بر این اساس مذهب فقهى امام صادق علیه السلام با مذهب فقهى سائر ائمه معصومین علیهم السلام هیچ تفاوتى ندارد. زیرا آنان از قاعده واحد سرچشمه می گیرند و كارشان مثل مجتهدین نیست كه ممكن است درست باشد یا اشتباه كنند؛ زیرا آنان در گفتههاى خود معصوم هستند. بنابراین مذهب همه آنان همان مذهب اهل بیت علیهم السلام است كه از قرآن و سنت سرچشمه میگیرد. درب مدرسه امام صادق علیه السلام به روى همه مردم باز بود و آن حضرت فرهنگ اسلامى را گستردگى و فراگیرى بسیارى بخشید. آن حضرت براى مدت زمان معینی، از مسجد كوفه به عنوان كلاس درس استفاده نمود. در این باره حسن بن على الوشّاء كوفى از بزرگان راویان حدیث میگوید: «در این مسجد نهصد شیخ را درك كردم كه هر كدام میگفتند: جعفر بن محمد مرا حدیث كرد.» [2] نویسندگان تعداد شاگردان آن حضرت را كه مورد مراجعه مردم بودند و مردم از ایشان حدیث روایت میكردند، چهار هزار نفر ذكر كردهاند. در این زمینه شیخ مفید میگوید: «به اندازهاى مردم از علوم آن حضرت نقل كردهاند كه سخنانش توشه راه كاروانیان و مسافران و نام نامیش در شهر و دیار زبانزد مردمان گشته و از هیچ یك از این خاندان و علما و دانشمندان، بدان اندازه كه از آن حضرت حدیث نقل شده است از دیگران بهرهگیرى نكردند. زیرا اصحاب حدیث كه نام راویان ثقات آن بزرگوار را جمع كرده اند با اختلاف در عقیده و گفتار، شمار آنان به چهار هزار نفر می رسد.»[3] سید على میر هندى در این زمینه، در حالى كه درباره دوران امام صادق علیه السلام حرف می زند می گوید: «كسى كه حركت آزاد اندیشى را رهبرى كرد نواده على بن أبى طالب علیه السلام است كه به صادق موسوم مى باشد. او مردى با اندیشهاى باز و خردى ژرف بود كه علوم عصر خود را لبریز ساخت. در واقع او اولین كسى است كه مكاتب فلسفى مشهور در اسلام را تأسیس كرد و فقط مۆسسان مذاهب فقهى در حلقه درس او حضور نداشتند؛ بلكه دانشجویان فلسفه و فلسفه دانان از نواحى دور براى كسب فیض به محضر آن حضرت میشتافتند.» مالك بن أنس میگوید: «چشمى ندیده و گوشى نشنیده است و بر قلب بشرى خطور نكرده است كه از نظر فضیلت و علم و عبادت و تقوا كسى بهتر از جعفر صادق باشد.»[4] از ابو حنیفه درباره فقیه ترین مردمان زمانه سۆال شد. جواب داد: «جعفر بن محمد»[5] او درباره امام صادق علیه السلام میگفت: «آیا داناترین مردم، داناترین آنان به اختلاف مردم نیست.»[6] منصور خلیفه عباسى از ابوحنیفه خواست كه با امام صادق علیه السلام مناظره كند. به او گفت: اى ابوحنیفه! مردم شیفته جعفر بن محمد شدهاند. پس مشكلترین مسائل خود را آماده كن. ابو حنیفه گوید: چهل مسأله براى منصور آماده كردم. منصور كسى را دنبالم فرستاد. بر او وارد شدم در حالى كه جعفر در سمت راست او نشسته بود. وقتى چشمم به آن حضرت افتاد، هیبت او مرا گرفت در حالى كه از ناحیه منصور چنین حالتى به من دست نداد. بر او سلام كردم و او به من اشاره كرد و من نشستم. منصور به من اشاره كرد و گفت: اى اباعبدالله! این ابوحنیفه است. فرمود: آرى او را میشناسم. سپس منصور متوجه من شد و گفت: اى ابوحنیفه! مسائل خود را با ابوعبدالله در میان بگذار. من مطرح میكردم و آن حضرت پاسخ میداد و میفرمود: شما چنین میگوئید و اهل مدینه چنین میگویند و ما چنین میگوییم. گاهى نظر ایشان موافق ما بود و گاهى موافق اهل مدینه و گاهى با هر دو مخالف بود. تا اینكه هر چهل مسأله را مطرح كردم و از آنها چیزى باقى نماند.»[7] مذهب فقهى امام صادق علیه السلام با مذهب فقهى سائر ائمه معصومین علیهم السلام هیچ تفاوتى ندارد. زیرا آنان از قاعده واحد سرچشمه می گیرند و كارشان مثل مجتهدین نیست كه ممكن است درست باشد یا اشتباه كنند؛ زیرا آنان در گفتههاى خود معصوم هستند أبو نعیم اصفهانى متوفاى سال 430 ه امام صادق علیه السلام را چنین وصف میكند: «امام ناطق و پیشگام ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق است كه روى در عبادت و خضوع داشته و انزوا و خشوع را برگزیده است و ریاست و شلوغى را دوست ندارد. تعدادى از تابعین از جعفر روایت كرده اند كه یحیى بن سعید انصارى و ایوب سجستانى و أبان بن تغلب و أبو عمرو بن علاء و یزید بن عبدالله بن هاد از جمله آنانند. و مالك بن أنس و شعبة بن حجّاج و سفیان ثورى و ابن جریح و روح بن قاسم و سفیان بن عیینة و سلیمان بن بلال و اسماعیل بن جعفر و حاتم بن اسماعیل و عبدالعزیز بن مختار و وهب بن خالد و ابراهیم بن طمحان از جمله ائمه و بزرگان از او حدیث نقل كردهاند و مسلم ابن حجاج در صحیح خود به حدیث آن حضرت استدلال كرده است.»[8] در تواریخ آمده است كه ابن عقدة كتاب رجالى را به رشته تحریر در آورد و در آن نام كسانى را كه از امام صادق علیه السلام روایت كرده بودند ثبت نمود. حفص بن غیاث وقتى از امام صادق علیه السلام حدیث نقل میكرد و میگفت: «بهترین جعفرها، جعفر بن محمد مرا حدیث كرد.» على بن غراب نیز میگفت: «جعفر بن محمد راستگو مرا چنین حدیث كرد.»[9] وقتى میخواهیم به شخصیت امام صادق علیه السلام بپردازیم، نیازمندیم كه ببینیم علماى هم عصر آن حضرت كه دیدگاه و مذهب یكسانى با آن بزرگوار نداشتهاند درباره آن بزرگوار چه نظرى داشتهاند. با این كار در پى بزرگتر كردن آن حضرت نیستیم؛ زیرا امامت راز عظمت و بزرگى اوست. امامت نشانگر لطف الهى به او و مواظبت خداوند از ایشان است؛ زیرا او حجت خداوندى بر بندگانش است. هیچگونه مبالغهاى نیز در كار نیست. بلكه میخواهیم از این طریق بفهمیم كه امام صادق علیه السلام چگونه توانست علیرغم اختلافاتى كه مردم درباره امامت او داشتند، عظمت، علم و ارزشهاى متبلور در وجود خود را بر همه مردان روزگار خویش بقبولاند. پی نوشت: [1] بحار الانوار، ج 2، ص 178. [2] رجال النجاشی، شرح حال الوشّاء، ص 30. [3] الارشاد، چاپ بیروت، ص179. [4] مناقب ابن شهرآشوب، ج 3، ص 372. [5] بحار الانوار، ج 47، ص 217. [6]همان، ص 218. [7]همان، ص 217. [8] حلیة الاولیاء،ج 3، ص 192-198. [9] بحار الانوار، ج 47، ص 27. [10] بحار الانوار، ج 47، ص 29.کلاسی به وسعت جهان اسلام
نظرات شما عزیزان: