زمینه ها و عوامل تحقّق بصیرت
با توجه به فرمایشات حضرت چند عامل در تحقق بینش انسان نقش دارند که در ادامه به آنها اشاره می کنیم.
1. یاد خدا
اولین و مهم ترین عامل بصیرت افزایی، یاد خدا است؛ امام علی(ع) در این رابطه می فرماید: «إِنَّ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی جَعَلَ اَلذِّکرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ تسْمَعُ بهِ بعْدَ اَلْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ اَلْعَشْوَةِ؛[5] خداوند سبحان، یاد خود را روشنی دلها ساخت که به پرتو آن شنوا شوند، هر چند پیش از آن ناشنوا بوده اند، و بینا گردند، هر چند پیش از آن نابینا بوده اند.»
واضح است که مقصود حضرت شنوایی و بینایی ظاهری نیست، بلکه یاد خدا باعث شنوایی و بینایی باطنی (بصیرت) می گردد، چه اینکه نابینایی ظاهری بهتر است از بی بصیرتی و نابینایی باطنی.[6] آری، بینش و بصیرت نوری است که به سبب روشنی دل حاصل می گردد و نور و روشنی قلب به واسطه یاد خدا؛ لذا آن حضرت در جای دیگری می فرماید: «مَن ذَکَرَ اللَّهَ اِستَبصَر؛[7] هرکس خدا را یاد کند، بصیر شود.»
امام علی(ع) در بیان حالات و خصوصیات اهل ذکر چنین می فرماید: «وَ إِن لِلذِّکرِ لَأَهلاً أَخَذُوهُ مِنَ اَلدُّنْیا بَدَلاً فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لاَ بَیعٌ عَنْهُ یقْطَعُونَ بِهِ أَیامَ اَلْحیاةِ وَ یهتِفُونَ بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اَللَّهِ فی أَسمَاعِ اَلْغافِلِینَ وَ یأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ وَ یأْتمِرُونَ بهِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْکرِ وَ یتنَاهَوْنَ عنْهُ فَکأَنَّمَا قَطَعُوا اَلدُّنْیا إِلَی اَلْآخِرَةِ وَ هُمْ فِیهَا فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذَلِک»[8]؛ اهل ذکر مردمانی هستند که یاد خدا را به جای دنیا برگزیده اند و تجارت و خرید و فروخت، آنان را از آن مانع نشود. سراسر عمر را با یاد خدا گذرانند و نهی و منع خداوند را در آنچه حرام کرده به گوش غافلان می خوانند. مردم را به عدالت فرمان می دهند و خود به عدالت کار می کنند مردم را از کارهای زشت بازمی دارند و خود مرتکب آن نمی شوند گویی دنیا را طی کرده اند و به آخرت رسیده اند و اکنون در جهان آخرت اند و آنچه را که آن سوی دنیاست به عیان دیده اند.»
2. تدبّر در قرآن
در اندیشه علوی یکی از عوامل بینش افزا، تلاوت قرآن و تدبّر در آیات آن است. آن حضرت در این باره می فرماید:
«کتَابُ الله تبْصِرُونَ بِهِ، وَ تَنْطِقُونَ بِهِ، وَ تَسْمَعُونَ بِهِ؛ [این قرآن] کتاب خداست که با آن می توانید [راه حق را] بنگرید، و با آن سخن گویید، و به وسیله آن بشنوید.»
قرآن کریم نیز به این نکته اشاره کرده و می فرماید: «یا أَیهَا النَّاسُ قَدْ جاءَکمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّکمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَیکمْ نُوراً مُبِیناً»[9]؛ «ای مردم! از سوی پروردگارتان برای شما برهان و حجّتی آمده است و نوری روشنگر (همچون قرآن) را به سوی شما فرود آوردیم.»
قرآن کریم برهانی است از جانب خدا و از این رو در تمام جوانب زندگی ما راهنمای ماست. قرآن نوری است از سوی خدا و از این رو برای ما همۀ خطوط زندگی را واضح و روشن می گرداند. از آنجا که قرآن برهانی است از سوی خدا و بشر را به خدایش ارتباط می دهد، بر بشر لازم است که به وسیله ایمان خویش به این ارتباط پاسخ دهد و از آنجا که نور است بر بشر، لازم است که از این نور فروغ گیرد و از پی آن رود و به ریسمان آن چنگ زند.[10]
«فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ»[11]؛ «اما آنان که به خدا ایمان آوردند.» وقتی برهان پروردگار را دیدند، «وَ اعتَصَمُوا بِهِ»[12]؛ «و به او توسّل جسته اند.» پس به این سبب خداوند به آنها وعده می دهد که ایشان را در رحمت و فضل خود وارد و به نور هدایت روشن کند و در صراط مستقیم قرار دهد: «فَسَیدْخِلُهُمْ فِی رَحمَةٍ منْهُ وَ فَضْلٍ وَ یهْدِیهِمْ إِلَیهِ صِراطاً مُسْتَقِیماً»[13]؛ «به زودی آنان را در رحمت و فضل خویش وارد می کند و آنان را به سوی خود در راه راست هدایت می کند.»
امام امیرمؤمنان علی(ع) در جای دیگری در مورد تدبّر در قرآن می فرماید: «تَدَبَّروا آیاتِ القرآنِ وَ اعتَبِرُوا به فَانَّهُ اَبلَغُ العِبَر؛[14] در آیات قرآن تدبر کنید و بدانها پند گیرید که آنها رساترین پندها هستند.»
بینش و بصیرت نوری است که خداوند در دل مؤمن می تاباند، و قرآن که خود نور هدایت است، آن نور را برای کسی که بدان روشنایی خواهد، می گستراند؛ چنانکه مولای متقیان فرمود: «نورٌ لِمَنِ استَضَاءَ بهِ؛[15] نوری است برای کسی که بخواهد از آن نور روشنایی بگیرد.»
3. تقوا
امام علی(ع) در یکی از خطابه های خود صفات پرهیزکاران و سالکان طریق حق و بصیرت را با عالی ترین مضامین بیان فرموده: «عِبادَاللهِ اِنَّ منْ اَحَبَّ عِبَادِ اللَّهِ اِلَیهِ عَبداً اَعَانَهُ اِللهُ عَلَی نَفْسِهِ. .. قَدْ اَبْصَرَ طَریقَه و سلَک سَبیلَهُ وَ عَرَفَ مَنَارَهُ، و قطَعَ غمارَه، وَاسْتَمْسَک مِنَ الْعُری بِاَوثَقِها، و من الجِبَالِ بَاَمْتَنِها، فَهُوَ مِنَ الْیقینِ عَلَی مِثْلِ ضُوءِ الشَّمْسِ؛[16] ای بندگان خدا از محبوب ترین بندگان نزد خداوند، کسی است که او را در راه پیروزی بر (هواهای سرکش) نفسش یاری کرده است. .. [این فرد] راه هدایت را با بصیرت دریافته و در آن گام نهاده و نشانه های این راه را به خوبی شناخته و از امواج متلاطم شهوات، گذشته است. از میان دستگیره های هدایت، به مطمئن ترین آنها چنگ زده و از رشته های نجات به محکم ترین آنها متمسّک شده است. [به همین دلیل] در مقام یقین [به آنجا رسیده که] حقایق را همانند نور آفتاب می بیند.»
آن حضرت در این خطبه تقوا را از مقدمات ضروری بصیرت بر می شمارند. به عبارت دیگر تا آدمی به نور تقوا مزیّن نگردد و لباس ترس از خدا بر تنش نپوشیده باشد، هرگز چراغ هدایت در قلبش روشن نشده و به نور بصیرت منور نمی گردد.
فروزان شدن چراغ هدایت در قلب انسان پرهیزگار، اشاره به تابیدن انوار علوم و معارف الهی بر قلب اوست و به تعبیر قرآن کریم «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ یعَلِّمُکمُ اللَّهُ»[17]؛ «و از خدا پروا کنید، و خدا [بدین گونه ] به شما آموزش می دهد.»
قرآن در جای دیگر می فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمنُوا إِن تتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَکمْ فُرْقاناً»[18]؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر تقوای الهی پیشه کنید، خداوند برایتان فرقانی (قوّه ی شناخت حقّ از باطلی) قرار می دهد.»
علامه طباطبایی (ره) در ذیل این آیه می نویسد:
«"فرقان" به معنای چیزی است که میان دو چیز فرق می گذارد، و آن در آیه مورد بحث به قرینه سیاق و تفریعش بر تقوا، فرقان میان حق و باطل است، چه در اعتقادات و چه در عمل، فرقان در اعتقادات جدا کردن ایمان و هدایت است از کفر و ضلالت، و در عمل جدا کردن اطاعت و هر عمل مورد خشنودی خدا است از معصیت و هر عملی که موجب غضب او باشد، و فرقان در رأی و نظر جدا کردن فکر صحیح است از فکر باطل، همۀ اینها نتیجه و میوه ای است که از درخت تقوا به دست می آید، در آیۀ شریفه هم فرقان مقید به یکی از این چند قسم تفرقه نگشته، و اطلاقش همه را شامل می شود، علاوه بر اینکه در آیات قبلی تمامی خیرات و شرور را ذکر کرده بود، پس فرقان در آیه مورد بحث شامل همه انحاء خیر و شر می شود، چون همه احتیاج به فرقان دارند.»[19]
این جمله کوتاه و پر معنا یکی از مهم ترین مسائل سرنوشت ساز انسان را بیان کرده و آن اینکه در مسیر راهی که انسان به سوی پیروزیها می رود، همیشه پرتگاه ها و بیراهه هایی وجود دارد که اگر آنها را به خوبی نبیند و نشناسد و پرهیز نکند، چنان سقوط می کند که اثری از او باقی نماند در این راه مهم ترین مسئله، شناخت حق و باطل، شناخت نیک و بد، شناخت دوست و دشمن، شناخت مفید و زیان بخش، و شناخت عوامل سعادت و یا بدبختی است، اگر به راستی انسان این حقائق را به خوبی بشناسد رسیدن به مقصد برای او آسان است.[20]
4. عبرت انگیزی
امیرالمؤمنین علی(ع) در خطبه 82 نهج البلاغه چنین می فرماید: «وَ مَنْ اَبْصَرَ بِها بَصَّرَتْهُ، وَ مَنْ اَبْصَرَ اِلَیها اَعمَتْهُ؛ هر که به دیده عبرت به آن (دنیا) نگریست او را بینا کرد، و هر کس به چشم خریداری به آن نظر نمود او را به نابینایی دچار ساخت.»
عبرت انگیزی از دیگر عوامل کسب بصیرت و بینش است. آن حضرت جای دیگری می فرماید: «رَحمَ اللَّهُ اِمرَءً تَفَکَّر فَاِعتَبر وَ اعتَبَرَ فَابصَرَ؛[21] خدا رحمت کند کسی را که تفکّر کند و عبرت گیرد، و پس از آن که عبرت گرفت بینا گردد.»
در اندیشه مولای متقیان بصیر کسی است که همواره در پی عبرت انگیزی است: «فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فأَبْصَرَ وَانتَفَعَ بِالعِبَر؛[22] همانا انسان بصیر کسی است که شنید و اندیشه کرد و از عبرتها سود برد.»
در نگاه ایشان مؤمن واقعی کسی است که نگاهش به دنیا، نگاه پندگیرانه و عبرت آموز باشد؛ «المُؤمِنُ یَنظُرُ اِلَی الدُّنیَا بِعَینِ الاِعتِبَارِ؛[23] مؤمن نگاه می کند به دنیا به چشم عبرت آموزی.»؛ چراکه این شیوۀ تربیتی اسلام است.
امام علی(ع) در جای دیگری می فرماید: «انَّ فِی کلِّ شیءٍ مَوعِظَهً و عِبرَهً لِذَوِی اللُّبِّ والاعتِبَار؛[24] براستی که در هر چیزی برای خردمندان و پندگیران، پند و عبرتی است.» و به تعبیر حضرتش در هر پندی نیز بینش و بصیرتی است؛ «فِی کُلِّ اعتِبَارٍ استِبصَارٌ»[25]
5. عدم دنیاپرستی
از دیگر عوامل و زمینه های بصیرت افزایی که امیرالمؤمنین(ع) بدان اشاره فرموده، دنیاپرستی است. آن حضرت در چند عبارت کوتاه آنچنان زیبا دنیا را توصیف کرده اند که عقل آدمی را به شگفت وامیدارد.
حضرت در خطبه ای که در شهر کوفه ایراد کردند، می فرماید: «مَا أَصِفُ منْ دَارٍ أَوَّلُها عنَاءٌ! وَ آخرُهَا فنَاءٌ! فِی حَلاَلِهَا حسَابٌ، وَ فی حَرَامِهَا عِقَابٌ. مَنِ اسْتَغْنَی فِیهَا فُتِنَ، وَمَنِ افْتَقَرَ فِیهَا حَزِنَ، وَمَنْ سَاعَاهَا فَاتَتْهُ، وَ مَنْ قَعَدَ عنْهَا وَاتتْهُ، وَ منْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ، وَ مَنْ أَبْصَرَ إلَیهَا أَعمَتْهُ؛[26] چگونه خانه دنیا را توصیف کنم که ابتدای آن سختی و مشقت، و پایان آن نابودی است، در حلال دنیا حساب، و در حرام آن عذاب است، کسی که ثروتمند گردد فریب می خورد، و آن کس که نیازمند باشد اندوهناک است، و تلاش کننده دنیا به آن نرسد، و به رهاکننده آن، روی آورد، کسی که با چشم بصیرت به آن بنگرد او را آگاهی بخشد و آن کس که چشم به دنبال دنیا دوزد کوردلش می کند.»
با نگاهی اجمالی به زندگی انسان در این جهان، در می یابیم که همۀ آن آمیخته با رنج و مشقّت است. قرآن مجید می فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسَانَ فِی کَبَدٍ»[27]؛ «به یقین ما انسان را در رنج آفریدیم. » اینکه قرآن می گوید ما انسان را در درد و رنج آفریدیم. گویی درد و رنج، همچون خانه و لانۀ انسان است که آدمی از روز اوّل در آن جای می گیرد! حتّی مرفّه ترین زندگیها، از انواع درد و رنجها خالی نیست و به هر حال، هر کسی به نوعی گرفتار است.[28]
آری، حضرت این چنین زیبا دنیا را توصیف می کند. دنیایی که حتی حلالش حساب دارد، تا چه رسد به حرامش. چه بسیار سرمایه دارانی که ثروتشان جرء بر حجابشان نیافزود و جزء این نبود که باعث شد چشم حقیقت بین آنها زائل شود و از آن طرف نیز چه بسیاراند فقیرانی که در تمام عمر غم و اندوه چنین سرمایه هایی را داشته و دارند در حالی که به تعبیر قرآن زندگی دنیا جز متاع غرور و فریب چیزی نیست! «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُور»[29]
حضرت علی(ع) در ادامه کلامی حیرت انگیز می فرماید؛ نکته ای که غالب مفسّران «نهج البلاغه» را به اِعجاب واداشته و سرمست از شراب طهور خود ساخته است![30] آن حضرت می فرماید: «مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بصَّرَتْهُ، وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَیْهَا أَعْمَتْهُ؛[31] آن کس که با دنیا بنگرد، به او بصیرت و بینایی می بخشد و آن کس که به دنیا بنگرد، نابینایش می سازد.» هر کس که نگاهش به دنیا، نگاهی ابزاری و برای سیر در کمالات انسانی و گرفتن پند از عبرتها باشد، موجب بینش و بصیرتش می گردد، اما اگر نگاهش به دنیا، نگاهی مادی گرایانه باشد و دنیا را هدف غایی شمارد و بر آن چنگ زند، همین دنیایی که می تواند عامل بینش او باشد، چنان حجابی برای وی ایجاد می کند که هیچگاه نتواند حقایق عالم را درک کند و مصداق آیه شریفه «صُمٌّ بُکمٌ عُمْی فَهُمْ لا یرْجِعُون»[32]
6. اندیشیدن
از دیگر عوامل کسب بینش و بصیرت، تفکّر و تعقّل و اندیشیدن است؛ امیرمؤمنان علی(ع) با عبارات و تعابیر مختلفی این حقیقت را بیان می فرماید؛ از جمله: «الفِکرُ یَهدِی؛[33] فکر [و اندیشه] موجب راهنمایی است.» آن حضرت فکر را سبب رشد عقلی می داند: «الفکرُ رُشدٌ؛[34] فکر رشد [عقلی] است.» و در جایی دیگر اندیشیدن را موجب نورانی شدن عقل می داند و می فرماید: «اَلفِکرُ یُنیرُ اللّب؛[35] فکر عقل [انسان] را نورانی می کند.»
یکی از اثرات این نورانی شدن عقول در اثر اندیشیدن، منوّر شدن به نور بینش و بصیرت است. همچنان حضرتشان، حکمت را ارمغان اندیشه می داند و می فرماید: «اَلفِکرُ یُفِیدُ الحکمَة؛[36] فکر مفید حکمت است.»
سخن آخر
از مجموع آنچه گفته شد بدست می آید:
اولاً: بینش و بصیرت از ویژگیهای اساسی یک مؤمن و مسلمان است و اگر فردی خود را مزیّن به این فضیلت نکند، ایمان و اعتقادات او در معرض وساوس شیطانی و لغزشگاه های دنیوی است.
ثانیاً: خداوند متعال بصیرت را که نوری است در دلهای انسانها مؤمن و با ایمان قرار می دهد؛ منتهی قرار گرفتن در معرض این لطف الهی عوامل و ریشه هایی دارد که بایستی به آنها توجه کرد؛ از جمله: ذکر الله، تدبّر در قرآن، تقوای الهی، عبرت گیری، دوری از دنیا، اندیشه و تفکر و.....
ادامه دارد...
پی نوشت ها
[1] حج / 46.
[2] نهج البلاغه، سید رضی، تصحیح: صبحی صالح، نشر هجرت، قم، 1414ق، ص335.
[3] نهج البلاغه، خطبه 153.
[4] نهج البلاغه، خطبه 153.
[5] نهج البلاغه، خطبه 222.
[6] غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد التمیمی الآمدی، ترجمه: سیدهاشم رسولی محلاتی، دار الکتاب الإسلامی، قم، چاپ دوم، 1410ق، ج 1، ص 160.
[7] همان، ص 581.
[8] نهج البلاغه، خطبه 222.
[9] نساء/174.
[10] تفسیر هدایت، گروهی از نویسندگان، بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اول، 1377ش، ج 2، ص 240.
[11] نساء/ 175.
[12] نساء/ 175.
[13] نساء / 175.
[14] غرر الحکم و درر الکلم، ص318.
[15] همان، ص722.
[16] نهج البلاغه، خطبه 87.
[17] بقره / 282.
[18] انفال / 29.
[19] تفسیر المیزان، علامه سیدمحمدحسین طباطبایی، مترجم: سید محمد باقر موسوی همدانی، انتشارات جامعۀ مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ پنجم،1374، ج 9، ص 71.
[20] تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374، اول، ج 7، ص 140.
[21] غررالحکم و دررالکلم، عبدالواحد التمیمی الآمدی، ج2،ص73.
[22] نهج البلاغه، خطبه 153.
[23] غررالحکم و دررالکلم، ج2، ص71.
[24] همان.
[25] همان.
[26] نهج البلاغه، خطبه82.
[27] بلد /4.
[28] پیام امیرالمومنین، مکارم شیرازی، دارالکتب اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1375 ش، شرح خطبه 82.
[29] حدید/20.
[30] پیام امیرالمومنین، مکارم شیرازی، شرح خطبه 82.
[31] نهج البلاغه، خطبه82.
[32] بقره / 18.
[33] غررالحکم و دررالکلم، ج2، ص291.
[34] همان.
[35] همان.
[36] همان.
نظرات شما عزیزان: