یك مرتبه دید پاره كاغذى به دستش رسید و هر دو چشمش روشن و بینا گردید و بر آن كاغذ سه سطر به خط سبز نوشته بود كه فلان پسر فلان از آتش جهنم آزاد است. پس با كمال خوشحالى از خدمت قبر شریف آن حضرت بیرون آمد و خود را به رفقاى خود رساند. روز پنجم مرداد یك بانوى مسیحى - كه دین و آیین اسلام را پذیرفته - با نهایت بهجت و سرور به دفتر مجله آستان قدس رضوی آمد و همه را به سعادت عظیمى كه نصیبش شده بود، بشارت داد. بانو رافیك اصلانیان بیست و هشت ساله هم اكنون در بیمارستان فیروز آبادى تهران كار مى كند؛ وى شرح شفا و نجات یافتن خویش را چنین بیان كرد. بانو رافیك گفت: سال گذشته دچار بیمارى صعب العلاجى شدم. كه قدرت حركت از من سلب شد و از ناحیه ستون فقرات درد بسیار شدیدى احساس مى كردم. پزشكان تهران براى عكسبردارى اظهار داشتند كه پنج مهره از ستون فقرات تو سیاه شده است؛ و با عمل جراحى هم علاج پذیر نیست ؛ من كه از همه جا درمانده بودم؛ شنیدم كه در خراسان امامى هست كه بیماران را شفا مى بخشد. با هزار امید و اشتیاق و تحمل رنج و مشقت بسیار، خود را به مشهد رساندم و با راهنمایى خدام آستان قدس، شبى را در پشت پنجره فولاد گذراندم. سحرگاه در خواب دیدم كه شخصى مجلل، به نزدیك من آمد؛ و دستى بر پشتم كشید كه حرارتى عجیب در خود احساس كردم ؛ و فرمود: تو بهبود یافتى. چون از خواب بیدار شدم، با نهایت شگفتى، خود را سالم دیدم؛ و از شدت شوق مى گریستم - زمانى كه به تهران بازگشتم، پزشكان پس از عكسبردارى و تطبیق عكسهاى جدید و قدیم در شگفت ماندند. یك سال از این ماجراى گذشت؛ دوباره به مشهد آمدم؛ و پس از عتبه بوسى حضرت رضا علیه السلام در محضر آیت الله میلانى، دین اسلام را پذیرفتم و ایشان مرا به نام فاطمه نامید. بانو فاطمه اصلانیان دستخطى را نشان داد كه آیت الله انگجى و آیت الله میلانى تشرف ایشان را به دیانت اسلام تصدیق كرده بودند. محدث قمى رضوان الله علیه در كتاب فوائد الرضویه در شرح حال شیخ مهدى معروف به ملا كتاب - كه آرزو داشت در راه مكه از دنیا برود و بالاخره هم به آرزوى خود رسید - مى نویسد: شیخ على گفت: در سفرى كه - زیارت حضرت رضا علیه السلام مشرف مى شد، من در خدمت شیخ مهدى ، امین مخارجش بودم. تا به مشهد مقدس وارد شدیم ؛ پول ما پس از چند روز زیارت تمام شد؛ و كسى را هم نمى شناختیم كه وجهى به عنوان قرض از او بگیریم؛ نا چار جریان را به مهمانهاى همراه شیخ گفتم ؛ آنان برخاسته، متفرق شدند و من و جناب شیخ به حرم مطهر مشرف شدیم . پس از نماز و زیارت - در حالى كه شیخ دست به دعا برداشته بود - شخصى را دیدم كه در كنار شیخ ایستاده و كیسه پولى - كه در دست داشت - در دست شیخ نهاد؛ همینكه شیخ كیسه را در دست خود دید به آن شخص گفت: شما اشتباه كردید كه این كیسه را به من دادید (منظورش این بود كه شاید به دیگرى بایست مى دادید) اما آن شخص گفت: مگر نمى دانى هر امام مظهر صفاتى از صفات الهى است و این بزرگوار، على بن موسى الرضا علیهماالسلام متكفل و احوال غریبان است. این كیسه پول از جانب آن حضرت است كه به تو رسیده است. مرحوم شیخ از این امر، متحیر ایستاده بود؛ چون نظرش به من افتاد؛ اشاره كرد كه نزد او بروم ؛ چون نزد او رفتم ، كیسه را از میان دستش برداشتم. به بازار رفتم و براى شب غذاى مطبوع فراهم كردم ، شب هنگام همه رفقا جمع شدند؛ چون چشمشان به آن غذا افتاد، با تعجب گفتند: تو كه امشب ما را مایوس كرده بودى - در حالى كه غذاى امشب از شبهاى قبل هم لذیذتر و بهتر است - من جریان كیسه پول را براى آنان شرح دادم و گفتم كه در آن كیسه سیصد یا دویست اشرفى بود. مرحوم مروج صاحب كرامات رضویه مى نویسد: به همین جهت حضرت رضا علیه السلام معروف به ضامن غربیان است ؛ و در حكایت ابوالوفاى شیرازى حضرت رسول صلى الله علیه و آله در خواب ، دستورهایى به او مى دهد و در خصوص توسل جستن دوستان اهل بیت علیهم السلام از جمله فرمودند: به جهت سلامتى در سفرها و صحراها و دریاها حضرت رضا علیه السلام را به شفاعت نزد خدا ببر و در دعاى توسل به محمد و آل طاهرین علیهم السلام آن حضرت چنانكه در مفاتیح الجنان نقل نموده : اللهم انى اسئلك بحق ولیك الرضا على بن موسى علیه السلام الا سلمتنى به فى جمیع اسفارى فى البرارى و البحار و القفار و الاودیة و الفیافى من جمیع ما اخافة و احذره انك رۆ وف رحیم . خدایا! تو را به ولیت على بن موسى الرضا علیه السلام سوگند مى دهم كه مرا سالم بدارى در تمام سفرهایم در بیابانها و دریاها و صحراها و دره ها و جنگلها از آنچه مى ترسم و بیم دارم ؛ تو رۆ ف و مهربانى! فرآوری: ابوالفضل صالح صدر شفای بانوى مسیحى
بر سر سفره احسان پناهِغریبان
نظرات شما عزیزان: