌...». ‌(بقره/2، 235) عقد ازدواج، همانند ديگر عقود، به ايجاب و قبول نياز دارد[103] و فقط راضى بودن زن و مرد كافى نيست.
فقيهان مى‌گويند: ايجاب نكاح، با دو لفظ «زوّجتُ» و «اَنكحتُ» كه از الفاظ صريح در باب ازدواج هستند، حاصل مى‌شود كه قرآن هم آن‌ها را به‌كار برده است.
[104] (احزاب/33،37; نساء/4،22; قصص/28،27). برخى از اهل‌سنّت با استناد به آيه‌50 احزاب/33 عقد نكاح با واژه «وهبتُ» را براى پيامبر جايز مى‌دانند: «يـاَيُّهَا النَّبِىُّ اِنّا اَحلَلنا لَكَ ... و امرَاَةً مُؤمِنَةً اِن وَهَبَت نَفسَها لِلنَّبِىِّ اِن اَرادَ النَّبِىُّ اَن يَستَنكِحَها‌...» ; زيرا در اين آيه، زنى كه بى‌شرطِ مهر*، خود را به پيامبر ببخشد، بر‌او حلال شده است. عدّه‌اى ديگر، انعقاد نكاح با اين لفظ را براى غير پيامبر نيز جايز مى‌دانند با اين تفاوت كه براى ديگران، با اين لفظ، عقد واقع‌مى‌شود و پرداخت مهرالمثل برعهده زوج مى‌آيد; ولى به استناد جمله «خالِصةً لَكَ مِن دُونِ المُؤمِنينَ» براى پيغمبر، چنين عقدى بدون مهريّه صحيح خواهد بود.[105] اماميّه اتّفاق دارند كه نكاح با لفظ «هبه» (حداقل براى غير پيغمبر) واقع‌نمى‌شود.[106] در عقد ازدواج، شرايطى معتبر است; از‌جمله قصد انشا و توجّه به مضمونِ عقد، موالات (فاصله نيفتادن بين ايجاب و قبول)، تنجيز (قطعى بودن عقد و معلّق نبودن بر كارى يا وصفى يا‌...) و تعيين زن و شوهر به نام يا وصف يا اشاره;[107] به‌ويژه اگر ولىّ يا وكيل، عقد را اجرا كنند; بنابراين اگر پدرى بگويد: «زوّجتك اِحدَى بَناتى» عقد صحيح نيست[108] و سخن شعيب(عليه السلام) به حضرت موسى(عليه السلام): «اِنّى اُريدُ اَن اُنكِحَكَ اِحدَى ابنَتَىَّ هـتَين‌...»(قصص/28، 27)، ظاهر آن است كه گفتوگويى مقدّماتى بوده،[109] نه آن‌كه با اين سخن او، عقد اجرا شده باشد. قرينه بر اين مطلب، لفظ «اريد» است. شرط ديگر، اختيار و رضايت است; بنابراين، عقدِ با اكراه و عدم رضايت دختر يا پسر، درست نيست. قرآن مى‌فرمايد: پس از طلاق و تماميّت عدّه، اگر زن و شوهر سابق، به ازدواج رضايت دارند، كسى حقّ ندارد آنان را منع كند: «و‌اِذا طَلَّقُتمُ النِّساءَ فَبَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فَلاتَعضُلوهُنَّ اَن يَنكِحنَ اَزوجَهُنَّ اِذا تَرضَوا بَينَهُم بِالمَعروفِ‌...». (بقره/2،232) باز‌مى‌فرمايد: اختيار زنان شوهر مرده را در دست نگيريد و آنان را به ازدواج وانداريد[110] و زير فشار قرار ندهيد تا بخشى از آن‌چه به‌دست آورده‌اند، باز‌پس دهند: «...‌لايَحِلُّ لَكُم اَن تَرِثُوا النِّساءَ كَرهًا و‌لا‌تَعضُلوهُنَّ لِتَذهَبوا بِبعَضِ ما‌ءاتَيتُمُوهُنَّ‌...».(نساء/4،‌19)

 

موضوعات مرتبط: ازدواج
برچسب‌ها: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 28 / 1 / 1395


ملاك انتخاب همسر

 

1. اوصاف همسر شايسته:

 

قرآن، درباره لزوم رعايت شايستگى و اهمّيّت اوصاف همسرى كه انسان در ابتدا برمى‌گزيند يا اگر ازدواج با همسر نامناسبى صورت گرفته، بايد اين شايستگى را در او پديد آورد، مباحثى را مطرح كرده و درباره همسران نامناسب كه گاه در حدّ دشمن مى‌توانند كانون خانواده را فاسد كنند، هشدار مى‌دهد: «يـايُّها الَّذين ءَامَنوا اِنَّ مِن اَزوجِكُم و اَولـدِكُم عَدُوّاً لَكُم فَاحذَروهُم‌...».(تغابن/64، 14)
تكيه قرآن در موارد متعدّد بر صلاحيّت و شايستگى همسر، مفهومى عام است و شامل جنبه‌هاى گوناگون ظاهرى (جسمى) و معنوى (دينى و اخلاقى) مى‌تواند باشد; آيه‌90 انبياء/21 كه گزارشى از اجابت دعاى زكريا* است، مى‌فرمايد:«واَصلَحنا لَهُ زَوجَه». برخى اين آيه را به اصلاح ظاهرى و جسمى معنا كرده و گفته‌اند: همسر زكريا عقيم بود، خداوند نازايى او را از بين برد يا پير و شكسته بود و خداوند او را جوان كرد و برخى، آيه‌را به اصلاح اخلاقى معنا كرده و گفته‌اند: خداوند، همسر زكريا را خوش اخلاق قرار داد.
[59] آيه‌34 نساء/4، زنان صالح و درستكار را كسانى مى‌داند كه در برابر نظام خانواده خاضع هستند و نه‌تنها در حضور شوهر، بلكه در غياب او مرتكب خيانت مالى و ناموسى نمى‌شوند و حقوق او را مراعات مى‌كنند[60]: «فالصّـلِحـتُ قـنِتـتٌ حـفِظـتٌ لِلغيبِ بِما حَفِظَ اللّهُ‌...». در حديثى از امام صادق(عليه السلام) آمده است:«تزوّجوا فى الحجر الصالح فاِنّ العِرق دسّاس» ;[61] با خانواده شايسته ازدواج كنيد; زيرا خصايص والدين و اجداد، به نسل بعد سرايت‌مى‌كند.

موضوعات مرتبط: ازدواج
برچسب‌ها: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 28 / 1 / 1395

 

اقسام ازدواج:

در كتاب‌هاى فقيهان پيشين، نكاح به 3 قسم تقسيم شده است:
[26] 1.‌نكاح دائم; 2. نكاح منقطع يا موقّت (متعه); 3.‌ملك يمين. مؤيّد نظر فقيهان، روايتى است كه در آن نكاح بر 3‌گونه دانسته شده است: نكاح به ميراث (ازدواج دائم)، نكاح بدون ميراث (متعه)، و نكاح به ملك يمين[27] كه قرآن به دو قسم آن در اين آيه اشاره دارد: «والَّذينَ هُم لِفُروجِهِم حـفِظونَ * اِلاّ على اَزوجِهِم اَو ما مَلَكَت اَيمـنُهُم‌...». (مؤمنون‌/‌23،‌5‌ـ‌6; معارج/70، 29‌ـ‌30) نكاح دائم و موقّت، هر دو ازدواج و در بسيارى از احكام مشتركند; بدين سبب به زن و مرد در متعه نيز زوج و زوجه مى‌گويند. (=>‌ازدواج موقّت)
ملك يمين به دو گونه ترسيم مى‌شود: گاه انسان مالك عين كنيز است. در اين صورت، آميزش مالك با كنيز جايز است، مگر آن كه به ازدواج شخص ديگرى درآمده باشد.
[28] و گاه، انسان مالك منفعت كنيز است، در‌صورتى كه مالك، آن را به شخص ديگرى مباح كند كه در اصطلاح به آن تحليل گويند و هر دو فرض مذكور، در ملك يمين قرار دارد. اغلب، تحليل را تمليك منفعت دانسته‌اند; ولى برخى، آن را نيز نوعى از عقد به‌شمار آورده‌اند.[29]

موضوعات مرتبط: ازدواج
برچسب‌ها: ازدواج
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : دو شنبه 28 / 1 / 1395

ازدواج: پيمان زناشويى

ازدواج، مصدر باب افتعال، و حروف اصلى آن، «ز ـ و ـ ج» است. از نظر لغت «زوج» به‌معناى جفت، (در مقابل فرد[1]) عبارت از دو چيز همراه و قرين است; چه مماثل باشند، مانند دو چشم و دو گوش، و چه متضاد،[2]مانند شب و روز. در مواردى، واژه زوج در معناى فرد، به شرط داشتن قرين، به‌كار رفته است.[3] بر اين اساس، به هريك از زن و شوهر، زوج و به هر دوى آن‌ها زوجين اطلاق مى‌كنند; چنان‌كه در قرآن آمده است: «و‌اَنّه خَلَقَ الزَّوجينِ الذَّكَرَ والأُنثى». (نجم/53، 45) به‌كار بردن دو واژه زوج و زوجه (مذكّر و مؤنّث)، براى زن صحيح است; ولى قرآن، در مورد زن، همه‌جا «زوج و ازواج»، به جاى «زوجه و زوجات» به‌كار برده است. (بقره/2، 35، 102، 234 و 240 و احزاب/33، 28، 50، 59 و‌...) راغب مى‌گويد: از آيه‌49 ذاريات/51، به‌دست مى‌آيد كه همه چيز در جهان داراى زوج و قرين (ضد يا مثل يا جزء تركيبى) هستند.[4] در كتاب‌هاى لغت، كم‌تر به واژه ازدواج توجّه شده است;[5] ولى با توجّه به‌معناى زوج، كلمه ازدواج، مفهوم اقتران و اتّحاد دو چيز را در برخواهد‌داشت.
ازدواج، در عرف و شرع، پيمان زناشويى است و بر اساس آن، براى مرد و زن نسبت به يك‌ديگر، تعهّداتى اخلاقى و حقوقى پديد مى‌آيد كه سرپيچى (از بسيارى) از آن‌ها، عقوبت و كيفر را در پى خواهد داشت.
[6] ازدواج در هر آيينى، با قوانين و مقرّرات ويژه‌اى صورت مى‌گيرد و اسلام به آداب و رسوم ديگر اقوام احترام گذاشته است: لكلِّ قوم‌نكاحٌ.[7]
از پيمان زناشويى در قرآن به «نكاح» نيز تعبير شده، و به دو معنا به‌كار رفته است: 1.‌آميزش* جنسى. (بقره/2،230; نساء/4، 6) 2.‌عقد ازدواج. (نور/24،‌32) لغويان و مفسّران در تعيين معناى حقيقى و مجازى آن، بر يك نظر نيستند.
[8] گروهى معناى حقيقى نكاح را آميزش و كاربرد آن در عقد را مجاز مى‌دانند.[9] متقابلا برخى معناى حقيقى آن را عقد ازدواج قرار داده‌اند.[10] گروهى معتقد به اشتراك لفظى شده‌اند،[11] و هر گروهى براى خود استدلال‌هايى دارند; ولى فيّومى مى‌گويد: عقد و آميزش، هر دو معناى مجازى هستند و معناى حقيقى نكاح در لغت، چسبيدن و به هم پيوستن يا مخلوط شدن است.[12]
در قرآن، بيش از 80 بار مادّه «زوج» و مشتقّات آن و حدود 23 بار، كلمه «نكاح» و مشتقّاتش به‌كار رفته است. از‌كلمه «استمتاع» نيز درباره ازدواج، در قرآن بهره گرفته شده است و واژه‌هايى از قبيل طلاق*، ظهار، ايلاء، عدّه، مرئه، بعل،نساء، ذكر وانثى، احصان، صداق، مهريّه، اجر، مَس، تحريم و احلال نيز در دامنه گسترده بحث ازدواج قرار‌مى‌گيرند.

 

موضوعات مرتبط: ازدواج
برچسب‌ها: ازدواج
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی